امام حسين و قيامش در آينه انديشه ها
اشاره شخصيت، سيره و نهضت زندگى آفرين سرور و سالار شهيدان امام حسين (ع) همواره از سوى انديشمندان مورد دقت و بررسى و نقادى قرار گرفته است. هزاران مقاله و صدها کتاب از طرف صاحبان انديشه و قلم و بيان از همه ملل و نحل به رشته تحرير درآمده است.
جاذبه شخصيت سيماى درخشان حسين بن على (ع) نظر بسيارى از اهل انديشه را به خود معطوف کرده است. در ميان متفکّران، کسانى به بلنداى شخصيت آن امام همام اشاره کرده اند که حتّى کمترين سنخيّت با حضرت ندارند و برخى از آنان حتّى از مخالفان او به حساب مى آيند، امّا در عين حال او را ستوده اند.
در اين نوشتار مختصر، سخنان تعدادى از بزرگان و متفکّران جهان را دراين باره مى خوانيد.
ابن ابى الحديد اين دانشمند نامدار اهل سنت، مى نويسد:
سالار پرشکوه شکست ناپذيران روزگار و قهرمان کسانى که در برابر ذلّت و تحقير سر فرود نياورده، و به عصرها و نسل ها درس جوانمردى و شرافت و مرگ پر افتخار را زير سايه شمشيرهاى آخته داد، و آن را بر سازش با بيداد و فريب برگزيد، پدر يکتاپرستان گيتى، حسين (ع)، فرزند رشيد على (ع) است. استبدادگران اموى به آن شخصيت تسخيرناپذير و يارانش امان دادند، امّا او بدان دليل که نمى خواست در برابر ذلّت و بيداد سر خم کند، و نيز بيم آن داشت که اگر با پذيرش امان نامه کشته هم نشود، ذلّت بر او و ديگر آزادمنشان رهرو راهش از سوى عبيد و ديگر خودکامگان سياه کار و حقير تحميل گردد، مرگ پر عزّت و افتخار را بر زندگى ذليلانه برگزيد. (1)
علامه محمد اقبال لاهورى علامه اقبال، انديشمند، عارف و شاعر پرآوازه پاکستانى، و از مفاخر و انديشمندان اهل سنت در قرون معاصر است.
از ميان رهبران اهل سنت، اين مصلح بزرگ اسلامى، بيش از ديگران به اهميت زنده نگه داشتن محرم و عزادارى امام حسين اهتمام ورزيد و اين موضوع را با قلم و شعر مورد تأکيد قرار داد. او در جاى جاى ديوان شعرخود از امام حسين (ع) و عشق او به حقيقت و لزوم پيروى از آن حضرت و آموزش آزادى و آزادگى از قيام وى ياد مى کند و سرانجام خود تصريح مى کند نه تنها آزادى بلکه:
رمز قرآن از حسين آموختيمز آتش او شعله ها افروختيم
تار ما از زخمه اش لرزان هنوزتازه از تکبير او ايمان هنوز
اى صبا! اى پيک دور افتادگان!اشک ما بر خاک پاک او رسان (2)
علامه اقبال لاهورى، درباره قيام امام حسين (ع) معتقد است که اگر قصد آن حضرت رسيدن به حکومت بود، عشق را رها مى کرد و اين چنين عاشقانه برنمى خاست، بلکه سپاهى فراهم مى آورد. قيام او، تنها براى اصلاح امّت و احياى دين و محو فاسدان بود که اثرش تا به حال باقى است و تازگى ايمان ما نشأت گرفته از قيام آن حضرت است:
مدّعايش سلطنت بودى اگرخود نکردى با چنين سامان سفر
تيغ، بهر عزّت دين است و بسمقصد او حفظ آيين است و بس
ماسوى الله را مسلمان بنده نيستپيش فرعونى سرش افکنده نيست
خون او تفسير اين اسرار کردملّت خوابيده را بيدار کرد
تيغ لا چون از ميان بيرون کشيداز رگ ارباب باطل خون کشيد
نقشِ الاّ الله بر صحرا نوشتسطر عنوان نجات ما نوشت (3)
از ديدگاه اقبال، امام حسين (ع) حماسه ستيز عشق با عقل و هوس است:
آن شنيدستى که هنگام نبردعشق با عقل هوس پرور چه کرد
آن امام عاشقان، پور بتول سرو آزادى ز بُستان رسول
الله الله باى بسم الله، پدرمعنى ذبح عظيم، آمد پسر
چون خلافت رشته از قرآن گسيختحريّت را زهر اندر کام ريخت
خون آن سر، جلوه خير الاممچون سحاب قبله باران در قدم
بر زمين کربلا باريد و رفتلاله در ويرانه ها کاريد و رفت
تا قيامت قطع استبداد کردموج خون او چمن ايجاد کرد
بهر حق در خاک و خون گرديده استپس بناى لا إلهَ گرديده است (4)
امام شافعى پيشواى يکى از مذاهب اربعه اهل سنت که علاقه و ارادت بسيارى به اهل بيت (ع) دارد، درباره واقعه عاشورا، اشعار زيبايى سروده است که ترجمه برخى از ابيات آن چنين است:
اين حادثه از حوادثى است که خواب مرا ربوده و موى مرا سپيد کرده است. دل و ديده مرا به خود مشغول ساخته و مرا اندوهگين کرده است و اشک چشم، جارى و خواب از آن پريده است.
دنيا از اين حادثه خاندان پيامبر (ص) متزلزل شده و قله کوه ها نزديک به آب شدن گرديد.
آيا کسى هست که از من به حسين پيامى برساند، اگر چه دلها آن را ناخوش دارند!؟
حسين کشته اى است بدون جرم و گناه که پيراهن او به خونش رنگين شده، عجب از ما مردم آن است که از طرف، به آل پيامبر (ص) درود مى فرستيم و از سوى ديگر، فرزندان او را به قتل مى رسانيم و اذيّت مى کنيم!
اگر گناه، دوستى اهل بيت پيامبر است، از اين گناه هرگز توبه نخواهم کرد.
اهل بيت پيامبر روز محشر، شفيعان من هستند و اگر نسبت به آنان بغضى داشته باشم، گناه نابخشودنى کرده ام. (5)
امام شافعى، شهادت اباعبداللّه (ع) را نه حادثه اى معمولى، بلکه فاجعه اى بزرگ شمرده است، فاجعه اى که دنيا را لرزاند و قله کوه ها نزديک به آب شدن کرد.
اين لرزش دنيا و ريزش کوه را - که امام شافعى مى گويد - آن گاه احساس مى کنيم که به منابع تاريخى بنگريم. در اين منابع آمده است که روز عاشورا قاتلان آن حضرت نيز قادر نبودند عواطف خود را پنهان کنند و بر مظلوميت امام حسين (ع) در هنگامه حوادث اشک نريزند. در روايت است که حضرت زينب (س) هنگام شهادت برادر رو به عمر سعد کرده و فرمود: اى پسر سعد! اباعبدالله را مى کشند و تو مى نگري؟! (6)
ناگاه عمر سعد چهره برمى گرداند؛ در حالى که اشک نحسش بر صورتش جارى است.
چون که او دنباله زاغان پَرَدزاغ او را سوى گورستان بَرَد
در منابع اهل سنت، اين سخن پيامبراکرم (ص) درباره امام حسين (ع) به صراحت نقل شده است که فرمود:
فرزند ريحانه است، و حسن و حسين دو ريحانه من در دنيايند، (7) پروردگارا! من آنها را دوست دارم، تو نيز آنها دوست بدار و هرکس را که آنها را دوست بدارد. (8)
در روايتى ديگر، آن حضرت استمرار رسالت و نبوتش را در وجود با عظمت امام حسين (ع) دانسته و مى فرمايد: حسينُ منّى و أنا مِن حسينٍ، أحَبَّ اللهُ مَن أحبَّ حسينا (9) حسين از من است و من از حسينم. خداوند دوست دارد کسى را که او را دوست بدارد.
طبرى در تاريخ خود مى گويد که چون خبر شهادت سيدالشهداء (ع) به عبدالله بن زبير رسيد، گفت:
او مرگ با عزّت را بر زندگى ذلّت بار برگزيد. خداوند، حسين را رحمت کند و قاتلش را خوار بدارد. نفرين خدا بر کسى که فرمان داد او را بکشند و بدين کار رضايت داد. (10)
شيخ محمد عبده (مصلح مشهور مصري) مى گويد: هنگامى که در دنيا حکومت عادلى است که هدفش اقامه شرع و حدود الهى است و در برابر آن، حکومت جائر و ستمگرى است که استقرار عدل را برنمى تابد، بر هر مسلمانى است که حکومت عدل را يارى کند و از همين باب است قيام امام حسين (ع) که در برابر حکومت يزيد که خداوند او را خوار کند. (11)
ملاّعلى قارى حنفى در شرح فقه اکبر امام ابوحنيفه مى نويسد:
اين که بعضى مردم نادان و جاهل سخنان نادرستى برزبان مى آورند که امام حسين (ع) ياغى بوده است، نزد اهل سنّت و جماعت گفتارى باطل است و احتمال قوى دارد که از گزافه گويى ها و ياوه سرايى هاى فرقه خوارج باشد و اين گروه در واقع، از حق روى برتافته و از راه راست بيرون آمده اند. (12)
شيخ عبدالحميد کُشک (روحانى مبارز مصري) مى گويد: در تاريخ، روزهاى گرانقدرى است که انسان احساس غرور و سربلندى مى کند. در تاريخ اسلام نيز نام برخى روزها با حروف نورانى بر لوح هاى طلايى نگاشته شده است و روز قيام امام حسين (عاشورا) يکى از اين روزها است. عاشورا روز نجات و جهاد است؛ زيرا خداوند حضرت موسى (ع) را همين روز از دست فرعونيان نجات داد. حضرت موسى (ع) به شکرانه رهايى، اين روز را روزه گرفت و پس از او بنى اسرائيل نيز چنين کردند. حضرت محمد (ص) به بنى اسرائيل فرمود: من از موسى به شما نزديکترم. و او نيز اين روز را روزه گرفت. اين است مفهوم روز نجات. امّا روز جهاد کدام است؟ اين روز پنجاه سال پس از رحلت پيامبر اسلام (ص) است و پنجاه سال پس از اين که محمد مصطفى (ص) به ديار باقى پيوست. روز عاشورا، جهاد حق به وقوع پيوست.
مردم! تاريخ را بخوانيد و درباره ايّام اللّه تأمّل کنيد. به درستى که روز عاشورا يکى از ايّام الله است. روزى است که ارواح فرزندان رسول خدا (ص) در کربلا به ملا اعلا عروج کردند... (13)
جرج جرداق (دانشمند و اديب مسيحي) مى گويد: آن غيرتمندى که تا اين پايه به ناموس مردمان اهتمام مى ورزيد و در حمايت از همسر و خانواده و ديگران لحظه اى از مجاهدت بازنمى ايستاد، چون در ميدان رزم (طفّ) يکه و تنها ماند و از زخم شمشير و نيزه و زوبين بر زمين نشست و اوباش کوفه و سربازان مزدور دستگاه حاکم را ديد که از هر سو به سرپناه (خيمه) زن و فرزندانش حمله ور هستند، دست پولادين خونين برآورد و ندا زد که: هان اى نامردان! اگر دين نداريد، آزادگى را در زندگى فرو مگذاريد. (14)
همچنين وى مى گويد: وقتى يزيد مردم را تشويق به قتل حسين (ع) و مأمور به خونريزى مى کرد، آنها مى گفتند: چه مبلغ مى دهي؟؛ امّا ياران حسين (ع) به او مى گفتند: ما با تو هستيم؛ اگر هفتاد بار کشته شويم، بازمى خواهيم در رکابت جنگ کنيم و کشته شويم.
سليمان کتاني: از ديدگاه اين نويسنده، هنوز هم صداى خونخواهى حسين پس از قرن ها به گوش مى رسد: اى معاويه... پسرت يزيد با حسين بناى خشونت و بى رحمى را گذاشت، سرش را بريد و به عنوان هديه شيرينى به خواهرش زينب داد تا به کربلا بيايد و فرياد شيون از ناى شيعه و طرفدارانش برآيد که هنوز هم به خونخواهى حسين بلند است. (15)
فردريک جمس: درس امام حسين (ع) و هر قهرمان شهيد ديگرى اين است که در دنيا اصول ابدى عدالت و ترحّم و محبت وجود دارد که تغيير ناپذيرند و هم چنين مى رساند که هرگاه کسى براى اين صفات، مقاومت کند و بشر در راه آن پافشارى نمايد، آن اصول هميشه در دنيا باقى و پاپدار خواهد ماند. (16)
آنتوان بارا (مسيحى، نويسنده کتاب: حسين در انديشه مسيحيّت): (17) من در مورد زندگى و حرکت حسين (ع) بيشتر به بعد انقلابى شخصيت ايشان شيفته شده ام. آن حضرت در مرامنامه قيام خود اعلام مى کند: انى لم اخرج اشرا ولا بطرا و لامفسدا و لا ظالما انما خرجت لطلب الاصلاح فى امه جدي؛ من از روى هوسرانى و خوشگذرانى و براى افساد و ستمگرى قيام نکرده ام بلکه قيام من براى اصلاح در امت جدم و براى امر به معروف و نهى از منکر و حرکت براساس سيره جد و پدرم است. اين روح انقلابى مى تواند کار معجزه آسا بکند اگر هر انسانى در هر زمان و مکان از آن برخوردار باشد و ما در سالهاى پيروزى انقلاب و عزّت و افتخارات اخير در ايران شاهد بوديم مردم و رهبران اين کشور براساس اين فلسفه، حرکت خود را آغاز و با ظلم و استکبار مخالفت کردند و با تمام قدرت در برابر آن قيام نمودند. بُعد ديگر شخصيت امام حسين (ع) که مرا شيفته خود کرده، تواضع ايشان در کنار روح انقلابى است اين دو خصيصه نمى تواند در يک شخص جمع شود. تواضع از صفات و ويژگى هاى برگزيدگان خداست او در عين احساس عزّت و آزادگى و سرافرازى در برابر دشمنان، تواضع خاص خود را دارد. اين بعد عظيمى است که از ويژگى امام به شمار مى رود.
حماسه حسين (ع) تنها مختص شيعه و سنّى و مسلمان نيست، بلکه متعلق به هر مؤمن است؛ چنان که در حديث آمده إنَّ لقتل الحسين حرارةً فى قلوب المؤمنين لاتبرد ابدا. در اين حديث نگفته فى قلب المسلم. بلکه هر انسان آزاده اى که به راه و رسم حسين ايمان دارد را شامل مى شود. ازاين رو، جهانيان و انديشمندان وقتى از سيره حسين آگاه مى شوند شيفته آن مى گردند. همان طور که شيفته راه و مسلک على بن ابى طالب (ع) شده اند.
وى، تشيّع را بالاترين درجات عشق الهى معرفى مى کند و امام حسين (ع) را فقط متعلق به شيعه يا مسلمانان نمى داند، بلکه متعلق به همه جهانيان مى داند و او را با عبارت حسين گوهر اديان معرفى مى کند و در پايان، سخنش را با اين عبارت به انتها مى رساند که حسين (ع) در قلب من است. (18)
بنتُ الشّاطى (نويسنده مصري): زينب، خواهر حسين (ع) لذّت پيروزى را در کام ابن زياد و بنى اميّه تلخ کرد و در جام پيروزى آنان قطرات زهر ريخت، در همه حوادث سياسى پس از عاشورا، همچون قيام مختار و عبدالله بن زبير و سقوط دولت امويان و برپايى حکومت عباسيان و ريشه دواندن مذهب تشيّع، زينب، قهرمان کربلا نقش برانگيزنده داشت.
عبّاس محمود عقّاد (نويسنده و اديب مصري) مى نويسد: آثار کوبنده اى که قيام امام حسين (ع) به جاى گذاشت و موجب نابودى طاغوتيان به دست آزادگان شد، بسيار است و حکومت ستمکار و گسترده امويان از نظر زمان و مکان، بر اثر قيام يک نفر، در يک روز به هم ريخت و نابود شد؛ زيرا شيعيان و آزادگان همواره خواهان هدف حسين بن على (ع) بودند و آن را دنبال کردند و در نتيجه خسارت ضايعات حقيقى دشمنان در روز عاشورا و در کربلا زيادتر از خسارت شکست ظاهرى حسينيان بود. (19)
جنبش حسين (ع)، يکى از بى نظيرترين جنبشهاى تاريخى است که تاکنون در زمينه دعوتهاى دينى يا نهضتهاى سياسى پديدار گشته است ... دولت اموى پس از اين جنبش، به قدر عمر يک انسان طبيعى دوام نکرد و از شهادت حسين (ع) تا انقراض آنان بيش از شصت و اندى سال نگذشت.
احمد محمود صُبحي: اگر چه حسين بن على (ع) در ميدان نظامى يا سياسى شکست خورد (به ظاهر)، امّا تاريخ، هرگز شکستى را سراغ ندارد که مثل خون حسين (ع) به نفع شکست خوردگان تمام شده باشد. خون حسين (ع)، انقلاب پسر زبير و خروج مختار و نهضتهاى ديگر را در پى داشت، تا آنجا که حکومت اموى ساقط شد و نداى خونخواهى حسين (ع)، فريادى شد که آن تختها و حکومتها را به لرزه درآورد.
محمد زُغلول پاشا (در مصر، در تکيه ايرانيان): حسين (ع) در اين کار به واجب دينى و سياسى خود قيام کرده و اين گونه مجالس عزادارى، روح شهادت را در مردم پرورش مى دهد و مايه قوّت اراده آنها در راه حق و حقيقت مى گردد.
عبدالرحمن شرقاوى (نويسنده مصري): حسين (ع)، شهيد راه دين و آزادگى است. نه تنها شيعه بايد به نام حسين (ع) ببالد، بلکه تمام آزادمردان دنيا بايد به اين نام شريف افتخار کنند.
طه حسين (دانشمند و اديب مصري): حسين (ع) براى به دست آوردن فرصت و از سرگرفتن جهاد و دنبال کردن از جايى که پدرش رها کرده بود، در آتش شوق مى سوخت. او زبان را درباره معاويه و عمّالش آزاد کرد، تا به حدّى که معاويه تهديدش نمود. امام حسين (ع)، حزب خود را وادار کرد در طرفدارى حق سختگير باشند.
عبدالمجيد جَودهُ السحّار (نويسنده مصري): حسين (ع) نمى توانست با يزيد بيعت کند و به حکومت او تن بدهد، زيرا در آن صورت، بر فسق و فجور، صحّه مى گذاشت و ارکان ظلم و طغيان را محکم مى کرد و بر فرمانروايى باطل تمکين مى نمود. امام حسين (ع) به اين کارها راضى نمى شد، گرچه اهل و عيالش به اسارت افتند و خود و يارانش کشته شوند.
علامه طنطاوى (دانشمند مصري): (داستان حسيني) عشق آزادگان را به فداکارى در راه خدا برمى انگيزد و استقبال مرگ را بهترين آرزوها به شمار مى آورد، چنان که براى شتاب به قربانگاه، بر يکديگر پيشى جويند.
العُبيدى (مفتى موصل): فاجعه کربلا در تاريخ بشر نادره اى است، همچنان که مسبّبين آن نيز نادره اند ... حسين بن على (ع) سنّت دفاع از حق مظلوم و مصالح عموم را بنا بر فرمان خداوند در قرآن به زبان پيامبر اکرم (ص) وظيفه خويش ديد و از اقدام به آن تسامحى نورزيد. تمام هستى اش را در آن قربانگاه بزرگ فدا کرد و به اين سبب نزد پروردگار، سرور شهيدان محسوب مى شود و در تاريخ ايام، پيشواى اصلاح طلبان به شمار رفت. آرى، به آنچه خواسته بود و بلکه برتر از آن، کامياب گرديد.
ادوارد براوْن (مستشرق معروف انگليسي): آيا قلبى پيدا مى شود که وقتى درباره کربلا سخن مى شنود، آغشته با حزن و ألم نگردد؟ حتّى غير مسلمانان نيز نمى توانند پاکى روحى را که در اين جنگ اسلامى در تحت لواى آن انجام گرفت انکار کنند. (20)
مسيو ماربين آلمانى (خاورشناس) مى گويد: در ظاهر يزيد، حسين و انصارش را کشت، اما در باطن حسين (ع) يزيد و همه بنى اميه را بدتر از هزار بار کشت. يزيد آنها را يک روز به شهادت رساند، امّا امام حسين (ع) او و طرفدارانش را تا ابد و هر روز کشت. (21)
همچنين مى گويد: حسين (ع) با قربانى کردن عزيزترين افراد خود و با اثبات مظلوميت و حقانيّت خود، به دنيا درس فداکارى و جانبازى آموخت و نام اسلام و اسلاميان را در تاريخ ثبت و در عالم بلندآوازه ساخت. اين سرباز رشيد عالم اسلام به مردم دنيا نشان داد که ظلم و بيداد و ستمگرى پايدار نيست و بناى ستم هر چه ظاهرا عظيم و استوار باشد، در برابر حقّ و حقيقت چون پرکاهى بر باد خواهد رفت. (22)
مى گويد: مهم ترين اثر اين نهضت اين بود که رياست روحانى که در عوالم سياست اهميت شايانى داشت، مجددا به دست بنى هاشم افتاد، و به ويژه در بازماندگان حسين (ع) مسلّم گرديد، و چندى طول نکشيد که (حکومت) ظلم و جور معاويه و جانشيان او منهدم شد و در کمتر از يک قرن قدرت از بنى اميّه سلب گرديد. منهدم شدن (قدرت) بنى اميه به قسمى شد که امروز نام و نشانى از آنها نمودار نيست و اگر در متن کتب تاريخى نامى از اين قوم ذکر شده در تعقيب آن هزاران نفرين و ناسزا هم نوشته شده است، واين نيست مگر به واسطه قيام امام حسين (ع) و ياران با وفاى او. (23)
چارلز ديکنز (نويسنده انگليسي) مى گويد: اگر منظور امام حسين (ع) جنگ در راه خواسته هاى دنيايى خود بود، من نمى فهمم چرا خواهران و کودکانش را همراه خود برد؟ پس عقل چنين حکم مى کند که او به خاطر اسلام، فداکارى کرد. (24)
جستيس آ. راسل (شاعر انگليسي): ... آنها دهان مبارک امام را با شلاق هاى خود نواختند. اى بدنى که زير پاى ستوران قرار گرفتى، اين همان بدن پاکى است که بينندگان را مسحور مى کرد. خونى که از رگهاى مبارک ريخته و خشک شده معجونى آسمانى است که تاکنون هيچ چيزى با چنين رنگ الهى، رنگ نشده است. اى زمين برهنه و باير کربلا که در روى تو نه علفى است و نه چمنى، براى ابد آهنگ حزن و آه تو بر تو پوشيده باد، چون که در سرزمين تو بدن پاره مقدس پسر فاطمه (س) افتاده است که روح خويش را به خدا تقديم نمود. (25)
موريس دوکبرى (مورّخ اروپايي): اگر تاريخ نويسان ما حقيقت روز عاشورا را درک مى کردند، اين عزادارى را غير عادى نمى پنداشتند. پيروان امام حسين (ع) به واسطه عزادارى براى امام مى دانند که زبونى و پستى و زيردستى و استعمار و استثمار را نبايد قبول کنند؛ زيرا شعار امام و پيشواى آنان تن ندادن به ظلم و ستم بود. حسين در راه شرف و ناموس و مردم و بزرگى مقام و مرتبه اسلام از جان و مال و فرزند گذشت و زير بار استعمار و ماجراجويى هاى يزيد نرفت. پس بيائيد ما نيز شيوه او را سرمشق خود قرار داده و از ظلم يزيديان و بيگانگان خلاصى يافته و مرگ با عزّت را بر زندگى با ذلّت ترجيح دهيم؛ اين است خلاصه تعاليم اسلامي... (26)
بارتولومو: وى به مسئله اى تازه در تاريخ اشاره مى کند که از ارتباط ايرانيان با امام حسين (ع) حکايت دارد و آن اين که نماينده امام حسين (ع) در پنج فرسخى کوفه در محلّى به نام سلوجى براى ايرانيان به زبان فارسى سخنرانى و حکومت يزيد را براى آنها افشا کرد: ... از روزى که يزيد به جاى پدر در دمشق نشست، فسق و فجور در دستگاه علنى شد،... درآمد بيت المال فقط صرف پرداخت مستمرى کسانى گرديد که مى توانند وسايل فسق و فجور يزيد را فراهم کنند. زنهاى بيوه و يتيمانى که شوهر و پدرشان در جنگ کشته شده اند، در بلاد گدايى مى کنند و هيچ کس به فکر تأمين زندگى آنها نيست. احترام خانواده نبوّت رفته،... امام حسين (ع) مشاهده مى نمايد حکومت ظلم و فساد بزودى اسلام را از بين خواهد برد؛ ازاين رو تصميم گرفت براى نجات اسلام از ظلم و ستم، اقدام کند. (27)
ويل دورانت: شيعيان در کربلا در جايى که امام حسين (ع) به قتل رسيده، به يادگار وى زيارتگاه بزرگى ساخته اند و هنوز هم هر ساله حادثه غم انگيز قتل وى را نمايش مى دهند و عزادارى مى کنند و از يادگار على و دو فرزندش حسن و حسين (ع) تجليل به عمل مى آورند. (28)
توماس کارلايل (مورّخ و فيلسوف انگليسي): بهترين درسى که از سرگذشت کربلا مى گيريم اين است که امام حسين (ع) و يارانش ايمانى استوار به خدا داشتند. آنها با اعمال خويش ثابت کردند که در مقام مبارزه حق و باطل، تفوّق عددى و کثرت عددى اهميّت ندارد و پيروزى حسين (ع) با وجود اقليّتى که داشت، باعث شگفتى من است. (29)
ل. م. بويد: در طيّ قرون، افراد بشر هميشه جرأت و پردلى و عظمت روح، بزرگى قلب و شهامت روانى را دوست داشته اند و در همينهاست که آزادى و عدالت هرگز به نيروى ظلم و فساد تسليم نمى شود. اين بود شهامت و اين بود عظمت امام حسين (ع)؛ من مسرورم که با کسانى که اين فداکارى عظيم را از جان و دل ثنا مى گويند شرکت کرده ام، هرچند که 1300سال از تاريخ آن گذشته است. (30)
واشنگتن ايروينگ (مورخ مشهور آمريکايي): براى امام حسين (ع) ممکن بود که زندگى خود را با تسليم شدن اراده يزيد نجات بخشد، ولى مسئوليت پيشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمى داد که او يزيد را به عنوان خلافت بشناسد. او به زودى خود را براى قبول هر ناراحتى و فشارى به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنى اميّه آماده ساخت. در زير آفتاب سوزان سرزمين خشک و در ريگ هاى تفتيده، روح حسين (ع) فناناپذير است. اى پهلوان و اى نمونه شجاعت و اى شهسوار من، اى حسين (ع)! (31)
توماس ماساريک: گر چه کشيشان ما هم از ذکر مصائب مسيح مردم را متأثر مى سازند، ولى آن شور و هيجانى که در پيروان حسين (ع) يافت مى شود در پيروان مسيح يافت نخواهد شد و گويا سبب اين باشد که مصائب مسيح در برابر مصائب حسين (ع) مانند پرکاهى است در مقابل يک کوه عظيم پيکر. (32)
گيبون (مورخ انگليسي): در طى قرون آينده بشريت و در سرزمينهاى مختلف، شرح صحنه حزن آور مرگ امام حسين موجب بيدارى قلب خونسردترين خواننده خواهد شد. چندان که يک نوع عطوفت و مهربانى نسبت به آن حضرت در خود مى يابد.
نيکِلْسون (خاورشناس معروف): بنى اميّه، سرکش و مستبد بودند، قوانين اسلامى را ناديده انگاشتند و مسلمانان را خوار نمودند ... و چون تاريخ را بررسى کنيم، گويد: دين بر ضدّ فرمانفرمايى تشريفاتى قيام کرد و حکومت دينى در مقابل امپراطورى ايستادگى نمود. بنابراين، تاريخ از روى انصاف حکم مى کند که خون حسين (ع) به گردن بنى اميّه است.
سرپرسى سايکسْ (خاورشناس انگليسي): حقيقتا آن شجاعت و دلاورى که اين عدّه قليل از خود بروز دادند، به درجه اى بوده است که در تمام اين قرون متمادى هر کسى که آن را شنيد، بى اختيار زبان به تحسين و آفرين گشود. اين يک مشت مردم دلير غيرتمند، مانند مدافعان ترموپيل، نامى بلند غيرقابل زوال براى خود تا ابد باقى گذاشتند.
مَهاتما گاندى (رهبر استقلال هند): من زندگى امام حسين (ع)، آن شهيد بزرگ اسلام را به دقّت خواندم و توجّه کافى به صفحات کربلا نموده ام و بر من روشن است که اگر هندوستان بخواهد يک کشور پيروز گردد، بايد از سرمشق امام حسين (ع) پيروى کند. (33)
تاملاس توندون (هندو، رئيس سابق کنگره ملّى هندوستان): اين فداکارى هاى عالى از قبيل شهادت امام حسين (ع) سطح فکر بشريت را ارتقا بخشيده است و خاطره آن شايسته است هميشه باقى بماند.
محمّد على جناح (رهبر بزرگ پاکستان): هيچ نمونه اى از شجاعت، بهتر از آن که امام حسين (ع) از لحاظ فداکارى و تهوّر نشان داد در عالم پيدا نمى شود. به عقيده من تمام مسلمانان بايد از سرمشق اين شهيدى که خود را در سرزمين عراق قربان کرد پيروى نمايند. (34)
لياقت على خان (نخستين نخست وزير پاکستان): اين روز محرّم، براى مسلمانان سراسر جهان معنى بزرگى دارد. در اين روز، يکى از حزن آورترين و تراژديک ترين وقايع اسلام اتفاق افتاد، شهادت حضرت امام حسين (ع) در عين حزن، نشانه فتح نهايى روح واقعى اسلامى بود؛ زيرا تسليم کامل به اراده الهى به شمار مى رفت. اين درس به ما مى آموزد که مشکلات و خطرها هر چه باشد، نبايد ما از آن پروا کنيم و از حق و عدالت منحرف شويم. (35)
--------------------------------------------
پى نوشت ها :
1. شرح ابن ابى الحديد، ج3، ص 249
2. کلّيات اشعار فارسى اقبال لاهورى، به تصحيح احمد سروش، صص 74 و 75
3. کلّيات اشعار فارسى اقبال لاهورى، به تصحيح احمد سروش، صص 74 و 75
4. کلّيات اشعار فارسى اقبال لاهورى، به تصحيح احمد سروش، صص 74 و 75
5. نامه دانشوران ناصرى، ج 9، ص 298؛مرآة العقول، ج8، ص 496؛ بصائر، ش ،7 ص 25
6. تاريخ طبرى، ج ،3 ص 334
7. تاريخ طبرى، ج 3،ص 339؛ البداية و النهاية، ج ،8 ص 181
8. شهسوار کربلا، ص 17
9. البداية و النهاية، ج ،2 ص ؛36 الارشاد، ج ،2 ص 127
10. تاريخ طبرى، ج ،3 ص 346
11. تفسيرالمنار، ج 1،ص 367
12. سرور شهيدان امام حسين (ع)، شهداد محمّد، ص 44 و ؛45 شرح فقه اکبر، ص 87
13. خطبه نماز جمعه شهرستان زاهدان، محرّم الحرام 1406 هق (با اندکى تغييرات ويرايشي)
14. صوت العدالة الاسلاميه، شماره ،4 ص 76
15. سليمان کتانى، امام على مشعلى و دژى، ترجمه جلال الدين فارسى، ص 236
16. مجله نور دانش، شماره 3،سال 1341 ش
17. آنتوان بارا سورى الاصل و ساکن کويت، نويسنده اى توانا واديبى با ذوق است و علاوه بر کتاب فوق 15 جلد کتاب ديگر نيز به رشته تحرير درآورده که بيشتر آنها در حوزه ادبيات و رمان و داستان ميباشد وى همچنين روزنامه نگارى حرفه اى است که اخيرآ چهل و يکمين سال فعاليت مطبوعاتى اش را آغاز کرده، او در مجلات و روزنامههاى معروف و مختلف فعاليت داشته و در حال حاضر سردبير هفته نامه شبکه الحوادث کويت است
18. روزنامه کيهان، 4/11/1385
19. ابوالشهدا، ص 181
20. مجله نور دانش، شماره ،3 سال 1341 ش
21. امام حسين آفتاب تابان ولايت، ص 218
22. درسى که حسين به انسانها آموخت، ص 439
23. درسى که حسين به انسانها آموخت، شهيد هاشمى نژاد، ص 445
24. رجبعلى مظلومى، رهبر آزادگان، ص 52
25. همان، ص 53
26. مقتل ابى مخنف، ترجمه حجت الله جودکى، ص 74 75
27. کورت فريشلر، امام حسين (ع) و ايرانيان، ترجمه ذبيح الله منصورى، ص 11 و 12
28. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ترجمه ابوالقاسم طاهرى، ج 4، ص 249
29. مجله نور دانش، سال دوم، ش ،3 ص 96
30. مجله نور دانش، شماره ،3 سال 1341 ش
31. مجله نور دانش، شماره ،3 سال 1341 ش
32. قيام حسين و يارانش، ص 20
33. فرهنگ عاشورا، ص 279
34. حسين بن على را بهتر بشناسيم، ص 223
35. مجله نور دانش، شماره ،3 سال 1341 ش