نگاهى گذرا به سيره اخلاقى امام حسين (ع) در خانواده
  • عنوان مقاله: نگاهى گذرا به سيره اخلاقى امام حسين (ع) در خانواده
  • نویسنده: مجله پاسدار اسلام
  • منبع:
  • تاریخ انتشار: 0:0:38 2-9-1403


اشاره

خداوند متعال، رسول خدا (ص) و اهل بيت (ع) او را براى اهل عالم، به ويژه پيروانشان، به عنوان الگو آفريده است. مسلمانان جهان وظيفه دارند در تمام شئونات زندگى اعم از فردى، اجتماعى، سياسى، اخلاقى و غيره به آنان اقتدا نمايند.
يکى از نکات قابل توجّه در سيره پيشوايان معصوم (ع) نحوه رفتار آنان با خانواده است. در اين نوشتار مختصر برآنيم تا با مراجعه در منابع تاريخى به گوشه هايى از سيره اخلاقى امام حسين (ع) در خانواده بپردازيم؛ هر چند به خاطر طبيعت موضوع و نيز شرايط اجتماعى، حجم شواهد و مواردِ بر جاى مانده در تاريخ، در اين خصوص فراوان نيست؛ همين اندک نيز بسيار ارزشمند و گوياست.

احترام به همسر

احترام به همسر از عواملى است که در تربيت فرزندان، تأثير فراوانى دارد. مادرى که در خانه، عزيز باشد و مورد تکريم شوهرش قرار گيرد، با روحى سرشار از عاطفه و آرامش و احساسِ شخصيت، فرزندان را تربيت خواهد نمود. به عکس اگر همسر در خانه مورد آزار و اذيت روحى و جسمى قرار گيرد و شخصيتش در خانه و پيش فرزندان تحقير شود، بديهى است که از روان سالمى برخوردار نخواهد بود و در نتيجه، آرامش خود را از دست داده و اضطراب و نگرانيِ او در فرزندان نيز تأثير خواهد گذاشت.
انسان در دوران زندگى با حوادث و مسائلى روبه رو مى شود که او را نگران و متأثر مى سازد. فردى که احساس کند از طرف ديگران مورد ستم واقع شده، اگر براى رسيدن به حقّ خود تلاش کند و نتواند به آن برسد، دچار نگرانى خواهد شد. حال اگر براى زن يا شوهر چنين مشکلى پيش آيد و با حالت تأثر وارد خانه شود، ممکن است گلايه کرده و از همسر انتظار داشته باشد که در اين شرايط به او کمک کند و از او دفاع نمايد. و در نتيجه، هرگونه تصوّرِ کوتاهى را در اين رابطه دور از انتظار مى داند.
همسر در اين حالت هاى ويژه، بايد سعى کند با مهربانى، احترام و دلجويى چنان رفتار کند که از اندوه و تأثر او بکاهد. در چنين شرايطى، سخنان منطقى و محترمانه همسر مى تواند اثبات نمايد که: من در دفاع از حقّ تو کوتاهى نکرده ام و آنچه مصلحت بوده و توان داشتم انجام داده ام.
حضرت زهرا (س) پس از رحلت رسول مکرّم اسلام (ص) وقتى فدک را به ناحق از او گرفتند، براى دفاع از حقّ خويش و بازگرداندن حقّش، نزد خليفه وقت رفت؛ امّا با ارائه استدلال هاى منطقى، موفّق نشد حقّ خود را بستاند، بنابراين با ناراحتى و تأثر شديد وارد منزل شد و اظهار ناراحتى نمود، شوهرش، على (ع) را مورد خطاب قرار داد و گفت:
... هيچ کس از من دفاع نکرد و از ظلم آنها جلوگيرى ننمود، خشمگين از خانه بيرون رفتم و پريشان و با شکست و افسردگى بازگشتم، و تو اين گونه پريشان نشسته اي! تو همان بودى که گرگان عرب را صيد مى کردى و اکنون زمين گير شده اي! يا علي! نه گويندگان را مانع هستى و نه ياوه گويان را دافع! اختيار از کفم رفته،... از اين که با تو اين گونه سخن مى گويم، نزد خدا عذر مى خواهم، خواه مرا يارى کنى، يا واگذاري! اى واى بر من در هر پگاه که تکيه گاهم از کف بيرون رفت و بازويم بى رمق گشت.
على (ع) با لحنى محترمانه همسر مهربانش را دلدارى داد و فرمود:
ويل و واى بر تو مباد؛ بلکه واى بر دشمنان تو باد! اى دختر برگزيده خدا و يادگار نبوّت، از اندوه و غصّه دست بردار. به خدا سوگند! من در انجام وظيفه سستى نکردم و آنچه قدرت و توان داشتم، انجام دادم.
حضرت على (ع) آن چنان با خونسردى، متانت، دلجويى و احترام در برابر ناراحتى و شکوِه حضرت زهرا (س) برخورد مى نمايد، که حضرت فاطمه (س) آرام مى گيرد و مى فرمايد:
خداوند مرا کفايت مى کند. و بدين گونه کار آنها را به خدا وامى گذارد و ساکت مى شود. (1)
على (ع) همواره مواظب بود که از حزن و اندوه زهرا (س) که بعد از پدر بزرگوارش بسيار زياد شده بود، بکاهد. زهرا (س) به پدرش، پيامبر (ص) علاقه زيادى داشت. حضرت مى فرمود: پيراهن پدرم را به من بدهيد. و چون پيراهن را مى گرفت، آنقدر آن را مى بوييد تا بيهوش مى شد.
على (ع) مى فرمايد: پيامبر (ص) را در پيراهنش غسل دادم و چون وضع زهرا (س) را مشاهده کردم که با بوييدن آن پيراهن بيهوش مى شود، آن را پنهان نمودم. (2)
حضرت على (ع) درباره چگونگى برخورد با همسرش مى فرمايد:
به خدا سوگند! هرگز کارى نکردم که فاطمه خشمگين شود و او را به هيچ کارى مجبور نکردم...، او نيز هرگز مرا خشمگين نکرد و برخلاف ميل باطنى من، قدمى برنداشت. (3)
در تاريخ مى خوانيم: روز عاشورا هنگامى که هلال بن نافع عازم ميدان جنگ بود، همسر جوانش از رفتن او ناراحت شده و به شدّت مى گريست. امام حسين (ع) متوجّه آن زوج جوان گرديده و به هلال فرمود:
إنَّ أهلک لايطيبُ لَها فِراقُکَ، فَلَو رأيتَ أن تَختارَ سُرُورَها علَى البَراز (4) همسرت جدايى تو را نمى پسندد، تو آزادى و مى توانى خشنودى او را بر مبارزه با شمشيرها مقدم بداري.
آن امام همام بالاترين حدّ تکريم را نسبت به فرزند و همسر داشت. حتى آنان را مورد عنايت خاصّ خود قرار داد و آنان نيز علاقه وافرى نسبت به حضرتش ابراز مى داشتند و آنان نيز علاقه وافرى نسبت به حضرتش ابراز مى داشتند.
مثلاً رباب علاقه وافرى به امام حسين (ع) داشت. او در سفر کربلا همراه امام بود و پس از شهادت آن حضرت نيز وفاداريش را به زبان شعر، و نيز در عمل، نشان داد.
دو مرثيه از رباب در دسترس، قرار دارد که هر دو داراى معانى بسيار زيبا بوده و خلوص و ارادت رباب را نسبت به آن حضرت نشان مى دهد:
ترجمه آن چنين است: آن پرتوى که ديگران از درخشش آن بهره مى بردند، در کربلا کشته شده و غير مدفون رها شده است.
اى فرزند پيامبر (ص)! خدا از طرف ما تو را پاداش نيکو داده و در وقت ميزان تو را از هر زيانى به دور دارد.
تو آن چنان کوه محکمى بوده که من بدان پناه مى بردم و تو با رحمت و از سر ديندارى با ما همنشينى داشتي.
ديگر چه کسى براى يتيمان و فقيران، مانده؟ و چه کسى است که مسکينان بدو پناه برده و او بى نيازشان سازد؟
به خدا قسم! ديگر سايه اى بعد از تو بر سرم نخواهم پذيرفت تا در ميان خاک، پنهان شوم. (5)
رباب در بخشى از اين اشعارش ارتباط عميق خود را با امام حسين (ع) تصوير مى کند؛ امام چون کوهى است که پناهگاه آرام بخش رباب بوده و آن حضرت نيز با کمال ملاطفت و از سر ديندارى با وى برخورد داشته است.

توجّه به خواستِ همسر

امام حسين (ع) به خواست، علاقه و حسّ زيبايى دوستى همسرش، توجّه خاصّى مى نمود و برخى اوقات به همين خاطر با انتقادات اصحاب و دوستان خود روبه رو مى شد؛ ولى به خواستِ طبيعى و مشروع همسر خويش احترام مى گذاشت.
جابر از امام باقر (ع) نقل مى کند:
عدّه اى بر امام حسين (ع) وارد شدند؛ ناگاه فرش هاى گران قيمت و پشتى هاى فاخر و زيبا را در منزل آن حضرت مشاهده نمودند. عرض کردند: اى فرزند رسول خدا! ما در منزل شما وسايل و چيزهايى مشاهده مى کنيم که ناخوشايند ماست (وجود اين وسايل در منزل شما را، مناسب نمى دانيم!.) حضرت فرمود: إنّا نَتَزَوّجُ النِّساءَ فَنُعطيهِنَّ مُهُورَهُنَّ فَيَشتَرينَ بِها ما شِئنَ، لَيسَ لَنا فيهِ شى ءٌ (6) از ازدواج، مهريه زنان را پرداخت مى کنيم و آنها هر چه دوست داشتند، براى خود خريدارى مى کنند. هيچ يک از وسايلى که مشاهده نموديد، از آنِ ما نيست.
در روايت ديگر نقل شده که از امام صادق (ع) سؤال شد: آيا خريد جواهرات براى زينت بچّه ها درست است؟ حضرت فرمود: عليّ بن الحسين (ع) براى بچّه ها و همسرانش زيورآلات از نوع طلا و نقره تهيه مى کرد و آنها را با آن زيورها مى آراست. (7)
از اين روايات و نظاير آن، به خوبى استفاده مى شود که امام حسين (ع) و سائر ائمه اطهار (ع) به حسّ زيبايى دوستى همسر خود احترام مى گذاشتند و امکانات لازم را در حدّ متعارف آن زمان، براى آنها فراهم مى نمودند.

غيرت ورزى نسبت به خانواده

يکى ازخصلت هاى پسنديده، غيرت است. غيرت، به معناى آن است که سرشت و طبيعت انسان از اين که غير خودش در يک امر مورد علاقه اش با او مشارکت داشته باشد نفرت داشته باشد. (8)
غيرت در اصطلاح، آن است که کسى نسبت به ناموس خود و همسر يا فرد مورد علاقه اش به حدّى اهتمام ورزد که به ديگرى اجازه و تعرّض به حريم خويش ندهد. انسان غيور، نمى تواند تحمّل کند که ديگران با نگاه هاى ناپاک يا انگيزه هاى فاسد، به همسر و بستگان او نزديک شوند و قصد سوء داشته باشند.
غيرت ورزيدن، خُلقى ارزشمند و پسنديده است. گاهى هم (غيرت ديني) سبب مى شود که انسان از هر نوع سوءِ قصد و هجوم مخالفان به دين و ارزش هاى مقدّس و معتقدات دينى برآشوبد و عکس العمل نشان دهد و در دفع تعرّض بکوشد. پيامبراکرم (ص) فرموده است: اَلْغيرَةُ مِنَ الاِْيمانِ (9) غيرت از ايمان است.
غيرت، نشانه ارزشمندى شخصيت يک انسان محسوب مى شود. حضرت على (ع) فرموده است: ارزش انسان به قدر همّت اوست، صدق او به اندازه جوانمردى اوست، شجاعتش به اندازه پاکدامنى اوست و عفّت او به قدر غيرت اوست. (10) خداوند نيز بندگان غيرتمند خويش را دوست مى دارد. (11)
بنى هاشم، غيرتمندان روزگار خويش بودند و براى عترت پيامبر (ص) حرمتى فوق العاده قائل بودند. جوانان بنى هاشم نيز پيوسته اهل بيت امام حسين (ع) را در طول سفر به کربلا، محافظت مى کردند. شبها نيز با حراست اين جوانان، به ويژه قمر بنى هاشم، زنان حرم آسوده و بى هراس مى خفتند.
غيرت در درياى پهناور وجود اباعبدالله (ع) موج مى زد و به همه آموخت که نگهبانان دين و ناموس خود باشند و بيشترين حساسيت را در دفاع و صيانت از آنها داشته باشند. او تا آخرين نفس از عقيده اسلامى خود دفاع کرد و بر محو باطل پافشارى نمود. او که سرآمد غيرتمندان عالم است در رجز حماسى خويش در روز عاشورا از جمله بر حمايت از ذرّيه پيامبر و خانواده پدرش تأکيد مى فرمود: اَحْمى عِيالاتِ اَبى، اَمْضى عَلى دينِ النَّبى (12) آن حضرت، روز عاشورا خانواده و دختران و خواهر خود را توصيه کرد که پس از شهادتش، گريبان ندرند و چهره مخراشند و آه و زارى و واويلا سر ندهند و پيش دشمنان صدايشان را به گريه بلند نکنند. در واپسين لحظات هم که مجروح بر زمين افتاده بود، وقتى شنيد که گروهى از سپاه دشمن قصد حمله به خيمه ها و تعرّض به زنان و کودکان دارند، بر سرشان فرياد کشيد: اِنْ لَمْ يَکُنْ لَکُمْ دينٌ وَ کُنْتُمْ لاتَخافُونَ الْمَعادَ فَکُونُوا اَحْرارا فى دُنْياکُمْ... (13) اى پيروان آل ابوسفيان! اگر دين نداريد و از معاد نمى ترسيد، پس در دنيايتان آزاده باشيد و اگر عربيد، به اصل و تبار خويش برگرديد...
شمر جلو آمد و گفت: اى پسر فاطمه چه مى گويي؟
امام (ع) فرمود: من با شما مى جنگم و شما با من مى جنگيد، پس تجاوزگران و سرکشان و جاهلان خود را تا وقتى من زنده ام، از حرم من بازداريد. (14)
از غيرت آن امام همام بود که در همان حال هم از کار ناجوانمردانه سپاه دشمن برآشفت و اعتراض کرد و تا زنده بود نتوانست تحمّل کند که نامردان به حريم ناموس او نزديک شوند. غيرت دينى او و يارانش نيز زمينه ساز آن حماسه بزرگ شد.
آن امام همام، کشته شدن را بر ننگ ذلّت و تسليم، ترجيح داد و اين از غيرت و حميّت او بود. ياران شهيدش هم شب عاشورا و در فرصت هاى ديگر تا پاى جان ابراز وفادارى کردند و غيرتشان اجازه نداد که امام و اهل بيت او را در صحرا و ميان انبوه دشمن رها کنند و خود، در پى زندگى و عافيت خويش روند. عباس، امان نامه دشمن را ردّ کرد، تيغ ها و شمشيرهاى دشمن را بر خوارى و مذلّت ترجيح داد.
امّا فرومايگان، براى کشتن او و به خاطر رضاى خاطر والى کوفه و يزيد طاغوت، همدست شدند و پس از کشتن عاشورائيان، خانواده آنان را به اسارت بردند.
اعتراض حضرت زينب (س) به يزيد در شام، که اهل بيت پيامبر را در معرض ديد و تماشاى مردم کوچه و بازار قرار داده (15) ريشه در غيرت او داشت.
پيروان عاشورا، هم درس عفاف و حجاب را به عنوان غيرت ناموسى از کربلا مى آموزند، هم دفاع از مظلوم و نصرت حق و مبارزه با باطل و بدعت را به عنوان غيرت دينى از حماسه آفرينان کربلا الهام مى گيرند.

رفتار حضرت نسبت به خانواده و فرزندان در لحظه وداع

امام (ع) در واپسين لحظه هاى زندگى خويش شرايط ناگوارى خانواده و فرزندان، غصّه يتيمى و از دست دادن نزديکترين عزيزان از يک طرف، طى مسير کربلا تا شام و از شام به مدينه، همراهى دشمنان سنگدل، از طرف ديگر را مجسّم کرد. در چنين شرايطى آن امام همام شيوه دعوت به صبر و بردبارى و توجّه دادن به نصرت الهى را برگزيد تا با دم حسينى خود روح خسته آنان را توان دوباره ببخشد و عزمشان را براى دست يابى به همه اهداف، تقويت نمايند. در مقاتل آمده است:
هنگامى که امام (ع) همه يارانش را ديد که شهيد شده اند، براى وداع به خيمه ها آمد و ندا دادند: اى سکينه، اى فاطمه، اى زينب، اى ام کلثوم، آخرين درود و سلام من بر شما باد. (16)
سکينه صدا زد: اى پدر آيا تن به مرگ داده اي؟
فرمود: کسى که ياور ندارد، چگونه تن به مرگ ندهد.
طبق نقل ديگر فرمود: اى نور چشم من! کسى که يار و ياورى ندارد، چگونه تسليم مرگ نشود، ولى (فرزندم) رحمت و نصرت خداوند در دنيا وآخرت به همراه شما است، دخترم بر قضاء الهى، صبر پيشه کن و زبان به شکوه مگشاى، زيرا دنيا محلّ گذر است، ولى آخرت خانه هميشگى است.
سکينه گفت: ما را به حرم جدّمان (مدينه) بازگردان.
امام فرمود: لَو تُرِکَ القَطا لَغَفا و نامَ؛ اگر پرنده قطا را بگذارند، در جايگاه خود آرام مى گيرد و استراحت مى کند.
سکينه گريه کرد، امام حسين (ع) دختر عزيزش را به سينه چسباند و اشکهايش را پاک نمود و اشعارى خواند که ترجمه اش چنين است:
اى سکينه جانم! بدان که بعد از شهادتم، گريه تو بسيار خواهد شد، دل مرا با افسوس، به سرشک خود مسوزان تا جان در بدن دارم، پس وقتى که کشته شدم تو بر هر کس نزديکتر به بدن من مى باشى که کنارم بيائى و گريه کنى، اى برگزيده بانوان. (17)
طبق نقل سوم آن حضرت به فرزندان و خواهران چنين توصيه نمود: خودتان را براى گرفتارى آماده کنيد و بدانيد خداوند نگهدار و ياور شما است و شما را از شرّ دشمنان نجات مى بخشد و عاقبت امرتان را به خير خواهد کرد، دشمنانتان را با انواع بلاها عذاب خواهد نمود و به شما، در برابر اين گرفتارى، انواع نعمت و کرامت عطاء خواهد کرد. پس زبان به شکوه مگشاييد و سخنى مگوييد که از منزلت و ارزش شما بکاهد.

--------------------------------------------
پى نوشت ها :
1. احتجاج، طبرسى، ج 1، ص 181 و 282.
2. بحارالانوار، ج 43،ص 157، ح 6.
3. کشف الغمّه، ج 1، ص 363 ص.
4. کلمات الامام الحسين (ع)، ص 447،فرهنگ سخنان امام حسين (ع)، حديث 8.
5. اعيان الشيعه، ج 6، ص 449 ؛اعلام النسا المومنات، ص 347؛ منتهى الامال، ج 1، ص 335.
6. الکافى، ج 6، ص 476.
7. کافى، ج 6، ص 475، ح1.
8. مجمع البحرين، ج 2، ص 246.
9. من لايحضره الفقيه، ج 3،ص 444.
10. و عفته على قدر غيرته. (نهج البلاغه، صبحى صالح، حکمت47).
11. اِنَّ اللّهَ يُحِبُّ مِنْ عِبادِهِ الغَيُور. (ميزان الحکمة، ج 7، ص 357.)
12. بحارالانوار، ج 45،ص 49.
13. همان، ص 51.
14. فَاْمنَعُوا عُتاتِکُم عَنِ التَّعرُّضِ لِحَرَمى ما دُمْتُ حَيّا. (بحارالانوار، ج 45، ص 51).
15. حياة الامام الحسين، ج 3، ص 378.
16. معالى السبطين، ج 1،ص 22 و 23 تذکرة الشهداء، ص307.
17. ترجمه نفس المهموم، ص 184؛ معالى السبطين، ج 2، ص 25.