نوروز از ديدگاه اسلام
  • عنوان مقاله: نوروز از ديدگاه اسلام
  • نویسنده:
  • منبع: خبرگزاري فارس
  • تاریخ انتشار: 20:16:18 1-9-1403


      
بسم الله الرحمن الرحیم

امام صادق(ع) فرمود: ((نوروز, روزى است كه خداوند از بندگانش پيمان هايى گرفت كه تنها خداى يكتا را بپرستند, و براى او همتا قرار ندهند, و ايمان به رسولان و حجت هاى خدا و امامان(ع) بياورند, و روزى است كه كشتى نوح(ع) بر كوه جودى نشست...)) و نيز از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: ((نوروز همان روزى است كه ابراهيم خليل(ع) بت هاى قومش را ـ كه در آن روز براى شركت در مراسم جشن از شهر خارج شده بودند ـ شكست.))


نوروز, پيش از اسلام

پيش از اسلام, نخستين روز بهار را عيد و جشن ملى به شمار مى‌آوردند و از آن به ((عيد باستانى)) ياد مى كردند.
به عقيده بعضى نخستين كسى كه از ((نوروز)) تجليل كرد, و آن روز را عيد ملى شمرد, جمشيد بود.(1) جمشيد بر سراسر جهان تسلط يافت, و سرزمين ايران را آباد كرد, و اسباب كارها و امور, در نوروز براى او تكميل و موزون گرديد, از اين رو اين روز, آغاز سال عجم گرديد.(2)
جمشيد پسر تهمورث, از شاهان افسانه اى پيش از تاريخ ايران (قبل از مادها) است. روزى كه او بر تخت سلطنت نشست, اولين روز بهار بود; آن را ((نوروز)) خواند و جشن گرفت. جمشيد مدتى طولانى سلطنت كرد, تا آن كه مغرور شد و خود را خداى جهان ناميد. سرانجام ضحاك با همكارى و هميارى مردم, او را از سلطنت خلع كرد, و روزى در كنار درياى چين او را ديد, و با اره, دو نيمش كرد(3) و به زندگى سلطه جويانه اش پايان داد.
بنا به روايتى, امام صادق(ع) فرمود: ((نوروز, روزى است كه خداوند از بندگانش پيمان هايى گرفت كه تنها خداى يكتا را بپرستند, و براى او همتا قرار ندهند, و ايمان به رسولان و حجت هاى خدا و امامان(ع) بياورند, و روزى است كه كشتى نوح(ع) بر كوه جودى نشست...))(4)
و نيز از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: ((نوروز همان روزى است كه ابراهيم خليل(ع) بت هاى قومش را ـ كه در آن روز براى شركت در مراسم جشن از شهر خارج شده بودند ـ شكست.))(5)
مجوسيان نيز از قديم, به نوروز اهميت مى دادند و در آن روز به همديگر تبريك مى گفتند و براى همديگر هديه مى فرستادند. هم چنين گفته اند: در عصر خلافت اميرمومنان على(ع), مجوسيان چند ظرف نقره كه در آن ((شكر)) ريخته بودند, در نوروز به آن حضرت هديه كردند, آن حضرت هديه آنها را پذيرفت و ((شكر)) ها را بين ياران خود تقسيم كرد, و آن ظروف را به عنوان جزيه (ماليات سرانه آنها) قبول كرد.(6)
بنابر همان روايت امام صادق(ع), حادثه شگفت زنده شدن هزاران نفر از بنى اسرائيل قبل از اسلام ـ به فرمان خدا كه در آيه 243 بقره به آن اشاره شده است ـ در نوروز رخ داده است:(7) كه در يكى از شهرهاى شام, بر اثر رواج بيمارى طاعون, بسيارى مردند. اين بيمارى در حقيقت مجازاتى از طرف خدا براى آنها بود, زيرا رهبر الهى شان آنها را به جهاد با دشمن فرا خوانده بود, ولى آنها سرپيچى كرده بودند. در اين ميان هزاران نفر (طبق پاره اى روايات, ده هزار يا هفتاد هزار يا هشتاد هزار نفر) به بهانه گريز از طاعون, از شهر خارج شدند, و پس از فرار, در خود احساس قدرت و استقلال نمودند و با ناديده گرفتن اراده الهى, و چشم دوختن به عوامل طبيعى, دچار غرور شدند, خداوند آنها را نيز در همان بيابان با همان بيمارى نابود ساخت. ساليانى گذشت, و حضرت حزقيل(ع) ـ يكى از پيامبران بنى اسرائيل ـ از آن جا عبور مى كرد, و از خدا خواست كه آنها را زنده كند, خداوند دعاى او را اجابت كرد. آن روزى كه آنها زنده شدند, نوروز بود.(8)
از مجموع اين مطالب به دست مىآيد كه نوروز, قبل از اسلام, روز محترم و خاصى بود, و با پيدايى رخدادهايى در آن روز كه غالبا مثبت بوده اند بر اهميت و شهرت آن افزوده شد.


نيكو داشت نوروز پس از اسلام

پس از اسلام نيز طبق پاره اى روايات, از اين روز تجليل شده است. هم چنين بروز رخدادهايى مهم موجب افزايش عظمت و احترام آن شده است.
در حديث ((معلى بن خنيس))(9) از امام صادق(ع) ـ كه علامه مجلسى مى گويد آن را در كتب معتبر ديده است ـ به چند رخداد بزرگ در نوروز, بعد از اسلام اشاره شده است, از جمله فرمود:
((و هو اليوم الذى نزل فيه جبرئيل على النبى(ص), و هو اليوم الذى حمل فيه رسول الله(ص) اميرالمومنين(ع) على منكبه حتى رمى اصنام قريش من فوق البيت الحرام فهشمها, و كذلك ابراهيم, و هو اليوم الذى امر النبى اصحابه ان يبايعوا عليا بامره المومنين, و هو اليوم الذى وجه النبى عليا(ع) الى وادى الجن يإخذ عليهم البيعه له, و هو اليوم الذى بويع لاميرالمومنين(ع) فيه البيعه الثانيه, و هو اليوم الذى ظفر فيه باهل النهروان, و قتل ذوالثديه, و هو اليوم الذى يظهر فيه قائمنا و ولاه الامر و هو اليوم الذى يظفر فيه قائمنا بالدجال, فيصلبه على كناسه الكوفه, و ما من يوم نيروز, الا و نحن نتوقع فيه الفرج, لانه من ايامنا و ايام شيعتنا, حفظته العجم, و ضيعتموه إنتم;

نوروز روزى است كه:

1ـ جبرئيل بر پيامبر نازل شد;
2ـ پيامبر(ص), على(ع) را بر دوش خود گرفت, تا على(ع) بت هاى قريش را از بالاى خانه كعبه فرو ريزد. هم چنين ابراهيم(ع) در چنين روزى بت ها را شكست;
3ـ پيامبر(ص) به اصحاب خود امر كرد (در روز غدير خم) با على(ع) به عنوان اميرمومنان, بيعت كنند;
4ـ پيامبر(ص) على(ع) را به ((وادى جنيان)) فرستاد, تا از آنها در پذيرش اسلام و پيامبر(ص) بيعت بگيرد;
5 ـ در چنين روزى (بعد از مرگ عثمان) براى خلافت حضرت على(ع) بيعتى دوباره شد;
6ـ در چنين روزى على(ع) (در عصر خلافتش) در جنگ نهروان بر خوارج پيروز شد, و مخدج ذوالثديه (سردمدار خوارج) را كشت;
7ـ در چنين روزى قائم ما (عج) و صاحب امر از پرده غيب, آشكار مى شود;
8ـ در چنين روزى قائم ما (عج) بر دجال (طاغوت خودكامه عصر) پيروز مى گردد, و او را در ميدان كناسه كوفه به دار مى كشد;
9ـ هيچ نوروزى بر ما نمى گذرد, مگر اين كه ما در آن روز اميد فرج قائم(عج) را داريم, زيرا آن روز, از روزهاى ما و از روزهاى شيعيان ما است, عجم ها آن را پاس داشتند, ولى شما (عرب ها) آن را تباه ساختيد)).(10)
چنان كه گفته آمد پديدار شدن نه رخداد بسيار بزرگ, پس از ظهور اسلام موجب عظمت و پاسداشت نوروز شده است.
عالم بزرگ و مجتهد سترگ, بنيانگذار حوزه علميه نجف اشرف, شيخ طوسى (متوفاى سال 460 هـ.ق) در كتاب ((المصباح المتهجد)) از معلى بن خنيس روايت مى كند كه امام صادق(ع) فرمود: ((هرگاه نوروز فرا رسيد, در آن روز غسل كن, و پاكيزه ترين لباس ها را بپوش, و با بهترين عطرها خود را خوشبو نما, و در اين روز روزه بگير, و پس از انجام نافله نمازها, و پس از نماز ظهر و عصر, دو نماز دو ركعتى (به نيت نماز نوروز) بخوان; در نماز اول, در ركعت اول پس از حمد, ده بار سوره قدر, و در ركعت دوم پس از حمد, ده بار سوره كافرون را بخوان, و در نماز دوم, در ركعت اول, پس از حمد, ده بار سوره توحيد, و در ركعت دوم پس از حمد, ده بار سوره ناس و سوره فلق را بخوان, و پس از نماز, سجده شكر به جاى آر, و در اين سجده, دعاى زير را بخوان, كه در اين صورت خداوند گناهان پنجاه سال تو (يا پنج سال تو) را (اگر با شرايط باشد) مى بخشد)). آن دعا اين است: ((اللهم صل على محمد و آل محمد, الاوصيإ المرضيين, و على ارواحهم و اجسادهم[ ((...دعا در مفاتيح الجنان, ذكر شده است].

در نوروز اين فراز از دعا را بسيار برخوان:

((يا ذاالجلال والاكرام.))

 

نوروز; رستاخيز طبيعت

نوروز, نخستين روز بهار است, نخستين روز سبزترين فصل سال, سرآغاز زنده شدن زمين و شكوفايى ها و وزيدن نسيم دل انگيز بهارى, و چهچهه مرغان; همه چيز در بهار, نشان گر نشاط و طراوت است و حتى باد شفابخش بهارى نويد زندگى تازه مى دهد, و به گفته

مولوى در مثنوى:
گفت: پيغمبر به اصحاب كبار
تن مپوشانيد از باد بهار
آنچه با برگ درختان مى كند
با تن و جان شما آن مى كند

و به گفته سعدى:

كه تواند بدهد ميوه رنگين از چوب
يا كه باشد كه برآرد گل صد برگ از خار
اين همه نقش عجب بر در و ديوار وجود
هر كه فكرت نكند نقش بود بر ديوار
ارغوان ريخته بر درگه خضراى چمن
چشمه هايى كه در او خيره بماند ابصار
كوه و دريا و درختان همه در تسبيح اند
نه همه مستمعان فهم كنند اين اسرار
آفرينش همه تنبيه خداوند دل است
دل ندارد كه ندارد به خداوند اقرار
خبرت هست كه مرغان سحر مى گويند
كآخر اى خفته سر از بالش غفلت بردار

بهار, درس خداشناسى و معادشناسى و تحول و رشد و تكامل است, اگر انسان ها از اين طبيعت زيبا, درس بياموزند, در حقيقت اعتقاد به رستاخيز را آموخته اند, در اين صورت بايد سرآغاز چنان بعثتى را روز برتر ناميد و آن را جشن گرفت.
اگر مراسم نوروز, بر اين اساس پى ريزى گردد, و انسانها خود را همگام و همگون با محتواى دعاى آغاز سال; كه بيان گر تحول و نغمه توحيدى است, سازند كه:
((يا مقلب القلوب و الابصار, يا مدبر الليل و النهار, يا محول الحول والاحوال, حول حالنا الى احسن الحال; اى خداوندى كه گرداننده قلب ها و چشم ها هستى, و تدبير كننده نظم شب و روز مى باشى, اى دگرگون كننده حال و احوال, حال ما را به نيكوترين حال تبديل ساز.)) قطعا نوروز براى آنها پر فايده خواهد بود.
آنان كه طعم توحيد را چشيده اند, در ايام دل انگيز و پرنشاط آغاز بهار به پيروى از امامان(ع) آياتى از قرآن همچون آيه زير را تلاوت كرده و مفاهيم آن را در اعماق جانشان دريافت مى كنند كه:
((ان فى خلق السموات والارض واختلاف الليل والنهار لايات لاولى الالباب;(15) همانا در خلقت آسمان ها و زمين و آمد و شد شب و روز, قطعا نشانه هايى براى صاحبان انديشه است.))
هرگاه در مراسم نوروز, انسان ها به دنبال چنين مفاهيم سازنده و لذت بخشى بروند, قطعا, چنين روزى مبارك است, ولى اگر از اين ايام سوء استفاده شود و به جاى مراسم سازنده, به خرافات روى آورند, مراسمى; مانند چهارشنبه سورى, سيزده بدر, و يا فال گوش ايستادن... روشن است, كه باطل گرايى, و پناه بردن به امور پوچ و بى اساس, انسان را بى محتوا خواهد كرد, و آلوده نمودن نوروز به امور واهى, از خردورزى, دور است و بايد خط بطلان بر چنين مراسمى كشيد.
اسلام وقتى كه ظهور كرد, در دوران جاهليت مراسمى وجود داشت, اكثر آنها برخلاف عقل, منطق و وجدان بود, خط بطلان بر همه آنها كشيد, ولى مراسمى نيز وجود داشت, مانند تحريم جنگ در چهار ماه (رجب, ذىقعده, ذىحجه و محرم) اين رسم را كه دربرگيرنده امنيت و آرامش است, امضا نمود, رسم دختركشى را مردود دانست, ولى سنت ديه قتل انسان را كه صد شتر بود, امضا كرد.
نوروز, مبارك, ستوده و مورد توجه امامان(ع) بود, و اختصاصى به ايرانيان ندارد, بلكه براى همه مسلمانان روز جشن و روز شگفت انگيزى است, مشروط بر اين كه با مراسم صحيح و سازنده همراه باشد, و از هرگونه باطل انديشى و گناه, پرهيز گردد.
در اين صورت حتى مى توان آن را ((عيد)) ناميد, بدان دليل كه اميرمومنان على(ع) فرمود: ((كل يوم لايعصى الله فيه فهو عيد;(16) هر روزى كه در آن روز گناه نشود, آن روز, روز عيد است.))


پى نوشتها:
1 ) آقا محمد مقدس اصفهانى, الاوائل, ص584.
2 ) علامه مجلسى, بحار, ج59, ص141.
3 ) جمعى از دانشمندان و نويسندگان, دائره المعارف يا فرهنگ و هنر, ص1260.
4 ) بحار, ج59, ص92 و ج;11 ص342.
5 ) بحار, ج12, ص43. (ماجراى شكستن بت ها در عصر نمرود, به دست حضرت ابراهيم, درقرآن سوره انبيإ,آيه58آمده است)
6 ) علامه مجلسى, بحار, ج41, ص118.
7 ) همان, ج59, ص92.
8 ) علامه طبرسى, تفسير مجمع البيان, تفسير قرطبى و آلوسى, تفسير روح البيان, ذيل آيه 243 بقره.
9 ) معلى بن خنيس از دوستان و شيفتگان امام صادق(ع) بود, مرحوم شيخ طوسى(ره) در شإن او مى نويسد: ((و كان محمودا عنده و مضى على منهاجه; معلى, در محضر امام صادق(ع) شخص ستوده اى بود, و در حالى كه در صراط امام صادق(ع) بود, از دنيا رفت. )) و شيخ بهايى(ره) مى گويد: ((الحق ان معلى بن خنيس, ممدوح جدا; حق اين است كه معلى بن خنيس حقيقتا مورد ستايش است.)) علامه عليارى, بهجه الامال, ج7, ص48)
از گفتنى ها اين كه: داوود بن على, فرماندار مدينه, به فرمان عبدالله سفاح (اولين خليفه عباسى) معلى بن خنيس را دستگير كرد و به او گفت: ((فهرست شيعيان را به من بده.)) معلى نام آنها را فاش نساخت, و با قاطعيت گفت: اگر شيعيان, زير قدم هايم باشند, قدمم را برنمى دارم, داوود فرمان داد گردن او را زدند, و پيكر مطهرش را به دار آويختند, هنگامى كه امام صادق(ع) از شهادت او آگاه شد, فرمود: ((قطعا براى داود نفرين مى كنم.)) امام صادق(ع) مشغول نماز شد و هنوز سر از سجده بلند نكرده بود كه صداى شيون بلند شد, و گفتند داود بن على از دنيا رفت... (اقتباس از: محمد بن يعقوب كلينى, اصول كافى, ج1, ص512 و 513.)
امام صادق(ع) به داوود بن على در مورد كشتن معلى اعتراض كرد و فرمود: ((قتلت رجلا من إهل الجنه; تو مردى از اهل بهشت را كشتى.)) (علامه عليارى, بهجه الامال, ج7,ص48)
10 ) علامه مجلسى, بحار, ج59, ص92.
11 ) شيخ طوسى, مصباح المتهجد, ج2, ص;591 محدث قمى, مفاتيح الجنان, اعمال اول ماه و عيد نوروز.
12 ) رشيد الدين ابن شهر آشوب طبرسى, مناقب آل ابى طالب, ج4, ص318و319.
13 ) محمد حسن رحيميان, در سايه آفتاب, ص228 و 227.
14 ) على رضا برازش, المعجم المفهرس لالفاظ احاديث بحارالانوار, ج26, ص19702.
15 ) علامه مجلسى, بحار, ج59, ص100 و 101.
16 ) آل عمران (3) آيه 190.
17 ) سيد رضى, نهج البلاغه, حكمت 428.