فروتني و تواضع
  • عنوان مقاله: فروتني و تواضع
  • نویسنده: آيت الله محمد ناصر مکارم شيرازي
  • منبع:
  • تاریخ انتشار: 19:33:31 1-9-1403




اشاره
ناگفته پيداست که تواضع و فروتني نقطه مقابل تکبر و فخرفروشي است و جدا سازي بحثهاي کامل اين دو از يکديگر مشکل يا غير ممکن است و لذا هم در آيات و روايات اسلامي و هم در کلمات بزرگان اخلاق اين دو به يکديگر آميخته شده است، نکوهش از يکي ملازم تمجيد و ستايش از ديگري است و ستايش از يکي همراه با نکوهش از ديگري مي‏باشد، درست مثل اينکه بحثهاي مربوط به ستايش و تمجيد از علم جداي از نکوهش از جهل نيست و نکوهش از جهل همراه ستايش علم است.
با اين حال مفهوم اين سخن آن نيست که ما بحثهاي مربوط به تواضع را ناديده گرفته و به آنچه در بحث زشتي تکبر و استکبار گفتيم بسنده کنيم. بخصوص اينکه نسبت‏بين تکبر و تواضع به اصطلاح نسبت ميان ضدين است نه وجود و عدم. هم تکبر يک صفت وجودي است و هم تواضع و هر دو در مقابل يکديگر قرار دارند، نه از قبيل وجود و عدم که سخن از يکي الزاما همراه با نفي ديگري باشد.
در روايات اسلامي نيز به اين معني اشاره شده است از جمله از علي(ع) مي‏خوانيم: "ضادوا الکبر بالتواضع; به وسيله تواضع با تکبر که ضد آن است مقابله کنيد". (1)
با اين اشاره به قرآن باز مي‏گرديم و آيات مربوط به مساله تواضع را گلچين کرده، مورد بررسي قرار مي‏دهيم(هر چند آياتي که به کنايه يا به ملازمه به آن اشاره مي‏کند بيش از اينها است).
1- يايها الذين آمنوا من يرتد منکم عن دينه فسوف ياتي الله بقوم يحبهم و يحبونه اذلة علي المؤمنين اعزة علي الکافرين... (سوره‏مائده،آيه‏54)
2- و عباد الرحمن الذين يمشون علي الارض هونا و اذا خاطبهم الجهلون قالوا سلاما (سوره‏فرقان،آيه‏63)
3- واخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنين (سوره‏شعراء،آيه‏215)

ترجمه

1- اي کساني که ايمان آورده‏ايد! هر کس از شما، از آيين خود بازگردد(به خدا زياني نمي‏رساند;) خداوند به زودي جمعيتي را مي‏آورد که آنها را دوست دارد و آنان(نيز) او را دوست دارند; در برابر مؤمنان متواضع، در برابر کافران سرسخت و نيرومندند.
2- بندگان(خاص خداوند) رحمان، کساني هستند که با آرامش و بي تکبر بر زمين راه مي‏روند; و هنگامي که جاهلان آنها را مخاطب سازند(و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مي‏گويند(و با بي اعتنايي و بزرگواري مي‏گذرند).
3- (اي پيامبر) بال و پر خود را براي مؤمناني که از تو پيروي مي‏کنند بگستر(و نسبت‏به آنها تواضع و مهرباني کن).

تفسير و جمع‏بندي
در نخستين آيه مورد بحث‏سخن از گروهي از مؤمنان به ميان آمده که مشمول فضل و عنايات الهي هستند هم خدا را دوست مي‏دارند و هم محبوب پروردگارند.
يکي از اوصاف بارز آنها اين است که در برابر مؤمنان متواضعند: (اذلة علي المؤمنين) و در برابر کافران نيرومند و قوي هستند (اعزة علي الکافرين).
"اذلة‏" جمع "ذلول‏" و "ذليل‏" از ماده "ذل‏" (بر وزن حر) در اصل به معني نرمي و ملايمت و تسليم است در حالي که "اعزة‏" جمع "عزيز" از ماده "عزة‏" به معني شدت است، حيوانات رام را "ذلول‏" مي‏گويند چون ملايم و تسليمند و "تذليل‏" در آيه ذللت قطوفها تذليلا اشاره به سهولت چيدن ميوه‏هاي بهشتي است.
گاه ذلت در مواردي به کار مي‏رود که معني منفي دارد و آن در جايي است که از سوي غير به انسان تحميل مي‏شود وگرنه در ماده اين لغت مفهوم منفي ذاتا وجود ندارد(دقت کنيد).
به هر حال آيه فوق دليل روشني بر اهميت تواضع و عظمت مقام متواضعين است، تواضعي که از درون جان انسان برخيزد و براي احترام به مؤمني از مؤمنان و بنده‏اي از بندگان خدا باشد.
در دومين آيه باز اشاره به اوصاف برجسته و فضائل اخلاقي گروهي از بندگان خاص خداست که در طي آيات سوره فرقان از آيه‏63 تا آيه 74 دوازده فضيلت‏بزرگ براي آنها ذکر شده است و جالب اينکه نخستين آنها همان صفت تواضع است، اين نشان مي‏دهد همان گونه که "تکبر" خطرناک‏ترين رذائل است، تواضع مهمترين يا از مهمترين فضائل مي‏باشد، مي‏فرمايد:
"بندگان خاص خداوند رحمان کساني هستند که با آرامش و بي تکبر بر زمين راه مي‏روند" (و عباد الرحمن الذين يمشون علي الارض هونا)
"هون‏" مصدر است و به معني نرمي و آرامش و تواضع است و استعمال مصدر در معني اسم فاعل در اينجا به خاطر تاکيد است، يعني آنها چنان آرام و متواضعند که گويي عين تواضع شده‏اند و به همين دليل در ادامه آيه مي‏فرمايد: "و اذا خاطبهم الجهلون قالوا سلاما; و هنگامي که جاهلان آنها را مخاطب سازند(و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مي‏گويند(و با بي اعتنايي و بزرگواري مي‏گذرند)".
و در آيه بعد از آن سخن از تواضع آنها در برابر ذات پاک خداست مي‏فرمايد: "والذين يبيتون لربهم سجدا و قيما; آنها کساني هستند که شبانگاه براي پروردگارشان سجده و قيام مي‏کنند(و به بندگي و عبادت مي‏پردازند)".
"راغب‏" در کتاب "مفردات‏" مي‏گويد: "هون‏" دو معني دارد يکي از آنها خضوع و نرمشي است که از درون جان انسان بجوشد که اين شايسته ستايش است(سپس به آيه مورد بحث اشاره مي‏کند) و در حديث نبوي آمده است المؤمن هين لين. (2) دوم خضوع و تذللي است که از سوي ديگري بر انسان تحميل شود و او را خوار کند.
ناگفته پيداست که منظور از الذين يمشون علي الارض هونا اين نيست که فقط راه رفتن آنها متواضعانه است، بلکه منظور نفي هرگونه کبر و خودخواهي است که در تمام اعمال انسان و حتي در کيفيت راه رفتن که ساده‏ترين کار است آشکار مي‏شود، زيرا ملکات اخلاقي هميشه خود را در لا به لاي گفتار و حرکات انسان نشان مي‏دهند تا آنجا که در بسياري از مواقع از چگونگي راه رفتن انسان مي‏توان به بسياري از صفات اخلاقي او راه برد.
آري عباد الرحمن (بندگان خاص خدا) نخستين نشانشان همان تواضع است، تواضعي که در تمام ذرات وجودشان نفوذ کرده و حتي در راه رفتن آنها آشکار است و اگر مي‏بينيم خداوند در آيه‏37 سوره اسراء به پيامبرش دستور مي‏دهد "و لاتمش في الارض مرحا; روي زمين با تکبر راه مرو" منظور فقط راه رفتن نيست‏بلکه هدف، تواضع در همه کار است که نشانه بندگي و عبوديت‏خداست.
در سومين آيه روي سخن رابه پيامبر(ص) کرده،مي‏فرمايد:"بال و پر خود را براي مؤمناني که از تو پيروي مي‏کنند پايين بياور و(تواضع و محبت کن); واخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنين‏"
"خفض‏" بر وزن "خشم‏" در اصل به معني پايين آوردن است و "جناح‏" به معني بال مي‏باشد. بنابراين "و اخفض جناح‏" کنايه از تواضع آميخته با محبت است، همان‏گونه که پرندگان هرگاه مي‏خواهند به جوجه‏هاي خود اظهار محبت کنند بال و پر خود مي‏گسترانند و آنها را زير بال و پر مي‏گيرند تا هم در برابر حوادث احتمالي مصون بمانند و هم از تشتت و پراکندگي حفظ شوند، پيامبر اسلام(ص) نيز مامور بود بدين گونه مؤمنان را زير بال و پر خود بگيرد!
اين تعبير بسيار ظريف و پر معني نکات مختلفي را در عبارت کوتاهي جمع کرده است.
جايي که پيامبر مامور به تواضع آميخته با محبت در برابر مؤمنان باشد تکليف افراد امت روشن است چرا که پيغمبر سرمشق و الگو و "اسوه‏" براي همه امت است.
شبيه همين تعبير در آيه 88 سوره حجر نيز آمده است آنجا که مي‏فرمايد: واخفض جناحک للمؤمنين که باز مخاطب در آن شخص پيامبر است و مامور مي‏شود براي مؤمنان "خفض جناح‏" و تواضع آميخته با محبت داشته باشد.
شبيه اين تعبير با اندک تفاوتي در مورد فرزندان در مقابل پدران و مادران در سوره "اسراء" آمده، آنجا که مي‏فرمايد: "واخفض لهما جناح الذل من الرحمة; بالهاي خود را در برابر آن دو(پدر و مادر) از محبت و لطف فرود آر(و تواضعي آميخته با احترام و محبت در برابر آنان داشته باش)".
از مجموع آنچه در آيات فوق آمده به خوبي استفاده مي‏شود که قرآن مجيد نه تنها تکبر و استکبار را مورد مذمت قرار داده، بلکه نقطه مقابل آن يعني تواضع و فروتني را با تعبيرات گوناگون مورد تمجيد قرار داده است.

تواضع و فروتني در روايات اسلامي
در منابع شيعه و اهل سنت احاديث فراواني در مورد تواضع به چشم مي‏خورد که بعضي در باره اهميت تواضع است و بعضي در باره علامت و آثار متواضعان و يا ثمره تواضع و حد و آداب آن مي‏باشد.
در اهميت تواضع تعبيرات بسيار جالبي در روايات آمده :
1- در حديثي از رسول خدا(ص) مي‏خوانيم: روزي فرمود: "مالي لااري عليکم حلاوة العبادة؟! قالوا و ما حلاوة العبادة؟ قال التواضع!; چه مي‏شود که شيريني عبادت ر در شما نمي‏بينم؟ عرض کردند: شيريني عبادت چيست؟ فرمود: تواشع است!" (3)
ناگفته پيداست‏حقيقت عبادت نهايت‏خضوع در برابر پروردگار است. کسي که شيريني خضوع و تواضع در برابر خدا را دريابد در برابر خلق خدا نيز متواضع است.
2- در حديث ديگري از اميرمؤمنان(ع) آمده است: "عليک بالتواضع فانه من اعظم العبادة; بر تو باد تواضع که از برترين عبادات است‏". (4)
3- از امام حسن عسکري(ع) نقل شده است که فرمود: "التواضع نعمة لايحسد عليها; تواضع نعمتي است که سبب حسادت ديگران نمي‏شود". (5)
معمولا هر نعمتي نصيب انسان مي‏شود مزاحمت‏هاي حسودان افزوده مي‏گردد و گاه اين حسادت چنان فضاي زندگي را تنگ مي‏کند که زندگي بر صاحب نعمت مشکل مي‏شود، ولي تواضع از اين قاعده کلي مستثني است، نعمتي است که حسادت حسودان را برنمي‏انگيزد.
اين بحث دامنه‏دار را با حديث ديگري از نبي اکرم(ص) پايان مي‏دهيم :
4- "يباهي الله تعالي الملائکة بخمسة: بالمجاهدين، والفقراء، والذين يتواضعون لله تعالي، والغني الذي يعطي الفقراء و لايمن عليهم، و رجل يبکي في الخلوة من خشية الله عز و جل; خداوند به پنج دسته از انسانها به فرشتگان مباهات مي‏کند: مجاهدان(راه خدا)، فقرا(و نيازمنداني که دين خود را به دنيا نمي‏فروشند) و آنها که به خاطر خدا تواضع مي‏کنند و ثروتمنداني که بي منت‏به مستمندان کمک مي‏نمايند و کسي که در خلوت از خوف خدا گريه مي‏کند!" (6)
در باره ثمرات و آثار مثبت تواضع نيز روايات فراواني از معصومين به ما رسيده است که چند حديث پر معني را در ذيل مي‏آوريم :
در حديثي از امام اميرالمؤمنين(ع) مي‏خوانيم: "ثمرة التواضع المحبة و ثمرة الکبر المسبة!; ميوه درخت تواضع محبت است و ميوه(شوم) تکبر دشنام و ناسزاگويي مردم است!" (7)
در حديث ديگري از همان حضرت آمده است: "بخفض الجناح تنتظم الامور!; با تواضع و محبت کارها نظم و سامان مي‏يابد!" (8)
روشن است که نظم جامعه جز در سايه همکاري و همدلي حاصل نمي‏شود و همکاري و همدلي مردم در صورتي ممکن است که شخص مدير نخواهد خود را بر آنها تحميل کند و يا فخرفروشي کند و خود را برتر از ديگران قلمداد نمايد، هميشه مديراني موفق هستند که در عين قاطعيت متواضع و پر محبت‏باشند.
در حديث ديگري از رسول خدا(ص) مي‏خوانيم: "التواضع لايزيد العبد الا رفعة فتواضعوا يرفعکم الله!; تواضع جز بزرگي بر انسان نمي‏افزايد پس تواضع کنيد تا خداوند شما را بلند مقام سازد!". (9)
گاه چنين تصور مي‏شود که تواضع انسان را کوچک مي‏کند در حالي که اين يک برداشت‏سطحي و نادرست است، همواره مي‏بينيم افراد متواضع در جامعه مورد احترام و داراي عظمت و شخصيت هستند و تواضع بر منزلت آنها مي‏افزايد.
از احاديث اسلامي استفاده مي‏شود که تواضع شرط قبولي عبادات و طاعات است، از جمله در حديثي از امام صادق(ع) آمده است: "التواضع اصل کل خير نفيس و مرتبة رفيعة... و من تواضع لله شرفه الله علي کثير من عباده... و ليس لله عز و جل عبادة يقبلها و يرضيها الا و بابها التواضع، و لايعرف ما في معني حقيقة التواضع الا المقربون المستقلين بوحدانيته، قال الله عز و جل و عباد الرحمن الذين يمشون علي الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما...; تواضع ريشه هر کار نيک و با ارزش است و مقام والايي است... و هر کس براي خدا تواضع کند خداوند او را بر بسياري از بندگانش شرافت مي‏بخشد... و هيچ عبادتي براي خدا مورد رضا و قبول نخواهد بود مگر اينکه باب آن تواضع است و حقيقت تواضع را جز مقرباني که مستقل در وحدانيت‏خداوندند درک نمي‏کنند، خداوند عز و جل مي‏فرمايد: بندگان خداوند رحمان کساني هستند که در زمين با تواضع راه مي‏روند و هنگامي که جاهلان آنها را(با سخنان نامناسب) خطاب کنند، به آنها سلام مي‏گويند(و با بي اعتنايي مي‏گذرند)." (10)
اين سخن را با حديثي که از حضرت مسيح(ع) نقل شده است پايان مي‏دهيم. فرمود: "بالتواضع تعمر الحکمة لابالتکبر، کذلک في السهل ينبت الزرع لا في الجبل!; به وسيله تواضع، مزرعه علم و دانش آباد مي‏شود نه با تکبر، همان گونه که زراعت در زمين نرم و هموار مي‏رويد نه بر روي کوه!" (11)
کوتاه سخن اينکه : تواضع هم در زندگي علمي و فرهنگي انسان اثر مي‏گذارد(چرا که افراد متکبر به خاطر تکبرشان از رسيدن به حق محجوبند) و هم در زندگي اجتماعي(چرا که افراد متواضع از محبوبيت فوق‏العاده‏اي در اجتماع بهره مي‏گيرند و همه مردم براي آنها احترام خاصي قائلند) و هم در رابطه انسان با خدا مؤثر است چرا که روح عبادت، تواضع و کليد قبولي آن فروتني است.
در مورد نشانه‏هاي تواضع نيز روايات جالبي در منابع اسلامي وارد شده است، در حديثي از امام علي بن ابي طالب(ع) مي‏خوانيم: "ثلاث هن راس التواضع: ان يبدء بالسلام من لقيه، و يرضي بالدون من شرف المجلس، و يکره الريا و السمعة; سه چيز است که سرآغاز تواضع است: نخست اينکه انسان هر کس را ببيند ابتدا به او سلام کند و در پايين مجلس بنشيند و تظاهر ريا و سمعه را ناخوش دارد." (12)
در بعضي از روايات نشانه‏هاي ديگري نيز بر آن افزوده شده است، از جمله: ترک "مراء" و "جدال‏" يعني انسان به خاطر برتري‏جويي با ديگري بحث نکند و ديگر عدم علاقه به اينکه مردم او را بستايند. (13)

1- تعريف تواضع
"تواضع‏" از ماده "وضع‏" در اصل به معني فرونهادن است، اين تعبير در مورد زنان باردار که مولود خود را به دنيا مي‏آورند به عنوان وضع حمل گفته مي‏شود و در مورد خسارت و زيان کرد و کمبود تعبير "وضيعة‏" به کار مي‏رود و هنگامي که به عنوان يک صفت اخلاقي گفته مي‏شود مفهومش اين است که انسان خود را پايين‏تر از آنچه موقعيت اجتماعي اوست قرار دهد، به عکس تکبر که مفهومش برتري‏جويي و قرار دادن خويشتن برتر از موقعيت فردي و اجتماعي اوست.
بعضي از ارباب لغت "تواضع‏" را به معني "تذلل‏" تفسير کرده‏اند و منظور از تذلل در اينجا خضوع و فروتني و تسليم است.
مرحوم نراقي در "معراج السعادة‏" در تعريف تواضع مي‏گويد: "تواضع عبارت است از شکسته نفسي که نگذارد آدمي خود را بالاتر از ديگري ببيند و لازمه آن کردار و گفتار چندي است که دلالت‏بر تعظيم ديگران و اکرام ايشان مي‏کند". (14)
تعبير به "فروتني‏" در فارسي دقيقا همين معنا را مي‏رساند و اين مساله از خلال گفتار و رفتار انسانها نمايان مي‏شود.
در حديثي از امام علي بن موسي الرضا(ع) مي‏خوانيم، سؤال کردند: "ما حد التواضع الذي اذا فعله العبد کان متواضعا؟ فقال: التواضع درجات منها ان يعرف المرء قدر نفسه فينزلها منزلتها بقلب سليم لايحب ان ياتي الي احد الا مثل ما يؤتي اليه، ان راي سيئة دراها بالحسنة، کاظم الغيظ، عاف عن الناس، و الله يحب المحسنين; حد تواضع که اگر انسان آن را انجام دهد متواضع محسوب مي‏شود چيست؟ فرمود: تواضع درجات و مراحلي دارد: يکي از مراحل آن اين است که انسان قدر و موقعيت نفس خويش را بداند و در همان جايگاه با قلب سليم(و پذيرش دروني) جاي دهد، دوست نداشته باشد کاري در باره کسي انجام دهد مگر همانند کارهايي که در باره او انجام مي‏دهند(همان گونه که انتظار احترام از ديگران دارد بايد ديگران را محترم بشمارد و هر کاري را از سوي ديگران دون شان خود مي‏شمرد در باره ديگران دون شان بشمر.)"
هرگاه بدي از کسي ببيند آن را با نيکي پاسخ دهد، خشم خود را فروبرد، از گناهان مردم درگذرد و آنها را مورد عفو قرار دهد، خداوند نيکوکاران را دوست دارد." (15)
آنچه در اين روايت پرمحتوا آمده، در واقع نشانه‏هاي تواضع است که از طريق آن مي‏توان به تعريف تواضع نيز آشنا شد.
در حديث ديگري از امام باقر(ع) مي‏خوانيم: "التواضع الرضا بالمجلس دون شرفه و ان تسلم علي من لقيت و ان تترک المراء و ان کنت محقا; تواضع آن است که به کمتر از جايگاه شايسته خود در مجلس قانع باشي و هرگاه کسي را ملاقات کردي در سلام پيشي بگيري و جر و بحث را رها کني هر چند حق با تو باشد." (16)
حقيقت اين است که تعريف تواضع از نشانه‏هاي آن جدا نيست; چرا که يکي از بهترين راه‏هاي تعريف يک موضوع، ذکر نشانه‏هاي گوناگون آن است(دقت کنيد.)

2- تواضع و کرامت انسان!
معمولا در اين گونه مباحث‏بعضي راه افراط را در پيش مي‏گيرند و بعضي راه تفريط، مثلا بعضي تصور مي‏کنند حقيقت تواضع آن است که انسان خود را در برابر مردم خوار و بي مقدار کند و اعمالي انجام دهد که از نظر مردم بيفتد و نسبت‏به او سوء ظن پيدا کنند، آن گونه که در حالت‏بعضي از صوفيه نقل شده است که هنگامي که در يک منطقه به خوشنامي معروف مي‏شدند مرتکب اعمال زشت و قبيحي مي‏شدند تا از نظر بيفتند، مثلا به بي بند و باري در عبادات و خيانت در امانت مردم معروف شوند و مردم آنها را رها کنند و شايد اين کار را نوعي تواضع و رياضت نفس مي‏پنداشتند.
اسلام اجازه نمي‏دهد کسي به نام تواضع، خود را تحقير کند و در نظرها سبک و موهون سازد و کرامت انساني خويش را پايمال کند، مهم اين است که در عين تواضع، شخصيت اجتماعي انسان ضايع نشود و خوار و ذليل و بي مقدار نگردد. اگر تواضع به صورت صحيح انجام شود نه تنها چنين اثري نخواهد داشت‏بلکه به عکس ارزش او در جامعه بالاتر مي‏رود. به همين دليل در روايات اسلامي از اميرمؤمنان علي(ع) آمده: "بالتواضع تکون الرفعة; تواضع انسان را بالا مي‏برد!" (17)
مرحوم "فيض کاشاني‏" - رضوان الله عليه - تحت عنوان غاية الرياضة في خلق التواضع مي‏گويد: اين فضيلت اخلاقي مانند ساير صفات اخلاقي داراي طرف افراط و تفريط و حد وسط است، حد افراط "تکبر" و حد تفريط "پذيرش ذلت و پستي‏" و حد وسط "تواضع‏" است. آنچه صفت فضيلت محسوب مي‏شود و قابل ستايش است همان کوچکي کردن بدون پذيرش پستي و ذلت است، سپس به ذکر مثالي در اينجا مي‏پردازد. مي‏گويد: کسي که سعي دارد بر اقران و امثال خود برتري جويد و آنها را پشت‏سر اندازد متکبر است و کسي که خود را بعد از آنها قرار مي‏دهد متواضع است، ولي اگر پاره‏دوزي بر دانشمند بزرگي وارد شود او از جاي خود برخيزد و او را به جاي خود بنشاند و کفش او را بردارد و پيش پاي او جفت کند و تواضعي در(حد يک عالم بزرگ) نسبت‏به او روا دارد، اين تواضع نيست، نوعي تذلل محسوب مي‏شود، اين امر قابل ستايش نيست، چيزي شايسته ستايش است که در حد اعتدال باشد و حق هر کس را نسبت‏به او ادا کند، در برابر عالم به گونه‏اي و در برابر افراد ديگر به گونه ديگر. (18)

--------------------------------------------
پي نوشت ها :
1- تصنيف غررالحکم، شماره 5148، صفحه‏249 و شرح غررالحکم، صفحه 232، شماره 5920.
2- کنزالعمال، حديث 690.
3- تنبيه الخواطر(مطابق نقل ميزان الحکمه، جلد 4، حديث 21825); محجة البيضاء، جلد6، صفحه 222.
4- بحارالانوار، جلد 72، صفحه‏119، حديث 5.
5- تحف العقول، صفحه‏363.
6- مکارم الاخلاق، صفحه 51.
7- غررالحکم، 4614 -4613.
8- غررالحکم، 4302.
9- کنزالعمال،5719.
10- بحارالانوار، جلد 72، صفحه 121.
11- همان مدرک، جلد 2، صفحه 62.
12- کنزالعمال، حديث‏8506.
13- اصول کافي، جلد 2، صفحه 122، حديث‏6.
14- معراج السعادة، صفحه 300.
15- کافي، جلد 2، صفحه 124.
16- بحارالانوار، جلد 75، صفحه‏176.
17- فهرست موضوعي غرر، جلد7، صفحه 405(چاپ دانشگاه تهران).
18- المحجة البيضاء، جلد6، صفحه 271(با کمي تلخيص).


***** برگرفته از کتاب اخلاق در قرآن از آيت الله محمد ناصر مکارم شيرازي