سيره ى ائمه ى اطهار در عزادارى امام حسين
  • عنوان مقاله: سيره ى ائمه ى اطهار در عزادارى امام حسين
  • نویسنده: مهدى خويى
  • منبع:
  • تاریخ انتشار: 16:45:8 4-9-1403


باز اين چه نوحه و چه عزا و ماتم است

«وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللّه فِانّها مِنْ تَقوَى القلوب؛ هر کس شعائر الهى را بزرگ شمارد، آن نشانه ى روح تقوى است.» (1)
براستى که بقاى اسلام، مرهون جهاد، ايثار و شهادت امام حسين (ع) در راه خداست و بدون جريان عاشورا و سيّد الشهداء (ع) قرنها پيش، بنى اميّه، اسلام را از بين برده بودند؛ پس همواره حيات دين به زنده نگه داشتن ياد و خاطره ى عاشوراء وسيّد الشهدا مى باشد. بنابراين، ذکر مصيبتهاى امام حسين (ع) و برگزارى هر گونه عزادارى آن حضرت، از جمله شعائر الهى است که شيعيان و دوستداران اهل بيت پيامبر (ع) بدان امر شده اند و روشنى بخش اين راه و مهمترين دليل، براى برپا داشتن مجالس سوگوارى سالار شهيدان، سيره ى ائمه ى معصومين (ع) در اين مورد است، که بدان مى پردازيم.

سيره ى امام سجاد (ع) در عزادارى

چو گل از غم کنم گريبان چاک
امام سجاد (ع) و حضرت زينب (ع) بعد از شهادت امام حسين (ع) همواره با برپايى مجالس عزا و سوگوارى و ايراد خطبه هاى آتشين در زنده نگه داشتن ياد اباعبداللّه الحسين (ع) در قلوب همگان مى کوشيدند؛ تا جايى که محيط مملّو از خفقان و سياهى کوفه و شام را دگرگون ساخته و همگان را در سوگ يوسف آل رسول نشاندند.
از حالات حضرت سجاد (ع) در سوگوارى سيّد الشهدا (ع) خطبه ى آن حضرت در مسجد امويِ شام مى باشد که خطاب به يزيد فرمودند: «اى يزيد! محمّد (ص) جدّ توست يا جدّ من؟ اگر مى گويى که جدّ توست، دروغ مى گويى و کفر مى ورزى و اگر اعتقاد دارى که او جدّ من است، پس چرا عترت و خاندان او را کشتي؟! چرا پدرم را کشتى و حرم او و مرا اسير کردي؟!» حضرت اين سخن را گفت و دست به گريبان برد و جامه ى خود را چاک زد و گريه کرد؛ از گريه ى آن حضرت، صداى شيون و زارى از مجلس برخاست و مردم زار زار گريستند. (2)

بگذار تا بگريم چون ابر در بهاران امام زين العابدين (ع) آنقدر در سوگ پدرشان گريستند، که سلامتى چشمهايشان به خطر افتاد و اين در حالى بود که هر گاه ظرف آبى را مى گرفتنتد تا بنوشند، مُدام مى گريستند! (3)
امام صادق (ع) در شدّت حزن آن حضرت مى فرمودند: «حضرت سجاد (ع) چهل سال بر مصائب پدر بزرگوارش گريست؛ در حالى که روزها، روزه و شبها بيدار بود و خدا را عبادت مى کرد. هنگام افطار، وقتى غذا نزدش مى آوردند، در حالى که بشدّت مى گريست مى فرمود: چگونه آب بنوشم؟ در حالى که پدرم را با لب تشنه شهيد کردند و گريه مى نمود، بطورى که غذا و نوشيدنيهايش با قطرات اشک او مى آميخت. او همواره اينگونه مى زيست تا به لقاء اللّه پيوست.» (4)
خادم آن حضرت نقل مى کند: «روزى، دنبال حضرت به صحرا رفتم؛ امام روى تخته سنگى مشغول عبادت شد و سر به سجده گذارد و در حالى که مى گريست، سر از سجده برداشت؛ به ايشان عرض کردم: مولاى من! آيا وقت آن نرسيده که کمتر گريه کنيد؟ فرمودند: واى بر تو! يعقوب پيامبر دوازده، پسر داشت، يکى از آنها از جلو چشم او پنهان شده بود، آنقدر گريست که مويش سپيد، قدش خميده و چشمش نابينا؛ شد حال آنکه من، پدر و برادران و عموها و ديگر عزيزانم را روى زمين، قطعه قطعه ديدم؛ در حالى که سر بر بدن نداشتند!» (5)

سيره ى امام باقر (ع) در عزادارى

سينه از آتش دل در غم جانانه بسوخت.
امام باقر (ع) در تشويق سوگواران حسينى فرمودند: «در روز عاشورا انسان بايد براى امام حسين (ع) گريه و زارى کند و به اهل منزل خود دستور دهد که براى حضرتش گريه کنند و در خانه ى خود با اظهار ناراحتى براى آن حضرت، سوگوارى بر پا سازد و در خانه هاى يکديگر به منظور گريه کردن براى سيّد الشهدا به ملاقات همديگر روند و در مصيبت امام حسين (ع) به يکديگر تسليت بگويند؛ که اگر اين کارها را بکنند، من براى آنان ضمانت مى کنم که خداوند، ثواب دو هزار حج و عمره و شرکت نمودن در جنگى در رکاب رسول خدا (ص) و ائمه ى معصومين (ع) به او عطا فرمايد.» (6)

سيره ى امام صادق (ع) در عزادارى

غنچه ى سرخ
روزى، کُميت شاعر بر حضرت صادق (ع) وارد شد؛ حضرت به او فرمود: «درباره ى جدّم حسين، برايم شعر بخوان!» پس از آنکه کُميت، اشعارى در مصيبت امام حسين (ع) خواند، امام صادق (ع) گريه ى شديدى نمودند؛ زنان و اهل حرم حضرت هم به گريه افتادند و در اطاقهاى خود صدا به گريه بلند نمودند. هنگامى که امام (ع) گريه مى کردند. ناگهان زنى از پشت پرده ظاهر شد در حالى که کودکى شير خوار و کوچک در دست داشت؛ طفل شير خوار را در دامن امام گذاشت و امام با ديدن طفل، گريه اش بيشتر و صدايش به گريه بلند شد و زنان پشت پرده هم، صدا به گريه بلند کردند.
روشن است که منظور از نهادن طفل شيرخوار در دامن امام صادق (ع) به شبيه در آوردن على اصغر شير خوار بوده است؛ تا بدين وسيله، اثر بيشترى در حُزن و اندوه گريه کنندگان گذاشته شود. (7)

سيره امام موسى کاظم (ع) در عزادارى

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
از امام رضا (ع) در مورد عزادارى پدر بزرگوارشان، امام موسى کاظم (ع) براى سيّد الشهداء روايت است که: «پدرم، چون ماه محرم فرا مى رسيد. خندان ديده نمى شد و همواره محزون بود تا روز دهم محرم، که روز مصيبت و حزن و گريه ى ايشان بود.» (8)

سيره ى امام رضا (ع) در عزادارى

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
دعبل خزاعى مى گويد: «روز عاشورا خدمت مولايم، على بن موسى الرضا (ع) رسيدم؛ حضرت را ديدم که غمگين و محزون نشسته اند؛ ياران ايشان نيز همه غمگين اطرافشان حلقه زده بودند. وقتى مرا ديدند، فرمودند: «مرحبا بر تو اى دعبل!» سپس جائى براى من باز کردند و مرا نزد خود نشانيدند. سپس فرمودند: «اى دعبل! دوست دارم شعرى برايم بخوانى که اين روزها، روز اندوه ما أهل بيت است!» و فرمودند: «اى دعبل هر کسى بر مصيبت جدّم، حسين (ع) گريه کند، خداوند گناهانش را بيامرزد.» سپس حضرت بلند شدند و پرده اى ميان ما و زنهايشان زدند و اهل بيتشان را پشت پرده نشانيدند، تا براى مصيبت جدشان گريه کنند. سپس به من فرمودند: «اى دعبل! مرثيه بخوان!» پس من، گريان شدم و اشکم جارى شد و اشعارم را خواندم، امام رضا (ع) و أهل بيتشان نيز گريستند.» (9)

سيره ى امام مهدى (عج) در عزادارى

اى کاش در عزاى تو خون مى گريستم
حضرت مهدى (عج) در مصيبت جدّ بزرگوارشان - در زيارت ناحيه ى مقدسه - اين گونه مى فرمايند:
«سلام بر تو (اى سالار شهيدان) سلام کسى که در غم عزايت مصيبت زده و اندوهگين و سرگشته و درمانده است؛ جانش فداى جان تو و اهل بيتش سپر بلاى اهل بيت تو باد! پس اگر روزگاران مرا به تأخير انداخت و تقدير الهى مرا از يارى تو بازداشت و نبودم تا با آنکه با تو جنگيدند، بجنگم و با آنانکه با تو بدشمنى برخاستند، بدشمنى برخيزم (در عوض) هر بامدادان و هر شامگاهان به يادت سرشک غم از ديده مى بارم و به جاى اشک، خون مى گريم تا آن زمان که در اثر سوز جانفرساى مصيبتت جان سپارم...
ادامه دارد...

--------------------------------------------
پى نوشت ها :
1- سوره ى حج، آيه 32.
2- سيره ى چهارده معصوم، ص 397.
3- تاريخ النيّاحة، ص 119.
4- ناسخ التواريخ، ج 3، ص 189.
5- الفروع من الکافى، ج 1، ص 240، بحار الانوار، ج 45، ص 188؛ وسائل الشيعه، ج 2، ص 89، سياهپوشى در سوگ ائمه ى نور، ص 116.
6- رمز المصيبة، ج 1، ص 24، کامل الزيارات، ص 175، تاريخ النيّاحة، ص 123.
7- معالى السبطين، ج 1، ص 153.
8- تاريخ النيّاحة، ص 132، شهيد کربلا، ص 80.
9- معالى السبطين، ج 1، ص 154، رمز المصيبة، ج 1، ص 25.