آخرالزمان و حکومت حضرت مهدی (ارواحنا فداه)
  • عنوان مقاله: آخرالزمان و حکومت حضرت مهدی (ارواحنا فداه)
  • نویسنده: حجت الاسلام نجم الدين طبسى
  • منبع: مجله وزین موعود
  • تاریخ انتشار: 5:43:34 4-9-1403

 

اشاره

حجت الاسلام والمسلمین نجم الدین طبسى در سال 1334 در نجف اشرف به دنیا آمدند. دروس مقدماتى حوزه را در همین شهر و نزد پدر بزرگوارشان حضرت آیت اللّه حاج شیخ محمد طبسى آغاز کردند، اما به دلیل شرایط نامناسبى که حکومت بعثى براى طلاب حوزه هاى علمیه فراهم آورده بود ناچار به مهاجرت از نجف و اقامت در شهر مقدس قم شدند. دروس سطح حوزه را در محضر اساتیدى چون حضرات آیات ستوده، اشتهاردى و حرم پناهى گذراندند و در مقطع خارج حوزه نیز از محضر اساتیدى چون آیات عظام گلپایگانى، وحید خراسانى، فاضل لنکرانى و تبریزى بهره بردند.
ایشان علاوه بر تدریس دروس حوزوى در مقطع سطح و خارج به تألیف و نگارش کتاب در زمینه مباحث مختلف فقهى، تاریخى و کلامى نیز اشتغال دارند که از جمله این کتاب ها مى توان به مواردالسجن، مواردالنفى والتغریب، امام حسین (علیه السلام) در مکه، عاشورا، چشم اندازى از حکومت امام مهدى (علیه السلام) و... اشاره کرد.
آنچه در پى خواهد آمد حاصل گفت وگوى ما با ایشان است که امیدواریم مقبول طبع شما گرامیان واقع شود.

 

 

 

موعود

با تشکر از این که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید بفرمایید منظور از دو واژه «آخرالزمان» و «عصر ظهور» که در روایات آمده است، چیست؟ و به کدام برهه از زمان اشاره دارند؟

بسم اللّه الرحمن الرحیم. الحمدللّه رب العالمین و صلّى اللّه على سیدنا محمد و آله الطاهرین. براى روشن شدن پاسخ این سؤال باید ببینیم که در روایات از این دو واژه چگونه تعبیر شده است. با مرورى سطحى در جلد چهارم معجم الأحادیث الامام المهدى (علیه السلام) دیدم که در روایات ائمه طاهرین (علیه السلام) درباره «عصر ظهور» چنین تعبیراتى آمده است: «دولة القائم» ، «ظهور الحق» ، «إذا قام قائمنا» ، «قام القائم» ، «یخرج قائمنا» و «الذى یطهّرالأرض من أعداء اللّه» (کسى که زمین را از دشمنان خدا پاک مى کند). گویا بزرگ ترین افتخارى که ائمه معصوم (علیه السلام) به خود نسبت مى دهند برخاستن قائم از میان ایشان و برپایى دولت حق به دست آن حضرت است.
درباره «آخرالزمان» هم به دو روایت از امام صادق (علیه السلام) و امام باقر (علیه السلام) اشاره مى کنم که در آنها به ویژگی هاى این دوران اشاره شده است: امام صادق (علیه السلام) در روایت مفصلى پس از اشاره به سیره حکومتى امام على (علیه السلام)، خطاب به برید بن معاویه که راوى این حدیث است در توصیف زمان خود فرمودند: «لاواللّه ما بقیتللّه حرمة إلّا انتکهت» ؛ به خدا قسم، دیگر هیچ حریم و حرمتى براى خدا نمانده مگر این که به آن حریم تعدى و تجاوز شده است. «ولا عمل بکتاب اللّه ولا سنّة نبیّه فى هذا العالم» ؛ در این جهان نه به کتاب خداوند و نه به سنت پیامبر او (صلی الله علیه وآله) عمل نمى شود. «ولا أقیم فى هذا الخلق حدّ منذ قبض اللّه امیرالمؤمنین، صلوات اللّه و سلامه علیه»؛ از زمان شهادت امیرالمؤمنین على (علیه السلام) در میان این مردم حدى بر پا نشده است. پس از آن حضرت ادامه مى دهد: «ولا عمل بشى ء من الحق إلى یوم الناس هذا» ؛ و تا این زمان به چیزى از حق عمل نشده است. مى توانیم بگوییم فتنه هاى آخرالزمان، هتک حرمت ها، عمل نکردن هاى به قرآن، رواج انحرافات و دیگر ویژگی هایى که براى آخرالزمان نقل مى کنند، از وقتى که امیرالمؤمنین (علیه السلام) به شهادت رسیدند، شروع شد. اما اوج این ویژگی ها در دوران قبل از ظهور امام زمان (علیه السلام) نمایان مى شود، آن هم به حدى که، به بیان برخى روایات، طلب و آرزوى منجى ورد زبان مردم مى شود.
امام صادق (علیه السلام) در ادامه روایت مى فرمایند: «أما واللّه لا تذهب الأیّام واللیالى حتى یحیى اللّه الموتى و یمیت الأحیاء و یردّاللّه الحقّ إلى أهله»؛ اما سوگند به خدا، دور روزگار به پایان نمى رسد تا این که خدا مردگان را زنده کند و زندگان را بمیراند و حق را به اهلش برگرداند. «و یقیم دینه الذى ارتضاه لنفسه و نبیّه»(1)؛ و دینى را که براى خودش و پیامبرش مى پسندد برپا سازد.
در روایتى دیگر، امام باقر (علیه السلام) مى فرمایند: «لا یقوم القائم إلّا على خوف شدید من الناس و زلازل و فتنة و بلاء یصیب الناس»؛ دولت حق برپا نمى شود مگر در شرایطى که ترس همه را فرا گرفته و همه کس و همه جا دچار فتنه و بلایا و زلزله و طاعون و دیگر بیماری ها شده باشند. «وسیف قاطع بین العرب و اختلاف شدید بین الناس»؛ جنگ کشورهاى عربى را فرا گرفته و در میان مردم اختلاف نظرها شدت یافته است. «و تشتیت فى دینهم و تغییر فى حالهم»؛ چنان مردم از حیث عقیدتى پراکنده شده اند و حالات آن دگرگون شده است. «حتى یتمنّى المتمنّى الموت صباحا و مساء» چنان اوضاع عمومى سخت مى شود که آرزوى مردم در هر صبح و شام مرگ مى شود. در ادامه روایت درباره علت این موضوع چنین مى خوانیم: «من عظم ما یرى من کلب الناس و أکل بعضهم بعضا»؛ از شدت فشارها و ناراحتی ها و این که مى بینند مردم همانند سگ به هم مى پرند و همدیگر را تکه پاره مى کنند.
در ادامه روایت، حضرت ظهور حضرت مهدى (علیه السلام) را چنین توصیف مى کنند: «فخروجه إذا خرج یکون عند الیأس و القنوط من أن یروا فرجا»(2)؛ هنگامى که همه مردم ناامید شده اند و دیگر هیچ امیدى براى فرج باقى نمانده است، آن حضرت ظهور مى کنند. خلاصه در این دوران افراد نه امنیت و آسایش دارند و نه هیچ خیر و پناهگاهى مى یابند و وقتى چنین شد حضرت ظهور مى کنند.

 

یعنى حضرت عالى آخرالزمان را همان دوران ظهور مى دانید؟

اوج آخرالزمان را، بله! اوج آن همان دوران نزدیک به ظهور است ولى اصل آن همانطور که در روایت امام صادق (علیه السلام) دیدیم از زمان شهادت حضرت امیر (علیه السلام) شروع شد.

 

پس چرا از حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) به عنوان پیامبر آخرالزمان یاد مى شود؟

این دو مطلب با هم منافات ندارند؛ از آنجا که پس از ایشان پیامبرى نیست، آن حضرت پیامبر آخرالزمان خوانده مى شوند و همانطور که گفتیم آخرالزمان هم محدود به دوران نزدیک ظهور نمى شود.

 

دوران ظهور حضرت چه ویژگی هایى دارد؟

دوران ظهور، دورانى است که حاکم آن امام معصوم (علیه السلام) است و بر کل جهان حکومت مى کند و این حاکمیت سراپا عدل و عدالت است و قابل مقایسه با هیچ حکومت و حاکمیتى نیست و آرزو و نوید همیشگى همه معصومین (علیه السلام) تحقق این چنین حکومتى بوده است.

 

در چنین دورانى آیا ما تنها شاهد تحول در عرصه حکومت هستیم یا باقى عرصه ها هم دچار تحول مى شوند؟

تحقق حکومت امام زمان (علیه السلام) تحول عمیقى را در جهان، جامعه و انسان ها به وجود مى آورد. این روزها شاهدیم که دولت هاى استکبارى براى دستیابى به منافع و مطامع پست مادى شان از آن سوى دنیا بلند شده و به منطقه خاورمیانه آمده اند، این همه جنایات مرتکب مى شوند و با این حال نه تنها اصلاً ذره اى ناراحت و متأثر نمى شوند، بلکه اسم این عمل شنیع را پیروزى مى گذارند. اما با ظهور امام زمان (علیه السلام) انسان ها چنان متحول مى شوند که خودخواهى در آنها کشته مى شود و به جاى کشتن همنوعان خود، به خدمت کردن به ایشان افتخار مى کنند.
امام باقر (علیه السلام) در این زمینه مى فرماید: «إذا قام قائمنا وضع اللّه یده على رئوس العباد، فجمع بها عقولهم و کملت به أحلامهم» (3)؛ وقتى حضرت قائم (علیه السلام) ظهور کنند دستشان را بر سر مردم مى گذارند و عقل ها و آرزوها و خلاصه اخلاقشان کمال مى یابد. طبیعى است وقتى کسى عقلش کامل شد و آرزوها و اخلاقیاتش تغییر کرد، به قول پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) «ذهبت الشحناء والبغضاء» (4)؛ دیگر کینه توزى از بین مردم رخت برمى بندد. آیا تحولى از این بالاتر مى توان تصور کرد؟ امام زمان (علیه السلام) چنان تحولى در افراد به وجود مى آورند که وقتى اعلام مى کنند هر کس پول و جواهرات مى خواهد، بیاید بگیرد، جز یک نفر بلند نمى شود که او هم بعدا از کرده خود پشیمان مى شود. (5) علت چنین حرکتى غناى مردم نیست بلکه استغنایى است که در آنها پدیدار شده و تغییراتى است که در روحیات آنها به وجود آمده است. آن کسى که بلند مى شود و ابراز نیاز مى کند چنان در دامنش پول و جواهرات مى ریزند که نتواند جابه جا شود. او هم وقتى مى بیند که فقط خودش بلند شده پشیمان مى شود و مى خواهد آنچه را گرفته، پس بدهد که از او قبول نمى کنند.
چنین تحول عمیق و ریشه دارى مختص انسان ها نیست بلکه حتى تجلى آن را در حیوانات هم مى توان مشاهده کرد. بنا بر بعضى روایات حیوانات درنده و غیر درنده با هم صلح مى کنند (6) و چوپان ها خیالشان از گرگ ها راحت است، تازه خود گله هم در طول مسیرش تا چراگاه پا روى گندم ها و دانه هاى درشت نمى گذارند. (7) حاکمیت جهانى حضرت چنین تحولى جهانى را به دنبال دارد.

عمده این تغییرها را در کدام عرصه ها مى توان دید؟

در تمام عرصه هایى که شما به نظرتان مى رسد، قطعا شاهد تغییر خواهیم بود. طبق روایاتى که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده: «إذا خرج القائم یقوم بأمر جدید و کتاب جدید و سنة جدیدة و قضاء جدید» (8) معناى این سخن این نیست که نعوذ باللّه ایشان دینى غیر از اسلام و کتابى غیر از قرآن مى آورند، بلکه تحریفات در عرضه و تفسیر این دو، آنقدر زیاد شده که وقتى حضرت مى خواهند اصل مطلب و صحیح آنها را بیان کنند، براى مردم همانند امر جدیدى وانمود مى شود. روش ایشان چیزى جز بیان قرآن و مفاهیم آن و احیاى سنت رسول اللّه (صلی الله علیه وآله) نیست با این تفاوت که براساس اسلام اصیل وناب محمدى (صلی الله علیه وآله) در همه عرصه ها تغییر و تحول به وجود مى آورند؛ به عنوان مثال شما ببینید، براساس آنچه در روایات آمده است تمام علومى که انبیا براى بشریت از آدم تا خاتم (صلی الله علیه وآله) آورده اند، دو حرف است حال آن که در زمان حضرت مهدى (علیه السلام) علم بیست و هفت حرف خواهد شد. (9) یعنى حدود سیزده برابر. با این تحول عظیم علمى دیگر تکلیف همه چیز معلوم است که چه خواهد شد. فرهنگ، صنایع، اقتصاد، کشاورزى و خلاصه همه چیز دچار تحولى اساسى مى شود. طبق بعضى روایات، در زمان ظهور حتى یک وجب زمین بایر و لم یزرع روى زمین باقى نمى ماند (10) و بیابان هاى مکه و مدینه با اشاره حضرت به نخلستان مبدل مى شوند و یا انارهایى که از باغ ها در آن دوران به عمل مى آیند به گونه اى هستند که مى توانند چند نفر را سیر کنند (11) و یا سلاح هایى که حضرت از آنها استفاده مى کنند هر چند به ظاهر آهنین هستند (من حدید) ولى در واقع چیزى غیر از آن (12) و در سطح بالاترى است و اصلاً قابل قیاس با تسلیحات کنونى جهان نیست.
در خصوص امنیت، الان هر چند سازمان ها و تشکیلات بین المللى مدعى نظم و امنیت جهانى بسیارند ولیکن جایى که حقیقتا افراد بتوانند به آنها پناه ببرند و دادخواهى کنند وجود ندارد و این همان چیزى است که در روایات از آن با تعبیر «لایجد ملجاء» (13) یاد شده است. همین موضوع امنیت در زمان ظهور به قدرى تغییر مى کند که از سویى حتى اگر به اندازه مقدار غذایى که لاى دندان مى ماند (14) حق کسى پایمال شده باشد آن را باز مى ستانند و از سویى دیگر خانم ها چه پیرزن باشند و چه دختران جوان از یک سمت دنیا به سمت دیگر براى به جا آوردن حج مسافرت مى کنند و احدى متعرض آنها نمى شود. (15)
اگر روایات پیش و پس از ظهور را کنار هم بچینیم نکات جالبى به دست مى آوریم:
پیش از ظهور، فرد بر سر قبر مردگان مى رود و آرزو مى کند که کاش جاى آنها بود (16) و بعد از ظهور شخص بر سر قبر برادرش مى رود و به او مى گوید: کاش تو هم بودى و از این برکاتى که ما بهره مند شده ایم متنعم مى شدی. (17) یا پیش از ظهور خون ریزى مفصلى در منا به وجود مى آید (18) و پس از ظهور مردم آنقدر به حج اقبال مى کنند که حضرت از آنها که طواف مستحبى مى کنند، مى خواهند که مطاف را براى آنها که حج واجب دارند رها کنند. (19) مساجد پیش از ظهور زیبا و با شکوه اما خالى از مؤمنان و معنویت اند (20) ولى پس از ظهور یکى از مساجدى که ساخته مى شود پانصد در دارد که حکایت از بزرگى و وسعت آن مى کند (21) و یا آنها که مى خواهند در نماز جمعه کوفه که به امامت حضرت برپا مى شود، شرکت کنند، صبح زود هم که حرکت مى کنند باز موفق به پیدا کردن جا نمى شوند. (22)
قبل از ظهور مرگ هاى ناگهانى (موت فجاة)، بیماری هاى متنوع و همه گیر نظیر طاعون و وبا گسترش قابل توجهى دارند (23) و مرگ و میر زیاد چنان شایع مى شود که درصد قابل توجهى از مردم مى میرند (24) ولى بعد از ظهور امام زمان (علیه السلام) افراد چنان عمر مى کنند که حتى هزار فرزند بلاواسطه خود را مى بینند (25) که از آن علاوه بر کثرت اولاد، حد اعلاى صحت، سلامتى، نعمت و خدمات را مى توان برداشت کرد. خلاصه این تحول در همه ابعاد و عرصه هاست.

با توجه به این که دوران پیش از ظهور سیاهى محض است و پس از آن روشنایى مطلق؛ گذار از آخرالزمان به عصر ظهور چگونه رخ مى دهد و چطور این دو دوره کاملاً متفاوت به هم متصل مى شوند؟

با گسترش یافتن و شیوع فشارها و مشکلات، خود به خود توجه مردم به حکومتى که منجى موعود برپا خواهد ساخت بیشتر مى شود و این فشارها مقدمه اى است براى این دگرگونی ها و البته اصل این تحول یک شبه انجام مى شود: «یصلح اللّه له أمره فى لیلة واحدة» (26).

از جمله صفاتى که براى حضرت در دعاى ندبه بیان شده «هادم ابنیة الشرک والنفاق» است. آیا مى توان از این بناهاى شرک و نفاق که توسط حضرت درهم شکسته مى شوند، مصادیقى را نام برد؟

در جوابتان بهتر است روایتى از امام صادق (علیه السلام) را بخوانم که در دل خود مطالب زیادى دارد. حضرت مى فرمایند: «یصنع کما صنع رسول اللّه»؛ حضرت مهدى (علیه السلام) همان کارى را که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) کرد، انجام مى دهند. «یهدم ما کان قبله»؛ همه بناهاى پیش ازخود را درهم مى شکند. «کما هدم رسول اللّه أمر الجاهلیة»؛ همانند پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) که بناها، اعتقادات، باورها و همه بافته هاى جاهلیت را فرو ریختند حضرت مهدى (علیه السلام) نیز همه آثار دوران جاهلیت بشر را متلاشى مى کنند؛ «و یستأنف الاسلام جدیدا» (27)؛ اسلام را از نو بنا مى کنند.
گسترش رعب، وحشت، آدم کشى چیزهایى نیستند که براى کسى قابل تحمل باشند ولى همه اینها زیر سر مشرکین است که در رأس آنها یهود قرار دارد و جالب این است که آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرن ها قبل نسبت به این مطلب در مسجد کوفه هشدار داده بودند. آن حضرت به مردم رو کرده و فرمودند: «واللّه لتسألن ماتؤمرون»؛ یا هر آنچه را به شما مى گوییم اطاعت و اجرا کنید: «او لترکبن أعناقکم الیهود والنصاری» (28)؛ یا منتظر حاکمیت یهود و نصارا بر خود باشید. یا در جاى دیگر فرمودند: «لیستأمرون علیکم الیهود والنصاری...» (29) چنان یهود و نصارا بر شما حاکم مى شوند که عرصه را بر شما تنگ کرده و شما را از شهرهایتان بیرون خواهند کرد.
مشرکان در دوره حاکمیتشان یک سرى بافته ها، عقاید و فرهنگ را بر مردم تحمیل مى کنند که از جمله عوارضش گسترش فساد، بى بند و بارى، بى عفتى و هدف قرار گرفتن اعتقادات مردم است. در کنار حاکمیت یهود، حکومت هایى دیده مى شود که تشکیل شده از مشرکان، منافقان و همه آنهایى که ظاهرا همراه مردمند ولى در حقیقت بقاى خود را وامدار همدستى و همراهى مشرکان هستند.
قبل از ظهور امام زمان (علیه السلام) دنیا گرفتار مشرکان؛ یعنى یهود و نصاراست که مصداق بارزش در جهان امروز همان آمریکا و مولود نامشروعش اسراییل است که حکومت هاى دست نشانده اى که به جز رضایت آنها به هیچ چیز دیگرى فکر نمى کنند، همراهشان هستند. حضرت در همان ابتداى امر با تمام قوا با ایشان رودررو شده و جنگ خونینى با ایشان به پا مى کنند. در این جنگ تمام عیار، حتى سنگ ها و درخت ها به یارى حضرت و سپاهیانش آمده و ایشان را خطاب مى کنند که یک یهودى یا دشمن خدا پشت من پنهان شده، بیایید او را بگیرید و بکشید. (30)
برخى روایات هم به جنگ حضرت با حکومت هاى عربى و دست نشانده هاى آنها اشاره مى کنند که «على العرب شدید» (31) «لا واللّه ما بینه و بینهم إلّا السیف» (32)؛ البته نکته اى را که مى بایست در اینجا متذکر شوم، این است که جنگ هاى خونین و شدید حضرت تنها با حکومت هاى مشرک و سردمداران شرک و نفاق است والا اصل حکومت ایشان حکومت سفاک و خونریزى نیست که بین عوام مردم شایع کرده اند.
حضرت با شیطان درگیر مى شود (33) که «إِلیٰ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» (34) مهلت خواسته است؛ البته این که منظور همان ابلیس است یا شیطان بزرگ بماند تا زمانى که خود حضرت ظهور کنند.

با استقرار حکومت حضرت چه کسانى از این نعمت بهره مند مى شوند؟

اولاً طبق برخى روایات، همه در دوران امام زمان (علیه السلام) موحد مى شوند و دیگر هیچ حد و مرزى باقى نمى ماند که فلانى مثلاً یهودى یا نصرانى است: «له أسلم من فى السموات والأرض» (35)؛ همه در دوران حکومت امام زمان (علیه السلام) مسلمان مى شوند.
نکته دوم این که با توجه به بعضى دیگر از روایات که مى فرماید: «وضع اللّه یده على رؤس العباد» (36) نه رئوس مؤمنان یا شیعیان، حضرت دست مبارکشان را بر سر تمام بندگان مى گذارند و عقول همه بندگان کامل مى شود و نه عقل جمعیتى خاص.
نکته سوم این که سرور ناشى از ظهور امام زمان (علیه السلام) حتى شامل حال اهل برزخ و مردگان هم مى شود (37) یعنى علاوه بر شیعیان و کل انسان هاى زنده، مردگان هم از فرج بهره مند مى شوند: «دخلتهم الفرحه» (38).

آیا مى توان تعریف جامعى از حکومت حضرت ارایه کرد به طورى که مشخص شود ابعاد، الگوها، قوانین و سیره اى که قرار است ایشان برقرار کنند چیست؟

مى دانید که ما ده قانون یا ده دین نداریم. در نگاه ما دین و قانون حق جز یکى و اسلام نیست: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام» (39). افتخار و هنر حضرت مهدى (علیه السلام) پیاده کردن همان چیزى است که رسول اللّه (صلی الله علیه وآله) به بشر ارائه کرده اند؛ چرا که به فرموده قرآن «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (40). به عبارت دیگر نه تنها سیره ایشان که سیره حضرت على (علیه السلام) همان سیره رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بود و همگى افتخارشان این است که قدم جاى قدم پیامبر (صلی الله علیه وآله) مى گذارند. البته نتیجه تأسى و عمل به این سیره بنا بر آیه «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» (41) وفور و نزول برکات از آسمان و زمین است و طبیعى است در چنین حالتى دیگر زمین با اهل خود قهر نیست و رود و دریاچه اى خشک نمى شود و بسیارى مسایل از این قبیل وجود نخواهد داشت.

آیا براى تحقق چنین حکومتى زمینه سازى هم مى توان کرد؟

پاسخ این سؤال به بحث انتظار برمى گردد که مرحوم مجلسى در جلد 52 بحارالانوار بیش از هشتاد روایت در این رابطه آورده اند که در بعضى از آنها از انتظار با تعبیرى همچون «أحبّ الاعمال» (42) یا «أفضل أعمال أمتّی» (43) یاد شده و شخص منتظر را در برخى دیگر به کسى تشبیه کرده اند که در خیمه رسول اللّه (صلی الله علیه وآله) باشد. (44) مسلما کسى که در خیمه رسول اللّه (صلی الله علیه وآله) باشد براى تهاجم به دشمن و ویران کردن ابنیه شرک و نفاق در حالت آماده باش به سر مى برد؛ یا وقتى حداقل ثواب انتظار را معادل ثواب هزار شهید بدر و احد بیان مى کنند (45) معنایش این است که هر منتظر باید رنج و زحمتى معادل رنج و زحمت هزار شهید بدر و احد را تحمل کند. به هر حال مردم باید با این موضوع و این فرهنگ و خود امام (علیه السلام) و دشمنان ایشان آشنا شوند و براى مردم روشن شود که دشمنان آن حضرت به دنبال چه مى گردند و چه هدفى را دنبال مى کنند.
به نظر حقیر بهترین وسیله براى آگاه کردن مردم، پیاده کردن فرهنگ مهدویت و برحذر داشتن آنها از فرهنگ ضد آن است. بهترین حالت آن هم وقتى است که حکومت به پا مى شود. با برپایى حکومت و دستیابى به امکانات بیشتر، مسئولیت هم بیشتر مى شود. مى بایست با استفاده از صدا و سیما و دیگر رسانه هاى گروهى ابعاد مختلف موضوع را براى مردم تبیین کرد و به معناى واقعى براى برپایى حکومت امام زمان (علیه السلام) مقدمه چینى نمود. البته در اینجا مجال پاسخ به آنها که با استناد به حدیث ضعیف السندى اصل تشیکل حکومت در عصر غیبت را زیر سؤال مى برند، نیست و به همین قدر بسنده مى کنم که به نظر بنده الان اوجب واجبات و اهم مسایل تشکیل و حفظ حکومت اسلامى است.

با گذشت بیش از دو دهه از آغاز انقلاب در ایران عملکرد اصل نظام را در این راستا چگونه مى بینید؟

هر چند که انتظار بیش از این بوده ولى بینى و بین اللّه کوتاهى نکرده اند.
یک تذکر و درخواست هم از آقایان دارم این که بیایید فرهنگ مهدویت را مثل کتاب هاى مدارس که به تناسب سطوح مختلف سنى نوشته شده، بازنویسى کنیم و براى هر مقطعى کتاب و اسلاید، سى دى، فیلم و برنامه هاى مختلف و مناسب داشته باشیم که در این راستا مى طلبد هم فضا و هم ابزار را به خوبى بشناسیم و هم مناسب ترین نحوه استفاده از ابزار را در شرایط کنونى اعمال کنیم. در ورود به این میدان هم ان شاءاللّه موفق خواهیم بود.

تا کنون در بین طلبه ها و عامه مردم چقدر در زمینه فرهنگ انتظار کار شده است؟

راستش را بخواهید ما در برابر ساحت مقدس امام زمان (علیه السلام) سراپا تقصیریم. آبرو و اعتبار ما طلبه ها به همین عمامه هایمان است. این عمامه ها هم اعتبارش به همان اصل و پشتوانه اش است. همانند پول که کاغذى عادى است و با پشتوانه اى که در بانک مرکزى دارد معتبر مى شود. این احترامى که مردم به ما مى گذارند، دستمان را مى بوسند، وجوهات را براى صرف در امور مذهبى پیش ما مى آورند و خلاصه یک جور دیگر نگاهمان مى کنند همه به خاطر آن بزرگوار است و متأسفانه ما در واقع یک هزارم حقى را که آن حضرت بر گردن ما دارند ادا نکرده ایم.
از ساحت مقدس امام زمان (علیه السلام) پوزش مى طلبیم که سرباز خوبى براى ایشان نبوده و نیستیم ولى امیدواریم به خوبى و بزرگى و بزرگوارى خودشان ما را عفو کرده و نظر لطفشان را از ما برنگردانند.

در پایان اگر مطلبى ناگفته مانده بفرمایید.

امیدواریم خداوند، عزّوجلّ، این توفیق را به ما بدهد که حکومت موعود جهانى را درک کنیم که ان شاءاللّه به زودى شاهدش خواهیم بود. امیدواریم که خیلى ها این ایام را درک کنند و جزء یاران و سربازان حضرت باشند و باشیم و ان شاءاللّه از اجر شهادت در جبهه ایشان که دو برابر اجر دیگر شهداست بهره مند شویم.
در پایان این گفت وگو از شما و مجله وزین موعود تشکر و تقدیر مى کنم که سعى بلیغ دارید و مجدانه در راه نشر فرهنگ مهدویت و آشنایى با این بزرگوار تلاش مى کنید و امیدواریم که خود آقا در دنیا و آخرت پاداش شما را عنایت فرمایند.
از این که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید تشکر مى کنیم.

پى نوشت ها :

1 . محمدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج3، ص538-536.
2 . محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج52، ص231.
3 . همان، ج52، ص328.
4 . سیدبن طاووس، الملاحم والفتن، ص152 به نقل از: نجم الدین طبسى، چشم اندازى به حکومت مهدى (علیه السلام)، ص184.
5 . جامع احادیث الشیعه، ج1، ص34.
6 . محمدبن الحسن الحرالعاملى، اثبات الهداة، ج3، ص542، ح521.
7 . عقدالدرر، ص159.
8 . الملاحم والفتن، ص97 به نقل از: چشم اندازى به حکومت مهدى (علیه السلام)، ص189.
9 . بحارالانوار، ج52، ص326.
10 . شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص331.
11. الملاحم والفتن، ص152.
12. ر. ک: چشم اندازى به حکومت حضرت مهدى (علیه السلام)، ص118.
13. المستدرک على الصحیحین، ج4، ص514؛ عقدالدرر، ص150.
14. عقدالدرر، ص36؛ ملاحم، ص68.
15. شیخ صدوق، الخصال، ج2، ص626؛ بحارالانوار، ج52، ص316.
16. عقدارلدرر، ص236 به نقل از همان.
17. الاذاعه، ص119، به نقل ازهمان.
18. بحارالانوار، ج52، ص374.
19. همان، ج52، ص190.
20. همان، ج52، ص375.
21. همان، ج52، ص330 و 337.
22. همان، ج52، ص269.
23. بیان الائمه (علیه السلام)، ج8، ص102.
24. بحارالانوار، ج52، ص337.
25. عقدالدرر، صص 99-90؛ کشف الاستار: ص137.
26. بحارالانوار، ج52، ص352.
27. الغارات، ج2، ص333.
28. در منابع عین عبارت یافت نشد.
29. مسنداحمد، ج2، ص398.
30. بحارالانوار، ج52، ص349.
31. همان، ج52، ص355.
32. همان، ج60، ص254؛ اثبات الهداة، ج3، ص551.
33. حجر (15)، آیه 38.
34. آل عمران (3)، آیه 83.
35. ر. ک: پاورقى 3.
36. بحارالانوار، ج52، ص328.
37. کامل الزیارات، ص30.
38. آل عمران (3)، آیه 19.
39. احزاب (33)، آیه 21.
40. اعراف (7)، آیه 95.
41. بحارالانوار، ج52، ص123.
42. منتخب الاثر، ح570.
43. بحارالانوار، ج52، ص146.
44. همان، ج52، ص126.