مقدمه
انسان، از ديدگاه قرآن و سنت، بايد مسير کمال را که ايمان و اخلاص و عمل صالح لازمه ى آن است بپيمايد. وى، در مقابل اموال خصوصى و عمومى مسئول است و بايد حقوقى را، در مراحل توليد و توزيع و مصرف، همه جا، رعايت کند. عدالت اجتماعى و توازن اقتصادى و استقلال و حداکثر کارايى، از اهداف عمده ى «اقتصاد اسلامي» است. هر فرد مسلمان، بايد براى رشد و گسترش اين اهداف، در حد توان خويش گام بردارد. اين همه، حاصل نمى گردد مگر با ضد ارزش ها نيز مبارزه شود. لازمه تحقق اين وظيفه، شناخت ديدگاه اسلام و دستورهايش در اين باره، است. عصر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و حضرت امير المؤمنين عليه السلام از برترين نمونه هايى است که در آن، اهداف اقتصاد اسلامى پياده شد و نظام اقتصادى، به صورت سازمان يافته، در جامعه تشکيلاتى پيدا کرد. انفال و زکات و خمس و خراج و. . . از اموال دولت محسوب شد و حفظ آن به نفع جامعه اسلامى، بر کارگزاران حکومتى، امرى ضرورى شناخته شد. عهد نامه اى که حضرت على عليه السلام در دوران خلافت خويش براى مالک اشتر تنظيم کرده، نمونه ى کامل اين رفتار بخردانه ى امام مسلمين، در مقابل بيت المال و نظام اقتصادى جامعه اسلامى است . اينک که ما پس از چهارده قرن، به حکومت اسلامى دست يافته ايم، بايد با به کار بستن احکام اسلامى، در رشد و تعالى اقتصادمان کوشا بوده و از هرگونه اسراف و تبذير بپرهيزيم.
چهل حديث حاضر که به پيشنهاد ستاد احياى امربه معروف و نهى از منکر فراهم آمده، بدين اميد تدوين يافته است تا همه ى کسانى که دست شان به بيت المال مى رسد، با ديدگاه و رفتار پيشوايان معصوم عليهم السلام نسبت به بيت المال، آشناتر شوند و نسبت به گردآورى و نگهدارى و مصرف بيت المال، دقيق تر عمل کنند. و الله ولى التوفيق 13 جمادى الاولى 1417 برابر 6/7/1375 سالروز شهادت حضرت زهرا عليها السلام قم حوزه علميه محمد عابدى
حلال شمردن اموال عمومى
قال الأمام الباقر عليه السلام: عن النبى صلى الله عليه و آله و سلم:
«خمسة لعنتهم و کل نبى مجاب الزائد فى کتاب الله، و التارک لسنتى، و المکذب بقدر الله و المستحل من عترتى ما حرم الله. . . ، و المستأثر بالفى ء المستحل له.» امام باقر عليه السلام از رسول اکرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى کند که ايشان فرمودند: پنج کس اند که من و هر پيامبر مستجاب الدعوه اى، آنان را لعنت کرده است: آن کس که در کتاب خدا، آيه اى را زياد گرداند، و کسى که سنت و روش مرا، رها کند و کسى که قضا و قدر خدا را تکذيب کند (1) و کسى که حرمت اهل بيت مرا که خدا واجب فرموده نگه ندارد، و کسى که اموال عمومى را، به خود منحصر سازد و [تصرف در] آن را [به نفع خود] حلال شمارد. الکافى، ج 2، ص 293
عدالت در تقسيم بيت المال
قال أمير المؤمنين عليه السلام، لعمر بن الخطاب:
«ثلاث إن حفظتهن و عملت بهن، کفتک ما سواهن، و إن ترکتهن لم ينفعک شى ء سواهن. قال: و ما هن يا أبا الحسن؟ قال: إقامة الحدود على القريب و البعيد، و الحکم بکتاب الله فى الرضاء و السخط، و القسم بالعدل بين الأحمر و الأسود.» امير مؤمنان على عليه السلام خطاب به عمر بن خطاب فرمود: سه چيز است که اگر آنها را حفظ کنى و به آنها عمل کنى، از هر چيز ديگر، تو را کافى است. و اگر آنها را ترک کنى، چيز ديگرى براى تو فايده ندارد. عمر گفت: آنها چيست؟ امام فرمود: 1. اجراى حدود بر همه کس، چه از اقوام باشد و چه غير از آنان. 2. حکم کردن طبق کتاب خدا، در حال خشنودى و خشم. 3. تقسيم عادلانه بيت المال ميان همه ى مردم، از عجم و عرب. عمر گفت: سوگند به جانم! مختصر و بليغ گفتي. وسائل الشيعة، ج 18، ص . 156
امام على عليه السلام و بيت المال
حضرت امير المؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام پس از فتح بصره، گروهى از قاريان و خزانه داران را فرا خواند و دستور داد درهاى بيت المال را گشودند. امام با ديدن اموال آن فرمود:
«يا صفراء و يا بيضاء غرى غيرى، المال يعسوب الظلمة و انا يعسوب المؤمنين» (2)
اى زردها و سپيدها (طلاها و نقره ها) ! غير مرا بفريبيد، مال پيشواى ستمگران است و من پيشواى مؤمنان.
بخشش از بيت المال
قال الإمام على عليه السلام:
«جود الولاة بفى ء المسلمين، جور و ختر.»
حضرت على عليه السلام فرمود: بخشش نا به جاى حکمرانان از اموال عمومى مسلمانان، ستم و خيانت است. ميزان الحکمة، ج 10، ص . 745
حقوق مال و بيت المال
قال الإمام السجاد عليه السلام:
«و اما حق المال: فان لا تأخذه الا من حله و لا تنفقه الا فى حله. و لا تحرفه عن مواضعه و لا تصرفه عن حقائقه و لا تجعله اذا کان من الله إلا اليه و سببا إلى الله.»
امام سجاد عليه السلام فرمود: بايد اموال را، جز از راه حلال نگيرى و جز به راه حلال صرف نکنى و از موضع اش منحرف نکنى و از واقعيت ماهوى اش دور نسازى و چون مال از او است، جز در مسير او به کار نگيرى و جز مايه ى حرکت بسوى او قرار ندهي. تحف العقول، ص 191، الحياة، ج 3، ص . 178
خزانه دار خدا
قال الامام على عليه السلام:
«ليس لک أن تفتات فى رعية و لا تخاطر إلا بوثيقة و فى يديک مال من مال الله عز و جل و أنت من خزانه حتى تسلمه إلي.»
امام على عليه السلام فرمود: حق ندارى به دلخواه خويش، به مردم چيزى بگويى و بدون دستور، به کارهاى دشوار اقدام ورزي! در دست تو، مالى از اموال خداوند عز و جل است. و تو، يکى از خزانه داران اويى تا آن را، به دست من بسپاري. نهج البلاغه، نامه ى . 6
پرداخت سهم بيت المال
قال الإمام الصادق عليه السلام:
«ما بلى الله العباد بشى ء أشد عليهم من إخراج الدراهم.»
امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند، بندگان را به چيزى سخت تر از پرداخت حقوق مالى شرعى، امتحان نکرده است. بحار الانوار، ج 70، ص . 139
پرداخت حقوق بيت المال
نمايندگان اعزامى قبيله ى «عبد قيس» به پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله و سلم گفتند : «ميان ما و شما، مشرکان قبيله ى «مضر» قرار دارند و ما، جز ماه هاى حرام، وقت ديگرى نمى توانيم به خدمت شما برسيم، به ما دستورى بده که اگر به آن عمل کرديم، داخل بهشت شويم و ديگران را نيز به آن دعوت کنيم» .
«قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم: آمرکم بأربع و أنهاکم عن أربع: آمرکم بالايمان بالله ثم فسرها لهم، فقال: شهادة أن لاإله إلا الله و إقامة الصلاة و إيتاء الزکاة و أن تؤدوا خمس ما غنمتم.»
پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله و سلم در جواب آنها فرمود: شما را به چهار چيز، امر و از چهار چيز، نهى مى کنم: شما را، امر مى کنم به: اين که به خدا ايمان بياوريد و سپس در مقام توضيح به آنها فرمود: يعنى بگوييد «لا إله الا الله» نماز را به پا داريد و زکات را بپردازيد و يک پنجم آن چه را به دست مى آوريد، خمس دهيد. صحيح مسلم، ج 1، ص 27، باب الأمر بالايمان.
ارسال اضافى بيت المال به مرکز حکومت
حضرت على عليه السلام در نامه اى به عبد الله بن عباس نوشت:
«بسم الله الرحمن الرحيم من عبد الله على امير المؤمنين الى عبد الله بن عباس اما بعد، فانظر ما اجتمع عندک من غلات المسلمين و فيئهم فاقسمه على من قبلک حتى تغنيهم، و ابعث إلينا بما فضل نقسمه فيمن قبلنا و السلام» (3). از بنده خدا على امير المؤمنين عليه السلام به عبد الله بن عباس اما بعد، بنگر آنچه را نزد تو جمع شده از غلات مسلمانان و درآمدها و غنايم متعلق به ايشان. پس آنها را بين افرادى که نزد تو هستند (و احتياج دارند) تقسيم کن تا ايشان را بى نياز سازي. و باقى مانده آن را نزد ما بفرست تا بين کسانى که نزد ما هستند، تقسيم کنيم. و السلام.
بهره والى از حکومت
قال الامام على عليه السلام:
«اما بعد، فلا يکن حظک فى ولايتک مالا تستفيده و لا غيظا تشتفيه و لکن إماتة باطل و احياء حق» (4).
امام على عليه السلام طى نامه اى به ابن عباس مى نويسد: اى فرزند عباس! بهره تو از حکومت نبايد مالى باشد که از آن استفاده کنى و نه غيظ و خشمى که با امر و نهى شفا يابد. بلکه بايد هدف تو نابودى باطل و زنده داشتن حق باشد.
پرهيز از انحصار طلبى
قال الامام على عليه السلام:
«اياک و الاستئثار بما الناس فيه أسوة. . .»
امام على عليه السلام خطاب به مالک اشتر فرمود: بپرهيز از ويژه سازى (انحصار طلبى) در چيزهايى که همه مردم در آنها برابرند. نهج البلاغه، نامه ى . 53
برکنارى والى
قال الامام على عليه السلام:
«اما بعد فانما غرک من نفسک و جرأک على آخرک املاء الله لک، اذ ما زلت قديما تأکل رزقه و تلحد فى آياته و تستمتع بخلاقک و تذهب بحسناتک الى يومک هذا. فاذا أتاک رسولى بکتابى هذا، فاقبل و احمل ما قبلک من مال المسلمين!» إن شاء الله. امام عليه السلام در نامه اى به اشعث (والى آذربايجان) مى فرمايد: اما بعد. تنها چيزى که تو را از جانب نفست مغرور ساخته و بر ديگران جرأت يافتى، مهلت خدا به تو است، زيرا، تو از قديم روزى خدا را مى خورى، اما نسبت به آيات و نشانه هاى او، انکار و الحاد مى ورزى و از نصيب و بهره ى خود استفاده مى کنى و تا به امروزت نيکى هاى خود را از بين برده اي. هرگاه فرستاده ى من، اين نامه ى مرا به تو داد، به سوى ما بيا و آنچه از اموال مسلمانان نزد تو مى باشد، همراه خود بياور ! ان شاء الله. نهج السعادة، ج 4، ص 87، تاريخ يعقوبى، ج 2، ص . 200
تقسيم عادلانه ى بيت المال
ربيعه و عماره و گروهى ديگر گفته اند: در آن زمان که گروه کثيرى از اصحاب امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام از دور آن حضرت پراکنده شده و به سوى معاويه ره سپردند تا که نصيبى از دنيا ببرند، گروهى از ياران حضرت اش خدمت او رسيدند و عرضه داشتند: «اى امير مؤمنان! اين همه اموال را بخشش کن، و اين اشراف عرب و قريش و کسانى را که مى ترسى زير بار فرمان تو نروند و به سوى معاويه بگريزند، بر ساير آزادشدگان و عجميان ترجيح و تفضيل ده!» .
فقال لهم أمير المؤمنين عليه السلام:
«أتأمرونى أن أطلب النصر بالجور؟ لا، و الله لا أفعل ما طلعت شمس و [ما] لاح فى السماء نجم. [و الله ] لو کانت أموالهم لى لواسيت بينهم، فکيف و انما هى أموالهم؟!»
امير المؤمنين عليه السلام فرمود: مرا مى گوييد که پيروزى را از راه ستم بجويم؟ ! نه، به خدا سوگند! تا خورشيد مى تابد و ستاره اى در آسمان مى درخشد، دست به چنين کارى نمى يازم . به خدا سوگند! اگر اين اموال از خودم بود، هر آينه مساوات را در ميان آنان مراعات مى کردم، چه رسد به اين که مال خودشان است. امالى مفيد، ص 193 و . 194
سيره ى عملى امير المؤمنين عليه السلام
قال الامام على عليه السلام:
«ليس المسلم بالخائن إذا ائتمن، و لا بالمخلف و إذا وعد، و لا بالکذوب اذا نطق. نحن أهل بيت الرحمة، و قولنا الحق، و فعلنا القسط و منا خاتم النبيين، و فينا قادة الاسلام و أمناء الکتاب، ندعوکم إلى الله و رسوله و إلى جهاد عدوه، و الشدة فى أمره، و ابتغاء رضوانه، و إلى إقامة الصلاة، وايتاء الزکاة و حج البيت، و صيام شهر رمضان و توفير الفى ء لأهله. . .»
مسلمان، در امانت، خيانت نورزد و در وعده، تخلف نکند و در سخن، دروغ نگويد. ما خاندان رحمت ايم، گفتار ما، حق و کردار ما، عدل است. خاتم پيامبران از ماست و پيشوايان اسلام و امينان کتاب خدا، در ميان مايلند.
شما را به سوى خدا و پيامبرش، و جهاد با دشمن اش و سختگيرى و پايدارى در امرش و طلب خرسندى اش، و بر پايدارى نماز و پرداخت زکات و [به جا آوردن ] حج خانه خدا و روزه ى ماه رمضان، و پرداخت کامل فى ء (5) به اهل اش دعوت مى کنيم. . . امالى مفيد، ص 259 و . 260
باز گردانيدن بيت المال هدر داده شده
قال الامام على عليه السلام:
«و الله لو وجدته قد تزوج به النساء و ملک به الاماء لرددته، فان فى العدل سعة. و من ضاق عليه العدل، فالجور عليه أضيق.»
امام على عليه السلام فرمود: به خدا سوگند! اگر ببينم آنچه را عثمان بيهوده از بيت المال، به اين و آن بخشيده، به مهر زنان يا بهاى کنيزان شده باشد، آن را باز مى گردانم، زيرا، عدالت، گشايش مى آورد. و آن کس که عدالت بر او گران آيد، ظلم و ستم، بر او گران تر خواهد بود. نهج البلاغه، خطبه ى . 15
دقت در مصرف بيت المال
کتب أمير المؤمنين عليه السلام الى عماله:
«أدقوا أقلامکم و قاربوا بين سطورکم و أحذفوا عنى فضولکم و اقصدوا قصد المعانى، و اياکم و الاکثار، فان أموال المسلمين لا تحتمل الاضرار.»
امام على عليه السلام براى کارگزاران اش نوشت: قلم هاى خود را نازک کنيد و سطرها را نزديک به هم گيريد و زيادتى کلمات را حذف کنيد و مقاصد و منظورها را در نظر بگيريد! بر حذر مى دارم شما را از پر حرفى و پر نويسى، زيرا، اموال مسلمانان نمى تواند اين گونه خسارت ها را تحمل کند. بحار الانوار، ج 76، ص 49، ميزان الحکمة، ج 9، ص 308، خصال، ص . 219
حسابرسى امور کارگزاران
قال الامام على عليه السلام [إلى بعض عماله ] :
«أما بعد. فقد بلغنى عنک أمر، ان کنت فعلته فقد اسخطت ربک و عصيت امامک، و اخزيت امانتک . بلغنى أنک جردت الارض فأخذت ما تحت قدميک، و اکلت ما تحت يديک. فارفع الى حسابک! و اعلم ان حساب الله اعظم من حساب الناس. و السلام.» حضرت على عليه السلام به يکى از کارگزاران اش نوشت: اما بعد. درباره ى تو به من خبرى رسيده است. اگر چنين کرده باشى، همانا که خداى خويش را به خشم آورده و از فرمان پيشواى خود سرباز زده و در امانت، کار به رسوايى کشانده اى . مرا گفته اند که به ستم، زمين را از بار و بر، تهى ساخته اى و باغ و بستان مردمان گرفته اى و کيسه ها از اندوخته ها پرداخته اي.
اينک، حساب خود را نزد من فرست و بدان که حساب خواهى خدا، از حساب رسى آدميان، دشوارتر است. و السلام. نهج البلاغه، نامه ى . 40
سرپرست بيت المال
امام على عليه السلام سپاهى را به شام فرستاده بود و در صدد بود که سپاهى ديگر در پى آنها بفرستد. امام مردم را به جهاد بر مى انگيخت و مردم، مدتى طولانى، خاموش بودند. امام فرمود: شما را چه مى شود؟ آيا شما گنگان و لالانيد؟ پس عده اى از آنان گفتند: اى امير مؤمنان! اگر تو مى روى، ما نيز مى آييم.
قال أمير المؤمنين عليه السلام: «ما با لکم! لا سددتم لرشد! و لا هديتم لقصد! أ فى مثل هذا ينبغى لى أن أخرج؟ وإنما يخرج فى مثل هذا رجل ممن أرضاه من شجعانکم و ذوى بأسکم، و لا ينبغى لى أن أدع الجند و المصر و بيت المال و جباية الأرض و القضاء بين المسلمين و النظر فى حقوق المطالبين، ثم أخرج فى کتيبة أتبع أخري.»
امام على عليه السلام فرمود: شما را چه مى شود؟ به راه رشد توفيق نيابيد، به راه ميانه رهبرى نشويد! آيا در زمانى چنين، سزاوار است که من از شهر بيرون بروم؟ همانا در چنين هنگام بايد مردى از دليران و نيرومندان شما که من بپسندم، بيرون رود. سزاوار نيست که من لشکريان و شهر را و بيت المال و جمع آورى خراج زمين و داورى بين مسلمانان را واگذارم و رسيدگى به درخواست هاى ارباب رجوع را، رها کنم و با دسته اى در پى دسته اى ديگر بيرون روم. نهج البلاغة، خطبه ى . 119
فراخ ساختن روزى کارگزاران
قال الامام على عليه السلام:
«. . ثم أسبغ عليهم الأرزاق، فان ذلک قوة لهم على استصلاح أنفسهم و غنى لهم عن تناول ما تحت أيديهم و حجة عليهم ان خالفوا أمرک أو ثلموا أمانتک. . .»
حضرت على عليه السلام پس از دستوراتى که در مورد گزينش کارگزاران حکومتى، صادر مى کند، به مالک اشتر مى فرمايد: [وقتى آنان را اين چنين برگزيدى،] بايد که روزى شان را فراخ گردانى، که اين کار، آنان را به اصلاح خويشتن بسى نيرومند گرداند، و از خوردن اموالى که در اختيار دارند، بى نياز سازد و هرگاه از فرمان تو سرپيچى کنند يا در امانت خيانت ورزند با آنان اتمام حجت شده باشد. نهج البلاغه، نامه ى 53، (فرمان امام عليه السلام به مالک اشتر) .
مذموم بودن کوچک انگارى امانت
قال امير المؤمنين عليه السلام:
«. . و من استهان بالأمانة، و رتع فى الخيانة و لم ينزه نفسه و دينه عنها، فقد أحل بنفسه الذل و الخزى فى الدنيا و هو فى الآخرة أذل و أخزي. و ان أعظم الخيانة، خيانة الامة، و أفظع الغش غش الأئمة. و السلام.»
امام على عليه السلام در نامه اى به يکى از کارگزاران خود که براى جمع آورى زکات فرستاده بود، مى فرمايد: . . . آن کس که امانت دارى را خوار انگارد ودر اموال مردم، به خيانت چرا کند و روان و آيين خويش را از خيانت کارى، پاکيزه نگرداند، همانا در اين سرا، خوارى و ذلت بر خود روا داشته است و در آن سرا، خوارتر و ذليل تر از اين سرا باشد. آرى، بزرگ ترين خيانت، خيانت به ملت است و زشت ترين دغل کارى، دغل کارى با پيشوايان. و السلام. نهج البلاغه، نامه ى . 26
فرمان به امانتدارى
قال الامام على عليه السلام:
«و انى أقسم بالله قسما صادقا، لئن بلغنى أنک خنت من فى ء المسلمين شيئا صغيرا أو کبيرا، لأشدن عليک شدة تدعک قليل الوفر، ثقيل الظهر، ضئيل الامر. و السلام.»
عبد الله بن عباس، از طرف امير مؤمنان عليه السلام در بصره و نواحى اهواز و کرمان و . . . سمت کارگزارى داشت. او، زياد بن ابيه را که چندان هم خوشنام نبود، عامل بصره کرد. امام اعمال او را زير نظر داشت و اين نامه را براى او نوشت که: به خداى سوگند، سوگندى راست ! که اگر آگاه گردم که در مال مسلمانان به کم و بيش خيانت ورزيده اى، چنان بر تو سخت گيرم که اندک مال گردى و گران پشت از فاقه، و خوار مايه گردي. و السلام. نهج البلاغه، نامه ى . 20
فرودستان و بيت المال
قال الامام على عليه السلام:
«. . الله الله فى الطبقة السفلي. . . و اجعل لهم قسما من بيت مالک. . . .»
حضرت على عليه السلام فرمود: خدا را، خدا را، در نظر بگير درباره ى گروه فرودستان بيچاره . . . و آنان را از بيت المال که در اختيار تو است نصيبى بخش. نهج البلاغه، نامه ى . 53
مصرف بيت المال
روزى، نامه اى از نجاشى والى اهواز به امام صادق عليه السلام رسيد. وى، خبر منصوب شدن خود به استاندارى اهواز را داده و از امام درباره ى اجراى احکام خدا، دستور العمل خواسته بود.
«قال الامام الصادق عليه السلام: . . . اياک أن تعطى درهما او تخلع ثوبا او تحمل على دابة فى غير ذات الله لشاعر أو مضحک أو ممتزح الا أعطيت مثله فى ذات الله.» امام صادق عليه السلام به وى فرمود: . . . بپرهيز از اين که در غير رضاى خدا، به شاعرى يا لطيفه گويى يا دلقکى، درهمى ببخشى، يا جامه اى را از تن بيرون بياورى، يا متاعى را بر چارپايى، حمل کنى و هديه دهى، مگر آنکه همانندش را در راه خدا بخشش کني! المکاسب، شيخ انصارى، ص 60، المکاسب المحرمة، امام خمينى، ج 2، ص 127، وسائل الشيعة، ج 12، ص . 150
جوايزى از بيت المال
قال الامام الصادق عليه السلام:
«. . و لتکن جوائزک و عطاياک و خلعک للقواد و الرسل و الأحفاد و أصحاب الرسائل و أصحاب الشرط و الأخماس.»
امام صادق عليه السلام در طى توصيه هايى که به استاندار اهواز مى کند، مى فرمايد: بايد جوايز و عطايا و خلعت هايى را که مى دهى، به فرماندهان لشگر و فرستادگان و خدمتکاران و نامه رسانان و شرطه ها (پيش مرگان) و پنج گروه لشگر بدهي.
وسائل الشيعة، ج 12، ص 150، المکاسب المحرمة، امام خمينى، ج 2، ص . 127
بيزارى از انحصار جويان اموال عمومى
قال الامام الرضا عليه السلام:
«. . و البرأة من الذين ظلموا آل محمد عليهم السلام. . . و البراءة من الناکثين و القاسطين و المارقين. . . و البرأة من أهل الاستئثار. . .»
امام رضا عليه السلام فرمود: . . . بيزارى از کسانى که به آل محمد عليهم السلام، ظلم روا داشتند. . . و برائت از پيمان شکنان ومنحرفان و مرتدان. . . و برائت از ويژه سازان اموال عمومى مسلمانان بر خود، . . . از شرايط اسلام راستين است.
عيون أخبار الرضا، ج 2، ص 126، مسند الامام الرضا عليه السلام، ج 2، ص . 502
غارت بيت المال
قال الامام على عليه السلام:
«. . و لکننى آسى أن يلى أمر هذه الأمة سفهاؤها و فجارها فيتخذوا مال الله دولا و عباده خولا و الصالحين حربا و الفاسقين حزبا.»
حضرت على عليه السلام در طى نامه اى به اهل مصر مى نويسد: ولى از اين اندوهناکم که سرپرستى حکومت اين امت به دست بى خردان و نابکاران افتد، بيت المال را به انحصار در آورند، آزادى بندگان خدا را سلب کنند و آنها را بنده خويش سازند، با صالحان نبرد کنند و فاسقان را هم دستان خود قرار دهند. نهج البلاغه، نامه ى 62 و . 67
عدالت در تقسيم اموال
قال الامام الکاظم عليه السلام:
«ان الله لم يترک شيئا من صنوف الاموال الا و قد قسمه و أعطى کل ذى حق حقه الخاصة و العامة و الفقرآء و المساکين و کل صنف من صنوف الناس. فقال: لو عدل فى الناس لاستغنوا. ثم قال : ان العدل أحلى من العسل و لا يعدل الا من يحسن العدل.» امام کاظم عليه السلام فرمود: همانا خدا، تمامى مال ها را تقسيم کرده و حق هر مستحق را از خاصه و عامه و فقير و مسکين و اصناف ديگر مردم را، به آنها داده است. سپس فرمود: اگر در ميان مردم عدالت حکمفرما باشد، همه، بى نياز شوند. و باز فرمود: عدالت، از عسل شيرين تر است و عدالت را پيشه نکند، جز کسى که عدالت را خوب بداند. اصول کافى، ج 2، ص . 495
ساده زيستى مسؤولان
معلى بن خنيس گويد: روزى به امام صادق عليه السلام عرض کردم: نعمت هايى را که بنى عباس دارند بياد آوردم و با خود گفتم: اگر اين نعمت ها براى شما مى بود، ما هم با شما، در خوشى بوديم.
قال الامام الصادق عليه السلام: «هيهات يا معلى أما و الله أن لو کان ذاک، ما کان الا سياسة الليل و سياحة النهار و لبس الخشن و أکل الجشب. . . .» امام صادق عليه السلام فرمود : هيهات اى معلي! اگر چنين مى بود (و ما حاکم بوديم) براى ما جز تدبير شبانه و تلاش روزانه و پوشاک زبر و درشت و خوراک سخت و بى خورش، چيزى نبود. . . اصول کافى، ج 2، ص . 273
شرط بهره ورى از بيت المال
عبد الله بن زمعة که شيعه ى مولا على عليه السلام بود هنگام خلافت وى، به خدمت اش رفت و مالى از او درخواست کرد. حضرت در پاسخ فرمود:
«ان هذا المال ليس لى و لا لک، و انما هو فى ء للمسلمين، و جلب أسيافهم. فان شرکتهم فى حربهم، کان لک مثل حظهم، و الا فجناة أيديهم، لا تکون لغير أفواههم.» حضرت على عليه السلام فرمود: همانا اين مال، نه از آن من است و نه از آن تو، بلکه آن، غنيمت مسلمانان است . اين، مالى است که به ضرب شمشير آنان، فراهم گرديده است. پس اگر در نبرد آنان شرکت داشته اى، سهمى به اندازه ى بهره ى آنان دارى، اگر نه، ميوه ى چيده شده به دست آنان، لقمه اى براى دهان هاى ديگران نيست. نهج البلاغه، خطبه . 232
مساوات در تقسيم بيت المال
وقتى به حضرت على عليه السلام خرده گرفتند که چرا به کسانى که در اسلام، سابقه بيشتر دارند و در جنگ ها شرکت جسته اند و به آنان که داراى حسب و نسب عالى هستند، بيش از ديگران، از بيت المال، بخشش نمى فرمايد ، فرمود:
«أتأمرونى أن أطلب النصر بالجور فى من وليت عليه؟ ! و الله! لا أطور به ما سمر سمير، و ما أم نجم فى السماء نجما. لو کان المال لى، لسويت بينهم فکيف و انما المال مال الله؟»
حضرت على عليه السلام فرمود: آيا به من فرمان مى دهيد تا از راه ستم کردن به کسى که مرا، به او ولايت داده اند، پيروزى به دست آورم؟ نه، به خدا سوگند! تا دهر افسانه ى بقا سرايد و اختران در پى يکديگر بچرخند، به چنين کارى نزديک نگردم. اگر مال، از من بود، همانا ميان مردمان به مساوات پخش مى کردم، چه رسد که مال، مال خدا است. نهج البلاغه، خطبه . 126
زيان دنيوى و اخروى
شريح بن حارث، به فرمان امام عليه السلام به منصب قضا نشسته بود. روزى به حضرت على عليه السلام خبر رسيد که وى، سرايى به هشتاد دينار خريدارى کرده است. وى را فرا خواند و فرمود :
يا شريح! لا تکون ابتعت هذه الدار من غير مالک، أو نقدت الثمن من غير حلالک، فأذن أنت قد خسرت دار الدنيا و دار الآخرة. اى شريح! مباد که اين خانه را جز با مال خويش خريده باشى و بهاى آن، جز از مال حلال خود پرداخته باشي. و گرنه، هم در اين سرا و هم در آن سرا، زيان کرده اي. نهج البلاغه، نامه ى . 3
عدم رعايت مقررات مالى
«مدعم» از خدمتکاران پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در يکى از جنگ ها، همراه وى بود . او، در آن جنگ، به تير دشمن شهيد گشت. مسلمانان، کنار پيکر او گرد آمده، مى گفتند: بهشت بر تو گوارا باد! ولى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم سخنى نمى فرمود و خشمناک به نظر مى رسيد. حاضران، علت خشم را نمى دانستند که ناگهان پيامبر فرمود:
«کلا، و الذى نفس محمد بيده! ان شملته الآن لتحترق عليه فى النار، کان غلها من فى ء المسلمين يوم خيبر.» نه هرگز، سوگند به خداوندى که جان محمد در دست اوست! روپوش او هم اکنون وى را در ميان آتش شعله ور خود مى سوزاند، چون، او، آن روپوش را از بيت المال مسلمانان (بدون رعايت مقررات) و از روى خيانت برداشته بود. سيره ى ابن هشام، ج 3، ص . 354
امر به معروف پاسدار بيت المال
قال الامام الحسين عليه السلام:
«ان الأمر بالمعروف و النهى عن المنکر: دعاء الى الاسلام مع رد المظالم و مخالفة الظالم و قسمة الفى ء و الغنائم و أخذ الصدقات من مواضعها و وضعها فى حقها.»
امام حسين عليه السلام فرمود: امر به معروف و نهى از منکر، آن است که: کافران را به اسلام دعوت کنى، حقوق ستمديدگان را باز ستانى، با ستمگر به مخالفت برخيزى، غنيمت ها و بيت المال را عادلانه بين اهل اش قسمت کنى، زکات را از آنجا که بايد، بگيرى و در آنجا که بايد، مصرف کني. تحف العقول، ص . 270
خيانت کارگزار
قال أمير المؤمنين عليه السلام:
«. . و لئن کان ما بلغنى عنک حقا، لجمل أهلک و شسع نعلک خير منک. . .»
حضرت امير المؤمنين عليه السلام بعد از خيانت «منذر بن جارود» در ولايت فارس، به وى نگاشت: . . . اگر آنچه که از خيانت تو، به من رسيده است، درست باشد، شتر اهل ات و بند کفش ات، با ارزش تر از تو است. نهج البلاغه، نامه ى . 71
تقسيم بيت المال
عن حفص بن غياث، قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول و سئل عن «قسم» بيت المال :
«أهل الاسلام، هم أبناء الاسلام اسوى بينهم فى العطاء و فضائلهم بينهم و بين الله. أجعلهم کبنى رجل واحد، لا يفضل أحد منهم لفضله و صلاحه فى الميراث على آخر ضعيف منقوص. قال: و هذا هو فعل رسول الله فى بدو أمره. و قال غيرنا: أقدمهم فى العطاء بما قد فضلهم الله بسوابقهم فى الاسلام.»
حفص بن غياث مى گويد: از امام صادق عليه السلام درباره ى تقسيم بيت المال پرسيدند، فرمود : اهل اسلام، فرزندان آن محسوب مى شوند، در امکانات بيت المال، من، برابرشان مى دانم . امتيازات معنوى آنان، بين آنها و خدا محاسبه مى شود. [لذا،] همانند فرزندان يک نفر که فضيلت و صلاحيت، سبب فزونى ارث بردن يکى بر ديگرى که ضعيف و ناقص است نمى شود. [مسلمانان نيز، اين چنين هستند] . حضرت، در ادامه فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در آغاز اسلام، چنين رفتار مى کرد ولى ديگران گفتند: ما، برخى را بر اساس سابقه ى بيشتر در اسلام، از نظر اقتصادى امتياز مى بخشيم. وسائل الشيعه، ج 11، ص . 81
سهل گيرى جمع آورى خراج
مردى از قبيله ثقيف گويد: امير المؤمنين عليه السلام مرا به عنوان مأمور جمع آورى خراج، به برخى نواحى کوفه فرستاد و در مقابل مردم گفت:
«انظر خراجک فجد [و جد] فيه و لا تترک منه درهما! فاذا أردت أن تتوجه الى عملک فمر بى ! قال: فأتيته. فقال لي: ان الذى سمعته منى، خدعة. اياک ان تضرب مسلما أو يهوديا أونصرانيا، فى درهم خراج أو تبيع دابة عمل فى درهم. فانما أمرنا أن نأخذ منهم العفو (اي: الزائد لا أصل المال)»
به دقت، در مورد خراج بررسى کن و در آن بکوش و از يک درهم هم نگذر! وقتى خواستى به سوى محل کار خود، بروى نزد من بيا!
او گفت: هنگام حرکت، به خدمت حضرت رفتم. به من فرمود: آنچه شنيدى خدعه بود. مبادا مسلمانى يا يهودى يا مسيحى اى را براى خراج بزنى يا حيوان کارى را به خاطر ماليات بفروشي! زيرا ما مأموريم که مازاد را از آنان بگيريم نه اصل مال را. الکافى، ج 1، ص 152، وسائل الشيعة، ج 4، ص . 90
تقسيم بيت المال در زمان مشخص
عن مجمع:
«ان عليا کان يکنس بيت المال کل يوم جمعة ثم ينضحه بالماء، ثم يصلى فيه رکعتين، ثم يقول :
تشهدان لى يوم القيامة.»
مجمع تيمى گويد:
على عليه السلام روزهاى جمعه، بيت المال را جارو مى زد و در آن آب مى پاشيد و دو رکعت نماز مى گزارد و مى گفت: اين «دو رکعت نماز» شاهدند [که من، بيت المال را به موقع، در ميان مسلمانان تقسيم کردم ] . وسائل الشيعة، ج 11، ص . 83
بيت المال و بدهکاران
قال النبى (ص) :
«ما من غريم ذهب الى و ال من ولاة المسلمين و استبان للوالى عسرته، الا برء هذا المعسر من دينه و صار دينه على والى المسلمين فى ما بين يديه من أموال المسلمين.»
پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
هر بدهکارى که نزد حاکمى از حاکمان مسلمانان برود و فقر و ناچارى وى، براى والى روشن شود، بدهکارى او، بر عهده ى حاکم مسلمانان نهاده مى شود و او، از اموال عمومى، قرض آن شخص را پرداخت مى کند. مستدرک الوسائل، ج 2، ص . 491
خيانت در بيت المال
قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم:
«من استعملناه منکم على عمل، فکتمنا مخيطا فما فوقه، کان غلولا يأتى به يوم القيامة»
رسول اکرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
هر کس از شما را، بر کارى گمارديم و او، سوزنى يا چيز مهم ترى را از ما پنهان دارد، آن خيانت گر را همراه با خيانت اش روز قيامت خواهند آورد. صحيح مسلم، ج 2، ص . 127
تقسيم سريع بيت المال
عن ضحاک ابن مزاحم عن على عليه السلام قال:
«کان خليلى رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم لا يحبس شيئا لغد و کان ابو بکر يفعل و قد راى عمر فى ذالک أن دون الدواوين و أخر المال من سنة الى سنة و اما انا فاصنع کما صنع خليلى رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم قال: و کان على يعطيهم من الجمعة الى الجمعة و کان يقول: هذا جناى و خياره فيه اذ کل جان يده الى فيه» امير المؤمنين عليه السلام فرمود: دوستم رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم چيزى را براى فردا ذخيره نمى کرد و ابو بکر گاهى اين کار را انجام مى داد. عمر مصلحت ديد که دفتر و دستک درست کند و پرداخت اموال را از سال به سال ديگر تأخير انداخت. اما من همان شيوه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را عمل مى کنم.
ضحاک مى گويد: امير المؤمنين عليه السلام جمعه به جمعه اموال بيت المال را به مستحقان مى داد و مى فرمود: اين است دست چين من و خوب هايش هم در ميان آنان است. در شرائطى که دست هر ميوه چين به سوى دهان خويش است. وسائل الشيعه، ج 11، ص . 83
--------------------------------------------
پى نوشت ها :
1. قدر خدا، يعنى، قدرت و اراده ى خدا در انجام کارهايى که آدمى انجام مى دهد شيعه در مقابل جبر و تفويض از آن به «الامر بين الأمرين» ياد مى کند و نه به جبر مطلق و نه اختيار تام، بلکه بين آن دو که قدرت خدا در کارهاى آدمى دخيل است عقيده دارد. رجوع کنيد: «الکافي» ، ج 1، کتاب التوحيد، تحت همين عنوان.
2. الجمل، ص 154، چاپ جديد، ص 285، نسخ بدل يعسوب المؤمنين، يعسوب الدين آمده است.
3. بحار الانوار، ج 32، ص 401، وقعة صفين، ص 106، نهج السعادة، ج 5، ص . 321
4. بحار الانوار، ج 40، ص 328، نهج السعادة، ج 75 ص . 348
5. «فى ء» غنائمى است که بدون جنگ و درگيرى از کفار به دست مسلمانان مى افتد.