مقدمه
در سال 255 هـ شب جمعه شب ولادت خاتم الاوصیاء منتقم آل محمد (صلی الله علیه وآله)، آخرین امام بر حق و ولی مطلقِ خداوند حضرت بقیة الله حجة بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف واقع شده است. (1)
در این شب آب زمزم زیاد می شود به گونه ای كه همه می توانند رؤیت كنند (2)، ولی اكنون روی آن پوشیده است. در این شب برات آزادی از آتش برای افراد زیادی نوشته می شود، و آن را «شب برات» و «شب مبارك» و «شب رحمت» گویند.
از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) روایت شده كه فرمودند: وقتی شب نیمه شعبان شود، منادی از افق اعلی ندا می كند: «ای زائرین قبر حسین بن علی برگردید در حالی كه گناهان شما آمرزیده شده و اجر شما با خدای شما و محمد باشد». ولی كسی كه استطاعت زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) را ندارد قبور مطهر ائمه دیگر را زیارت كند; و اگر این هم ممكن نیست با اشاره به طرف قبرشان سلام دهد. (3)
نام پدرشان حضرت ابومحمد حسن بن علی (علیه السلام)، و نام مادرشان حضرت نرجس (علیها السلام)است. (4)
ماجراى شب ولادت
امام حسن عسكری (علیه السلام) در شب ولادت برای عمه بزرگوار خود جناب حكیمه خاتون (علیها السلام) پیغام فرستاده فرمودند: امشب نزد ما افطار كن كه شب نیمه شعبان است و خداوند حجت خود را آشكار می سازد. (5)
ولادت امام زمان (علیه السلام) در شهر سامرا به هنگام طلوع فجر نیمه شعبان 255 هـ بوده است. بر شانه راست آن حضرت نوشته شده بود: «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ اِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً».
پس از تولد آن بزرگوار را نزد پدر بردند و شروع به سخن فرمود: «أشْهَدُ أنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَ أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللهِ وَ أنّ عَلیّاً أمیرَالْمؤمِنینَ وَلیُّ اللهِ» و ائمه معصومین (علیهم السلام) را یكی بعد از دیگری نام برد تا به وجود شریف خود رسید و برای فرج محبین خود دعا فرمود.
امام زمان (علیه السلام) در آغوش پدر
آنگاه حسب الامر امام عسكری (علیه السلام)، حكیمه خاتون او را نزد مادرش نرجس خاتون برد. حكیمه خاتون می فرماید: روز هفتم به خدمت امام حسن (علیه السلام) رفتم. حضرت فرمود: «پسر مرا بیاورید». آن وجود سراپا جود را نزد آن امام بردیم. حضرت زبان در دهان وی گذاشتند و فرمودند: «پسرم، سخن بگو». دیدم آنچه در روز اول از او شنیده بودم از اقرار به وحدانیت و ثنا بر جد خود پیامبر (صلی الله علیه وآله) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) و سایر ائمه (علیهم السلام)تا پدر بزرگوارش دوباره بیان كرد و این آیه را تلاوت فرمود: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم وَ نُریدُ أنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأرْض وَ نَجْعَلَهُمْ أئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِی الارْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَونَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا یَحْذَروُنَ». (6)
سپس پدر بزرگوارشان فرمودند: بخوان آنچه را كه خدا بر پیامبران خود نازل فرمود. حضرت خواندنِ صحف آدم را به لغت سریانی آغاز نمود، و بعد كتاب ادریس و نوح و صالح و صحف ابراهیم و تورات موسی و انجیل عیسی و زبور داود و فرقان محمـد (صلی الله علیه وآله) را قرائت نمود. بعد از آن بیـان قصص انبیاء و مرسلیـن را شروع نمود.
حكیمه خاتون می گوید: پس از چهل روز دیگر، دوباره خدمت فرزند برادرم امام عسكری (علیه السلام) رفتم و حضرت صاحب الزمان (علیه السلام) را دیدم كه راه می رود. امام عسكری (علیه السلام)فرمود: ای عمه، مولود عزیز نزد خدا این است. گفتم: ای سید و مولای من، نشو و نمای او را در چهل روز زیادتر از دیگران می بینم. حضرت فرمودند: ای عمه، ما اوصیاء در یك روز نشو و نمای یك هفته دیگران را، و در یك جمعه نشو و نمای یك سال دیگران را می نماییم. من برخاستم و سر آن طفل را بوسیده به منزل مراجعه كردم. (7)
القاب امام زمان (علیه السلام)
از القاب آن نور الهی (8) «حجة الله» ، «حجة آل محمد»، «صاحب الزمان» یعنی فرمانروای عصر خود، «مالك رقاب خلایق» یعنی امر امر او و نهی نهی او و حكم حكم او و فرمان فرمان اوست، «مهدی» كه خلق به وسیله او هدایت می یابند و به وجود مقدس او از جاده ضلالت به شاهراه هدایت رسیده رستگار می شوند،«قائم» كه حضرت صادق (علیه السلام) فرمودند: «از این جهت كه به حق قیام می نماید او را قائم گویند»؛ «منتظر» كه برای او غیبت طولانی است، و مخلصین او انتظار خروجش را می كشند و شكاكین او را انكار می كنند.
اوصاف امام زمان (علیه السلام)
اوصاف ظاهری آن حضرت (9) شباهتهای زیادی به رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) دارد. خطی از موی سبز رنگ مانند زمرد از گردن تا ناف مبارك او كشیده است. صورت مباركش مانند ستاره ای درخشنده و نورانی است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید: «او جوانی است خوش روی و خوش موی و نور صورت مباركش بر سیاهی محاسن انور او غالب است». امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «رنگ مباركش مایل به سرخی است مانند گل سرخ شكفته و چشمانش گشاده و میان ابروهایش مرتفع و ما بین شانه های او باز است. گشاده جبین است و بینی او بلند و نازك و شكم مباركش برآمدگی دارد، و بیخ دندانهای ثنایایش گشاده است.»
مادر امام زمان (علیه السلام)
والده حضرت صاحب الامر (علیه السلام) حضرت نرجس خاتون است كه نامها و القاب دیگر حضرت ملیكه، ریحانه، صیقل، سوسن است. در زیارت آن حضرت ـ كه تمامی عبارات آن دلالت واضحی بر علو منزلت آن بانو دارد ـ توصیف به راضیه، مرضیه، صدیقه، تقیه، نقیه، زكیه شده است.
بنابر نقلی جناب نرگس در سال 261 هـ در سامراء از دنیا رحلت كرد و در جوار امامین حضرت هادی و امام عسكری (علیهما السلام) دفن شد. (10) بنا بر نقلی دیگر در سال 260 هـ قبل از شهادت امام عسكری (علیه السلام) رحلت نمود (11)، زیرا هنگامی كه امام (علیه السلام) از وقایع بعد از شهادت خود نسبت به فرزند و عیالش خبر داد حضرت نرجس خاتون (علیها السلام) از آن حضرت خواستند كه دعا بفرمایند قبل از ایشان از دنیا بروند. (12)
حضرت حكیمه خاتون دختر حضرت جواد الائمه (علیه السلام) است كه توفیق رؤیت و درك چهار امام معصوم (علیهم السلام) را داشته است. (13) ایشان در سال 274 هـ در سامراء رحلت فرمودند. (14)
ایشان محرم اسرار اهل بیت (علیهم السلام) بوده و كسی است كه در ولادت حضرت صاحب الزمان (علیه السلام) حاضر بوده و چندین بار خدمت آن حضرت مشرف شده است. بعد از وفات امام حسن عسكری (علیه السلام) یكی از سفرا بوده كه به واسطه او مردم به حوائج خود نایل می شدند. (15)
ایام پس از ولادت امام زمان (علیه السلام)
پس از گذشت یك شب از ولادت امام عصر (علیه السلام)، نسیمِ خادم خدمت آن حضرت رسید و عطسه كرد. امام (علیه السلام) فرمود: «یَرْحَمكَ اللهُ». سپس فرمود: «عطسه تا سه روز امان از مرگ است». (16) این ماجرا در روز 25 شعبان هم نقل شده است. (17)
سه روز بعد از ولادت امام عصر (علیه السلام)، حضرت امام حسن عسكری (علیه السلام) فرزند خود را به اصحاب خاص نمایاند و امامت او را تصدیق فرمودند. (18)
غیبت صغرى
در غیبت صغری چهار تن از بزرگان شیعه به ترتیب وكیل و سفیر و نایب خاص امام زمان (علیه السلام) بودند، كه خدمت آن حضرت می رسیدند و وكالتشان مورد تأیید آن حضرت بود، و پاسخهای امام (علیه السلام) در حاشیه نامه ها توسط نواب به دست مردم می رسید.
البته غیر از این چهار نفر وكلای دیگری هم از طرف امام (علیه السلام) در بلاد مختلف بودند كه به وسیله همین چهار بزرگوار امور مردم را به عرض امام زمان (علیه السلام) می رساندند و از سوی امام (علیه السلام) در امور آنها توقیع هایی صادر شده بود. (19) سفارت این چهار بزرگوار سفارت مطلق و تام بوده، ولی دیگران در موارد خاصی سفارت داشتند، مانند ابوالحسین محمد بن جعفر اسدی، احمد بن اسحاق اشعری، ابراهیم بن محمد همدانی، احمد بن حمزة بن الیسع. (20)
نواب اربعه عبارتند از ابوعمرو عثمان بن سعید عَمْری، ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید عَمری، ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی، ابوالحسن علی بن محمد سمری.
نائب اول عثمان بن سعید مورد اعتماد مردم و جلیل القدر و وكیل حضرت هادی و امام عسكری (علیهما السلام) نیز بود. (21) او به امر امام (علیه السلام) متصدی كفن و دفن امام عسكری (علیه السلام) گردید. (22)
چون امام عسكری (علیه السلام) در محله عسكر سكونت داشتند و تماس با آن حضرت برای شیعیان مشكل بود. عثمان بن سعید چون روغن فروش بود، اموال را در ظرفهای روغن می ریخت و به خدمت امام (علیه السلام) می برد. (23)
احمد بن اسحاق قمی هنگامی كه از امام هادی (علیه السلام) پرسید: آقای من، گاهی غایب و گاهی حاضرم. وقتی هم كه حضور دارم همیشه نمی توانم خدمتتان برسم. سخن چه كسی را بپذیرم و فرمان چه شخصی را اطاعت كنم؟ حضرت فرمود: این ابوعَمرو عثمان بن سعید عَمْری مورد اطمینان و امین است، آنچه به شما بگوید از من می گوید و آنچه به شما برساند از من می رساند.
احمد بن اسحاق می گوید: پس از رحلت امام هادی (علیه السلام) نزد امام عسكری (علیه السلام) رفته همان گفته را تكرار كردم. آن حضرت مانند پدر بزرگوارشان فرمودند: ابوعَمرو امین و مورد اطمینان امام گذشته و مورد اطمینان من در زندگی و پس از مرگ من است. آنچه به شما بگوید و آنچه به شما برساند از من می رساند. (24)
جناب عثمان بن سعید پس از امام عسكری (علیه السلام) به فرمان حضرت مهدی (علیه السلام) به وكالت و نیابت ادامه داد، و شیعیان مسائل خود را نزد او می بردند و پاسخ امام (علیه السلام) توسط او به مردم می رسید. (25)
نائب دوم ابوجعفر محمد بن عثمان بود و او نیز همچون پدر از بزرگان شیعه و در تقوی و عدالت و بزرگواری مورد اعتماد و احترام شیعیان بود. عثمان بن سعید پیش از وفات به فرمان امام عصر (علیه السلام) فرزند خود ابوجعفر محمد بن عثمان را به جانشینی خود و نیابت امام (علیه السلام) معرفی كرد. این در حالی بود كه امام عسكری (علیه السلام) نسبت به او و پدرش اظهار اعتماد و اطمینان فرموده بود و شیعه بر عدالت و تقوی و اطاعت او اتفاق داشتند. (26)
پس از درگذشت نائب اول جناب عثمان بن سعید، توقیعی از جانب امام زمان (علیه السلام) در مورد وفات او و نیابت فرزندش محمد صادر شد كه ترجمه قسمتی از آن چنین است: «انا لله و انا الیه راجعون، در برابر فرمان خدا تسلیم و به قضای او راضی هستیم. پدرت سعادتمند زیست و پسندیده درگذشت. خداوند او را رحمت كند و به پیشوایان و سرورانش (علیهم السلام) ملحق سازد. از كمال سعادت پدرت بود كه خداوند فرزندی چون تو را به او عنایت كرد كه پس از او جانشینش گردی، و در امورش قائم مقام او باشی و برایش طلب رحمت و آمرزش نمایی». (27)
از محمد بن عثمان پرسیدند: صاحب الامر (علیه السلام) را دیده ای؟ گفت: آری و آخرین ملاقاتم با او كنار بیت الله الحرام بود كه می فرمود: «اللهُمَّ أنْجِزْ لی ما وَعَدْتَنی» و نیز او را در مستجار نزدیك ركن یمانی كعبه دیدم كه می گفت: «اللهُمَّ انْتَقِمْ لی مِنْ أعْدائی». (28)
این بزرگوار كتابهایی در فقه تألیف كرده كه مشتمل است بر آنچه از امام عسكری (علیه السلام) و از پدر خود شنیده بود. (29)
محمد بن عثمان برای خود قبری ترتیب داده بود و آن را با ساج پوشانده بود و روی آن آیاتی از قرآن كریم و اسامی ائمه اطهار (علیهم السلام) را نوشته بود. هر روز داخل آن می شد و یك جزء قرآن قرائت می كرد و بیرون می آمد. (30) او پیش از مرگ از روز وفات خود خبر داد و در همان روز كه خبر داده بود درگذشت. (31) همچنین پیش از رحلت به شیعیان خبر داد كه امام (علیه السلام) جناب ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی را برای سفارت و ارتباط با خود انتخاب فرموده اند و او قائم مقام من است و به او مراجعه كنید. (32) او در سال 305 هـ رحلت فرمود. (33)
نائب سوم جناب ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی است، كه نزد موافق و مخالف عظمت و بزرگی ویژه ای داشت، و به عقل و بینش و تقوی و فضیلت نزد عموم فرقه های مختلف مذهبی مشهور بود و در زمان نائب دوم از جانب او متصدی پاره ای از امور بود.
با اینكه میان یاران نائب دوم، جعفر بن احمد بن متیل از همه به او نزدیكتر بود، و حتی در اواخر زندگی جناب محمد بن عثمان، غذای منزل او را در منزل جعفر بن احمد بن متیل تهیه می كردند، و در میان اصحاب احتمال نیابت و جانشینی جعفر بن احمد بیشتر بود، اما در آخرین ساعات زندگی جناب محمد بن عثمان كه جعفر بن احمد بالای سر او و حسین بن روح پایین پایش نشسته بود، به جعفر بن احمد رو كرد و فرمود: «مأمور شده ام كه امور را به ابوالقاسم حسین بن روح واگذار نمایم». جعفر بن احمد از جا برخاست و دست حسین بن روح را گرفت و او را بالای سر محمد بن عثمان نشاند و خود در پایین پای او نشست. (34)
در 6 شوال سال 305 هـ اولین توقیع از ناحیه مقدسه امام عصر (علیه السلام) برای او صادر شد كه متن آن چنین بود: «ما او را می شناسیم، خداوند تمامی خیر و رضای خویش را به او بشناساند و به توفیق خود او را یاری نماید. از مكتوب او مطلع شدیم و نسبت به او وثوق و اطمینان داریم. او را نزد ما مكان و منزلتی است كه خشنودش می سازد. خداوند احسان خویش را به او بیفزاید كه خدا ولی و توانا بر همه چیز است، و سپاس خدای را كه شریكی ندارد و درود و سلام فراوان خداوند بر فرستاده او محمد و بر خاندان او صلوات الله علیهم».
از ابوسهل نوبختی صاحب تألیفات ـ كه از متكلمین بزرگ بغداد بود ـ پرسیدند: برای چه جناب ابوالقاسم حسین بن روح به مقام نیابت نایل شد و شما نایل نشدید؟ گفت: ائمه (علیهم السلام) داناترند و آنچه برگزینند شایسته تر و مناسب تر است، ولی من فردی هستم كه با خصم برخورد و مناظره می كنم و اگر نائب امام (علیه السلام) بودم و مكان امام زمان (علیه السلام) را می دانستم ـ چنانكه ابوالقاسم حسین بن روح به جهت نیابت می داند ـ و در گیر و دار بحث پیرامون امام (علیه السلام) با مخالفان در تنگنا قرار می گرفتم ممكن بود نتوانم خود را كنترل كنم و جای آن حضرت را افشا نمایم; ولی ابوالقاسم اگر امام (علیه السلام) در زیر دامان او مخفی باشد و او را با آلات برنده تكه تكه نمایند دامان خود را از او برنمی دارد و او را به دشمن نشان نخواهد داد. (35)
جناب ابوالقاسم حسین بن روح حدود 21 سال مقام نیابت داشت. او قبل از وفات امور نیابت را به امر امام (علیه السلام) به ابوالحسن علی بن محمد سمری واگذاشت، و در ماه شعبان سال 326 هجری درگذشت. آرامگاه او در بغداد است. (36)
نائب چهارم ابوالحسن سمری است كه حسب الامر حضرت صاحب الزمان (علیه السلام) به جناب حسین بن روح، امر نیابت بعد از او به ابوالحسن سمری واگذار شد. به فرموده بزرگان رجال، عظمت و جلالت قدر او محتاج به توصیف نیست. ابوالحسن سمری روزی به جمعی از مشایخ كه نزد او بودند فرمود: «خداوند به شما در مصیبت علی بن بابویه قمی اجر عنایت فرماید. در این ساعت او از دنیا رفت». آنان ساعت و روز و ماه را یادداشت كردند، و 17 یا 18 روز بعد خبر رسید كه در همان ساعت علی بن بابویه قمی درگذشته است. (37)
پایان غیبت صغرى
پیش از وفات علی بن محمد سَمَری گروهی از شیعیان نزد او گرد آمدند و پرسیدند: «پس از شما چه كسی جانشین شما خواهد بود»؟ پاسخ داد: من مأمور نشده ام كه در این مورد به كسی وصیت كنم. (38) سپس توقیعی را كه از سوی امام غایب (علیه السلام) در این باره صادر شده بود به شیعیان نشان داد. آنان از روی توقیع استنساخ كردند كه مضمون آن چنین بود: «بسم الله الرحمن الرحیم، ای علی بن محمد سمری، خداوند در مصیبت تو پاداش برادرانت را عظیم دارد. تا شش روز دیگر از دنیا خواهی رفت. پس امور خویش را فراهم آور و به هیچكس وصیت مكن كه پس از تو جانشین تو شود. غیبت كبری واقع شد و ظهوری نخواهد بود تا آنگاه كه خدای متعال فرمان دهد، كه پس از مدت طولانی و قساوت دلها و پر شدن زمین از ستم است. به زودی افرادی نزد شیعیان من مدعی مشاهده من می شوند. آگاه باشید كه هر كس پیش از خروج سفیانی و پیش از صیحه (39) چنین ادعایی نماید (یعنی ادعای رؤیت به عنوان سفارت و نیابت نماید) دروغگو و افترا زننده است «وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلا بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظیم». (40)
روز ششم كه مصادف با نیمه شعبان سال 329 هـ بود جناب ابوالحسن سمری درگذشت، و در خیابان خلنجی كنار نهر ابوعتاب در بغداد دفن گردید. (41)
مجلسی (رحمه الله) از احتجاج مرحوم شیخ طبرسی نقل می فرماید: هیچیك از نائبان خاص امام عصر (علیه السلام) جز با فرمان صریحی از جانب آن حضرت و تعیین و نصب و معرفی نایب قبلی به نیابت قیام نكرد. شیعه نیز گفتار هیچیك را نپذیرفت مگر بعد از بروز نشانه و معجزه ای به دست هر یك از آنان از طرف امام عصر (علیه السلام) كه بر راستی گفتار و درستی نیابتشان دلالت می كرد.(42)
وظایف زمان غیبت كبرى
شیعیان و دوستان آن حضرت در زمان غیبت وظایفی دارند از جمله:
1. قرائت دعای ندبه در روزهای جمعه، عید فطر، عید قربان، عید غدیر.
2. زیارت آن حضرت در روز جمعه.
3. برای ثبات و محكم ماندن اعتقادات خواندن این دعای شریف: «یا اللهُ، یا رَحْمنُ، یا رَحیمُ، یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ، ثَبِّتْ قَلْبی عَلی دینكَ». (43)
4 . از جا برخاستن به احترام نام «قائم» آن بزرگوار.
5 . توسل به آن حضرت در مشكلات و گرفتاری ها.
6. صدقه برای سلامتی و فرج وجود شریفش.
7 . قرائت این دعا كه از خداوند می خواهیم آن حضرت را به ما بشناساند: «اللّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَم تُعَرِّفْنی نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِفْ نَبِیَّكَ، اللّهُمَّ عَرِّفْنی رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَم تُعَرِّفْنی رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ، اللّهُمَّ عَرِّفْنی حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دینی». (44)
9. شركت در مجالس منسوب به آن حضرت، مخصوصاً مجالس عزاداری جد بزرگوارش حضرت سید الشهداء (علیه السلام).
10. هدیه اعمال صالحه برای آن حضرت، مانند زیارت قبور مطهر پدران بزرگوارش، قرائت قرآن و حج و عمره و طواف.
11. توبه حقیقی از گناهان.
12. متوجه كردن مردم به آن حضرت.
پی نوشت ها :
(1) . ارشاد: ج 2 ص 339. اعلام الوری: ج 2 ص 214. كافی: ج 1 ص 431 . مسار الشیعة: ص 38. توضیح المقاصد: ص 20 ـ 21. مصباح المتهجد: ص 782 . مصباح كفعمی: ج 2 ص 598 . فیض العلام: ص 346. جلاء العیون: ص 579 .
(2) . تقویم الواعظین: ص 136، به نقل از خلاصة المنهج: ج 5 ص 145 ـ 246.
(3) . مسار الشیعة: ص 38. توضیح المقاصد: ص 20 ـ 21. فیض العلام: ص 343.
(4) . ارشاد: ج 2 ص 339.
(5) . فیض العلام: ص 346.
(6) . سوره قصص: آیات 5 ، 6.
(7) . كفایة الموحدین: ج 3 ص 340 ـ 341.
(8) . كفایة الموحدین: ج 3 ص 343. كمال الدین صدوق: ج 2 ص 49 ، 159.
(9) . كفایة الموحدین: ج 3 ص 341.
(10) . ریاحین الشریعة: ج 3 ص 25 ـ 26.
(11) . تاریخ سامراء: ج 1 ص 243. مستدرك سفینة البحار: ج 10 ص 25.
(12) . مستدرك سفینة البحار: ج 10 ص 25.
(13) . بحار الانوار: ج 50 ص 8 .
(14) . تاریخ سامراء: ج 1 ص 239.
(15) . ریاحین الشریعة: ج 4 ص 150.
(16) . وقایع الشهور: ص 147.
(17) . وقایع الشهور: ص 146.
(18) . وقایع الشهور: ص 147.
(19) . المهدی (علیه السلام): ص 182.
(20) . اعیان الشیعة: ج 4 ص 21 بخش سوم.
(21) . المهدی (علیه السلام): ص 181.
(22) . اعیان الشیعة: ج 4 ص 16 بخش سوم.
(23) . بحار الانوار: ج 51 ص 344.
(24) . بحار الانوار: ج 51 ص 344.
(25) . بحار الانوار: ج 51 ص 346. المهدی (علیه السلام): ص 181.
(26) . بحار الانوار: ج 51 ص 345 ـ 346. غیبت شیخ طوسی: ص 216 ـ 219. الكنی و الالقاب: ج 3 ص 230.
(27) . كمال الدین: ج 2 ص 188. بحار الانوار: ج 51 ص 349.
(28) . بحار الانوار: ج 51 ص 351.
(29) . حق الیقین: ص 299.
(30) . الكنی و الالقاب: ج 3 ص 267 ـ 268. حق الیقین: ص 300.
(31) . الكنی و الالقاب: ج 3 ص 267 ـ 268.
(32) . بحار الانوار: ج 51 ص 354 ـ 355. غیبت شیخ طوسی: ص 326 ـ 327.
(33) . بحار الانوار: ج 51 ص 352.
(34) . بحار الانوار: ج 51 ص 353 ـ 354.
(35) . بحار الانوار: ج 51 ص 359. الكنی و الالقاب: ج 1 ص 91.
(36) . بحار الانوار: ج 51 ص 358 ـ 360. حق الیقین: ص 301.
(37) . بحار الانوار: ج 51 ص 361. الكنی و الالقاب: ج 3 ص 231.
(38) . بحار الانوار: ج 51 ص 360.
(39) . خروج سفیانی و صیحه دو علامت از علاماتی هستند كه هنگام ظهور امام عصر (علیه السلام) واقع می شود.
(40) . بحار الانوار: ج 51 ص 361. غیبت شیخ طوسی: ص 242 ـ 243. كمال الدین: ج 2 ص 193. حق الیقین: ص 301.
(41) . اعیان الشیعة: ج 4 ص 21 بخش سوم. قاموس الرجال: ج 7 ص 51 . بحار الانوار: ج 51 ص 361.
(42) . بحار الانوار: ج 51 ص 362.
(43) . كمال الدین: ج 2 ص 352.
(44) . كمال الدین: ج 2 ص 342.
گرفته شده از ماهنامه شیعه نسخه دیجیتال