زنان جهانگرد غير مسلمان ضرورت بحث و بررسي درباره قوانين حاکم بر روابط ملتها ومليتها و تدوين قانونهايي روشن در اين راستا، بويژه در دنياي امروز، بر کسي پوشيده نيست. امروزه، پيوند مسلمانان باغير مسلمانان بسيار گسترده و گونه گون است، از اين روي، بايسته است که بررسي درباره مسائل و احکام آن، در سرلوحه کارهاي پژوهشي فقهي قرار گيرد. خوشبختانه کتابهاي حديثي و فقهي ما سرشار از احاديث و قواعدي است که مي توان احکام مورد نياز را از آن استنباط کرد.
در اين بخش به گوشه اي از اين موضوع مي پردازيم يعني گردشگري زنان غير مسلمان به کشورهاي اسلامي.
بخشي از اصولي که در روابط غيرمسلمانان با مسلمانان مطرح است، فراگيرند و اختصاص به زنان يا مردان ندارد; از قبيل : لزوم احترام متقابل، حسن معاشرت با آنان، رعايت حرمت جان و مال و آبروي آنان....
همچنين برخي از محدوديتهايي که آنان بايد بدان تن در دهند، از جمله : آنان بايد در کشورهاي اسلامي آشکارا گناه نکنند، قانونهاي کشوري را که وارد آن مي شوند رعايت کنند. در پي توطئه، جاسوسي، گسترش فساد و... نباشند.
اين اصول و محدوديتهايي است که در آن تفاوتي بين زن و مرد نيست. همه غير مسلمانان در سرزمينهاي اسلامي بايد بدان پايبند باشند. ما در اين جا در صدد شرح اين بخش نيستيم. ما در اين بخش بر آنيم به پاره اي از ترازها که رعايت آنها اختصاص به زنهاي غير مسلمان دارد و يا رعايت آن ازسوي آنان از اهميت بيش تري برخوردار است، اشاره اي گذرا داشته باشيم، از جمله :
پوشش زنان جهانگرد پوشش زن، در برابر مردان بيگانه از ويژگيهاي اسلام نيست. در شريعت موسي و عيسي (ع) و ديگر آيينهاي توحيدي نيز «پوشش» وجود داشته است.
در عهد قديم، زناني که بدون پوشش و با قصد خودنمايي درميان مردم حرکت کنند، نکوهش شده اند و کيفر سختي ازسوي خداوند براي آنان وعده داده شده است. (99) ويل دورانت درباره اين قانون در ميان يهود مي نويسد :
«اگر زني به نقض قانون يهود مي پرداخت : چنانکه مثلا بي آن که چيزي به سر داشت به ميان مردم مي رفت و يا در شارع عام نخ مي رشت و يا با هر سنخي از مردان درد دل مي کرد، يا صدايش آن قدر بلند بود که چون در خانه اش تکلم مي نمود، همسايگانش مي توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد.» (100) عهد جديد، نيز پوشش سر را براي زنان واجب مي داند و براي کساني که از اين قانون سرباز زنند کيفر سختي همانند : تراشيدن موهاي سر آنان را در نظر گرفته است.
حجابي که امروزه، راهبه هاي مسيحي دارند، همان حجاب و پوششي است که شريعت عيسي (ع) از زنان مسيحي خواسته است. (101) براي شناخت حکم پوشش زنان غيرمسلمان، و يا وادار کردن آنان به پوشش اسلامي، به هنگام حضور در جوامع اسلامي، بايد به دو نکته اساسي زير توجه داشته باشيم :
1. با مطالعه قراردادهايي که پيامبر اسلام (ص) با اهل ذمه داشته است، (102) به اين نتيجه مي رسيم که آنان مي توانند بر اساس فرهنگ خودشان رفتار کنند و هيچ الزامي نسبت به پوشش اسلامي ندارند; زيرا با اين که در اين قراردادها اهداف و مواد آن به گونه اي روشن تنظيم مي شده است، در عين حال، هيچ سخني از پوشش زنان آنها به ميان نيامده است.
افزون بر اين، در قراردادهاي ذمه، فقهاي شيعه، دوگونه شرط را يادآوري کرده اند :
الف. شرايطي که بايد در متن قرارداد قيد گردد از قبيل : جزيه، احترام به قانونهاي اسلام، پذيرش احکام جزايي و قضايي اسلام و...
ب. شرايطي که با توافق مسلمانان و اهل ذمه بهتر است در قرارداد گنجانده شود : از قبيل : خودداري از پيشنهاد ازدواج با زنان مسلمان، خودداري از تلاشهاي تبليغي و... (103) در هر دو بخش اشاره اي به الزام زنان اهل ذمه به حجاب نيامده است.
با اين که اگر از مواد اساسي بود و يا دست کم از مواردي بود که بهتر بود که در قرارداد گنجانده شود، بايد جزو آن شرايط آورده مي شد.
2. در شماري از روايات از پيامبر (ص) و امامان معصوم (ع) سؤال شده که نگاه کردن به سروصورت و موهاي اهل ذمه چه حکمي دارد؟ از باب نمونه :
درحديثي از علي (ع) آمده است :
«لاباس بالنظر الي رؤوس النساء من اهل الذمه.» (104) نگاه به سرهاي زنان اهل ذمه جايز است.
در روايتي ديگر، سکوني، از امام صادق (ع) نقل کرده که پيامبر اسلام (ص) فرمود :
«لاحرمة لنساء اهل الذمه ان ينظرالي شعورهن وايديهن.» (105) حرام نيست که به موها و دستهاي زنان اهل ذمه نگاه شود.
از اين روايات، به دست مي آيد که زنان اهل ذمه، فرهنگ پيش از اسلام را حفظ کرده بودند و به پوشش اسلامي پايبند نبوده اند و الزامي هم براي آنان از سوي پيامبر (ص) و يا امامان معصوم (ع) همانند زنان مسلمان وجود نداشته است. پرسش مسلمانان نيز، براي اين بوده است که تکليف خودشان را در برخورد با آنان بفهمند.
از اين دو نکته به اين نتيجه مي رسيم که زنان اهل ذمه ملزم به حجاب و پوشش اسلامي نبوده اند. وقتي که زنان اهل ذمه ملزم نباشند، به طريق اولي، زنان ديگر کافران ملزم به پوشش اسلامي نيستند.
فقهاي شيعه، با توجه به اين مطلب که واداشتن آنان به پوشش واجب نيست، حکم شرعي نگاه به سروصورت و موهاي آنان را بيان کرده اند.
همه فقهاي شيعه، نگاه به زنان غيرمسلمان را جايز دانسته اند، ولي شماري از آنان قيدي را اضافه کرده اند و آن اين است : بايد به اندازه اي که در زمان پيامبر (ص) نپوشيدن آن معمول بوده است، بسنده کرد. يعني بايد ديد چه اندازه از بدن خود را در آن زمان نمي پوشانده اند، نگاه به همان مقدارجايز است، اما بيش از آن، مثل نگاه کردن به برخي از زنهايي که به گونه اي نيمه عريان، در ميان مردم ظاهر مي شوند، جايز نيست. ولي ديدگاه ديگر بر آن است که هر اندازه از بدنشان که به طور معمول آن را در ميان مردم نمي پوشانند، نگاه به آن مانعي ندارد. هر چند در زمان پيامبر (ص) کم تر از آن را باز مي گذاشته اند.
امام خميني در اين باره مي نويسد :
«نگاه کردن به زنان نامحرم غيرمسلمان جايز است. بنابر احتياط واجب نمي توان به مواضعي که به طور معمولي مي پوشانند نگاه کرد، مشروط به آن که به قصد ريبه و تلذذ نباشد.» (106) بسياري از فقهاي شيعه، اين دو قيد را در نگاه کردن به زنان اهل کتاب و ديگر زنان غيرمسلمان، آورده اند. مقصود از اين دو چيست؟
تلذذ : لذت بردن، يعني نگاهي نباشد که به قصد لذت باشد.
ريبه : يعني نگاهي که براي چشم چراني و لذت بردن نيست، ولي وضعيت به گونه اي است که نگاه کردن ممکن است، لغزشي را در پي داشته باشد.
صاعب عروه، ريبه، را به ترس از اين که به حرام بيفتد معني کرده است. (107) مرحوم آيت الله حکيم، مي نويسد :
«روايات مطلق است و داراي هيچ گونه قيدي نيستند; از اين روي، فقهاي شيعه، براي لزوم آن دو قيد، به اجماع استناد کرده اند.» (108) بنابراين، نگاه کردن به صورت و دستها و موهاي زنان اهل کتاب و ديگر زنهاي غيرمسلمان جايز است. البته اگر انسان ترس از آن داشته باشد که با نگاه کردن به حرام بيفتد، نبايد نگاه کند. از اين فتاوا نيز مي فهميم که واداشتن آنان به پوشش لازم نيست.
يادآوري : فقهاي شيعه بر اين باورند : کافران، چه اهل کتاب و چه غيرآنان، همان گونه که مکلف به اصول دين هستند، مکلف به فروع و احکام دين نيز هستند. (109) در نتيجه بر آنان واجب است که همه واجبات اسلامي را انجام دهند. از جمله : حجاب و پوشش اسلامي را رعايت کنند و از همه حرامها نيز بپرهيزند.
باور ياد شده، هيچ گونه ناسازگاري با آنچه آورديم ندارد. و دليلي براي ضرورت پوشش زنان غير مسلمان نخواهد بود; چرا که تکليف کافران تنها اثر اخروي دارد، نه دنيوي، از اين روي، اگر آنان به واجبات عمل کنند پذيرفته نيست، چون شرط درستي اين تکاليف اسلام است که در آنان نيست.
مسلمانان با اين که قدرت داشتند که اهل ذمه را به انجام نماز، حج و... و دادن زکات و پوشش و... مجبور کنند، چنين نکردند.
حکم ثانوي يا حکومتي از آنچه آمد، روشن شد که زنان اهل کتاب و کافران مي توانند با لباس معمولي خودشان و با پوششي متناسب با عرف و آيين خودشان درکشورهاي اسلامي به سيروسفر و گردشگري بپردازند.
در عين حال، آيا واداشتن آنان به رعايت حجاب و يا پوشش مشخصي براساس مصلحت و حکم حکومتي و يا به عنوان ثانوي، جايز است يا نه؟
بي گمان، حکومت اسلامي، بايد از عفت عمومي جامعه اسلامي پاسداري کند و از راهها و عواملي که سبب فساد و انحراف مي گردد، جلو بگيرد. بر اين اساس، اگر حاکم اسلامي تشخيص دهد که رفت وآمد زنان غيرمسلمان بدون پوشش مناسب در ميان جامعه اسلامي گسترش فسادرا در پي دارد و يا سبب مي شود که زنان مسلمان به بي حجابي روي آورند، مي تواند از اختيارات حکومتي خود بهره گرفته و با در نظر گرفتن مصلحت اسلام و امت اسلامي آنان را به پوشش خاصي وادارد، پوششي که از فساد و انحراف جلوگيري کند، هر چند همانند پوشش زنهاي مسلمان نباشد، دست کم، بدن و سروگردن آنها پوشيده باشد.
ورود زنان کافر به مساجد و مشاهد مشرفه درباره ورود کافران به مساجد و مشاهد مشرفه ديدگاهها يکسان نيست. اگر پذيرفتيم که ورود کافران به مساجد و مشاهد مشرفه جايز است و کفر به تنهايي سبب حرام بودن ورود آنان نيست، روشن است که ورود زنان نيز جايز است; زيرا در اين جهت فرقي بين زنان و مردان نيست، آيا در اين صورت حکومت اسلامي مي تواند به عنوان ثانوي و يا براساس مصلحت، براي ورود آنان به طور عموم و براي زنان بويژه محدوديتهايي را به اجرا بگذارد. از باب نمونه : دستور دهد در صورتي زنان غيرمسلمان مي توانند به اين مکانهاي مقدس وارد شوند که حجاب کامل و يا دست کم با پوشش بدن و روسري باشند.
بي شک، هر چند کفر را مانع از ورود کافران به مسجد ندانيم، ولي اين بدان معني نيست که در مساجد و مشاهد مشرفه، بدون قاعده و برنامه به روي هر غير مسلماني باز باشد. مسجد مکان عبادت، ارشاد و هدايت، و تبليغ دين است انجام هر کاري که با اين امور ناسازگار باشد روا نيست، حتي براي مسلمانان، چه رسد به غير مسلمانان.
بر اين اساس، ورود کافران به مساجد در درجه نخست بايد انگيزه شرع پسند داشته باشد، مانند : آشنايي با معارف اسلامي، شنيدن سخن وحي، آشنايي با آداب و رسوم عبادي مسلمانان و... و يا دست کم انگيزه هاي عقلايي همانند : مشاهده آثار و تمدن اسلامي بر جاي مانده در بناهاي مساجد.
با اين همه، حفظ شؤون مسجد و مکانهاي مقدس نيز لازم است. به اين معني که از نظر پوشش و چگونگي رفت وآمد و نگهداشت ادب و احترام، رفتارها بايد به گونه اي باشد که بي احترامي به مسجد و حرم امامان (ع) و امام زادگان و هتک حرمت آن مکانهاي مقدس نشود که در اين صورت، بدون ترديد، جايز نيست.
احترام متقابل روابط مسلمانان با غيرمسلمانان بايد براساس احترام متقابل باشد. همان گونه که مسلمانان وظيفه دارند به نيکي با آنان معاشرت کنند... آنان نيز وظيفه دارند در وطن اسلامي، براي مردم، مذهب و حکومت ما احترام قائل شوند. بدين معني : از کارهايي که ناسازگار با اصل «احترام متقابل» است خودداري کنند. از باب نمونه : به آزار و اذيت مسلمانان نپردازند. به دشمنان اسلام و مسلمانان کمک نکنند، آشکارا منکرها را انجام ندهند، در پي جاسوسي و گسترش فساد نباشند و....
اگر بدانيم گروهي از مردان و يا زناني که به عنوان جهانگردي مي خواهند به ايران اسلامي مسافرت کنند، در پي جاسوسي و يا اشاعه فحشا و فسادند وظيفه ما در برابر آنها چيست؟
آيا مي توانيم آنان را به عنوان جهانگرد بپذيريم؟
در صورت پذيرش، اگر دست به چنين کارهايي زدند، با آنها چگونه بايد برخورد کنيم؟
آيا تنها بايد آنها را از کشور خارج کنيم؟ و يا آنان را براساس معيارها اسلامي محاکمه کنيم؟
و....
بي گمان، پذيرش مردان و يا زناني که انسان آگاهي دارد در صورتي که به کشور اسلامي وارد شوند گناه و منکرات را گسترش مي دهند و يا در پي اهداف ديگري براي ضربه زدن به جمهوري اسلامي هستند جايز نيست. البته در صورتي که توان نظارت و مراقبت بر آنها را داشته باشيم به گونه اي که نتوانند اهداف خود را عملي کنند پذيرش آنان اشکالي ندارد... پرسشهاي ياد شده چون از مسائل ويژه زنان نيست و در جاي خود به شرح خواهد آمد از بحث و بررسي بيش تر پيرامون آن صرف نظر مي کنيم.
در پايان اين مقال، يادآوري مجدد اين نکته را بي سود نمي دانيم که : در احکام مربوط به زنان زمينه هاي تحقيق و پژوهش بسيار است و پرسشهاي بر جاي مانده فراوان، اميد آن که محققان و پژوهشگران در اين راه گامهاي مؤثر و اساسي بردارند.
--------------------------------------------
پي نوشت ها :
1. سوره «حجرات»، آيه 13; «نساء»، آيه 1; «اعراف»، آيه 189; «نحل»، آيه 72.
2. سوره «احزاب»، آيه 72.
3. سوره «نحل»، آيه 97; سوره «نساء»، آيه 124; «آل عمران»، آيه 195; «غافر»، آيه 40.
4. سوره «احزاب»، آيه 35; سوره «توبه»، آيه 72.
5. سوره «توبه»، آيه 71، «وسائل الشيعه»، شيخ حر عاملي، ج 11/353-416 «العقدالفريد»، ابن عبدربه اندلسي، تحقيق عبدالمجيد ترحييني، ج 1/344-358، دارالکتب العلميه، بيروت، لبنان، گروهي از زنان صدر اسلام را که در برابر معاويه ايستاده اند و يا مردم را به جنگ او تحريض مي کرده اند آورده است.
6. سوره «ممتحنه»، آيه 12; «الطبقات الکبري»، ابن سعد، ج 8/11، دار صادر، بيروت; «تاريخ الامم والملوک»، ابي جعفر محمدبن جرير طبري، ج 2/92 و 337، انتشارات اروميه، قم; «الکامل في التاريخ»، ابن اثير، ج 2/252، دار صادر، بيروت.
7. «بحارالانوار»، علامه مجلسي، ج 1/177، 180، مؤسسة الوفاء، بيروت، لبنان; «نهج الفصاحه» مجموعه کلمات قصار پيامبر اسلام (ص) مترجم و گردآورنده : ابوالقاسم پاينده، 64، سازمان انتشارات جاويدان.
8. سوره «نساء»، آيه 97 98.
9. «صحيفه نور»، مجموعه رهنمودهاي امام خميني، ج 3/49، ارشاد اسلامي.
10. «حقوق النساء في الاسلام»، سيد محمد رشيد رضا، 31، دارالاضواء.
11. سوره «آل عمران»، آيه 138-137.
12. سوره «روم»، آيه 9، 42.
13. سوره «نمل»، آيه 69; «عنکبوت»، آيه 20; «فاطر»، آيه 44; «مؤمن»، آيه 82; «حج»، آيه 46; «يوسف»، آيه 109.
14. سوره «انعام»، آيه 11.
15. سوره «توبه»، آيه 60.
16. سوره «توبه»، آيه 112; «تحريم»، آيه 5.
17. «تفسير القرآن الکريم الشهير بتفسير المنار»، محمد رشيد رضا، ج 11/52، ج 8/289، دارالمعرفة، بيروت.
18. همان مدرک، ج 11/53.
19. در اين باره، آياتي که در آن، قصه خضر (ع) ، موسي (ع)، ابراهيم (ع)، و... آمده، مطالعه کنيد.
20. سوره «احزاب»، آيه 34.
21. «وسائل الشيعه»، ج 12/89، ام سلمه با اجازه پيامبر (ص) در مجلس عزا شرکت مي کند. افزون بر اين، ام سلمه، با خلفا نيز، گفت وگوهايي داشته است، رواياتي نيز از او نقل کرده اند.
22. «سيرة النبويه»، ابن هشام، ج 3/356، داراحياء التراث العربي; «طبقات الکبري»، ج 8/294; «در المنثور»، سيوطي، ج 5/25، کتابخانه آيت الله مرعشي; «الميزان»، ج 18/96، اعلمي، بيروت.
23. سوره «احزاب»، آيه 53.
24. در گفتار عالمان ديني هر جا سخن از آيه حجاب رفته مقصود همين آيه است. دستور حجاب در اين آيه، غير از «ستر و پوشش» است که هر زن مسلمان موظف است آن را رعايت کند.
بر اساس اين آيه مرد اگر چيزي از زن مي خواهد بدون اين که داخل اطاق شود، بايد از پشت پرده صدا بزند. در قرآن و کتابهاي فقهي ما براي پوشش زن از نامحرم واژه حجاب نيامده است.
در گذشته در کتابهاي فقها «ستر» به کار مي رفته است و به گفته برخي از عالمان معاصر روشن نيست اين کلمه (حجاب) از چه زماني به جاي «ستر» به کار گرفته شده است.
«مساله حجاب» شهيد مطهري، نشريه انجمن پزشکان/62-66.
25. «در المنثور»، ج 5/25; «المنار»، ج 11/53; «الميزان»، علامه طباطبايي، ج 18/96.
26. «وسائل الشيعه»، ج 12/89، ديگر همسران پيامبر (ص) نيز در جامعه رفت وآمد داشتند; «صحيح بخاري»، ج 7/49; ج 8/66.
27. «الفروع من الکافي»، کليني، 5/528، دارصعب، دارالتعارف.
28. «همان مدرک»، 528 529.
29. «حلية الاولياء» ج 2/69 70، چهره زن در آئينه اسلام و قرآن، مرتضي فهيم کرماني 20/.
30. «وسائل الشيعه»، ج 14/173; «فروع کافي»، ج 5/535.
31. همان مدرک.
32. «جواهر الکلام»، شيخ محمد حسين نجفي، ج 29/97; «مستمسک العروة الوثقي»، ج 14/48 خود اين دو بزرگوار اين فتوا را نپذيرفته اند.
33. «جواهرالکلام»، ج 29/98.
34. سوره «احزاب»، آيه 36.
35. «مستمسک العروة الوثقي»، ج 14/48.
36. «فروع کافي»، ج 5/535; «وسائل الشيعه»، ج 18/451.
37. «همان مدرک».
38. «فروع کافي»، ج 5/535; «وسائل الشيعه»، ج 8/452; ج 14/173.
39. «وسائل الشيعه»، ج 14/143.
40. «بحارالانوار»، ج 47/2، ج 80/19، ج 81/235، ج 79/227 و 236.
41. «مستمسک العروة الوثقي»، ج 14/48; «تحرير الوسيله»، ج 2/245.
42. «جواهر الکلام»، ج 29/98; «مستمسک العروة الوثقي»، ج 14/48.
43. «عروة الوثقي»، سيد محمد کاظم يزدي، کتاب النکاح، مساله 39.
44. «انوار الملکوت»، محمد حسين تهراني ج 1/178، انتشارات علامه طباطبايي، مشهد.
45. همان مدرک/ 178، 182.
46. «التنقيح في شرح عروة الوثقي»، تقرير درس آيت الله خوئي، مقرر : ميرزا علي تبريزي غروي، ج 1/226، کتاب اجتهاد وتقليد، دارالهادي، قم.
47. «سيرة النبوية»، ابن هشام، ج 3/356، دار احياء التراث العربي، بيروت; «اعلام النساء»، عمر رضا کحاله، ج 4/336، مؤسسة الرساله، بيروت، «الطبقات الکبري»، ج 8/293.
48. «الطبقات الکبري»، ابن سعد، ج 8/292.
49. همان مدرک.
50. «المغازي»، واقدي، ج 1/248، نشر دانش، قم.
51. «شرح نهج البلاغه»، ابن ابي الحديد، ج 14/266.
52. «طبقات الکبري»، ابن سعد، ج 8/455.
53. «سيرة النبويه» ابن هشام، ج 3/356.
54. «اعيان الشيعه»، سيد محسن امين، ج 3/476، دارالتعارف للمطبوعات; بيروت، «رياحين الشريعه»، ذبيح الله محلاتي، ج 3/383.
55. «شرح نهج البلاغه»، ابن ابي الحديد، ج 4/92، داراحياء التراث العربي، بيروت.
56. «سيرة النبوية»، ابن هشام، ج 3/356، داراحياء التراث العربي; «اعلام النساء»، عمر رضا کحاله، ج 4/336، مؤسسه الرساله، بيروت.
57. «بحارالانوار»، ج 41/119-120.
58. همان مدرک.
59. «العقد الفريد»، ابن عبد ربه، ج 1/347-349، دارالکتب العلميه.
60. همان مدرک/346، 357.
61. «همان مدرک» 349، 352، 354.
62. «در المنثور»، جلال الدين سيوطي،ج 5/25، کتابخانه آيت الله مرعشي; «المنار»، ج 11/53; «الميزان»، علامه طباطبائي، ج 18/96، مؤسسه اعلمي، بيروت.
63. «الجمل»، شيخ مفيد، تحقيق سيد علي ميرشريفي، 415، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، حوزه علميه قم.
64. «لهوف»، سيدبن طاووس/ 28، حيدريه، نجف.
65. «الاحتجاج» طبرسي، تعليق و تحقيق، محمد باقر موسوي خرسان، ج 1/97 107; مؤسسه اعلمي، بيروت.
66. «وسائل الشيعه»، ج 12/88.
67. «الفروع من الکافي»، ج 3/217، دار صعب، دارالتعارف، بيروت.
68. سوره «نور»، آيه 30-31.
69. سوره «قصص»، 25-28.
70. سوره «نور»، آيه 31.
71. «مساله حجاب»، شهيد مطهري/86.
72. سوره «احزاب»، آيه 32.
73. «مساله حجاب»/ 88.
74. «وسائل الشيعه»، ج 14/112، 114، 156، 157.
75. «جواهرالکلام»، ج 31/314; ج 17/333.
76. همان مدرک; «المسائل الفقهيه»، آية الله سيد محمد حسين فضل الله، ج 1/261، 264، مجله «الموسم» شماره 21-22/92.
77. «جواهر الکلام»، ج 31/313. فقهاي بزرگوار ما تقسيم بندي را براي تعيين وجوب نفقه و يا سقوط نفقه انجام داده اند که در نتيجه حکم سفر زن نيز از آن فهميده مي شود.
78. «وسائل الشيعه»، ج 8/110.
79. همان مدرک/ 111.
80. همان مدرک/ 110.
81. «جواهر الکلام»، ج 17/332، ج 31/314.
82. «شرايع الاسلام»، محقق حلي، ج 1/229، دارالاضواء، بيروت.
83. «جواهر الکلام»، ج 17/330.
84. «وسائل الشيعه»، ج 8/108.
85. همان مدرک/ 108-110.
86. همان مدرک/ 109.
87. «جواهر الکلام»، ج 17/331-332.
88. «الفقه علي المذاهب الاربعه»، عبدالرحمن حريزي، ج 1/633، احياء التراث العربي.
89. همان مدرک/ 635.
90. همان مدرک/ 634.
91. همان مدرک/ 636.
92. سوره «توبه»، آيه 112.
93. تفسير «المنار»، ج 11/52.
94. همان مدرک/ 53.
95. «منتخب الاثر»، لطف الله صافي گلپايگاني، 474، مکتبة الداوري، قم.
96. «وسائل الشيعه»، ج 8/108-111.
97. همان مدرک/ 109.
98. همان مدرک.
99. «المراة في التاريخ والشريعه»، دکتر اسعد سحمراني، 195، دارالنفائس، بيروت.
100. «مساله حجاب» شهيد مطهري، 5 6 به نقل از «تاريخ تمدن»، ويل دورانت ج 12/30.
101. «المراة في التاريخ والشريعه»، 196-195.
102. «السيرة النبويه»، ابن هشام، 2/147، دار احياء التراث العربي; «مجموعة الوثائق السياسه»، محمد حميد، دارالنفائس، بسياري از اين قراردادها را آورده است.
103. «تذکرة الفقهاء»، علامه حلي، ج 1/443-442، مکتبة المرتضويه لاحياء الآثار الجعفريه.
104. «وسائل الشيعه»، ج 14/149.
105. همان مدرک.
106. «تحرير الوسيله»، امام خميني، ج 2/244.
107. «عروة الوثقي»، کتاب النکاح، مساله، 27.
108. «مستمسک العروة الوثقي»، ج 14/20.
109. «تذکرة الفقهاء»، ج 1/202 و 204; «شرائع الاسلام»، محقق حلي، ج 1/142، دارالاضواء، بيروت; «جواهر الکلام»، ج 15/64-61، دار احياء التراث العربي.
در مسائل مربوط به زنان زمينه هاى بررسى و پژوهش بسيار است و کارهاى بر جاى مانده فراوان.
با اين که پس از انقلاب اسلامي، کتابها و مقاله هاى فراوانى در اين باره نگاشته شده و سمينارهاى بسيارى برپا شده است، ولى هنوز کارى در خور انجام نگرفته است؛ از اين روي، بايسته است پژوهشگران مسائل و معارف اسلامي، با توجه به گستردگى ميدان تحقيق و گوناگونى موضوعها، با همتى بلند و عزمى آهنين در اين عرصه به تحقيق و پژوهشهاى بايسته بپردازند و به پرسشهاى گوناگون پاسخ دهند.
از جمله بحثهاى بايسته تحقيق و پژوهش، جايگاه زنان در جهانگردى است که در دو بخش پى مى گيريم :
الف. زنان مسلمان جهانگرد : يعنى زنانى که با اعتقاد و باور به ارزشهاى مکتبى و اسلامى مى خواهند به گردشگرى بپردازند.
ب. زنان غير مسلمان جهانگرد : يعنى زنان غير مسلمانى که براى گردشگرى به کشورهاى اسلامى سفر مى کنند.
در هر دو بخش، با پرسش هاى فراوانى رو به رو هستيم که پاسخهاى بايسته اى را مى طلبد. در بخش نخست با پرسشهايى از اين دست روبه رو هستيم :
آيا سيروسفر و گردشگرى زن مسلمان به کشورهاى اسلامى و يا غير اسلامى جايز ست يا نه؟ آيا در اين مساله بين زن و مرد تفاوت است؟
بر فرض جواز، آيا اين حکم، مطلق است يا محدود؟ يعنى آيا سيروسفر زن محدود به شرايط و آدابى است که رعايت آن از سوى زن واجب باشد يا نه؟ از باب نمونه :
آيا سيروسفر زن نياز به اجازه پدر و يا شوهر دارد؟
اگر گفتيم نياز به اجازه است، حدودآن کدام است؟
آيا بين سفرهاى واجب، مستحب و مباح تفاوت است، و يا همه اين ها يک حکم دارند؟
آيا وجود همراه : شوهر يا يکى از محرم هاى ديگر در سفر لازم است يا نه؟
بر فرض اين که زن مجاز باشد بدون همراه مسافرت کند، در صورتى که امنيت جاني، مالى يا آبرويى او تضمينى نداشته باشد، سيروسفر او چه حکمى دارد؟
اگر بداند که براى گردشگرى در کشورهاى غيراسلامي، بايد به پاره اى از گناهان و کارهاى زشت تن در دهد، آيا در اين صورت سفر او جايز است يا نه؟ و....
در بخش دوم، يعنى زنانى که براى جهانگردى به کشورهاى اسلامى وارد مى شوند، پرسشهاى زير در خور طرح است :
آيا رفت وآمد زنهاى غير مسلمان، به کشورهاى اسلامي، جايز است يا نه؟
بر فرض جواز، آيا زنان غير مسلمان، همانند : زنان مسلمان، بايد محدوديتهاى شرعى را رعايت کند؟ از باب نمونه : داراى پوشش اسلامى باشند؟ يا مى توانند بدون حجاب در کشورهاى اسلامى به گردشگرى بپردازند؟
اگر گفتيم حجاب براى آنان الزامى نيست، آيا به عنوان ثانوى و ضرورت و يا براساس مصلحت و حکم حاکم اسلامي، مى توان حدود و ضوابطى براى پوشش و يا حتى ورود آنان به کشورهاى اسلامي، وضع کرد؟
رفتار مسلمانان، با آنان چگونه بايد باشد؟ آيا نگاه کردن به سروصورت و موهاى آنان جايز است يا نه؟
آيا ورود زنان به مساجد و مشاهد مشرفه جايز است يا نه؟
آنچه در اين دو بخش آمد، نمونه اى از پرسشهاى درخور طرح بودند که تلاش خواهيم کرد در اين مقاله، درحد توان، بدان پاسخ دهيم.
مشروع بودن گردشگرى زنان مسلمان درباره سيروسفر و گردشگرى زنان مسلمان دو ديدگاه اساسى وجود دارد :
الف. مشروع بودن : زنان همانند مردان مى توانند با نگهداشت ترازها و معيارهاى اسلامى به گردشگرى بپردازند.
ب. مشروع نبودن : گردشگرى با وظيفه اساسى زن که خانه دارى و بچه دارى و دورى از جامعه و انظار عمومى است، ناسازگارى دارد. بنابراين، سيروسفر زن، مگر براى انجام واجب، جايز نيست.
در اين نوشتار، به دليلهاى دو ديدگاه ياد شده اشاره مى کنيم و سپس به نقد و بررسى آنها مى پردازيم :
مشترک بودن زن و مرد در تکاليف الهي ديدگاه نخست، بر اين باور است که در بينش اسلامي، زن و مرد هر دو انسانند، هويتى يگانه دارند و از گوهرى يگانه برآمده اند. (1) محور تکليفها و دستورهاى اسلامي، انسان است. اين اوست که بارسنگين مسؤوليت پذيرى را که آسمانها و زمين و کوهها، با همه بزرگى که دارند، تحمل پذيرش آن را نداشته اند بر دوش گرفت :
«انا عرضنا الامانة على السموات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان.» (2)
ما اين امانت را بر آسمانها و زمين و کوهها عرضه داشتيم، از تحمل آن سرباز زدند و از آن ترسيدند، انسان، آن امانت را بر دوش گرفت....
مخاطب انذارها و تبشيرهاى الهى انسان است. قرآن کريم، پيامها و دستورهاى خود را گاه با واژه هايى فراگير، همانند : انسان، بنى آدم و الناس، بيان مى کند که اين واژه ها بر نوع بشر، بى هيچ تمايزى بين زن و مرد اطلاق مى شوند.
«من عمل صالحا من ذکر او انثى و هو مؤمن فلنحيينه حيوة طيبة و لنجزينهم اجرهم باحسن ما کانوا يعملون.» (3)
هر زن و مردى که کارى نيکو انجام دهد، اگر ايمان آورده باشد، زندگى خوش و پاکيزه اى به او خواهيم داد و پاداشى بهتر از کردارشان به آنان خواهيم داد.
در آيه اى ديگر مى فرمايد :
«ان المسلمين و المسلمات و المؤمنين و المؤمنات و القانتين و القانتات و الصادقين و الصادقات و الصابرين و الصابرات و الخاشعين و الخاشعات و المتصدقين و المتصدقات و الصائمين و الصائمات و الحافظين فروجهم و الحافظات و الذاکرين الله کثيرا و الذاکرات اعد الله لهم مغفرة و اجرا عظيما.» (4)
خداوند در اين آيه شريفه، ده ماده ارزشى بسيار مهم را ملاک و معيار کمال تقوا دانسته است و به روشنى اعلام مى کند که زن در اين عرصه مى تواند پا به پاى مرد، به همه اين مراتب و مدارج بالا رود. در دو آيه ياد شده و مانند آن، اساس تکليفها و ارزشهاى الهى و همچنين پاداش آنها به صورتى يکسان براى مرد و زن بيان شده است.
در پاره اى ديگر از آيات، به روشنى از مشترک بودن زن و مرد در حقوق و واجبات الهي، سخن به ميان آمده است از باب نمونه :
در امر به معروف و نهى از منکر (5) ، شرکت در مسائل سياسى اجتماعى از جمله : بيعت پيامبر(ص) با زنان (6) ، آموختن دانش (7) ، هجرت از دارالکفر به دارالاسلام (8) و... زن و مرد يکسانند.
بر همين اساس، امام خمينى مى فرمايد :
«از نظر حقوق انساني، بين زن و مرد تفاوتى نيست، زيرا که هر دو انسانند و زن حق دخالت در سرنوشت خويش، همچون مرد را دارد.» (9) بر اين اساس، اصل در تکاليف و مسؤوليتهاى اسلامي، بر مشترک بودن است؛ مگر آن جا که دليل ويژه اى بر اختصاص داشته باشيم.
با توجه به همين اصل در جاهايى که خطابهاى شرعى به صيغه هاى مذکر آمده است، همانند :«يا ايها الذين آمنوا»، يا ضمائر مذکر «کم» و «هم» همه فقيهان و مفسران حمل بر عموم مى کنند، مگر آن جا که قرينه ويژه اى درميان باشد.
«قد اجمع المسلمون على کل ما فرضه الله تعالى على عباده وکل ما ندبهم اليه فالرجال والنساء فيه سواء الا ما استثنى مما هو خاص بالنساء لانوثتهن فى الطهاره والولاده والحضانه وما رفع عنهن من القتال و غير ذلک مما هو معروف.» (10) همه مسلمانان بر اين باورند که هر چه را خدا بر بندگانش واجب کرده و آنان را بدان فرا خوانده، زنان و مردان در آن مشترکند، مگر آن مواردى که به سبب زن بودن، ويژه زنان است. از قبيل : طهارت، ولادت، حضانت و... همچنين مواردى که خداوند از آنان تکليف را برداشته است مانند : جنگ و غير آن از مواردى که معروف و مشهور است و نيازى به يادآورى آنها نيست.
نتيجه در هر جا که در ويژه بودن حکمى از احکام شريعت، به زن يا مرد، ترديد داشته باشيم، بايد به سراغ دليل محکم براى ثابت کردن اختصاص برويم، نه به دنبال دليل، جهت ثابت کردن اشتراک.
بر اين اساس، کسانى که در موضوع هاى مربوط به زنان پرسش را به گونه زير طرح مى کنند نادرست است :
آيا زن حق فلان کار و يا پذيرش فلان مسؤوليت را دارد يا نه؟
زيرا طرح اين گونه پرسش از کسانى است که در وظايف و مسؤوليتهاى شرعي، اصل را بر اختصاص نهاده اند، نه بر اشتراک.
گردشگرى يک ارزش اسلامي با توجه به اصل اشتراک مرد و زن در تکاليف، آيات و رواياتى که انسان را به سيروسفر و گردشگرى در روى زمين دعوت مى کنند، ويژه مردان نيستند، زنان نيز در اين تکليف شريکند. در نتيجه زنان، همانند مردان مجازند که به سيروسفر و گردشگرى بپردازند.
آيات قرآن در اين باره به پنج گروه تقسيم مى شود :
1. در پاره اى از آيات، مسلمانان با اهداف ويژه اى به سيروسفر و گردشگرى در روى زمين فراخوانده شده اند از جمله :
«قد خلت من قبلکم سنن فسيروا فى الارض فانظروا کيف کان عاقبة المکذبين. هذا بيان للناس و هدى و موعظة للمتقين.» (11)
پيش از شما سنتهايى وجود داشت [هر قوم برابر کارها و ويژگيهاى خود سرنوشتى داشتند که شما نيز همانند آن را داريد] پس در روى زمين گردش کنيد و ببينيد سرانجام تکذيب کنندگان [آيات الهي] چگونه بود؟ اين روشنگرى براى همه مردم و هدايت و اندرزى براى تقواپيشگان است.
خداوند در دو آيه بالا و چندين آيه ديگر (12) ، گذشته را با زمان حاضر، و زمان حاضر را با گذشته پيوند مى دهد؛ از اين روي، از انسانها مى خواهد به سيروسفر بپردازند و در آثار پيشينيان، ملتها و زمامداران و آثار بر جاى مانده از آنان دقت کنند، تا با بهره ورى از آن، راه زندگى را بيابند.
«هذا بيان للناس» خداوند در آيه بالا، عموم مردم چه کافر و چه مسلمان، چه مرد و چه زن را به سيروسفر و گردشگرى فراخوانده است.
2. در بسيارى از آيات کافران و مشرکان (13) نکوهش شده اند که چرا براى عبرت آموزى به سيروسفر نپرداخته اند :
«قل سيروا فى الارض ثم انظروا کيف کان عاقبة المکذبين.» (14)
بگو : در زمين گردش کنيد، سپس بنگريد سرانجام آنان که آيات الهى را تکذيب مى کردند چه شد؟
خداوند در آيه بالا به پيامبرش دستور مى دهد که مشرکان و کافران را به سيروسياحت در زمين فرا خواند تا سرانجام کسانى که حقايق را تکذيب کردند با چشم خود ببينند، تا شايد به خود آيند و بيدار شوند و از خودخواهى و لجاجت ست بردارند و حق را بپذيرند.
هر چند آيه خطاب به مشرکان و کافران است ولى ويژه آنان نيست، مردان و زنان مسلمان را نيز در بر مى گيرد.
3. در شمارى از آيات قرآن، سهمى از زکات به «ابن السبيل» اختصاص داده شده است (15)؛ يعنى کسانى که به سفر رفته اند و پولى براى برگشت به خانه و يا وطن خود ندارند. همان گونه که دادن زکات بر زن و مرد واجب است؛ زن و مردى هم که در راه مانده باشند از اين سهم مى توانند استفاده کنند.
4. قرآن، در برخى از آيات، از زنان مؤمن به عنوان : «سائحات» و از مردان به «سائحين» ياد کرده است. (16) سائح به کسى گفته مى شود که براى هدفى درست به گردشگرى مى پردازد.
يکى از مفسران قرآن مى نويسد : برخى از مفسران «سائحات» را به «صائمات» يعنى زنهاى روزه دار تفسير کرده اند و سپس در انگيزه آنان مى نويسد :
«اينان، ستايش خداوند را از زنانى که به سيروسفر بپردازند، بعيد دانسته اند با اين که اگر آداب و شرايط را رعايت کنند سفر آنان جايز و ستايش خداوند بى اشکال است. بالاتر، زنان و مردان، نه تنها در تشويق به سير و سياحت که در همه کارهاى سودمند در زندگانى مشترکند. بنابراين، تفسير، سائحات، به روزه داران بسيار بعيد است.» (17)
وى سپس، به سيره پيامبر(ص) و ياران آن حضرت که همسران خود را در جنگها همراه مى بردند استناد جسته است و سيروسفر آنان را به همراه همسران خود نه تنها جايز، که شايسته دانسته در همه سفرها زن و مرد با هم به سياحت بپردازند. (18)
5. در شمارى از آيات نمونه اى از انسانهايى که در زمين به سيروسفر پرداخته اند آمده است (19) که مى تواند الگويى براى زنان و مردان مسلمان جهانگرد باشد.
با توجه به اصل اشتراک در تکليف و آياتى که در تشويق به سيروسفر و نکوهش ترک آن و.. . آمده است، زن همانند مرد مى تواند با شرايط و آداب آن، به سيروسفر بپردازد، مگر آن که دليل محکم و قانع کننده اى بر ممنوع بودن آن داشته باشيم.
اين جاست که بايد دليلهاى کسانى را که مدعى ممنوع بودن هستند به دقت بررسى کنيم، تا ببينيم آيا اين دليلها براى چشم پوشي، از اصل اولى و اثبات ممنوع بودن، کافى است يا نه؟
دليلهاى مشروع نبودن گردشگرى زنان هرچند در فقه، از سيروسياحت زنان سخنى به ميان نيامده است، ولى مبانى انديشه کسانى که حضور زنان را در اجتماع نمى پذيرند، به روشنى بر ممنوع بودن گردشگرى آنان نيز دلالت دارد؛ چرا که گردشگرى زنان مصداق کاملى از حضور آنان در اجتماع است.
براين اساس، دليلهاى مشروع نبودن جهانگردى زنان، همان دليلهايى است که از سوى مخالفان براى حضور زنان در اجتماع بدان استناد شده است :
1. آيات قرآن : باورمندان به ممنوع بودن حضور زنان در اجتماع به آياتى استناد کرده اند، از جمله :
«و قرن فى بيوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهلية الاولي.» (20)
درخانه هاى خود بمانيد و همانند جاهليت نخستين، با خودنمايى و خودآرايى از خانه بيرون نرويد.
مخاطب آيه شريفه، گرچه زنان پيامبرند، ولى ويژه آنان نيست. برابر اين دستور شريف، قرآن، زنان مسلمان را به خانه نشينى و پيوند و معاشرت نداشتن با نامحرمان دستور داده است. بنابراين، هر کارى که با اين فرمان الهى ناسازگار باشد، انجام آن براى زنان، جايز نيست. سيروسفر و گردشگرى به طور طبيعى بيرون رفتن از خانه و ارتباط با نامحرمان، بالاتر ارتباط با بيگانگان و کافران را در پى دارد. بنابراين، روا نيست که زنان مسلمان به سيروسفر و جهانگردى بپردازند.
پاسخ :
برابر باور بسيارى از مفسران و فقيهان با توجه به صدر و ذيل آيه شريفه، دستور ياد شده ويژه زنان پيامبر(ص) است.
و بر فرض فراگير بودن، مقصود از «قرن فى بيوتکن» خانه نشينى و انزواى از جامعه نيست و گرنه زنان پيامبر(ص) که مخاطبان اصلى آيه شريفه اند، هيچ کدام، چه در زمان حيات آن حضرت و چه پس از آن، به اين دستور عمل نکرده اند (21). سيره خود پيامبر(ص) نيز خلاف اين بوده است (22). آن بزرگوار زنان خود را به سفر مى برد و آنان را از بيرون رفتن از خانه باز نمى داشت. بنابراين، مقصود از اين دستور آن است که زن با هدف خودنمايى از خانه بيرون نرود، نه اين که هيچ گاه حق بيرون رفتن نداشته باشد. زنان پيامبر(ص) در جامعه آمدوشد داشته اند مردان به حضورشان مى رفته اند که احاديث پيامبر(ص) را از آنان بشنوند.
افزون بر اين، هيچ فقيهى به مقتضاى ظاهر اين آيه شريفه، فتوا به واجب بودن خانه نشينى و حرام بودن آمدوشد زنان را در جامعه نداده است.
خداوند در جاى ديگر مى فرمايد :
«و اذا سالتموهن متاعا فاسئلوهن من وراء حجاب ذلک اطهر لقلوبکم و قلوبهن.» (23)
اگر از زنان پيامبر چيزى خواستيد، از پشت پرده بخواهيد. اين کار، هم براى دلهاى شما و هم براى دلهاى آنان پاکيزه تر است.
گفته اند از آيه شريفه بالا استفاده مى شود که زن بايد در خانه بماند و هيچ گونه پيوندى با مردان نداشته باشد و اگر خواست با مردى بيگانه و نامحرم سخن بگويد از پشت پرده (24) با او سخن بگويد. بنابراين، حضور او درعرصه هاى اجتماعى از جمله سيرو سفر به هيچ روى جايز نيست.
با توجه به صدر آيه :
«يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبي...»
و ذيل آن :
«و ما لکم ان توذوا رسول الله و لا تنکحوا ازواجه...»
دستور ياد شده ويژه زنان پيامبر(ص) است. عربهاى مسلمان بدون اجازه و سرزده وارد اتاقهاى پيامبر(ص) مى شدند. زنان پيامبر(ص) نيز در آن جا بودند. آيه آمد که بدون اجازه داخل نشويد وقتى مى خواهيد چيزى از زنان پيامبر(ص) بگيريد، از پشت پرده بخواهيد بدون اين که داخل خانه شويد. اين کار براى پاکيزگى دل شما و آنان بهتر است.
بر فرض فراگير بودن آيه، مقصود اين نيست که زنان به هيچ روى حق معاشرت با مردان را ندارند وگرنه همان گونه که در نقد برداشت از آيه پيش آورديم، زنان پيامبر و حتى خود آن حضرت بايد نخستين کسانى باشند که به اين دستور عمل نکرده اند؛ چرا که آن بزرگوار، با همسران خود به سفر مى رفت. (25) زنان آن حضرت نيز در ميان اجتماع آمدوشد داشتند. مردم نيز به خانه آنها رفت و آمد داشتند و با آنها گفت وگو مى کردند. (26) بنابراين، آنچه که از آن نهى شده اين است که انسان بدون اجازه وارد خانه ديگران شود. از باب نمونه :
امام صادق (ع) مى فرمايد :
«نهى رسول الله(ص) ان يدخل الرجال على النساء الا باذنهن.» (27)
پيامبر(ص) ازاين که مردان بدون اجازه وارد بر زنان گردند نهى کرد.
افزون بر اين، سيره و عمل پيامبر(ص) با اين برداشت ناسازگار است. پيامبر اسلام (ع)، هم به خانه همسرانش و هم به خانه دخترش فاطمه زهرا(س) با ياران خود رفت وآمد داشتند، از باب نمونه : جابربن عبدالله انصاري، همراه پيامبر از فاطمه زهراء(س) عيادت کردند. (28) به نقلى ديگر : پيامبر(ص) با شمارى از يارانش براى عيادت زهراء(س) به قصدخانه آن بزرگوار حرکت کردند، هنگامى که در زدند به فاطمه (ع) فرمود :
«شدى عليک ثيابک فان القوم جائوا يعودونک.» (29) خودت را بپوشان گروهى به عيادت تو آمده اند.
فاطمه در پاسخ گفت :
«چيزى جز يک عباى کوچک ندارم.»
پيامبر(ص) عباى خودش را از پشت در به او داد و فرمود : «شدى بها راسک» سر را با اين عبا بپوشان. پس از آن پيامبر(ص) با ياران به خانه درآمدند و از حال آن بزرگوار جويا شدند.
2. احاديث از دليلهايى که ممکن است بر ممنوع بودن زن از سيروسفر و گردشگرى استناد شود، رواياتى است که صداى زن را «عورت» دانسته اند. (30) و از سلام کردن بر آنان بازداشته اند. (31) در گذشته برخي، بر اساس همين روايات فتوا داده اند که شنيدن صداى زن نامحرم، حرام است. (32) گردشگرى لوازمى دارد از جمله : خارج شدن از منزل، ارتباط با نامحرم و سخن گفتن با آنان را در پى دارد، بنابراين، جايز نيست که زنان به سيروسفر بپردازند.
نقد و بررسي آيا صداى زن عورت است؟ و اگر در حديث آمده که در برخورد با زنان ابتداى به سلام نکنيد و يا اين که سلام ندهيد، چون صداى آنها عورت است و جايز نيست مردى صداى آنان را بشنود و يا قضيه چيز ديگرى است؟
صاحب جواهر، پس از نقل روايات و اشاره به برخى از فتاوا در اين باب، مى نويسد :
«ولکن ذلک کله مشکل بالسيرة المستمره فى الاعصار والامصار من العلماء والمتدينين وغيرهم على خلاف ذلک، وبالمتواتر او المعلوم مما ورد من کلام الزهراء وبناتها عليها و عليهن السلام، ومن مخاطبة النساء للنبي(ص) و الائمه (ع) على وجه لايمکن احصاؤه ولاتنزيله على الاضطرار لدين او دنيا بل قوله تعالي : «فلاتخضعن بالقول»دال على خلاف ذلک ايضا، ولعله لذا وغيره صرح جماعة کالکرکى والفاضل فى المحکى عن تذکرته و غيرهما ممن تاخر عنه کالمجلسى و غيره بالجواز، بل بملاحظه ذلک يحصل للفقيه القطع بالجواز فضلا عن ملاحظة احوالهم فى ذلک الزمان، من کونهم، اهل باديه، وتقام المآتم والاعراس و غيرها فيما بينهم، ولازالت الرجال منهم مختلطه مع النساء فى المعاملات والمخاطبات وغيرها.» (33) عورت بودن صداى زن و حرام بودن شنيدن صداى او با استناد به رواياتى که گذشت، درست نمى نمايد؛ زيرا با سيره پايدار عالمان دينى و انسانهاى متدين و غير آنان، در همه دوره ها و شهرها ناسازگار است. به نقل متواتر و معروف فاطمه زهرا(س) و دختران آن بزرگوار، با مردم سخن گفته اند (اگر صداى زن عورت بود آنان به چنين کارى دست نمى زدند.)
پيامبر(ص) و امامان معصوم (ع) در جاهاى بسيارى با زنان به گفت وگو پرداخته اند، به گونه اى که شمارش اين گفت وگوها ممکن نيست. همچنين نمى توان اين گفت وگوها را از باب اضطرار در دين يا دنياى آنان دانست [چون در بسيارى از اين موارد چنين اضطرارى نبوده است و يا راه ديگرى براى پرسيدن مسائل وجود داشته است.]آيه شريفه :«فلا تخضعن بالقول» (34) نيز با اين برداشت «عورت بودن صداى زن» ناسازگار است. [چون در اين آيه، از زنان خواسته شده است که خضوع در گفتار نداشته باشند نه اين که حق حرف زدن با مردان را ندارند.]شايد به سبب همين شواهد و مانند آن بوده است که گروهى از فقها چون : محقق کرکي، علامه حلى و غير آن دو، از کسانى که پس از آنها آمده اند مانند : علامه مجلسى و غير او به جايز بودن فتوا داده اند [يعنى گفته اند : صداى زن عورت نيست و شنيدن آن نيز جايز است] با توجه به اين همه شواهد، فقيه يقين پيدا مى کند که صداى زن عورت نيست. افزون بر اينها، با اندک دقتى در زندگى مردم صدر اسلام که بيش تر آنان در بيابان زندگى مى کردند، در مجالس عزا و عروسي، در خريد و فروشها و آمدورفتنها زنها و مردها با هم بوده اند... [همه اين ها نشانگر اين است که صداى زن عورت نيست و شنيدن صداى او نيز جايز است.] آية الله حکيم نيز، حرمت شنيدن صداى زن را بر خلاف سيره مستمره قطعى مسلمانان دانسته است. او نيز، همانند صاحب جواهر، اشاره مى کند که زنها از صدر اسلام، تاکنون، پيوسته در بازارها، صحنه هاى جنگ، در خانه هاى خود و آمد و رفتنها با مردها سخن مى گفته اند و کسى نگفته است که عمل آنان با اسلام ناسازگارى دارد. (35)
2. در برابر آن روايات، رواياتى داريم که پيامبر(ص) (36) و علي (ع) (37) به زنان سلام مى کردند و آنان نيز جواب مى دادند. اگر صداى زن عورت بود چگونه رسول خدا(ص) و علي (ع) بدون هيچ ضرورتى ابتداى به سلام مى کردند. شايد جمع اين روايات به اين باشد : سخن گفتن زن عورت نيست، اما در صورتى که تهييج نامحرمان را در پى داشته باشد همان گونه که آيه شريفه :«فلا تخضعن بالقول»به آن اشاره کرده است جايز نباشد. در روايت نيز آمده است که علي (ع) به زنان سلام مى کرد، اما بر زنان جوان سلام نمى کرد و در علت آن مى فرمود :
«مى ترسم که صداى او مرا به گناه وادارد و بيش از آن که ثواب ببرم گناه کرده باشم.» (38)
3. از روايات ديگرى نيز استفاده مى شود که صداى زن عورت نيست از باب نمونه :
ابى بصير مى گويد : در حضور امام صادق (ع) بودم که ام خالد، اجازه خواست که به حضور آن حضرت مشرف شود. امام (ع) به من گفت :
«ايسرک ان تسمع کلامها؟ قلت نعم. فاذن لها واجلسنى معه على طنفسته قال : ثم دخلت فتکلمت فاذا هى امراة بلغيه فساله عنها...» (39)
مى خواهى سخنان ام خالد، را بشنوي؟
گفتم : بله.
امام به او اجازه حضور داد، و مرا در کنار خود نشاند.
ام خالد، داخل شد و سخن گفت. او، زنى فصيح بود و شيوا سخن مى گفت.
اگر صداى زن عورت بود، هرگز امام صادق (ع) اجازه نمى داد که ابى بصير بنشيند و به سخنان نامحرم گوش دهد. اگر صداى زن همانند ديگر اعضا و جوارح او براى نامحرم حرام بود، امام (ع) نخستين کسى بود که از آن پرهيز مى کرد. در صورتى که برابر حديث بالا، نه تنها ابوبصير را از آن منع نکرد که او را تشويق به شنيدن سخنان، ام خالد نيز کرد.
افزون بر اين، پس از شهادت امام صادق (ع) ابى بصير نزد همسر امام صادق (ع) براى تسليت گويى رفت در هنگام ورود، ام حميده با ديدن ابوبصير، به گريه افتاد ابوبصير نيز، از گريه او گريان شد پس از آن ام حميده گفت :
«امام (ع) به هنگام مرگ چشمانش را باز کرد و فرمود : همه بستگان مرا گردآوريد، پس از آن که همه جمع شدند به آنان نگاهى کرد و فرمود :
«ان شفاعتنا لاتنال مستخفا بالصلوة»
شفاعت ما به کسى که نماز را سبک بشمارد نمى رسد.» (40)
اگر صداى زن عورت بود و گفت وگوى او، با مردان نامحرم حرام، پس چگونه ابى بصير براى تسليت به خانه ام حميده مى رود و او نيز جريانى که به هنگام مرگ امام (ع) رخ داده است، شرح مى دهد.
بنابراين، اگر زن به صورت عادى و به شکل طبيعى سخن بگويد به هيچ روي، حرام نيست. بله، زنان بايد به گونه اى سخن بگويند که سبب تحريک و تهييج مردان بيگانه نشوند و بر فرض اين که تحريک آميز سخن بگويند صدايشان عورت نيست، بلکه آن گونه سخن گفتن نارواست.
از اين روي، بسيارى از فقيهان چون : آية الله حکيم، امام خمينى (41) و بسيارى ديگر از بزرگان فقه، همانند : صاحب جواهر، شيخ انصاري، علامه حلي، محقق کرکى و... شنيدن صداى زن را جايز دانسته اند. (42) مرحوم سيد محمد کاظم يزدى در عروة الوثقى مى نويسد :
«لاباس بسماع صوت الاجنبيه ما لم يکن تلذذ و ريبه... ويحرم عليها اسماع الصوت الذى فيه تهييج للسامع بتحسينه وترقيقه، قال تعالي :فلا تخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض.» (43)
شنيدن صداى زن نامحرم در صورتى که به قصد لذت بردن و ترس از گرفتار شدن به گناه نباشد، جايز است. حرام است بر زن به گونه اى سخن بگويد که سبب تحريک شنونده شود، مثل اين که که صدايش را نازک کند و زنانه سخن بگويد. خداوند مى فرمايد : در سخن گفتن نرمش به کار نبريد تا بيماردلان در شما طمع نورزند.
3. مذاق شريعت درموضوع مورد بحث ممکن است شمارى از مذاق شريعت به عنوان دليل ياد کنند به اين بيان : مذاق شريعت حکم مى کند که زنان در پس پرده باشند و از هرگونه آمدوشد و سيروسفر و کارهاى اجتماعي، مگر به هنگام ضرورت دامن برچينند. اين گروه بر اين باورند که : وظيفه زن خانه دارى و تربيت فرزندان است و بس :
«سلامت و سعادت زن در اين است که يا حامله باشد و يا بچه به زير پستان خود داشته باشد.» (44)
«زنان بايد پيوسته يا حامله باشند و يا شير دهند تا در کاروان انسانيت... با مردان هماهنگ باشند.» (45)
اين ديدگاه به زن، به عنوان کارخانه مولد انسان مى نگرد، از اين روي، هرگونه حضور او را در جامعه ناپسند مى داند.
آيت الله خويي، در اين باب سخنى دارد، ما را به کار مى آيد. البته سخن ايشان، در باب تقليد از زن است، ولى استدلال ايشان فراگير است و موضوع ما را نيز در بر مى گيرد. ايشان پس از آن که دليلهاى کسانى که مى گويند مرجع تقليد بايد مرد باشد به نقد و بررسى گذاشته و نتيجه مى گيرد : هيچ دليلى بر اين که مرجع تقليد بايد مرد باشد نداريم و مقتضاى اطلاقات و سيره عقلا همسانى زن و مرد در مرجعيت تقليد است. ولى ايشان از اين مبنا، به استناد مذاق شريعت صرف نظر مى کند و فتوا مى دهد که مرجع تقليد بايد مرد باشد و تقليد از زن جايز نيست :
«والصحيح ان المقلد يعتبر فيه الرجوليه ولايسوغ تقليد المرئه بوجه وذلک لاناقد استفدنا من مذاق الشارع ان الوظيفة المرغوبه من النساء هى التحجب والتستر وتصدى الامور البيتيه دون التدخل فيما ينافى تلک الامور.» (46) درست اين است که مفتى بايد مرد باشد و تقليد از زنان به هيچ روي، روا نيست؛زيرا از مذاق شريعت استفاده مى شود که زنان بايد حجاب و پوشش خود را حفظ کنند و به کارهاى منزل بپردازند و به کارهايى دست نزنند که با اين امور ناسازگار است.
ايشان در گفتار بالا، بر اين باور است که مذاق شريعت حکم مى کند که : زن حجاب و پوشش خود را حفظ کند و به کارهاى منزل بپردازد و با کارهايى که با اين امر سازگار نيست روى نياورد.
ايشان، چون درباره مرجعيت بحث مى کند، نتيجه مى گيرد که تصدى مقام افتاء، زن را در مقام پرسش و پاسخ قرار مى دهد و اين کار با وظيفه اصلى او که حجاب و دورى از نامحرمان باشد سازگار نيست. بنابراين، شارع مقدس، به هيچ روي، به چنين کارى راضى نيست. دليل ايشان فراگير است و مسائلى از قبيل : سيروسفر و گردشگرى را نيز مى گيرد. چون گردشگرى نيز بر اين اساس، با وظيفه اصلى زن ناسازگار است.
اين استدلال بر دو پايه استوار است :
1. تصدى مقام افتاء، با حفظ حجاب و پوشش و تستر ناسازگار است. در موضوع بحث هم مى توان گفت : حفظ حجاب و پوشش با گردشگرى منافات دارد.
2. مذاق شريعت حکم مى کند که زنها به کارهاى منزل بپردازند و خود را در معرض ديد نامحرمان قرار ندهند.
نقد و بررسي در پاسخ بخش نخست اين ديدگاه مى توان گفت : زن مى تواند به سيروسفر برود، با اين حال، حجاب و ديگر وظايف خود را نيز به خوبى رعايت کند. لازمه گردشگرى بى حجابى و بى بندوبارى نيست. پايه اصلى اين استدلال، اين است که مذاق شريعت را درحدى مى داند که مى توان به وسيله آن به ديگر دليلها اهميتى نداد از اين روي، بايد ديد مذاق شريعت درباره زن بر چه پايه اى استوار است. آيا همان گونه است که اينان ادعا مى کنند، يا اين که مذاق شريعت، حفظ حجاب و رعايت حريم ميان زن و مرد است و اگر اين باشد با حضور اجتماعى زن، هيچ ناسازگارى ندارد.
بايد توجه داشت که دستيابى به مذاق شريعت، کار آسانى نيست، تا بتوان با ديدن چند حديث و نگاهى گذرا به فقه چنين ادعايى کرد. شريعت دستگاه و سيستمى به هم پيوسته است و دريافتن مذاق شرع، در يک مساله و يا يک بخش، بدون تصوير و برداشت از کل شريعت نادرست و غيرممکن است. براى دستيابى به مذاق شريعت افزون بر قرآن کريم و روايات رسيده از معصومان (ع)، سيره پيامبر(ص) و امامان معصوم و مسلمانان متدين و متشرع نيز بايد مطالعه شود. بايد ديد، زنان پيامبر(ص) و امامان (ع)، و نزديکان آنان چگونه عمل مى کرده اند. رفتار زنان مسلمان در صدر اسلام چگونه بوده است. آيا پس از پذيرش دين اسلام همه فعاليتهاى اجتماعى را به کنار نهاده و انزوا گزيده اند؟ يا افزون بر اداره خانه در بسيارى از کارهاى اجتماعى و سيروسفرها همراه مردان بوده اند. در بينش اسلامي، زن افزون بر مسؤوليت اداره خانه و تربيت فرزندان که از مهم ترين وظايف اوست در بسيارى از مسؤوليتهاى اجتماعى با مرد شريک است. به برخى از آن مسؤوليتها در گذشته اشاره کرديم. انجام آن وظايف خواه ناخواه، او را از خانه به صحنه هاى اجتماع مى کشاند، اين نه تنها با حفظ حجاب و عفاف که وظيفه ديگر اوست ناسازگار نيست که او را در انجام بهتر مسؤوليتها يارى مى رساند. بله، آنچه ناسازگار است واجب بودن خانه نشينى زن است که اسلام، به هيچ روي، آن را نخواسته است. جاى جاى آموزه ها و دستورهاى اسلامي، سيره پيامبر(ص) و امامان معصوم (ع) و مسلمانان متعهد گواه اين مدعاست. به گونه اى که محقق را در گزينش شواهد و نمونه ها متحير مى سازد. روشنى اين موضوع، به اندازه اى است که درازگويى در آن به يقين ملال آور است. ولى در هر صورت ناگزيريم به برخى از نمونه ها اشاره کنيم :
1. با نگاهى گذرا به تاريخ اسلام مى يابيم که در صدر اسلام، زنان به تنهايى و يا همراه با شوهران خود در صحنه هاى پيکار و جهاد با دشمن براى امدادگرى و تهيه آب و غذا و... حضور مى يافته اند و در صورت نياز، به نبرد نيز مى پرداخته اند. اينک به نمونه هايى تاريخى از سيره پيامبر(ص) اشاره مى کنيم :
در جنگ خيبر، زنانى با اجازه پيامبر(ص) شرکت داشته اند که مجروحان را مداوا و آب و غذا براى رزمندگان تهيه مى کرده اند :
يکى از زنان بنى غفار مى گويد : به هنگام عزيمت پيامبر(ص) به خيبر، با عده اى از زنان بنى غفار، خدمت آن حضرت رسيديم و عرض کرديم مى خواهيم با شما همراه باشيم. مجروحان را مداوا کنيم، مسلمانان را در حد توان کمک کنيم پيامبر(ص) فرمود : «اخرجى على برکة الله» :آن حضرت اجازه فرمودند و دعا کردند. (47) ام سنان اسلميه، (48) ام مطاع (49) و... نيز با اجازه آن حضرت در جنگ خيبر شرکت جسته اند.
در جنگ احد، نيز شمارى از زنان براى مداواى مجروحان و کمک به مجاهدان اسلام شرکت داشته اند :
واقدى مى نويسد :
«چهارده زن، از جمله : فاطمه دختر رسول خدا(ص)، به احد آمده بودند، غذا و آب سربازان را بر پشت خود حمل مى کردند. به مجروحان آب مى دادند و آنان را مداوا مى کردند.» (50) در جنگ احد، زنى به نام «نسيبه» براى امدادگرى شرکت کرده بود، ولى به هنگام سختى کارزار و فرار بسيارى از جنگجويان مسلمان از ميدان جنگ، خود را به پيامبر(ص) رساند و به دفاع از آن حضرت پرداخت، به گونه اى که زخمهاى بسيارى برداشت. پيامبر(ص) از وى تجليل کرد و وقتى آن حضرت از حمراءالاسد برگشت پيش از آن که به خانه برود از حال نسيبه که در خانه بسترى بود جويا شد و وقتى که خبر سلامتى او را شنيد، بسيار خوشحال شد. (51) شمارى از زنان صحابي، در جنگهاى گوناگون شرکت کرده اند از جمله ام عطيه مى گويد :
«در هفت غزوه همراه پيامبر(ص) بودم، غذا بر ايشان مى پختم و از اثاثيه آنها محافظت مى کردم، مجروحان را مداوا کرده و به کار مريضان مى پرداختم.» (52) برخى از زنان هم در رکاب پيامبر(ص) بوده اند و هم در رکاب علي (ع) از جمله : ليلا غفاريه، که افتخار لقب مجاهد و رزمنده را گرفته است، در جنگهاى متعدد با پيامبر(ص) و در جنگ جمل در کنار سربازان علي (ع) بوده است :
«ليلى الغفاريه مجاهدة غازيه کانت تخرج مع النبي(ص) فى مغازيه فتداوى الجرحى وتقوم على المرضي. ولما خرج على بن ابيطالب (ع) الى البصره خرجت معه.» (53) ليلا غفاري، زنى مجاهد و رزمنده بود. با پيامبر(ص) به غزوات مى رفت. مجروحان را مداوا مى کرد و به امور مريضان مى پرداخت و هنگامى که علي (ع) براى سرکوبى اصحاب جمل، به بصره مى رفت همراه آن حضرت بود.
ام الخير، از زنان تابعي، در جنگ صفين شرکت کرد و با نطقهاى مهيج خود روح شجاعت و حماسه آفرينى را در سربازان علي (ع) تقويت مى کرد. تاثير کار او به گونه اى بود که سالها بعد معاويه او را بر اين کار سرزنش کرد، اما او پاسخى کوبنده و شجاعانه داد. (54) ام هيثم، يکى ديگر از زنان مسلمان است که همراه با شوهر خود در سپاه معاويه بوده است، ولى چون پيرو علي (ع) بوده، اخبار سپاه معاويه را به علي (ع) مى داده است. (55) اينها و دهها نمونه بارز ديگر، حکايت گر حضور فعال زنان در اجتماع و سيروسفر آنان براى کمک رساندن به مجاهدان اسلام بوده است.
2. زنان در صدر اسلام به خدمت پيامبر(ص) رفت وآمد داشتند. پرسشهاى خود را از آن حضرت مى پرسيدند. شمار زيادى از اين زنان به مقام بلند راويان احاديث پيامبر(ص) راه يافتند.
به اين رفت وآمدها کسى خرده نمى گرفت و آن را خلاف شرع نمى دانست که صاحب شريعت، بارها با عمل خود آن را تاييد کرده است، از باب نمونه :
روزى پيامبر(ص) در جمع صحابه نشسته بود. اسماء که زنى فاضل و سخنور بود و به خطيب زنان شهرت داشت، بر آن جمع وارد شد و پس از احترام به پيامبر(ص) عرض کرد : به نمايندگى از سوى زنان پرسشى دارم و پرسش خود را مطرح کرد. پيامبر(ص) و اصحاب گوش مى دهند. حضرت روبه ياران مى کند و در تشويق و تحسين وى مى فرمايد :
«هل سمعتم مسالة امراة قط احسن من مسالتها فى امر دينها من هذه.» (56) آيا تاکنون به اين زيبايى که اين زن، درباره دينش سؤال کرد از کسى شنيده اند؟
آن گاه پيامبر(ص) پاسخ مى دهد و در ضمن مى فرمايد :
«آنچه را گفتم، به همه زنانى که از سوى آنان نمايندگى دارى ابلاغ کن.»
براساس اين روايت، روشن مى شود که حضور زنان در مجامع، براى فراگيرى مسائل ديني، امرى عادي، بلکه خوش آيند بوده است.
3. گروه زيادي، از زنان مسلمان در صدر اسلام، براى امر به معروف و نهى از منکر به سيروسفر پرداخته و با حکومتهايى چون معاويه و حجاج بن يوسف ثقفى و... درگير شده اند از جمله :
سوده، از قبيله همدان، پس از شهادت علي (ع) براى شکايت از حاکمى که معاويه بر آنان گمارده بود به شام آمد و پس از گفت وگوى بسيار، معاويه مجبور شد که به خواسته او تن در دهد. (57) همين سوده در زمان علي (ع) وقتى با بى عدالتى مامور مالياتى علي (ع) روبه رو شد به نمايندگى از قبيله خود به نزد علي (ع) رفت و حکم عزل آن مامور را از علي (ع) گرفت. (58) زرقاء يکى ديگر، از زنان مسلمان بود که از کوفه به شام آمد و در برابر معاويه ايستاد. (59) «بکاره هلاليه» و «اروى» دختر حارث بن عبدالمطلب، (60) دو زن سالخورده اى بودند که به هنگام ورود بر معاويه او و پيرامونيانش را به باد انتقاد گرفتند.
ابن عبد ربه، در عقدالفريد، نامهاى بسيارى از زنانى که در برابر معاويه ايستاده اند، آورده است : ام سنان بنت خيثمه، عکرشه بنت اطريش، دراميه حجونيه، ام الخير بنت حريش، از جمله اين افراد هستند. (61)
سيره افزون بر نمونه هاى ياد شده، که هر کدام دليلى بر درستى مدعاى ما در باب مذاق شريعت بود، سيره پيامبر(ص) و معصومان (ع) ومتشرعان و متدينان در رابطه با زنان، بويژه بستگان خود دليل ديگرى بر مدعا و پاسخى است به کسانى که سيره متشرعان را هماهنگ با مذاق شريعتى مى دانستند که از دين و دستورهاى آن مى فهميدند.
1. به نقل شيعه و سني، پيامبرگرامى اسلام(ص) در مسافرتها و جنگها به قيد قرعه يکى از همسران خود را همراه مى برد. (62)
2. پس از جنگ جمل، علي (ع) چهل زن را مسلح کرد و براى پاسدارى از عايشه از بصره تا مدينه فرستاد. (63)
3. به همراه بردن امام حسين (ع) همسران، خواهران و دختران خود را به سمت کوفه، چه به قصد حکومت و چه با آگاهى از شهادت، هر کدام باشد، بردن زنان به همراه خود، ضرورتى نداشت و حتى به نظر بزرگان قوم، به صلاح نبود. محمد بن حنفيه از سر خيرخواهى گفت :
«حال که مصمم به رفتن هستي، زنان و کودکان را با خود نبر.»
امام مى فرمايد :
«ان الله شاء ان يراهن سبايا.» (64)
امام حسين (ع) زنان را به کارى واداشته که در غير چهارچوب خانه است و آن را نه تنها ناسازگار با شريعت نمى داند که مشيت صاحب شريعت مى داند.
4. سخنرانى فاطمه زهراء(س) در جمع مهاجران و انصار : خطبه اى است مفصل درباره توحيد، نبوت، کوششهاى پيامبر(ص) فلسفه احکام و محاجه با سران حکومت درباره فدک و ارثيه خود از پيامبر(ص) و... (65)
اگر گفته شود که حضور آن بزرگوار براساس ضرورت بوده است، پاسخ آن روشن است چون «الضرورات تتقدر بقدرها» بنابراين لزومى نداشت که آن حضرت مطالبى درباره توحيد، فلسفه نبوت و احکام و... بگويد. همه اينها حاکى از اين است که فاطمه زهرا (ع) اين گونه امور را ناسازگار با شان زن نمى داند.
5. امام صادق (ع) مى فرمايد : پدرم وصيت کرد که مقدارى ازاموالش را وقف کنم و به زنان بدهم که به مدت ده سال به هنگام انجام مراسم حج در منى برايش ندبه و زارى کنند. (66)
هدف امام (ع) اين بوده است که زنان به اين وسيله مکتب و فضائل امام (ع) را نشر دهند. اگر حضور زن در اجتماع جايز نبود چگونه دو امام معصوم (ع) دستور مى دهند زنان در اجتماع بزرگ مکه صدايشان را به نوحه خوانى بلند کنند و به مديحه سرايى بپردازند.
6. امام صادق (ع) مادر و همسر خود را مى فرستاد تا حقوق اهل مدينه را ادا کنند.
شخصى به امام موسى بن جعفر (ع) عرض مى کند :
«همسرم با همسر يکى ديگر براى شرکت در مجالس عزا از خانه بيرون مى روند. من مانع آنان مى شوم. همسرم مى گويد : اگر حرام است، بگو تا نرويم و گرنه چرا باز مى داري؟ با اين عمل تو، اگر ما هم مجلسى داشته باشيم کسى شرکت نخواهد کرد.
امام موسى بن جعفر (ع) مى فرمايد : از حقوق پرسش مى کني، اين جزو حقوقى است که افراد جامعه به گردن يکديگر دارند.
پدرم پيوسته مادرم و ام فروه، مادر خود را، مى فرستاد تا حقوق مردم مدينه را ادا کنند.» (67)
نتيجه بنابر شواهد و نمونه هاى ياد شده، اين سخن که مذاق شريعت بر خانه نشينى زنان و حضورنيابيدن آنان در اجتماع است، نه از شرع دليل دارد و نه از سيره، بلکه سيره معصومان (ع) و متشرعان برخلاف آن است.
بنابراين، اين دليل آنان نيز، همانند دليلهاى ديگر آنان ناتوان از اثبات ممنوع بودن حضور زنان در اجتماع و مسؤوليت پذيرى آنان است. و خود اين ناتوانى دليلهاى ياد شده کافى است براى اين که ديدگاه جواز را بپذيريم و بگوييم حضور زنان در صحنه هاى اجتماعى از جمله : سيروسفر و گردشگرى بى شک، جايز، و برابر با اصول اوليه است و ممنوع بودن زنان از حضور در اجتماع و سيروسفر نياز به دليل دارد که نداشتيم، بلکه دليل برخلاف آن بود.
محدويتها و شرايط از آنچه گذشت روشن شد که حضور زنان مسلمان در عرصه هاى اجتماعى از جمله سيروسفر و گردشگرى جايز است. ولى از آن جا، که زن مسلمان، پايبند به ارزشهاى اسلامى و دستورهاى دينى است، حضور او داراى شرايط و محدوديتهايى است که بايد در همه تلاشهاى اجتماعى وى و از جمله در سيروسفر به آن توجه داشته باشد از جمله :
رعايت عفاف و حجاب در بينش اسلامي، آنچه سلامت اخلاق جامعه را خدشه دار کند، بايد با آن مبارزه کرد؛ و آنچه آن را تضمين مى کند بايد تقويت کرد. بنابراين، پاسدارى از عفت اجتماعي، وظيفه همگان است، ولى سهم زنان در اين بعد سنگين تر و مهم تر است؛ زيرا اين زنهاى بى بندوبارند که مردان را به گمراهى مى کشانند.
از ديدگاه اسلامي، بى حجابى با عفاف سازگار نيست. خوددارى از آميزشهاى نامشروع تنها عفاف به شمار نمى آيد، بلکه خوددارى از نگاههاى مسموم و پوششهاى نامناسب، لباسهاى تحريک آميز و مهيج و... نيز لازم است.
در سوره نور، آياتى که مربوط به عفاف و حجاب است (68) وظايف زن و مرد را در معاشرتها و رفت وآمدها با يکديگر بر سه اصل زير مبتنى مى داند :
1. مردان و زنان مسلمان بايد از نگاههاى مسموم به يکديگر بپرهيزند.
2. مردان و زنان مسلمان بايد عفيف و پاکدامن باشند.
3. زنان بايد پوشش داشته باشند. آرايش و زيور خود را در نزد نامحرمان آشکار نکنند و در صدد تحريک و جلب توجه مردان برنيايند.
چگونگى پوشش نيز در همين آيات آمده است. با رعايت اين شرايط حضور زن در جامعه بى اشکال است. قرآن، به روشنى بر حضور عفيفانه زن در اجتماع تاکيد دارد. از باب نمونه :
داستان موسى در برخورد با دختران شعيب بهترين نمونه است. پس از کمک موسى به دختران شعيب در آب دادن گوسفندانشان، يکى از دختران شعيب، با اجازه پدرش، از ايشان دعوت مى کند وقتى که او به خانه شعيب مى آيد، آن بزرگوار در حضور دخترانش پيشنهاد ازدواج با يکى از آنان را به موسى مى دهد. دقت و تامل در آياتى که اين داستان آمده (69) بيانگر اين مطلب است که حضور عفيفانه زن در اجتماع جايز است.
متانت درگفتار و رفتار زن و مرد هر دو بايد از کارهايى که سبب فتنه در دين و اخلاقشان مى گردد بپرهيزند. با متانت و وقار در اجتماع حاضر شوند. البته چون حرکت و حضور زن در جامعه حساس تر و راه لغزش براى او فراهم تر است، او بايد به هنگام حضور، دقيق تر باشد و از حرکتها و رفتارهاى خودش بيش تر مواظبت کند :
«و لا يضربن بارجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن.» (70)
زنان با هدف آشکار ساختن زينتهاى خود پا بر زمين نکوبند.
در گذشته، زنهاى عرب، خلخال به پا مى کردند، برخى از آنان براى اين که آن را به ديگران نشان دهند، پا بر زمين مى کوبيدند. آيه بالا، آنها را از اين کار باز داشت.
بى گمان، مورد مخصص نيست. بنابراين، هر چيزى که سبب جلب توجه مردان گردد از قبيل : آرايش چهره، لباسهاى مهيج و تحريک آميزو... حرام است. به طور کلى زن در رفت و آمدها نبايد کارى کند که سبب تحريک و تهيج و جلب توجه مردان نامحرم گردد.
به گفته استاد شهيد مرتضى مطهري :
«شرافت زن اقتضاء مى کند هنگامى که از خانه بيرون مى رود، متين و سنگين و باوقار باشد. در طرز رفتار و لباس پوشيدنش هيچ گونه عمدى که باعث تحريک و تهييج شود به کار نبرد. عملا مردم را به سوى خود دعوت نکند، زباندار لباس نپوشد، زباندار راه نرود، زباندار و معنى دار به سخن خود آهنگ ندهد، چه آن که گاهى اوقات ژستها سخن مى گويند. راه رفتن سخن مى گويد، طرز حرف زدنش حرف ديگر مى زند.» (71)
«فلا تخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض و قلن قولا معروفا.» (72)
در گفتار خضوع نکنيد، تا آن که دلش بيمار است طمع کند و به خوبى و شايستگى سخن گوييد.
هر چند در اين آيه، روى سخن با زنان پيامبر(ص) است، اما بى شک، حکم ويژه آنها نيست. بنابراين، از آيه استفاده مى شود که هيچ زنى حق ندارد به گونه اى سخن بگويد که افراد منحرف تحريک شده و در او طمع کنند. هر کار ديگرى که سبب تحريک و تطميع گردد، ممنوع است؛ زيرا هنگامى که علت حکمى به روشنى آمده باشد به استناد آن، مى توان حکم را تعميم و يا تخصيص داد.
درحقيقت در اين آيه شريفه، تحريک و تطميع افراد بيمار دل از سوى زنان نهى شده است، به وسيله سخن باشد و يا چيز ديگر.
اجازه همسر براى جهانگردي آيا زن، براى سيروسفر بايد از پدر و يا شوهر خود اجازه بگيرد؟
اگر اجازه را لازم دانستيم آيا بين سفرهاى واجب، مستحب و مباح تفاوت ست يا نه؟
بى شک، زن اگر شوهر نداشته باشد خارج شدن او از منزل و يا سيروسفر او هيچ منعى ندارد. او تنها بايد، حدود و شرايط اسلامى را رعايت کند، همان گونه که مرد به هنگام خارج شدن از خانه و يا گردشگرى بايد حدود و معيارهاى اسلامى را رعايت نمايد. البته اگر پدر از سيروسفر دخترش جلو بگيرد در اين مورد دختر از باب حقوق والدين بايد از وى پيروى کند. اين ويژه زن نيست اگر پدرى راضى به سيروسفر جوانش نباشد سفر او نيز روا نيست.
اما زنى که ازدواج کرده است، به سبب ازدواج بر زن و مرد به گونه اى متقابل حقوق و وظايفى واجب مى گردد. اين حقوق و وظايف گاه جنبه مالى دارد و گاه غيرمالي. در بعد مالى از قبيل : مهر، نفقه، جهيزيه و... تکليف بر عهده شوهر و حق از آن زن است. شوهر مکلف است به همسر خود مهر بپردازد، زن مالک مهر مى گردد. آنچه به عنوان جهيزيه به خانه شوهر مى آورد از آن خود اوست،تامين مخارج زندگى زن بر عهده شوهر است و زن هر چند توانگر باشد وظيفه ندارد که دراين باره مشارکت کند.
اما در روابط غيرمالى مى توان گفت : مطلب به عکس است. يکى از حقوق مرد بر زن اطاعت و پيروى از شوهر است.
استاد شهيد مرتضى مطهرى در اين باره مى نويسد :
«مصلحت خانوادگى ايجاب مى کند که خارج شدن زن از خانه توام با رضايت شوهر و مصلحت انديشى او باشد. البته مرد هم بايد در حدود مصالح خانوادگى نظر بدهد نه بيش تر.» (73)
شوهرنبايد از اين اختيار قانوني، بسان حاکمى خودخواه و مستبد استفاده کند، بلکه او بايد همانند مسؤولى دلسوز با بردبارى و متانت از اين اختيار بهره بگيرد. زن نيز نظرهاى منطقى شوهر را بپذيرد.
روايات زيادى دراين باره آمده است از جمله :
امام باقر از قول پيامبر(ص) نقل مى کند که آن حضرت فرمود :
«نهى رسول الله ان تخرج المرئه من بيتها بغير اذن زوجها فان خرجت لعنها کل ملک فى السماء وکل شى تمر عليه من الجن والانس حتى ترجع الى بيتها و نهى ان تتزين لغير زوجها فان فعلت کان حقا على الله ان يحرقها بالنار.» (74)
پيامبر(ص) از خارج شدن زن بدون اجازه شوهرش نهى کرده است. اگر زن بدون اجازه خارج شود همه ملائکه آسمانها و هر چه آن زن بر آنان گذر کند از جن و انسان بر او نفرين مى کنند، تا به خانه بازگردد.
همچنين، پيامبر(ص) از زينت کردن زن براى غيرشوهرش نهى کرد. اگر زن چنين کارى را انجام دهد، سزاوار است که خداوند او ر ا به آتش جهنم بسوزاند.
فقهاى شيعه، با توجه به روايت بالا و مانند آنها، دو ديدگاه زير را طرح کرده اند :
1. مشهور فقهاى شيعه بر اين باورند که خارج شدن زن از منزل بدون اجازه شوهر جايز نيست. و اين، حق مستقلى است و هيچ ارتباطى به تمکين زن ندارد. بنابراين، زن بايد براى خارج شدن از منزل و يا سيروسفر از شوهرش اجازه بگيرد. (75)
2. وظيفه زن «تمکين و ايفاى حقوق همسرى» است. و هر کارى از جمله خارج شدن از خانه و سيروسفر و گردشگرى اگر با آن وظيفه ناسازگارى نداشته باشد، نياز به اجازه شوهر نيست. براساس اين ديدگاه پيروى زن از مرد در خارج شدن از خانه و سيروسفر مطلق نيست. (76) تنها در زمانى که مرد به او نياز دارد جايز نيست که از خانه خارج شود، ولى اگر خارج شدن او با اين حق ناسازگار نباشد، مثل اين که مرد در اداره يا مسافرت باشد و... خارج شدن زن از خانه جايز است.
فقيهان شيعه، در کتابهاى خود خارج شدن زن از خانه و يا سيروسفر او را به دوگونه زير تقسيم کرده اند : (77)
1. خارج شدن از خانه و يا سفر او براى انجام يکى از واجبات باشد.
2. خارج شدن او براى امرى مستحب و يا مباح باشد.
در صورت نخست، مثل اين که زن مى خواهد مسائل مورد نياز خود را بياموزد و يا اين که مستطيع است مى خواهد براى حج واجب سفر کند و يا در صورتى که برخى از واجبات کفايى بر زن واجب عينى شود در اين گونه جاها مرد حق ندارد او را از بيرون رفتن و سيروسفر باز دارد از باب نمونه :
محمدبن مسلم مى گويد از امام باقر (ع) پرسيدم از زنى که حج بر او واجب است ولى شوهرش اجازه نمى دهد به اين سفر برود، آيا مى تواند بدون اجازه او به اين سفر برود؟
امام (ع) در پاسخ فرمودند :
«لاطاعة له عليها فى حجة الاسلام.» (78)
پيروى زن، از شوهرش در حج واجب، واجب نيست.
در روايت ديگرى امام (ع) مى فرمايد :
لا طاعة لمخلوق فى معصية الخالق.» (79)
در معصيت آفريدگار، پيروى از بنده روا نيست.
و اما اگر سيروسفر از گونه دوم باشد؛ يعنى سفرمستحب و يا مباح باشد، در اين جا اجازه شوهر لازم است.
اسحاق بن عمار از امام جواد (ع) مى پرسد که زنى ثروتمند، حج واجب خود را انجام داده است، ولى از شوهرش اجازه مى خواهد که حج استحبابى انجام دهد، آيا شوهرش مى تواند او را باز دارد؟
امام (ع) مى فرمايد : بله، مى تواند او را از حج استحبابى منع کند. (80)
فقهاى شيعه، نيز به مضمون، اين روايت فتوا داده اند. (81) با توجه به روايات ياد شده، سيروسفر زن يا همانند سفر حج، واجب است که نياز به اجازه شوهر ندارد و حتى زن با منع شوهر نيز مى تواند براى انجام حج واجب و يا همانند آن مسافرت کند و اما اگر سفر او مستحب، همانند حج استحبابى و يا مباح باشد بايد با اجازه شوهر باشد و يا دست کم با حق همسرش ناسازگار نباشد.
همراه محرم در سفر براى زن آيا همراه محرم براى زنان در سيروسفر لازم است يانه؟
دراين مساله دو ديدگاه وجود دارد :
1. فقهاى شيعه بر اين باورند که وجود همراه لازم نيست. زن بدون همراه نيز مى تواند مسافرت کند، از باب نمونه :
محقق در شرايع مى نويسد :
«الرابعة : لايشترط وجود المحرم فى النساء بل يکفى غلبة ظنها بالسلامه.» (82) وجود همراه محرم براى زنان در سفر شرط نيست، بلکه اطمينان زن به سلامت و امنيت در سفر کافى است.
صاحب جواهر، مى نويسد : در اين مساله بين فقهاى شيعه اختلافى نيست. (83) فقهاى شيعه، فرع بالا را درباب حج طرح کرده اند ولى ملاک در حج و غير حج، بويژه اگر سفر، سفر واجب باشد يکسان است. بنابراين، از ديدگاه علماى شيعه، سفر زن به تنهايى در صورتى که امنيت جاني، مالى و آبرويى او تامين باشد مانعى ندارد، مثل اين که با فردى و يا افرادى درستکارهم سفر گردد و يا با کاروانها و گروههايى که امنيت آن را تا حدودى حکومتها تضمين مى کنند مسافرت کند.
صفوان جمال، چنان که از نامش پيداست، افراد را براى انجام حج با شترانش به مکه مى برد. او از امام صادق (ع) مى پرسد :
«قد عرفتنى بعملي، تاتينى المرئه اعرفها باسلامها وحبها اياکم و ولايتها لکم ليس لها محرم، قال : اذا جاءت المراه المسلمه فاحملها فان المؤمن محرم المؤمنه، ثم تلاهذه الايه :«و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض...» (84) روايات بسيارى داريم (85) که مضمون روايت بالا را تاييد مى کنند از جمله :
در روايتى معاوية بن عمار، از امام صادق (ع) سؤال مى کند، آيا زن مى تواند بدون سرپرست به سفر حج برود، امام (ع) مى فرمايد :
«لاباس تخرج مع قوم ثقات.» (86)
مانعى ندارد. با گروهى که مورد اطمينان هستند مى تواند به حج برود.
فرعهاى فراوانى در اين جا مطرح است که فقهاى شيعه درکتابهاى فقهى خود آن را طرح و بدان پاسخ گفته اند.
از باب نمونه :
اگر بدون همراه محرم، از امنيت برخوردارنيست، در اين جا، آيا وجود همراه محرم، لازم است يا نه؟
در صورتى که زن از شوهرش بخواهد که در سفر همراه او باشد، آيا بر مرد لازم است که بپذيرد؟ اگر شوهر و يا يکى از محرمهاى ديگر به زنى که حج بر او واجب شده ست بگويد در صورتى همراه تو به حج خواهم آمد که مخارج سفر و افزون بر آن هم مقدارى پول به من بدهي، آيا بر زن پذيرش آن لازم است؟ آيا بين سفر واجب همانند حج و غير آن تفاوت است؟
آيا در صورتى که رفتن به حج بستگى بر وجود شوهر باشد، آيا لازم است که زن ازدواج کند؟
اگر مرد ادعا کند که همسر او در اين سفر امنيت ندارد و زن برخلاف او اعتقاد داشته باشد در اين جا چه بايد کرد؟ سخن کداميک مقدم است؟
صاحب جواهر پرسشهاى بالا را طرح و بدانها پاسخ گفته است (87) و ما براى اين که اين مقال به درازا نکشد از آوردن آن صرف نظرمى کنيم.
ديدگاه اهل سنت بيش تر اهل سنت، همراه محرم را در سيروسفر براى زنان واجب مى دانند. از باب نمونه : حنفيان پس از آن که بين شرائط وجوب حج و شرائط اداى آن فرق مى گذارند، وجود همراه را براى انجام حج لازم مى دانند.
«ثالثها : وجود زوج او محرم للمراة، لافرق بين ان يکون المراة شابه اوعجوزا، اذا کان بينها وبين مکه ثلاثه ايام، فاکثر، اما اذا کانت المسافه اقل من ذلک فيجب عليها اداء الحج و ان لم يکن معها محرم.» (88) سومين شرط از شرايط واجب بودن اداى حج آن است که : شوهر و يا يکى از محرمهاى زن، همراه او باشد. زن جوان و پير در اين حکم تفاوتى ندارد. البته لزوم وجود همراه براى زن در صورتى است که زن بخواهد از جايى به مکه برود که سه روز يا بيش تر راه باشد و اما اگر کم تر از آن اندازه باشد، بر او واجب است حج بگزارد، هر چند شوهر يا يکى از محرمهايش با او نباشد.
در مذهب حنبلى آمده است :
«واما المراه لايجب عليها الحج الا اذا کان معها زوجها او احد من محارمها.» (89) بر زن، حج واجب نيست مگر اين که شوهر يا يکى از محرمهاى زن همراه او باشند.
در مذهب مالکي : در صورتى که شوهر يا يکى از محرمها و يا گروهى مورد اطمينان براى همراهى وجود داشته باشند، حج بر زن واجب است و اگر نباشند واجب نيست. (90) در مذهب شافعى آمده است :
در صورتى حج بر زن واجب است که شوهر يا يکى از محرمها و يا زنان مورد اطمينان : دو نفر يا بيش تر همراه او باشند. اگر تنها يک زن به عنوان همراه پيدا کند، حج بر او واجب نيست، هر چند جايز است که حج واجب را همراه همان يک زن انجام دهد، بلکه جايز است به تنهايى براى اداى حج واجب مسافرت کند در صورتى که امنيت باشد. (91) نويسنده «المنار فى تفسير القرآن» پس از آن که «سائحون» در سوره توبه (92) ، را به سياحت و سيروسفر در زمين براى هدفى درست همانند : دانش آموختن، جهاد در راه خدا، هجرت در راه خدا و... تفسير مى کند و مى گويد :
«علت اين که برخى از مفسران «سائحات» را به روزه داران، تفسيرکرده اند، اين است که بعيد دانسته اند، خداوند زن را به خاطر سياحت در روى زمين ستايش کرده باشد.»
سپس ايشان مى نويسد :
«انما يحظر فى الاسلام سفرالمراة منفردة دون زوجها او احد محارمها واما اذا کانت تسيح مع الزوج و المحرم حيث يسيح لغرض صحيح من علم نافع او عمل صالح اوطلب الصحه او الرزق فلااشکال فى مدحها بالسياحه.» (93) در اسلام، سفر زن به تنهايى بدون شوهر و يا يکى از محرمهايش حرام است، اما اگر زن با شوهر و يا يکى از محرم هايش و با انگيزه و هدف درستى چون : آموختن دانش سودمند، عمل صالح، حفظ سلامتى و ياکسب رزق و در آمد، به سيروسياحت بپردازد هيچ اشکالى ندارد که خداوند چنين زنانى را ستايش کند.
سپس ايشان استدلال مى کند که زنان پيامبر(ص) و ياران او، همراه آنان به سيروسفر مى رفته اند. (94)
امنيت زن مسلمان در سيروسفر يکى ديگر از محدوديتها براى سيروسفر زن مسلمان، اين است که امنيت مالى و جانى و آبرويى داشته باشد. در روايات ما درباره حکومت جهانى امام زمان (ع) آمده است :
«در آن روزگار زن با زيب و زيور خويش از عراق درآيد و تا شام برود و از هيچ چيز نترسد.» (95) از اين روايت و مانند آن فهميده مى شود که اگر جامعه سالم باشد و خطرى زن را تهديد نکند سفر او به تنهايى هيچ منعى ندارد.
در چندين روايت (96) از امامان معصوم (ع) آمده است که سفر زن براى حج در صورتى که امنيت باشد و خطرى او را تهديد نکند جايز است، از باب نمونه :
از امام صادق (ع) سؤال شد که زنى مى خواهد به حج برود، اما همراه محرم ندارد آيا چنين سفرى براى او جايز است؟ امام (ع) در پاسخ مى فرمايد :
«نعم، اذا کانت مامونة.» (97)
بله، جايز است، اگر سفر او بى خطر و از امنيت برخوردار باشد.
و در جاى ديگر در پاسخ مى فرمايد :
«ان کانت مامونة تحج مع اخيها المسلم.» (98)
بنابراين، جايز نيست به کشور و يا شهرى برود که از پيش مى داند در آن جا امنيتى براى او وجود ندارد.
آيا ارزيابى و تشخيص شرايط به فهم خودش واگذاشته شده است؟ يعنى اگر زن مى خواهد به شهر يا کشورى مسافرت کند خودش بايد تشخيص بدهد که در آن جا شرائط چگونه است؟
بى گمان، اگر انسان به شهر و يا کشورى که مى خواهد مسافرت کند داراى آگاهيهاى کافى از آن جا باشد، به گونه اى که بتواند موقعيت و شرائط آن جا را ارزيابى کند، او خود به اين کار مى پردازد؛ زيرا اين کار، به تکليف شرعى او مربوط مى شود، ولى اگر داراى آگاهى و بصيرت کافى نيست، بايد از کسانى که آگاهيهاى لازم را دارند جست وجو کند و وظيفه خود را باز شناسد.
ممکن است در اين گونه موارد صلاح انديشى زن از پدر و يا شوهر کارساز باشد.