علائم ظهور امام زمان (عجل الله تعالی و فرجه)
  • عنوان مقاله: علائم ظهور امام زمان (عجل الله تعالی و فرجه)
  • نویسنده:
  • منبع:
  • تاریخ انتشار: 20:50:56 1-9-1403

 

شرایط ظهور امام زمان (عج)

مقصود از شرایط ظهور، همان شرایطى است که تحقق روز موعود متوقف بر آنها است و گسترش عدالت جهانى به آنها بستگى دارد و مى توان تعداد این شرایط را چنین دانست.

شرط اول: وجود طرح و برنامه عادلانه کاملى که عدالت خالص واقعى را در برداشته باشد و بتوان آن را در هر زمان و مکانى پیاده کرد و براى انسانیت سعادت و خوشى به بار آورده و تضمین کننده سعادت دنیوى و اخروى انسان باشد. روشن است که بدون چنین برنامه و نقشه جامعى، عدالت کاملا متحقق نخواهد شد.

شرط دوم: وجود رهبر و پیشواى شایسته و بزرگ که شایستگى رهبرى همه جانبه آن روز را داشته باشد.

شرط سوم: وجود یاران همکار و همفکر و پاسدار در رکاب آن رهبر واحد براى پیاده کردن جهانى آن اهداف بلند. ویژگیهایى را که این افراد مى بایست واجد باشند، در همین شرط نهفته است زیرا این افراد باید داراى خصوصیات معینى باشند تابتوانند آن کار مهم را انجام دهند و گرنه هر گونه پشتیبانى کفایت نمى کند.

شرط چهارم: وجود توده هاى مردمى که در سطح کافى از فرهنگ و شعور اجتماعى و روحیه فداکارى باشند. تا در نخستین مرحله موعود گروه هاى اولیه پیروان حضرت مهدى (عج) را تشکیل دهند زیرا آن افراد با اخلاص درجه یک که شرط سوم با وجود آنها محقق مى شود، گروه پیشرو جبهه جهانى هستند.
لازم به ذکر است که شرایط چهار گانه فوق مربوط به پیاده کردن عدالت خالص در روز موعود است ولى چنانچه نسبت به شرایط ظهور بسنجیم، یکى از آنهاکه وجود رهبر باشد، کم مى شود. و سه شرط دیگر باقى مى ماند  زیرا معنى ظهور آن است که فرد آماده قیام در آن روز وجود دارد که مى خواهد ظاهر شود و با گفتن این کلمه شرط دوم را ضمنى پذیرفته ایم و خواه ناخواه سه شرط بیشتر باقى نمى ماند.

 

 

علایم ظهور حضرت مهدى (عج)

وقت ظهور آن حضرت براى هیچ کس جز خداوند متعال معلوم نیست و کسانى که وقت ظهور را تعیین مى کنند، دروغگو شمرده شده اند ولى علایم و نشانه هاى بسیارى براى ظهور آن حضرت در کتابهاى حدیث ثبت شده است که ذکر تمام آنها از حوصله این مجموعه خارج است.
علایم ظهور به دو دسته کلى تقسیم مى شوند  علایم حتمى و علایم غیر حتمى چنانکه فضیل بن یسار از امام باقر (علیه السلام) روایت کرده است که آن حضرت فرمود:

نشانه هاى ظهور دو دسته هستند  یکى نشانه هاى حتمى و دیگرنشانه هاى غیر حتمى، خروج سفیانى از نشانه هاى حتمى است که راهى جز آن نیست.
منظور از علایم حتمى آن است که به هیچ قید و شرطى مشروط نیست و قبل از ظهور باید واقع شود مقصود از علایم غیر حتمى آن است که حوادثى به طور مطلق و حتم از نشانه هاى ظهور نیست بلکه مشروط به شرطى است که اگر آن شرط تحقق یابد مشروط نیز متحقق مى شود و اگر شرط مفقود شود مشروط نیز تحقق نمى یابد.
اما علایم غیر حتمى بسیارند که به یک روایت از امام صادق (علیه السلام) اکتفا مى کنیم که در این روایت چنان روى علایم و مفاسد انگشت گذارده شده که گویى این پیشگویى مربوط به 13 یا 14 قرن پیش نیست بلکه مربوط به همین قرن است و امروز که بسیارى از آنها را با چشم خود مى بینیم، قبول مى کنیم که به راستى معجزه آساست.
امام صادق (علیه السلام) در این روایت به 119 نشانه و علامت از علایم ظهور اشاره مى کند ما در اینجا فقط به ذکر برخى از آن مواد 119 گانه اشاره مى نماییم.

حضرت صادق (علیه السلام) به یکى از یارانش فرمود:

1 ـ هرگاه دیدى که حق بمیرد و طرفدارانش نابود شوند؛
2 ـ دیدى که ظلم وستم فراگیر شده است؛
3 ـ و دیدى که قرآن فرسوده و بدعت هایى از روى هوا و هوس در مفاهیم آن آمده است؛
4 ـ و دیدى که دین خدا(عملا) تو خالى شده و همانند ظرفى آن را واژگون سازند؛
5 ـ و دیدى که کارهاى بد آشکار شده و از آن نهى نمى شود و بدکاران بازخواست نمى شوند؛
6 ـ ودیدى که مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا کنند؛
7 ـ و دیدى که شخص بدکار دروغ مى گوید و کسى دروغ و نسبت نارواى او را ردّ نمى کند؛
8 ـ و دیدى که بچه ها به بزرگان احترام نمى گذارند؛
9 ـ و دیدى که قطع پیوند خویشاوندى شود؛
10 ـو دیدى که بدکار را ستایش کنند و او شاد شود و سخن بدش بر او نگردد؛
11 ـ و دیدى که نوجوانان پسر همان کنند که زنان مى کنند؛
12 ـ و دیدى که زنان با زنان ازدواج کنند؛
13 ـ و دیدى که انسان ها اموال خود را به غیر اطاعت خدا مصرف مى کنند و کسى مانع نمى شود؛
14 ـ و دیدى که افراد با کار و تلاش نامناسب مؤمن به خدا پناه مى برند؛
15 ـ و دیدى که مدّاحى دروغین از اشخاص زیاد مى شود؛
16 ـ و دیدى که همسایه همسایه خود را اذیت مى کند و از آن جلوگیرى نمى شود؛
17 ـ و دیدى که کافر به خاطر سختى مؤمن شاد است؛
18 ـ و دیدى که شراب را آشکارا مى آشامند و براى نوشیدن آن کنار هم مى نشینند و از خداى متعال نمى ترسند؛
19 ـ و دیدى کسى که امر به معروف مى کند، خوار و ذلیل است؛
20 ـ ودیدى که آدم بدکار در آنچه خداوند دوست ندارد، نیرومند و مورد ستایش است؛
21 ـ و دیدى که اهل قرآن و دوستان آنها خوارند؛
22 ـ و دیدى که مردم به شهادت و گواهى ناحق اعتماد مى کنند؛
23 ـ و دیدى که جرأت بر گناه آشکار شود و دیگر کسى براى انجام آن منتظر تاریکى شب نگردد؛
24 ـ و دیدى که مؤمن نتواند نهى از منکر کند مگر در قلبش؛
25 ـ و دیدى که والیان در قضاوت رشوه بگیرند؛
26 ـ و دیدى که پست هاى مهم والیان بر اساس مزایده است نه بر اساس شایستگى؛
27 ـ و دیدى که مردم را از روى تهمت و یا سوء ظن بکشند؛
28 ـ و دیدى که شنیدن سخن حق بر مردم سنگین است ولى شنیدن باطل برایشان آسان است؛
29 ـ و دیدى که همسایه از ترس زبان به همسایه احترام مى گذارد؛
30 ـ و دیدى که حدود الهى تعطیل مى شود و طبق هوى و هوس عمل مى شود؛
31 ـ و دیدى که معاش انسان از کم فروشى به دست مى آید؛
32 ـ و دیدى که مرد به خاطر دنیایش ریاست مى کند؛
33 ـ و دیدى که نماز را سبک شمارند؛
34 ـ و دیدى انسان ثروت زیادى جمع کرده ولى از آغاز آن تا آخر زکاتش را نداده است؛
35 ـ ودیدى که دل هاى مردم سخت و دیدگانشان خشک و یاد خدا برایشان گران است؛
36 ـ و دیدى که بر سر کسب هاى حرام آشکارا رقابت مى کنند؛
37 ـ و دیدى نماز خوان براى خود نمایى نماز مى خواند؛
38 ـ و دیدى مردم در اطراف قدرتمندانند؛
39 ـ و دیدى طالب حلال سرزنش و مذمت مى شود و طالب حرام ستایش و احترام مى گردد؛
40 ـ و دیدى در مکه و مدینه کارهایى مى کنند که خدا دوست ندارد و کسى از آن جلوگیرى نمى کند و هیچ کس بین آنها و کارهاى بدشان مانع نمى شود؛
41 ـ و دیدى که به فقیر چیزى دهند که به او بخندند ولى در غیر خدا ترحّم است؛
42 ـ و دیدى که مردم مانند حیوانات در انظار یکدیگر عمل جنسى بجا آورند و کسى از ترس مردم از آن جلوگیرى نمى کند؛
43 ـ و دیدى که عقوق پدر و مادر رواج دارد و فرزندان هیچ احترامى براى آنها قائل نیستند بلکه نزد فرزند از همه بدترند؛
44 ـ و دیدى که پسر به پدرش نسبت دروغ بدهد و پدر و مادرش را نفرین کند و از مرگشان شاد گردد؛
45 ـ و دیدى که اگر روزى بر مردى بگذرد ولى او در آن روز گناه بزرگى مانند بدکارى، کم فروشى و زشتى انجام نداده، ناراحت است؛
46 ـ و دیدى که قدرتمندان غذاى عمومى مردم را احتکار کنند؛
47 ـ و دیدى که اموال خویشان پیامبر (صل الله علیه وآله وسلم) (خمس) در راه باطل تقسیم مى گردد و با آن قمار بازى و شرابخورى شود؛
48 ـ و دیدى که همّ و هدف مردم شکمشان و شهوتشان است؛
49 ـ و دیدى که صدقه را با وساطت دیگران و بدون رضاى خداوند و به خاطر در خواست مردم بدهند؛
50 ـ و دیدى که نشانه هاى برجسته حق ویران شده است، در این وقت خود را حفظ کن و از خدا بخواه که از خطرات گناه نجاتت بدهد.

 

 

علایم و نشانه هاى حتمى ظهور امام زمان (عج)

علایم و نشانه هاى حتمى، آن است که به هیچ قید و شرطى مقیّد و مشروط نیست و قبل از ظهور باید واقع شود با استفاده از روایات معصومین علیهما سلام علایم حتمى الوقوع عبارتند از:
1ـ امام صادق ع(علیه السلام) فرمود:
پیش از ظهور قائم (عج) پنج نشانه حتمى است: خروج یمانى و سُفیانى، صیحه آسمانى، قتل نفس زکیّه، و فرو رفتن در بیابان.
2 ـ و نیز در جاى دیگر امام صادق (علیه السلام) فرموده است:
وقوع ندا از امور حتمى است و سفیانى از امور حتمى است و یمانى از امور حتمى است و کشته شدن نفس زکیه از امور حتمى است و کف دستى که از افق آسمان بیرون مى آید، از امور حتمیه است.
و اضافه فرمود:
و نیز وحشتى در ماه رمضان است که خفته را بیدار مى کند و شخص بیدار را به وحشت انداخته و دوشیزگان پرده نشین را از پشت پرده بیرون آورد.
3 ـ حضرت على (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) روایت نموده که فرمود: ده چیز است که پیش از ظهور به وقوع خواهد پیوست.
1ـ سفیانى
2 ـ دجّال
3 ـ دخان
4ـ دابّه
5 ـ خروج قائم
6 ـ طلوع خورشید ازمغرب
7 ـ نزول عیسى
8 ـ خسوف در مشرق
9 ـ خسوف در جزیره العرب
10 ـ آتشى که از مرکز عدن شعله مى کشد و مردم را به سوى بیابان محشر هدایت مى کند.

 

 

نشانه هاى ظهور

هر رویکرد جهانى که در عرصه ى گیتى تحقق یافته و مى یابد ناگزیر از نشانه هایى است. بویژه رخدادهایى که توسط پیامبران اللهى خبر داده شده است. در این میان حرکت جهانى امام عصر (ارواحنا فداه) از این قانون مستثنى نبوده و از نشانه هایى برخوردار است تا بشریت متوجه نزدیک شدن و یا فرا رسیدن آن شوند.
از وحى پیرامون زمان دقیق ظهور حضرت صاحب الزمان (ارواحنا فداه) سخنى نرسیده است بلکه دستور داده اند که هرگاه کسى زمانى را تعیین کرد، او را تکذیب کنید لیکن براى آمدن آنحضرت نشانه هایى بیان فرموده اند که برخى از آن علائم حتمى شمرده است. به این معنا که پس از تحقق این امور ظهور آن امام قطعى است که پنج علامت مى باشند. برخى اندکى پیش از ظهور، برخى چند ماه بعد از آمدن آنحضرت و برخى اندکى پیش از قیام نجات بخش آنحضرت پدیدار مى شود.
امیر مؤمنان على (علیه السلام) فرموده اند: آنچه که بطور حتم پیش از قیام قائم تحقّق خواهد یافت، بپا خواستن سفیانى و فرو رفتن گروهى در زمین بیدا و کشته شدن نفس زکیه و فریادى که از آسمان بلند شده و خروج فردى از یمن است.
سایر علائمى که در این مورد بیان شده قابل تغییرند حتّى پر شدن زمین از ظلم. اگر چه تحقّق این مطلب قریب به حتم است امّا روایاتى از معصومین (علیهم السلام) وارد شده که اگر همه ى مردم دعا کنند امر غیبت به انتهاء (پر شدن زمین از ظلم و جور) نمى رسد. این خود حکایت از غیر حتمى بودن این نشانه ها دارد.
ممکن است چنین تصور شود که آمدن سفیانى دربرگیرنده ى ظلم و جور فراوانى است! در جواب مى گوییم: این در صورتى است که مدّت سلطنت او طبق روایات نُه ماه طول بکشد ولیکن نُه ماه طول کشیدن حکومت وى نیز غیر حتمى است و ممکن است در آن بداء شده (1) و زمان حکومتش یک ماه یا کمتر طول بکشد و آنچه حتمى است تنها قیام است. بلکه برخى در مورد محتوم بودن همین پنج علامت نیز بیانى دارند که وقوع این رویدادها حتمى نیست بلکه علامت بودن آنها براى ظهور حتمى است. بدین معنى که اگر اینها واقع شود حتماً ظهور و قیام آنحضرت را در پى داشته و این امر تخلّف ناپذیر است ولى ممکن هست اینها نیز اتّفاق نیفتد و در اصل وقوع اینها بداء حاصل شود چنانچه حضرت جواد (علیه السلام) حتمى بودن خروج سفیانى را تأیید نموده و سپس بداء را در آن ممکن مى شمارد (2) و از دیگر سوى روایاتى اشاره به ناگهانى بودن امر فرج کرده و هم چنین شیعه را به انتظار لحظه به لحظه فرا مى خواند، که مى بایست تحقّق این امر در هر لحظه حتى در صورت عدم به وقوع پیوستن نشانه هاى حتمى، امکان پذیر باشد.

 

 

خروج سفیانى

همانگونه که ذکر شد پدید آمدن سفیانى از نشانه هاى حتمى ظهور مى باشد امام باقر (علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه «ثُمَّ قَضَىٰ أَجَلًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ» فرمودند: «إِنَّهُمَا أَجَلَانِ أَجَلٌ مَحْتُومٌ وَ أَجَلٌ مَوْقُوفٌ فَقَالَ لَهُ حُمْرَانُ مَا الْمَحْتُومُ» (3).
آن دو مهلت است یکى حتمى و دیگر غیر حتمى که مشیت الهى در آن کارگر خواهد بود. به خدا قسم کار سفیانى حتمى است.
در بین حدیث شناسان اتفاق نظر وجود دارد که این فرد از فرزندان ابو سفیان است و به همین جهت او را سفیانى مى گویند.
امیرالمؤمنین على (علیه السلام) مى فرمایند:
«یَخْرُجُ ابْنُ آكِلَةِ الأَكْبَادِ مِن الوَادِی الیَابِسِ، وَهُوَ رَجُلٌ رَبْعَةٌ، وَحْشُ الوَجْهِ، ضَخْمُ الهَامَةِ، بِوَجْهِهِ أَثَرُ جُدْرِیٍّ، إِذَا رَأَیْتَهُ حَسِبْتَهُ أَعْوَرَ، اسْمُهُ عُثْمَانُ، وَأَبُوهُ عَنْبَسَةُ، وَهُوَ مِنْ وُلْدِ أَبِی سُفْیَانَ، حَتَّى یَأْتِی أرْضاً ذَاتَ قَرَارٍ وَمَعِینٍ، فَیَسْتَوی عَلَى مِنْبَرِهَا» (4).
فرزند زن جگرخوار از بیابان خشک خروج مى کند و او مردى چهارشانه با چهره اى وحشتناک است. داراى سرى بزرگ و در چهره اش نشان زخمى چرکین دیده مى شود وقتى او را مى نگرى گویى یک چشم ندارد. نامش عثمان و پدرش عنبسه و از فرزندان ابو سفیان است. حرکتش را تا سرزمینى که داراى آرامش و آب خوش گوار «کوفه» است ادامه مى دهد و بر فراز منبر آن مى نشیند.
خروج سفیانى قبل از قیام امام (ارواحنا فداه) واقع مى شود.
«عَنْ جَابِرٍ اَلْجُعْفِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ اَلْبَاقِرَ (علیه السلام) عَنِ اَلسُّفْیَانِیِّ فَقَالَ وَ أَنَّى لَكُمْ بِالسُّفْیَانِیِّ حَتَّى یَخْرُجَ قَبْلَهُ اَلشَّیْصَبَانِیُّ یَخْرُجُ مِنْ أَرْضِ كُوفَانَ یَنْبُعُ كَمَا یَنْبُعُ اَلْمَاءُ فَیَقْتُلُ وَفْدَكُمْ فَتَوَقَّعُوا بَعْدَ ذَلِكَ اَلسُّفْیَانِیَّ وَ خُرُوجَ اَلْقَائِمِ (علیه السلام)» (5).
جابر جعفى از امام باقر (علیه السلام) درباره سفیانى مى پرسد. او مى فرماید: شما را با سفیانى چکار؟! پیش از او شیصبانى از کوفه خروج مى کند و چون آب از زمین مى جوشد و گروه شما را به خاک و خون مى کشد پس از وى منتظر خروج سفیانى و پس از او قیام قائم (علیه السلام) باشید.
امام رضا (علیه السلام) فرمودند:
«قَبْلَ هَذَا الْأَمْرِ السُّفْیَانِیُّ وَ الْیَمَانِیُّ وَ الْمَرْوَانِیُّ وَ شُعَیْبُ بْنُ صَالِحٍ فَكَیْفَ یَقُولُ هَذَا هَذَا(6)
قبل از امر فرج، سفیانى و یمانى و مروانى و شعیب بن صالح پدیدار خواهند شد!! چگونه مى گوید این همان (مهدى) است (در حالى که هیچ یک پدیدار نشده اند).

 

 

شخصیّت سفیانى (تفکّرات، رفتار)

نام او عثمان بن عنبسه و از نژاد امویان است مردى سفاک و خون آشام که انسان ها را مانند پشه به آسانى مى کشد هر حرامى را حلال نموده و به هر جنایتى دست مى اندازد. در احادیث پیرامون تفکرات وى به گونه اى سخن رفته که گویى هیچ اعتنایى ندارد اگر چه تظاهر به اسلام مى کند لیکن صلیبى از طلا بر گردن آویخته است. از کارهاى سفیانى و جنایات هولناک او نیز بسیار سخن رفته است او سنگدلترین انسانهاست که عاطفه در قاموس زندگیش وجود ندارد و مهر و رحم در آن دیده نمى شود. او و یارانش دل هایى مالامال از کینه و نفرت، نسبت به خاندان پیامبر (صلّى اللّه علیه وآله وسلّم) دارند.
در این زمینه اکتفا مى کنیم به حدیثى از وجود مقدس حضرت ختمى مرتبت محمّد (صلّى اللّه علیه وآله وسلّم) که درباره ى وى مى فرمایند:
«أشدّ خلق اللّه شرّاً وأکثر خلق اللّه ظلماً شَرِسٌ، قاسی القلب، یجمع له ولجیشه من کافّه الأقطار الاسلامیه فیهزمهم ویقتلهم وینادی شعار له فی حروبه هو: یا ربّ ثاری ثمّ النّار یا ربّ النّار ولا العار» (7).
شر او از همه بندگان خدا بیشتر و سختتر است و بیش از همه ى مردم ستم مى کند. بد خلق و سنگ دل مى باشد از تمام کشورهاى اسلامى علیه او بسیج مى شوند آنگاه همگى را شکست داده و به خاک و خون مى کشد و شعارش در جنگ ها این است، اى خدا! انتقام و سپس آتش. خدایا! آتش آرى! اما عار و ننگ هرگز.
و نمونه اى از کشتار او در کلام امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خطبه ى بیان این چنین ترسیم شده است.
«فیقتل بالزوراء سبعین ألفاً ویبقر بطون ثلاثمأه امرأه حامل (8)
آنگاه در شهر زوراء هفتاد هزار نفر را به خاک و خون مى کشد و شکم سیصد زن حامله را مى درد.

 

 

فتنه گرى سفیانى

نشانه ى خروج سفیانى، پدیدار شدن سه پرچم و شعله ور شدن آتش جنگ بین آن هاست. پرچمى از سوى غرب حرکت کرده و وارد مصر مى شود و در آنجا دست به جنایات بسیارى مى زند و پرچمى از بحرین از جزیره ى (اُوال) از منطقه ى فارس به اهتزاز در مى آید. و پرچمى دیگر نیز از شام.
این ماجرا یک سال ادامه خواهد یافت و پس از آن مردى از فرزندان عبّاس خروج مى کند و اهل عراق مى گویند: گروه پابرهنگان یا بیدادگران و صاحبان نظرهاى گوناگون آمدند. اهل شام و فلسطین دچار ترس و واهمه مى گردند و به سوى سردمداران شام و مصر روى مى آورند و به آنان گفته مى شود: شما بروید و پسر فرمانروا (یعنى سفیانى) را بخواهید و او را به یارى طلبید. آنان سفیانى را دعوت مى کنند و او با خواست آنان موافقت مى نماید و در نقطه اى از دمشق به نام حرستا فرود مى آید و دایى ها و وابستگان فکرى خویش را در آنجا جمع مى نماید. در بیابان خشک که منطقه اى در دمشق است، گروه هاى متعددى طرفدار دارد که به او مى پیوندند. سفیانى دعوت آنان را اجابت مى کند و روز جمعه به همراه همه ى آنان در دمشق به مسجد مى رود و براى نخستین بار بر فراز منبر رفته و در نخستین منبر آنان را دعوت به جهاد مى کند و آنان نیز با شنیدن سخنانش با او بیعت مى کنند.
سپس به نقطه اى به نام غوطه مى رود و همه ى مردم بر گرد او اجتماع مى کنند و اینجاست که سفیانى در رأس گروه هایى از مردم شام خروج مى کند و سه گروه با یکدیگر درگیر مى شوند.
1 ـ پرچم از ترک و عجم که سیاه رنگ است.
2 ـ پرچم زرد رنگ که پرچم فرزند عباس است.
3 ـ پرچمى از سفیانى و سپاه او.
در نقطه اى به نام بطن ارزق پیکار سختى در میان آنان رخ مى دهد و شصت هزار کشته بر زمین مى ماند و سفیانى پیروز مى شود و مردم بسیارى را قتل عام مى کند و سرزمین و مراکز قبایل را تصرف کرده و در میان آنان نخست عادلانه رفتار مى کند به گونه اى که مى گویند: هر آنچه از بیدادگرى سفیانى به ما گزارش شده بى اساس است...
به هر حال مدتى کوتاه با آنان خوشرفتارى مى کند و سپس نخستین حرکت خود به سوى حمص را آغاز مى کند و از آنجا به دروازه ى مصر مى رسد و در نقطه اى که قریه سبا نام دارد رخداد عظیم و پیکار سهمگین خواهد داشت که خبر آن همه جا منتشر مى گردد و دلها ـ از خشونت و شقاوت او ـ لبریز از ترس و دلهره مى گردد و شهرها یکى پس از دیگرى در مقابل او سقوط مى کند و سپس مستانه و مغرور به دمشق باز مى گردد (9).

 

 

سفیانى در عراق

وقتى سفیانى با پیروزی هاى متعدد در دمشق مستقر شد سپاهى را به سوى عراق گسیل مى دارد آنها وارد سرزمین بابل که همان شهر نفرین شده ى بغداد است، فرود مى آیند و بیش از سه هزار نفر را مى کشد و بیش از صد زن را به زور تصاحب و هتک حرمت مى کنند و سیصد نفر از چهره هاى مهمّ بنى عبّاس (10) را نابود مى سازد و بعد از آن به کوفه سرازیر مى شوند و خانه هاى اطراف آن را تخریب مى کنند و پس از آن سپاه به سوى شام باز مى گردد امّا در بین راه پرچم نجات و هدایتى در کوفه به اهتزاز در مى آید و در راه به آنها مى رسد و ضمن پیکار شدیدى همه را نابود مى سازد بگونه اى که یک نفر از سپاه سفیانى باقى نمى ماند تا خبر شکست لشکر را به سفیانى باز گوید (11).

 

 

سفیانى در حجاز

مقارن با گسیل سپاه به سوى عراق، سفیانى سپاهى عظیم به سوى سرزمین حجاز یعنى مکّه گسیل مى دارد سپاه او به مدینه وارد شده و سه شبانه روز آن را غارت مى کند پس از آن بسوى مکّه روى آورده تا به بیابانى مى رسند، خداوند جبرئیل را بسوى آنان مى فرستد و دستور مى دهد که برود و آنان را نابود سازد و جبرئیل با پاى خود ضربتى بر آن زمین فرود مى آورد و زمین به فرمان خدا همه آنان را مى بلعد و جز دو نفر کسى باقى نمى ماند.
این دو برادرند که به نام هاى بشیر و نذیر معرفى شده اند و جبرئیل به صورت آنها سیلى مى زند بگونه اى که صورت هاى آنها به عقب بر مى گرددو به همان حال مى ماند و به نذیر مى گوید: تو برو به دمشق و سفیانى را به ظهور مهدى (ارواحنا فداه) انذار کن و به او بگو که خدا سپاه اش را در بیداء هلاک کرد. و به بشیر مى گوید: برو بسوى مهدى (ارواحنا فداه) در مکه و او را به هلاک ظالمین بشارت بده و بر دست او توبه کن که او توبه تو را مى پذیرد. و او خدمت حضرت مى آید حضرت دستان مبارک خود را بصورت او مى کشد و دوباره به حال اول باز مى گردد و با او بیعت مى کند و در رکاب آن حضرت مى ماند (12).

 

 

سفیانى و نداى آسمانى

امیر مؤمنان (علیه السلام) فرموده اند:
بعد از برگشت مغرورانه و مستانه ى سفیانى به شام، او در نقطه اى براى نوشیدن شراب و ارتکاب گناه و معصیت مى نشیند و یاران و پیروان خویش را نیز به انجام گناه و جنایت فرمان مى دهد. از مجلس گناه بر مى خیزد و در حالیکه در دست سلاحى دارد دستور زنا مى دهد و به یارانش مى گوید با زنان مرتکب فحشا گردند، آنگاه شکم زنان را پاره کنند و کودکان را از رحم ها بیرون مى کشند و آنها مرتکب چنین شقاوت ها مى گردند و هیچ کس توان باز داشتن آنان را از این پلیدی ها در خود نمى بیند. اینجاست که فرشتگان، پریشان حال مى شوند و خدا فرمان ظهور قائم آل محمّد را که از نسل من مى باشد، صادر مى کند بى درنگ خبر ظهور او در سراسر گیتى پخش مى گردد و جبرئیل در آن هنگام بر فراز صخره اى در بیت المقدس فرود مى آید و خطاب به جهانیان مى گوید:
«جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا
حق فرا رسید و باطل از میان رخت بربست. همانا باطل همیشه نابود است.
«یا عباد اللّه! اسمعوا ما أقول: انّ هذا مهدیّ آل محمّد خارج من أرض مکّه فأجیبوه» (13).
اى بندگان خدا! گوش فرا دهید آنچه را که مى گویم: این مهدى آل محمّد است که از سرزمین مکّه خروج کرده او را اجابت کنید.

 

 

شکست سفیانى

پس از آنکه خبر فرو رفتن لشکر عظیم سفیانى بین مدینه و مکه به او مى رسد و مى فهمد که حضرت مهدى (ارواحنا فداه) قیام نموده است، از عراق به شام و فلسطین آمده خود را آماده ى رویارویى با آن حضرت مى کند در ملاقاتى که بین او و امام (علیه السلام) رخ مى دهد امام (علیه السلام) وى را به حضور مى پذیرد و آن گفتگو به بیعت سفیانى با آن حضرت و ایمان آوردن به وى مى انجامد، سپس سفیانى از آنجا به قرارگاه سپاه خود باز مى گردد سران سپاهش به او مى گویند چه کردى؟! مى گوید من در برابر منطق محکم او اسلام او را پذیرفتم و با او دست بیعت دادم. سران سپاه او را ملامت مى کنند بگونه اى که تصمیم جنگ با حضرت را مى گیرد. سحرگاه یکى از روزها پیکار نهایى حق و باطل آغاز مى گردد و خداوند پس از نبردى خونبار میان دو سپاه عدل و ظلم، حجّت خدا و یاران او را پیروزى کامل مى بخشد و سپاه سفیانى همگى نابود مى شوند (14).

  

 

خروج سید حسنى

در لابه لاى آنچه بیان شد یکى دیگر از نشانه هاى ظهور امام عصر (ارواحنا فداه) که بوى حتم و یقین به خود گرفته است، خروج فردى به نام سید حسنى است. او جوانمردى از بنى هاشم و از نسل پیامبر خدا (صلّى اللّه علیه وآله وسلّم) است و در دست راست او خالى وجود دارد ـ که البته بنا بر برخى روای ها در دست چپ او چنین نشانه اى ست ـ و از خراسان حرکت و جنبش خود را آغاز مى کند. او شیعه و پیرو خاندان وحى و رسالت است بر عقیده ى خویش پایبند و استوار و داراى نفوذ گسترده و محبوبیّت در دلهاست او همان کسى است که پیش از سپاه سفیانى و قتل و غارت آنها وارد کوفه مى شود و همزمان با ورود او یمانى نیز از یمن به وى مى پیوندد و سپاه سفیانى را در خارج کوفه از بین مى برند و بعد از آن امر را به امام زمان (ارواحنا فداه) تسلیم مى کند و با او بیعت مى کند.
امام باقر (علیه السلام) فرمودند:
«یَخْرُجُ شَابٌّ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ بِكَفِّهِ اَلْیُمْنَى خَالٌ، مِنْ خُرَاسَانَ بِرَایَاتٍ سُودٍ بَیْنَ یَدَیْهِ شُعَیْبُ بْنُ صَالِحٍ یُقَاتِلُ أَصْحَابَ اَلسُّفْیَانِیِّ فَیَهْزِمُهُمْ» (15).
امام باقر (علیه السلام) فرمودند:
جوانى از نسل هاشم که در دست راست وى خالى هست از طرف خراسان با پرچم هاى سیاه خروج مى کند فرمانده لشکر او شعیب بن صالح است و او با لشکر سفیانى نبرد کرده و آنان را متلاشى مى نماید.

 

 

خروج یمانى

یکى از عوامل زمینه ساز ظهور منجى عالم بشریّت که در گذشته حتمى الوقوع بودنش را ذکر کردیم خروج فردى از یمن است این حرکت هدایت بخش ترین حرکت پیش از ظهور است و نویدبخش مؤمنان منتظر. حضرت رسول (صلّى اللّه علیه وآله وسلّم) مى فرمایند:
«خُرُوجُ الثَّلَاثَةِ السُّفْیَانِیِّ وَ الْخُرَاسَانِیِّ وَ الْیَمَانِیِّ فِی سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِی شَهْرٍ وَاحِدٍ فِی یَوْمٍ وَاحِدٍ وَ لَیْسَ فِیهَا رَایَةٌ أَهْدَى مِنْ رَایَةِ الْیَمَانِیِّ لِأَنَّهُ یَدْعُو إِلَى الْحَق» (16).
سفیانى و خراسانى و یمانى در یک سال و یک ماه و یک روز قیام نموده و در میان ایشان پرچمى چون پرچم یمانى به هدایت نزدیک تر نیست.
امام باقر (علیه السلام) فرمودند:
«خُرُوجَ السُّفْیَانِیِّ مِنَ الشَّامِ وَ خُرُوجَ الْیَمَانِیِ مِنَ الْیَمَنِ» (17).
قیام سفیانى از شام و یمنى از یمن است.
در روایات آمده است که: یمنى در پى نبرد سفیانى با وى وارد عراق مى شود. و نیز یمنى با کمک از نیروى خراسانى وارد صحنه کارزار با لشکریان سفیانى خواهد شد.

 

 

پرچم هاى سیاه در یارى امام زمان (ارواحنا فداه)

یکى دیگر از نشانه هاى ظهور که در روایات بدان اشاره شده است پدیدار شدن پرچم خراسانى است البته آنچه که از سخنان معصومان (علیهم السلام) بدست مى آید این است که پرچم هاى متعددى از شرق یعنى بلاد شرقى ایران تا سر حدّ چین قیام مى کنند که ظاهراً محلّ اجتماع آنها خراسان است و خراسانى نیز که پرچم مستقلى دارد با کمک آنان حرکت خود را آغاز مى نماید، پرچم خراسانى مهمترین آن پرچم هاست. و به این اعتبار از همه ى آنها برایات شرقى تعبیر شده که داراى پرچم هاى سیاه هستند.
نکته ى دیگر اینکه در روایات به سه پرچم از خراسان اشاره شده است که در سه مرتبه قیام مى کنند که دو مورد از آنها تحقق یافته یکى بیرق هاى سیاه ابومسلم خراسانى که براى تشکیل دولت بنى العباس بوده است و دوم پرچم مغول که از ناحیه خراسان آمد و دولت بنى العباس را بر هم زد لیکن سوم باقیمانده و اوست که متصل به ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) خواهد بود و با سفیانى خواهد جنگید. حضرت باقر (علیه السلام) فرمود:
آنگاه که لشکر سفیانى در کوفه مشغول قتل و غارت باشند بیرق هایى از طرف خراسان برسند که منزل ها را به سرعت طى کنند و با ایشان چند نفر از اصحاب قائم (ارواحنا فداه) باشد (18).
قال رسول اللّه (صلّى اللّه علیه وآله وسلّم):
«انّا أهل البیت، اختار اللّه لنا الآخره على الدنیا وانّه سیلقى أهل بیتی من بعدی تطریداً وتشریداً حتّى ترفع رایات سود من المشرق فیسألون الحقّ فلا یعطون فیقاتلون فینصرون فیعطون الذی سألوا فمن أدرکهم منکم أو من أبنائکم فلیأتهم ولو حبواً على الثلج، فانّها رایه الهدى یدفعونها إلى رجل من أهل بیتی یملأ الأرض قسطاً وعدلاً بعدما ملئت جوراً وظلماً» (19).
براى ما اهل بیت خداوند آخرت را بر دنیا برگزیده است. همانا پس از من دودمانم آواره و مطرود مردم واقع خواهند شد تا آنگاه که پرچم هاى سیاه از سوى مشرق پدیدار شود پس آنان حق را طلب کنند لیکن به ایشان داده نشود پس مى رزمند و پیروز مى شوند پس هر کس از شما و یا نسل شما ایشان را درک کرد باید خود را به آنان رساند اگر چه بر روى یخ ها بخزد آنان امر را به مردى از خاندان من مى سپارند که زمین را از عدل و داد لبریز مى سازد پس از آنکه از ظلم و جور مالامال شود.

 

 

کسوف و خسوف

یکى دیگر از نشانه هاى ظهور امام مهدى (ارواحنا فداه) رخداد دو پدیده نابهنگام و غیر عادى کسوف و خسوف است. اگر چه این دو پدیده از رخدادهاى طبیعى ست لیکن تحقق آنها منوط به شرائط ویژه نجومى مى باشد که در غیر این صورت امر غیر عادى خواهد بود.
امام باقر (علیه السلام) فرمودند:
پیش از این امر (ظهور قائم آل محمّد علیهم السلام)  25 ماه رمضان و خورشید در نیمه آن ماه گرفته مى شود آنگاه است که حساب منجمان بر هم مى خورد.
گرفتن خورشید و ماه، پدیده ى جدیدى نیست. ولى آنچه که مهمّ است این است که همیشه کسوف در اوائل ماه و خسوف در اواخر ماه رخ مى دهد. و این قانونى است که تا به حال نقضى به آن وارد نشده ولیکن قبل از ظهور آنحضرت ماه در 25 و خورشید در 15 ماه رمضان مى گیرد و این از آیات الهى است که به گفته امام (علیه السلام) از آن هنگام حساب منجّمین نیز به هم مى خورد (20).
در این باب احادیث دیگرى ست که مى توان بدان رجوع نمود (21).

  

 

پر شدن زمین از ظلم و جور

در روایات فراوانى آمده است که امام مهدى (ارواحنا فداه) ظهور مى کنند و زمین را از عدل و داد لبریز مى سازد بعد از آنکه زمین از ظلم و جور پر شده است. مرحوم کلینى این مضمون را این گونه روایت مى کند.
«هُوَ الْمَهْدِیُّ الَّذِی یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً.» (22)
او مهدى ست که زمین را از عدل و داد لبریز ساخته پس از آنکه از ظلم و ستم مالامال شود.

و روایات به این تعبیر از سنّى و شیعه بسیار نقل شده است. لیکن علامت بودن این نشانه از حتمى است ولى وقوعش حتمى نیست. یعنى اگر زمین از ظلم و جور لبریز شد آن هنگام بى تردید زمان ظهور منجى عالم بشریت حضرت مهدى (ارواحنا فداه) است ولیکن اینطور نیست که حتماً این شرائط مى بایست تحقق یابد چرا که ممکن است در یک زمانى همه ى انسان ها با هم یکدل شده و همه یکصدا از خداوند آن حضرت را طلب نمایند که طبق روایات در این صورت غیبت پایان یافته و خداوند امام (ارواحنا فداه) را براى هدایت انسان ها ظاهر مى کند بدون اینکه ظلم و جور زمین را پر سازد.

 

 

شهادت نفس زکیّه

نفس زکیّه لقب فردى از دودمان رسول خدا (صلّى اللّه علیه وآله وسلم) است وى پس از ظهور و قبل از قیام حضرت بقیّه اللّه (ارواحنا فداه) مظلومانه به شهادت مى رسد. در روایات از او به غلام تعبیر شده که شاید حکایت از نوجوان یا جوان بودن وى دارد. نفس زکیّه نیز او را نامیده اند زیرا بدون هیچ جرمى، تنها به خاطر رساندن پیام شفاهى حضرت مهدى (ارواحنا فداه) به مردم مکه کشته مى شود.
از حضرت باقر (علیه السلام) روایت شده است:
قائم به یاران خود مى فرماید: مکّه طالب من نیستند لکن من نزد آنان کسى را خواهم فرستاد تا با ایشان احتجاج کند... آنگاه یکى از یاران خود را مى طلبد و به وى مى فرماید: نزد مردم مکه برو و به ایشان بگو!... من پیام آور (مهدى) نزد شمایم. او مى گوید: ما خاندان رحمت و مرکز رسالت و خلافتیم. ما دودمان محمّد و فرزند پیامبران هستیم. همانا (در طول زمان) بر ما ظلم ها روا شده و ما را پایمال کرده و بر ما قهر نموده اند و حق ما را از زمان رحلت پیامبر (صلّى اللّه علیه وآله وسلّم) تا حال به ستم گرفته اند. ما اینک شما را به یارى مى طلبیم! ما را یارى کنید! چون این جوان پیام را مى رساند او را گرفته و بین رکن و مقام سر مى برند و او نفس زکیه است (23).
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
«وَ لَیسَ بَینَ قِیامِ قَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَینَ قَتْلِ النَّفْسِ الزَّکیةِ إِلَّا خَمْسَ عَشْرَةَ لَیلَةً» (24).
بین قیام قائم آل محمّد و شهادت نفس زکیه جز 15 شب فاصله نیست.

 

 

غریو آسمانى

نداى آسمانى از روشن ترین علامت ها براى ظهور حضرت مهدى (ارواحنا فداه) و حرکت جهان شمول اوست.
واقعیّت این است که رخداد پرشکوهى چون ظهور امام مهدى (ارواحنا فداه) پیش از رخ دادن یک اعلام جهانى آنهم در روشنترین معنا و مفهوم مى طلبد و از آنجا که این حرکت جهانى بوده و براى تمام جهان بشریت است مى بایست همه در یک زمان از نزدیک شدن و قریب الوقوع بودن آن باخبر شوند از امام صادق (علیه السلام) آمده است که «یَسْمَعُهُ كُلُّ قَوْمٍ بِأَلْسِنَتِهِمْ» هر قومى به زبان خود آنرا مى شنود.
حال بجاست که به برخى احادیث در این باره اشاره کنیم:
از مجموع روایات چنین بدست مى آید که این فریادها متعدد است اولین ندا در ماه رجب و دوم در ماه رمضان و سوم در ماه محرم شنیده مى شود. امام رضا (علیه السلام) فرموده اند:
«یُنَادُونَ فِی رَجَبٍ ثَلاَثَةَ أَصْوَاتٍ مِنَ اَلسَّمَاءِ صَوْتاً مِنْهَا أَلاٰ لَعْنَةُ اَللّٰهِ عَلَى اَلظّٰالِمِینَ وَ اَلصَّوْتُ اَلثَّانِی أَزِفَتِ اَلْآزِفَةُ یَا مَعْشَرَ اَلْمُؤْمِنِینَ... اَلصَّوْتُ اَلثَّالِثُ بَدَنٌ یُرَى فِی قَرْنِ اَلشَّمْسِ یَقُولُ إِنَّ اَللَّهَ بَعَثَ فُلاَناً فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوا» (25).
مردم در ماه رجب سه فریاد از آسمان خواهند شنید نخست آنکه: همانا لعنت خدا بر ظالمان. فریاد دوم: اى مؤمنان! قیامت فرا رسید. و فریاد دیگر اینکه در کنار قرص خورشید بدنى را مشاهده مى کنند که فریاد مى زند: خداوند فلانى (امام عصر ارواحنا فداه) را برانگیخته است به فرمانش گوش فرا دهید و بر اطاعتش گردن نهید.
امّا پیرامون ندایى که در ماه رمضان در شب بیست و سوم توسط جبرئیل در آسمان طنین مى افکند این است.
امام باقر (علیه السلام) فرمودند:
«ینادی مناد من السماء... باسم القائم (علیه السلام) فیسمع مَن بالمشرق ومَن بالمغرب، لا یبقى راقدٌ إلاّ استیقظ، ولا قائم إلاّ قعد ولا قاعِد إلاّ قام على رِجْلَیه، فَزَعاً مِن ذلک الصوت، فرحم اللّه من اعتبر بذلک الصوت فأجاب فإنَّ الصوت الأول هو صوت جبرئیل الروح الأمین.
ثمّ قال
(علیه السلام) : الصوت فی شهر رمضان، فی لیله جمعه، لیله ثلاث وعشرین، فلا تشکّوا فی ذلک واسمعوا وأطیعوا.
وفی آخر النهار، صوت الملعون إبلیس، ینادی: ألا! إنّ فلاناً قُتل مظلوماً. لیشکّک النّاس ویفتنهم، فکم فی ذلک الیوم مِن شاکّ مُتحیّر قد هوى فی النّار.

فإذا سمعتم الصوت فی شهر رمضان، فلا تشکُّوا فیه، إنّه صوت جبرئیل وعلامه ذلک أنّه ینادی باسم القائم وإسم أبیه حتّى تسمعه العذراء فی خِدرها، فتحرّض أباها وأخاها على الخروج. ثمّ قال (علیه السلام) : لابدّ مِن هذین الصورتین قبل خروج القائم (علیه السلام).» (26)
نداکننده اى از آسمان به نام قائم آل محمّد (صلّى اللّه علیه وآله وسلم) ندا مى دهد و همه کسانى که در شرق و غرب عالم هستند مى شنوند، خفته اى نمى ماند جز اینکه بیدار مى گردد و ایستاده اى جز اینکه مى نشیند و نشسته اى جز اینکه وحشت زده به پا مى خیزد.
پس درود خدا بر کسانى که از آن نداى آسمانى پند و اندرز گیرند چرا که نداگر اوّل جبرئیل است و ندا، نداى اوست.
آنگاه فرمود: این ندا، در ماه مبارک رمضان، شب جمعه و در شب 23 ماه خواهد بود از اینرو در آن تردید نکنید، آن را بشنوید و اطاعت کنید. و در پایان روز نداى ابلیس طنین مى افکند که مى گوید: به هوش باشید که فلانى مظلوم کشته شده. تا بدین وسیله بذر تردید بیافشاند و مردم را به فتنه افکند و آن روز، تردیدکنندگان حیرت زده اى که به آتش دوزخ سقوط کنند، بسیارند. بنابراین، هنگامى که نداى آسمانى را در ماه رمضان شنیدید، در آن تردید نکنید چرا که نداى فرشته ى امین است و علامت آن این است که به نام قائم (علیه السلام) و پدر گرانقدرش ندا مى دهد، ندایى که دوشیزگان در سراپرده ى خویش آن را مى شنوند و پدران و برادران خویش را براى حرکت از خانه و پیوستن به امام مهدى (علیه السلام) تشویق مى نمایند. و امّا ندایى که در ماه محرّم به گوش مى رسد و آن ماهى است که حضرت بقیه اللّه (ارواحنا فداه) از مکّه خروج مى کنند و روز اوّل قیام آن حضرت است که جبرئیل بر صخره اى از بیت المقدس فرود مى آید (در آن هنگام که سفیانى مشغول بدترین جنایات خود در ملأ عام است) و ندا مى دهد:
«یا عباد اللّه! اسمعوا ما أقول انّ هذا مهدی آل محمّد خارج من أرض مکّه فأجیبوه» (27).
اى بندگان خدا! آنچه مى گویم بشنوید این مهدى آل محمّد است که از مکّه ظهور کرده او را پاسخ گویید و فرمانش را اطاعت کنید.

 

 

وقوع جنگ هاى بزرگ

انبوهى از احادیث با صراحت از نابودى مردم در اثر گرسنگى و قحطى و بیمارى و قتل و کشتار خبر مى دهند. آیا این به معناى جنگ جهانى است که میلیون ها انسان را در هم مى کوبد و یا چیز دیگرى است. آنچه از روایات استفاده مى شود اینکه جنگهاى ویرانگرى واقع خواهد شد.
از امیرالمؤمنین (علیه السلام) آورده اند که فرمود:
«لَا یَخْرُجُ الْمَهْدِیُّ حَتَّى یُقْتَلَ ثُلُثٌ، وَیَمُوتُ ثُلُثٌ، وَیَبْقَى ثُلُثٌ» (28).
و نیز از آن حضرت آورده اند که فرمود:
«بَیْنَ یَدَی الْمَهْدِی مَوْتٌ اَحْمَرُ وَ مَوْتٌ اَبْیَضُ وَ جَرادٌ فی حینِهِ وَ جَدادٌ فی غَیْرِ حینِهِ كَأَلْوانِ الدَّم فَاَمَّا الْمَوْتُ الْأَحْمَرُ فَالسَّیْفُ وَ اَمَّا الْمَوْتُ الْأَبْیَضُ فَالطّاعُونُ» (29).
قبل از ظهور مهدى مرگ سرخ و سفید خواهد بود... مرگ سرخ جنگ و خونریزى است و مرگ سفید طاعون است.
بنابراین بسیارى در اثر جنگ و خونریزى از بین مى روند.

 

 

حوادث طبیعى

پیرامون رخدادهاى طبیعى که پیش از ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) روى مى دهد، روایات بسیارى در دست است که به برخى از آنها اشاره مى کنیم:

 

 

تهاجم ملخ ها:

«بین یدی المهدی موت أحمر وموت أبیض وجراد فی حینه وجراد فی غیر حینه أحمر کالدم...» (30).
پیش از ظهور مهدى مرگ سرخ و سفید و حمله ملخ ها در هنگام و نابه هنگام که چون خون قرمزند خواهد بود.

 

 

طاعون:

«فأمّا الموت الأحمر فالسیف وأمّا الموت الأبیض فالطاعون» (31).
مرگ سرخ کشته شدن به شمشیر و مرگ سفید طاعون است.

 

 

زلزله:

در حدیثى آمده است که سال ظهور سال پیدایش زلزله ها و سرماى شدید است.
«عن أمیرالمؤمنین (علیه السلام) قال: رَجْفَةٌ تَکُونُ بِالشَّامِ یَهْلِکُ فِیهَا أَکْثَرُ مِنْ مِائَةِ أَلْفٍ یَجْعَلُهَا اللَّهُ رَحْمَةً لِلْمُؤْمِنِینَ وَ عَذَاباً عَلَى الْکَافِرِینَ» (32).
از امیرمؤمنان (علیه السلام) نقل شده است: زمین لرزه اى در شام رخ خواهد داد که بیش از صد هزار نفر کشته مى شوند و آن را خداوند رحمت براى مؤمنان و عذاب براى کافران قرار داده است.

 

 

مسجد شدن قبرستان ها:

یکى دیگر از نشانه هایى که براى ظهور امام عصر (ارواحنا فداه) به صورت کلى مطرح شده است، تبدیل گورستان ها به مسجد است در این باره به حدیثى از رسول خدا (صلّى اللّه علیه وآله وسلّم) توجه نمایید:
در حدیث معراج آمده است:
یا محمّد از جمله عطاهایى که بر تو مرحمت فرمودیم آن که آشکار خواهم کرد از نسل تو یازده امام که همه ایشان از نسل دختر تو فاطمه اند و آخرین ایشان مردیست که عیسى بن مریم در عقب سر او نماز خواهد خواند و پر مى کند زمین را از عدل و داد بعد از آنکه از ظلم و جور لبریز شود.
آنگاه رسول خدا (صلّى اللّه علیه وآله وسلّم) به درگاه الهى عرضه داشت:
در چه زمانى خواهد بود.
جواب فرمود:
یا محمّد هنگامى که علم از بین رود و ظاهر شود جهل و کشتار بسیار گردد و کم شوند علماء و فقهاء حقیقى و بسیار شوند شاعران و امّت تو گورستان ها را مسجد سازند (33).

 

 

سیلاب رود فرات:

یکى از نزدیک ترین نشانه هاى ظهور مهدى آل محمد (علیهم السلام) جارى شدن سیلاب فرات در شهر کوفه است.
«عن أبی عبداللّه (علیه السلام): سنه الفتح ینشق الفرات حتّى یدخل ازقه الکوفه» (34).
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: در سال ظهور آب فرات طغیان کرده به گونه اى که وارد کوچه هاى تنگ کوفه مى شود.
«قال ابن عباس: یا أمیرالمؤمنین ما اقترب الحوادث الدالّه على ظهوره؟ فدمعت عیناه وقال: إذا فتق بثق فی الفرات فبلغ ازقه الکوفه فلیتهیأ شیعتنا للقاء القائم» (35).
ابن عباس مى گوید: به امیرمؤمنان (علیه السلام) عرض کردم: نزدیک ترین حادثه که حکایت از ظهور خواهد داشت چیست؟ پس آنگاه چشمانش اشک آلود شد و فرمود: هرگاه شکافى بر کنار رود فرات ایجاد شود و به کوچه هاى کوفه رسد، آنگاه شیعیان ما آماده ملاقات قائم باشند.

 

 

نزول باران هاى پیاپى:

هر انسان با ایمانى در این واقعیّت، ذرّه اى تردید به خود راه نمى دهد که قطرات باران به اراده و خواست و طبق قانون خدا بر زمین فرو مى بارد و این فرمان فرماى هستى است که قوانین طبیعى را چنین تدوین نموده است:
«وَهُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا» (36).
او کسى است که بادها را بشارت دهندگان از رحمت خویش مى فرستد و ما از آسمان آب پاک نازل مى کنیم.
لکن این قوانین در واکنش به کردارهاى ناهنجار چهره اى دیگر به خود گرفته و به فرمان خداوند در صدد تنبیه برمى آیند. از آن جمله تغییر در نظام بارش و وزش هاست. که در آخرالزمان دستخوش تحولاتى مى شوند. که در روایات بدان اشاره شده است؛ ما نیز برخى از آنها اشاره مى کنیم:
یکى از نشانه هاى ساعه (ظهور امام زمان ارواحنا فداه) آن است که باران گرم مى بارد. (37)
بیاید بر مردم زمانى که آسمان ببارد و زمین نروید. (38)
برپا نشود ساعه (ظهور) تا ببارد بر مردم بارانی که خانه هاى گلى باقى نماند و گل خانه هاى موئین شسته شود ـ چادرهاى صحرائیان- (39)
البته تذکر این نکته ضرورى است که منظور از ساعه زمان ظهور امام زمان ارواحنا فداه است که در روایات بدان تصریح شده است.

 

 

پیدایش مدعیان پیامبرى و امامت

اعتقاد به نبوت و امامت در جامعه ى مسلمین همیشه به عنوان یک عقیده ى راسخ از زمان پیامبر و امامان نور (علیهم السلام) مطرح بوده است و آنقدر معروف و مشهور بوده که کسى از مسلمانان هیچ گاه جرأت انکار آن را نداشته است به خاطر استوارى این واقعیت عقیدتى و دینى در جامعه ى اسلامى بود که در تاریخ اسلام، از یک سو با شخصیت هایى روبرو مى شویم که طرفداران افراطى آنان براى پیشرفت دنیوى و سیاست خویش، آنان را به عنوان مهدى نجات بخش یا پیغمبر خدا مطرح ساخته اند و از دگر سوى با عناصرى آشنا مى شویم که بر اثر انگیزه هاى جاه طلبانه و خیال قدرت و شهرت، به دروغ ادّعاى مهدویّت و نبوّت نموده اند شمار این افراد با توجه به آمارها به بیش از 50 نفر رسیده است که بیشتر آنها ادّعاى مهدویّت داشته اند و گفته اند مائیم همان مهدى موعود که قرآن نوید آمدنش را مى دهد و چون اکثر آنان ادّعاى مهدویّت و امامت داشته اند ما در این زمینه سخن مى گوئیم کسانى که در تاریخ بدین عنوان شهرت یافته اند به اعتبارى بر سه گروه قابل تقسیم اند.

1 ـ کسانى که دیگران بر اساس انگیزه هاى خاص آنان را مهدى نجات بخش خواندند مانند محمّد حنفیّه فرزند امیرمؤمنان (علیه السلام) و زید فرزند امام سجّاد (علیه السلام) و محمّد بن عبداللّه محض فرزند امام سجاد (علیه السلام).
2 ـ کسانى که با انگیزه هاى جاه طلبى و قدرت خواهى چنین ادّعایى نموده اند و این گروه بسیارند از جمله ى آنها، مهدى عبّاسى فرزند منصور دوانیقى است.
3 ـ کسانى که طبق نقشه ى استعمار و به اشاره ى بیدادگران، به چنین ترفندى دست زده اند و بى شرمانه خود را مهدى نجات بخش معرفى کردند از جمله ى آنها بنیانگذار بهائیّت، على محمّد باب را مى توان نام برد.

 

 

تفاوت هاى علایم ظهور و شرایط ظهور امام زمان (عج)

شرایط ظهور با علایم ظهور داراى تفاوت هایى است که عبارتند از: وابستگى ظهور به شرایط، یک نوع وابستگى واقعى است، ولى وابستگى به نشانه ها و علایم از جهت کشف و اعلام است، نه به عنوان یک امر واقعى و ارتباط حقیقى.
علایم ظهور عبارتند از چندین رویداد و حادثه است که گاهى نیز به ظهور پراکنده پدید آمده و تنها ارتباط واقعى در بین آنها و ظهور تحقق همه آنها پیش از ظهور مى باشد، اما شرایط ظهور به اعتبار برنامه ریزى طولانى الهى با ظهور ارتباط واقعى داشته و سبب پیدایش آن مى باشند.
نشانه ها لزومى ندارد حتماً در یک زمان با یکدیگر واقع شوند  بلکه یک نشانه در یک زمان پدید مى آید و پایان مى پذیرد. البته گاهى هم به طور تصادفى در یک زمان چندین نشانه با هم پدید مى آیند  اما شرایط باید با یکدیگر مرتبط باشند و در آخر کار موجب ظهور شوند و به تدریج ایجاد شده و آنچه وجود مى یابد استمرار داشته و از بین نرود.
تمامى علامات پیش از ظهور پدید آمده و از بین مى رود لیکن شرایط به طور کامل به وجود نمى آید، مگر نزدیک ظهور و یا هنگام وقوع آن و ممکن نیست که از بین بروند، علایم ظهور را مى توان شناسایى کرد و مى توانیم بفهمیم کدام یک از آنها موجود شده و کدامیک هنوز موجود نگشته است اما به شرایط نمى توان کاملا و در یک زمان پیش از ظهور دست یافت ویا آنهارا حاصل کرد  زیرا برخى از آن شرایط وجود تعداد کافى از افراد آزموده و با اخلاص در سطح جهان بوده و بررسى درست و شناسایى آن براى اشخاص عادى امکان پذیر نیست.

منابع
1. بداء به معناى آن است که خداوند تدبیرى بر خلاف تدبیر ظاهرى دیگرى را به جریان آورد که البته این بحث از مباحث پیچیده کلامى است که مى بایست به کتب معتبر و استادان فرزانه این رشته مراجعه کرد.
2. بحارالانوار،ج 52 ، ص 250.
3. غیبت نعمانى، ص 161.
4. کمال الدین، ج 2، ص 651.
5. غیبت نعمانى ، ص 302.
6. غیبت نعمانى ،ص 253.
7. غیبت نعمانى، ص 164.
8. الزام الناصب ، ج 2 ص 197.
9. الزام الناصب، ج 2، ص 180.
10. بعید به ذهن نمى رسید که این تعبیر کنایه از بزرگان حکومتى بوده که در سایه دین بر مردم در آن دوران حکومت مى کنند چنانچه بنى عباس نیز چنین بودند.
11. بحارالانوار، ج 52، ص 186.
12. معجم ملاحم و فتن، ج 3، ص 25 و 26.
13. الزام الناصب، ج 2، ص 180 (با اندکى تصرّف).
14. بحارالانوار، ج 52، ص 388.
15. ملاحم ابن طاوس، ص 77 عقد الدرر، ص 128، باب 5.
16. ارشاد شیخ مفید، ص 339 بحارالانوار، ج 52، ص 210.
17. الزام الناصب، ص 67.
18. بحارالانوار: 52 / 237.
19. دلائل الامامه: 235.
20. غیبت نعمانى: 271.
21. کمال الدین: 655 بحارالانوار: 52 / 207 منتخب الانوار: 178 العدد القویه: 66.
22. کافی ،ج1 ص338.
23. بحارالانوار: 52 / 307.
24. بحارالانوار، ج 52، ص 203 کمال الدین، ج 2، ص 649.
25. غیبت طوسى، ص 439 بحار الانوار ، ج 52، ص 289.
26. غیبت نعمانی ،ص 254.
27. غیبت نعمانى، ص 254، باب 14، روایت 13 عقد الدرر، ص 105 بحارالانوار، ج 52، ص 230.
28. عقد الدرر، ص 65 ؛ غیبت طوسی ، ص 267.
29. غیبت طوسى ، ص 438.
30. عقد الدرر، ص 65.
31. غیبت طوسى، ص 438.
32. غیبت نعمانى، ص305.
33. کفایه الموحدین ، ج 3 ، ص 847.
34. اثبات الهداه، ج 3، ص 733.
35. معجم ملاحم و فتن، ج 3، ص 170 صراط مستقیم، ج 2 ص 258.
36. سوره ی فرقان، 48.
37. کنز العمال، 14 ، ص 224 و 241.
38. کنز العمال ، 14 ، ص 243.
39. بحار الانوار ، 52، 212، غیبت طوسى ، 269 و کشف الغمه.