مقاله ای در مورد اخلاق
  • عنوان مقاله: مقاله ای در مورد اخلاق
  • نویسنده:
  • منبع:
  • تاریخ انتشار: 20:19:38 1-9-1403

 

حسن خلق و تأثیر آن بر دیگران

حسن خلق، عبارت است از خوش رویی، خوش رفتاری، حُسن معاشرت و برخورد پسندیده با دیگران. امام صادق (علیه السلام) درباره خوش رویی می فرماید: «تُلَیِّنُ جانِبَکَ وَ تُطَیِّبُ کَلامَکَ وَ تَلْقی اَخاکَ بِبَشْرٍ حَسَنٍ

«حسن خلق آن است که برخوردت را نرم و سخنت را پاکیزه و برادرت را با خوش رویی دیدار کنی

دین مقدس اسلام، همواره پیروان خود را به نرم خویی و ملایمت در رفتار با دیگران دعوت می کند و آنان را از درشتی و تندخویی بازمی دارد. قرآن کریم در ستایش پیامبر می فرماید: «اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ؛ به درستی که تو به اخلاق پسندیده و بزرگی آراسته شدی». (قلم: 4)

حسن خلق و گشاده رویی از برجسته ترین صفت هایی است که در معاشرت های احتماعی، موجب جلب محبت می شود و در اثربخشی سخن فرد بر دیگران، اثری شگفت انگیز دارد. از این رو، خدای مهربان، پیامبران و سفیران خود را از میان انسان های عطوف و نرم خو برگزید تا بتوانند بهتر در مردم اثر بگذارند و آنان را به آیین الهی جذب کنند. این مردان بزرگ، برای تحقق بخشیدن به اهداف الهی، با بهره مندی از حُسن خلق و شرح صدر، چنان با ملایمت و گشاده رویی با مردم رفتار می کردند که نه تنها هر انسان حقیقت جویی را به آسانی شیفته خود می ساختند و او را از زلال هدایت سیراب می کردند، بلکه گاهی دشمنان را نیز شرمنده و دگرگون می کردند.
پیام متن:

سفارش اسلام به گشاده رویی و خوش اخلاقی و اینکه حسن خلق، رمز موفقیت انبیای الهی و مبلغان دینی است.

 

 

پیامبر اکرم نمونه کامل اخلاق

خداوند کریم، اخلاق نیکوی پیامبر را عنایتی از جانب خویش می داند و می فرماید:

«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ (آل عمران:159)

در پرتو رحمت و لطف خدا، با آنان مهربان و نرم خو شده ای و اگر خشن و سنگ دل بودی، از گردت پراکنده می شدند.

بسیار رخ می داد که افراد، با قصد دشمنی و آزار دادن پیامبر خدا به حضور ایشان می رسیدند، ولی نه تنها به ایشان اهانت نمی کردند، بلکه با کمال صمیمیت، اسلام را می پذیرفتند و از آن پس، رسول اکرم محبوب و مراد آنان می شد.

بدیهی است که خوش رفتاری مؤمنان با یکدیگر، یکی از ارزش های والای اخلاقی به شمار می رود. قرآن کریم، یاران رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) را نیز به این صفت ستوده و فرموده است:

«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ (فتح: 29)

محمد، رسول خدا و کسانی که با او هستند، در برابر کفار، سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند.
پیام متن:

1.پیامبر اسلام، نمونه کامل مهربانی و حسن خلق بود و از این راه، بر دیگران تأثیر می گذاشت.

2.یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز به این خلق نیکو، دعوت و سفارش شده اند.
خوش رفتاری با کافران و مجرمان

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با کافران و مجرمان نیز رفتار پسندیده ای داشت. به این امید که ملایمت در آنان اثری سازنده داشته و در هدایت و نجات آنان مؤثر باشد و نرمی گفتار و رفتار سبب شود از عقیده باطل یا کار ناپسند خود، دست بردارند و اصلاح شوند. خدای متعال هنگام فرستادن حضرت موسی (علیه السلام) و برادرش هارون به سوی فرعون، به آنان دستور می دهد:

«اذْهَبا إِلی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّنًا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشی(طه: 43 و 44)

به سوی فرعون بروید که سرکشی کرده است. با او به آرامی و نرمی سخن بگویید، باشد که پند گیرد.

روزی مردی یهودی که ادعا می کرد، چند دینار از پیامبر طلب دارد، طلب خود را خواست. آن حضرت فرمود: اکنون ندارم. مرد یهودی گفت: شما را رها نمی کنم تا طلبم را بپردازید. پیامبر فرمود: من هم اینجا، در کنار تو می نشینم. مرد یهودی آن قدر نشست که حضرت، نماز ظهر، عصر، مغرب، عشا و نماز صبح روز بعد را نیز همان جا خواند. اصحاب خواستند یهودی را بیازارند، ولی حضرت آنها را بازداشت. عرض کردند: آیا اجازه دهیم، یک یهودی شما را بازداشت کند؟ حضرت فرمود: «خداوند مرا مبعوث نکرده است تا به مردم ستم کنم.» پس به همراه یهودی و تعدادی از مسلمانان تا نیمه های روز در آن مکان نشست. در این هنگام یهودی گفت: گواهی می دهم که خدایی جز خدای یکتا نیست و تو فرستاده خدا هستی. سپس عرض کرد: به خدا سوگند، با این کارم، قصد جسارت به شما را نداشتم، بلکه می خواستم بدانم اوصاف شما با آنچه در تورات به ما وعده داده اند، تطبیق می کند یا خیر؟ من در تورات خوانده ام که پیامبر خاتم، در مکه متولد می شود و به یثرب هجرت می کند. درشت خو و بداخلاق نیست، با صدای بلند سخن نمی گوید و ناسزاگو و بدزبان نیست. اینک همه ثروتم را در اختیارتان می گذارم تا در راه خدا خرج کنید.
پیام متن:

خوش خلقی می تواند عاملی سازنده و هدایتگر برای مجرمان و کفار باشد و خدا و رسولش نیز مسلمانان را به این شیوه نیکو فراخوانده اند.

 

 

تفاوت خوش خلقی با چاپلوسی

برخی افراد به دلیل آگاهی نداشتن، حسن خلق و رفتار نیکو را با تملق و چاپلوسی اشتباه می گیرند. به همین دلیل، به ناحق، به مدح و ستایش صاحبان زور و زر می پردازند و در برابر آنان کرنش می کنند و شخصیت و ارزش والای انسانی خود را پای مال می سازند. اینان با کمال وقاحت، نام این رفتار ناشایست را حسن خلق و مدارا می گذارند. چنین افرادی وقتی به افراد عادی و تهی دست می رسند، گشاده رویی و نرم خویی را فراموش می کنند و چهره ای عبوس و خشن به خود می گیرند. این صفت ناپسند، نه تنها یک ارزش نیست، بلکه گناهی بزرگ است که موجب خشم خداوند می شود. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در این باره فرمود:

«اذا مُدِحَ الفاجِرُ اهْتَزَّ الْعَرْشُ وَ غَضِبَ الرَّبُّ

«هر گاه شخصی ستایش شود، عرش الهی می لرزد و خداوند خشمگین می شود.»

باید در برخوردهای اجتماعی، رفتار پسندیده را از چاپلوسی بشناسیم و افراد متخلّفی را که درصددند با چرب زبانی و چاپلوسی، حق و باطل را بر ما مشتبه کنند، برانیم و خود را از نیرنگ آنان ایمن سازیم.
پیام متن:

حسن خلق، صفتی درونی است که در برخورد با همه افراد، به گونه ای یکسان ظهور می یابد، ولی چاپلوسی تنها در برابر ثروتمندان یا قدرتمندان نمود می یابد.

 

 

حسن خلق یا بی اعتنایی

از نظر اسلام، حسن خلق، هرگز به معنای بی اعتنایی در برابر گناه و منکر نیست. حسن خلق به این معنا نیست که اگر با منکری رو به رو شدیم، در برابر آن سکوت کنیم، لبخند بزنیم یا در برابر رفتار زشت دیگران واکنش منفی نشان ندهیم؛ زیرا برخورد منفی و تند، زمانی ناپسند است که موضوع اهانت یا بی اعتنایی به دین و ارزش های والای آن در میان نباشد. بنابراین، رنجاندن نزدیک ترین افراد به انسان نیز اگر به دلیل حفظ ارزش های دینی و اخلاقی و پای بندی به آن باشد، نه تنها زشت نیست، بلکه در ردیف مهم ترین وظایف شرعی و از مراتب نهی از منکر است. علی (علیه السلام) در این باره می فرماید:

«أَمَرنا رَسُولُ اللّهِ (صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ) أَنْ نَلْقی أَهْلَ الْمَعاصی بِوُجُوهٍ مُکْفَهِرَّةٍ

«پیامبر خدا به ما دستور داده است با معصیت کاران با چهره ای خشن رو به رو شویم.»
پیام متن:

خوش رفتاری در برخورد با مؤمنان معنا و مفهوم می یابد، ولی با مجرمان و دین شکنان، برخوردی جدی انتظار می رود.

 

 

آثار دنیوی خوش اخلاقی

حسن خلق افزون بر آنکه دارای پاداش اخروی است، آثار دنیوی فراوانی نیز برای انسان به همراه دارد. خوش خلقی، پیوندهای دوستی را محکم و پایدار می کند. پیامبر گرامی اسلام می فرماید: «حُسْنُ الْخُلْقِ یُثْبِتُ الْمَوَدَّةَ؛ خوش خویی، دوستی را پایدار می کند.» همچنین گشاده رویی سبب آبادی سرزمین ها و طول عمر می گردد. امام صادق (علیه السلام)، در این باره می فرماید:

«اِنّ الْبِرَّ وَ حُسْنَ الْخُلْقِ یَعْمُرانِ الدِّیارَ وَ یَزِیدانِ فِی الْأَعْمارِ

نیکوکاری و خوش خلقی، سرزمین ها را آباد می کند و بر عمرها می افزاید.

امام علی (علیه السلام) نیز خوش خلقی را سبب وسعت روزی می داند و می فرماید: «فی سِعَةِ الْأَخْلاقِ کُنُوزُ الْأَرْزاقِ؛ گنجینه های روزی در نرم خویی و گشاده رویی است».

از سوی دیگر، خوش خلقی، موقعیت اجتماعی انسان را ارتقا می دهد و او را محبوب می سازد. حضرت علی (علیه السلام) در این باره می فرماید: «کَمْ مِنْ وَضیعٍ رَفَعَهُ حُسْنُ خُلْقِهِ؛ چه بسیار فرد بی مقداری که خوش رویی او را برتری بخشیده است.» همچنین حسن خلق، مشکلات و ناهمواری های زندگی را برای آدمی هموار می گرداند. امام علی (علیه السلام) در کلامی دیگر می فرماید: «مَنْ حَسُنَ خُلْقُهُ سَهُلَتْ لَهُ طُرُقُهُ؛ هر کس خلقش نیکو شد، راه های زندگی برایش هموار می گردد».

روزی علی (علیه السلام) از سوی پیامبر مأمور شد تا با سه نفر که برای کشتن ایشان هم پیمان شده بودند، پیکار کند. آن حضرت، یکی از آن سه نفر را کشت و دو نفر دیگر را اسیر کرد و خدمت پیامبر خدا آورد. پیامبر، اسلام را بر آن دو عرضه کرد و چون نپذیرفتند، فرمان اعدام آنان را به جرم توطئه گری صادر کرد. در این هنگام، جبرئیل بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نازل شد و عرض کرد: خدای متعال می فرماید: یکی از این دو نفر را که مردی خوش خلق و سخاوتمند است، عفو کن. آن گاه پیامبر از قتل او صرف نظر کرد. وقتی آن فرد دانست که به سبب داشتن این دو صفت نیکو، مورد عفو الهی قرار گرفته است، شهادتین را گفت و اسلام آورد. رسول الله (صلی الله علیه و آله) درباره وی فرمود: «او از کسانی است که خوش خویی و سخاوتش، او را به سمت بهشت کشانید».
پیام متن:

از آثار دنیوی حسن خلق، استحکام دوستی، آبادی سرزمین ها، وسعت روزی، افزایش طول عمر و ارتقای موقعیت اجتماعی است.

 

 

آثار اُخروی خوش اخلاقی

گشاده رویی نه تنها آثار دنیوی، بلکه فواید اخروی فراوانی نیز به دنبال دارد. از آن جمله می توان گفت گشاده رویی موجب رسیدن به مراتب عالی معنوی می گردد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

«اِنَّ الْعَبْدَ لَیَبْلُغُ بِحُسْنِ خُلْقِهِ عَظیمَ دَرجاتِ الاخِرَةِ وَ أَشْرَفَ الْمَنازِلَ وَ اِنَّهُ ضَعیفُ الْعِبادَةِ

بنده در سایه خوش اخلاقی خود، به مراتب بزرگ و مقام های والایی در آخرت می رسد؛ اگر چه عبادتش ضعیف است.

همچنین حسن خلق، حساب قیامت را آسان می سازد. حضرت علی (علیه السلام) بدین گونه بر این امر صحه می گذارد: «حَسِّنْ خُلْقَکَ یُخَفِّفِ اللّهُ حِسابَکَ؛ اخلاقت را نیکو کن تا خداوند حسابت را آسان کند». آمرزش گناهان از دیگر آثار اخروی گشاده رویی است. امام صادق (علیه السلام) در این باره می فرماید:

«اِنَّ الْخُلْقَ الْحَسَنَ یُمیثُ الْخَطیئَةَ کَما تُمیثُ الشَّمْسُ الْجَلیدَ

«اخلاق نیکو، لغزش ها را ذوب می کند، همان گونه که آفتاب یخ را.»

پیامبر رحمت نیز در مژده ای زیبا، خوش خلقی را راهی به بهشت شمرده و فرموده است:

«اَکْثَرُ ما تَلِجُ بِهِ اُمَّتی الجَنَّةَ تَقْوی اللّهِ وَ حُسْنُ الخُلْقِ

بیشترین امتیازی که امت من به سبب داشتن آن به بهشت می روند، تقوای الهی و حسن خلق است.
پیام متن:

از آثار اخروی حسن خلق، رسیدن به مراتب متعالی، آسانی حساب آخرت، آمرزش گناهان و جواز ورود به بهشت است.

 

 

خوش اخلاقی و مزاح

از دیگر موضوع های مرتبط با حسن خلق، موضوع مزاح است. شوخی به اندازه ای که موجب زدودن اندوه از دل مومن و شاد کردن او باشد و به گناه، زیاده روی، جسارت و سخنان زشت نینجامد، پسندیده است. سخنان پیشوایان دین در این باره مبیّن همین امر است. پیامبر اسلام فرمود: «اِنّی لَاَ مْزَحُ وَ لا اَقُولُ اِلاّ حَقّاً؛ من شوخی می کنم، ولی جز سخن حق نمی گویم».

شخصی به نام یونس شیبانی می گوید: امام صادق (علیه السلام) از من پرسید: مزاح شما با یکدیگر چگونه است؟ عرض کردم: بسیار اندک! حضرت فرمود: «این گونه نباشید؛ زیرا مزاح کردن، (نشانه) حسن خلق است و تو می توانی به وسیله آن، برادر دینی ات را شادمان کنی. پیامبر خدا نیز با افراد شوخی می کرد و منظورش، شاد کردن دل آنان بود».
پیام متن:

مزاح و شوخی کردن در چارچوب دینی، نوعی حُسن خلق است.

 

 

حدود مزاح و شوخی

پیامبر اسلام و اولیای معصوم، زیاده روی در مزاح را همواره نکوهش کرده و آن را نشانه جهالت، حماقت و پستی دانسته اند. حضرت علی (علیه السلام) در این سخن کوتاه به این حقیقت اشاره می کند:

«مَنْ کَثُرَ مِزاحُهُ اسْتُحْمِقَ، من کَثُرَ مِزاحُهُ استُجْهِلَ، مَنْ کَثُرَ مِزاحُهُ استُرْذِل

هر کس شوخی اش بسیار شود، احمق می شود. کسی که شوخی اش بسیار شود، نادان می شود. هر کس شوخی اش افزون شود، فرومایه می شود.

هدف مزاح باید برای شاد کردن دل دیگران باشد. بنابراین، اگر با شوخی کردن، دیگران را برنجانیم یا کسی را مسخره کنیم، این شوخی، ممنوع و نکوهیده است و چه بسا موجب کنیه توزی و دشمنی میان دوستان می گردد. امام علی (علیه السلام) در این باره فرمود: «لِکُلِّ شَیْ ءٍ بَذْرٌ وَ بَذْرُ الْعَداوَةِ الْمِزاحُ؛ برای هر چیزی، بذری است و بذر دشمنی، مزاح است».
پیام متن:

زیاده روی در مزاح، نشانه جهالت، حماقت، پستی و سبب ایجاد دشمنی است.

 

 

پسندیده بودن مزاح

پسندیده بودن مزاح، دلیل تجویز جسارت و بی ادبی نیست. هنگام شوخی، نباید سخنان زشت و دور از اخلاق اسلامی بر زبان انسان جاری شود؛ زیرا به تعبیر امام علی (علیه السلام): «سُنَّةُ للِّئامِ قُبْحُ الْکَلامِ؛ زشت گویی، شیوه فرومایگان است».

نکته دیگر اینکه مزاح نباید برای انسان به صورت یک عادت همیشگی درآید، به گونه ای که همواره دنبال بهانه ای باشد تا با کسی شوخی کند؛ زیرا این صفت، تصویر زننده ای از انسان، در ذهن مردم ایجاد می کند، به گونه ای که مردم، او را شخصی دلقک و بذله گو تصور می کنند و میان شوخی ها و موضع گیری جدّی او فرقی نمی گذارند. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در کلام دیگری می فرماید: «مَنْ جَعَلَ دَیْدَنَهُ الْهَزلَ لَمْ یُعْرَفْ جِدُّهُ؛ هر کس شوخی را عادت خود قرار دهد، موضع جدّی او (از شوخی هایش باز) شناخته نمی شود».

پیام متن:

در شوخی، باید به پرهیز از زشت گویی و سخنان ناشایست و عادت کردن به شوخی توجه شود.

 

 

آسیب های شوخی بی رویه

شوخی کردن بدون رعایت حد و مرزهای آن، آفاتی درپی دارد. از جمله سبب ریختن آبروی انسان می شود. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «اَلْمِزاحُ تَذْهَبُ بِماءِ الْوَجْهِ؛ شوخی، آبرو را از بین می برد همچنین ممکن است شوخی موجب کینه توزی شود، چنان که امام علی (علیه السلام) در این باره فرمود: «اَلْمِزاحُ تُورِثُ الضَّغائِنَ؛ شوخی، کینه ها را درپی دارد».

از سوی دیگر، شوخی زیاد نور ایمان را از دل می برد و خنده زیاد، آدمی را از یاد خدا و آخرت غافل می سازد. در حدیثی از امام کاظم (علیه السلام) آمده است: «اِیّاکَ وَ الْمِزاحَ فَاِنَّهُ یَذْهَبُ بِنُورِ ایمانِکَ؛ از شوخی بپرهیز که نور ایمان را از دلت می برد.» کلام آخر اینکه زیاده روی در مزاح، شخصیت آدمی را خدشه دار می کند. امام علی (علیه السلام) در هشداری ارزنده می فرماید: «افَةٌ الْهَیْبَتهِ الْمِزاحُ؛ شوخی، آفت هیبت است».
پیام متن:

شوخی زیاد، مایه آبروریزی، ایجاد کینه، زوال نور ایمان و از بین برنده شخصیت آدمی است.

 

 

نمونه هایی از شوخی در سیره معصومان (علیهم السلام)

پیامبر بزرگوار اسلام با اینکه خود، شاخص ترین الگوی فضایل اخلاقی بود، گاه و بی گاه با برخی افراد، شوخی های زیبا و نمکین می کرد، ولی هیچ گاه از چارچوب حق خارج نمی شد و جز شاد کردن دل های مردم و زدودن غبار غم از سیمای آنان، هدف دیگری نداشت. نقل شده است روزی پیامبر، پیرزن فرتوتی را دید که دندان هایش ریخته بود. فرمود: «آگاه باشید که پیرزنان بی دندان، وارد بهشت نخواهند شد.» پیر زن از شنیدن این سخن، گریان و اندوهگین شد. حضرت که متوجه حال او بود، علت گریه اش را پرسید. عرض کرد: ای رسول خدا! من بی دندان هستم. حضرت خندید و فرمود: «بله، تو با این حال وارد بهشت نخواهی شد، بلکه نخست جوان می شوی و دندان هایت می روید، آن گاه به بهشت می روی».

همچنین رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گاهی مطلبی به خردسالان می فرمود و سپس به شوخی می گفت: «لاتَنْسَ یا ذا لْأُذُنَیْنِ؛ ای صاحب دو گوش، فراموش نکن».

بدیهی است که این مقدار مزاح، نه تنها اثر منفی ندارد، بلکه سبب افزایش محبت و صمیمیت میان افراد می شود. همچنین اندوه و ناراحتی ناشی از مشکلات زندگی را که موجب کسالت روحی می شود و نشاط و امید آدمی را تحت تأثیر قرار می دهد، برطرف می کند.
پیام متن:

در سیره عملی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، پرداختن به شوخی برای شادکردن مردم دیده می شود.

 

 

خوشرویی از نظر دین اسلام

دین اسلام به طرز رفتار و برخورد انسان‌ها با یکدیگر اهمیت می‌دهد و به انسان‌های مؤمن و باایمان سفارش می‌کند که با یکدیگر با محبت و گشاده‌رویی برخورد کنید.
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) که خودشان نمونه رفتار و اخلاق نیکو برای مسلمانان بودند، با مردم با خوش رویی رفتار می کردند، حتی به کودکان سلام می دادند و با یاران، نزدیکان و همه مردم با خوش اخلاقی رفتار می کردند؛ آن حضرت در این باره فرموده‌اند: با برادرت با گشاده رویی برخورد کن. از نظر دین اسلام انسان های مؤمن با هم برادر هستند و رسول الله (صلی الله علیه و آله) با حضرت علی (علیه السلام) پیمان برادری بسته بودند.
همچنین حضرت علی( علیه السلام) فرموده‌اند: «گشاده رویی رشته ی دوستی است. یعنی پیوند میان مردم را زیاد می کند. همچنین گشاده رویی موجب محبت و علاقه میان مردم مسلمان می شود.»
ویژگی های انسان مؤمن با غیرمؤمن فرق دارد. حضرت علی(علیه السلام) در این باره می فرماید: «انسان مؤمن در ظاهر خوشرو و خوش برخورد و در دین قوی و در دل غمگین است.»
در مقابل خوش رویی، ترش رویی وجود دارد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمود: «خداوند هر کسی را که نسبت به دیگران ترش رو باشد، دوست نمی دارد. گشاده رویی از ترش رویی اثر بخش تر است
خوش رویی مایه محبت میان دوستان و ر فیقان می شود و خوش رویی نوعی احسان است. اگر مال ندارید که در راه خدا احسان کنید؛ پس با گشاده رویی و خوش رویی با مردم رفتار کنید.

 

 

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نماد اخلاق

هدف از بعثت پیامبران ایجاد اخلاق حسنه و نیکو بود، حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله) نیز به عنوان خاتم پیامبران مبعوث شد تا فضایل اخلاقی و خلقیات نیکو را تحقق بخشیده و رذایل اخلاقی را یادآور شود، شک نیست یکی از مهمترین عوامل پیشرفت اسلام، اخلاق نیکو و برخورد متین و ملایم آن حضرت با مردم بود.
رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) کاملترین انسان و بزرگ و سالار تمام پیامبران است. در عظمت پیامبر اسلام همین بس که خداوند متعال در قرآن آن حضرت را با «یا ایها الرسول» و «یا ایها النبى» مورد خطاب قرار داده و او را به عنوان انسانى الگو براى تمام جهانیان معرفى می کند، حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله) به حق داراى اخلاقى کامل و جامع تمام فضایل و کمالات انسانى است.
شک نیست یکی از مهمترین عوامل پیشرفت اسلام، اخلاق نیکو و برخورد متین و ملایم آن حضرت با مردم بود. در طول زندگى او هرگز دیده نشد وقتش را به بطالت بگذراند. در مقام نیایش همیشه می گفت: «خدایا از بیکارگى و تنبلى و زبونى به تو پناه می برم» و مسلمانان را به کار کردن تشویق می کرد.
او همیشه جانب عدل و انصاف را رعایت می کرد و در تجارت به دروغ و تدلیس متوسل نمی شد، هیچ گاه در معامله سختگیرى نمی کرد، با کسى مجادله و لجاجت نداشت و کار خود را به دیگری واگذار نمی کرد.
پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) صدق گفتار و اداى امانت را قوام زندگى می دانست و می فرمود: این دو در همه تعالیم پیغمبران تأکید و تأیید شده است. در نظر پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) همه افراد جامعه، موظف به مقاومت در برابر ستمکاران هستند و نباید نقش تماشاگر داشته باشند.
محمد (صلّی الله علیه و آله) که خاتم الانبیا است در برابر کسانى که با وى مشاجره می کردند تنها به خواندن آیاتى از قرآن اکتفا می کرد و یا عقیده خویش را با سبکى ساده و طبیعى می فرمود و به جدل نمی پرداخت.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) چنان متواضع بود که تمام خودخواهان، مغروران متکبران را به اعجاب وا می داشت. زندگی آن حضرت، رفتار و خصوصیات اخلاقی وی، محبت، قدرت، خلوص، استقامت و بلندى اندیشه و زیبایى روح را الهام می بخشید.
سادگى رفتار، نرمخویى و فروتنی حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله) از صلابت شخصیت و جذبه معنویت وی نمی کاست. هر دلى در برابرش به خضوع می نشست و هر غرورى از شکستن در پاى عظمت زیبای او سیراب می شد.
پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) علاوه بر این که ارزش هاى اخلاقى را بسیار ارج ‏مى ‏نهاد، خود در سیره عملى‏ برجسته فضایل اخلاقى و ارزش ‏هاى والاى ‏انسانى بود، او در همه ی ابعاد زندگى با چهره ‏اى شاد و کلامى ‏دلاویز با حوادث برخورد مى ‏کرد.

 

 

تلاش برای تحقق انسانیت

وجود رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) براى همه مردم مایه رحمت بود و هیچ کس را به سبب رنگ و جنس از شمول آن مستثنى نمی کرد. همه مردم نزد او روزى خور خداوند بودند.
آن حضرت عموم مردم را به رشد و اعتلای انسانیت، صلح، گذشت و بخشش دعوت می کرد. از این رو، مشاهده می کنیم که جنگ هاى او همگى براى اهداف والاى انسانى بوده و به منظور تحقق انسانیت انجام می شده است.

 

 

بخشایش و گذشت

بد رفتارى و بى حرمتى به شخص خود را با نظر اغماض می نگریست، کینه کسى را در دل نگاه نمی داشت و در صدد انتقام بر نمی آمد. روح بلند آن حضرت عفو و بخشایش را بر انتقام ترجیح می داد.
در جنگ احد با آن همه قصاوت و اهانتی که به پیکرعمویش حمزه روا داشته بودند و از مشاهده آن به شدت متألم بود، دست به عمل متقابل با کشتگان قریش نزد و بعدها که به مرتکبین آن و از آن جمله هند زن ابوسفیان دست یافت، در مقام انتقام برنیامد.

 

 

اخلاق فرماندهى

رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) به اخلاقى آراسته بود که خداوند او را چنین می ستاید: «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُق عَظیم».
موصوف بودن به این اخلاق، از او یک فرمانده موفّق ساخته بود که می توانست او را به مقصود رسانده و در بسیارى از جنگ ها پیروزى را براى او به ارمغان آورد. آن حضرت به تمامى مردم مهربان بود و در همه شرایط با لشکریان و مردم خود مدارا می کرد، راستگویى امین، وفادار به عهد و پیمان خود بود، هنگام غضب خشم خود را فرو می برد و هنگام قدرت از مجازات چشم پوشیده و می گذشت. او بین مردم «صلح و دوستى» برقرار می ساخت و از آنان کینه، دشمنى و فتنه را دور می کرد و هر کسى را در جایگاه خود قرار می داد.
برجسته ترین صفات عقلى آن حضرت عبارت بود از: تدبیر، تفکّر و دور اندیشى.
این صفات در عملکردهاى او نمایان است. با تفکّر و اندیشه در مورد وضع قوم او می توان فهمید که رسول خدا ( صلى الله علیه و آله) عاقلترین مردم جهان بوده است؛ زیرا قومى را به رغم خشونت و تندى اخلاق و فخرفروشى و سخت خویی اى که داشتند، چنان تربیت و رهبرى کرد که، با همه این اوصاف، از حامیان جدّى او گشتند و همراه با او پرچم اسلام را برافراشتند و به جهاد برخاستند.
رسول خدا ( صلى الله علیه و آله)، روش هاى جدیدى را در جنگ، حکومت، مدیریت، سیاست، اقتصاد و مسائل اجتماعى به وجود آورد.
در جنگ احزاب به کندن خندق پرداخت، در غزوه حدیبیّه با قریش مذاکره کرد و با انعقاد پیمانى به نتایج عملى آن، که بعدها نمایان شد، دست یافت و به همین گونه در هر میدان جنگى به ابتکارى جدید دست می زد که او را در پیروزى بر دشمن یارى می کرد و آنان را از اقدامات و تاکتیک هاى خود در بُهت و سرگردانى فرو می برد.
رسول اکرم ( صلى الله علیه و آله و سلم ) موفّق گردید حاکمیّتى از هر جهت با شکوه و محترم برپا دارد تا همه مردم از زعامت و رهبرى او بهره مند گشته و به اوامر او، پس از رهایى از طاعت رهبران مختلف، گردن نهند.
دعوت رسول خدا ( صلى الله علیه و آله و سلم ) به اسلام، مبتنى بر صلح و سلامت بود و جنگ را جز هنگامى که قساوت دشمن و سختگیرى آنان بر مسلمانان زیاد شد، مورد توجّه قرار نمی داد.
در حقیقت، براى دفعِ زور، به زور متوسّل می شد. از این رو، جنگ هاى او از آغاز بر اساسى ثابت و استوار قرار داشت که لشکر اسلامى از آن غفلت نمی کرد، از جمله: دعوت مردم به دین جدید، انعقاد پیمان صلح و پرداخت جزیه یا فتح سرزمین آنان، و نبرد با کسانى که با او دشمنى کنند.

 

 

نقش اخلاق در سیره ی عملی پیامبر

یکى از شاخصه هاى پر اهمیت در پیشرفت اسلام اخلاق نیک و کلام‏ دلاویز و پرجاذبه ی پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) با انسان‏ ها بود. سه چیز در پیشرفت اسلام نقش به‏ سزایى داشت:
الف ) اخلاق پیامبر (صلی الله علیه و آله)
ب ) شمشیر و مجاهدات حضرت على (علیه السلام)
ج ) انفاق ثروت حضرت خدیجه (سلام الله علیها)
در قرآن مجید، به نقش اخلاق پیامبر (صلّی الله علیه و آله) درپیشرفت اسلام و جذب ‏دل ‏ها تصریح شده است، آن جا که مى‏ خوانیم: «فبما رحمة من الله‏ لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم‏ و استغفر لهم و شاورهم فى الامر؛ اى رسول ما! به خاطر لطف و رحمتى که از جانب خدا، شامل حال تو شده، با مردم مهربان‏ گشته‏ اى، و اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از دور تو پراکنده‏ مى ‏شدند، پس آن ‏ها را ببخش، و براى آن‏ها طلب آمرزش کن، و درکارها با آن‏ها مشورت فرما.»
ازاین آیه استفاده مى ‏شود که: الف ) نرمش و اخلاق نیک، یک هدیه الهى است، کسانى که نرمش ندارند، از این موهبت الهى محرومند؛ ب ) افراد سنگدل و سخت‏ گیر نمى‏ توانند مردم دارى کنند، و به جذب‏ نیروهاى انسانى بپردازند؛ ج ) رهبرى و مدیریت صحیح با جذب و عطوفت همراه است؛ د ) باید دست ‏شکست ‏خوردگان در جنگ و گنهکاران شرمنده را گرفت و جذب کرد ( با توجه به این که شأن نزول آیه مذکور در مورد ندامت فراریان مسلمان در جنگ احد نازل شده است )؛ هـ ) مشورت با مردم از خصلت ‏هاى نیک و پیوند دهنده است که موجب ‏انسجام مى‏ گردد.
پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) علاوه بر این که ارزش ‏هاى اخلاقى را بسیار ارج‏ مى‏ نهاد، خود در سیره عملى‏ اش مجسمه فضایل اخلاقى و ارزش‏ هاى والاى ‏انسانى بود، او در همه ابعاد زندگى با چهره ‏اى شادمان و کلامى‏ دلاویز با حوادث برخورد مى‏ کرد.

 

 

نمونه ‏هایى از اخلاق پیامبر (صلّی الله علیه و آله)

در سیره عملى پیامبر (صلّی الله علیه و آله) صدها نمونه از اخلاق نیک و زیبا وجود دارد که هر کدام نشانگر قطره ‏اى از اقیانوس عظیم حسن خلق آن‏ حضرت است، همان گونه که خداوند با تعبیر «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ؛ و همانا تو اخلاق عظیم و برجسته‏ اى دارى» به این مطلب اشاره فرموده است.
نظر شما را به چند نمونه از آن‏ ها جلب‏ مى ‏کنم:
الف ) عدى بن حاتم مى‏ گوید: « هنگامى که خواهرم سفانه به اسارت ‏سپاه اسلام درآمد و من به سوى شام گریختم، پس از مدتى خواهرم‏ با کمال وقار و متانت ‏به شام آمد و مرا در مورد این که‏ گریخته‏ ام و او را تنها گذاشتم سرزنش کرد، عذرخواهى کردم، پس ‏از چند روزى از او که بانویى خردمند و هوشیار بود، پرسیدم: « این مرد ( پیامبر اسلام ) را چگونه دیدى ؟ » گفت: « سوگند به‏ خدا او را رادمردى شکوهمند یافتم، سزاوار است که به او بپیوندى که در این صورت به جهانى از عزت و عظمت پیوسته ‏اى‏ ». با خود گفتم به راستى که نظریه صحیح همین است، به عنوان پذیرش ‏اسلام، به مدینه سفر کردم، پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در مسجد بود، در آن جا به‏ محضرش رسیدم، سلام کردم، جواب سلامم را داد و پرسید: کیستى ؟ عرض کردم عدى بن حاتم هستم، آن حضرت برخاست و مرا به ‏سوى خانه ‏اش برد، در مسیر راه با این که مرا به خانه مى‏ برد، بانویى سالخورده و مستضعف با او دیدار کرد، اظهار نیاز نمود، پیامبر (صلّی الله علیه و آله) به مدتى طولانى در آن جا توقف کرد و آن بانو را در مورد تأمین نیازهایش راهنمایى فرمود. با خود گفتم: « سوگند به خدا این شخص پادشاه نیست ». سپس از آن جا گذشتیم وبه خانه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) وارد شدم، پیامبر (صلّی الله علیه و آله) از من استقبال و پذیرایى گرمى نمود، زیراندازى که از لیف خرما بود، نزدم آورد و به من فرمود: بر روى آن بنشین. گفتم: بلکه شما بر آن ‏بنشینید. فرمود: نه، شما بر آن بنشین، خود آن حضرت بر روى‏ زمین نشست، با خود گفتم: این نیز نشانه دیگر که آن حضرت،پادشاه نیست. سپس مطلبى از دینم را که راز پوشیده بود بیان‏ فرمود، دریافتم که او بر رازها آگاهى دارد، و فهمیدم که‏ پیامبر مرسل می ‏باشد، بیانات و پیشگویی ها و مهربانى‏ هایش مرا شیفته ‏اش کرده و همان جا مسلمان شدم».
ب ) در جنگ خیبر که با حضور شخص پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در سال هفتم هجرت‏ رخ داد، پس از پیروزى سپاه اسلام بر سپاه کفر، جمعى از یهودیان‏ به اسارت سپاه اسلام در آمدند، یکى از اسیران، صفیه دختر حى بن ‏اخطب ( دانشمند سرشناس یهود ) بود. بلال حبشى، صفیه را به همراه زنى دیگر به اسارت گرفت و آن‏ ها رابه حضور پیامبر (صلّی الله علیه و آله) آورد، ولى هنگام آوردن آن ‏ها اصول اخلاقى را رعایت نکرد، و آن‏ ها را از کنار جنازه‏ هاى کشته شدگان یهود حرکت ‏داد، صفیه وقتى که پیکرهاى پاره پاره یهودیان را دید بسیارناراحت‏ شد و صورتش را خراشید، و خاک بر سر خود ریخت، و سخت‏ گریه کرد. هنگامى که بلال آن ها را نزد پیامبر (صلّی الله علیه و آله) آورد، پیامبر (صلّی الله علیه و آله) از صفیه پرسید: « چرا صورتت را خراشیده‏ اى و این‏ گونه خاک ‏آلود و افسرده هستى ؟ » صفیه ماجراى عبورش از کنارجنازه‏ ها را بیان کرد، رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) از رفتار غیر انسانى و خلاف ‏اخلاق اسلامى بلال حبشى ناراحت‏ شده و بلال را سرزنش کرده و فرمود: «ا نزعت منک الرحمة یا بلال حیث تمر بامراتین على قتلى رجالهما؛ اى بلال! آیا مهر و محبت و عاطفه از وجود تو رخت ‏بر بسته که آن‏ ها را از کنار کشته‏ شدگانشان عبور مى ‏دهى؟ چرا بى ‏رحمى کردى؟» جالب این که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) براى جبران رنج‏ ها و ناراحتى‏ هاى‏ صفیه، با او ازدواج کرد، سپس او را آزاد، و بار دیگر با پیش ‏نهاد صفیه با او ازدواج نمود و به این ترتیب، ناراحتى‏ هاى اورا به طور کلى از قلبش زدود.
ج ) در ماجراى جنگ حنین که در سال هشتم هجرت رخ داد، شیماء دختر حلیمه که خواهر رضاعى پیامبر (صلّی الله علیه و آله) بود، با جمعى از دودمانش‏ به اسارت سپاه اسلام در آمدند. پیامبر (صلّی الله علیه و آله) هنگامى که شیماء را درمیان اسیران دید، به یاد محبت ‏هاى او و مادرش در دوران‏ شیرخوارگى، احترام و محبت ‏شایانى به شیماء کرد. پیش روى او برخاست و عباى خود را بر زمین گستراند، و شیماء را روى آن ‏نشانید، و با مهربانى مخصوصى از او احوال‏ پرسى کرد، و به او امر فرمود: « تو همان هستى که در روزگار شیرخوارگى به من محبت ‏کردى...» شیماء از پیامبر (صلّی الله علیه و آله) تقاضا کرد، تا اسیران طایفه ‏اش را آزاد سازد، پیامبر (صلّی الله علیه و آله) به او فرمود: « من سهمیه خودم را بخشیدم، و در مورد سهمیه سایر مسلمانان، به تو پیشنهاد مى‏ کنم که بعد از نماز ظهر برخیز و در حضور مسلمانان، بخشش مرا وسیله ی خود قرار بده تا آن ها نیز سهمیه خود را ببخشند. شیماء همین کار را انجام داد، مسلمانان گفتند: « ما نیز به‏ پیروى از پیامبر (صلّی الله علیه و آله) سهمیه خود را بخشیدیم ». « پیامبر (صلّی الله علیه و آله) به شیماء فرمود: اگر بخواهى با کمال محبت و احترام، در نزد ما بمان و زندگى کن، و اگر دوست‏ دارى تو را از نعمت‏ها بهره‏ مند مى ‏سازم و به سلامتى به سوى قوم ‏خود بازگرد. » شیماء گفت: مى‏ خواهم به سوى قوم خود بازگردم. پیامبر (صلّی الله علیه و آله) یک غلام و یک کنیز به او بخشید و این دو با هم‏ ازدواج کردند، و به عنوان خدمتکار خانه شیماء به زندگى خود ادامه دادند.

 

 

اخلاق از دیدگاه رسول مکرم اسلام

 چه کسی می‌تواند نقش «غضب» را در حیات انسان انکار کند؟ آیا هنگامی که حقوق فردی مورد تجاوز قرار می‌گیرد اگر تمام قدرت‌های ذخیره وجود او در پرتو غضب بر افروخته نگردد چگونه ممکن است در حال خونسردی از حقوق خویش دفاع کند؟ اما همین خشم و غضب اگر از محورهای اصلی خود منحرف گردد و مهار آن از دست عقل رها شود انسان را به صورت حیوان درنده‌ای بیرون می‌آورد که حد و مرزی نمی شناسد.  پس از این که ویژگی اخلاق را مورد بررسی قرار دادیم اینک به گفتارهای رسول اکرم در این خصوص توجه فرمایید:

1- «بعثت لا تمم حسن الخلق؛ من برای تکمیل خوبی های اخلاق مبعوث شده‌ام.»

2- «اکمل المومنین ایماناً احسنهم خُلُقاً؛ کامل ترین مومنان از نظر ایمان کسی است که اخلاقش از همه بهتر باشد.

3- «إن اثقل شی یوضع فی میزان المومن یوم القیامه خلق حسنٌ؛ روز قیامت سنگین ترین چیز در ترازوی مومن اخلاق خوب خواهد بود.

4- «إنّ من خیارکم احسنکم اخلاقاً؛ بهترین شما کسی است که دارای بهترین اخلاق باشد.

5- «عن رجل من مزینه قال: قالوا یا رسول الله! ما خیر ما اُعطی الانسان؟ قال: الخُلق الحَنَنُ؛ مردی از قبیله مزینه روایت می کند که بعضی از اصحاب اظهار داشتند: ای رسول خدا! بهترین چیزی که به الانسان عطا شده چیست؟

فرمودند: اخلاق نیکو.

از عائشه روایت شده که از رسول اکرم شنیدم که فرمودند:

انسان مومن، با اخلاق خوب خود، به مرتبه و مقام کسانی می رسد که شب ها نماز نافله می خوانند و روزها همیشه روزه می‌گیرند.

6- عن عائشه قالت: سمعت رسول الله (صلی الله علیه وآله) یقول: إنّ المومن لیُدرکُ بحسن خُلُقه درجه قائم الیل و صائم الانهار.

از عائشه روایت شده که از رسول اکرم شنیدم که فرمودند:

انسان مومن، با اخلاق خوب خود، به مرتبه و مقام کسانی

می‌رسد که شب‌ها نماز نافله می‌خوانند و روزها همیشه روزه می‌گیرند.

7-عن معاذٍ قال: کان آخر ما وصّانی به رسول الله (صلی الله علیه وآله) حین وضعت رِجلی فی الغَوْزِ أن قال: یا معاذ! أحسن خلقک للناس؛ از حضرت معاذ بن جبل روایت است که آخرین وصیت آن حضرت هنگامی که پا در رکاب اسب گذاشته بودم این بود که اخلاق خود را برای مردم نیک بگردان.

در پرتو این احادیث، به خوبی می‌توان درک کرد که اخلاق از دیدگاه اسلام چه ارزشی دارد ولی متاسفانه امروز عموم مسلمانان به جای خود، افراد متدین و کسانی که به عبادت نوعی اهمیّت قایل اند، آنان نیز درباره اخلاق بسیار بی تفاوت به نظر می رسند، بعضی چنین می پندارند که عمل کردن به تمام احکام فقط برای کسانی لازم است که می خواهند خیلی به درجه کمال دست یابند اما برای نجات، نماز و روزه کافی اند، در صورتی که این پندار اشتباه است زیرا همچنان که نماز و روزه باعث نجات از عذاب الهی هستند. اختیار نمودن اخلاق خوب و دوری از اخلاق بد نیز برای این هدف ضروری است.

تربیت اخلاقی از چنان حساسیتی برخوردار است که نبی مکرم اسلام مجاهد واقعی شخصی را معرفی می‌کند که با رذایل اخلاقی به مبارزه برمی‌خیزد.

«المجاهد من جاهد نفسه.»

مولای روم دراین باره چه زیبا می سراید:

ای شهان کشتیم ما خصم برون   ماند خصمی زوبتر در اندرون
کشتن این، کار عقل و هوش نیست   شیر باطن سخره خرگوش نیست
قد رجعنا من جهاد الاصغریم   با  نبی  اندر  جهاد  اکبریم
سهل شیری دان که صنم را بشکند   شیر آن را دان که خود را بشکند

آری! مواجه با رذایل اخلاقی یک جهاد ابدی و پایان ناپذیر است، یک مرد داخلی که به مراتب از نبرد خارجی خطرناک‌تر می‌باشد و شکست در آن ذلت و زبونی با خود به همر

لازم به یاد آوری است که بدون ایمان، اخلاق یا هر عمل دیگر، هیچ گونه ارزش و اعتباری ندارند. ایمان برای هر عمل به منزله روح و جان است اگر شخصی بدون این که بر ادّله و رسول او ایمان داشته باشد؛ اما از اخلاق خوب برخوردار بود این اخلاق، اخلاق حقیقی نیست بلکه صورت اخلاق است که فاقد هر گونه ارزشی به نزد خداوند است.

 

 

اخلاق بد نوعی بیماری است

وجود انسان مرکب از نیروهای متضادی است از سویی هوس های سرکش و غرایز و امیال حیوانی او را به طغیان، تعدی نسبت به حق همنوعان، هوسبازی دروغ و خیانت دعوت می کنند و از طرفی نیروی عقل و ادراک، عواطف انسانی و وجدان او را به عدالت، نوع دوستی، پاکدامنی، درستکاری و تقوی فرا می خوانند.

همانطور که در ساختمان جسم انسان یک عضو بی مصرف و بی کار آفریده نشده در ساختمان روح و جان او نیز هر غریزه و انگیزه ای نقش حیاتی دارد و تنها در صورت انحراف از وضع طبیعی و بر هم خوردن تعادل به صورت‌های خطرناک و کشنده بیرون می‌آیند.

کشمکش این نیروها در همه انسان‌ها وجود دارد و پیروزی نسبی یکی از این عوامل موجب می‌شود که افراد از نظر ارزش‌های انسانی در سطوح کاملاً مختلفی باشند، گاهی از مقرب‌ترین فرشتگان بالاتر و زمانی از خطرناک ترین درندگان پست می‌شود.

ولی نکته ای که در اینجا لازم است به آن توجه شود این است که غرایز و امیال و شهوات به صورت اصلی و طبیعی و متعادل نه تنها زیان بخش نیستند، بلکه وسایل ضروری ادامه حیات خواهند بود.

به عبارت دیگر، همانطور که در ساختمان جسم انسان یک عضو بی‌مصرف و بی‌کار آفریده نشده در ساختمان روح و جان او نیز هر غریزه و انگیزه‌ای نقش حیاتی دارد و تنها در صورت انحراف از وضع طبیعی و بر هم خوردن تعادل به صورت‌های خطرناک و کشنده بیرون می‌آیند.

مثلاً چه کسی می تواند نقش «غضب» را در حیات انسان انکار کند؟ آیا هنگامی که حقوق فردی مورد تجاوز قرار می‌گیرد اگر تمام قدرت‌های ذخیره وجود او در پرتو غضب برافروخته و بسیج نگردد چگونه ممکن است در حال خونسردی از حقوق خویش دفاع کند؟ اما همین خشم و غضب اگر از محورهای اصلی خود منحرف گردد و مهار آن از دست عقل رها شود انسان را به صورت حیوان درنده‌ای بیرون می‌آورد که هیچگونه حد و مرزی را به رسمیت نمی‌شناسد.

بنابراین همان طور که به هم خوردن تعادل جسمی همیشه با عوارض ناگواری همراه است که نام بیماری به آن می‌دهند، به هم خوردن تعادل قوای روحی و غرایز و امیال نیز یک نوع «بیماری روحی» محسوب می‌گردد که علمای اخلاقی به آن «بیماری قلب» می‌گویند.

 

 

هشدار قرآن و حدیث از اخلاق بد

در قرآن مجید و احادیث نبوی مانند نماز و روزه بر اخلاق خوب بسیار تاکید شده است و همان طور که متخلفین از عبادات به عذاب تهدید شده‌اند به آدم‌های بداخلاق نیز به شدت هشدار داده شده است. مثلاً بخل یک بیماری اخلاقی است، خداوند درباره آن می‌فرمایند: «وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَهُمْ ۖ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» (آل عمران/ 180)؛ آنان که نسبت بدانچه خداوند از فضل خود بدیشان عطا کرده است بخل می‌ورزند گمان نکنند که این کار برای آنان خوب است و به سود ایشان می‌باشد، بلکه این کار برای آنان بد است و به زیان ایشان تمام می‌شود. در روز قیامت همان چیزی که بدان بخل ورزیده اند طوق (سنگین اسارت بر گردن) ایشان می گردد.

همین طور در سوره همزه کسانی که مال را بیش از حد دوست می دارند و بر دیگران طعنه جویی و عیب ورزی می کنند به عذاب دوزخ تهدید شده‌اند!

پیامبر اکرم در حدیثی درباره همسایه سه بار قسم خورده چنین فرموده‌اند: «والله لایومن، و الله یومن و الله یومن، قیل من یا رسول الله؛ قال الذی لا یامن جاره بوائقه؛ قسم به خدا مومن نیست، قسم به خدا مومن نیست، قسم به خدا مومن نیست، پرسیده شد چه کسی ای رسول خدا؟ فرمودند: کسی که همسایه اش از اذیت و آزار او در امان نباشد

«ویل لکل همزة لمزة. الذی جمع مالاً و عدّده. یحسب انّ ما له اخلده. کلاً لینبذن فی الحطمه؛  وای به حال هر که عیب‌جو و طعنه زن باشد، همان کسی که دارائی فراوانی را گرد می‌آورد و آن را بارها و بارها می‌شمارد، آخر گمان می‌برد که دارایی‌اش به او جاودانگی می بخشد، هرگز چنین نیست او بدون شک به خرد کنند ه و درهم شکننده پرت می‌گردد و فرو انداخته می شود.»

ملاحظه بفرمایید در آیات فوق فقط به خاطر اخلاق سوء وعید دوزخ بیان شده است. همین طور در احادیث نبوی، راجع به بعضی اخلاق سوء وعید بسیار شدید ذکر شده است مثلاً درباره تکبر فرموده است: «ولا یدخل الجنة من فی قلبه مثقال ذرة من کبر؛ کسی که ذره‌ای تکبر در دلش باشد، وارد بهشت نخواهد شد.»

در باره دورویی ارشاد رسول گرامی این است: «تجدون شر الناس یوم القیامة ذا الوجهین یاتی هولاء بوجه و هولاء بوجه؛ بدترین انسان روز قیامت آدم دو رو خواهد بود کسی که در برخورد با افراد تغییر چهره می دهد

درباره عدم ترحم می‌فرماید: «لا یرحم الله من لا یرحم الناس» خداوند بر شخصی که بر مردم رحم نمی‌کند، رحم نکند، در این حدیث کلمه «الناس» به صورت عام ذکر شده که شامل مومن، کافر، متقی و فاجر می‌شود. بدون تردید، رحم و کرم حق همه انسان‌هاست، البته برای کافر و فاسق عطوفت راستین فقط در این است که از انجام کفر و فسق آنان ناراحت و نگران نبوده و در تلاش حفاظت آنان- دفع کفرو فسق - باشیم.

در پاره‌ای از روایات آدم بداخلاق غیر مومن خوانده شده است.

رسول مکرم اسلام سوگند خورده و می‌فرماید: «و الذی نفس بیده لا یومن عبد حتی عیب لاخیه ما یحب نفسه؛ قسم به ذاتی که جانم در دست اوست انسان مومن نمی شود مگر این که برای برادرش چیزی را بپسندد که برای خود می پسندد.»

در حدیثی درباره همسایه سه بار قسم خورده چنین فرموده‌اند: «والله لایومن، و الله یومن و الله یومن، قیل من یا رسول الله؛ قال الذی لا یامن جاره بوائقه؛ قسم به خدا مومن نیست، قسم به خدا مومن نیست، قسم به خدا مومن نیست، پرسیده شد چه کسی ای رسول خدا؟ فرمودند: کسی که همسایه‌اش از اذیت و آزار او در امان نباشد.

در محتوای این احادیث باید فکر نمود گناهانی که درباره آنان تهدید بیان شده و مرتکب آن محکوم به بی‌ایمانی شده از قبیل اخلاق بد هستند. اخلاقیات از چیزهای اضافی نیستند که فقط برای تحصیل ثواب بیشتر لازم باشند. بلکه موجب نجات از عذاب جهنم و از شرایط مسلمان بودن هستند به ویژه آن دسته از اخلاق که در قرآن کریم درباره آنها زیاد تاکید شده است مانند:

صبر، توکل، راستگویی، امانتداری، وفا به عهد، اخلاص، محبت کامل به خدا و پیامبر، خیر خواهی نسبت به دیگران، حسن ظن به دیگران، عیب پوشی، رحم، عفو و گذشت، فرو بردن خشم، سخاوت، عدل و انصاف، تواضع و فروتنی...

 

 

آداب سخن گفتن در اسلام

پیامبر اکرم (صلّی اللّه علیه و آله) فرمود: هنگامی که موسی بن عمران (علیه السلام) با خضر (علیه السلام) ملاقات کرد موسی (علیه السلام) به وی گفت: مرا موعظه کن. خضر گفت: ای کسی که جویای دانشی! بدان که گوینده کمتر از شنونده خسته می‌شود، پس هیچ گاه اهل مجلس خود را خسته مکن. (بحار جلد 1 /2 26)

 

 

1-اثر کم سخن گفتن

قال علی (علیه السلام): «ان احببت سلامة نفسک و ستر معایبک فاقلل کلامک و اکثر صمتک یتوفّر فکرک و یستیز قلبک.» (غرر الحکم / 3725)
اگر سلامت نفس و وجودت و نیز پوشانده ماندن عیوبت را دوست داشتی گفتارت را کم کن و سکوتت را بسیار تا آنکه اندیشه ات بسیار و دلت روشن شود و مردم از دست تو در امان باشند.

 

 

2- اثر زیاد سخن گفتن

قال علی (علیه السلام): من کثر کلامه کثر خطاؤ ه و من کثر خطاؤ ه قلّ حیاؤ ه و من قلّ حیاؤ ه قلّ ورعه و من قلّ ورعه مات قلبه و من مات قلبه دخل النار(بحار جلد 71 صفحه 286)
هر که کلامش زیاد شود. اشتباهاتش زیاد می شود و هر کس خطایش زیاد شود، شرم و حیایش کم می‌شود و آنکه حیایش کم شود، ورع و پرهیزگاری‌اش کم شود، و هر کسی خداترسی‌اش کم شود، قلبش می‌میرد و آنکه قلبش مُرد، در آتش افکنده شود.

 

 

3- بهترین سخن

• الف- سخن راست؛
«قال علی (علیه السلام): خیرالکلام الصدق.» (غرر/4 99)
بهترین حرف، حرف راست است.
• ب- همراه با عمل؛
«خیر المقال ما صدّقه الفعال.» (سفینة البحار جلد 7 صفحه 383)
«بهترین گفتار کلامی است که عمل و رفتار ثابتش کند.»
ج- ملال آور نباشد؛
«قال علی علیه السلام: خیر الکلام ما لا یملّ و لا یقلّ.» (غرر الحکم / 4969)
«بهترین کلام، گفتاری است که خسته کننده نباشد و از گوینده نکاهد.» (یعنی جایگاه گوینده‌اش را پایین نیاورد)
د- منظم و همه فهم؛
«قال علی علیه السلام:احسن الکلام مازانه حسن النظام و فهمه الخاص و العامّ.» (غرر الحکم / 3304)
نیکوترین گفتار، کلامی است که منطق و نظم زیبایش کرده باشد و همه فهم باشد.