ترجمه و نقد مدخل تاريخ گذارى و قرآن
  • عنوان مقاله: ترجمه و نقد مدخل تاريخ گذارى و قرآن
  • نویسنده: گرهارد باورينگ
  • منبع:
  • تاریخ انتشار: 15:17:42 1-9-1403


چکيده

"تاريخ گذارى و قرآن"، يکى از مدخل هاى مهم جلد اول دايرة المعارف قرآن ليدن، نوشتة گرهارد باورينگ مى باشد. اين مقاله، اختصاص به ترجمه و نقد اين مدخل دارد.
تاريخ گذارى و قرآن، مفهوم قرآنى زمان، مفهوم قرآنى تاريخ و شيوه هاى صدر اسلام در مورد تعيين ترتيب زمانى دريافت آيات قرآن توسط پيامبر، تحليل تاريخى انتقادى عالمان غرب راجع به قرآن و نشانه هاى موضوعى تاريخ گذارى قرآن، از جمله مباحث مطرح شده در اين مقاله اند.

مقدمه

"قرآن نورى است که خاموشى ندارد، چراغى است که درخشندگى آن زوال نپذيرد، دريايى است که ژرفاى آن درک نشود، راهى است که رونده آن گمراه نگردد، شعله اى است که نور آن تاريک نشود. . . دريايى است که تشنگان آن، آبش را تمام نتوانند کشيد، و چشمه اى است که آبش کمى ندارد، محل برداشت آبى است که هر چه از آن برگيرند کاهش نمى يابد. . . خدا قرآن را فرو نشاننده عطش علمى دانشمندان، و باران بهارى براى قلب فقيهان، و راه گسترده براى صالحان قرار داده است. 1
بررسى معارف و علوم قرآن تقريباً در هيچ دورانى از تاريخ اختصاص به مسلمانان نداشته بلکه اين موضوع همواره از سوى عالمان و پژوهشگران غير مسلمان نيز پى گيرى شده است به ويژه در قرون اخير شاهد اهتمام جدى خاورشناسان قرآن پژوه نسبت به پژوهش هاى قرآنى هستيم. براى نمونه مى توان مؤسسه "بريل" شهر ليدن هلند را نام برد که در زمينه علوم قرآنى، ارزنده ترين اقدام اخير آن، دائرة المعارف قرآن2 بوده است. اين اثر ارزشمند، در قالب پنج جلد و حدود هزار مدخل طراحى شده که البته تاکنون فقط سه جلد آن انتشار يافته و درباره دو جلد ديگر، وعده انتشار تا سال 2005 داده شده است. سر ويراستار اين اثر مهم، خانم جين دمن مک اوليف (Jane Dammen Mcauliffe) استاد تاريخ و ادبيات عرب دانشگاه جُرج تاون امريکا (واشنگتن دي. سي) است. 3
در جلد اول دائرة المعارف قرآن ليدن، يکى از مباحث بسيار مهم برون قرآنى تحت عنوان "تاريخ گذارى و قرآن: Chronology and the Quran تأليف آقاى "گرهارد باورينگ" چاپ گرديده است. در اين نوشتار به ترجمه و نقد اين مدخل تخصصى و ارزنده مى پردازيم؛ اميد مى رود که اين پژوهش توسط ساير پژوهشگران مورد تحقيق و کنکاش و کاوش بيشترى قرار گيرد.

تاريخ گذارى و قرآن

قرآن، آخرين متن از متون مقدس اصيلى است که به صورت زمان گذارى تاريخ بشرى پديد آمده است تاريخ آن به زمانى حساس و سرنوشت ساز برمى گردد يعنى هنگامى که [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] قرآن را در نيمه شمال غربى شبه جزيره عربستان در طى ربع اول قرن هفتم ميلادى ابلاغ نمود.
قرآن، رابطه مهمى با سبک و سنت کتاب مقدس يهود و مسيحيت ارائه مى نمايد، در حالى که هيچ نشانى از قرابت ادبى با متون مقدس هندوئيسم و بودائيسم ندارد و نسبت به آثار مقدس زرتشت از شباهت اندکى برخوردار است. 4 عناصر سنت و شيوه کتاب مقدس که قرآن نيز شامل آن است نشانگر موضوعاتى است که در آثار "ابوکريفايى" و "ميدراشى" "يهوديت و مسيحيت" بيش از آن چه که در متون دينى آنان يعنى در عهد قديم و عهد جديد بکار رفته، يافت مى شود. البته هيچ مجموعه مستقلى از آثار مربوط به تورات و انجيل، يا مربوط به ملحقات رسمى آنها (اپوکريفا، ميدراش) به عنوان منبع اصلى که احتمالاً قرآن وابستگى مستقيم به آن داشته باشد، شناسايى نشده است.
با وجود اين، قرآن بعنوان آخرين کتاب مقدس بترتيب تاريخى اديان بزرگ جهان، رابطه زمانمند روشنى با سبک و سنت کتاب مقدس يهوديت و مسيحيت دارد. هيچ شاهدى دال بر اين که اين سنت تا زمان [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] به زبان عربى ترجمه شده باشد (چه به عنوان يک مجموعه آثار يا به شکل کتبى معين) وجود ندارد.
ديدگاه بسيار رايج در ميان مورخان دين، اين است که شناخت [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] نسبت به سنت کتاب مقدس تورات و انجيل اساساً يا صرفاً از منابع شفاهى نشأت گرفته است. اين دانش شفاهى که از طريق شروح و ملحقات تورات و انجيل بارور گرديده بود، به زبان مادرى [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم]، به او منتقل شد؛ و البته سرانجام در قالب نقل هايى که بيشتر به زبانهاى سريانى، اتيوپيايى، آرامى و عبرى ثبت شده بود، به عنوان مدرکى که ريشه در واژگان بيگانه دارد، در قرآن عربى مشاهده گرديد5 و در اصل، اين واژگان دخيل از قبل در گفتگوهاى دينى عربى محيط بومى [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] نفوذ يافته بود.
قرآن نخستين محصول ادبيات عرب از سنخ کتابى مبسوط است که در مقطعى سرنوشت ساز از گويش پيش از اسلام قرار گرفته و بيشتر به صورت نقلى و منظوم از زبان عربى بوده و به شيوه نثرى عالمانه مکتوب گرديده و سرانجام تمدن اسلامى را پديد آورده است (بنگريد به آثار منقول و مکتوب در عربستان) اوايل اين تحول در زبان عربى از شيوه شفاهى به حالت مکتوب که به لحاظ تاريخ گذارى دقيقاً به زمان و شخص [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] مربوط مى شود، به گونه آشکارى در سبک منثور و مسجع قرآن نمايانگر است. اين نثر مسجع و شيوه گويش غيب گويان کاهن6 پيش از اسلام، يکى از ويژگى هاى قرآن يعنى نخستين متن بزرگ عربى است که اين نحوه گويش را به شکل مکتوب آن نشان مى دهد.
ريشه هاى قرآن - اين نخستين کتاب عربى - را همچنين مى توان در محتواى آن کشف نمود.
آيات قرآن، بسيارى از موضوعاتى را دربرگرفته که بخش مهمى از عبادت و آيين دينى قبايل غير اهل کتاب موجود در عربستان پيش از اسلام را تشکيل داده بود. البته نمى توان ريشه قرآن را به هيچ يک از اديان قبيله اى موجود در دوران ماقبل اسلام نسبت داد، گرچه آيين دينى مکه بيشترين تأثير را بر بينش دين قبيله اى عرب که [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] آن را در اوايل جوانى خود احراز نمود، گذاشت.
پس از آن که قرآن از لوح محفوظ به پيامبر اسلام نازل گرديد، آن حضرت قرآن را به طور روشن درک نمود و با ايمان کامل، ابلاغش کرد و آن را در دوران تاريخى خود تلاوت کرد. براساس ديدگاه رسمى مسلمانان، قرآن ابتدا بطور دقيق در حافظه ها ثبت و ضبط شد آن گاه پس از رحلت پيامبر توسط پيروانش به شکل کتابى کامل مدون گرديد. سپس در بستر نقل مستمرى با نهايت احتياط، تلاوت شده و مورد نسخه بردارى قرار گرفت.
از ديدگاه مسلمانان، قرآن يگانه کتاب مقدسى است که به شکل الهى خود در طول زمان، دست نخورده [و تحريف نشده] باقى مانده و اين کتاب هم به لحاظ اين که از خداوند ازلى سرچشمه گرفته و هم از جهت اينکه در طول قرن ها به گونه اى معتبر انتقال يافته است، فراتر از تاريخ گذاري7 مى باشد.
با احترامى که نسبت به ديدگاه اعتقادى مسلمانان درباره قرآن قائل هستيم، از نيمه دوم قرن اخير، زبان شناسان تاريخى و خاورشناسان و سپس در قرن حاضراسلام شناسان و پژوهشگران نقد متون تاريخ اديان سعى کرده اند که به تحليل و بررسى قرآن به عنوان متنى ادبى و منبعى تاريخى بپردازند. اين رويکردهاى عالمانه اساساً بر محور مسائلى از جمله "تاريخ گذارى قرآن" متمرکز شده است: مفهوم زمان و تاريخ در نظر قرآن چيست؟ آن دسته اطلاعات تاريخى در قرآن که اين کتاب را بلحاظ تاريخ گذارى به حيات و دوران [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] متصل مى سازد، کدامند؟
چه تفاوت هايى بين ترتيب تاريخى نزول واحدهاى جزئى قرآن و ترکيب کنونى سوره ها و آيات در جمع نهايى آن به عنوان يک کتاب وجود دارد؟ مراحل اصلى تصنيف و تدوين اوليه قرآن به وسيله مسلمانان صدر اسلام به گونه اى که امروزه به دست ما رسيده، چه بوده است؟
اين ها، مسائلى است که در تاريخ گذارى قرآن، محوريت يافته و در زمينه هاى تحليل عالمانه متن قرآن، محتواى آن، سبک، ترکيب، تدوين و تاريخ و سير نخستين آن تا تثبيت نهايى متن قانونى اين کتاب، از اهميت والايى برخوردار شده اند.
به خاطر پيچيدگى هر يک از اين مسائل، آنها به گونه مجزا مورد بررسى قرار خواهند گرفت.

مفهوم قرآنى زمان

متن قرآن مفهوم تجزيه پذيرى از زمان ارائه مى دهد که فاقد مفهومى از زمان است که به گذشته و حال و آينده تقسيم شده باشد. دليل عمده ، اين است که دستور زبان عربى فقط دو بُعد از زمان را مى شناسد (کامل و غيرکامل) بدون اينکه دقيقاً بين حال و آينده تفکيک قائل شود. قرآن، همچنين جبرگرائى مربوط به زمان مبهم را که پيش از اسلام رايج بود؛ مبنى بر اينکه بر هر چيزى سلطه دارد و کارهاى انسانى را بدون اميد به زندگى ماوراى مرگ نابود دانسته، رد مى کند. قرآن پس از اثبات روز قيامت يعنى رستاخيز بدن و روح، زمان را از ديدگاه توحيدى تشريح مى نمايد يعنى وعده فردوس و وعيدها و عذاب هايى را مى دهد. [از سوى ديگر] خداوند متعال آسمان ها و زمين و نخستين افراد بشر را با گفتن امر موجود باش (کُن) بوجود آورد.
او طبق اراده خود هر لحظه حيات مى بخشد يا مى ميراند و بر تمامى لحظات وجود هر انسانى حاکميت دارد. رايج ترين واژه در عربى براى مفهوم"Time" واژه "زمان" است که در قرآن بکار نرفته بلکه بجاى "زمان" يا "قِدم" واژگانى بکار رفته که بر مدت زمان محدودى دلالت دارند مانند "وقت"، "حين"، "آن"، "يوم"، "ساعة" اينها به "زمان" مفاد تجزيه پذيرى مى دهند که براى ما بينشى نسبت به کار مستمر الهى در جهان به عنوان يگانه علت حقيقى فراهم مى آورد.

مفهوم قرآنى تاريخ

از آنجا که در زبان عربى، افعال دقيقى براى مفاهيم "بودن" و "شدن" وجود ندارد، لذا تجزيه پذيرى زمان نوعى بينش قرآنى از تاريخ ارائه مى دهد که در "طبيعت" نمود يافته ولى محوريت آن به تاريخ انبيا مربوط مى شود. در قرآن، تاريخ به عنوان نمايشى از پيامبران الهى که هشدار دهنده و هاديان نسل هاى متوالى بوده اند و هر يک از آن امت ها پيام توحيدى انبيا را تکذيب نموده و در نتيجه به عذاب الهى گرفتار آمده اند، مطرح گشته است. تاريخ اساساً در قرآن به مثابه يکسرى وقايع هم سنخ ترسيم شده که در آنها ويژگى هاى تشابه، اختلافات حقيقى بين قصص شخصى انبيا را ناديده و بى اهميت به شمار مى آورد. بهترين نمونه آن، تفسيرى است که [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] از تاريخ در پرتو حيات و دوران خود دارد؛ بدين صورت که تجربه خود را انعکاسى از تجارب همه انبياى پيش از خود مى داند. و اين موجب شده که تنوع حوادث گذشته به گونه الگويى منسجم و متداول مطرح شود. قرآن در مقام سنديت براى ثبت تاريخ نيست بلکه صرفاً گزارش هايى از اندرز پيامبرانه [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم]، اشاراتى به موقعيت شخصى او، مخالفت دشمنان و سؤالات پيروانش ارائه مى دهد.

اشارات قرآنى به وقايع معاصر دوران حيات [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم]

اشارات خاصى وجود دارد که احتمالاً از متن قرآن به عنوان قرائن و شواهد تاريخى مرتبط با دوران پيامبر به دست مى آيد. اين اشارات در بيشتر موارد، تيره و مبهم هستند؛ مانند دوران يتيمى [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم]، عمويش ابولهب، تعقيب او توسط اهالى مکه، تحريم قبيله اى طايفه اش در مکه، رقابت سياسى مکه با طائف، اقدامات مذهبى که در مورد خانه کعبه مشاهده شد، تپه هاى صفا و مروه، کوه عرفات و عبادتگاه مزدلفه.
اشارات رمزى به شکست نظامى روميان به دست دشمنان ايرانى خود که احتمالاً به از دست دادن اورشليم در سال 614 ميلادى انجاميد، در آيات دوم تا پنجم سوره روم به چشم مى خورد. بازگشت برخى از پيروان محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] از حبشه به مکه احتمالاً در سال 615 ميلادى و تلاوت سوره مريم براى پادشاه حبشه براساس اشاراتى که در سيره روائى پيامبر يافت مى شود ممکن است مربوط به آيات 19 تا 23 سوره نجم باشد. البته پس از دوران هجرت، اشارات و قرائن صريحى نسبت به نبردهايى که توسط پيامبر در بدر و حنين و أحد اتفاق افتاده، وجود دارد. تاريخ اين گونه وقايع را لازم است از منابع غير قرآنى همچون منابع شرح حال نگارى پيامبر جستجو نمود. شواهد تاريخ گذارى قابل اعتمادى در قرآن وجود ندارد که بتواند با دوران قبل از هجرت تطبيق يابد. فقط قرائن نسبتاً متقنى مربوط به وقايع شرح حال پيامبر پس از هجرت هست که قابل انطباق زمانمندى با آياتى از قرآن مى باشد.

شيوه هاى صدر اسلام در مورد تعيين ترتيب زمانى دريافت آيات قرآن توسط پيامبر

از همان قرن هاى نخست اسلام، فقها و عالمان مسائل فقهى، حساسيت ويژه اى نسبت به ناسازگارى هاى ترتيب نزول که بر انواع تصريحات فقهى قرآن تأثير مى گذارد، از خود نشان مى دادند. با اذعان به اختلاف ها و تنوع احکامى که در آيات مختلف قرآن يافت مى شود، آنها نظريه نسخ را مطرح کردند که فهرستى از آيات ناسخ و منسوخ را برمبناى ترتيب نزولشان ارائه نمود.
عالمان مسلمان ديگر به ويژه آثار اوليه مفسران، آثار مملو از حجم گسترده اى از اطلاعات ترتيب نزولى بود که مى توانست برگرفته از قرآن باشد و بدينسان مربوط به سيره پيامبر يعنى گزارش هايى درباره اقوال و افعال آن حضرت و تاريخ نگارى غزوات پيامبر که ارتباط با آيات خاصى از قرآن دارد. اين امر به طرح منشأ ديگرى از منابع تحت عنوان اسباب نزول انجاميد. هر دو شيوه مذکور بررسى ترتيب زمانى خود را بر اساس آيات مجزا يا فرازهايى مستقل از قرآن متمرکز نمودند به جاى آن که بخواهند تمام سوره را محور کار خود قرار دهند. اين رويکرد، با جنبه تدريجى نزول قرآن بسيار سازگارتر بود. گروه ديگرى از عالمان مسلمان در اواخر دوران قرون وسطا ارزيابى خود را راجع به ترتيب زمانى قرآن براساس اين فرض استوار نمودند که هر سوره اى واحدهاى خاص قرآنى را به وجود آورد که مى تواند به آسانى به دو دسته مکى و مدنى تقسيم شود. نخستين تلاش در اين زمينه، ارائه فهرستى از سوره هاى منسوب به ابن عباس بود.
عالمان بعدى همين شيوه را تشريح نمودند تا به صورت مبناى ثابتى در تفسير بيضاوى و اتقان سيوطى در آمد. قرن هاى بعد به تدريج نقطه شروع کار اصلى پژوهش هاى غربى در تاريخ گذارى قرآن شد. هر چند، عالمان مسلمان مى بايست با اين حقيقت روبرو مى شدند که فهرست تاريخ گذارى دقيق سوره ها از زمان قتاده (م. 112) مورد ترديد و اختلاف بوده و اينکه قرآن پژوهان در مورد پاره اى از سوره ها به توافق نرسيدند که آيا مکى هستند يا مدنى و از همين رو فهرستى از هفده سوره مورد اختلاف [مختلف فيها] تنظيم کردند که عبارت بودند از: سوره هاى رعد، محمد [صلى الله عليه و آله و سلم]، رحمن، حديد، صف، تغابن، مطففين، تين، قدر، بينه، زلزله، عاديات، تکاثر، ماعون، اخلاص، فلق و ناس. عالمان ديگر به اين مجموعه شش سوره ديگر را افزودند: 49 (حجرات)، 62 (جمعه)، 63 (منافقون)، 77 (مرسلات)، 89 (فجر) و 92 (ليل.)
سرانجام ترتيب تاريخ گذارى روايى منسوب به ابن عباس8 به گونه گسترده اى مقبوليت يافت و ازطريق چاپ استاندارد مصر که در سال 1924 منتشر گرديد کاملاً برگزيده شد. که در آن 86 سوره مکى شناخته شد که در رأس هر يک از آنها عناوينى بود که بيانگر تاريخ دقيق نزول آنها براساس کار پژوهشگران مسلمان بود.

تحليل نقدى - تاريخى عالمان غرب راجع به قرآن

از نيمه دوم قرن نوزدهم، خاورشناسان به طور جدى با پژوهش هايى ادبى درباره قرآن درگير شدند که مربوط به دستاوردهاى عالمانه سنتى اسلامى راجع به زبان شناسى تاريخى و شيوه هاى نقادانه متن شناسى مى شود که پژوهش هاى متون مقدس در اروپا مطرح نموده بود.
تلاش عالمانه متقنى به منظور نيل به ترتيب نزول آيات و سور قرآن انجام گرفت که مى تواند با رشد و ويژگى هاى متنوع شخصيت دينى [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] منسجم باشد. اين کار توسط "گوستاوويل9 در کتاب (Historisch - Kritische Einleitung Bielefeld 4481) آغاز شد که اوج خود را در کتاب تاريخ قرآن10 (Geschichtedes Qorans) تئودور نولدکه يافت که بعداً توسط "فِرد ريش شوالى" تجديد نظر و گسترش يافت و سپس توسط "گاتلف برگشت راسر" و "اتو پريتزل" در قالب کتابى سه جلدى عرضه شد و اين کار مبناى پژوهش قرآنى غرب و چارچوبى پذيرفته شده راجع به تاريخ گذارى قرآن قرار گرفت و آنگاه "رژى بلاشر" در کتاب "درآمدى بر قرآن11" تنقيحات بيشترى را بر آن افزود. ترتيب زمانى سوره ها که از طريق پژوهش قرآنى غرب تشريح گرديد، عمدتاً تفکيک پژوهش سنتى اسلامى را بين سور مکى و مدنى پذيرفت و بعلاوه مرحله دوران مکى قرآن را به سه دوره مجزاى ديگر تقسيم نمود.
شيوه ديگرى که در زمينه تاريخ گذارى، نتايج مشابهى را به بار آورد توسط "هارت ويگ هرشفلد12 در کتاب "ترکيب و تفسير"، (لندن 1902) انتخاب شد. او سور مکى را به دوره هايى خاص بر اساس پنج معيار ادبى تنظيم نمود: سور اثباتى، سور خطابى (موعظه اي)، سور نقلى و داستانى، سور توصيفى، و سور تشريعى (حقوقي)؛ اين کار را در مورد دسته اى از سور مدنى نيز انجام داد. چند سال پيش از آن "ويليام موير13" در کتاب (قرآن، ترکيب و تعليمش. لندن 1875) براى تنظيم سوره ها پيشنهاد ابتکارآميزى را مطرح نمود يعنى تاريخ هيجده سوره کوتاه تحت عنوان "سور شعف آور" را مربوط به قبل از دعوت علنى پيامبر دانست14 (سوره هاى عصر، عاديات، زلزله، شمس، قريش، فاتحه، قارعه، تين، تکاثر، همزه، انفطار، ليل، فيل، فجر، بلد، ضحى، شرح و کوثر).
رويکرد کاملاً متفاوتى توسط ريچارد بل (در کتاب دو جلدى "قرآن" چاپ ادينبرگ 9- 1937و در کتاب دو جلدى ديگرش بنام "تفسيرى بر قرآن" که پس از فوت او منتشر گرديد چاپ 1991 در منچستر) اتخاذ شد. او تقسيم زمانمند قرآن به دو دوران مکى و مدنى را رها نموده و بجاى آن نظام تاريخ گذارى بسيار ذهنى و نامربوطى براى آيات جزئى در قرآن به عنوان يک مجموعه طراحى کرد. در مقام واکنش نسبت به رويکرد "بل"، دو ديدگاه ديگر مطرح شد يکى توسط "جان وانس بروگ" (در کتاب "مطالعات قرآنى، چاپ 1977 لندن) و ديگرى مربوط به "جان برتون" (در کتاب "جمع قرآن" چاپ 1977 کمبريج) که از زواياى کاملاً مخالفى، فرضيه هاى مربوط به رويکرد تاريخ گذارى غرب را رد نمود. [از سوى ديگر] "رودى پارت" (در کتاب Der Koran Kommentar und Kankordanz چاپ "اشتوت گارت" سال 1971) يافته هاى مهم پژوهش غرب در زمينه تاريخ گذارى قرآن با بررسى هاى اصلى و فرعى تأليف غرب را در کتاب مختصر تفسير متعادل و سازگار با قرآن ترکيب نمود.
هدف از ناديده گرفتن چارچوب ترتيب نزول آيات و سور قرآن، آن چنان که در پژوهش غربى تعيين شده عبارت بود از تقسيم نمودن نزول قرآن به چهار دوره که سه دوره آن مربوط به مکه و دوره اخير آن مربوط به مدينه بوده و نيز هدفشان پيوند دادن اين ها به يک نگاه تحول درونى تدريجى در ضمير خود آگاه پيامبر و آن خط مشى سياسى بوده که پژوهش غربى از طريق شرح حال زندگى آن حضرت در ارتباط با مطالب قرآنى ارائه داده است. اين کار به ابتکار "آلوئيس اسپرنگر" (در کتاب سه جلدى "lehreund Leben" چاپ 5- 1861) و "هابرت گريم" (در کتاب "محمد [صلى الله عليه و آله و سلم]" چاپ 5- 1892) انجام گرفت و سپس توسط "فرانتس بُهل" (در کتاب Dasleben Mohammeds چاپ 1934) و از طريق توضيحات خاص "مونتگمرى وات" (در کتاب "محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] در مکه" چاپ 1953 و کتاب "محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] در مدينه" چاپ 1956) رشد و گسترش يافت.
پژوهش تاريخ گذارى قرآن و تحقيق در زمينه شرح حال نگارى سيره پيامبر وابستگى نزديکى به يکديگر داشتند. از همين رو، تهديد يک استدلال دورى بعنوان خطرى پيوسته براى چنين رويکردى باقى ماند چرا که برآورد ذهنى رشد و تحول دينى [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] لازم بود با تأمل در انواع آيات قرآنى که کاملاً با آيات نازل شده اوليه متفاوت بودند، مورد استنباط قرار گيرد. با اين وجود، تقسيم سوره هاى مکى به سه دوره متوالى، نظريات نوين متعددى را نسبت به اوايل نبوت [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] پيش از هجرت، به وجود آورد و نيز ديدگاه هاى برجسته اى را در مورد مراحل مهم تحول در ابلاغ اوليه قرآن مطرح ساخت.
به طور کلى تقسيم چهار دوره اى ابلاغ قرآن بر پايه دو اصل عمده مطرح شد.
اين تقسيم، سور قرآنى را به لحاظ نقد و تحليل منشأ آنها مربوط به آن دسته از وقايع تاريخى دانست که از ساير منابع غير قرآنى شناسائى شده بودند و به لحاظ تعيين نظام سوره ها، ماهيت زبان شناختى و سبک شناسى سوره به سوره از متن عربى قرآن را مورد تحليل و بررسى قرار داد (بنگريد به مدخل "دستور زبان و قرآن"، "شکل و ساختار قرآن"). همچنين نشانه هايى روشن بين دوره هاى مکى در زمان تقريبى هجرت به حبشه در حدود سال 615ميلادى، و زمان بازگشت مأيوسانه پيامبر از طائف در حدود سال 620 ميلادى قرار داد و تاريخ هجرت را در سال 622 ميلادى به عنوان ملاک تقسيم بين سور مکى و مدنى معين فرمود. شرحى اجمالى از انواع اصلى تنظيم تاريخ گذارى سوره ها در مقايسه با ترتيب کنونى آنها در قرآن را مى توان در کتاب "درآمدى بر قرآن" وات بل مطالعه نمود. آن دسته از سوره هائى که در طبقه بندى دوران نخست و اوايل مکه جاى گرفتند در تاريخ گذارى نولدکه شامل چهل و هشت سوره هستند که بر اساس اين ويژگيها شناسايى شده اند: يکسانى در سبک15 که بيانگر احساسات (حضرت) محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] در آغاز رسالت است به زبانى که به گونه رسا تصوراتى را تفهيم مى کند، گوياى شور و هيجان هستند، آيات آنها کوتاه16 و موزون مى باشد و به سبک و صبغه شاعرانه قوى و همراه با سى سوگند در آغاز سوره ها يا فرازهاى قرآنى نازل شده اند. بيشتر اين سوره ها که به عنوان يک دسته معين شده اند به جاى آنکه در ترتيب دقيق تاريخ گذارى نزولشان در نظر گرفته شوند، کوتاه هستند. بيست و سه سوره از آنها کمتر از بيست آيه دارند و چهارده سوره ديگر داراى کمتر از پنجاه آيه هستند. آنها اشاره به هشدارهاى جدى پيشگويانه راجع به پايان اين جهان و حکم و قضاوت نهايى پروردگار درباره انسان ها دارند (بنگريد به مدخل "پيشگويى"). اين سوره ها شامل گزارش هايى مربوط به حملات شديد پيامبر عليه دشمنان مکى خود به خاطر پيروى آنها از دين قبيله اى اجداد عربشان مى باشد و نيز راجع به تکذيب هاى تند آنان و اتهامات زيان بارشان در برابر ادعاى وحيانى بودن سخنان پيامبر است که آن حضرت را به گونه اهانت آميزى کاهن، شاعر و مجنون مى خواندند.
سوره هاى دوره دوم مکى يا دوره ميانى مربوط به مکه بيست و يک سوره اند که داراى آيات و واحدهاى طولانى ترى از وحى هستند که سبک منثور آنها بيشتر است و نمى توان به روشنى يک ويژگى متداول مستقلى را براى آنها ارائه داد. نشانه آنها عبارت است از انتقال پيامبر از حالت هيجانى مرحله اول به حالت آرامش بيشتر او در مرحله ثانى که هدفش تأثير گذاردن بر مخاطبان خود از طريق ادله توصيفى و تجسمى مانند توصيف پديده هاى طبيعى، تشريح زندگى بشر و ارائه تصوير روشنى از بهشت و دوزخ بود. از نشانه هاى ديگر آنها ذکر قصص پيامبران پيشين و عواملى است که بطور خاص از داستان موسى نقل شده مانند سرزنش دشمنانش و تشويق آن حضرت و گروه کوچکى از پيروانش. محل سوگندها17 در عناوين ابتداى آيات، انتخاب شده مانند "اين وحى الهى است" و مانند کاربرد مکرر "قُل" که به منظور اعلام پيام خاصى قرآنى است که [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] مأمور به ابلاغ آن مى گردد. نام "الرحمن" که يکى از اسامى خداوند است و از دوران ماقبل اسلام در قسمت جنوبى و مرکزى عربستان بکار مى رفته، گر چه اهالى مکه پيش از اسلام از آن احتراز مى ورزيدند، در اين سوره ها فراوان استعمال گرديده که البته در دوره سوم، ديگر کاربردى ندارد (بنگريد به ذيل گفتگو راجع به اسامى الهي).
سوره هاى دوره سوم مکه يا اواخر اين دوران مکى بيست و يک سوره اند اما در هيچ نوعى از ترتيب تاريخ گذارى درونى قرآن نمى گنجند. آنها نوع گسترده اى از سبک منثور با نمونه هايى مسجع را نشان مى دهند که رفته رفته به حالت قالبى و کليشه اى درمى آيند و نوعاً به پسوند "اون" و "اين" ختم مى شوند. تعبير "يا أيها الناس" توسط [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] به طور فراوان در خطاب به پيروانش به صورت گروهى بکار مى رود. سخنان تصويرى و تخيلى پيامبر، کمرنگ شده و آيات وحى شکل خطابه ها يا سخنرانى بخود مى گيرد وقصص انبيا افکار پيشين را تکرار مى کند. روى هم رفته، اين دسته از سوره ها مى تواند به عنوان نمايى از خشم يا رنجش پيامبر در برابر برخى از هم قبيله اى هاى مکى نسبت به پيام او به شمار آيد. سور مدنى 24 سوره اند و به ترتيب تاريخ مند خاصى يکى پس از ديگرى قرار گرفته و بيانگر قدرت فزاينده سياسى پيامبر و تشکيل چارچوب اجتماعى امت اسلامى او هستند. (ر. ک: مدخل: "امت و جامعه")
پيامبر به عنوان رهبرى شناخته شده و رسمى در دين و امور اجتماعى جامعه مدينه، جامعه اى که پيش از ورود آن حضرت، از طريق اختلاف و کشمکش هاى درونى از هم پاشيده بود، آيات قرآنى او در ارتباط با تشريع احکام جنائى، امور داخلى همچون قوانين ازدواج و طلاق و ارث، و دعوت به جهاد در راه خدا نازل گرديد. گروههاى مختلف مردم، هر يک با عنوانى خاص مورد خطاب قرار گرفتند. به عنوان نمونه، مؤمنون، مهاجرين مکه و انصار مدينه با تعبير "يا أيها الذين آمنوا" ولى آن دسته از اهالى مدينه که به پيامبر، بدگمان و بى اعتماد بودند و در گرايش به اسلام تأنى و درنگ داشتند تحت عنوان "منافقون" خطاب شدند. اعضاى قبايل قريظه، نظير وقينقاع مجموعاً به عنوان "يهود" و مسيحيان به عنوان "نصارى" خوانده شدند.
بيش از سى مرتبه - و فقط در آيات مدنى - افرادى که از قبل به آنها کتاب آسمانى داده شده بود همگى با لقب "اهل الکتاب" مطرح شدند تا از گروهى که فاقد کتاب آسمانى بودند و "اميون" ناميده مى شدند تفکيک گردند. گروه دوم کسانى بودند که خداوند پيامبرش را با لقب "النبى الأمى" در آيات اواخر مکه از ميان آنان برگزيد. دسته مهمى از آيات قرآن مربوط به سور مدنى به قطع رابطه پيامبر با قبايل يهود اشاره دارد، و سپس مطرح ساختن شخصيت ابراهيم - با کمک اسماعيل - بعنوان بنيانگذار خانه کعبه و نخستين اسوه مسلمان حنيف که بيانگر دين خالص الهى است (ملة ابراهيم) و بعداً به وسيله [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] تقويت و تثبيت گرديد.
اساسى ترين ترتيب تاريخ گذارى آيات و سور قرآن توسط "ريچارد بل" انجام گرفت کسى که فرضيه هاى مبسوط توأم با قيود و شروطى خاص را استنباط نمود. او گفت که ترکيب قرآن از سه مرحله برخوردار شده است: مرحله "آيه"، مرحله "قرآن" و مرحله "کتاب". نخستين مرحله از ديدگاه "بل" مربوط است به عبارات مشتمل بر "آيات" و پند و اندرزهايى در ارتباط با عبادت پروردگار اينها بيانگر قسمت عمده مواعظ پيامبر در مکه است که صرفاً مقدارى پراکنده و ناقص از آنها باقى مانده است. مرحله "قرآن" شامل اواخر زندگى پيامبر در مکه و دو سال فعاليت او در اوايل دوران مدينه مى شود که در طى اين دوران پيامبر به کار فراهم آوردن مجموعه اى از محفوظات دينى و عبادى پرداخت. مرحله "کتاب" متعلق است به فعاليت او در مدينه که آغاز آن به اواخر سال دوم پس از هجرت برمى گردد که از آن زمان پيامبر در صدد تدوين قرآن (به صورت کتاب) برآمد. البته در قرآن کنونى، هيچيک از اين سه مرحله را نمى توان بطور دقيق و مجزا يافت زيرا فرازهاى مشتمل بر "آيه" بتدريج در مجموعه عبادى گنجانده شد و محفوظات شفاهى پيشين بعداً مورد تنقيح و تعديل قرار گرفته و قسمتى از کتاب مدون را تشکيل دادند "بل" اغلب در مقام تبيين نظام پيچيده خود در مورد معيارهاى تفکيک کننده، به اظهار نظراتى نسبتاً کلى بسنده نموده است. او سوره ها را بر اساس برداشت هاى شخصى خود تجزيه نموده و به گونه خود سرانه (استحساني) مطرح کرده که آيات خاصى کنار گذاشته شده بودند در حالى که آيات ديگرى که قرار بود کنار گذاشته شوند، حفظ و نگهدارى گرديدند. او البته بصورت قاطعانه بحث کرده که واحدهاى اصلى وحى آياتى کوتاه و پراکنده بوده اند که پيامبر خود آنها را در داخل سوره ها جمع نمودند و اين که در فرايند تدوين قرآن که توسط کاتبان وحى در طى دوران حيات پيامبر در مدينه به اجرا درآمد، اسناد و مدارک مکتوب اعمال گرديد. "بل" با در نظر گرفتن تدوين قرآن در طى حيات پيامبر، نقطه آغازين قرآن بعنوان متن مقدس را به زمان جنگ بدر مربوط مى داند. براى "بل" اين واقعه نقطه عطف بشمار مى آيد در حالى که مسأله هجرت، بعنوان يک معيار تفکيک در ساختار طبقه بندى سوره ها محسوب نمى شود.
هيچ يک از اين نظام هاى ترتيب تاريخ گذارى آيات و سور قرآنى مورد پذيرش قرار نگرفتند. نظام تئودورنولدکه و اصلاحات آن يک حساب سرانگشتى [يا قاعده تجربي] را براى ترتيب تقريبى سوره ها در چينش زمانمند آن ها فراهم آورد.
فرضيه "بل" اين بود که جمع نهايى قرآن فرايند پيچيده اى از اصلاحات پياپى اى بود که نسبت به مطالب اوليه اعم از شفاهى و يا آنچه که به شکل مکتوب در مرحله نخست در دسترس بوده اند، انجام گرفته بود. پژوهش قرآنى غرب به طرق مختلف، دورکن را تثبيت نمود که بر اساس آنها ديدگاه هاى سنتى مسلمانان راجع به تاريخ گذارى قرآن پايه گذارى شده بود. اول اينکه نزول قرآن به صورت تدريجى و پراکنده بوده و رکن يا اصل دوم اين بود که جمع قرآن به صورت کتاب بر پايه دو گونه مدارک انجام پذيرفت: يکى اسناد و مدارک مکتوب که توسط کاتبان وحى و به املاى پيامبر فراهم آمده بود و ديگر آن آيات قرآنى بود که در حافظه جمعى حلقه صحابيان وجود داشت تمام شيوه هاى تحليلى تاريخ گذارى اعم از سنتى اسلامى يا شيوه جديد غرب بر اين اصل اتفاق نظر دارند که ترتيب سوره ها در اعلام پيامبر با آنچه که الان در قرآن مکتوب مى يابيم متفاوت مى باشد زيرا در قرآن کنونى سوره ها بطور کلى براساس اصل کاهش طول و اندازه سوره ها تنظيم شده اند.
يکى از نتايج طبقه بندى سوره ها در جريان تاريخ گذارى، توجهى بود که نسبت به اولين و آخرين واحدهاى نزول قرآن اعمال گرديد. اين مطلب اجماعى است که اولين آيات نازله بر پيامبر آيات اول تا پنجم سوره "علق" يا آيات اول تا هفتم سوره "مدثر" بوده که پيامبر تلاوت نموده است. بطور خاص، آيات اول تا پنجم سوره "علق" که شامل فرمان "إقرأ" بوده از همان ريشه عربى گرفته شده که واژه "قرآن" از آن مشتق شده است و همچنين آيات اول تا هفتم سوره "مدثر" که احتمالاً اشاره به از خواب برخاستن پيامبر در هنگام شب دارد به ويژه اگر به موازات آيات اول تا پنجم سوره "مزمل" در نظر گرفته شود، در منابع روايى مربوط به بعثت پيامبر، شناخته شده اند. اين دعوت به نبوت، طبق روايات اسلامى در خلال شب قدر واقع شده که توأم با آغاز نزول قرآن بوده است که نوعاً آن را مصادف با روز بيست و هفتم ماه مبارک دانسته اند. همانگونه که بايد انتظار داشت، آخرين سوره هاى قرآن در ميان سوره هاى مدنى جستجو شده و پژوهش اسلامى آن را سوره هاى مائده، توبه يا نصر دانسته است. برخى به آيه 278 يا 281 سوره بقره يا آيه 174 سوره "نساء" به عنوان آخرين آيه نازله اشاره کرده اند. در حالى که از نظر ديگران آيات 128و129 سوره توبه آخرين آياتى بوده است که در طى جمع آورى مطالب قرآنى به شکل کتاب، يافت شده است. البته مناسب ترين آيه اى را که مى توان به عنوان آخرين آيه نازله به شمار آورد آيه سوم سوره مائده است که در تأييد پيامبر نازل شده: "اليوم أکملت لکم دينکم" و بيشترين نقطه توافق پژوهشگران غربى با پژوهش گران مسلمان در مورد همين آيه است.

نشانه هاى موضوعى تاريخ گذارى قرآن

تاريخ گذارى قرآن همچنين از طريق طرح مباحث درونى قرآن روشن مى گردد که چهار موضوع از آنها مى تواند مورد تحليل قرار گيرد: حروف مقطعه، نمازهاى يوميه، نام خداوند و شخصيت ابراهيم. از ديدگاه سبک شناسى، يک پديده خاص و برجسته قرآنى در ارتباط با مسائل تاريخ گذارى، همان حروف به اصطلاح اسرارانگيز يا حروف مقطعه اى است که بلا فاصله پس از "بسمله" عبارت آغازين "بسم الله الرحمن الرحيم" در 29 سوره قرآن به کار رفته اند. منابع اسلامى که حروف مقطعه را جزء لاينفک وحى قرآنى شمرده اند برغم آنکه توضيحات مختلفى درباره اين حروف داده اند، هيچ معناى واقعى و معينى براى آنها ذکر نکرده اند. بسيارى از عالمان مسلمان و پژوهش گران غربى تلاش نمودند که نقش اين حروف را در قرآن تفسير کنند، ليکن هيچ تفسير رضايت بخشى در ميان آنها يافت نمى شود. برخى از آن تفاسير عبارتند از: اين حروف بيانگر علائم اختصارى اسماء الهى هستند؛ حرف اول نام افرادى است که در تدوين قرآن، صاحب صحيفه اى خاص بودند، بيانگر حروف الفباى عربى يا تنها حروف اسرارآميزى هستند که مفهوم آنها را جز خداوند نمى داند. البته سه عامل اساسى مى تواند در راستاى تفسير تاريخمند نقش اين حروف در قرآن مؤثر باشد.
1. حروف مقطعه در آغاز بيست و نه سوره قرآن مربوط به سور اواخر مکه و اوايل مدينه هستند اين حروف گاهى تنها ذکر مى شوند و گاهى در يک دسته دو تائى تا پنج تائى برخى از اين حروف تنها يکبار و برخى ديگر از آنها در آغاز دو يا پنج يا شش سوره به کار رفته اند.
2. اين حروف به لحاظ قرائت، به طور مجزا از هم، همچون نام حروف الفبا تلفظ مى شوند. و منابع مربوط به قرائات مختلفه قرآن، هيچ اختلافى راجع به قرائت اين حروف مطرح نکرده اند.
3. آنها بيانگر هر شکل صامت (بدون اعراب) الفباى عربى در رسم الخط کوفى (نخستين رسم الخط عربي) يعنى چهارده شکل هستند و هيچ شکلى براى بيش از يک حرف الفبائى به کار نرفته است. بر اساس اين عوامل ثابت، مى توان گفت که حروف مقطعه با نوعى از ترتيب سوره ها ارتباط دارد يعنى کاربرد حروف الفباى عربى در زمانى بوده است که پيامبر سوره ها را به منظور اهداف دينى و دعائى جمع نموده و نخستين گام ها را در جهت انجام متنى مکتوب برداشته است. اين توجيه نسبتاً کلى راجع به حروف مقطعه در پيدايش تاريخمند متن قرآن مى تواند از طريق اين واقعيت تأييد شود که برخى از سوره هاى خاصى که مصدر به حروف مقطعه اى از قبيل "الم"، "الر"، "حم" و "طسم" شده اند در ترتيب کنونى قرآن در کنار هم قرار گرفته اند با آنکه در مواردى طول آنها کاملاً متفاوت است و واقعيت ديگر اينکه تقريباً پس از همه موارد حروف مقطعه، به گونه صريح و گاهى ضمنى به نزول وحى به عنوان قرآن يا کتاب مبين اشاره شده است.
از آنجا که حروف مقطعه تنها در آغاز سوره ها به کار رفته و هيچگاه در داخل سوره به کار نرفته تا نوعى بريدگى در سبک يا سجع يا متن را ايجاد کند، معلوم مى گردد که آنها متعلق به نخستين مرحله تدوين توسط خود پيامبر بوده اند به جاى آنکه مربوط به نخستين ابلاغ آيات قرآن يا آخرين جمع نهايى قرآن پس از رحلت آن حضرت باشند.
اين نظريه که حروف مقطعه پس از رحلت پيامبر به قرآن اضافه شده باشند، مستلزم اين پيش فرض است که درج پراکنده اين حروف در متن نهايى قرآن توسط شخصى (پس از اتمام نزول قرآن) صورت گرفته باشد. چنين تبيين کلى مؤيد اين ديدگاه است که (حضرت) محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] مؤلف حروف مقطعه بوده و آنها را خود به آغاز سوره ها ضميمه کرده و اينکه او از مدتها قبل با همکارى کاتبان در صدد فراهم آوردن متن مقدس خود برآمده و آياتى را که از محتوايى يکسان برخوردار بوده اند در سوره هايى خاص قرار داده است. برخى از اين گونه آيات، آنهايى بوده اند که به عنوان واحد دينى يا دعايى مطرح شده و نشانه آنها همراهى با کاربرد حروف مقطعه بوده و تدوين کنندگان نهائى قرآن خود را ملزم به رعايت آن يافته اند.
پديده ديگرى که از عوامل مهم تاريخ گذارى به شمار مى آيد، موضوع پيدايش احکام محورى دينى مانند نمازهاى يوميه است که توسط پيامبر تشريح گرديد. تشريح نمازهاى يوميه نمى تواند (به لحاظ تاريخي) به نخستين مرحله ابلاغ قرآن بوسيله پيامبر متعلق باشد چرا که در آن زمان ريشه "صَلى" در اشاره به عمل ذبح حيوانات از سوى قبايل به کار مى رفته است (سوره کوثر آيه 2) و در ارتباط با عبادات مشرکان مکه (سوره ماعون آيات 4 تا 7). در اين مرحله، تلاوت قرآن هنوز در نمازها بکار نمى رفته بلکه به کار ترکيب بندى آيات قرآن توسط پيامبر مربوط مى شود. (سوره مزمل آيات اول تا سوم). مدتى بعد در حدود اواسط ابلاغ قرآن در دوران مکه [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم]، تهجد و شب زنده دارى را آغاز نمود در حالى که پيش از شروع نماز آياتى از قرآن را نيز تلاوت مى کرد (سوره اسراء آيات 78 و 79، سوره فرقان آيه 64 و سوره ذاريات آيات 17 تا 18) و اين کار را هم در روز و هم در شب انجام مى داد (سوره انسان آيه 25 تا 26 و سوره طور آيات 48 تا 49).
ابتدا، حضرت محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] تنها مأمور به اقامه نماز شد (سوره اسراء آيه 110 وسوره طه آيه 130) سپس براساس آيه 132 سوره طه آشکارا دعوت مى شود که اقوام يا پيروانش (أَهلَک) را به اقامه نماز همراه خودش فرمان دهد و اين که با کسانى که خدا را صبح و شام مى خوانند استقامت بخرج دهد (سوره کهف آيه 28) يا آنکه در نماز شب به سجده و کرنش مشغول شوند (سوره زمر آيه 9) در خلال اين مرحله، پيامبر صلى الله عليه وآله همچنين به نمونه هاى برجسته قرآنى نماز ابراهيم، موسى و زکريا توجه نموده و به عيسى بنده خدا به عنوان پيامبرى که مأمور به اقامه صلوة شده، اشاره مى کند و شايد در حدود اواخر دوران مکه (از ابلاغ قرآن) بوده که محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] به تنهائى دوباره مأمور مى گردد که نماز را در سه وعده مختلف يعنى صبح، غروب و نيز در خلال شب بپا دارد.
به پيروان او هم توصيه مى گردد که در اين عمل به او تأسى نمايند که شامل تلاوت قرآن و سجده در نماز نيز بوده است (سوره اعراف آيات 204 تا 206). تکامل نمازهاى يوميه مى تواند به مجموعه واژگان قرآنى متنوع و داراى نوسان برگردد که در اواخر مکه و اوايل مدينه براى اوقات نماز بکار مى رفته است: در صبح: در هنگام فجر و پيش از طلوع آفتاب، در عصر (هنگام زوال روز و پيش از غروب خورشيد) و در هنگام شب (زلفاً من الليل) پس از هجرت، تاريخ گذارى قرآن اثبات مى کند که "صلوة" به صورت حکمى متقن براى مسلمانان در اقامه نمازهاى انفرادى و جماعت در مى آيد. به موضوع "نماز" (که نوعاً به شکل مفرد) بصورت مکرر در سور مدنى اشاراتى شده است)33 بار در سوره هاى بقره، نساء، مائده، توبه و 24 بار به تنهايى، اين اشارات ارائه دهنده نيمى از مجموع کاربردهاى اين واژه در کل قرآن مى باشد) و هم اکنون بطور مکرر آن را در کنار حکم همتايش يعنى "زکات" مى يابيم که تحول آن مى تواند به عمل پرداخت خيرات تبرعى گرفته تا تکليف اجتماعى آن يعنى صدقات واجبه برگردد. اشاره مکرر به تکليف شرعى انجام نماز با حکم مؤکد رعايت جهت قبله در هنگام نماز توأم گرديده است. ابتدا فريضه نماز به سمت بيت المقدس همچون مراسم قبله اى يهوديان و مسيحيان انجام مى گرفته ولى سپس با يک دستور قرآنى (آيات 142 تا 152 سوره بقره) جهت قبله به سمت کعبه تغيير يافته است.
اين آيات خاص اوايل مدينه از طريق پيامبر در حدود زمان جنگ بدر در سال دوم هجرى قمرى (624 ميلادي) ابلاغ گرديد گرچه اين آيات در واقع يک فرايند تدريجى از تغيير در تشريع نماز و تثبيت قبله را نشان مى دهند. بعلاوه در مدينه اوقات مخصوص نماز آن گونه که هم اکنون به صورت روزمره بجا آورده مى شود تعيين گرديد و حکم آن به صورت جمع، چنين تعبير شد: "أقيموا الصلاة" يعنى نماز را راست برپا داريد (مقايسه کنيد با آيه 102 سوره نساء) وشامل تلاوت قرآن نيز گرديد (سوره اعراف آيات 204 و 205).
سرانجام آيه مدنى 238 سوره بقره قاطعانه حکم نماز نيمروز (الصلاة الوسطي) را تثبيت مى کند که احتمالاً قبلاً در اواخر زندگى پيامبر در مکه تشريع شده بود هنگامى که پيروانش را به تسبيح پروردگار در صبح و عصر و وسط روز (حين تظهرون، سوره ص آيات 17 و 18) فراخواند. از اين هنگام بود که نماز بر مؤمنان در اوقاتى ثابت (کتاباً موقوتاً) و اقامه نماز هفتگى جمعه در روزى که روز تجارت مدينه محسوب مى شد (يوم الجمعة) فرض گرديد. مؤمنان به اقامه نماز فراخوانده شدند (سوره مائده آيه 58 و سوره جمعه آيه 9) و حکم طهارت قبل از نماز (وضو يا غسل) و در صورت فقدان آب يا در حال سفر بودن، حکم تيمم با خاک (سوره نساء آيه 43 و سوره مائده آيه 6) تشريع شد.
تعيين تاريخ مراحل کاربرد نام خاص پروردگار در قرآن که اساساً بر "الله" و "رب" و "رحمان" تکيه دارد، دشوارتر مى باشد. البته سرانجام نام "الله" را به عنوان نام خاص قطعى و برگزيده شده اسلام در طول قرون تثبيت مى کند.
در ضمنِ آنچه که سنت اسلامى به عنوان نخستين آيات وحى قرآنى تعيين مى کند، پيامبر مأمور مى شود که به نام پروردگار (ربک) سخن بگويد. واژه "رب" در کاربرد غيرمادى خود هرگز در قرآن با حرف تعريف بکار نرفته بلکه در عوض با يک ضمير شخصى استعمال شده که کاربرد آن براى اهالى مکه از دوران پيش از اسلام آشنا بوده است. اين واژه با تعبير پروردگار اين خانه (رب هذا البيت) يعنى خانه کعبه در مکه ذکر گرديده است (سوره قريش آيه 3). و در دوران نخست مکه بسيار زياد استعمال شده است مانند "سبح اسم ربک الأعلى" ولى در دوره دوم و سوم مکه کمتر ديده مى شود مانند سخن کفرآميز فرعون: "أنا ربکم الأعلى" و در آيات مدنى بندرت بکار رفته است. برعکس، واژه "الله" براى اهالى مکه بعنوان اسم خاص خداوند پيش از [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] شناخته شده بود و آن را در اشعار و اسامى اشخاص بکار مى بردند. به احتمال بسيار زياد اين واژه مخففِ "اَلإله" است که هرگز با الف و لام در قرآن بکار نرفته گرچه بصورت مضاف استعمال گرديده است تا دلالت بر معبود مردم داشته باشد مانند "إله الناس" که مترادف با "رب الناس" مى باشد. واژه "الله" در دوران نخست مکه خيلى کم بکار رفته ولى در دوران دوم و سوم مکه استعمال آن زياد شده و سرانجام به قدرى رايج گرديده که بنظر مى رسد بطور متوسط در هر پنج آيه از سور مدنى بکار رفته است. واژه "الرحمن" احتمالاً از کاربرد آن در قسمت هاى جنوبى و مرکزى عربستان گرفته شده و در زمره مجموعه واژگان قرآنى بنحو مؤکد و مخصوص "خدا" در دوره دوم مکه راه يافته است و سپس بطور کامل جايگزين مفهوم "الله" شده گرچه در تعبير کلى آغازين هر سوره يعنى "بسم الله الرحمن الرحيم" (که فقط در آغاز سوره توبه استعمال نشده) نسبت به واژه "الله" جنبه فرعى [وصفي] پيدا کرده است.
مرحله مهم انتقال به حوزه کثيرالاستعمال واژه "الله" را مى توان قبل از دوران موسى رديابى نمود، موقعى که خداوند يگانگى خود را اعلام نموده "أنا ربکم" (سوره 20 آيه 24(که بلافاصله نام "الله" با حرف تأکيد "أن" پس از آن به کار رفته است: "أننى أن الله"(سوره طه آيه 14) در آيه اى که متعلق به دوران دوم مکه مى باشد. اين آيه به لحاظ تاريخ گذارى متأخرتر از آيه اى است که فرعون سخن کفرآميز خود را گفت: "أنا ربکم الأعلى"(سوره نازعات آيه 24) پس از آيه دوازدهم سوره طه کاربرد "رب" به نحو قابل توجهى کاهش مى يابد درحاليکه تعابيرى چون "لا اله الا أنا" در آيات اواخر مکه (مانند آيه دوم سوره نحل و آيه 14 سوره طه آيه 25 سوره انبياء) و "لا إله إلا هو" در آيات 70 و 80 سوره قصص و بطور فراوان در آيات مدنى (سوره بقره آيه 163 و 255، سوره آل عمران آيه 6 و 18) بکار رفته است. از آنجا که واژه "رب" در مورد انواع الهه عربستان ما قبل اسلام بکار مى رفته کاربرد آن براى "الله" که در پيام [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] بار توحيدى کامل داشته از مناسبت کمترى برخوردار بوده است. علت اينکه واژه "الله" در سوره هاى اوايل مکه کاربرد اندکى داشته، شايد اين باشد که پيامبر از اطلاق نامى که براى خدا (به عنوان اسم خاص) مشترک با کاربرد تعابير مشرکان باشد اکراه داشته است: زيرا عرب هاى پيش از اسلام سوگندهاى شديدى به نام "الله" مى خوردند و "الله" را بعنوان آفريدگار و پديدآورنده اصلى مى پرستيدند از سوى ديگر با خداى مورد ادعاى جنيان قرابت و شباهت داشته است و نيز با خدايان فرعى مانند عزى، منات و لات که آنها را دختران خدا مى دانستند و نمونه هاى مشابه گمنام ديگرى را پسران او مى پنداشتند رابطه داشته است ("خرقوا له بنين و بنات" سوره انعام آيه 100) با توجه به اين که ميزان تعابير قرآنى بکار رفته در مورد خدا که آمارش به هزاران مورد مى رسد، بسيار زياد است لذا ايجاد خط يا قوسى دقيق براى تعيين تاريخ نزول آنها بسيار دشوار است. با وجود اين، دليل درونى متقنى که قرآن در اين باره ارائه نموده اين است که [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] از يک تجربه شخصى شديد راجع به خدايى که به او به عنوان پروردگار من "ربى" خطاب مى کرد به برداشت ديگرى به عنوان يگانه خدا که در پيام او بصورت "لااله الاّ الله" مطرح شده و صفات و القاب متعددى نيز در قرآن براى او اطلاق گرديد، منتقل شده است.
شخصيت ابراهيم نيز که تاريخ او به صورت مفصل در بيست و پنج سوره قرآن مطرح شده، معيار مهمى را براى تاريخگذارى درون قرآنى فراهم مى آورد. در دوران نخست مکه از صحف ابراهيم به عنوان متون مقدس از پيش نازل شده و از خود ابراهيم به عنوان پيامبرى برجسته در کنار موسى نام برده شده است (آيات 18 و 19 از سوره اعلي). در دوران دوم و سوم مکه، ابراهيم به صورت "پيامبرى که سخن راست مى گويد" (صديقاً نبياً: سوره مريم آيه 41) و به صورت مفصل ترى به عنوان "موحد ثابت قدمى که به بت پرستى پدر و قومش حمله ور مى گردد" معرفى شده است (سوره صافات آيات 83 تا 98، سوره شعراء آيات 69 تا 89، سوره مريم آيات 41 تا 50، سوره زخرف آيات 26 تا 28، سوره انبياء آيات 51 تا 73، سوره عنکبوت آيات 16 تا 27، سوره انعام آيات 74 تا 84؛ و نيز بنگريد به مدخل "بت پرستى و بت پرستان، و مدخل "شرک و الحاد"). در کنار تفاصيل متعدد ديگرى (همچون رهائى ابراهيم از آتش و شفاعت او براى پدر بت پرستش) همان دوران ها همچنين از مردانى ياد مى کند که با ابراهيم ديدار کرده و خبر کيفر حتمى قوم لوط را اعلام نمودند (سوره ذاريات آيات 24 تا 34، سوره حجر آيات 51 تا 60، سوره هود آيات 69 تا 76 و سوره عنکبوت آيات 31 و 32). آنها همچنين اشاره دارند به اقدام قريب الوقوع ابراهيم نسبت به ذبح فرزندش که از آيات 100 تا 111 سوره صافات و بر اساس آيات 112 و 113 سوره صافات و به صورت غير مستقيم از آيه 28 سوره ذاريات و آيه 53 سوره حجر فهميده مى شود که اسحاق بوده است.
در سور مدنى آمده است که ابراهيم با کمک اسماعيل کعبه را در مکه به عنوان جايگاه اعتقاد خالص توحيدى و مرکز زيارت بنا مى کند (آيات 124 تا 141 سوره بقره، 65 تا 68 سوره آل عمران، 95 تا 97 همان سوره، آيات 26 تا 29 و آيه 78 سوره حج). از آنجا که ابراهيم بصورتى مؤکد، موحد حقيقى (حنيف) خوانده شده که هيچ گونه وابستگى به بت پرستان نداشته (سوره بقره آيه 135، سوره آل عمران آيه 67، سوره نساء آيه 125، سوره حج آيات 31 و 78) و يک بار به عنوان دوست خدا (خليل: سوره نساء آيه 125) ذکر شده لذا الگوى نخستين براى [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] که دين را دين ابراهيمى (ملة ابراهيم) اعلام کرده، معين مى گردد.
ويژگى هاى مهم شخصيت [حضرت] ابراهيم در قصه قرآنى، موضوع بسيارى از پژوهش هاى عالمانه شده است مانند اين آثار: (Me Kkaansche feest) تأليف "اسنوک هورگروينه"، (محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] و يهود) تأليف "اي. جي. ونسينک"، (ابراهيم) تأليف يوسف مبارک، و آخرين تحقيق (مسافرتها) تأليف "رونالد فايرستون". اين پژوهش گران تأکيد زيادى بر تفسير مجدد ابراهيم در سور مدنى که در آنها قطع رابطه [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] با قبايل يهود مدينه اعلام شده، نموده اند.
توجه دوباره [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] صلى الله عليه و آله و سلم به مکه که از طريق تغيير جهت قبله از بيت المقدس به کعبه حاصل شد وقفه يا خلل مهمى در تفسير ابراهيم و در مفاد پيام قرآنى به لحاظ تاريخ گذارى ايجاد مى نمايد.
آنچه که به خصوص در مورد تاريخ گذارى آيات مکى مى تواند مورد تأکيد قرار گيرد به عنوان حقيقتى قطعى در کتاب (Die Gestalt des Abraham) تأليف "اى بِک" مورد بررسى قرار گرفته است.
براساس نظر آقاى "بِک"، ابراهيم از قبل در آيات مکى پيش از مسأله همکارى او با اسماعيل، در ارتباط با مکه شناخته شده بود و [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] برداشت خود از تعبير "ملة ابراهيم" را لااقل قبلاً در مکه پيش از قطع رابطه اش با يهوديان مدينه، به وجود آورده بود. در اين ديدگاه، برخى از اظهارات آقاى "جي. لولينگ" درباره دين ابراهيمى [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] (که ابعاد جنجال برانگيز و تند آن در کتاب "Wiederentdeckung" پيراسته گرديده) بررسى اساسى ترى را در مورد اين مسئله مى طلبد که آيا [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] شناخت مستقل و روشنى از گرايشات مربوط به يونان باستان و يهودى - مسيحى داشته است که موجب تمايل او به سنت ابراهيمى عرب پيش از اسلام شده باشد و در نتيجه قرابت زيادترى را نسبت به سنت ابراهيمى باعث شده و موجبات طرد الگوى عبادت يهودى - مسيحى را فراهم ساخته باشد؟!
اين چهار نمونه از رويکردهاى مفصل نسبت به تاريخ گذارى درون قرآنى که مبتنى و متمرکز بر موضوعاتى محورى مى باشد يعنى پديده ادبى حروف مقطعه، تشريع نمازهاى يوميه، طرح نام خاص خداوند در قرآن، و نقل شخصيت پيامبرانه [حضرت] ابراهيم و دين او مى تواند راههايى را براى تکميل رويکرد معيارى تاريخ گذارى مبتنى بر شيوه چهار طبقه اى که "تئودورنولدکه" مبدع آن بود يا فرضيه سه مرحله اى که "بل" دفاع نمود، بگشايد. معيارهاى چنين رويکردهاى درون قرآنى، مورد به مورد ومحدود به ميزان قابل توجهى از بررسى آيات، مى تواند نسبت به فراهم آوردن چارچوبى معين و حدسى براى مسأله تاريخ گذارى کل قرآن کمک نمايد. 19

تدوين قرآن

همان گونه که قبلاً ذکر شد، اين واقعيتى مشهور است که در قرآن مدون يعنى آنچه که سرانجام به عنوان کتاب مقدس اسلام فراهم آمد، سوره ها نوعاً بر حسب کاهش طول تنظيم يافتند.
اين ترتيب، در جمع نهايى متن مکتوب قرآن که سال ها پس از رحلت پيامبر در سال يازدهم هجرى يا 632 ميلادى به تدوين رسمى خود نايل آمد، صورت پذيرفت. اين فرايند تدوين نهايى و جمع رسمى نمايانگر تاريخ متن قرآن از آخرين ابلاغ قرآنى [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] است که بطور خلاصه [مى توان گفت] از پيش از رحلت او آغاز شده و تا زمان پيدايش نص مصوت [داراى اعراب] قرآن در قرن چهارم طول کشيده است. اين تاريخ متن [مقدس]، قرآن را از دوران حيات پيامبر صلى الله عليه وآله به دوران حيات امت اسلامى و از مؤلف اصلى تاريخى پيام هاى قرآنى به تدوين کنندگان اصلى انتقال مى دهد يعنى آن کسانى که قرآن کنونى موجود در دست ما را به صورت نسخه اى مکتوب و نهايى پديد آوردند.
بخاطر همين ماهيت است که تاريخ اين فرايند بمنزله ميدان مينى است مملو از دشوارى هاى تاريخ گذارى که بطور عميق ريشه در ادله و شواهد بسيار پيچيده و متناقض در سنت اسلامى بويژه در حديث دارد.
پس از رحلت پيامبر، امت اسلامى با سه وظيفه مهم در ارتباط با پديد آوردن قرآن به صورت متن مقدس رسمى روبرو گرديد:
1. لازم بود متن را از منابع شفاهى و مکتوب گردآورى کند.
2. ساختار متن عربى بدون اعراب را پديدار سازد.
3. آن را به صورت متنى کاملاً مصوت [قابل قرائت] درآورد که به تدريج به عنوان معيار رسمى مورد پذيرش همگان قرار گيرد.
ديدگاه سنتى، تکميل و به ثمر رسيدن اين اهداف سه گانه را در ظرف سه قرن دانسته و تاريخ متن قرآن را وارد يک چارچوب اساسى کرده (يعنى آن اعتراضات مهمى که در جلد دوم و سوم تاريخ قرآن بازنگرى شده نولد که مورد بررسى قرار گرفته اند). اين چارچوب مبتنى بر چند فرض است: اينکه پيامبر، متن مکتوبى از قرآن ارائه نداد و اينکه قرآن عمدتاً به صورت شفاهى در اذهان شمار قابل توجهى از شنوندگان مستقيم پيامبر و نيز براساس حجم محدودى از متن نگارش يافته توسط کاتبان در طى دوران زندگى آن حضرت ثبت گرديد.
گروهى از صحابه به رهبرى زيد بن ثابت که خود پيامبر او را به عنوان کاتب وحى در مدينه گماشت، به گردآورى و تنظيم مطالب قرآنى مکتوب و شفاهى در قالب متنى کامل و غير مصوت در خلال نيمه دوم زمان خلافت عثمان پرداختند. متن نهايى کاملاً مصوت قرآن در نيمه اول قرن چهارم يا دهم پس از مطرح شدن انواع قرائات مختلفه (هفت يا ده يا چهارده نوع قرائت) که اختلافات کمترى را در نحوه قرائت نشان مى دادند و بتدريج قابل تحمل و پذيرش همگانى قرار گرفتند، تدوين و فراهم آمد. البته علاوه بر اين قرائات مختلفه پذيرفته شده، هزاران اختلاف قرائات نيز درباره متن قرآن در منابع اسلامى اعم از تفاسير قرآن و روايى ثبت گرديدند که بسيارى از آنها را مى توان در نسخه هاى خطى کامل و ناقص قرآنى موجود در کتابخانه هاى سراسر جهان مشاهده نمود. (بنگريد به "مصاحف قرآن").
پذيرش آنچه که در شمارى از گزارشات اوليه مطرح شده، بعيد به نظر مى رسد مبنى بر اينکه نخستين جمع قرآن در طى دوران کوتاه خليفه نخست (ابوبکر) با تحريک عمر صورت پذيرفته باشد. گفته شده که عمر نسبت به اصالت نقل متن قرآنى در اثر کشته شدن رزمندگان اسلام در جنگ يمامه احساس خطر کرده بود چرا که تعداد قابل توجهى از آنان حافظ قرآن بودند. بر اساس اين حکايت، ابو بکر پس از اندکى درنگ و تأمل به خاطر ترس از تعدى نمودن از سنت رسول الله صلى الله عليه وآله، سرانجام به زيد بن ثابت دستور داد که همه پاره هاى قرآنى که روى برگهاى درخت خرما يا لوح هاى سفالين يا سنگهاى مسطح نوشته شده بودند و يا در اذهان افراد موجود بودند را روى صحيفه هايى يکسان بنگارد. اين صحيفه هاى مکتوب در طى خلافت عمر در اختيار او قرار گرفت و پس از فوت عمر به دخترش حفصه که از همسران پيامبر بود، به ارث رسيد. يک گزارش نيز پيدايش نخستين مصحف مدون قرآن را به عمر نسبت مى دهد درحاليکه گزارش ديگر، اين ادعا را رد مى کند با اين استدلال که عمر چندان عمرى نکرد که بتواند چنين متنى را ببيند. صحت و اصالت چنين نقل ها و گزارشاتى که جمع قرآن را به دوران خلافت عمر و ابوبکر نسبت داده اند مورد ترديد و مخالفت قرار گرفته است زيرا تنها دو نفر از کشته شدگان جنگ يمامه جزو قاريان حافظ قرآن بودند و هدف چنين گزارشاتى اين بوده که نقش گسترده عثمان در فراهم آوردن نص رسمى را عمداً ناديده گرفته و نيز نقش پيامبر در ايجاد متن و کار نگارش قرآن در زمان حيات آن حضرت را کم اهميت جلوه دهند.
قابل قبول ترين گزارش روايى تاريخ قرآن، تدوين نهايى متن غير مصوت را مربوط به زمان خلافت عثمان يعنى تقريباً بيست سال پس از رحلت پيامبر مى داند. بر اساس اين گزارش، سبب و مناسبت جمع نهايى قرآن، لشکر کشى به آذربايجان و ارمنستان به فرمان دهى حذيفه بوده که ظاهراً سربازان مسلمان او از شام و عراق در مورد نحوه قرائت صحيح آيات قرآن در نمازهاى جماعت دچار اختلاف و درگيرى شدند. عثمان به منظور حل ّ اين مشکل، هيأتى را متشکل از چهار نفر از برجستگان مکه با نظارت زيدبن ثابت مأمور کرد که نسخه هايى از روى مصحف شخصى حفصه استنساخ کنند و هرجا که با اختلاف قرائت مواجه شدند فقط لهجه قريش را برگزينند. هنگاميکه اين مأموريت به اتمام رسيد، عثمان يک نسخه را در مدينه نگاه داشت و بقيه را به کوفه و بصره و دمشق فرستاد. و سپس دستور داد که تمام نسخه هاى موجود ديگر (ساير مصاحف) نابود گردد. البته فرمان او از سوى ابن مسعود و پيروانش در کوفه سرپيچى شد. مشکلات چنين گزارشى در چند نکته اساسى خلاصه مى گردد: ترديد وجود دارد که صرفاً مسأله صحت قرائت قرآن در خلال فتوحات اوليه اسلام موجب ناآرامى مهمى شده باشد. ديدگاه قابل قبول اين است که قرآن به حسب واقع مختص به لهجه قريش نيست و ديگر اينکه بعيد به نظر مى رسد که خليفه فرمان از بين بردن تمام مصاحف قرآنى از پيش موجود را صادر کرده باشد. بعلاوه، مطرح نمودن نام حفصه در اين حکايت احتمالاً بخاطر اين بوده که فقط نقش ابزارى را براى ايجاد پيوند و اتصال بين نسخه هاى عمر و ابوبکر و عثمان بازى کند و سلسله متصلى از حلقه متن معتبرى را فراهم آورد که بطور گسترده اى مورد بى توجهى و غفلت امت قرار گرفته است. برغم وجود چنين اشکالاتى در اين گزارش مربوط به تاريخ گذارى جمع قرآن، اکثر پژوهش گران پذيرفته اند که متن رسمى غير مصوت قرآن در زمان خلافت عثمان پيدايش يافت و اينکه زيدبن ثابت نقش مهمى در اجراى آن ايفا نمود. به منظور دريافت تصويرى روشن تر از تدوين متن غير مصوت رسمى قرآن، بايد امکان عواملى چند را در نظر گرفت از جمله آنها عبارتند از:
1. اين که خود پيامبر، کار پديد آوردن نسخه مکتوبى از قرآن را بى آنکه آن را تکميل سازد، آغاز نموده بود.
2. اين که در خلال دو دهه اول پس از رحلت پيامبر، جامعه اسلامى بر محور کشورگشائى و فتوحات متمرکز بود بجاى آنکه به تعيين نصى رسمى از قرآن بپردازد.
3. اين که ضرورت يا نياز به نص ّ معتبر قرآن، پس از آنکه جوامع محلى مسلمان در شهرهاى پشتيبانى (أنصار) مانند کوفه، بصره و دمشق تازه تشکل مى يافتند، خود را نمايان ساخت.
4. اين که مصحف عثمانى که به رياست زيدبن ثابت در مدينه پديد آمد، بايستى آن را با پديده مشابه مصاحف ديگرى ملاحظه نمود که داراى اختلافات متنى هستند و گفته شده که همه آن مصاحف در دوران حيات پيامبر صلى الله عليه وآله پديد آمدند: مصحف منسوب به عبدالله بن مسعود (پذيرفته شده در کوفه)، مصحف منسوب به أبى بن کعب (پذيرفته شده در شام) مصحف منسوب به أبوموسى أشعرى (پذيرفته شده در بصره) و نيز ساير مصاحف اوليه اشخاص. همچنين در منابع اوليه نقل شده که على بن أبى طالب (پسر عمو و داماد پيامبر) نخستين کسى بوده که به جمع قرآن پس از رحلت پيامبر اقدام نموده است. بنابر برخى گزارشات، او سوره ها را بر اساس تاريخ نزولشان تنظيم نموده و هنگامى که مصحف عثمانى انتشار رسمى يافت او [على عليه السلام] اجازه داد که مصحفش سوزانده شود. 20
هنگامى که ايجاد متن غير مصوتى از قرآن (مصحف عثماني) با مسئله وجود مصاحف ديگر شخصى يا مرکزى آميخته شده بود، انتشار رسمى متن کاملاً مصوت با مشکل قرائات مختلفه قرآن درگيرى داشت. از آنجا که مصحف عثمانى بصورت رسم الخط ناقص نوشته شده بود يعنى فقط متشکل از کلمات و عارى از حرکات و علائم تفکيک دهنده بين حروف بى صدا بود از اين رو تلاوت نيازمند تعيين تلفظ صحيح آيات گرديد. در حالى که املاى صحيح قرآن در طول بيش از دو قرن بتدريج بهبود يافت و ارتباط و پيوستگى بين متن غير مصوت و مسأله تلاوت معين گرديد، اشکالات و نواقص رسم الخط عربى نيز به تدريج روشن شد. اختلاف قرائات در حد گسترده اى خاتمه يافت يا آن که منسجم گرديد و متن مکتوب بصورت فزاينده (روز افزون) از وابستگى به تلفظ و قرائت شفاهى استقلال يافت. اين فرايند با پيدايش رسم الخط کامل قرآن (داراى اعراب و نشانه) به اوج و کمال خود رسيد.
اين متن را مى توان متنى قابل قبول و بدون اختلاف بشمار آورد با اين قيد که تا آن زمان هيچ نمونه متن معيز و روشنى براى قرآن که از مقبوليت همگانى برخوردار باشد پديد نيامده بود. و در عوض، متن نهايى وکاملاً مصوت قرآن که بعنوان متنى معيار و رسمى شناخته شد را مى توان حاصل دستاورد کار ابوبکر بن مجاهد (م. 324 ه) دانست. بخاطر اينکه تلاوت قرآن را بر اساس حديث معروف "أحرف سبعة" منحصر در هفت قرائت نمود. او قرائت هفت تن از عالمان برجسته قرآنى در قرن دوم يا هشتم را پذيرفت و اعلام نمود که همه آنها واجد اعتبار و حجيت الهى هستند. در سال 322 ه. ق. يا 934 ميلادى، نسخه اى که عباسيان رسماً انتشار دادند اين نظريه را اعلام نمودند که تنها همين هفت قرائت، شکل هاى اصلى قرائت قرآن هستند و ساير قرائات، ممنوع مى باشند. با وجود اين، سه قرائت پس از هفت شيوه و چهار قرائت پس از ده شيوه مدتى بعد افزوده شد و بترتيب، ده يا چهارده قرائت مطرح گرديد. سرانجام هر يک از ده وجه قرائات به دو طريق که اندکى با هم تفاوت داشتند مورد پذيرش قرار گرفت و همه اين قرائات بلحاظ نظرى، مربوط به طيف "متن دريافت شده بدون اختلاف" شناخته شدند. به خاطر همه اهداف و مقاصد، امروزه در مقام عمل تنها دو نوع قرائت به طور کلى کاربرد يافته است؛ يکى قرائت حفص (م. 190 ه . ق) از طريق عاصم (م. 127) که واجد تأييد رسمى گرديد هنگامى که قرآن استاندارد مصر در سال 1924 به چاپ رسيد اين نوع قرائت را برگزيدند. و قرائت ديگر عبارت بود از قرائت ورش (م. 197) از طريق نافع (م. 169) که در شمال افريقا جز مصر، مورد پيروى قرار گرفت.
ماهيت مفروض استدلالات عالمانه درباره قرائات مربوط به متن مصاحف مختلف سرانجام آن عالمان را به اين معنا سوق داد که با نهايت دقت، آن قرائات را مورد ارزيابى قرار داده و داورى حساب شده اى راجع به صحت آنها ارائه دهند. (مانند برگشتراسر، پريتزل، جفرى وفيشر). اينکه بيشتر قرائات موجود پيش از مصحف عثمانى را بعنوان تلاش هايى از سوى لغت شناسان مسلمان در جهت تصحيح متن عثمانى بتوان تفسير نمود بصورت ديدگاه رايجى بطور روز افزون پذيرفته شد. در نيمه دوم همين قرن دو تن از پژوهش گران به اين نتيجه رسيدند که اين "مصاحف" به حسب واقع جعلياتى بوده که در تحقيقات صدر اسلام ايجاد کرده اند البته بدون آن که دليلى جانبى و انکارناپذير براى مدعيان خود ارائه دهند. "وانس برو" با موضع گيرى مخالفى به اين نتيجه نايل آمد که قرآن تا دويست يا سيصد سال پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه وآله تدوين نشده بود ولى "جان برتون" معتقد شد که [حضرت] محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] خودش جمع نهايى متن غير مصوت قرآن را پديد آورد.
چنين فرضيه هاى کاملاً متفاوت و نيز اين واقعيت که هيچ متن يکسانى از قرآن وجود ندارد که نشان گر ويرايش نقادانه متن بر مبناى نسخه هاى دست نويس اصلى موجود بوده باشد و قرائات مختلف را مورد ارزيابى دقيق قرار داده باشد اين معنا را اثبات مى کند که بيشتر بازسازى هاى تاريخ گذارى تثبيت قرآن بعنوان متنى مکتوب به بن بست رسيده است.
تنها آينده داورى خواهد کرد که آيا يک تحليل رايانه اى راجع به حجم عظيمى از مطالب مربوط به متن قرآن قادر خواهد بود که پژوهشى عالمانه براى ايجاد تصويرى ثابت تر در مورد تاريخ گذارى متن قرآن ارائه نمايد يا خير. البته ممکن است موفقيت چشمگيرى در رابطه با تاريخ گذارى قرآن از طريق تحليل منسجم ترى از تاريخ گذارى موضوعات درون قرآنى نظير چهار نمونه اى که در اين بررسى ذکر گرديد، بدست آيد.

--------------------------------------------
پى نوشت ها :
(*) - عضو هيئت علمى مؤسسة امام خمينى قم
1- نهج البلاغه، خطبه 198
2- Encyclopaedia of the Quran, Brill, Leiden-Boston, 2002
3- جهت کسب اطلاعات بيشتر درباره اين دائرة المعارف ر. ک: فصلنامه علمى ترويجى قبسات، پاييز 1382، ش 29، مقاله محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] جواد اسکندرلو
4- بنگريد به مدخل "کتاب مقدس و قرآن"
5- بنگريد به مدخل "واژگان بيگانه"
6- اگر چه به لحاظ سبک بين آيات قرآن و سخنان غيب گويان کاهن تشابه وجود دارد ولى نبايد تفاوت هاى قرآن با کهانت راناديده گرفت چرا که در کهانت، تکلّف و گنگى و اباطيل بکار مى رفت در حالى که در قران مجيد هيچ يک از اين عيب ها وجود ندارد. چنان که وليد بن مغيره که از ادباى بلند پايه ى عرب به شمار مى رفت پس از شنيدن سخنان قرآن چنين اذعان نمود: "يا عجباً لما يقول ابن أبى کبشه فواللَّه ما هو بشعر و لا بسحر و لا بهذى جنونٍ و انّ قوله لمن کلام اللَّه": "آنچه فرزند أبى کبشه مى سرايد، به خدا سوگند نه شعر است و نه سحر است و نه گزافه گويى بى خردان، بى گمان گفته او سخن خداست. (تفسير طبرى، ج 29، ص 98؛ سيره ى ابن هشام، ج 1، ص 288، التمهيد فى علوم القرآن، ج 4، ص 192 - 191). بنابراين تشابه بين آيات قرآن و سخنان کاهنان به لحاظ وجود سجع و کوتاهى سخن و کاربرد سوگند، دليل بر همسانى آن دو در ماهيّت و محتوا و اعتبار نيست.
7- در دانش تاريخ گذارى قرآن از تاريخ نزول وحى هاى قرآنى نازل شده بر حضرت محمد [صلى الله عليه و آله و سلم] صلى الله عليه وآله بحث مى شود. و اين کار، فقط در خصوص قرآن کريم، امکان پذير است زيرا ساير کتب آسمانى نزول دفعى داشته اند ولى قرآن براساس مقتضيات و نيازهايى نازل مى شد که به صورت تدريجى در دوران و محلّ زندگى پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله پديد مى آمد. (ر. ک: سيوطى، الاتقان، ج 1، ص 94) تاريخ گذارى قرآن گرچه امر بسيار دشوارى است ولى براساس روايات معتبر و نيز محتويات و مطالب خود قرآن مى توان به تعيين تاريخ نسبتاً دقيق نزول آيات و سور آن پرداخت.
8- ج، 80 = نبأ، 81 = نازعات، 82 = انفطار، 83 = انشقاق، 84 = روم، 85 = عنکبوت، 86 = مطففين، 87 = بقره، 88 = انفال، 89 = آل عمران، 90 = احزاب، 91 = ممتحنه، 92 = نساء، 93 = زلزال، 94 = حديد، 95 = محمد [صلى الله عليه و آله و سلم]، 96 = رعد، 97 = رحمن، 98 = انسان، 99 = طلاق، 100 = بيّنه، 101 = حشر، 102 = نصر، 103 = نور، 104 = حج، 105 = منافقون، 106 = مجادله، 107 = حجرات، 108 = تحريم، 109 = جمعه، 110 = تغابن، 111 = صف، 112 = فتح، 113 = مائده، 114 = توبه. (بنگريد به: التمهيد، ج 1، ص 138 - 135)
ترتيب تاريخ گذارى روايى منسوب به ابن عباس بدين قرار است:
1 = علق، 2 = قلم، 3 = مزمل، 4 = مدثر، 5 = فاتحه، 6 = مسد، 7 = تکوير، 8 = أعلى، 9 = ليل، 10 = فجر، 11 = ضحى، 12 = شرح، 13 = عصر، 14 = عاديات، 15 = کوثر، 16 = تکاثر، 17 = ماعون، 18 = کافرون، 19 = فيل، 20 = فلق، 21 = ناس، 22 = توحيد، 23 = نجم، 24 = عبس، 25 = قدر، 26 = شمس، 27 = بروج، 28 = تين، 29 = قريش، 30 = قارعه، 31 = قيامه، 32 = همزه، 33 = مرسلات، 34 = ق، 35 = بلد، 36 = طارق، 37 = قمر، 38 = ص، 39 = اعراف، 40 = جن، 41 = يس، 42 = فرقان، 43 = فاطر، 44 = مريم، 45 = طه، 46 = واقعه، 47 = شعراء، 48 = نمل، 49 = قصص، 50 = اسراء، 51 = يونس، 52 = هود، 53 = يوسف، 54 = حجر، 55 = انعام، 56 = صافات، 57 = لقمان، 58 = سبأ، 59 = زمر، 60 = غافر، 61 = فصلت، 62 = شورى، 63 = زخرف، 64 = دخان، 65 = جاثيه، 66 = أحقاف، 67 = ذاريات، 68 = غاشيه، 69 = کهف، 70 = نحل، 71 = نوح، 72 = ابراهيم، 73 = أنبياء، 74 = مؤمنون، 75 = سجده، 76 = طور، 77 = ملک، 78 = حاقه، 79 = معار
9- گوستاوويل GUSTAV WELL)1808 - 1889) خاورشناسان آلمانى آثار متعددى از خود به يادگار گذاشت که مهم ترين آنها کتاب "مقدمه اى تاريخى - انتقادى بر قرآن" (Historisch - Kritische Einleitung in der Koran) در سال 1844 است. وى در اين کتاب، پيرامون جمع قرآن و نظم تاريخى سوره ها و آيات قرآن سخن گفته است. او تاريخ گذارى سوره ها را بر اساس سه معيار ارائه نمود:
يک - استناد به رخدادهاى تاريخى که از طريق منابع ديگر شناخته شده است.
دو - مضامين وحى يا محتواى آياتى که بيانگر شرائط و وظائف گوناگون پيامبر است.
سه - سبک و سياق ساختار وحى به لحاظ نحوه لحن و آهنگ و شيوه ى نثر يا سجع عبارات.
طبقه بندى سوره ها بر مبناى سبک و مضامين آن ها صرفاً ذوقى و سليقه اى بوده و توانايى تعيين تاريخ نزول سوره ها را ندارد ولى معيار نخست او يعنى استفاده از اشارات و تصريحات قرآن به رخدادهاى زمانمند زندگى پيامبر صلى الله عليه وآله مى تواند در کنار روايات صحيح، سودمند و راهگشا به شمار آيد.
10- تئودور نولد که THEODOR NOLDEKE)1930 - 1836) خاورشناس آلمانى آثار متعددى از خود بجاى نهاده است که مهم ترين آن ها کتاب "تاريخ قرآن" (Geschichte des Qorans) مى باشد اين کتاب که به زبان آلمانى نوشته شده وتاکنون به هيچ زبانى ترجمه نشده است شامل سه بخش بزرگ و نزديک به نهصد صفحه است. بخش اول آن درباره ى وحى است که در توصيف آن مى گويد: پديده وحى ناشى از انفعالات و تأثيرات شديدى بود که بر پيامبر صلى الله عليه وآله سيطره داشت. آنگاه به ذکر منشأها و زمينه هاى پيدايش قرآن کريم مى پردازد و عواملى همچون محيط زندگى پيامبر صلى الله عليه وآله و نقش اهل کتاب بويژه يهود را در اين زمينه ذکر مى کند. سپس به تشريح سبک و سياق قرآن و مضامين کلّى سوره ها مى پردازد و قرآن را به دو قسم مکى و مدنى تقسيم مى کند.
سوره هاى مکّى را نيز به سه طبقه تقسيم مى نمايد. بخش دوم - جمع و تدوين قرآن، در چند مرحله صورت پذيرفته است. ديدگاه شيعه درباره ى نص قرآن و رابطه ى پيامبر صلى الله عليه وآله با يهود و نصارى را مطرح مى کند. در بخش سوّم، قراءات و رسم الخط قرآنى را توضيح مى دهد. )موسوعة المستشرقين، تأليف عبدالرحمن بدوى، ص 714 - 024)
11- رژى بلاشر REGIS BLACHERE)1973 - 1900) از خاور شناسان فرانسوى است که در شيوه ى پژوهش به ويژه از نولد که بهره جسته و تحت تأثير او قرار گرفته است. مهم ترين اثر او کتاب "مقدمه اى بر ترجمه قرآن" ( coranIntroduction au) است که بوسيله دکتر محمود راميار به زبان فارسى برگردانده شده و با نام "در آستانه قرآن" انتشار يافته است. اين اثر بلاشر در پاره اى از موارد منصفانه اظهار نظر کرده و تند روى هاى خاور شناسان را نمى پذيرد. با وجود اين، خطاهايى را نيز در آن مى توان يافت.
12- هرشفلد Hirschfeld)1934 - 1854) خاورشناس انگليسى در اثرى به نام "تحقيقى تازه درباره ى ترکيب و تفسير قرآن"
(New Researches Into the composition and Exegesis of the Qoran , London: 2091)
بيشتر سوره هاى قرآن را برحسب مطالب و محتويات آن تقسيم بندى کرده و درباره انشاء و ترکيب و فصاحت قرآن مطالب جالبى نوشته است. تقسيم بندى او به قرار ذيل است:
يک - سوره 96 که صورت يک اعلاميه اى را دارد.
دو - متونى که بيشتر محتوى آيات تأکيدى و اثبات با براهين است.
سه - سوره هاى خطابى و موعظه اي.
چهار - سوره هاى محتوى داستان ها.
پنج - سوره هاى شامل توصيف قيامت و بهشت و دوزخ.
شش - سوره هاى محتوى مقررات حقوقي.
وى بسيارى از سوره ها را متعلق به تاريخ هاى متفاوتى دانسته است.
)بنگريد به: دکتر محمود راميار، تاريخ قرآن، ص 622)
13- ويليام موير WILLAM MUIR)1819 - 1905) خاورشناس و ميسيونر انگليسى است در کتاب "قرآن، ترکيب و تعليمش" (The Coran: Its composition and teaching) سوره هاى قرآن را در شش گروه طبقه بندى کرده که پنج گروه آن مکى و يک گروه آن مدنى است. او در طبقه بندى اش بسيار به روايات سيره پيامبر صلى الله عليه وآله تکيه نموده است.
14- موير معتقد بود که سوره ى علق نخستين سوره اى است که در آغاز دعوت علنى نازل شده است و علّت اين که هيجده سوره را پيش از سوره ى "علق" ذکر کرده، اين بوده که آن ها را به عنوان پيام الهى نيافته است.
15- سبک" در اصطلاح ادبيات عبارت است از "روش خاص ادراک و بيان افکار بوسيله ترکيب کلمات و انتخاب الفاظ و طرز تعبير" (ر. ک: لغتنامه دهخدا، ج 9، ص 13412) گرچه بلحاظ سبک، تغييراتى در طول سال هاى نزول وحى به وجود آمده است امّا هيچ دليلى وجود ندارد که تمام سوره هاى داراى سبک يکسان متعلّق به دوره اى خاص باشند و در دوره هاى ديگر يافت نشوند. بنابراين سوره هاى قرآن برحسب سبک و اسلوب چندان متمايز نيستند تا بتوان آنها را به صورت قطعى طبقه بندى کرد.
16- ملاک کوتاهى يا بلندى آيات و سوره ها نيز امرى ذوقى و تخيّلى است و نمى توان بر پايه ى آن ميان مراحل دوران وحى مکى و وحى مدنى تفکيک قائل شد و اساساً کوتاهى و بلندى آيات امرى توقيفى است نه اجتهادي.
(ر. ک: مناهل العرفان فى علوم القرآن، ج 1، ص 209)
17- نولدکه استعمال سوگند در نخستين آيه از سوره ها را نشانه ى تعلّق آن سوره ها به دوران ميانى وحى مکّى دانسته است در حالى که در نخستين آيه از سوره هاى مربوط به دوران هاى ديگر وحى نيز سوگند مشاهده مى شود: "والذاريات ذرواً"، "والنجم اذا هوى"، "ن و القلم و مايسطرون"، "لاأقسم بيوم القيامه"، "والمرسلات عرفاً"، "والنازعات غرقاً"، "والسماء ذات البروج"، "والسماء و الطارق"، "والفجر"، "لاأقسم بهذا البلد"،. . . . "والعصر" ؛ نولد که همه اين سوره ها را جزو سوره هاى دوران نخست مکّه ياد کرده است و جالب اينجاست که تعداد اين سوره ها بيشتر از سوره هايى است که جزو دوران ميانى مکّه برشمرده که با سوگند آغاز شده اند.
18- خاورشناسانى از قبيل "بول ديک"، "نولدکه"، "بور" و "جونت" براين باورند که حروف مقطعه به هيچ وجه جزء اصلى قرآن نبوده اند. "بول ديک" مى گويد اين حروف رمزهايى براى مصاحف قرآنى براى مسلمانان پيش از به وجود آمدن مصحف عثمانى بوده اند. "نولدکه" معتقد است که اين حروف علائم اختصارى صاحبان صحيفه هائى است که زيد بن ثابت آن ها را براى جمع قرآن مأمور ساخته بود.
اما "بور" و "جونت" گمان کرده اند که حروف مقطعه علائم اختصارى نام هاى پيشين سوره هاى قرآن هستند. (ر. ک: الشّيخ فؤاد کاظم المقدادى، "الاسلام و شبهات المستشرقين"، ص 142). ولى قول حق آن است که تمام حروف مقطعه از ابتداى نزول جزو اصلى سوره ها بوده و هستند و به لحاظ معنا و مفاد تفاسير مختلفى براى آنها ارائه شده است مثلاً علامه طباطبائى "ره" در تفسير سوره شورى فرموده اند: "چنانچه در سوره هايى که به حروف مقطعه افتتاح شده تدبّر شود؛ مانند "الم"ها، "الر"ها، "طس"ها و "حم"ها: هر آينه مى يابى که اين سوره ها از حيث محتوا مشابه يکديگرند و سياق آن ها يکنواخت است. لذا ممکن است حدس زده شود که ميان اين حروف و محتواى سوره هاى مربوطه رابطه اى وجود دارد به عنوان نمونه سوره اعراف که به "المص" مصدر شده، شايد جامع محتواى سوره هاى "الم" و "ص" باشد. (ر. ک: الميزان، ج 18، ص 6) و استاد معرفت نيز پس از ذکر چند احتمال، اضافه مى کند: "بيش تر اهل نظر بر اين باورند که حروف مقطعه رموز و اشاراتى هستند که جز اولياى مقرب، کسى را بدان راه نيست. در ميان عرب نيز چنين شيوه اى وجود داشته که با رمز و اشارت سخن مى گفتند"
(بنگريد به: التمهيد فى علوم القرآن، ج 5، ص 310 - 315)
19- خاورشناسان اغلب براى طبقه بندى سوره ها و تعيين مکى و مدنى بودن آن ها و ترتيب نزولشان به آهنگ و سبک و مضمون سوره ها توجّه واستناد نموده اند و کمتر اعتنائى به روايات - به ويژه روايات ترتيب نزول - کرده اند، در نتيجه ترتيب هايى را از سوره هاى قرآن ارائه داده اند که نه تنها با ترتيب روائى سازگار نمى باشد بلکه ميان خود آن ترتيب ها اختلاف بسيارى وجود دارد.
(ر. ک: جعفر نکونام، درآمدى بر تاريخ گذارى قرآن، ص 11 و 296 - 294
20- اين ادعا که "على عليه السلام پس از انتشار مصحف عثمانى اجازه داد که مصحفش سوزانده شود" کذب محض است، در روايتى طلحه از على عليه السلام درباره سرنوشت مصحف آن حضرت سؤال نمود، حضرت فرمودند: "مصحف خود را به همان شخصى که پيامبر صلى الله عليه وآله به من دستور داده مى دهم، به فرزندم حسن که پس از من وصى من و از همه به من سزاوارتر است. فرزندم حسن مصحف را به فرزند ديگرم حسين مى دهد و پس از او در دست فرزندان حسين عليه السلام يکى پس از ديگرى قرار خواهد گرفت. . . " (بحارالأنوار، ج 89، ص 52 - 40)

کتاب شناسى

1. سيره ابن اسحاق.
2. تاريخ طبري.
منابع فرعي:
1. "محمد ، انسان و ايمانش" نوشته "تى آندرا" چاپ 1936 در نيويورک.
2. "منشأ اسلام در محيط مسيحيت آن "نوشته" ريچارد بِل" چاپ 1926 در لندن.
3. "درآمدى بر قرآن" نوشته "بلاشر" در سال 1977.
4. "سفرهايى در سرزمين هاى مقدس" نوشته "برتون" و "فايرستون" چاپ 1990 در نيويورک.
5. "پژوهش هاى نوين درباره تدوين و تفسير قرآن" نوشته "هرشفلد" چاپ 1902 در لندن.
6. "ابراهيم در قرآن" نوشته "يوسف مبارک" چاپ 1958 در پاريس.
7. "قرآن، ترکيب و تعليمش" نوشته "ويليام موير" چاپ 1878 در لندن.
8. "محمد و قرآن" نوشته "استوت گارت" چاپ 1957.
9. "محمد در مکه" نوشته "وات" چاپ آکسفورد در سال 1953.
10. "محمد در مدينه" نوشته "وات"، چاپ 1956 در آکسفورد.
11. "تاريخ قرآن" نوشته "جي. ويل"، چاپ 1844 در "بيلفلد".
12. "محمد و يهوديان مدينه" نوشته "اى . جي. ونسينک" چاپ 1973 در "فرى بِرگ".

کتابنامه

1. قرآن.
2. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي.
3. اسکندرلو، محمد جواد؛ معرفى و نقد دائرة المعارف قرآن ليدن، قبسات، سال هشتم، پاييز 1382، شماره 29.
4. بدوى، عبدالرحمن؛ موسوعة المستشرقين، ط 3، بيروت، دار العلم للملايين، 1993.
5. دهخدا، على اکبر، لغتنامه؛ چ 2، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1377 ش.
6. راميار، محمود، تاريخ قرآن؛ چ 2، تهران، مؤسسه انتشارات اميرکبير، 1362 ش.
7. زرقانى، محمد عبدالعظيم،مناهل العرفان فى علوم القرآن، ط 6، قاهره، داراحياء الکتب العربية، بى تا.
8. طباطبايى، محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، بيروت، مؤسسة الاعلمى، 1394 ق.
9. مجلسى، محمد باقر، بحارالأنوار؛ بيروت، الوفاء، 1403 ق.
10. معرفة، محمد هادى، التمهيد فى علوم القرآن؛ ط 2، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1415 ق.
11. مقدادى، فؤاد کاظم، الاسلام و شبهات المستشرقين؛ ط 1، المجمع العالمى لأهل البيت عليهم السلام؛ 1416 ق.
12. نکونام، جعفر، درآمدى بر تاريخ گذارى قرآن؛ چ 1، تهران، نشر هستى نما، 1380 ش.