حق عدالت
  • عنوان مقاله: حق عدالت
  • نویسنده: مقصود رنجبر
  • منبع:
  • تاریخ انتشار: 21:37:21 1-10-1403



عدالت از پيچيده ترين موضوعاتى است که انديشه بشرى درباره آن به تامل و تفکر پرداخته است. پيچيدگى نظرى عدالت از يک سو، و دشوارى بسيار در تحقق عملى آن از سوى ديگر، عدالت را، هم به مفهومى بسيار بغرنج تبديل کرده و هم دغدغه اى دائمى و بزرگ براى همه بشر بوده است. شايد در مورد هيچ موضوعى به اندازه عدالت بحث و بررسى نشده، و شايد بتوان گفت که هيچ موضوعى به اندازه عدالت، موضع اختلاف نظر نيست تحقق آن در مقام عمل، از اين هم بغرنج تر است.
در انديشه هاى مکتوب و غير مکتوب موجود در ادبيات عربى و اسلامى، اولين کسى که به موضوع عدالت نگاه ژرف داشته، امام على (ع) است. حضرت على (ع) هم بر پيچيدگى عدالت و هم بر اهميت آن واقف است. ايشان در عبارتى کوتاه عصاره همه نزاعها درباره عدالت را بيان مى فرمايند: «العدل، اوسع الاشياء فى التواصف واضعيتها فى التاصف»؛ يعنى عدل در مقام توصيف بسيار فراخ و در مقام عمل، بسيار تنگ و دشوار است.
اين بيان موجز، تبيين پيچيدگى عدالت است. شايد راز پيچيدگى و دشوارى تحقق عدالت در عمل نيز اين است که انسانها عدالت را بيشتر بر اساس تمايلات درونى خود و به طور عمده برطبق منافع خود توصيف مى کنند. اما پيچيدگى درک عدالت و تحقق عملى آن، مانع تلاش براى رسيدن به آن نيست، چرا که امام على (ع) معتقد است که عرصه عدالت براى همگان عرصه فراخ تر از عرصه ستمگرى است.
در عدل وسعت و گشايش است و کسى که اجراى عدالت او را در تنگنا قرار مى دهد، ظلم و ستم بر او تنگ تر خواهد آمد! معنايى عميق تر، هر کس در پناه عدل احساس امنيت نکند، در دامان ظلم هرگز روى آرامش را نخواهد ديد.
امام على (ع) عدالت را در حوزه هاى مختلفى به کار برده است. يکى از اين حوزه ها ارتباط انسان با خداست. از نظر امام، خداوند متعال جهان را به لطف خود به سامان آورد و به امر خود از درهم ريختن نگه داشت و به قدرت خود استوارى اش بخشيد. (1)
امام على (ع) اساس هستى را عادلانه مى داند که خداوند آن را بر پايه «حق» آفريده است. در حقيقت در تفکر حضرت على، «حق» مظهر مفاهيم راستى، پايدارى و عدالت است. يعنى هيچ واژه ديگرى نمى تواند چون حق عصاره عدالت را نشان دهد. حضرت على (ع) جهان هستى را جهانى عادلانه تصور مى کند که در آن حق از ميان رفتنى نيست. اين عدالت در هستى و خلقت، بايد در رفتار انسانها نيز نمود داشته باشد. در قاموس امام، فضل خداوند بر مبناى عدالت است؛ چه در مقام خلقت و چه در مقام رفتار با بندگان خود. و بر همين اساس مى فرمايد: خداوندى که در هر وعده صادق است، فراتر از آن است که بر بندگان خود ستم روا دارد؛ با آفريدگان خود به عدالت رفتار مى کند و همه احکام او با عدالت همراه است. (2)
آن حضرت خلقت و جريان امور هستى را کاملاً عادلانه مى داند و اين عدالت درباره انسانها هم مصداق مى يابد، پس انسانها هم بايد در رفتار خود عدالت پيشه کنند، در غير اين صورت عدالت خداوندى ايجاب مى کند که عقوبت سختى ببينند. در نظر امام چنين عقوبتى نيز بر قرارى عدالت است، و با اين همه، اين مسئله به معناى واگذار کردن امر عدالت به خداوند نيست، بلکه عدالت چنان که گفته شد، از اهميتى برخوردار است که همه انسانها بايد براى برقرارى آن تلاش کنند. در اينجا بيان حضرت درباره عدالت از حوزه رابطه انسان با خداوند خارج و رابطه انسانها با يک ديگر را پوشش مى دهد.
از ديدگاه امام، فساد و تباهى هرگز نمى تواند اساس و قانون زندگى قرار گيرد. فقط حق و عدالت است که اساس زندگى است. حال عدالت در جامعه انسانى چگونه برقرار مى شود؟ پيش تر گفته شد که از نظر حضرت على، برقرارى عدالت در عمل، بسيار دشوارتر از توصيف آن است، ولى اصل مسلم وجود حکومت است که به بيان هاى مختلف از سوى امام مطرح شده است، زيرا اگر انسانها به خود سپرده شوند، طغيان مى کنند و توانمندان، ضعيفان را به بندگى خود مى کشند. امام در اين باره در سخنى بسيار تامل برانگيز مى فرمايد: در چنين فضايى قدرتمندان دنيا ناتوانان را مى خورند (3).

حکومت عادل و جامعه عادلانه

جامعه عادلانه جامعه اى سالم است و خداوند از دانشمندان عهد گرفته است که براى ساختن چنين جامعه اى تلاش کنند و اين امور را بى مسئوليت رها نکنند. در نظر امام حکومت عادل مهم ترين عنصر در تحقق جامعه عادلانه است، زيرا امام معتقد است که کار مردم جز با شايستگى زمامداران، سامان نمى يابد».
حضرت على در اين مورد، در زمينه هاى مختلف بحث کرده است. درجايى مى فرمايد: همانا زمامدار، امين خدا در روى زمين، بر پا دارنده عدالت در جامعه و عامل جلوگيرى از فساد و گناه در ميان مردم است. (4) در جايى ديگر مى فرمايد: دولت عادل از واجبات است. (5)
از نظر امام، دولت با ثبات ويژگى مهم يک دولت عادل است؛ چنان که در توصيف وضعيت مردم جزيرة العرب، برپايى يک حکومت با ثبات را نتيجه استقرار شريعت اسلام مى داند که «در سايه آن امور به آسانى انجام مى گرفت». ثبات از نظر امام، به اين دليل معيار مهمى است که تنها راه بقاى يک حکومت در بلند مدت، احساس رضايت مردم از آن است. حضرت حکومت ظالم ستمگر را بر فتنه دائمى ارجح مى داند، ولى اين به معناى تائيد آن نيست. در حقيقت ديدگاه ايشان، چنان که پيش تر گفته شد عدالت در هستى جارى است و بالاخره روزى اجرا خواهد شد. از همين روى ايشان اصولاً دولت ظالم را دولتى ناپايدار مى داند و اين در يک معنا، عين اجراى عدالت است. دولت عادل دولت ثابت و پايدار است، در حالى که دولت جائر در معرض زوال، ناپايدارى و نابودى است، چرا که حق پايدار و باطل در حال گذار است. (6) دولت غير عادل مجازات خواهد شد و مجازات آن در دنيا زوال و در آخرت عقوبت و عذاب الهى است.
با اين همه باز هم نبايد نشست و بى عدالتى ها را نظاره گر بود، زيرا خداوند به چنين امرى رضايت ندارد. حکومت عادلانه بايد شکل بگيرد. البته از نظر امام، هم پايه و اساس حکومت بايد عادلانه و با تبعيت از حق باشد و هم رفتار آن بايد عادلانه باشد.
در عادلانه بودن رفتار حکومت اصل راهنما انطباق آن با نظم هستى است، به همين دليل امام در مقايسه «عدل» «وجود»، عدل را بر آن ارجح مى داند، چرا که عدل امور را در موقعيتى که بايد باشند، قرار مى دهد، در حالى که جود، به نوعى ايجاد بى نظمى در اين وضعيت است. (7) البته اين بيان بسيار پيچيده است و تشخيص جايگاه هر چيز و هر کس، واقعاً دشوار است، ولى اين يک اصل راهنماست و کسى که عامداً از آن عدول کند، از محور عدالت و حق فاصله گرفته است.
امام على (ع) با اينکه معتقد است، بر قرارى عدالت در عمل بسيار مشکل است، ولى معيارهاى متعددى را در کنار اصل راهنماى فوق در اختيار ما قرار مى دهد که بيان ويژگى هاى رفتار عادلانه حکومت است!
چنان که گفته شد عمل به عدالت در عرصه سياست و اجتماع، از نگاه حضرت على (ع) بسيار دشوار است، هر چند در واقعِ امر، تبيين عدالت هم بسيار سخت است و يکى از مفاهيم چالش بر انگيز بوده است.
با اين همه اين دشوارى، به معناى انتظار اجراى عدالت از سوى خداوند نيست، بلکه به بيان امام، خداوند از دانشمندان عهد گرفته است که نسبت به سيرى ستمگر و گرسنگى مظلوم ساکت ننشينند و دست روى دست نگذارند که به معنى ضرورت اجراى فرمان الهى براى برقرارى عدالت در عرصه اجتماع و سياست است در اينجا امام وارد عرصه سياست مى شود و با تعابير مختلفى از عدالت ياد مى کند. در برخى موارد با بيان ساده اى به تعريف آن مى پردازد. در بسيارى موارد، عدل را همان انصاف مى خواند. به همين دليل، انصاف يکى از محورى ترين موضوعات در توصيه هاى حضرت به حکمرانان است. (10) عدل و انصاف، چنان که در مقايسه با جود گفته شد، در برگيرنده همگان از دوست و دشمن است و امام به دادگرى براى دوست و دشمن توصيه مى کند.
در نظام عادلانه اسلامى همگان، اعم از مسلمان يا غير مسلمان، احساس امنيت و آرامش مى کنند. حکومت عادلانه اسلامى کرامت انسانى را در عالى ترين درجه ممکن رعايت مى کند. در نامه امام به مالک عبارتى وجود دارد که على رغم تکرار بسيار آن، هرگز درباره مفهوم و آثار آن در عرصه اجتماع، سياست و ديندارى تأمل جدى به عمل نيامده مردم است. و در بيان امام دو دسته اند: يا برادران دينى تو هستند يا در خلقت با تو برابرند. (11) اين عبارت مى تواند مبناى سياستى کاملاً عادلانه در هر جامعه اى، به ويژه يک جامعه اسلامى باشد تا در آن، انسانها به دلايل مختلف سياسى و عقيدتى تحت فشار قرار نگيرند.
امام آثار بسيارى براى اجراى عدالت در جامعه قائل است که تامل در آنها بسيار اثر گذار است، آن حضرت را منشا همه نيکى ها و بالاترين درجه ايمان معرفى مى کند؛ يعنى مهم ترين معيار براى ارزيابى ايمان افراد، عملکرد عادلانه آنها در رفتارهاى مختلف فردى و اجتماعى است. بر اين اساس، از ديد امام، از آنجا که اراده الهى بر خلقت عادلانه هستى تعلق گرفته است، مهم ترين ملاک براى ارزيابى ميزان ايمان انسانها به خداوند، نسبت عملکرد آنها با عدالت و انصاف است.
امام زمانى که از ضرورت برقرارى عدالت بحث مى کند، ابعاد مختلفى را مورد توجه قرار مى دهد. ايشان در مرحله نخست، عدالت را در درون انسان و تلاش وى براى دورى از هواى نفس جست وجو مى کند، زيرا بدون اين الزام درونى، الزام به عدالت بيرونى بى معناست. در نظر ايشان، محبوب ترين بنده نزد خدا کسى است که خود را بر عدل و دادگرى ملزم نموده، نخستين عدل وى درباره خويشتن، نفى هوا و اميال از نفس خود مى باشد. (12) اما اين پايان کار نيست، بلکه آغاز راه است، چرا که اساساً هدف از اين کار اقدام به عدالت در عرصه اجتماع است، چرا که امام گستره عدالت را حوزه همگانى مى داند با عبارت «العدل سائس عام»، بر ضرورت بر پايى عدل و اقامه آن در عرصه اجتماع و سياست تاکيد مى کند و اين امر را بيش از همه وظيفه حکومت مى داند، زيرا موضوع فراتر از افراد است.
امام هدف از حکومت و تنها غايت آن را برقرارى عدالت مى داند و اساساً انگيزه خود از پذيرش حکومت را نيز بر همين اصل استوار مى سازد که مى فرمايد: اگر خداوند از دانشمندان پيمان نگرفته بود که در برابر سيرى ستمگر و گرسنگى ستمديده آرام ننشينند، هر آينه مهار شتر خلافت را بر گردن آن مى انداختم. (13) امام على (ع) يکى از معيارهاى عدالت را راستگويى مى داند، در آغاز خلافت خود مى فرمايد: به آنچه مى گويم، پايبندم و ضمانت مى دهم که آن را اجرا کنم. (14) اين پايبندى به عدالت، در لحظه لحظه رفتار سياسى امام در دوران حکومت و در تمامى خطابه ها و نامه هاى سياسى آن حضرت کاملاً مشهود است. اما چنان که خود امام مى فرمايد، برقرارى عدالت بسيار دشوار است و آن حضرت هم با موانع جدى در اين راه مواجه مى گردد که مباحث زيادى در اين زمينه موجود است.
امام در بحث از ضرورت رفتار عادلانه حکومت، موضوع را از ابعاد مختلف مورد بررسى قرار مى دهد. در وهله نخست تاکيد امام بر اصل حکومت است که بايد عادلانه باشد و کسانى که شايستگى آن را دارند در مقام تدبير امور عمومى قرار گيرند. امام على (ع) اوج بى عدالتى را سپردن کارهاى بزرگ به افراد کوچک مى داند که اوج اين مسئله در حکومت اتفاق مى افتد. تحقق اين موضوع (مديريت شايسته سالاري) هم در مقام عمل با دشوارى هاى بسيار مواجه است و عوامل و مولفه هاى بسيارى مورد نياز است که اين موضوع در سطوح مختلف مديريت سياسى، به مرحله عمل برسند.

عدالت اقتصادى

در وراى اين موضوع، عمده ترين تأکيدات حضرت على (ع) در مورد عدالت، وجه اقتصادى و تلاش براى بهره مندى هر چه عادلانه تر افراد از منابع عمومى است. شايد بتوان گفت تمام تاکيدهاى امام در مورد رفتار عادلانه، به نحوى به اين موضوع ارتباط مى يابد. چنان که انگيزه خود را از قبول خلافت، عهد خداوند از علما در خاموش نماندن نسبت به سيرى ستمگران اعلام کرد و در همان حال فرمود که اگر مال حرامى به کابين زنان قرار گرفته باشد، آن را باز پس مى گيرد و خطاب به ابن عباس تاکيد کرد که ارزش حکومت در نزد من از يک نعلين کهنه کمتر است، مگر آنکه به وسيله آن حقى ادا شود و باطلى دفع گردد. (15)
در مرحله بعد در نامه ها و عهد نامه هاى حکومتى اش، بيش از همه بر همين موضوع تأکيد دارد، چرا که معتقد است، عدالت با از ميان رفتن استثمار برقرار مى گردد. (16)
استثمار هم همواره در تمامى ابعاد زندگى بشر حضور داشته است. استثمار به معنى بهره مندى ديگران از کار و زحمت افراد ديگر است. امام مى فرمايد: عثمان در تقسيم اموال عمومى است. استثمار به معنى گزينشى عمل کرد...، و خداوند بزرگ درباره کسانى که اموال و امکانات را ويژه خود مى سازند، حکم قطعى دارد. (17) ايشان در بيان چرايى جنگ با معاويه، به مسئله مهم بهره مندى نا عادلانه آنان از اموال عمومى اشاره مى کند: ما تصميم داريم به سوى معاويه و شاميان (براى جهاد) برويم، آنان که به قانون خدا عمل نکردند و اموال عمومى را ويژه خويشان و اطرافيان خود ساختند. امام در نامه خود به مالک نيز بيش از همه، در مورد چگونگى توزيع اموال عمومى بحث مى کند و او را از اينکه اين اموال را ويژه خود سازد، بر حذر مى دارد و خطاب به وى مى فرمايد: «از اينکه آنچه به همگان تعلق دارد، به خود اختصاص دهى، پرهيز کن!»
آن حضرت خطاب به کارگزاران خود آنان را به انصاف در ارتباط با مردم توصيه مى کند، چرا که آنان خزانه داران رعيت هستند و بايد در بر آوردن نيازهاى آنان تلاش کنند. (18) امام هنگام تأکيد بر ويژگى هاى پيشوايان عادل، باز هم از ميزان بهره مندى آنان از نعمات اقتصادى سخن مى گويد و مى فرمايد: خداوند بر پيشوايان عادل واجب کرده است که شأن و اندازه خود را (در بهره مندى از مواهب مادي) در حد ضعيف ترين مردم نگه دارند، تا بينوايى مستمندان، آنان را گرفتار اندوه نگرداند. (19)
امام على (ع) معتقد است که برقرارى عدالت در عمل دشوارترين امور است، هر چند که توصيف و تعريف آن بسيار آسان باشد. توصيه هاى مکرر ايشان به حاکمان نيز به همين دليل است. ايشان مى فرمايند: زمامدارى ها، ميدان آزمون مردان است. (20) کسانى از اين آزمون سربلند بيرون مى آيند که عدالت بورزند. عدالت حاکم موجب پايدارى ملت است و اين چيزى است که هم حضرت على بدان تصريح کرده است و هم تجارب بشرى به ما گوشزد مى کند. امام على در اين باره مى فرمايد: امور رعيت جز با اصلاح زمامداران اصلاح نمى گردد (21) و صالح بودن زمامداران هم به عدالت است. از اين نظر عدالت عنصر ذاتى و مهم ترين رکن سياست از ديدگاه امام على (ع) است و انديشه سياسى وى بدون درک مفهوم و اهميت عدالت قابل درک نيست. از ديد امام وجه اصلى تمايز حکومت اسلامى عدالت و دورى از ستم است، چرا که ستمگرى حاکم، مهم ترين عامل براى از ميان رفتن اصول اخلاقى در جامعه است.
در پايان اين مقال، بر عنصرى که حضرت على بيش از هر چيز بر آن تاکيد مى کند، تأکيد مى کنيم و آن قطعى بودن اجراى عدالت از سوى خداوند، چه در اين دنيا و چه در آخرت است. حضرت در اين باره مى فرمايد: من از رسول خدا شنيدم که روز رستاخيز امام ستمگر را بياورند و او را نه يارى بود، نه کسى که از سوى او پوزش بخواهد. پس او را در دوزخ افکنند. (22) راز اينکه امام على هنگام شهادت قسم خورد که رستگار شد، به همين امر باز مى گردد که هرگز در مقام حکومت و يا غير آن، بر احدى ظلم روا نداشته است و هرگز خود را در مقام حاکمان جائر نديده است. امام همواره به همگان توصيه مى کرد که با او آن گونه که با سلاطين جور سخن مى گويند، سخن نگويند، (23)زيرا امام تجسم نظرى و عملى عدالت بود.

--------------------------------------------
پى نوشت ها :
1. نهج البلاغه، ترجمه عبدالحميد آيتى، خطبه 228، ص 549.
2. همان، خطبه 227.
3. تحف العقول، از سخنان حضرت على، حديث 57.
4. شرح غرر الحکم، ج 6 ص 236.
5. همان، ج 4، ص 41.
6. همان، ج 5، ص 25، ج 1، ص 321 و ج 4، ص 10.
7. حکمت 437! عدل هر چيزى را در جاى خودش قرار مى دهد و بخشش آنها را از جاى خود بيرون مى کند. عدل همه افراد را در بر مى گيرد وجود افراد خاصى را بهره مند سازد پس عدل شريف و برتر است.
8. نهج البلاغه خطبه 3.
9. همان، حکمت 231.
10. همان، نامه 53.
11. همان، نامه 53
12. همان، خطبه 87.
13. همان، خطبه 3.
14. همان، خطبه 66.
15. همان، حکمت 262.
16. غرر الحکم، 256.
17. نهج البلاغه، نامه 52.
18. همان، نامه 51.
19. همان، خطبه 309.
20. همان، حکمت 441.
21. همان خطبه 216.
22. همان، خطبه 164.
23. همان، خطبه 216.
1 ـ هيچ واژه اى نمى تواند مانند «حق»، عصاره عدالت را نشان دهد.
2 ـ «انصاف» از محورى ترين مفاهيم در قلمرو عدالت است به گونه اى که «عدل» و «انصاف»، کاربردى يکسان يافته اند.
3 ـ بدون الزام درونى در مورد عدالت، الزام به عدالت بيرونى بى معناست، گام نخست در عدالت، دورى از هواى نفس است.