چکيده
جهان بينى و نگرش هاى هر فرد، تأثير مستقيمى در همسرگزينى دارد؛ چرا که معيارهاى گزينش همسر، برخاسته از باورها، عقايد و خصوصيات شخصى و فردى است. از ميان اين باورها، اعتقاد يا عدم اعتقاد به دين، نقش مهمى را ايفا مى کند که بر حسب آن ملاک هاى گزينش تغيير مى يابد. نوشتار حاضر در راستاى تبيين ملاک هاى گزينش همسر در جهان بينى اسلامى، ابتدا به بررسى اين ملاک ها در جامعه شناسى خانواده پرداخته و سپس صفات و شرايط لازم همسر را از منظر متون دينى (قرآن و کلمات معصومين(ع)) بيان مى کند. از اين منظر، ايمان و باورهاى دينى در حد مناسب، تقوا و دورى از گناهان، اخلاق نيک و سازگارى و سلامت جسمانى و روانى، صفات لازم براى يک همسر مناسب است. ساير ملاک ها، از جمله کفويت و جذابيت جسمانى به طور نسبى و متناسب با اوضاع و احوال زمانى و مکانى هر فرد و جامعه در نظر گرفته مى شود.واژگان کليدي: همسان همسرى، ايمان، اخلاق، جهان بينى، همسرگزينى، کفويت، زن.
باورها و اعتقادات هر فرد، مهمترين نقش را در همسرگزينى وى ايفا مى کنند. چرا که اين باورها ريشه در فرهنگ، مذهب و سنت جامعه اى دارد که شخص در آن پرورش يافته و با آن تعامل دارد و بر اساس همين باورهاست که الگوهاى گزينش همسر در انديشه افراد شکل گرفته و مبناى همسرگزينى آنان مى شود. مجموعه اين باورها و اعتقادات جهان بينى افراد را بر دو نوع (جهان بينى مادى و الهي) شکل مى دهد. به عنوان نمونه، جهان بينى الهى بر حسب غايتى که براى انسان و حيات وى قايل است، اهدافى را براى ازدواج در نظر مى گيرد که جهان بينى مادى فاقد آن است و مترتب بر اين اهداف ملاک هاى گزينش نيز تغيير مى يابند.
از اين رو، در اين نوشتار، قبل از پرداختن به ملاک هاى گزينش همسر، تأثير جهان بينى بر همسرگزينى بيان شده و سپس ملاک هاى گزينش در جامعه شناسى خانواده مطرح مى شود. اين ملاک ها در انديشه اسلامى، تحت دو دستة کلى قرار مى گيرند: ملاک هاى مطلق و لازم که بر حسب سنن، عرف و فرهنگ هاى مختلف تغيير نمى يابد و در همة زمان ها و مکان ها ثابت است و ملاک هاى نسبى که بر حسب شرايط و موقعيت هاى گوناگون، تغيير يافته و مى توان ميان آن ها اولويت قائل شد، پس از آگاهى و شناخت به اين ملاک ها و اولويت بندى بين آن ها از جهت نظرى، گام مهم ديگر، تشخيص اين معيارها در فرد داوطلب ازدواج است که در اين نوشتار به نحو بسيار اجمالى به آن پرداخته مى شود.
تأثير جهان بينى بر همسرگزينى
جهان بينى عبارت از تفسير و برداشت کلى هر فرد از مجموعه هستى است. هستى شامل امورى مانند جهان مادى و ماورايى، هدف و غايت جهان، قوانين کلى حاکم بر آن، انسان و زندگى او مى شود. هر فرد برخوردار از يک جهان بينى است که ممکن است بر استدلال، تعقل و شواهد علمى يا مبانى و استدلال هاى ساده و عاميانه، مبتنى باشد. (رک. مطهرى، 1378: ج3، ص 24)از مجموع تعريف هاى مختلف براى جهان بينى (نک. مندلسون [1]، 1967: ج16، ص577) مى توان دو رکن اساسى براى آن در نظر گرفت: ديد کلى فرد نسبت به هستى، از قبيل اعتقاد به خدا، موجودات ماوراى طبيعت و ديد فرد نسبت به انسان و جنبه هاى مختلف وجود او. هر چند انسان بخشى از هستى محسوب مى شود، ولى در عرض آن مطرح است؛ زيرا در نزد انسان ها، محورى ترين موضوع هستى، همان طبيعت انسان است.
شناخت هر فرد از هستى و ابعاد وجودى انسان، برگرفته از منابع حسى، علمى، عقلى و وحيانى است که اين شناخت، در موقعيت هاى گوناگون و دوره هاى مختلف تاريخ، تحول يافته و عميق تر شده است. باورهاى دينى که در ارکان جهان بينى تأثيرگذار است، هستى و انسان را به گونه اى ويژه تفسير مى کند. اديان الهى (در اين بحث دين اسلام مورد نظر است) آفرينش جهان و انسان را هدفمند اعلام مى کند. [2] در نتيجه، جهان بينى الهى، هستى را عين وابستگى به خداوند مى داند که حرکت و تحولش نيز به سوى اوست. [3] در مقابل، نگاه مادى به هستى و انسان، در تفسير حوادث هستى، ابعاد وجودى انسان و تحولات تاريخى و اجتماعى، تأثير آشکارى دارد که کمترينِ لوازم آن، غفلت از خالق هستى، [4] هدف و نظام آن و باور به زندگى صرفاً دنيوى براى انسان است. (نک. جاثيه، 24؛ سباء، 7 ؛ يس، 78 ؛ دخان، 35) بر حسب جهان بينى نظام ارزشى هر فرد که خوب و بد يا بايد و نبايدها در زندگى است، تعيين مى شود. هر مکتب يا ايدئولوژى مبتنى بر جهان بينى خاصى است. (نک. مطهرى، 1367: ص13)
روش و رفتار والدين و هم نظام آموزش و پرورش، مبتنى بر يک جهان بينى و يک نظام فکرى در مورد انسان است. بيشتر انسان ها، به دينى الهى يا غير آن باور دارند. هر دين مبتنى بر مجموعه اى از باورها، توصيه هايى براى زندگى خصوصى، اجتماعى و شغلى دارد. بسيارى از قوانين اقتصادى و حقوقى نيز بر نوعى جهان بينى، دينى يا غيردينى مبتنى است.
در اين ميان، ازدواج و روابط خانوادگى به عنوان بخش مهمى از فضاى زندگى و مهمترين رابطه اجتماعى هر فرد داراى اهميت بيشترى است. جهان بينى و نگرش هاى هر فرد، در نحوه ى ازدواج و روابط خانوادگى او تجلى مى يابد. انتخاب همسر و نحوة رابطه با وى، شيوه ى اداره ى خانواده و روش حل مشکلات، همه متأثر از جهان بينى و نگرش هاى فرد است. هر نوع جهان بينى و نگرش، براى گزينش همسر، ملاک هايى ويژه دارد؛ هرچند در همه دنيا ملاک هاى مشترکى نيز براى همسرگزينى وجود دارد.
در اين نوشتار، قبل از بيان ملاک هاى همسرگزينى در انديشة اسلام، جهت روشن تر شدن بحث، در ابتدا اين ملاک ها از ديدگاه جامعه شناسى مطرح مى شود.
ملاک هاى گزينش همسر
فرآيند همسرگزينى، در گذشته کمتر در اختيار دختر و پسرى بود که قصد ازدواج داشتند. معمولاً بزرگترها به ويژه والدين، بيشترين نقش را در ازدواج فرزندان ايفا مى کردند. دليل اين امر، شايد ازدواج در سن کم به ويژه در مورد دختران بود. به علاوه، ويژگى هاى خانواده گسترده و وابستگى زوجين جوان به خانواده موجب مى شد که تصميم گيرى اصلى، بر عهده خانواده ى دختر و پسر در آستانة ازدواج باشد. اما امروزه، به تدريج، خواست دختر و پسر، در امرى که بزرگترين اقدام در تعيين سرنوشتشان محسوب مى شود، عامل اساسى شده است. اختيارات و آزادى هاى فردى دختر و پسر، در گزينش همسر فزونى يافته است. با اين وجود، آنان در انتخاب شريک زندگى بايد قواعد پيچيده و دقيقى را رعايت کنند و در اين ميان نقش والدين هنوز برجسته است. دختر و پسر، بايد در فرآيندى که هم عواطف و هم شناخت نقش بسزايى در آن دارد؛ به انتخاب شريک زندگى بپردازند.ملاک هاى گزينش همسر از ديدگاه جامعه شناسى خانواده
در بررسى ملاک هاى همسرگزينى در حوزة جامعه شناسى خانواده، پنج گونه ملاک کلى مطرح گرديده است: جسمانى، روان شناختى، اقتصادى، اجتماعى و خانوادگي. (نک. ساروخانى، 1370: صص 38-33)الف) جسمانى
ملاک هاى جسمانى شامل موارد ذيل مى شود:سلامت ظاهرى و جسمانى فرد؛
تفاوت سنى (نک. صديق اورعى، 1374: صص99-91)؛
زيبايى چهره و اندام؛ با وجود تعاليم خردمندانه ى بيشتر فرهنگ ها، مبنى بر اهميت خصائل درونى، واکنش بيش تر افراد بر اساس زيبايى چهره و ظاهر خوشايند صورت مى گيرد. البته بررسى ها نشان مى دهد که مردان بيش تر از زنان تحت تأثير زيبايى ظاهرى قرار مى گيرند. (رک. آذربايجانى، 1382: ص250)
توانايى بارورى نيز ملاک جسمانى ديگرى است که در گذشته در مورد زنان بيشتر مورد توجه بود؛ ولى در حال حاضر، بارورى مردان نيز به عنوان يک ملاک مهم محسوب مى شود.
رنگ پوست و به عبارت دقيق تر نژاد، ويژگى جسمانى است که در گزينش همسر چنان حائز اهميت است که برخى گمان کرده اند، همسان همسرى نژادى، پديده اى غريزى است. در هر صورت گرايش انسان ها به اين پديده قابل انکار نيست. (رک. ساروخانى، 1370: صص 52-51)
ب) روان شناختى
دومين دسته از ملاک ها، به صفات روان شناختى افراد مربوط است که به بعضى از آن ها اشاره مى شود:هوشمندى و همگونى زن و شوهر؛ تحقيقات در مورد رابطة هوشمندى همسران و سعادت خانوادگى نشان مى دهد که اگر زن يا مرد، شريک زندگى خود را کم هوش تر از خود بداند، ميزان رضايت زناشويى در اين خانواده ها کمتر خواهد بود. (همان، صص 64-63)
تحصيلات؛ در عصر حاضر، اين ملاک، اهميت ويژه اى يافته است. فزونى ازدواج هاى دانشجويى، شاهدى بر اهميت تحصيلات در انتخاب همسر است.
تشابه در نگرش ها؛ اين مهم، عامل ويژه اى براى جذب افراد به يکديگر است. (نک.آذربايجانى، 1382: صص 257-256)
عواطف و شخصيت؛ براى نمونه، اقتدار در مرد و در مقابل همراهى و پذيرش در زن، به نوع عواطف آن ها باز مى گردد.
ملاک هاى رفتارى و اخلاقي؛ صفات اخلاقى مناسب، مى تواند به عنوان يکى از شرايط لازم به حساب آيد. نظرسنجى ها نشان مى دهد که صفاتى مانند اخلاق و رفتار خوب، نجابت، صداقت و گذشت، از نظر بيش از نيمى افراد، مهمترين خصوصيت يک مرد يا زن خوب براى ازدواج به حساب مى آيد. (رک. ارزش ها و نگرش هاى ايرانيان، 1381: صص39-38) از آن جا که رفتار، يکى از مهمترين ابعاد روان شناختى افراد محسوب مى شود و صفات اخلاقى نيز در رگه هاى شخصيت جاى مى گيرد، اين دو بعد را مى توان در ضمن ملاک هاى روان شناختى در نظر گرفت.
ج) اقتصادى
توانايى اداره خانواده، نوع شغل، ميزان ثروت و درآمد بالا در مرد و کم هزينه بودن، توانايى کافى براى انجام کار و اداره ى خانه در زن، خصوصياتى است که براى زن و مرد در آستانه ى ازدواج در نظر گرفته مى شود. (همان)د) اجتماعى
نوع فرهنگ، طبقه اجتماعى، قوميت، مليت، دين و مذهب، به جنبه هاى اجتماعى هويت هر فرد باز مى گردد. در همه ى دنيا، اعتقادات دينى از مهمترين عوامل مؤثر بر گزينش همسر است. به طورى که در بين يهوديان، بيش از 98 درصد ازدواج ها و بعد از آن کاتوليک ها، 93 درصد ازدواج ها و سپس پروتستان ها بيش از 74 درصد ازدواج ها، درون دينى است. همسانى طبقات اجتماعى نيز، ملاک مهمى براى ازدواج هاست؛ هرچند در سال هاى اخير، ازدواج هاى مختلط از طبقات اجتماعى متفاوت رو به افزايش نهاده است. (ساروخانى، 1370: ص 62)ه) خانوادگى
اين ملاک به مسائلى مانند ازدواج با خويشاوند يا بيگانه، وضعيت خانوادگى فرد، مانند پدر و مادر و خواهر و برادر و نظر مثبت يا منفى خانواده در مورد يک فرد باز مى گردد.قاعده همسان همسرى
صرف نظر از توجه به ملاک هاى گزينش همسر مناسب، به طور کلى، انتخاب همسان، به عنوان يک قاعده ى جهانى همسرگزينى پذيرفته شده است. تشابه و همسانى همسران در مکان زندگى و تولد، طبقه ى اجتماعى، صفات اخلاقى و ويژگى هاى روان شناختى، مذهب و دين، سن و سال و ويژگى هاى فرهنگى و نژادى، مورد تأکيد بيشتر محققان قرار گرفته است. (ساروخانى، 1370: ص 58)در تبيين روان شناختى اين قاعده مى توان گفت که در مرتبه ى نخست، تشابه موجب جذب افراد به يکديگر، به سبب برانگيخته شدن عواطف مثبت آنان است. تعميم گسترده ى پيوستگى مشابهت و جاذبه در مطالعه ى افراد، گروه هاى سنى متفاوت، سطوح اقتصادى اجتماعى متفاوت و فرهنگ هاى مختلف ثابت شده است. در مرتبه ى دوم، تشابه بيشتر، موجب سازگارى بيشتر است. هرچه توافق ميان دو نفر بيشتر باشد، آنان بيشتر به همديگر علاقه مند خواهند شد. هنگام بروز اختلاف که در واقع ناشى از تفاوت هاست، طرفين مى کوشند با تغيير وضعيت روانى خود، به تشابه و توافق نائل گردند. (رک. آذربايجانى، 1382: صص 261-256) تحقيقات نشان مى دهد، همسانى به استمرار و استحکام پيوند نيز کمک مى کند و نيز در مقابل، بررسى علل اختلافات زناشويى نشان مى دهد که زوجين نوعى عدم تشابه در خصلت هاى مختلف از خود بروز مى دهند. مطالعه ى درجه ى رضايت خانواده ها نيز، به همين نتايج منجر شده است. (رک. ساروخانى، 1370: صص69-68)
ملاک هاى گزينش همسر از ديدگاه اسلام
در تعاليم اسلام، هرچند براى نقش و اهميت ملاک هاى فوق، توصيه هايى ارائه شده است وليکن در مجموع آن ها پذيرفته شده و همچنين بر ملاک هاى ديگرى نيز تأکيد شده است. صفات مناسب براى همسر(زن)، بر اساس تعاليم اسلام به عبارت ذيل است:الف) صفات جسماني؛ مانند سلامت، فرزندآورى [5]، دوشيزه بودن [6] و زيبايى هاى ظاهرى مانند زيبايى چهره [7]، اندام [8] و موها [9]. البته رنگ پوست و نژاد به عنوان يک ملاک غالب و مسلط براى همسر مناسب، از نظر اسلام در نظر گرفته نشده است. [10]
ب) صفات روان شناختي؛ از قبيل هوشمندى در حد مناسب [11]، صفات اخلاقى، حالات و رفتارهاى مناسب مانند فروتنى در برابر همسر [12]، سهل گيرى و نرم خويى [13]، امانت دارى [14]، سپاسگزارى از همسر [15]، مهربانى و عشق به همسر و فرزندان [16]، تسليم و همراهى در روابط جنسى [17]، صبر و بردبارى در مشکلات مى باشد. (سيوطى، 1404ق: ج1، ص152)
ج) توانايى ها و ابعاد اقتصادي؛ مانند مهارت هاى ويژه در اداره خانه، کم بودن مهريه [18]، هزينه ازدواج و ساير مخارج شخصى [19] و يارى کردن مرد در مسائل زندگى [20].
د) صفات ديني؛ که در اعتقاد به امورى مانند ايمان به خداوند و زندگى پس از مرگ [21]، ديندارى [22]، تکيه و توکل بر خداوند در مشکلات زندگى باز مى گردد. توصيه همسر به صبر [23]، تقوا و دورى از گناهان [24]، رعايت عفاف و پوشش شرعى [25] و دوستى و پيروى اولياى دين (ع) [26] ، برخى نمودهاى عاطفى و رفتارى ديندارى است.
ه) شرايط اجتماعى و فرهنگي؛ که در اين امور غالباً تشابه زوجين مورد نظر است. در برخى روايات توصيه شده است که با زنان برخى مناطق و اقوام ازدواج نکنيد. (رک. حرعاملى، 1991: ج14، ص54) اين روايات را مى توان نوعى تأکيد بر همسانى فرهنگى زن و شوهر دانست. تبيين دقيق تر آن است که اين روايات به شرايط اجتماعى و فرهنگى مناطق فوق اشاره دارد که اخلاق و رفتارهاى نامناسبى [27] را پرورش مى دهد. در غير اين صورت، بر اساس تعاليم اسلام صرف زندگى در يک منطقه خاص يا تعلق به قوميت و مليتى خاص، موجب برترى يا کهترى فرد نمى شود؛ بلکه پديدارى اقوام و نژادها، براى معارفه بيشتر انسان هاست. (حجرات، 13)
و) ملاک هاى خانوادگي؛ خويشاوندى مى تواند به عنوان يک ملاک مناسب براى همسرگزينى قرار گيرد؛ [28] هرچند در برخى روايات، به اثر احتمالى و نامناسب چنين ازدواجى، اشاره شده است. [29] بنابراين، اين ملاک نسبى است و انجام گرفتن چنين ازدواجى بايد منوط به تحقق ديگر شرايط باشد. تعاليم اسلام بر مناسب بودن خانواده ى همسر بسيار تأکيد دارد و اثرات خانواده ى زن و شوهر را بر فرزندان به عنوان يک رکن مهم در تربيت و پرورش آن ها در نظر مى گيرد. [30] ازدواج با فردى که خود ويژگى هاى مناسبى دارد ولى اعضاى خانواده او از صفات اخلاقى، باورهاى دينى و رفتارهاى مناسب برخوردار نيستند، به نحو آشکار نهى شده است. [31] تأثير خانواده بر فرزندان چه از بعد وراثت و چه تربيت، مهمترين عامل شکل گيرى شخصيت آن هاست. [32] از اين رو، هرچند فرد مى تواند با اراده و پشتکار تا حدودى بر اين عوامل غلبه کند، ولى به علت اثرات عميق و شديد اين عوامل، اولياى دين (ع) به نحو موکّد توصيه مى کنند که وضعيت خانوادگى فرد، به عنوان يک ملاک مهم در نظر گرفته شود. علاوه بر اين، نحوه ى برخورد خانواده دختر با وى و برخوردارى او از احترام و عزتمندى مناسب در ميان اعضاى خانواده، مى تواند نشانه اى بر رفتار و صفات مناسب فرد باشد. [33]
ملاک هاى گزينش مرد
تعاليم اسلام براى گزينش يک مرد به عنوان همسر مناسب، علاوه بر ملاک هاى فوق، بر نکات ديگرى نيز تأکيد دارد که شامل موارد ذيل مى شود:- باورهاى دينى مستحکم؛ به علت تأثير بيشتر مرد بر زن در زندگى خانوادگى، برخوردارى او از باورهاى دينى و مذهبى مستحکم، بيشتر مورد تأکيد قرار گرفته است. [34]
- حسن خلق؛ اولياى دين(ع)، حسن خلق را به عنوان يک ملاک اساسى در مرد اعلام نموده و به طور آشکار توصيه مى کنند که در صورت بداخلاقى فرد، ازدواج با وى صورت نگيرد. [35]
- تقوا و پرهيز از گناه [36]؛ دورى از گناهانى مانند روابط نامشروع جنسى [37] و شراب خوارى [38]، از ملاک هاى اساسى يک همسر مناسب است.
- توانايى مرد در اداره خانواده [39]؛ اولياى دين (ع) توجه به ثروت و طبقه اجتماعى و اقتصادى بالاتر را صريحاً نهى کرده اند. [40]
- گشاده دستى و دورى از بخل [41]؛
- روابط مناسب با والدين [42]؛ بديهى است کسى که نتواند والدين خود را که بالاترين خدمت و فداکارى را در حق او انجام داده اند، خشنود سازد، در برقرارى رابطه با همسر و فرزندان نيز مشکل خواهد داشت.
کفويت
تعاليم اسلام در گزينش همسر، بر اصل کفو به معناى همتايى و همانندى تأکيد دارد. به عبارت ديگر، بهتر است زن و مرد در ويژگى هاى مناسب براى ازدواج، مشابه و تقريباً همتا [43] باشند. کفويت که مورد تأکيد اولياى دين (ع) قرار گرفته، با قاعده همسان همسرى قابل تطبيق است. البته اين همسانى بيشتر در مورد ايمان تأکيد شده و زن و مرد را به سبب ايمان، همتاى هم دانسته اند [44] و ملاک هاى قومى، طبقاتى و اقتصادى را در همتايى در نظر نمى گيرند. [45] بنابراين، در کنار برخوردارى فرد از ويژگى هاى مناسب، همتايى زن و مرد يک ملاک مهم براى گزينش همسر است. پس از همانندى و تشابه زن و مرد در اصل ايمان و باورهاى دينى، تشابه مراتب ايمان و ويژگى هاى اخلاقى، نيز بايد مورد توجه قرار گيرد. اين که گفته شده اگر حضرت علي(ع) نبود، همتا و همانندى براى ازدواج با حضرت زهرا (س) در ميان انسان ها يافت نمى شد، [46] اشاره به همانندى در مراتب ايمان و اخلاق دارد. در تعبيرى ديگر آمده است که برخى از مؤمنان، همتا و همسان هم هستند. [47] از اين رو، صرف ايمان باعث همتايى دو نفر نمى شود و بايد مراتب ايمان و ويژگى هاى اخلاقى را نيز در نظر گرفت. تصريح قرآن به تعلق افراد پاک و وارسته به افراد پاک [48]، دليل ديگرى بر همتايى زن و مرد در تقوا، دورى از گناهان و ديندارى است. (طباطبايى، 1374: ج15، ص115)اولويت بندى ملاک هاى مختلف
پس از بررسى ملاک هاى همسر مناسب، ميزان اهميت و نقش آن ها در گزينش همسر نيز بايد بررسى شود. آنچه در مورد ملاک هاى همسر مناسب بيان شد، به صورت فهرستى از ملاک ها بود ولى نقش آن ها و اولويت بندى بين ملاک ها از جهت نظرى نيز بايد در نظر گرفته شود. پس از آن بايد در مقام عمل و گزينش مصاديق، شرايط هر فرد واقتضائات محيط اجتماعى در نظر گرفته شود؛ زيرا معمولاً افراد از همه ى ويژگى هاى مناسب يا از حد مناسبى از آن ها برخوردار نيستند. در اين موقعيت، فرد دچار تعارض و مشکل در تصميم گيرى مى شود.ملاک هاى نظرى که مطرح گرديد، در يک مرتبه نيستند، بعضى از آن ها در همة شرايط و در هر زمان و مکان جارى و برخوردارى از آن ها ضرورى است که به آن ها ملاک هاى مطلق گويند و ديگر ملاک ها بر حسب شرايط زمانى و مکانى قابل تغيير و بازنگرى است که به آن ها ملاک هاى نسبى گويند.
الف) ملاک هاى مطلق
1) ايمان
ايمان و باورهاى دينى صحيح و در حد مناسب مهمترين ويژگى لازم براى همسر محسوب مى شود. اين شرط اساسى ترين ملاک مطلق است که در همه شرايط زمانى و مکانى، براى يک همسر مناسب ضرورى مى باشد. بنابراين، اگر فردى از ايمان و باورهاى دينى در حد مناسب برخوردار نباشد، فاقد شرايط محسوب مى شود؛ هرچند ويژگى هاى ديگر را در حد مناسب دارا باشد. کلمات اولياى دين (ع) [49] و آيات قرآن [50]، بر مطلق بودن شرط ايمان تصريح دارد: «زنان مشرک را تا ايمان نياورده اند، به زنى مگيريد و کنيز مؤمن بهتر از آزاد زن مشرک است. هرچند زيبايى او شما را به شگفت آورد و به مردان مشرک تا ايمان نياورده اند، زن مؤمن ندهيد و برده ى مؤمن بهتر از مرد آزاد مشرک است. هرچند شما را به شگفت آورد، آنان شما را به سوى آتش فرا مى خوانند....» (بقره،221)بر اساس مضمون اين آيه، ازدواج با افراد بى ايمان، فرد را از سعادت اخروى باز مى دارد. بنابراين، چنين ازدواجى نبايد صورت گيرد. نکته مهم در آيه مذکور آن است که حتى اگر با فردى از پايين ترين طبقات اجتماعى يعنى بردگان که نه تنها هيچ دارايى ندارند بلکه خود متعلق به فرد ديگرى هستند، ازدواج صورت پذيرد، بهتر است تا با فرد آزادى که ايمان و باورهاى دينى مستحکمى ندارد. امام باقر (ع) فرمود: «سزاوار نيست، مسلمان با غير مسلمان ازدواج کند» ايشان حرمت اين عمل را به آية «و لا تمسکوا بعصم الکوافر»، استناد دادند. (کلينى، 1992: ج5، ص 358) صاحب نظران علوم اسلامى نيز بر اساس ادلة فوق، ايمان و باور دينى را شرط لازم براى همسر مى دانند. (نجفى، 1362: ج30، ص93) ايمان و باورهاى دينى، به عنوان يک نگرش اصلى و محورى به طور مستقيم و غير مستقيم بر همه ى ابعاد شخصيت فرد، مانند هدف زندگى، ابعاد اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى زندگى، ديدگاه هاى فرد نسبت به شغل، ازدواج، تحصيل و حتى جنبه هاى جزيى ترى، از قبيل تفريحات، علائق و ترجيحات رفتارى در زندگى اثرگذار است. (آذربايجانى، 1382: ص162) به جهات فوق تعاليم اسلام بر ملاک ايمان، بيشترين تأکيد را دارد.
علاوه بر ايمان، تقوا نيز يکى از شرايط لازم و ضرورى، جهت انتخاب همسر محسوب مى شود. برخوردارى از تقوا [51] در حدى است که همسر از گناهانى مانند زنا [52] و شرابخوارى [53] دورى کرده و به طور علنى و آشکار مرتکب گناه نشود. [54] اين ملاک نيز مطلق محسوب مى شود و در صورتى که روشن شود، فرد مورد نظر فاقد چنين تقوايى است، انتخاب وى انتخاب مناسبى نخواهد بود.
2) حسن خلق
مقصود از حسن خلق، رفتارها و تعامل هاى مناسب در زندگى، سازگارى و مدارا با افراد است. [55] اساس زندگى زناشويى، سازگارى، تفاهم و همکارى است که اين امور فقط در پرتو حسن خلق فراهم مى شود. [56] حسن خلق نيز به عنوان يک شرط لازم و ملاک مطلق براى همسر مناسب است که در همة شرايط زمانى و مکانى بايد مورد توجه قرار گيرد. بنابراين، اگر فردى از حسن خلق در حد مناسب برخوردار نباشد، فاقد شرايط لازم محسوب مى شود. به همين جهت، اولياى دين (ع)، صريحاً از ازدواج با افراد بدخلق را نهى کرده اند. (حر عاملى، 1991م.: ج14، ص54)قابل توجه است که اگر در موقعيتى پس از ازدواج روشن شود که زن يا مرد ناسازگار و بدخلق است، نحوه ى برخورد با موضوع، متفاوت از مرحله ى گزينش همسر است. در اين شرايط، اگر بدخُلقى به ناسازگارى شديد بين زن و مرد منجر شود، ادامه ى چنين زندگى مناسب نيست. [57] اما اگر بدخلقى در حد پايين تر و در برخى شرايط، روى دهد، صبر و مدارا و ادامه ى زندگى خانوادگى، بهترين شيوة مواجهه با مشکل است. رواياتى که به ثواب صبر و تحمل مرد يا زن در برابر بدخلقى همسر اشاره کرده است، [58] نيز مربوط به چنين شرايطى است. در غير اين صورت، اگر از ابتدا روشن شود که فردى بدخُلق است، دست کم چنين ازدواجى به دليل عدم برخوردارى يکى از شرايط لازم همسر، مناسب نيست. همچنين به دليل اين که حسن خلق يکى از ارکان مهم ايمان است [59]، بداخلاقى فرد نشانه اى از ضعف ايمان او نيز محسوب مى شود و درجات ايمان افراد به حسن خلق آن ها مربوط مى شود. [60] حسن خلق در خانواده نيز از ملاک هاى ديندارى و کمال افراد محسوب مى شود. [61] بنابراين، بداخلاقى موجب مى شود، فرد در ويژگى ايمان نيز ناقص باشد.
3) سلامت جسمانى و روانى
اگر فرد به بيمارى جسمى لاعلاج يا بيمارى روانى شديد دچار باشد، گزينش وى به عنوان همسر، مناسب نيست؛ زيرا چنين ازدواجى کارکردها و اهداف مورد نظر را تأمين نخواهد کرد. به همين جهت فقها در مواردى از نقصان جسمانى و روانى، ازدواج را فسخ شده اعلام مى کنند. [62]لازم به تذکر است که پس از آگاهى از برخوردارى فرد از ايمان، تقوا و حسن خلق در حد مطلوب، رد کردن ازدواج بدون دليل عرفى يا عقلى موجّه، ممکن است موجب بروز مشکلات اخلاقى در بعد فردى و اجتماعى شود. به همين جهت در کلمات اولياى دين (ع) آمده است: «وقتى خواستگارى پيدا شد که اخلاق و ديندارى او را مى پسنديد، زمينه ازدواج با وى را فراهم کنيد؛ در غير اين صورت فتنه و فسادى بزرگ زمين را فرا خواهد گرفت. [63]»
ب) ملاک هاى نسبى
به غير از اين چهار صفت، ساير ملاک هاى اعلام شده، نسبى محسوب مى شود. بدين معنا که با توجه به ساير ملاک ها، بود و نبود يا ضعف و قوتشان و موقعيت هاى زمانى و مکانى مختلف بايد، آن ها را در نظر گرفت.ملاک هايى که در گزينش همسر به طور نسبى بايد در نظر گرفته شوند، عبارتند از:
1) زيبايى و جذابيت ظاهرى
زيبايى يکى از ملاک هاى مهم در پيوند ازدواج و استمرار آن است. حصول ميل و علاقه متقابل و برطرف شدن نيازهاى جنسى، مبتنى بر احساس زيبايى زن و مرد نسبت به يکديگر است. جذابيت و کشش زيبايى، يک خصوصيت طبيعى است که در متون اسلامى شواهدى بر آن وجود دارد: «خداوند زيباست، زيبايى را دوست دارد...» [64] و «خوبى را نزد خوبرويان بجوئيد، زيرا اعمال و رفتار آنان براى نيکويى شايسته تر است.» [65] اگر در ازدواج ميل و علاقه وجود نداشته باشد، زمينة نارضايتى خانوادگى از ابتدا فراهم مى شود. به همين جهت، علاقه و ميل فردى که قصد ازدواج دارد، بسيار حائز اهميت است و حتى بر ميل و نظر والدين ترجيح دارد. [66] تأکيد اولياى دين (ع) بر اين پديده روان شناختى يعنى گرايش عاطفى به طرف مقابل در زن [67] و مرد [68] در راستاى تأمين اهداف مهم ازدواج از قبيل، حصول دوستى و عواطف شديد [69] بين زن و مرد و حمايت روانى [70] آن ها از يکديگر است. بنابراين، توجه به زيبايى و جذابيت ظاهرى، زمينة اساسى ميل و علاقه ى دو طرف به يکديگر را که ملاک مهم ديگرى براى گزينش همسر است، فراهم مى سازد. به همين جهت، بر اساس تعاليم اسلام، نگاه به چهره و اندام فرد مورد نظر، براى ازدواج در صورتى که قصد لذّتى در آن نباشد، نه تنها مجاز شناخته شده [71] بلکه مورد تأکيد قرار گرفته است؛ [72] زيرا اين امر، زمينة استمرار عواطف مثبت بين زن و شوهر را فراهم مى سازد. [73]نکته حائز توجه آن است که زيبايى و جذابيت مرد يا زن، بايد نسبت به يکديگر در نظر گرفته شود؛ زيرا زيبايى يک امر نسبى است و وابسته به سلايق اشخاص؛ از اين رو، بهتر است زن و مرد در نظر يکديگر از جاذبيت لازم برخوردار باشند، هرچند در نظر افراد ديگر، زيبا به نظر نرسند.2) فرزند آورى
از ديدگاه اسلام هرچند جذابيت ظاهرى حائز اهميت است ليکن برخى ملاک هاى ديگر مانند ديندارى و فرزندآورى بر آن ترجيح دارد. بنابراين، اگر معلوم شود که فردى فرزندآور نيست، هرچند زيبا باشد، از شرايط قابل قبول برخوردار نخواهد بود. [74]همچنين اگر کسى فقط با تأکيد و توجه به زيبايى فردى با او ازدواج کند، ممکن است نه تنها از زيبايى بلکه از صفات ديگرى مانند ديندارى وى محروم شود. [75] فرزند آورى به عنوان يک ملاک مهم در ازدواج، نقص در جذابيت ظاهرى را جبران مى کند؛ [76] در حالى که در صورت نقص در فرزندآورى، فرد از شرايط لازم برخوردار نيست؛ هرچند داراى جذابيت ظاهرى و کمال دينى باشد. [77] توجه صرف به ثروت نيز فرد را از جنبه هاى ديگر محروم مى کند؛ در حالى که اگر تزويج بر اساس ديندارى صورت پذيرد، زيبايى و ثروت نيز از جانب خداوند تأمين خواهد شد. [78] از آن جا که يکى از اهداف مهم ازدواج، توليد و پرورش فرزند است و از نياز مهم روانى انسان ها تعلق و پيوستگى خصوصاً با فرزند است. (رک. مزلو، 1367: ص79) فرزندآورى به عنوان يک ويژگى مهم همسر مناسب در نظر گرفته شده است. البته در موارد نادرى، پيش از ازدواج، مى توان نابارورى مرد يا زن را تشخيص داد.3) کفويت
کفويت مشابه مفهوم همسان همسرى در جامعه شناسى خانواده است. همچنان که همسان همسرى داراى جنبه هاى متعدد است، مفهوم کفو نيز امرى نسبى است و داراى مراتب متعدد است. بنابراين بايد همتايى دو نفر، در جمع بندى همة ملاک ها در نظر گرفته شود. ممکن است فردى نسبت به همسرش در جنبه هايى بالاتر باشد، در حالى که همسر وى در جنبه هاى ديگرى از او بالاتر است. در اين رابطه به بعضى از کلمات اولياى دين (ع) اشاره مى شود:همتا و هم شأن به اين است که فرد پاکدامن باشد و زندگى با او همراه با آسايش باشد. [79]
فردى در نامه اى به امام جواد (ع) اعلام مى کند که من مثل و همانندى براى ازدواج با دخترانم نيافته ام. امام جواد(ع) در جواب او مى فرمايد که در مورد نيافتن مثل و مانند، فکر و توجه زياد نکند بلکه اگر از اخلاق و ديندارى خواستگاران رضايت داشت، دختران را به همسرى آنان درآورد وگرنه فتنه و فساد بزرگ در زمين ايجاد مى شود. (همان، ص373)
امام رضا(ع) نيز مى فرمايند: «اگر ما مى خواستيم اعضاى خانواده خود را به افرادى که کاملاً همتا و هم شأن ما باشند، همسر دهيم، بدون همسر مى ماندند...». (همان، ج75، ص 367) از مجموع اين سه روايت روشن مى شود که همتايى در ازدواج امرى نسبى است و لازم است در برخى شرايط زمانى و مکانى از آن صرف نظر شود.
از اين رو، اگر فرد داوطلب ازدواج، از ملاک هاى مطلق، از قبيل اخلاق و سلامت روان برخوردار بود، مناسب نيست که اصل ازدواج را به عنوان يک سنت مهم پيامبران الهى، به دليل فراهم نبودن شخص همانند ترک نمود. از اين جهت، با وجود اين که همسران ائمه(ع) و پيامبر(ص) همتا و کفو آن ها نبودند، اين امر باعث نشد که ائمه اطهار(ع) از ازدواج با آن ها خوددارى کنند. (نک. قمى، 1370: ج1 ؛ ج2)
به نظر مى رسد، جمله اى که در مورد حضرت فاطمه(ع) گفته شده است که اگر حضرت علي(ع) نبود، همتا و همانندى براى ازدواج با حضرت زهرا(س)، در ميان انسان ها يافت نمى شد، اشاره به اين واقعيت دارد که غير از علي(ع) کسى همتاى ايشان نبود. (حر عاملى،1991م.: ج14، ص49) و ممکن بود در غير اين صورت ازدواج ايشان مانند ازدواج بسيارى از فرزندان ائمه (ع) با همتاى خود نباشد. بنابراين نمى توان گفت که ايشان به دليل نبودن کفو و همتا، ازدواج نمى کرد. البته، لازم به ذکر است که خاندان پيامبر(ص) و معصومان داراى اختصاصاتى از جمله در ازدواج مى باشند [80] که در اين موارد نمى توان ايشان را با انسان هاى ديگر و شرايط عادى و طبيعى مقايسه کرد. در مقام تفسير حديث مذکور، دو تفسير ديگر نيز بيان شده است که هر دو قابل نقض هستند:
الف) «از آن جا که مرد بر زن استيلا دارد و از طرف ديگر غيرمعصوم بر معصوم استيلا ندارد»، لذا حضرت زهرا (ع) نمى توانستند با غيرمعصوم ازدواج کنند. بنابراين، تنها گزينه ايشان براى ازدواج حضرت علي(ع) بود.
اين تبيين مورد ترديد است؛ زيرا استيلا و به تعبيرى قوّاميت مرد بر زن در خانواده، در محدوده ى وظايف خانوادگى است نه در همه ابعاد و رفتارهاى زندگي. بنابراين اشکالى ندارد که زن معصومى به همسرى مرد غيرمعصوم درآيد. با اين وجود به وظايف دينى و شرعى خود عمل کند. آسيه يکى از زنان الگو براى اهل ايمان بود که دعا کرد خداوند خانه اى در بهشت براى او بنا کند و او را از دست فرعون و رفتارهايش نجات دهد (رک. تحريم، 11). به همين جهت، زن معصوم مى تواند به همسرى غيرمعصوم درآيد و در شرايطى ويژه نيز شهادت در راه خدا را برگزيند و هيچ گاه دست به رفتار خلافى نزند.
ب) «فلسفه ازدواج حضرت زهرا (س)، ايجاد پاک ترين نسل بود و به همين جهت بايد با بهترين فرد ازدواج مى کرد تا والاترين فرزندان تربيت شوند.»
در نقد اين بيان قابل ذکر است که به طور قطع مقام حضرت على (ع) و حضرت زهرا (ع) از مقام فرزندانشان بالاتر است؛ با اين وجود والدين حضرت على (ع) و مادر حضرت زهرا (س)، به ظاهر معصوم نبودند، هرچند از مقام بسيار والايى برخوردار بودند. همچنين والدين پيامبر (ص) که بزرگ ترين شخصيت عالم انسانى مى باشد، معصوم نبودند. علاوه بر اين، مادران همه ائمه (ع) به استثناى امام حسن (ع) و امام حسين (ع) در ظاهر معصوم نبودند، ولى شخصيت بسيار والاى آن ها، براى ايجاد نسلى پاک که به مقام ولايت، حجيت و انسان کامل رسيده اند، کافى بود. بنابراين، ايجاد نسل پاک، مشروط به صفت عصمت، به ويژه آن چه در چهارده معصوم (عليهم السلام) بود، نمى باشد. به همين جهت تبيين دوم نيز مورد ترديد است يا دست کم قابل اثبات نيست و نقض هايى بر آن وارد مى شود.
در هر صورت، همان گونه که گفته شد، معصومان (ع) اختصاصاتى از جمله در ازدواج دارند، ولى سنت و سيره همه آن بزرگان انجام ازدواج بود. از اين رو، اظهارنظر در مورد ازدواج حضرت زهرا (ع) بايد با تأمل بيشترى صورت گيرد. شاهد بر اين امر، کلامى از رسول خدا (ص) است که فرمود: «من در ميان شما و مانند شما ازدواج مى کنم ولى ازدواج فاطمه (ع)، امرى الهى است و مطابق دستور از آسمان انجام شده است.» (حر عاملى، 1991م: ج 14، ص 49، ح 5)
به همين جهت، طبق روايات وقتى زنى به بهانه رشد معنوى از ازدواج سربازمى زند، امام صادق (ع) به او مى فرمايد: «دست از اين شيوه بردار، زيرا اگر قرار بود کسى به اين عذر، ازدواج نکند، زنى اولى تر از حضرت زهرا(س) نبود.» (همان، ص117، باب 84) همچنين رسول خدا (ص) زنان را از اين که به دليل امور معنوى (که شايد مهم ترين توجيه باشد) از ازدواج سرباززنند، نهى نموده است. (همان)
در مجموع بر اساس تعاليم اسلام و برخى آيات قرآن کريم، [81] اصل حاکم، انجام ازدواج در صورت تحقق شرايط لازم مانند ايمان است و نبود ساير ويژگى ها نبايد مانع انجام ازدواج شود. [82]
همسانى زن و مرد در امور فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى هرچند به سازگارى بيشتر آنان کمک مى کند ولى نمى توان اين امر را به عنوان ملاک لازم و قطعى در همة شرايط زمانى و مکانى براى همسر مناسب در نظر گرفت. آيات قرآن، [83] کلمات معصومان [84] (ع) و سيره ى عملى اولياى دين (ع) در ازدواج [85]، حاکى از اين امر است که اين ملاک نمى تواند جهت ترجيح افراد بکار رود. به عنوان نمونه، وقتى امام سجاد(ع) با زنى از بنى شيبان ازدواج مى کند، يکى از اصحاب، به جهت تعلق زن به آن قبيله و ناشناس نبودنش اظهار خرسندى مى کند. امام (ع) به او مى فرمايد: «تو را صاحب نظرتر از اين حساب مى کردم. خداوند به وسيله اسلام، پايين را بالا برد، ناقص را کامل کرد و افراد پايين جامعه را کرامت بخشيد. مسلمان پست نيست. پستى، پستى جاهليت است.» (همان، ص372) و «پيامبر(ص)، سياه فقير را به تزويج زن قريشى بسيار ثروتمند درآورد و فرمود: «من براى آسان شدن ازدواج ها چنين کردم. شيوه عمل رسول خدا(ص) را سنّت و رسم خودتان قرار دهيد و بدانيد که گرامى ترين شما نزد خدا با تقواترين شماست...» (مجلسى، 1983م: ج22، صص 437 ؛ 265)
تشابه زن و مرد در امور روان شناختى، از قبيل هوش، عواطف، تحصيلات و نگرش ها، در ضمن ملاک کفويت قرار مى گيرد. زيرا اين امور در پيوند دو نفر، استحکام و استمرار پيوند آن ها بسيار اثرگذار است. البته تشابه در اين امور مانند ملاک کفويت، امرى نسبى است و صرف نبود يا نقص در آن ها فرد را فاقد شرايط لازم نمى کند. در اين مورد، بايد شرايط زمانى و مکانى و شخصيت افراد داوطلب ازدواج در نظر گرفته شود. بديهى است هرچه تشابه بيشتر باشد، فرد مورد نظر از شرايط بهترى برخوردار خواهد بود.
در ميان صفات نسبى، مهمترينشان توجه به همسانى و تشابه زن و مرد است که از ميان آن ها جنبه هاى روان شناختى افراد که در سازگارى و رضايت زناشويى بيشتر مؤثر است، بايد ترجيح داده شود. اين موارد عبارتند از: رفتار و شيوه ى برخورد در خانواده، نگرش هاى مربوط به زندگى خانوادگى، مانند فرزندپرورى، مهار و تعديل عواطف. در فرآيند گزينش همسر، پس از شناخت ملاک هاى لازم، تطبيق آن ها بر فرد مورد نظر، امرى مهم و بسيار دشوار است. به طور کلى دو اصل مهم در فرآيند گزينش همسر، بايد رعايت شود:
اول؛ شناخت شرايط لازم و ساير ويژگى هاى همسر مناسب و در مقابل صفات، حالات و رفتارهاى مخل زندگى زناشويى خشنودکننده.
دوم؛ سعى در کسب اطلاعات لازم و کافى از فرد داوطلب ازدواج. بدين منظور با تحقيق در مورد ويژگى هاى فرد مورد نظر از محل تحصيل، کار و زندگى و در مورد خانواده او، از بخش مهمى از شخصيت فرد مى توان اطلاع يافت. به علاوه، با برگزارى چند جلسه ملاقات و توجه به گفتار و ساير حالات غير کلامى فرد، اطلاعات لازم براى تصميم گيرى به دست خواهد آمد. به نظر مى رسد، هر چه دختر و پسر در فرآيند گزينش همسر به اين دو اصل بيشتر پايبند باشند، انتخاب آن ها مناسب تر خواهد بود.
آن چه در مورد ملاک هاى ازدواج گفته شد، مبتنى بر جهان بينى اسلام است. از آن جا که اسلام، تأمين نيازهاى عاطفى و جنسى، توليد و پرورش فرزندان صالح، حفظ افراد از آلودگى ها و تکامل اخلاقى و معنوى را از اهداف اساسى ازدواج مى داند، ملاک هاى همسر مناسب را نيز در راستاى تأمين همين اهداف در نظر مى گيرد. از اين رو، فردى که جهان بينى مادى دارد يا از باورهاى دينى ضعيف برخوردار است، ممکن است، ملاک هاى مادى از جمله جذابيت ظاهرى و شرايط اقتصادى را به عنوان اصلى ترين معيارها قرار دهد.
همچنين، اهدافى که براى ازدواج بيان شد، مربوط به غالب ازدواج ها، به ويژه ازدواج اول افراد است. تعداد اندکى از ازدواج ها نيز ممکن است، براى تأمين برخى اهداف ديگر صورت پذيرد. مثلاً فردى که همسر خود را از دست داده و داراى چند فرزند است، در ازدواج دوم ديگر توجهى به بارورى فرد ندارد و ممکن است با فردى نابارور ازدواج کند و نيز در ازدواج هايى که گاه اهدافى کوتاه مدت براى آن ها در نظر گرفته شده، فقط به ملاک هايى مطلق و ضرورى توجه مى شود.
فهرست منابع:
«قرآن کريم»، ترجمه محمد فولادوند، دارالقرآن کريم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى،1373.آذربايجانى، مسعود و ديگران: «روان شناسى اجتماعى با نگرش به منابع اسلامي»، پژوهشکده حوزه و دانشگاه و سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انسانى دانشگاه ها (سمت)، 1382.
الحرعاملى، محمدبن الحسن: «وسائل الشيعه»، تحقيق عبدالرحيم ربانى شيرازى، بيروت، دارالاحياء التراث العربى، 1991.
ساروخانى، باقر: «جامعه شناسى خانواده»، تهران، سروش، 1370.
سيوطى، جلال الدين: «الدرّ المنثور»، مکتبة آيت الله مرعشى نجفى، 1404ق.
صديق اورعى، غلامرضا: «جامعه شناسى مسائل اجتماعى جوانان»، جهاد دانشگاهى مشهد، 1374.
طباطبايى، محمدحسين: «تفسير الميزان»، قم، جامعه مدرسين،1374.
طبرسى، حسن بن فضل: «مکارم الاخلاق»، بيروت، دارالحوراء، 1408ق.
فريد، مرتضي: «الحديث روايات تربيتي»، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1371.
قمى، شيخ عباس: «منتهى الآمال»، تهران، انتشارات هجرت، 1370.
کلينى رازى، محمدبن يعقوب: «الکافي»، بيروت، دارالاضواء، 1992م.
المتقى الهندي: «کنزالعمال»، بيروت، مؤسسه الرساله، 1409ق.
مجلسى، محمدباقر: «بحارالانوار»، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1983م.
محمدى رى شهرى، محمد: «ميزان الحکمة»، محمد رضا شيخى، دارالحديث، 1379.
مزلو، ابراهام: «انگيزش و شخصيت»، احمد رضوانى، نشر آستان قدس رضوى، 1367.
مطهرى، مرتضي: «شناخت»، تهران، صدرا، 1367.
مطهرى، مرتضي: «مجموعه آثار»، تهران، صدرا، 1378.
معلمى، حسن: «مبانى اخلاق در فلسفه غرب و فلسفه اسلامي»، تهران، مؤسسه فرهنگى دانش و انديشه معاصر، 1380.
نجفى، محمد حسن: «الجواهرالکلام فى شرح شرايع الاسلام»، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1362.
نورى طبرسى، حسين: «مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل»، بيروت: آل البيت لاحياءالتراث العربى، 1988م.
: «ارزش ها و نگرش هاى ايرانيان، موج دوم»، وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامى، 1381.
? Mendelson.E.M. “World view” International Encyclopedia of The Social Sciences. 1968.
--------------------------------------------
پى نوشت ها :
* - دانش آموخته سطح چهار حوزه، کارشناس ارشد روانشناسى بالينى، عضو هيأت علمى مؤسسه پژوهشى حوزه و دانشگاه.
[1] - Mendelson
[2] - «افحسبتم انّما خلقناکم عبثاً...»، (مؤمنون، 115).
[3] - «... انّا لله و انا اليه راجعون»، (بقره، 156).
[4] - «... ما هى الّا حياتنا الدنيا نموت و نحيى و ما يهلکنا الّا الدهر...»، (جاثيه، 24).
[5] - «السليم الطرفين...»، هرچند اين روايت در مورد مردان است، ولى مسئوليت هاى اداره خانه و فرزندان و تأمين نيازهاى عاطفى همسر، اين ويژگى را در زن نيز حائز اهميت مى کند و «انّ خير نسائکم الولود...» (حر عاملى، 1991: ج14، ص 14).
[6] - «تزوّجوا الابکار فانّهنّ اطيب شيئاً افواها»، (همان، صص 34 ؛ 20 ).
[7] - «... امرأة ذات دين و جمال»، (نورى طبرسى، 1988م: ج14،ص169)؛ «انظر الى وجهها و کفّيتها»، (همان،ص214)؛ «خير نساء امتى اصحهنّ وجهاً»، (حرعاملى، 1991: ج14، ص 78).
[8] - «... و ينظر الى خلفها...»، (همان، ص 59 ؛ مجلسى، 1983: ج100، ص231).
[9] - «اذا ارادکم احدکم ان يتزوّج امرأة فليسأل عن شعرها کما يسأل عن وجهها فان الشعر احد الجمالين»، (همان، ص237).
[10] - (حجرات، 13؛ کلينى رازى، 1992: ج5، ص344). در مورد ازدواج مقداد با يکى از دختران عبدالمطلّب. در آيه 221 سوره مبارکه بقره، عبارت «ولو اعجبتکم» نشان مى دهد که صرف زيبايى نمى تواند ملاک محسوب شود و بايد با توجه به ملاک هاى ديگر در نظر گرفته شود.
[11] - «اياکم و تزويج الحمقاء، فانّ صحبتها ضياع و ولدها ضباع»، (مجلسى، 1983: ج100، ص237) ؛ «و خيرالجوارى ما کان لها عقل و ادب فلست تحتاج الى ان تأمر و تنهي»، (حر عاملى، 1991: ج14، ص13).
[12] - «الذليلة مع بعلها...»، (همان، ص14). اين تعبير مانند اذلة على المؤمنين (مؤمنين،54)، به معناى تواضع است. بنابراين، برخوردارى از روحيه ى تواضع در مقابل شوهر، از صفات همسر مناسب محسوب مى شود.
[13] - «الهيّنة اللّينة ...»، (همان، ص 15).
[14] - «... اذا غاب عنها حفظته فى نفسه و ماله»، (همان، ص22).
[15] - عن النبّى (ص): «خير النساء اذا اُعطيت شکرت و اذا حرمت صبرت»؛ «لا ينظر الله الى امرأة لا تشکر لزوجها و هى لا تستغنى عنها»، (سيوطى، 1404ق: ج1، ص 152).
[16] - «... الطفهنّ بازواجهنّ و ارحمهنّ باولادهنّ...»؛ «... احنى على ولد...»، (حر عاملى، 1991: ج14، ص20).
[17] - «المتبرّجة مع زوجها الحصان على غيره... و اذا خلا بها بذلت له ما يريد منها»، (همان، ص4).
[18] - «الطيّبة الطبيخ المقتصدة القليلة لمهر»، (همان، ص13).
[19] - همان؛ «من برکة المرأة خفة مؤونتها»، (مجلسى، 1983م.: ج100، ص231).
[20] - «... تعين زوجها على دهره و تساعده على دنياه و لا تعين الدهر»، (طبرسى، 1408ق: ص199) ؛ «... زوجة صالحة تعينه على امر الدنيا و الاخرة»، (مجلسى، 1983م.: ج100، ص238).
[21] - «لامة مؤمنة خير من مشرکة»، (بقره، 221).
[22] - «عليک بذوات الدين تربت يداک»، (حرعاملى، 1991م: ج14، ص22) ؛ «ما افاد رجل بعد الايمان خير من امرأة ذات دين و جمال»، (طبرسى نورى، 1988م: ج14، ص161).
[23] - «لى زوجة اذا رأتنى مهموماً قالت لى ما يهمّک ان کنت تهتمّ لرزقک فقد تکفل لک به غيرک... فقال رسول (ص) هذه من عمّاله (الله) لها نصف اجر الشهيد»، (حرعاملى، 1991م: ج14، ص17).
[24] - «انّ من شرّ نسائکم... التى لا تتورّع من قبيح...»، (مجلسى، 1983م: ج100، ص235).
[25] - «خير للنساء ان لايرين الرجال و لا يراهنّ الرجال»، (حرعاملى، 1991م: ج14، ص43) ؛ «ان من خير نسائکم... الستيرة...»، (مجلسى، 1983م: ج100، ص235) ؛ «خير نسائکم... العفيفة فى فرجها»، (همان، ص237).
[26] - «لا يتزوّج المؤمن ناصبة و لا يتزوّج الناصب مؤمنة»، (همان، ص 378).
[27] - «ايّاکم و نکاح الزنج فانّه خلق مشوّة»، (همان، ص236).
[28] - «من تزوّج لله و لصلة الرحم توجّه الله بتاج الملک»، (حرعاملى، 1991م: ج14، ص31) ؛ در سيره ائمه (ع) نيز ازدواج با خويشان، زياد ديده مى شود.
[29] - «لا تنکحوا القرابة القريبة فان الولد يخلق منادياً»، (فريد، 1371: ج1، ص184» ؛ عن رسول الله (ص) قال: «اغتربوا و لا تضروا»، (همان).
[30] - «تخيّروا لنطفکم فان النساء يلدن اشباه اخوانهنّ و اخوانهنّ»، (محمدى رى شهرى، 1379: ج5).
[31] - «... ايّاکم و خضراء الدّمن ... المرأة الحسناء فى منبت السوء»، (حرعاملى، 1991م: ج14، ص 19).
[32] - «اختاروا لنطفکم فان الخال احد الضجيعن»، (همان، ص29) ؛ «تزوّجوا فى الحجر الصالح فانّ العرق دسّاس»، (محمدى رى شهرى، 1379: ح 7848).
[33] - «خير نسائکم... الغريزة فى اهلها»، (حرعاملى، 1991م: ج14، ص14).
[34] - «... لا تزوّجها الاّ ممّن هو على رأيها»، (مجلسى، 1983م: ج100، ص378) ؛ «تزوّجوا فى الشکّاک و لا تزوّجوهم، لانّ المرأة تأخذ من ادب الرّجل و يقرّها على دينه»، (همان، ص377)؛ «لا يتزوج المستضعف مؤمنه»، (همان، ص378).
[35] - «لا تزوّجه ان کان سيّ الخلق»، (حرعاملى، 1991م: ج14، ص54).
[36] - «التّقيّ النقيّ...»، (همان، ص 18) ؛ «زوجها ممن يتّقى الله فان احبها اکرمها و ان ابغضها لم يظلمها»، (فريد، 1371: ج1، ص177).
[37] - «الزانى لا ينکح الاّ زانية او مشرکة و الزانية لا ينکحها الاّ زان او مشرک و حرّم ذلک على المؤمنين»، (نور، 3).
[38] - «لا يتزوّج شارب خمر فانّ من فعل فکأنّما قادها الى الزنا»، (مجلسى، 1983م: ج100، ص372).
[39] - «... عنده يسار»، (حرعاملى، 1991م: ج14، ص52).
[40] - (مجلسى، 1983م: ج22، ص265) ؛ «ان خطب اليک رجل رضيت دينه و خُلقه و فزوّجه و لا يمنعک فقره وفاقته ...»، (همان، ج100، ص379).
[41] - «... السمح الکفّين... لا يلجيّ عياله الى غيره... ان من شرّ رجالکم البهّات البخيل الفاحش، الآکل وحده... الملجى، عياله الى غيره...»، (همان، ص18).
[42] - «ان من خير رجالکم... البرّ بوالديه... ان من شرّ رجالکم... العاقّ بوالديه»، (همان، ج 14، ص18).
[43] - «انکحوا الاکفاء وانکحوا فيهم و اختاروا لنطفکم»، (همان، ص29).
[44] - «المؤمن کفو المؤمنة و المسلم کفو المسلمه»، (همان، ص44).
[45]- ازدواج جويبر که مردى فقير و فاقد زيبايى هاى ظاهرى و از سياهان سودان بود، با دخترى از اشراف عرب به نام ذلفا به تشويق پيامبر (ص) روى داد و براى نفى ملاک هاى قومى و طبقاتى بود. (همان).
[46] - «لولا انّ الله خلق فاطمه لعليّ ما کان لها على وجه الارض کفو آدم فمن دونه»، (همان، ص49).
[47] - «المؤمنون بعضهم اکفاء بعض»، (همان).
[48] - «الطيّبات للطيّبين و الطيّبون للطيّبات ...»، (نور، 26)
[49] - «... و عليک بذات الدّين...»، (حرعاملى، 1991م: ج14، ص30، روايات 23، 22، 21، 17، 15 و 14).
[50] - «فان علمتموهنّ مؤمنات فلاترجعوهنّ الى الکفّار لاُهنّ حِلٌّ لهم و لا هم يحلّون لهنّ... و لاتُمسکوا بعصم الکوافر...»، (ممتحنه، 10).
[51] - «زوّجها من رجل تقيّ فان احبّها اکرمها و ان ابغضها لم يظلمها».
[52] - «الزانى لاينکح الاّ زانية اومشرکة و الزانية لاينکحها الا زان او مشرک و حرّم ذلک على المؤمنين»، (نور، 3).
[53] - «لا يتزوّج شارب خمر فانّ من فعل فکأنما قادها الى الزّنا»، (همان: ج100، ص372).
[54] - «من زوّج کريمته من فاسق نزل عليه کل يوم الف لعنة»، (نورى طبرسى، 1988م: ج14، ص191).
[55] - «قيل للصادق (ع) ما حدّ حسن الخلق؟ قال: تلين جانبک و تطيب کلامک و تلقى اخاک ببشر حسن»، (مجلسى، 1983م: ج71، ص171).
[56] - «حسن خلق يعيش به فى الناس»، (همان، ج 69، ص 404) ؛ «حسن خلق يدارى به الناس»، (همان،
ص408).
[57] - «اصناف لا يستحاب دعاؤهم رجل تؤذيه امراته بکل ما تقدر عليه... يقول له... فان شئت خلّيتها و ان شئت اسکنها»، (همان: ج100، ص224).
[58] - «من صبر على خلق امرأة سيئة الخلق و احتسب فى ذلک الاجر اعطاه الله ثواب الشاکرين فى الاخرة»، (همان، ص244) ؛ «من صبرت على سوء خلق زوجها اعطاها مثل (ثواب) آسية بنت مزاحم»، (همان، ص247).
[59] - «اربع من کن فيه کمل اسلامه... و حسن خلقه مع اهله»، (همان: ج75، ص93).
[60] - «ان اکمل المؤمنين ايماناً احسنهم خلقاً»، (همان: ج71، ص373).
[61] - «خيارکم، خيارکم لنسائه»، (امالى طوسى به نقل از همان، ص 39).
[62] - برخى از اين نقص ها در قانون مدنى مواد 1125-1120 مطرح شده است.
[63] - «اذا جائکم من ترضون خلقه و دينه فزوّجوه الاّ تفعلوه تکن فتنة فى الارض و فساد کبير»، (حر عاملى، 1991م : ج14، ص51). اين حديث از رسول خدا (ص) و امام باقر (ع) به طرق مختلفى نقل شده است.
[64] - «ان الله جميل و يحب الجمال...»، (المتقى الهندى، 1409ق: ح 17166).
[65] - پيامبر اکرم (ص) فرمود: «اطلبوا الخير عند حسان الوجوه فان افعالهم احرى ان يکون حسناً»، (مجلسى، 1983م: ج74، ص187).
[66] - «تزوّج الّتى هويت و دع الّتى هوى ابواک»، (همان: ج100، ص235).
[67] - «النساء يحببن ان يرين الرجال فى مثل ما يحب الرجال اين يرى فيه النساء من الزينة»، (همان، ج76،
ص101).
[68] - «خير الجوارى ما کان لک فيها هوى و کان لها عقل و ادب»، (حرعاملى، 1991م: ج14، ص13).
[69] - «و من آياته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا اليها و جعل بينکم مودة و رحمة»، (روم، 21).
[70] - (همان) ؛ «زوجة صالحة تعاونه و يحصن لها فرجه»، (حرعاملى، 1991م: ج14، ص21) ؛ «امرأة صالحة اذا رآها سرتّه و اذا اقسم عليها ابرتّه» (همان، ص 22 و روايات صص 24-22، همان: ج14).
[71] - «اينظر الرجل الى المرأة يريد تزويجها فينظر الى شعرها و محاسنها؟ قال لا بأس بذلک اذا لم يکن متلذّذا»، (همان، ج14، ص 60 ؛ همه روايات باب 36، صص61-59).
[72] - «الرجل يريد ان يتزوج المرأة يجوز له ان ينظر اليها؟ قال نعم و ترقّق له الثياب لانه يريد ان يشتريها باغلى الثمن»، (همان، ص61).
[73] - «انّه قال للمغيرة بن شعبة و قد خطب امرأة: لو نظرت اليها فانّه احوى ان يدوم بينکما»، (همان، ص61).
[74] - «تزوّجوا بکرا ولوداً و لا تزوّجوا حسناء جميلة عاقراً فانى ابا هى بکم الامم يوم القيامه»، (همان: ج14، ص33).
[75] - «من تزوّجها لجمالها رأى فيها ما يکره» و «من تزوج امرأة لا يتزوجها الا لجمالها لم ير فيها ما يحبّ»، (همان، ص31).
[76] - «تزوّج سواء ولوداً فانى مکاثر بکم الامم ... ما السواء قال القبيحة»، (همان، ص33).
[77] - «يا نبيّ الله ان لى ابنة عم قد رضيت جمالها و حسنها و دينها و لکنّها عاقر فقال لا تزوجها»، (همان).
[78] - «اذا تزوجها لدينها رزقه الله المال و الجمال»، (همان، ص30).
[79] - «الکفو ان يکون عفيفاً و عنده يسار»، (مجلسى، 1983م: ج100، ص372).
[80] - براى نمونه، ازدواج با همسران پيامبر(ص) پس از رحلت ايشان ممنوع اعلام شد. (احزاب، 53) همچنين فقط براى پيامبر(ص) جايز بود که نُه همسر دائم داشته باشد يا اگر زنى خود را به پيامبر(ص) مى بخشيد، مانند همسر ايشان محسوب مى شد. (احزاب، 50)
[81] - به عنوان نمونه، مى توان به اين آية شريفه اشاره کرد: «وانکحوا الايامى منکم و الصالحين من عبادکم و امائکم»، (نور، 32).
[82] - «و من لم يستطع منکم طولاً ان ينکح المحصنات المؤمنات فمن ما ملکت ايمانکم من فتيانکم المؤمنات»، (نساء، 25).
[83] - «يا ايّها الناس انّا خلقناکم من ذکر و انثى و جعلنکم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقيکم»، (حجرات، 13).
[84] - «ان خطب اليک رجل رضيت دينه و خلقه فزوّجه و لا يمنعک فقره و فاقته»، (مجلسى، 1983م: ج100، ص 379).
[85] - مانند ازدواج امام سجاد (ع) با کنيزها و تزويج پيامبر (ص) دخترعمه خود را به خدمتکارش. (نک. همان، ص374).