امام حسين، قافله سالار عزت و کرامت
  • عنوان مقاله: امام حسين، قافله سالار عزت و کرامت
  • نویسنده: على تقديرى
  • منبع:
  • تاریخ انتشار: 23:27:7 1-9-1403


اطاعت از خدا، شرط عزتمندى حقيقى

انسان، مظهر صفات الهى و نماينده حق در جلوه گاه آفرينش است. از جلوه هاى خداگونه انسان، عزت و فخر برگرفته از نور ايمان او به خداوند است که به زندگى اش پاکى و آرامش هديه مى کند.
خداوند در قرآن مى فرمايد: «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَميعًا؛ همه عزت از براى خداوند است». البته هر که بخواهد عزيز گردد، بايد تنها به سوى خدا برود؛ زيراخداوند هم عزيز و هم عزت بخش است و هر که از غير او طلب کند، خوار مى شود.
هم چنين عزت و عظمت درگرو اطاعت خداى عزيز و اولياى او و تسليم در برابر اوامر الهى است.
پيامبر گرامى اسلام فرموده است: «پروردگارتان همه روز مى فرمايد: منم پروردگار عزيز، هر کس عزت دو جهان را خواهد، بايد اطاعت عزيز کند».
ارزش عزت نفس نيز در حديثى از امام صادق آل محمد عليه السلام چنين آمده است: «خداوند همه امور را به مؤمن واگذارده، ولى به او اختيار نداده است که شخصيت گران بهايش را به خوارى بکشاند».
پيام متن:
1. عزت واقعى از آن خداست و با تسليم در برابر دستورهاى خدا به دست مى آيد.
2. هيچ مؤمنى مجاز نيست عزت خويش را از بين ببرد.

عزت مدارى امام حسين عليه السلام

حسين بن على عليه السلام از برگزيدگان حق درعرصه عزت و شرف است. حضرت حسين عليه السلام ، مفهوم حقيقى عزت خواهى را در عمل نشان داد. «حيات طيبه» در قاموس او با شرافت و آزادگى همراه است. در فرهنگ حماسى امام، مرگ با عزت، زندگى است و زندگى ذليلانه، مرگ و خوارى است.
يکى از مهم ترين درس هاى حماسه کربلا، عزت نفس و دورى از اسارت در ذلت است. امام حسين عليه السلام ، حيات ذلت بار در سايه حکومت يزيد را با کرامت دودمان نبى اکرم صلى الله عليه و آله و شرافت مؤمنان در تضاد مى ديد. چنين نگرشى به زندگى، انسان را در دو راهى شهادت يا ذلت، به سوى عزت شهادت رهنمون مى سازد. در همين راستا، امام حسين عليه السلام ، حال خويش را به زبان شاعرانه اين گونه بيان مى کند:
آيا با خوارى زيستن يا با خوارى مردن؟ من هر دو را خوراکى ناگوار مى بينم. اگر به ناچار بايد از مرگ و زندگى، يکى را برگزيد؛ حرکت من به سوى مرگ با عزت، حرکتى زيبا خواهد بود.
حسين عليه السلام ، درس عزت را در پرتو ولايت پدرش، اميرمؤمنان على عليه السلام آموخته است که مى سرايد:
وَ اِنْ تَکُنْ الاَْبْدانُ لِلْمَوْتِ انْشِئَتْ فَقَتْلُ امْرِءٍ بِالسَّيْفِ فِى اللّهِ أَفْضَلُ
اگر اين بدن ها براى مرگ آفريده شده است، پس کشته شدن با شمشير در راه خدا، بسيار زيباتر و برتر است.
تربيت شدگان فرهنگ امام حسين عليه السلام نيز زندگى حقيقى را در مرگ و بقا را در فنا يافته اند. قاسم بن الحسن عليه السلام مرگ را شيرين تر از عسل مى داند. على اکبر چون «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» را از زبان پدر شنيد، پرسيد: پدر مگر ما بر حق نيستيم؟ پدر فرمود: آري. گفت: پس چه باک از مرگ!
و فرزندان مسلم بن عقيل گفتند: «در رکابت مى جنگيم تابه شهادت برسيم، زشت باد زندگى پس از تو... .»
آرى، شهيدان اين گونه اند که جسم مادى شان به زير خاک ها مى رود، ولى نام و مرام و هدفشان همواره جاويدان است.
پيام متن:
1. از نشانه هاى عزت نفس سيدالشهدا عليه السلام ، استقبال از مرگ با عزت و انزجار از زندگى ذلت بار زير سايه حکومت يزيد بوده است.
2. آنها که پيرو مکتب امام حسين عليه السلام مى باشند نيز، مرگ باعزت را بر زندگى ذلت بار ترجيح مى دهند.

هيهات من الذلة

در ميان سخنان حماسى امام حسين عليه السلام ، شعارى نمادين و افتخارآميز هست که نشانه گوياى آزادگى و آزادمنشى امام حسين عليه السلام و دين سرافراز جد اوست. آن شعار، عبارت غرورآفرين «هيهات من الذلة» است.
آن گونه که در روز عاشورا در برابر پيشنهاد ابن زياد فرياد برآورد:
آگاه باشيد که ناپاک ناپاک زاده، مرا ميان دو چيز قرار داده است: کشته شدن يا تسليم با ذلت، ولى ذلت از ما بسيار دور است. خدا راضى نيست که ما ذليلانه تسليم شويم و پيامبر خدا و مؤمنان و دامن هاى پاک و پاکيزه اى که در آن پرورش يافته ايم و آن مردانى که از تن دادن به زير بار ستم منزه اند، راضى نيستند که ما اطاعت افراد پست را بر قتل گاه کريمان برگزينيم.
امام حسين عليه السلام در حديثى ديگر مى فرمايد: «به خدا سوگند، هرگز مانند يک انسان ذليل بيعت نمى کنم و نيز مانند بردگان فرار نمى کنم».
با اين شرايط، مرگ را سعادت مى بينم و زندگى با فرو مايگان، خوارى است و روح من روحى نيست که با ستم گر سازش کند.
امام حسين عليه السلام به برادرش، محمد حنفيه مى نويسد: «برادرم، به خدا سوگند، اگر در تمام دنيا هيچ پناه گاهى براى من نباشد، باز هم با يزيد بيعت نخواهم کرد».
پيام متن:
خوددارى امام حسين عليه السلام از بيعت با يزيد به سبب آزادگى و بندگى واقعى خداوند.

سخنانى از بزرگان درباره آزادگى سالار شهيدان

شاعر عرب، ابوالطيب المتنبى مى گويد: «وَ إِذا کانَتِ النُّفُوسُ کِبارا تَعِبَتْ فِى مُرادِها الاَْجْسامُ». و هرگاه که روح ها بزرگ شد، در راه رسيدن به هدف هاى او جسم به زحمت مى افتد.
«روح بزرگ و عزيز، آسايش ذلت آور را نمى پذيرد. اساسا روح که بزرگ شد به زحمت مى افتد. روح بزرگ، آرزو مى کند که در راه هدف هاى بزرگ و الهى، جسم را فدا کند و روح کوچک، تن را به آسايش مى کشاند».
ابن ابى الحديد مى گويد: «حسين بن على عليه السلام ، سيد «أَبات»؛ يعنى سالار کسانى است که زير بار زور نرفتند. عرب به آن مردمى که حاضر نيستند زير بار زور بروند، «اَبات» مى گويد. ابن ابى الحديد درس بزرگ حسين عليه السلام به انسان ها را چنين توصيف مى کند:
اباعبداللّه حسين بن على عليه السلام سيد اهل الْاِباء، يعنى سرور آزاگان بود که درس مردانگى و مرگ در سايه شمشير را به جاى پذيرش پستى و ذلت به انسان ها آموخت. به او و يارانش پيشنهاد امان شد، ولى از خوارى سر برتافت.
استاد مطهرى نيز از نگاهى ديگر، روحيه حضرت حسين عليه السلام را حماسى مى داند:
در امام، نوعى حماسه است که حماسه انسانى است؛ تعصب اگر ناميده شود، تعصب ممدوح است. آن حماسه، کرامت نفس و آزادمنشى و عزت نفس است.
حماسه، به طور کلى توجه به نوعى کيفيت معنوى است. يکى از اصول تربيت اين است که در روح افراد، حماسه به وجودبيايد، ولى البته حماسه الهى، نه نژادى و ملي؛ يعنى حماسه اى نسبت به خير و نيکى و نسبت به سنن سالم اجتماع.
امام حسين عليه السلام ، شعارهايش، عملش، حرکاتش، سکناتش، سخنانش تا آخرين لحظه ها تمام حق خواهى و حق پرستى و موجى از حماسه است. امام حسين عليه السلام ، يک سوژه بى نظير است در اسلام؛ از نظر تجديدحيات اخلاقى و اجتماعى در اسلام و از نظر برانگيختن احساسات انقلابى و حماسى و از نظر ايجاد و تکوين شخصيت... .
وقتى توانايى امام اندک مى شود و تير زهرآلود به سينه امام مى نشيند، روى زمين مى افتد، ولى تن به ذلت و خواهش نمى دهد، بلکه رو به قبله معبود مى کند و مى فرمايد: «يا اِلهى صَبْرا عَلى قَضائِکَ وَ لامَعْبُودَ سِواکَ يا غِياثَ الْمُسْتَغِيثِينْ».
پيام متن:
1. روح بزرگ، هرگز زير بار ذلت نمى رود.
2. از برجسته ترين ويژگى هاى امام حسين عليه السلام ، روح حماسى ـ الهى او بوده است.
3. روح بزرگ با راحت طلبى هاى جسم در تضاد است و به همين سبب روح بزرگ موجب ايجاد زحمت براى جسم مى شود.
سخنى از مهاتما گاندى و اقبال لاهورى درباره امام حسين عليه السلام
حماسه حسينى، درس آزادگى را به همه جهانيان داد. از اين رهگذر، پيام عزت و سربلندى اين حماسه را از زبان مهاتماگاندى، رهبر فقيد هند بشنويم که گفت:
من براى مردم هند چيز تازه اى نياوردم، فقط نتيجه اى که از مطالعات و تحقيقاتم درباره تاريخ زندگى قهرمانان کربلا به دست آورده بودم، ارمغان ملت هند کردم. اگر بخواهيم هند را نجات دهيم، واجب است همان راهى را بپيماييم که حسين بن على پيمود... و بر من روشن است که اگر هندوستان بخواهد يک کشور پيروز گردد، بايستى از سرمشق زندگى مان، امام حسين عليه السلام پيروى کند... .
محمد اقبال لاهورى، از تقليد کورکورانه مسلمانان از تمدن غرب به شدت انتقاد مى کند و تنها عامل نجات و عزت مسلمانان را عمل به اسلام ناب مى داند. او مى گفت: «سخن مرا باور کنيد که اروپاى امروز، بزرگ ترين مانع در راه پيشرفت اخلاق بشرى است».
وى در رثاى حسين بن على عليه السلام چنين مى سرايد:

تيغ بهر عزت دين است و بس / مقصد او حفظ آيين است و بس
«ما سوى الله» را مسلمان بنده نيست / پيش فرعونى سرش افکنده نيست
خون او تفسير اين اسرار کرد / ملت خوابيده را بيدار کرد
تيغ «لا» چون از ميان بيرون کشيد / از رگ ارباب باطل خون کشيد
نقش «الاّ الله» بر صحرا نوشت / سطر عنوانِ نجات ما نوشت
رمز قرآن از حسين آموختيم / ز آتش او شعله ها اندوختيم
شوکت شام و فر بغداد رفت / سطوت غرناطه هم از ياد رفت
تار ما از زخمه اش لرزان هنوز / تازه از تکبير او ايمان هنوز
اى صبا، اى پيک دورافتادگان / اشک ما را بر مزار او رسان
پيام متن:
1. سرمشق گرفتن گاندى از امام حسين عليه السلام و توصيه و ارشاد او به مردم هند، که براى رهايى از چنگال استعمار، آن حضرت را الگوى خويش قرار دهند.
2. اقبال لاهورى، امام حسين عليه السلام را بيدار کننده جامعه اسلامى و نجات بخش آنان مى دانست.

عناصر عزت

1. زندگى در پرتو عقيده و جهاد يکى از عناصر تحقق عزتمندى، استقامت بر رأى و عقيده درست است. دو عنصر فکر و عمل، سرمايه هر انقلاب است و زندگى واقعى، آن است که ويژگى هاى حيات ارزش آفرين را داشته باشد و تلاش انسان در مسير عقيده و ايمانى صحيح پيش رود. بنا به قول شاعر عرب، احمد شوقي: «قِفْ دونَ رايِکَ فِى الْحياةِ مُجاهِدا اِنَّ الْحَياةَ عَقيدَةٌ وَ جهادٌ».
زندگى، پيکار در راه انديشه هاست و چون انديشه ناب باشد، تلاش ها نافذ گردد. مرگ باعزت نيز روزيِ صاحب انديشه نيک است که به آسانى جان را فداى آرمان ها و حفظ ارزش ها مى کند. استاد مطهرى دراين باره مى نويسد:
تمام فاجعه کربلا براى اين بود که امام رأى خود را نفروخت. در دوره يزيد چه در وقتى که امام در مدينه بود و چه در مکه وچه در بين راه و چه در کربلا، آنها از امام فقط يک امتياز مى خواستند و اگر آن يک امتياز را امام به آنها مى داد، نه تنها کارى به کارش نداشتند، انعام ها هم مى دادند. حسين عليه السلام همه همان رنج ها را تحمل کرد و تن به شهادت خود و کسانش داد که همان يک امتياز را ندهد. آن يک امتياز، فروختن رأى و عقيده بود... اگر يک رأى غيروجدانى و غيرمشروع مى داد، شهيد نمى شد؛ شهيد شد که رأى و عقيده خودش را نفروخته باشد.

2. آزادمنشى و عزتمندى انسان بدون آزادمنشى، عزيز نخواهد شد. در مرام حسين عليه السلام ، آزادى و عزت در عمل و انديشه، رابطه تنگاتنگى دارد وتا انسان از قيد و بند وابستگى ها و چاپلوسى ها رهايى نيابد، به عزتمندى نخواهد رسيد.
آن گاه که سرور آزادگان در محاصره دشمن قرار مى گيرد و اهل بيت بى پناه وى فرياد «واحسينا» سر مى دهند، امام فرياد برمى آورد: «واى بر شما اى پيروان آل ابى سفيان! اگر دين نداريد و از روز رستاخيز نمى هراسيد، دست کم در دنياى خود آزادمرد باشيد».
پيام متن:
1. ميان وابستگى هاى دنيوى و عزتمندى آدمى منافات وجوددارد.
2. از عناصر عزتمندى، پايدارى بر رأى و عقيده درست است.

3. زيبابينى بلاها حماسه کربلا و اسارت خاندان امامت، نمادى از زيبايى و شکوه حق بود. کربلا از يک منظر، زشتى هاى يزيديان را به خود ديد، ولى از منظر حسينيان به زيبايى درخشيد. آن گونه که زينب عليه السلام در برابر ابن زياد و دودمانش که او را به قربانى شدن برادرش ملامت مى کرد و به اين واقعه فخر مى ورزيد، فرمود: «ما رَأَيْتُ اِلّا جَميلاً... ؛ اى فرزند زياد من از اين حادثه جانکاه جز زيبايى نديدم.» برادرم و يارانش نيز با افتخار، به جايگاه ابدى خويش سفر کردند و اين ننگ و نفرت به زودى براى تو مى ماند که بايد پاسخ گوى خون ها باشي.
در اين زيباانگارى دو نکته نهفته است:
الف) تسليم رضاى الهى بودن در برابر آزمايش بلاها؛
ب) اينکه زيبا ديدن بلاها، مانع از تسليم آدمى در برابر حوادث روزگار مى شود و روح او را همواره عزيز مى دارد.
پيام متن:
زيبا ديدن بلاها و سختى ها از عوامل حفظ عزت و کرامت آدمى است.

4. امر به معروف و نهى از منکر جامعه اموى در شعله فساد و تباهى مى سوزد، حق به کنار رفته است و باطل، منکَر نيست. عقيده امام مصلح نيز در اين وضعيت بر آن است که مؤمن واقعى بايد مرگ در عزت را طلب کند؛ زيرا بزرگى و کرامت پاى مال شده است. پس بايد براى نجات مردم از منجلاب گمراهى، چاره اى انديشيد و طرحى نو در انداخت.
پس در نامه اى به برادرش، محمد حنفيه مى نويسد:
خروج من براى سلطه گرى نيست، بلکه حرکت من براى پاکيزه کردن امت است. امت جدم نياز به پاک سازى دارد. مى خواهم دعوت به نيکى ها و پرهيز از پليدى ها را سرلوحه حرکت قرار دهم و شيوه رسول الله و پدرم را ارج نهم.
حسين عليه السلام با اين تلاش حماسى، ارزش امر به معروف و نهى از منکر را بالا برد و آن را به عنوان عامل رشد و عزت مردم در صدر اهداف نهضت خويش برشمرد.
ازاين رو، پيشوايان اسلام همواره مى کوشيدند با پرورش روح عزت و شرافت انسانى در وجود پيروان خويش و آشنا کردن مردم با ارزش هاى اسلامى مانند امر به معروف و نهى از منکر، عزت نفس آنها را برانگيزانند و آنان را با اراده هاى قوى و نشاط جسمى و روانى به سوى اهداف برتر رهنمون سازند و با چيره شدن بر مشکلات زندگى، به بيشترين توفيق ها دست يابند.
پيام متن:
براى رسيدن به عزتمندى بايد فرهنگ امر به معروف و نهى از منکر را احيا کرد.
سخنى از امام خمينى رحمه الله و مقام معظم رهبرى درباره عزت نفس
امام خمينى رحمه الله که يکى از مظاهر عينى کرامت و عزت نفس بود، در بيان اين موضوع مى فرمايد:
هيهات که امت محمد صلى الله عليه و آله و سيراب شدگان کوثر عاشورا و منتظران وراثت صالحان، به مرگ ذلت بار تن دردهند و هيهات که خمينى در برابر تجاوز ديوسيرتان و مشرکان و کافران به حريم قرآن کريم و عترت رسول خدا وامت محمد صلى الله عليه و آله و پيروان ابراهيم حنيف، ساکت بماند و يا نظاره گر صحنه هاى ذلت و حقارت مسلمانان باشد.
مقام رهبرى نيز در تجليل از فرهنگ حماسه ساز اباعبدالله الحسين عليه السلام فرموده است:
در رفتار امام حسين عليه السلام از همان اول که از مدينه حرکت کرد تا وقتى که در کربلا به شهادت رسيد، همان معنويت و عزت و سرافرازى و درعين حال عبوديت و تسليم مطلق در مقابل خدا محسوس است... .
پيام متن:
اهتمام امام راحل رحمه الله و مقام معظم رهبرى به پرورش عزت نفس مردمان و الگو قرار دادن امام حسين عليه السلام دراين باره.