جابر نخستین زائر امام حسین علیه السلام
  • عنوان مقاله: جابر نخستین زائر امام حسین علیه السلام
  • نویسنده:
  • منبع:
  • تاریخ انتشار: 23:39:56 1-9-1403

مقدمه

یکی از راههای عمیق و در عین حال ساده و آسان برای شناخت اسلام ‌و آثار سازنده آن، مطالعه زندگی اصحاب خاص پیامبر(صلی الله علیه واله) و امامان‌معصوم (علیهم السلام) است. آنها که تا آخر عمر در خط پیامبر وامامان بودند و از جانب آن بزرگوران مورد تایید قرار گرفتند. جابر بن عبد الله انصاری از افراد نادری است که براستی شاگردفهیم، عارف، پارسا، مجاهد و وارسته پیامبر(صلی الله علیه واله)بود. وی بیش از90 سال عمر پربرکت‌خود را در راه اسلام و گسترش آن صرف کرد وشیرمردی مخلص و نستوه، عابدی وارسته و عاشق و عالمی پرتلاش‌بود. جابر پنج امام را درک کرد، از شاگردان و یاران مخصوص همه‌آنها بود و در نشر اندیشه آنان، سهمی بزرگ داشت.«جابر بن عبد الله انصاری‌» کسی بود که هم اسلام او را پرورش‌داد و هم او موجب رشد و گسترش اسلام شد. او در این میدان، گوی‌سبقت از همگنان ربود و چنان درخشید که وی را از «اصفیا»می‌دانند.او به دو موضوع، که در مکتب اسلام بسیار مهم و سرنوشت‌ساز است،اهمیت‌بسیار می‌داد: 1- پاسداری و نگهبانی عمیق و جدی از خط راستین ولایت و رهبری‌امامان برحق، 2- نقل و نشر احادیث پیامبر و امامان(علیهم السلام) و گسترش‌فرهنگ اسلام. او چنان به نشر روایات اهمیت می‌داد که در تمام‌کتب احادیث اسلامی، نام او به عنوان ناقل حدیث و ناشر فرهنگ‌اهل بیت (علیهم السلام) می‌درخشد. پس ضروری است که زندگی این‌ بزرگوار را مورد مطالعه قرار داده، از آن درس گیریم و درزندگی خود به کار بندیم.

 

 

جابر کیست؟

 


جابر بن عبد الله انصاری یار باوفای پیامبر (صلی الله علیه واله)و شیفته حق وپاسدار جان برکف اسلام حدود پانزده سال قبل از هجرت در مدینه ودر خانواده‌ای محترم، از خاندان «خزرج‌» متولد شد. پدر جابر«عبد الله بن عمرو» از نخستین کسانی است که قبل از هجرت‌پیامبر(صلی الله علیه واله)از مکه به مدینه، اسلام را پذیرفت. او تمام زندگی‌اش‌را وقف گسترش اسلام کرده بود. و بیش از صد سال داشت. در جنگ بدرشرکت کرد و در جنگ احد به درجه رفیع شهادت دست‌یافت. نام مادرجابر «نسیبه‌» بود و دختر، عقبه بن عدی به شمار می‌آمد.

 

 

جابر در عصر پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم

 


هنگامی که پدر جابر به شهادت رسید، جابر 9 خواهر داشت. گروهی ‌بر این باورند که جابر پنج فرزند داشت، سه پسر که عبد الرحمن، محمد و حمید نام داشتند. و دو دختر که میمونه و ام حبیب‌ خوانده می‌شدند. به سبب نام پسرهایش، جابر را ابو عبد الرحمن و ابو محمد و گاه ابو عبد الله می‌خواندند. جابر در عصر پیامبر(صلی الله علیه واله)عنصری پاک، مجاهدی مخلص و صحابی رسول‌خدا (صلی الله علیه واله)شمرده می‌شد و همراه پیامبر(صلی الله علیه واله)در 19 غزوه از بیست و یک غزوه شرکت کرد. امام باقر(علیه السلام) فرمود: از جابر بن عبد الله انصاری شنیدم که ‌می‌گفت: از رسول خدا (صلی الله علیه واله)در مورد سلمان پرسیدم ، فرمود: سلمان دریای علم ‌و معرفت است که نمی‌توان به آخر آن رسید. سلمان دارای علم‌گذشته و آینده است. خداوند دشمن دارد ، کسی را که با سلمان‌دشمنی کند و دوست دارد آن را که با سلمان دوستی ورزد. عرض کردم درباره ابوذر غفاری، مقداد، و عمار یاسر چه می‌فرمایی؟حضرت پاسخ را تکرار کرد. از محضر رسول خدا (صلی الله علیه واله)بیرون آمدم، تا این چهار تن (سلمان، ابوذر، مقداد، عمار یاسر) را دیدار کنم و به آنها بشارت دهم. وقتی از حضور رسول خدا(صلی الله علیه واله)حرکت کردم ، فرمود: «الی یا جابر و انت منا، ابغض الله من ابغضک و احب من‌احبک‌» ای جابر، تو از خاندان ما هستی، خداوند دشمن دارد آن‌ را که با تو دشمنی ورزد و دوست دارد آن را که با تو دوستی‌کند.

 

 

وصیت مخصوص پیامبر(صلی الله علیه واله)به جابر

 


از ویژگیهای جابر بن عبد الله انصاری وصیت پر راز و رمز رسول‌خدا(صلی الله علیه واله)به اوست. این امر شگفت‌انگیز بیانگر مقام ارجمند و شخصیت عظیم جابر است. رسول خدا (صلی الله علیه واله)به جابر فرمود: «امید آن‌است که عمر طولانی کنی تا فرزندی از من را که از نسل حسین(علیه السلام)است و محمد نام دارد ، ببینی که علم دین را می‌شکافد و تشریح‌ می‌کند. وقتی او را ملاقات کردی، سلامم را به وی برسان.

 

 

جابر بعد از پیامبرصلی الله علیه وآله و سلم

 


از گفتار و روش جابر و قراین بسیار استفاده می‌شود که جابر بن‌عبد الله انصاری ، بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه واله) هیچگاه به راه دیگران‌ نرفت و با کمال شهامت در خط راستین اسلام پا برجا ماند. و از افراد نادری است که فراز و نشیبها وی را نلغزاند. ابو زبیر مکی می‌گوید: جابر را دیدم بر عصایی تکیه داده، از کوچه‌های‌مدینه عبور کرد ، به محل اجتماع مردم مدینه آمد و گفت: «علی خیر البشر فمن ابی فقد کفر ، معاشر الابصار ادبوا اولادکم ‌علی حب علی.» علی(علیه السلام)بهترین انسانهاست، پس هرکس منکر این ‌موضوع شود، راه کفر پیموده است. ای مردم مسلمان مدینه ، فرزندان خود را بر اساس دوستی و عشق علی(علیه السلام)تربیت کنید ، هر کس‌مانع از آن شد ، بنگرید که مادرش چگونه او را زاده است. (اصالت‌خانوادگی ندارد.) «ابو زبیر» می‌گوید: از جابر پرسیدم: علی(علیه السلام)چگونه شخصی بود؟ جابر ابروانش را که روی چشمانش افتاده بود، بالا زد و گفت: علی(علیه السلام)بهترین افراد بشر در روی زمین بود. در زمان رسول‌خدا(صلی الله علیه واله)هرگاه می‌خواستیم منافقان را بشناسیم ، معیار ما ارتباط با علی(علیه السلام)بود. یعنی هر که با علی(علیه السلام)رابطه خوبی نداشت، منافق‌ بود و هر که روابط خوبی با حضرت داشت، مسلمان حقیقی بود.

 

 

ناشر افکار خاندان نبوت

 


تلاش بی‌وقفه از ویژگیهای جابر بود در نشر افکار و فرهنگ ‌امامان(علیهم السلام) در زمانی که دشمنان برای پوشاندن فرهنگ ‌اهل‌بیت(علیهم السلام) تلاش می‌کردند ، جابر گاه برای دریافت‌ حدیثی‌از پیامبر(صلی الله علیه واله)از مدینه به سوی شام (با وسایل آن زمان) حرکت ‌می‌کرد. در مورد وثاقت جابر ، امام باقر(علیه السلام)فرمود: «جابر هرگز دروغ نمی‌گوید.» در این باره، تاریخ ‌نویسان گفته‌اند: « و کان‌ من المکثرین فی الحدیث، الحافظین للسنن.» جابر در نقل گفتار و فرهنگ اسلام بسیار کوشا بود و از پاسداران سنتهای اسلام به‌شمار می‌آمد.

 

 

شیعه شیفته

 


در میان یاران و اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه واله)، دوستی و محبت امیرمومنان‌یک امتیاز و برجستگی بشمار می‌رفت که «جابر» یکی از نمادهای‌مودت و دوستی به حضرت علی بود.
«جابر» ، علی(علیه السلام)را فرای از پیامبران بهترین خلق خدادانسته، رستگاری را در گرو دوستی و پیروی امیرمومنان و ائمه پس‌از او می‌دانست و از سویی دشمنان علی را کافر و منتقدان او رامنافق معرفی می‌کرد.
جابر می‌گوید: ما منافقان را به بغض و کینه ایشان به علی‌می‌شناختیم.
جابربن عبدالله، ویژگی علی دوستی و پیروی از او و ائمه‌جانشین وی را تا پایان عمر برای خود باقی گذارد و آن را ازتندبادهای تطمیع سیاسی و مالی و تهدیدها حفظ داشت.

 

 

دیدار فاطمه (سلام الله علیها)

 


جابر آمد و شد فراوانی با پیامبر داشت و رسول خدا نیز به این‌جوان با محبت، صمیمی و امین اعتماد می‌ورزیدند. این اعتماد به‌حدی بود که روزی رسول خدا، جابر را برای رفتن به منزل فاطمه‌زهرا (سلام الله علیها)، همراه خویش ساخت; جابر این همراهی را چنین حکایت‌می‌کرد:
«....هنگامی که به در خانه فاطمه(سلام الله علیها)رسیدیم، پیامبر دست‌خودرا روی در نهاد و خطاب به دختر خود فرمود:
السلام علیکم .
علیک السلام، ای رسول الله!
وارد شوم؟
بفرمایید، ای رسول الله!
آیا من با همراه خود وارد شوم؟!
ای رسول الله! روپوش(و مقنعه‌ای)که بر سر بنهم، ندارم!
فاطمه! گوشه روانداز خود را بردارو سر خود را با آن‌بپوشان.
فاطمه زهرا چنین کرد، دوباره رسول خدا فرمود:
السلام علیکم .
علیک السلام، ای رسول خدا!
آیا وارد شوم؟
آری، رسول خدا!
با همراهم وارد شویم؟
آری! شما و همراه شما.
آنگاه پیامبر وارد خانه فاطمه شد، من نیز در پی او داخل‌منزل شدم، در آن حال، صورت فاطمه بسیار زرد بود! پیامبراکرم به‌فاطمه فرمود:
چرا صورت تو را زرد می‌بینم؟!
ای رسول الله ! از گرسنگی است!
رسول خدا دست‌ به دعا بالا برد و فرمود: ای خدای سیرکننده‌ گرسنه و برطرف کننده گرفتاری، فاطمه، دختر محمد را سیرکن!
در آن هنگام به سیمای زهرا نگریستم، صورت او برافروخته شد وگرسنگی‌اش برطرف گردید...»

 

 

لوح سبز

 


اعتماد بسیار پیامبر به جابر او را میان اهل بیت نیز امین ومحرم راز ساخته بود. به گونه‌ای که فاطمه و علی(علیه السلام)جابر را ازخود می‌دانستند و گاه او را از اسرار این خاندان، آگاه‌می‌ساختند.
جابر پس از آگاهی از تولد امام حسین(علیه السلام) ، راهی منزل‌فاطمه (سلام الله علیها) شد تا این میلاد را به دختر رسول خدا تبریک و تهنیت‌گوید. او پس از ورود ، ولادت دومین فرزند را به حضرت ‌زهرا (سلام الله علیها) تبریک گفت. جابر، جریان ملاقات را چنین شرح می‌دهد:
«در آن حال، در دستان فاطمه(سلام الله علیها) لوح سبزی را دیدم، گمان بردم‌ که آن زمرد است ، نگاهم به نوشته سفید بر روی آن افتاد ، مکتوبی‌که به نور خورشید شباهت داشت! به حضرت فاطمه گفتم:
پدر و مادرم فدای شما ای دختر رسول خدا! این لوح چیست؟!
این لوحی است که پروردگار به رسول و فرستاده‌اش اهدا کرده‌است ، در آن نام پدرم ، نام همسرم، نام دو پسرم و اسامی اوصیا وجانشینان فرزندم می‌باشد. آن را پدرم به من عطا کرده، تا بدان‌خشنود گردم. آنگاه حضرت فاطمه لوح را به من داد تا بدان بنگرم.
پس از دریافت لوح و نگاه به نوشته زیبای آن، مکتوبات آن رایادداشت کردم....»
جابر بن عبدالله، در عصر امام باقر(علیه السلام)، و در پاسخ به پرسش‌امام، ماجرای دیدار لوح را به حضرت فرمود و آن نوشته را نیزنشان امام داد.

 

 

یاور امام زمان(علیه السلام)

 


بعضی از دانشمندان و سیره‌ نویسان، تاویل معنای آیه (ان الذی‌فرض علیک القرآن لرادک الی معاد) را به رجعت جابر با امام‌ زمان حضرت مهدی(علیه السلام)مربوط می‌دانند. شاید رسول خدا(صلی الله علیه واله)یا یکی از امامان(علیهم السلام) با خواندن آیه فوق به جابر بشارت داد که ، هنگام ظهور حضرت مهدی(علیه السلام)زنده می‌شوی; از یاران نزدیک و مخلص‌آن حضرت خواهی بود و در تثبیت و گسترش حکومت جهانی آن حضرت‌نقش بسزایی بر عهده خواهی داشت.

 

 

نخستین زائر کوی حسینی(علیه السلام)

 


آنچه بر شهرت جابر افزود و نام او را جهانی و جاودانه ساخت، این بود که در روز اربعین سال 61 هجری ، به عنوان «نخستین‌ زیارت‌کننده مرقد شریف امام حسین(علیه السلام)، به کربلا آمد و به زیارت‌ پرداخت.» پیوند مقدس و مخلصانه با امام حسین(علیه السلام)به وی رنگ‌حسینی داد و او در کنار امام حسین(علیه السلام)بر قله رفیع جهان و زمان‌قرار گرفت; زیرا زیارت او زیارتی معمولی نبود، بلکه زیارتی‌سیاسی و انقلابی و پایه‌گذار شکستن زرق و برق طاغوت زمان(یزید) و طاغوتهای دیگر بود. این زیارت چون پتکی بر سر یزیدیان و بردگان زر و زور فرود آمد. گویا خداوند می‌خواست تا جابر در پرتو نور حسینی در همه جا حضور یابد و شیوه‌اش، الگویی‌برای مسلمانان راستین گردد.

 

 

چگونگی زیارت جابر

 


«عطیه عوفی‌» می‌گوید: من با جابر بن عبد الله انصاری به زیارت قبر حسین(علیه السلام)رفتم. وقتی به کربلا رسیدیم ، جابر نزدیک شط فرات رفت، غسل کرد. قطیفه‌ای به کمر بست و قطیفه‌ای دیگر بر دوش افکند. سپس کیسه‌ای‌که همراهش بود، گشود و از آن آرد «سعد» (ریشه خوشبوی کوفی) برون آورد و خود را خوشبو کرد. سپس به طرف مرقد شریف امام‌حسین(علیه السلام)حرکت کرد; در حالی که مشغول ذکر خدا بود، خود را نزدیک قبور رساند و گفت: مرا به قبر حسین(علیه السلام)برسان تا آن را لمس کنم. دستش را گرفتم و به قبر رساندم. هنگامی که دستش به‌ خاک مرقد حسین(علیه السلام)رسید، از شدت اندوه بیهوش شد و به روی قبر افتاد. من بر وی آب پاشیدم. وقتی به هوش آمد، سه بار گفت: یاحسین! یاحسین! یاحسین! سپس گفت: «حبیب لا یجیب حبیبه‌» آیا دوست ‌جواب دوستش را نمی‌دهد؟! بعد گفت: چگونه جواب دهی که خون از رگهای گلویت ‌بر سینه و شانه‌ات فرو ریخته و میان سر و بدنت جدایی‌افتاده است! من گواهی می‌دهم تو فرزند بهترین پیامبران و سرور مؤمنان و اسوه تقوا و پرهیزکاری و زاده هادیان و رهبران، و پنجمین تن از اصحاب کساء ، فرزند بزرگترین نقبا (علی-علیه السلام-) و فرزند سرور زنانی. چرا چنین نباشی که دست ‌سید المرسلین تو را پروراند، در دامن‌ پرهیزکاری بودی از پستان ایمان شیر خوردی، با اسلام از شیر بازگرفته‌شدی و در زندگی و هنگام مرگ پاک بودی. قلب مؤمنان، از فراقت ‌سوخت. آنها شک ندارند که تو زنده‌ای، سلام ‌و خشنودی خدا بر تو باد. گواهی می‌دهم داستان تو مانند جریان‌شهادت حضرت یحیی بن زکریا بود. (که طاغوت زمان سر از پیکرش‌ جدا کرد.) عطیه عوفی می‌گوید: سپس جابر ، به اطراف قبر امام‌حسین(علیه السلام)متوجه شد و سایر شهیدان کربلا را چنین زیارت کرد: «درود و سلام بر شما ارواحی که در محور قبر امام حسین(علیه السلام)جای‌گزیدید. و شتر خود را در آستان او خوابانیدید. گواهی می‌دهم ‌شما نماز را به پا داشتید و زکات را ادا کردید و امر به معروف‌و نهی از منکر انجام دادید و با منحرفان و ملحدان جنگیدید. شما خدا را عبادت کردید تا مرگتان فرا رسید. سوگند به خدایی‌که محمد(صلی الله علیه واله)را به راستی فرستاد، ما با شما در آنچه بدان واردشدید، شریک بودیم. عطیه عوفی می‌گوید: از او پرسیدم: ما چگونه در جهاد و پیکار آنها (شهیدان کربلا) شرکت داریم؟ ما در فراز و نشیب همراه آنها نبودیم و شمشیر نکشیدیم; ولی این‌شهیدان جانبازی کردند ، به گونه‌ای که سرهایشان از بدنشان جداشد و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه گشتند؟! جابر در پاسخ‌گفت: ای عطیه، از حبیب خود رسول خدا(صلی الله علیه واله)شنیدم که می‌گفت: هر کس ‌قومی را دوست‌بدارد، با آنها محشور می‌شود و هر کس عمل قومی را دوست ‌بدارد، در آن عمل با آنها شریک است. سوگند به خداوندی که ‌محمد(صلی الله علیه واله)را به راستی فرستاد، نیت من و اصحابم همان نیت امام‌حسین(علیه السلام)و اصحاب اوست; نیتی که بر اساس آن به شهادت رسیدند.
ای عطيه : مرا به ‌سوی خانه‌هاي کوفه ببر. چون پاره‌اي راه رفتيم گفت: اي عطيه! گمان ندارم که پس از اين سفر تو را ببينم، آيا مي‌خواهی که تو را وصيّتي کنم؟ دوست بدار دوستدار آل محمد(صلی آله علیه وآله) را تا هنگامي که دوستشان مي‌دارد و دشمن بدار دشمن آل محمد(صلی آله علیه وآله) تا هنگامي که دشمنشان مي‌دارد؛ هر چند روزه‌دار و نمازگزار باشد. با دوست‌دار محمّد و آل محمّد(صلی آله علیه وآله) مهرباني کن، چرا که اگر بر اثر گناه فراوان يک گامش بلغزد ، با محبّت آنان گام ديگرش ثابت مي‌ماند (و جبران مي‌گردد). دوستدار آنان به بهشت و دشمنانشان به دوزخ باز مي‌گردند.
در اين نقل چند نکته جاي تأمل دارد:
1 . عظمت معرفت جابر؛ و اين به خاطر معرفت بالايي بود که نسبت به منزلت اهل بيت محمد(صلی آله علیه وآله) داشت.
2 . داشتن موضع مهم؛ آنجا که جابر، دشمنان امام حسين(علیه السلام) را در زمره ملحدان به شمار آورد.
3 . ادب جابر نسبت به ابا عبد الله(علیه السلام) ؛ و اين نتيجه کمال معرفت وي بود. از اين رو مي‌بينيم که نخست غسل مي‌کند و سپس بدنش را با مشک خوشبو مي‌سازد، آن گاه در هر گامي خدا را ياد مي‌کند. پس از لمس قبر بي‌هوش مي‌شود و سپس سه بار فرياد يا حسين سر مي‌دهد. نيز فرازهاي زيارتش نشانگر ميزان معرفتي که نسبت به رسول خدا(صلی آله علیه وآله) و جانشين و نوه‌اش دارد.
سید بن طاووس نیز از این زیارت آورده است که : آن گاه روي قبر خم شد و گونه‌ها را به آن ساييد و چهار رکعت نماز گزارد. سپس بر سر قبر علي بن الحسين(علیه السلام) آمد و گفت: سلام بر تو اي مولاي من و پسر مولاي من! خداوند قاتل تو را بکشد! خداوند آن را که بر تو ستم کرد بکشد! من با دوستي شما به‌خداوند نزديکي مي‌جويم و از دشمنانتان نزد خداوند بيزاري مي‌جويم. سپس آن را بوسيد و دورکعت نماز به جاي آورد و رو به قبور شهيدان کرد و گفت:
سلام بر ارواح اقامت گزيده در کنار قبر ابا عبد الله(علیه السلام). سلام بر شما اي شيعيان خدا و شيعيان رسول او و شيعيان اميرمؤمنان و حسن و حسين! سلام بر شما اي پاکيزگان. سلام بر شما اي هدايتگران. سلام بر شما اي نيکان! سلام بر شما و بر فرشتگاني که پيرامون قبرهايتان مي‌چرخند. اميدوارم خداوند ما و شما را در جايگاه رحمتش در زير عرش جاي دهد.
سپس کنار قبر عباس فرزند اميرمؤمنان(علیه السلام) آمد و ايستاد و گفت: سلام بر تو اي ابا القاسم! سلام بر تو اي عباس بن علي! سلام بر تو اي پسر امير مؤمنان، گواهي مي‌دهم که تو نصيحت فراوان‌کردي و امانت را ادا کردي و با دشمن خود و دشمن برادرت جهاد کردي. درود خداوند برروح پاکت و خداوند به تو پاداش بهترين برادر را عنايت فرمايد.
پس دو رکعت نماز گزارد و به درگاه خداوند دعا کرد و رفت.

 

 

عطیه کوفی

 

مرحوم آيتي مي‌نويسد:
«جابر بيستم ماه صفر، درست چهل روز بعد از شهادت امام وارد كربلا شد و سنت زيارت اربعين امام به دست او تأسيس گرديد».[آیتی، محمد ابراهیم؛ بررسی تاریخ عاشورا، تهران، صدوق، 1372ه.ش، هشتم ص 231]
فردي كه به همراه جابر در اين روز به كربلا آمده «عطيه بن سعد بن جناده عوفي كوفي» است. آيتي، در خصوصي شخصيت وي مي‌نويسد:
« بسيار شده است كه از روی نادانی و بي‌اطلاعی وی را غلام جابر گفته‌اند، در حالی كه او يكی از بزرگترين دانشمندان و مفسران اسلامی است. وی از بزرگان تابعين و از شاگردان عبدالله بن عباس مي‌باشد. و تفسيري در پنج مجلّد بر قرآن مجيد نوشته و از راويان حديث محسوب میشود».

 

 

دیدار با امام سجاد(علیه السلام) و همراهان آن حضرت

 


آیا جابر در روز اربعین کاروان اهل بیت(علیهم السلام) را نیز زیارت کرد؟ در این باره، چهار نظر وجود دارد: 1- امام سجاد(علیه السلام)و همراهانش در همان اربعین اول (20 صفر سال‌61) از شام به کربلا آمد و در همان روز با جابر ملاقات کردند. 2- این ملاقات، در اربعین دوم همان سال یا در اربعین سال بعد(سال 62 هجری) تحقق یافت. 3- جابر و همراهان در اربعین اول سال 61 هجری به زیارت قبر امام حسین(علیه السلام)توفیق یافتند، ولی ملاقات اهل بیت (علیهم السلام) بعد از خروج از کوفه ، در مسیر خود به شام نخست ‌به کربلا آمدند ، به زیارت پرداختند و سپس به شام رفتند; آنها در این روز که ‌مصادف با اربعین بود با جابر و همراهانش ملاقات کردند. به نظر می‌رسد که نظر سوم و چهارم از بقیه مناسبتر است.

 

 

نام جابر بر ضریح امام حسین(علیه السلام)

 


جالب توجه اینکه در بالای ضریح مقدس امام حسین(علیه السلام)که به وسیله‌ شیعیان از هندوستان تهیه شده و 5/5 متر دراز و 5/4 متر پهنا دارد، با آب طلای خالص آیه نور و پس از آن، این حدیث نبوی ‌نگاشته شده است: «یا جابر زر قبر الحسین فان زیارته تعدل‌مئه حجه و ان قبر الحسین بن علی ترعه من ترع الجنه ... و ان‌کربلا ارض الجنه‌» ای جابر ، قبر حسین(علیه السلام)را زیارت کن; زیرا پاداش زیارت قبر حسین(علیه السلام)با پاداش انجام دادن صد حج (مستحبی) برابر است; و در حقیقت قبر حسین بن علی(علیه السلام)گلزاری از گلزارهای ‌بهشت است... و زمین کربلا ، زمین بهشت ‌به شمار می‌آید. جابر به‌ سفارش پیامبر(صلی الله علیه واله)عمل کرد و به عنوان نخستین زائر، در موقعیتی‌دشوار، این سنت عظیم را بنیان نهاد.

 

 

رحلت جابر

 


پس از آنکه جابر، پیام رسول خدا (صلی الله علیه واله)را به امام باقر(علیه السلام)رساند، امام باقر(علیه السلام)به جابر فرمود: وصیت‌خود را آماده کن; زیرا تو در مسیر حرکت‌ به سوی خدایی! قطرات اشک از چشمان جابر سرازیرشد و به امام باقر(علیه السلام)عرض کرد: آقای من، این خبر را قبل ازشما رسول خدا(صلی الله علیه واله)به من داد و فرمود: «چند روز پس از دیدار با محمد بن علی (امام باقر-ع-) از دنیامی‌روی.» امام باقر(علیه السلام)فرمود: «ای جابر، سوگند به خدا، خداوند علم گذشته و حال و آینده تا روز قیامت را به من عنایت‌فرموده است.» جابر وصیت کرد; آماده سفر شد. و سر انجام در 73یا 74 یا 78 قمری در 94 سالگی در مدینه از دنیا رفت. طبق بعضی از روایات، امام صادق(علیه السلام) فرمود: جابر، آخرین نفر از اصحاب بود که باقی مانده بود. ابان بن ‌عثمان ، که در آن وقت‌حاکم مدینه بود، بر جنازه جابر نمازخواند. او به فرزندان جابر پیام فرستاده بود وقتی پدرتان از دنیا رفت، او را به خاک نسپارید تا من بر جنازه‌اش نماز بخوانم. زیرا حاکمان نماز خواندن بر جنازه بزرگان را امتیاز و افتخار می‌دانستند. گرچه جابر بن عبد الله انصاری، در میدان نبرد با دشمن به شهادت ‌نرسید، ولی با شمشیر قلم و بیان و در مسیر مبارزه پیوسته با دشمنان بود. او با افشا گریهایش بینی دشمنان کینه‌توز را به ‌خاک مالید و از حریم مقدس امامان معصوم(علیه السلام) دفاع کرد. بی‌تردید ، جابر از مصداقهای روشن این سخن رسول خدا (صلی الله علیه واله) به شمار می‌رود: « اذا کان یوم القیامه یوزن مداد العلماء مع دماء الشهداء فیرجح مداد العلماء علی دماء الشهداء» هنگامی که روز قیامت‌ می‌شود ، مرکب قلم دانشمندان را با خون شهیدان می‌سنجند; پس مرکب ‌قلم دانشمندان بر خون شهیدان برتری می‌یابد.