1- جبران نقص
«لِبَعْضِ مَوالیهِ: عاتِبْ فُلانًا وَ قُلْ لَهُ: إِنَّ اللّهَ إِذا أَرادَ بِعَبْد خَیْرًا إِذا عُوتِبَ قَبِلَ»
امام على النّقى(علیه السلام) به یكى از دوستانش فرمود: فلانى را توبیخ كن و به او بگو: «خداوند چون خیر بنده اى خواهد، هر گاه توبیخ شود، بپذیرد. {و در صدد جبران نقص خود برآید.}»
(مستدرک الوسائل ، ج8 ، ص329.)
2- جایگاه اجابت دعا
«إِنَّ لِلّهِ بِقاعًا یُحِبُّ أَنْ یُدْعى فیها فَیَسْتَجیبَ لِمَنْ دَعاهُ وَ الْحَیْرُ مِنْها»
همانا براى خداوند بقعه هایى است كه دوست دارد در آنها به درگاه او دعا شود و دعاى دعاكننده را به اجابت رساند، و حائر (بارگاه) حسین (علیه السلام) یكى از آنهاست.
(بحارالانوار، ج98، ص113.)
3- خداترسى
«مَنِ اتَّقَى اللّهَ یُتَّقى، وَ مَنْ أَطاعَ اللّهَ یُطاعُ، وَ مَنْ أَطاعَ الْخالِقَ لَمْ یُبالِ سَخَطَ الَمخْلُوقینَ. وَ مَنْ أَسْخَطَ الْخالِقَ فَلْیَیْقَنَ أَنْ یَحِلَّ بِهِ سَخَطُ الَْمخْلُوقینَ»
هر كس از خدا بترسد، مردم از او بترسند، و هر كه خدا را اطاعت كند، از او اطاعت كنند، و هر كه مطیع آفریدگار باشد، باكى از خشم آفریدگان ندارد، و هر كه خالق را به خشم آورد، باید یقین كند كه به خشم مخلوق دچار مى شود.
(پیشین، ص 482.)
4- اطاعت خیرخواه
«مَنْ جَمَعَ لَكَ وُدَّهُ وَ رَأْیَهُ فَاجْمَعْ لَهُ طاعَتَكَ»
هر كه دوستى و نظر نهایى اش را براى تو همه جانبه گرداند، طاعتت را براى او همه جانبه گردان.
(همان، ج75، ص365؛ تحف العقول، ص483.)
5- اوصاف پروردگار
«إِنَّ اللّهَ لا یُوصَفُ إِلاّ بِما وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ، وَ أَنّى یُوصَفُ الَّذى تَعْجِزُ الْحَواسُّ أَنْ تُدْرِكَهُ وَ الاَْوْهامُ أَنْ تَنالَهُ وَ الْخَطَراتُ أَنْ تَحُدَّهُ وَ الاَْبْصارُ عَنِ الاِْحاطَةِ بِهِ. نَأى فى قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فى نَأْیِهِ، كَیَّفَ الْكَیْفَ بِغَیْرِ أَنْ یُقالَ: كَیْفَ، وَ أَیَّنَ الاَْیْنَ بِلا أَنْ یُقالَ: أَیْنَ، هُوَ مُنْقَطِعُ الْكَیْفِیَّةِ وَ الاَْیْنِیَّةِ، أَلْواحِدُ الاَْحَدُ، جَلَّ جَلالُهُ وَ تَقَدَّسَتْ أَسْماؤُهُ»
به راستى كه خدا، جز بدانچه خودش را وصف كرده، وصف نشود. كجا وصف شود آن كه حواس از دركش عاجز است، و تصورّات به كُنه او پى نبرند، و در دیده ها نگنجد؟ او با همه نزدیكىاش دور است و با همه دورى اش نزدیك. كیفیّت و چگونگى را پدید كرده، بدون این كه خود كیفیّت و چگونگى داشته باشد. مكان را آفریده بدون این كه خود مكانى داشته باشد. او از چگونگى و مكان بر كنار است. یكتاى یكتاست، شكوهش بزرگ و نام هایش پاكیزه است.
(همان، ص 482، بحارالانوار، ج4، ص303، باب 4.)
6- اثر بخش خداست، نه روزگار
«لا تَعْدُ وَ لا تَجْعَلْ لِلاَْیّامِ صُنْعًا فى حُكْمِاللّهِ»
از حدّ خود تجاوز نكن و براى روزگار هیچ اثرى در حكم خدا قرار نده.
(بحار الأنوار، ج65، ص2، حرانی، تحف العقول، ص 571.)
7- نتیجه بى اعتنایى به مكر خدا
«مَنْ أَمِنَ مَكْرَ اللّهِ وَ أَلیمَ أَخْذِهِ، تَكَبَّرَ حَتّى یَحِلَّ بِهِ قَضاؤُهُ وَ نافِذُ أَمْرِهِ، وَ مَنْ كانَ عَلى بَیِّنَة مِنْ رَبِّهِ هانَتْ عَلَیْهِ مَصائِبُ الدُّنْیا وَ لَوْ قُرِضَ وَ نُشِرَ»
هر كه از مكر خدا و مؤاخذه دردناكش آسوده زِیَد، تكبّر پیشه كند تا قضاى خدا و امر نافذش او را فراگیرد، و هر كه بر طریق خداپرستى، محكم و استوار باشد، مصائب دنیا بر وى سبك آید و اگر چه مقراض شود و ریز ریز گردد.
(تحف العقول، ص483.)
8- تقیّه
«لَوْ قُلْتُ إِنَّ تارِكَ التَّقِیَّةِ كَتارِكِ الصَّلوةِ لَكُنْتُ صادِقًا»
اگر بگویم كسى كه تقیّه را ترك كند مانند كسى است كه نماز را ترك كرده، هر آینه راست گفته ام.
( من لا یحضره الفقیه؛ ج 2؛ ص127)
9- شكر و شاكر
«الشّاكِرُ أَسْعَدُ بِالشُّكْرِ مِنْهُ بِالنِّعْمَةِ الَّتى أَوْجَبَتِ الشُّكْرَ لاَِنَّ النِّعَمَ مَتاعٌ وَ الشُّكْرُ نِعَمٌ وَ عُقْبى»
شخص شكرگزار، به سبب شكر، سعادتمندتر است تا به سبب نعمتى كه باعث شكر شده است. زیرا نعمت، كالاى دنیاست و شكرگزارى، نعمتِ دنیا و آخرت است.
(تحف العقول , ص 483.)
10- دنیا جایگاه آزمایش
«إِنَّ اللّهَ جَعَلَ الدُّنْیا دارَ بَلْوى وَ الاْخِرَةَ دارَ عُقبى وَ جَعَلَ بَلْوَى الدُّنْیا لِثَوابِ الاْخِرَةِ سَبَبًا وَ ثَوابَ الاْخِرَةِ مِنْ بَلْوَى الدُّنْیا عِوَضًا»
همانا كه خداوند دنیا را سراى امتحان و آزمایش ساخته و آخرت را سراى رسیدگى قرار داده است، و بلاى دنیا را وسیله ثواب آخرت، و ثواب آخرت را عوض بلاى دنیا قرار داده است.
(تحف العقول، ص 358)
11- ستمكار بردبار
«إِنَّ الظّالِمَ الْحالِمَ یَكادُ أَنْ یُعْفى عَلَیْهِ بِحِلْمِهِ. وَ إِنَّ الُْمحِقَّ السَّفیهَ یَكادُ أَنْ یُطْفِىءَ نُورَ حَقِّهِ بِسَفْهِهِ»
به راستى ستمكار بردبار، بسا كه به وسیله حلم و بردبارى خود از ستمش گذشت شود و حق دار نابخرد، بسا كه به سفاهت خود، نور حقِّ خویش را خاموش كند.
(همان، ص 483.)
12- آدم بى شخصیّت
«مَنْ هانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فَلا تَأْمَنْ شَرَّهُ»
كسى كه خود را پست شمارد، از شرّ او در امان مباش.
(تحف العقول، ص 483.)
13- جایگاه سود و زیان
«أَلدُّنْیا سُوقٌ رَبِحَ فیها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ»
دنیا بازارى است كه گروهى در آن سود برند و دسته اى زیان ببینند.
(بحار الأنوار: 75/366، باب 28.)
14- حسد و خودخواهى
«أَلْحَسَدُ ماحِقُ الْحَسَناتِ، وَ الزَّهْوُ جالِبُ الْمَقْتِ، وَ الْعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ داع إِلَى الْغَمْطِ وَ الْجَهْلِ، وَ الْبُخْلُ أَذَمُّ الاَْخْلاقِ وَ الطَّمَعُ سَجِیَّةٌ سَیِّئَةٌ»
حسد نیكوییها را نابود سازد، و دروغ، دشمنى آوَرَد، و خودپسندى مانع از طلب دانش و خواهنده خوارى و جهل گردد، و بخل ناپسندیده ترین خُلق و خوى است، و طمع خصلتى ناروا و ناشایست است.
(بحار الانوار، علامه مجلسی، نشر الوفا، بیروت، 1404 ق، ج 69، ص 199، باب جوامع مساوی الاخلاق.)
15- پرهیز از تملّق
«قالَ أَبُوالْحَسَنِالثّالِثِ(علیه السلام) لِرَجُل وَ قَدْ أَكْثَرَ مِنْ إِفْراطِ الثَّناءِ عَلَیْهِ: أَقْبِلْ عَلى شَأْنِكَ، فَإِنَّ كَثْرَةَ المَلَقِ یهْجُمُ عَلَى الظِّنَّةِ وَ إِذا حَلَلْتَ مِنْ أَخیكَ فى مَحَلِّ الثِّقَةِ، فَاعْدِلْ عَنِ الْمَلَقِ إِلى حُسْنِ النِّیَّةِ»
امام هادى(علیه السلام) به كسى كه در ستایش از ایشان افراط كرده بود فرمودند: از این كار خوددارى كن كه تملّقِ بسیار، بدگمانى به بار مى آورد و اگر اعتماد برادر مؤمنت از تو سلب شد از تملّق او دست بردار و حسن نیّت نشان ده.
(مسند الامام الهادی، ص 302.)
16- جایگاه حُسنِ ظنّ و سوءظنّ
«إِذا كانَ زَمانُ الْعَدْلِ فیهِ أَغْلَبَ مِنَ الْجَوْرِ فَحَرامٌ أَنْ یَظُنَّ بِأَحَد سُوءً حَتّى یَعْلَمَ ذلِكَ مِنْهُ، وَ إِذا كانَ الْجَوْرُ أَغْلَبَ فیهِ مِنَ الْعَدْلِ فَلَیْسَ لاَِحَد أَنْ یَظُنَّ بِأَحَد خَیْرًا ما لَمْ یَعْلَمْ ذلِكَ مِنْه»
هر گاه در زمانه اى عدل بیش از ظلم رایج باشد، بدگمانى به دیگرى حرام است، مگر آن كه (آدمى) بدى از كسى ببیند. و هر گاه در زمانهاى ظلم بیش از عدل باشد، تا وقتى كه (آدمى) خیرى از كسى نبیند، نباید به او خوشبین باشد.
(همان، ج75، ص370، باب 28.)
17- بهتر از نیكى و زیباتر از زیبایى
«خَیْرٌ مِنَ الخَیْرِ فاعِلُهُ، وَ أَجْمَلُ مِنَ الْجَمیلِ قائِلُهُ، وَ أَرْجَحُ مِنَ الْعِلْمِ حامِلُهُ، وَ شَرٌّ مِنَ الشَّرِّ جالِبُهُ، وَ أَهْوَلُ مِنَ الْهَوْلِ راكِبُهُ»
بهتر از نیكى، نیكوكار است، و زیباتر از زیبایى، گوینده آن است، و برتر از علم، حامل آن است، و بدتر از بدى، عامل آن است، و وحشتناكتر از وحشت، آورنده آن است.
(بحار الانوار، ج75، ص370.)
18- توقّع بیجا
«لا تَطْلُبِ الصَّفا مِمَّنْ كَدَرْتَ عَلَیْهِ، وَ لاَالْوَفاءَ لِمَنْ غَدَرْتَ بِهِ، وَ لاَ النُّصْحَ مِمَّنْ صَرَفْتَ سُوءَ ظَنِّكَ إِلَیْهِ، فَإِنَّما قَلْبُ غَیْرِكَ كَقَلْبِكَ لَهُ»
از كسى كه براو خشم گرفته اى ، صفا و صمیمیّت مخواه و از كسى كه به وى خیانت كرده اى ، وفا مطلب و از كسى كه به او بدبین شده اى ، انتظار خیرخواهى نداشته باش، كه دل دیگران براى تو همچون دل تو براى آنهاست.
(همان، ص 305.)
19- برداشت نیكو از نعمتها
«أَلْقُوا النِّعَمَ بِحُسْنِ مُجاوَرَتِها وَ الَْتمِسُوا الزِّیادَةَ فیها بِالشُّكْرِ عَلَیْها، وَ اعْلَمُوا أَنَّ النَّفْسَ أَقْبَلُ شَىْء لِما أَعْطَیْتَ وَ أَمْنَعُ شَىْء لِما مَنَعْتَ»
نعمت ها را با برداشت خوب از آنها به دیگران ارائه دهید و با شكرگزارى افزون كنید، و بدانید كه نفس آدمى رو آورنده ترین چیز است به آنچه به او بدهى و بازدارنده ترین چیز است از آنچه كه از او بازدارى.
(همان، ص 305.)
20- خشم به زیردستان
«الْغَضَبُ عَلی مَنْ لا تَمْلِكُ عَجْزٌ، وَ عَلی مَنْ تَمْلِكُ لُؤْمٌ»
امام هادی - علیه السلام - فرمود: غضب و تندی در مقابل آن كسی كه توان مقابله با او را نداری، علامت عجز و ناتوانی است، ولی در مقابل كسی كه توان مقابله و رو در روئی او را داری علامت پستی و رذالت است.
(مستدرك الوسائل، ج 12، ص 11، ح 13376.)
21- عاقّ والدین
«أَلْعُقوقُ ثَكْلُ مَنْ لَمْ یَثْكَلْ»
نافرمانى فرزند از پدر و مادر، داغِ داغ نادیدگان است.
(بحارالانوار، ج 71، ص 84.)
22- تأثیر صله رحم در ازیاد عمر
«إِنَّ الرَّجُلَ لَیَكُونَ قَدْ بَقِىَ مِنْ أَجَلِهِ ثَلاثُونَ سَنَةً فَیَكُونُ وُصُولاً لِقَرابَتِهِ وُصُولاً لِرَحِمِهِ، فَیَجْعَلُهَا اللّهُ ثَلاثَةً وَ ثَلاثینَ سَنَةً، وَ إِنَّهُ لَیَكُونَ قَدْ بَقِىَ مِنْ أَجَلِهِ ثَلاثٌ وَ ثَلاثُونَ سَنَةً فَیَكُونُ عاقًّا لِقَرابَتِهِ قاطِعًا لِرَحِمِهِ، فَیَجْعَلُهَا اللّهُ ثَلاثَ سِنینَ»
چه بسا شخصى كه مدّت عمرش مثلاً سى سال مقدّر شده باشد به خاطر صله رحم و پیوند با خویشاوندانش، خداوند عمرش را به 33 سال برساند. و چه بسا كسى كه مدّت عمرش 33 سال مقدّر شده باشد، به خاطر آزردن خویشاوندان و قطع رحمش، خداوند عمرش را به سه سال برساند.
(بحارالانوار، ج71، ص103.)
23- نتیجه عاقّ والدین
«أَلْعُقُوقُ یُعَقِّبُ الْقِلَّةَ وَ یُؤَدّى إِلَى الذِّلَّةِ»
نارضایتى پدر و مادر، كمىِ روزى را به دنبال دارد و آدمى را به ذلّت مى كشاند.
(همان، ج75، ص318.)
24- بى طاقتى در مصیبت
«أَلْمُصیبَةُ لِلصّابِرِ واحِدَةٌ وَ لِلْجازِعِ إِثْنانِ»
مصیبت براى صابر یكى است و براى كسى كه بى طاقتى مى كند دوتاست.
(میزان الحکمه، ج2، ص29.)
25- همراهان دنیا و آخرت
«أَلنّاسُ فِى الدُّنْیا بِالاَْمْوالِ وَ فِى الاْخِرَةِ بالاَْعْمالِ»
مردم در دنیا با اموالشان و در آخرت با اعمالشان هستند.
(بحارالانوار، ج78، ص368، ح3.)
26- شوخى بیهوده
«أَلْهَزْلُ فَكاهَةُ السُّفَهاءِ وَ صَناعَةُ الْجُهّالِ»
مسخرگى، تفریح سفیهان و كار جاهلان است.
(بحار الانوار ج 75 ص 369 ح 20.)
27- زمان جان دادن
«أُذْكُرْ مَصْرَعَكَ بَیْنَ یَدَىْ أَهْلِكَ، وَ لا طَبیبٌ یَمْنَعُكَ وَ لاحَبیبٌ یَنْفَعُكَ»
وقت جان دادنت نزد خانواده ات را به یاد آر كه در آن هنگام طبیبى جلوگیر مرگت و دوستى نفع رسانت نباشد.
(مسند الامام الهادى ، ص 304.)
28- نتیجه جدال
«أَلْمِراءُ یُفْسِدُ الْصِّداقَةَ القَدیمَةَ وَ یُحَلِّلُ الْعُقْدَةَ الْوَثیقَةَ وَ أَقَلُّ ما فیهِ أَنْ تَكُونَ فیهِالْمُغالَبَةُ وَ الْمُغالَبَةُ أُسُّ أَسْبابِ الْقَطیعَةِ»
جدال، دوستى قدیمى را تباه مى كند و پیوندِ اعتماد را مى گشاید و كمترین چیزى كه در آن است غلبه بر دیگرى است، كه آن هم سبب جدایى مى شود.
(مسند الامام الهدی، ص304.)
29- حكمت ناپذیرى دل فاسد
«أَلْحِكْمَةُ لا تَنْجَعُ فِى الطِّباعِ الْفاسِدَةِ»
حكمت، اثرى در دلهاى فاسد نمى گذارد.
(مسند الامام الهادی، ص 304.)
30- درك لذّت در قِلَّت
«أَلسَّهَرُ أَلَذُّ لِلْمَنامِ وَ الْجُوعُ یَزیدُ فى طیبِ الطَّعام»
شب بیدارى، سبب لذّت بخشى خواب، و گرسنگى سبب خوش خوراكى در طعام ناب است.
(نزهة الناظر و تنبيه الخاطر ص 141 ، ح 18، بحار الأنوار : 78/369/4.)
31- اسیر زبان
«راكِبُ الْحَرُونِ أَسیرُ نَفْسِهِ، وَ الْجاهِلُ أَسیرُ لِسانِهِ»
كسى كه بر اسب سركش، سوار است، اسیر هواى نفس خویش، و نادان، اسیر زبان خویش است.
(بحارالأنوار، ج 78، ص 369.)
32- تصمیم قاطع
«أُذْكُرْ حَسَراتِ التَّفْریطِ بِأَخْذِ تَقْدیمِ الْحَزْمِ»
افسوسِ كوتاهى در انجام كار را با گرفتن تصمیم قاطع جبران كن.
(میزان الحکمة، ج7، ص454)
33- خشم و كینه توزى
«أَلْعِتابُ مِفْتاحُ الثِّقالِ، وَ الْعِتابُ خَیْرٌ مِنَ الْحِقْدِ»
گلایه کردن کلید سرسنگینی و بهتر از کینه است.
(بحارالانوار، ج78، ص369، ح4)
34- ظهور مقدَّرات
«أَلْمَقادیرُ تَریكَ ما لا یَخْطُرُ بِبالِكَ»
مقدَّرات چیزهایى را بر تو نمایان مى سازد كه به فكرت خطور نكرده است.
(بحارالانوار جلد75 صفحه 369)
35- خود خواهان مغضوب
«مَنْ رَضِىَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السّاخِطُونَ عَلَیْهِ»
هر كه از خود راضى باشد، خشمگیران بر او زیاد خواهند بود.
(اعلام الدین، ص 311، بحارالأنوار، ج 69، ص 316، ح 24)
36- تباهى فقر
«أَلْفَقْرُ شَرَهُ النَّفْسِ وَ شِدَّةُ الْقُنُوطِ»
فقر، مایه آزمندىِ نفس و سببِ ناامیدى زیاد است.
(همان، ص368.)
37- راه پرستش
«لَوْ سَلَكَ النّاسُ وادِیًا شُعَبًا لَسَلَكْتُ وادِىَ رَجُل عَبَدَاللّهَ وَحْدَهُ خالِصًا»
اگر مردم به راه هاى گوناگونى روند، من به راه كسى كه تنها خدا را خالصانه مى پرستد خواهم رفت.
(همان، ج 78، ص 245.)
38- آثار گوشتخوارى
«مَنْ تَرَكَ اللَّحْمَ أَرْبَعینَ صَباحًا ساءَ خُلْقُهُ وَ مَنْ أَكَلَ اللَّحْمَ أَرْبَعینَ صَباحًا ساءَ خُلْقُهُ»
كسى كه چهل روز گوشت نخورد بد خُلقى پیدا كند، و كسى كه چهل روز پى در پى نیز گوشت خورد اخلاقش بد شود.
(وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج25، ص42، ابواب اطعمه المباحه، باب12، ح8، ط آل البیت.)
39- یگانگى خدا
«لَمْ یَزَلِ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَىءَ مَعَهُ، ثُمَّ خَلَقَ الاَْشْیاءَ بَدیعًا وَ اخْتارَ لِنَفْسِهِ أَحْسَنَ الاَْسْماء»
خداوند از ازل تنها بود و چیزى با او نبود، سپس اشیاء را به صورت نوظهور آفرید و براى خودش بهترین نام ها را برگزید.
(بحارالانوار، ج 57، ص 83.)
40- فروتنى
«أَلتَّواضُعُ أَنْ تُعْطِىَ النّاسَ ما تُحِبُّ أَنْ تُعْطاهُ»
فروتنى آن است كه با مردم چنان كنى كه دوست دارى با تو چنان باشند.
(المحجة البيضاء ، ج 5 ، ص 225)