جوان و رسالت خانواده - 2
  • عنوان مقاله: جوان و رسالت خانواده - 2
  • نویسنده: مهری زینهاری
  • منبع: نشریه پیام زن، بهمن 1371، شماره 11
  • تاریخ انتشار: 15:6:6 1-9-1403


در شماره قبل پیرامون روشهای برخورد با نیازهای عاطفی و روحی جوانان مطالبی را بیان کردیم و به اینجا رسیدیم که احترام به شخصیت جوان و توجه به نظرات او از عوامل رشد اجتماعی و تکامل اوست. و باز گفتیم پدران و مادرانی که جوانانشان را به حساب نمی آورند و آنها را همچون کودکان چند سال قبل می دانند و اجازه دخالت و اظهارنظر در امور را به آنها نمی دهند، باعث ایجاد عقده حقارت و خودکم بینی آنها می شوند. در این شماره پیرامون شکل گیری ارزشهای اجتماعی در جوانان و زمینه های رشد عقده حقارت در آنها، سخن خواهیم گفت.
شخصیت جوان بنا به نقل و انتقلات محیط اطرافش، و علاقه های فطری و غریزیش و حالات و روحیات اطرافیانش، شکل می گیرد. بعضی از جوانان روحیه مذهبی دارند و بعضی تیپ سیاسی، بعضی اجتماعی و مردم گرا هستند و بعضی دیگر اقتصادی و بازاری، بعضی تیپ نظری و علمی دارند و بعضی دیگر غریزه زیباپسندی و اخلاقی. از این رو جوان سعی می کند تا با الهام از محیط اطرافش شخصیت خود را با یکی از این ارزشها وفق دهد و خود را مطابق آن تربت کند.
آن گونه که در بحث تعلیم و تربیت آمده است باید جوانان و فرزندان را در انتخاب راه و شغل آزاد گذاشت و آنان را در مسیر مورد علاقه خودشان هدایت و ارشاد نمود.
«در جامعه دو دسته ارزش جریان دارد: یکی ارزشهای سنتی و دیگری ارزشهای پیش بینی نشده. ارزشهای سنتی به وسیله فرهنگ یک جامعه منتقل می شود و ارزشهای پیش بینی نشده قبلاً وجود نداشته و مقتضیات زمان آنها را برای فرد، جالب و دارای کشش نموده است. جوانان معمولاً به سمت ارزشهای پیش بینی نشده می روند و همین امر باعث برخورد آنان را با بزرگسالان و والدین که نماینده ارزشهای سنتی هستند، می شود و در برخی موارد به مشاجره می انجامد و حتی به کناره گیری و فرار از خانه منتهی می شود.» (1)
جوانان را نمی توان به آدابی که والدین به آن خو گرفته اند، مجبور کرد زیرا در زمان آنها دیدگاهها، علم، ابزار علمی و ... تغییر کرده است، و آنها به گونه ای دیگر می اندیشند.
علی (ع) می فرماید:
«النّاسُ بِزَمانِهم اَشَبَهُ مِنْ آبائِهم». (2)
شباهت مردم به زمانه خودشان بیش از شباهتشان به پدرانشان است.
طبع جوان نوخواه است و به هر چیز تازه علاقه دارد و به دنبال افکار و نظریه ها و مدهای جدید می رود، می خواهد با الفاظ نو حرف بزند و به سبک نو بنویسد، مایل است کفش و دوخت لباسش، ساختمان و آرایش مویش همگی مطابق روز باشد.
 

عقده حقارت
یکی از آثار سوء تربیت، پدید آمدن عقده حقارت است. کسانی که به این حالت روانی گرفتارند و در خویشتن احساس یک نوع پستی می کنند، همواره پریشان خاطر و مضطربند.
برای «عقده» تعریفهایی ذکر شده است که برخی از آنها عبارت است:
1ـ عقده، یعنی گره.
2ـ عقده، یعنی ناراحتیهای روانی و فکری و رنجهای حاصل از امیال سر کوفته.
3ـ عقده حقارت، یعنی ناراحتیهای روحی و رنجهایی که بر اثر لطمه خوردنهای متوالی به شخصیت افراد، و مورد حقارت و استهزاء واقع شدن آنها عارض می گردد.
از تعریفهایی که گذشت می توان عامل عقده حقارت را در سرکوفتگی امیال و ناتوانی در برآوردن و ارضاء آنها جستجو کرد. جوانی که امیالش به طور مشروع و صحیح تأمین نشده، خود را شکست خورده می بیند به طوری که آثار آن در رفتار و گفتارش ظاهر می شود.
بسیاری از خودخواهیها، تکبرها، انتقام گرفتنها، پرخاشگریها، گوشه نشینی و یا خودنماییهای زنانه و مردانه، اهانتها، عقب نشینیها، افت تحصیلی و کینه توزیها، کمروییها از احساس حقارت سرچشمه می گیرند.
امام صادق (ع) می فرماید:
«ما مِنْ رَجُلٍ تَکَبَّرَ او تَجَبَّرَ اِلا لِذِلَّةٍ وَجَدَها فی نفسه». (3)
«هیچ انسانی به تکبر و جباریت آلوده نمی گردد مگر به سبب ذلت و حقارتی است که در ضمیر خود احساس می کند.»
عقده حقارت شامل تمام مشخصاتی می شود که مظهر عدم اعتماد به نفس، حس شکسته نفسی، عدم شایستگی و فقدان اراده هستند.
در اینجا طرح این سؤال جا دارد که چرا عده ای این گونه می شوند؟ عامل ایجاد عقده حقارت چیست؟ و برای درمان آن چه باید کرد؟
از آنجا که جوانان زمینه هر گونه تربیت و شکل پذیری را دارند، رفتار اخلاقی، فرهنگی و اقتصادی پدر و مادر در آنها اثر گذارده و موجب صلاح یا انحراف آنها می شود. پدران خودخواه که آرامش و سکوت خانه را به خاطر خود می دهند و به هیچ یک از اعضای خانواده اجازه انتقاد و اظهارنظر نمی دهند و نیازهای اولیه مادی آنها را به طور متفاوت و معتدل تأمین نمی کنند، موجب احساس حقارت جوانان خویش می شوند.
برای پیشگیری از عقده ها باید از سرکوفتگی امیال جلوگیری کرد، نباید جوانان را مسخره و تحقیر و اهانت نمود، از سلب آزادیها و سلب حقوق طبیعی فردی و اجتماعی آنها باید پرهیز نمود و باید گذاشت جوانان به ارضاء به جا و به موقع و صحیح امیال فردی و اجتماعی مناسب حال و موقعیت خود بپردازند. آنها را باید از آسیبها و خطرات به دور داشت اما نه به این معنا که به محاصره و بندشان کشید بلکه راهنمایی و ارشادشان نمود. آنها را به اندک کاری که خلاف میل ما انجام می دهند و یا به اندک اشتباهی که می کنند به باد سرزنش و حمله نگیریم بلکه با آرامش و عاطفه و با دلیل و منطق آنها را متوجه خطایشان کنیم تا خودشان با علاقه، رفتارشان را اصلاح کنند.
شما ممکن است هر روحیه ای را که در فرزندتان می پسندید، از خود بدانید و هر چه را که نپسندیدید از محیط و دوستان و یا دست تقدیر و خواست خدا، غافل از اینکه فرزند شما نخستین نگاه را به شما می اندازد، و بررسی و ارزیابیهای او از شما شروع می شود و به اعمال و اخلاق و روان شما چشم می دوزد. و تمام حرکات و رفتار شما او را تحت تأثیر قرار می دهند.
یکی دیگر از عوامل احساس حقارت نامگذاری هایی است که در جوانانی موجب سرخوردگی خواهد بود. دختر و پسری که نامش برای خودش نامفهوم باشد و مورد تمسخر دیگران قرار گیرد بتدریج از آن نام متنفر شده، علاوه بر گوشه گیری از جامعه، مرتکب گناهانی همچون دروغ و بدبینی به دیگران می شود.
 

راه درمان عقده حقارت
عقده حقارت یک درد بی علاج نیست. عده ای توانسته اند بر این بیماری که از ضعف و نقص بدنی آنها و یا دیگر کمبودهای اجتماعی ناشی می شود، غلبه کنند و خود را به پیروزی و سعادت برسانند. پاره ای از عقده های حقارت از کودکی سرچشمه می گیرد و بعضی دیگر در بزرگسالی بر اثر شکستها، ناکامیها، تحقیرها و حوادث گوناگون بوجود می آیند.
یکی از راههای درمان عقده حقارت، محاسبه نفس و تجزیه و تحلیل حالات روحی بیمار و شناختن علل واقعی آن است. از این رو همیشه باید علت احساس حقارت را بررسی کرد، آیا شخص از معلولیت جسمی رنج می برد و یا عقب ماندگی اجتماعی؟ آیا از سوء تربیت دوران کودکی خود سرخورده است؟ و یا اینکه از تحقیرها و بی توجهی های آن دوران نگران است؟ او می تواند در باره هر یک از این ریشه ها به گونه ای بیندیشد و تمام سؤالاتی که پیرامون آنها برایش مطرح است، روی کاغذ آورده و برای یک یک آنها پاسخی پیدا کرده، و یا از دیگران کمک بگیرد مثلاً با خود بگوید:
1ـ آیا از اجتماع و اطرافیان انتظار دارم که با من مثل پدر و مادرم رفتار کنند؟ اگر چنین انتظاری دارم، اشتباه است.
2ـ من که در خانه عزیز دردانه پدر و مادرم بودم و به تمام خواسته هایم پاسخ مثبت می دادند، آیا دیگران هم باید مرا عزیز و مافوق خود بدانند؟ این کار را هم کسی نخواهد کرد.
3ـ آیا برای جبران نفس بدنی خویش، استعدادهای دیگرم را پرورش داده ام؟ تا خود را در زمینه های دیگر نشان دهم؟
4ـ حال که مردم مرا احترام نمی کنند، آیا باید نومید شوم؟ و خود را شکست خورده بدانم؟
5ـ آیا زندگی روحی من آمیخته با ترس و هیجان است؟ پس باید آن را برطرف کنم.
6ـ اگر پدر و مادرم از روی نادانی و جهالت در مورد من سختگیری کردند و موجب سرخوردگی ام شدند، آیا باید تا آخر عمر بسوزم؟ چرا خودم قدمی برندارم و آن سرخوردگیها و کمبودها را جبران نکنم؟
علی (ع) می فرماید:
«لازم است انسان عاقل به حساب خود رسیدگی کند و تمام عیوب خویش را در امور دینی خود، در نظرها و آراء خود، در خلقیات، آداب و طرز معاشرت خود، شمارش کرده و آنها را به ذهن خود بسپارد یا آنکه بر صفحه کاغذی بنویسید و برای برطرف کردن آن عیوب فعالیت کند.» (4)
برای جبران احساس حقارت باید روح شکست خورده افراد را تقویت کرد و آنها را به کوشش و فعالیت واداشت تا تلاش کنند و عزت از دست رفته خود را به دست آورند.
و خلاصه بحث اینکه:
درمان همه عقده های روحی دو راه دارد:
1ـ خودشناسی و محاسبه نفس و بررسی علل و ریشه های احساس حقارت.
2ـ علاج عقده با واقع بینی و کمک عقل و منطبق نمودن خویش با واقعیتهای موجود اجتماعی.

---------------------------------
پی نوشت ها :

1 ـ روانشناسی نوجوانان و جوانان، سید احمد احمدی، ص54.
2 ـ ناسخ التواریخ، حالات علی (ع)، ص869.
3 ـ کافی، ج2، ص312.
4 ـ بحارالانوار، ج17، ص116.