اهميت ارتباط
عمده ترين حوادث زندگى بشر در اجتماع رخ مى دهد و رفتار تمام انسان ها ناشى از روابط اجتماعى و متأثّر از افراد و اجتماع است. در واقع، نحوه خلقت انسان به گونه اى است که به تنهايى قادر به رفع نيازمندى هايش نيست. بيانگر اين مطلب، رابطه حياتى هر فرد «قبل از تولد» با مادرش است. طفل، غذاى خود را از مادر مى گيرد و رشد مى کند و نه تنها در رشد جسمانى بلکه در تکوين شخصيت از حالات روحى - روانى مادر تأثير مى گيرد. به عقيده روان شناسان، شکل گيرى شخصيت افراد از قبل از تولد به نحوه رفتار و زندگى مادر بستگى دارد.خانواده
بعد از تولد، اوّلين محيطى که کودک به آن قدم مى گذارد «خانواده» است. در خانواده، روابط طفل با مادر و بعد کم کم با ديگر اعضاى خانواده و اطرافيان برقرار مى شود و از اين رابطه هاست که او شروع به آموختن مى کند و در کنار زبان آموزى، راه رفتن و چيزهاى ديگر، با دين، اعتقادات، ارزش و فرهنگ خانواده که متأثّر از فرهنگ جامعه است آشنا مى شود و در واقع، شخصيتش پايه ريزى مى شود. در شش و هفت سال اول زندگى، کودک، تجربيات زيادى از خانه، محله، گردش ها و مهمانى ها به دست مى آورد و زمينه هايى براى يادگيرى و تمرين مهارت هاى اجتماعى پيدا مى کند. پس بايد گفت که نخستين روابط - که در خانواده و آشنايان صورت مى گيرد - روابطى عميق و دامنه دار است و تمام شخصيت فرد را تحت تأثير قرار مى دهد.مدرسه
دومين محيطى که فرد بعد از تولدش با آن روبه رو مى شود، «مدرسه» است. مدرسه، زمانى وظيفه آموزشى و پرورشى خود را شروع مى کند که آموزش و پرورشِ کودک قبلاً در خانه صورت گرفته است و چون هر جامعه، نيازمند پيشرفت و ترقى است، اهميت زيادى براى تعليم و تربيتِ مدرسه اى قائل مى شود و خوش بختانه، رفتن به مدرسه در اکثر جوامع، بخش مهم و گاه اجتناب ناپذير زندگى هر فرد است.آموزش و پرورش در هر جامعه اهدافى را دنبال مى کند. در مدرسه، هدف از آموزش، انتقال آموخته ها و دانش ها از نسلى به نسل ديگر است و هدف از پرورش، بار آوردن دانش آموزان مطابق با توقّعات و خواسته هاى خانواده ها و دولت است.
در واقع، فرد، اجتماعى شدن را در مدرسه مى آموزد، با ورزش ها و هنجارها آشنا مى شود و ياد مى گيرد که آنها را رعايت کند. همچنين با نظم و انضباط اجتماعى آشنا مى شود و نقش هاى اجتماعى را مى شناسد و خود را بايد آماده پذيرفتن مسئوليت و حضور فعّال در جامعه کند. بى جهت نيست که اميدِ تمام نهادهاى اجتماعى و خانواده ها به مدرسه است؛ زيرا آينده سازان هر کشور، در مدرسه تربيت مى شوند.
با توجه به نقش خطير مدرسه در جامعه به اختصار در مورد نقش و نحوه ارتباط مؤثّر و مثبتى که بين معلّمان و تحصيل کنندگان برقرار است مى پردازيم.
نقش معلم در ارتباط با دانش آموزان
الف- در جوامع توسعه يافته، گردانندگان مدارس، دانش آموزان را به هنگام ثبت نام، از نظر روحى - روانى و جسمى و وضعيت خانوادگى مورد بررسى قرار مى دهند و يک شناخت اجمالى از آنها به دست مى آورند و اطلاعات را در اختيار معلمان قرار مى دهند تا معلم با روحيات و شخصيت شاگردان آشنا شود. همين طور به سن و سال و شرايط رشد و تغييرات جسمانى افراد نيز توجّه دارند تا بتوانند راهى هموارتر براى تعليم و تربيت طى کنند و ارتباطى سازنده در جهت شناخت و حَل مشکلات ريشه اى تربيتى با دانش آموزان برقرار کنند.ب - برقرار کردن روابط عاطفى با دانش آموزان و رفتار محبت آميز به جا و به موقع، از ديگر اصول تعليم و تربيت صحيح است. اين نحوه رفتار، به دانش آموزان مى آموزد که بر احساسات خود غلبه کنند و به شيوه صحيح، ابراز عواطف کنند.
ج - معلم از طريق درس دادن، رابطه اى علمى با شاگردان برقرار مى کند. اگر اين روش تدريس با روحيه اى شاد و سرحال باشد، در دانش آموزان ايجاد انگيزه مى کند و آنها نيز با شور و نشاط در کلاس حاضر مى شوند و از درس خواندن، لذّت مى برند و همين عامل، آنها را به سوى خلاقيت و نوآورى و ظهور استعدادها و بيان انديشه ها و ... سوق مى دهد.
د - از ديگر وظايف معلم، برقرارى روابط اجتماعى صحيح و سالم و آموزش آن به دانش آموزان است. يکى از اهداف آموزش و پرورش، همين مسئله است. دانش آموز بايد از طريق مدرسه و به وسيله معلّم، اجتماعى شدن را بياموزد و با کسب مهارت هاى اجتماعى مورد نياز جامعه، هم موجب موفقيت و پيشرفت خودش و هم باعث اعتلاى جامعه اش شود.
ناگفته نماند که در اين عرصه، چنانچه معلّمان، داراى تعهّد و تخصّص باشند، در تمامى سطوح علمى، عاطفى، تربيتى و اجتماعى، روابط موفق ترى را مى توانند برقرار کنند که نتايج درخشنده ترى را نيز حتماً در پى خواهد داشت.
هنر دانش آموزيِ درست
همه ارتباط ها به صورت متقابل است و تأثيراتش هم متقابل است. براى اين که تأثير مثبت و خدمات ارزنده معلّمان نسبت به آموزش و پرورش دانش آموزان از بين نرود، دانش آموزان نيز بايد متقابلاً وظايف خود را بشناسند و به آن عمل کنند تا ثمره مفيدى از دوران مدرسه حاصل شود.عناوين اين وظايف را فقط ذکر مى کنيم:
حضور به موقع و مستمر در کلاس، توجه به درس با علاقه و اشتياق، با نشاط بودن، احترام گذاشتن، سپاس گزارى، مؤدّب بودن، متواضع بودن، بجا سؤال کردن، آماده بودن براى پاسخگويى به سؤالات درس، مشارکت در گفتگوهاى درسى، و ...
رعايت اين موارد، تأثير خوبى در روحيه معلم بجا مى گذارد و معلم را به کلاس و تدريس، علاقه مند مى کند.
دانش آموزان در ارتباط با يکديگر
همان طور که گفتيم، بخش عمده اى از حوادث زندگى انسان، درون گروه ها رخ مى دهد. اگر با دقت به اين موضوع نگاه کنيم، متوجه مى شويم که در واقع، تمام رفتارهاى انسان ها متأثّر از افراد و گروه هايى است که فرد به آن تعلق دارد. کلاس درس هم يک گروه است؛ گروهى که افراد با خصيصه هاى مشترک (مثل سن و سال و ميزان تحصيلات و رشته تحصيلي) در آن جمع شده اند و همين موارد، باعث مى شود که دانش آموزان به هم نزديک شوند و احساس دل بستگى کنند. البته عوامل زيادى هست که باعث جاذبه و انگيزه مى شود و اين عوامل، اصل مهمى در برقرارى رابطه دوستانه و صميمانه اند.اين عوامل عبارت اند از: سلام کردن، گشاده رويى و لبخند زدن، با نام و حال و روز يکديگر آشنا شدن، تميزى و آراسته بودن، با ادب بودن، منظّم بودن، وفاى به عهد داشتن، تواضع علمى و بى دريغ آموختن به يکديگر، احساس مسئوليت در قبال وضعيّت درسى و روحى يکديگر و بسيار موارد ديگر که مجال گفتن آنها نيست.
غير از روابط دوستانه - که در هر کلاسى بايد باشد - ، روابط ديگرى نيز وجود دارد که با توجه به گروه و هدفمندى آن به وجود مى آيد و چون گروهِ مورد نظر، گروهى است که اهدافش مطابق با هدف هاى آموزشى و پرورشى است، پس روابط موجود در آن، مطابق نظر معلّم و شاگردان است.
دومين رابطه بعد از رابطه دوستانه، رابطه علمى است. ترقى و پيشرفت درسى در هر کلاسى به ميزان همکارى دانش آموزان مستعد و کوشا با دانش آموزان ضعيف بستگى دارد. اگر رابطه علمى در کلاس برقرار باشد و اين رابطه دلسوزانه و سازنده باشد، رقابت ها سالم و به دور از حسد و کينه توزى و با هدف بالا بردن سطح علمى برگزار مى شود.
سومين رابطه، ايجاد روابط اجتماعى صحيح و درست با يکديگر است. اگر دانش آموزان، در صحبت کردن ها، رفتارها و نگرش ها به نکات مثبت و مفيد يکديگر توجه کنند، هرگز درگيرى و برخوردهاى ناخوشايند پيش نمى آيد. در واقع، دانش آموزان، زندگى اجتماعى را در کلاس و مدرسه در کنار هم تمرين کنند.
چهارمين رابطه، برقرارى پيوند در حوزه معنويّت و سياست (دو حوزه سرنوشت ساز زندگي) است که دانش آموزان به اين امر مهم نيز بايد توجه کنند و از اطلاعات يکديگر استفاده کنند و با بحث و تبادل نظر، خواهان ارتقاى سطح اطلاعات دينى و سياسى خود باشند و حتماً از نظرات مربيان آگاه نيز بهره ببرند تا از تجربه و دانش نسل هاى پيش از خود، بى بهره نمانند.
و آخرين نکته که دانش آموزان بايد به آن بها بدهند، اين است که در تمامى روابط موجود ميان گروه (کلاس)، اعضا مى توانند با همبستگى و اتحاد، نيروى اتکا به نفس و خودباورى را در خود تقويت کنند تا در آينده بتوانند به شکل مؤثّرى نيازهاى جامعه را برطرف کنند و زمينه سازان استقلال و سرفرازى کشور خود باشند.
منابع
1. جامعه شناسى و آموزش پرورش، امان الله قرائى مقدم، دوم، 1375، ص160 - 164 و 131 - 135.2. جامعه شناسى آموزش و پرورش، مصطفى عسکريان، اول، 1368، ص15 - 17.
3. روان شناسى اجتماعى با نگرش به منابع اسلامى، جمعى از مؤلفان، قم: مؤسسه پژوهشى حوزه و دانشگاه، اول، 1382، ص244 - 247 و 266 و 292.
4. جامعه شناسى آموزش و پرورش، على علاقه مند، تهران: روان، 1381، ص42 - 43.
5. آداب تعليم و تعلّم در اسلام، شهيد ثانى، ترجمه: سيد محمد باقر حجّتى، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1359، ص345 - 358.