شيوه‏هاى ارتباط شيعه با امام صادق (عليه السلام)
  • عنوان مقاله: شيوه‏هاى ارتباط شيعه با امام صادق (عليه السلام)
  • نویسنده: غلامحسن محرمى
  • منبع:
  • تاریخ انتشار: 15:18:28 1-9-1403


عصر امام صادق(عليه السلام)، يكى از دورانهاى پرشكوه و طلايى در تاريخ‏تشيع است. در اين عصر، تشيع گسترش چشمگيرى نمود و بر تعددشيعيان افزوده گشت و در اثر آزادى نسبى روابط شيعيان با امام‏صادق(عليه السلام)، آن حضرت توانست فقه و كلام شيعه را توسعه دهد و اصول ومبانى آن را روشن كند. نقش آن حضرت در معرفى مبانى شيعه به حدى‏بود كه مذهب شيعه به نام آن جناب و «مذهب جعفرى‏» شهرت يافت.
بعد از رحلت رسول اكرم(صلّى الله عليه وآله)، ديگران در جايگاه آن حضرت نشستند وعلى(عليه السلام) در حاشيه ماند. با اين حال تعداد زيادى از بزرگان صحابه‏تنها آن جناب را امام برحق مى‏دانستند; حذيفه بن يمان مى‏گفت:
«هر كس كه طالب ديدار اميرالمؤمنين برحق است، على راملاقات‏نمايد.» (1)
عبدالله بن مسعود مى‏گفت: «در قرآن خلفا چهارتن هستند: آدم،هارون، داوود و على عليهم السلام » (2)
اين بزرگان كاملا با امامشان در ارتباط بودند ولى تشكل‏جداگانه‏اى از ساير مسلمانان نداشتند. اما بعد از قتل عثمان وآغاز خلافت على(عليه السلام) همان طور كه طرفداران بنى‏اميه شكل حزبى به‏خود گرفتند و عثمانيان ناميده شدند، شيعيان نيز صف خويش را ازديگران جدا نمودند و آزادانه تشيع خود را اعلام كردند. ولى اين‏وضع ديرى نپاييد و با اكميت‏بنى‏اميه، شيعه‏گرى جرمى سنگين به‏شمار آمد; معاويه طى بخشنامه‏اى به عمال و فرماندارانش در سراسركشور نوشت:
«اگر دو نفر شهادت دادند كه شخصى از دوستداران على‏و خاندان او است، اسمش را از دفتر بيت المال حذف كنيد و حقوق ومقررى او را قطع نماييد.» (3) و با وجود حكمرانى سفاكانى‏چون: زياد،ابن زياد و حجاج بن يوسف، ارتباط شيعيان بارهبرانشان به نهايت درجه كاهش يافته بود. لذا اخبارى بدين‏مضمون به چشم مى‏خورد كه بعد از شهادت امام حسين(عليه السلام) تنها چهارتن‏در كنار امام سجاد(عليه السلام) ماندند. (4) و شخصى چون سعيد بن جبير به‏جرم رابطه داشتن با امام زين العابدين(عليه السلام) بالاى دار مى‏رود. (5) تا اين كه با پايان يافتن قرن اول هجرى و شروع دعوت عباسيان وقيامهاى طالبيان، وضع عوض مى‏شود و توجه بنى‏اميه به جاى ديگرمعطوف مى‏گردد و شيعيان نفس راحتى مى‏كشند و توان اين را مى‏يابندكه با امامانشان رابطه برقرار نمايند كه اين مطلب درعصر امام‏صادق(عليه السلام) به اوج خود رسيد.

رابطه شيعيان با امام صادق(عليه السلام)
ارتباط شيعيان و مسلمانان را با امام صادق(عليه السلام)، مى‏توان به دونوع كلى تقسيم كرد:

الف - رابطه استاد و شاگردى
عده‏اى از بزرگان شيعه چون هشام بن حكم، محمدبن مسلم، ابان بن‏تغلب، هشام بن سالم، مؤمن الطاق، مفضل بن عمر، جابربن حيان‏و... از شاگردان و تربيت‏شدگان محضر آن حضرت بودند كه تعدادشاگردان ايشان را عده‏اى از محققان و دانشمندان شيعه چهار هزارتن دانسته‏اند و تنها از جواب سوالهايى كه از آن حضرت مى‏شد،چهار صد رساله نگارش يافته است. (6) بعضى از شاگردان امام‏صادق(عليه السلام) داراى آثار علمى و شاگردان متعددى بودند، به عنوان‏نمونه هشام بن حكم سى و يك جلد كتاب نوشته (7) و جابربن حيان‏نيز بيش از دويست جلد كتاب در زمينه‏هاى گوناگون به خصوص‏رشته‏هاى علوم عقلى، طبيعى، فيزيك و شيمى تصنيف كرده بود. (8) ابان بن تغلب در مسجدالنبى جلسه درس داشت و آنگاه كه وارد مسجدمى‏شد ستونى را كه پيامبر(صلّى الله عليه وآله) تكيه مى‏داد، براى او خالى مى‏كردند. (9)

وسعت دانشگاه جعفرى
شاگردان امام صادق(عليه السلام) منحصر به شيعيان نبودند، بلكه پيروان سنت‏و جماعت نيز از مكتب آن حضرت برخوردار مى‏شدند; پيشوايان‏چهارگانه اهل‏سنت‏بلاواسطه يا با واسطه شاگرد امام صادق(عليه السلام)بودند. ابوحنيفه در راس اين پيشوايان قرار دارد كه به گفته‏خودش، دو سال شاگرد امام بوده و اساس علم و دانشش از اين دوسال است. (10)
شاگردان امام از نقاط مختلف همچون: كوفه، بصره، واسط، حجاز وساير مناطق و نيز از قبايل گوناگون مانند: بنى‏اسد، مخارق، طى،سليم، غطفان، ازد، خزاعه، خثعم، مخزوم، بنى ضبه، قريش به ويژه‏بنى‏حارث بن عبدالمطلب وبنى الحسن بودند كه به مكتب آن حضرت‏پيوستند. (11) به گفته ابن حجر عسقلانى، فقها و محدثانى همچون: شعبه، سفيان‏ثورى، سفيان بن عينيه، مالك، ابن جريح، ابوحنيفه، پسروى موسى،وهيب بن خالد، قطان، ابوعاصم و گروه انبوه ديگرى از آن حضرت‏حديث نقل كرده‏اند. (12) امام صادق(عليه السلام) هر يك از شاگردان خود را در رشته‏اى كه با ذوق وقريحه او سازگار بود، تشويق و تعليم مى‏نمود و در نتيجه هر كدام‏از آن‏ها در يك يا دو رشته ازعلوم مانند: حديث، تفسير و علم كلام‏تخصص پيدا مى‏كردند.
كوفه يكى از مهمترين كانونهاى تجمع شاگردان امام صادق(عليه السلام) بود;حسن بن على بن زياد وشاء كه از شاگردان امام رضا(عليه السلام) بوده، نقل‏كرده كه در مسجد كوفه نه صد نفر استاد حديث مشاهده كردم كه‏همگى از جعفربن محمد(عليه السلام) حديث نقل مى‏كردند. (13)

ب - رابطه عادى
كليه شيعيانى كه توانستند خدمت امام صادق(عليه السلام) برسند و يا به‏نحوى با آن حضرت رابطه بر قرار نمايند، جزو شاگردان آن جناب‏محسوب نمى‏شوند; زيرا تشيع در اين عصر گسترش زيادى يافته و به‏اكثر قلمروهاى اسلامى رسيده بود و شمار زيادى از مسلمانان ازاهل‏بيت عليهم السلام پيروى مى‏كردند. با توجه به گزارشهاى رسيده‏از آن عصر، روابط شيعيان با آن حضرت را مى‏توان به روشهاى زيربيان كرد:

1- از طريق سفر حج و عمره
سفر مردم به حج كه براى توانگران واجب بود، وسيله خوبى به شمارمى‏آمد، تا شيعيان بتوانند، در مدينه خدمت امام صادق(عليه السلام) برسند واز محضر ايشان بهره‏مند شوند. همچنين آن حضرت در موسم حج، درمسجدالحرام جلسه درس تشكيل و به سوالات و مسائل شرعى پاسخ‏مى‏دادند; شيخ مفيد نقل مى‏كند در يكى از اين جلسات عده‏اى به ابن‏ابى‏العوجاء ملحد پيشنهاد كردند، از امام صادق(عليه السلام) كه به قول‏آنها علامه زمان و داناى روزگار است و مردم اطراف او راگرفته‏اند.
سوالاتى كند و آن حضرت را نزد مردم شرمنده و مفتضح‏سازد كه با پاسخهاى عالمانه امام صادق(عليه السلام)، ابن ابى‏العوجاء،نوميد و ناراحت نزد ياران خود برگشت. (14)

2- سفر جهت تعليم مسايل شرعى
اگرچه در روزگار قديم، مسافرت براى تعليم و يادگيرى مسايل عادى‏كارى دشوار بود، با اين حال مواردى در دست است كه نشان مى‏دهدبعضى از مومنان براى اخذ يك مسئله فقهى، رنج و مشقت مسافرت‏طولانى را برخود هموار مى‏كردند; چنان كه مرحوم قطب الدين راوندى‏نقل كرد: «شخصى زنش را سه بار طلاق داده بود و در مورد جوازرجوع، از مطلقات شيعه پرسيده بود، جوابش را داده بودند ولى‏همسرش راضى نشده، مگر اين كه از امام صادق(عليه السلام) استفتا كند كه دراين هنگام امام صادق(عليه السلام) به دستور خليفه عباسى در حيره، تحت نظربه سر مى‏برد و مانع ملاقات مردم، با او بودند. لذا آن شخص خودرا به قيافه «خيار فروشى‏» در آورد و به در خانه امام صادق(عليه السلام)آمد و مسئله‏اش را پرسيد و جواب گرفت.» (15)

3- برقرارى رابطه توسط وكيلان
يكى از مهمترين راههاى ارتباط مردم با امام صادق(عليه السلام)، از طريق‏وكيلان آن جناب بود كه اين روش از زمان امام صادق(عليه السلام) به جهت‏گسترش مناطق شيعه‏نشين توسط ائمه اطهار عليهم السلام مورداستفاده قرار مى‏گرفت. شيعيان نيز توسط اين وكيلان وجوهات شرعى‏خويش را حضور ائمه اطهار عليهم السلام مى‏فرستادند و هم دستورات‏و مسائل شرعى را از طريق آنان دريافت مى‏نمودند.
------------------------------------------------
پاورقى ها:
1- بلاذرى، احمدبن يحيى، انساب الاشراف، منشورات موسسه الاعلمى‏للمطبوعات، بيروت، 1394 ه .، ج‏3، ص 115.
2- ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى‏طالب، دارالاضواء، بيروت، 1405 ه.، ج‏3، ص‏77 و 78.
3- ابن ابى‏الحديد، شرح نهج البلاغه، داراحياء الكتب العربيه،قاهره، 1961، ج 1، ص‏43 45.
4- شيخ طوسى، اختيار معرفه‏الرجال، معروف به رجال كشى، موسسه‏آل‏البيت(عليه السلام) لاحياء و التراث، قم، 1404، ج 1، ص 332.
5- همان، ص 335.
6- محقق المعتبر، ج 1، ص‏26.
7- فتال نيشابورى، روضه‏الواعظين، موسسه الاعلمى للمطبوعات،بيروت ط 1،1406 ه .، ص‏229; طبرسى، اعلام الورى باعلام الهدى،منشورات المكتبه‏الاسلاميه، ط‏3، ص 284.
8- ابن نديم، الفهرست المكتبه التجاريه الكبرى، قاهره، ص‏517512.
9- اسد حيدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، دارالكتب‏العربيه، بيروت، ج 1، ص 55.
10- همان، ص 70.
11- همان، ص‏37.
12- تهذيب التهذيب، بيروت، دارالفكر، ط 1، 1404 ه .، ج 1، ص‏88.
13- رجال نجاشى، دفتر نشر اسلامى وابسته به جامعه مدرسين، قم،ص‏39 و 40.
14- شيخ مفيد، الارشاد، ترجمه محمدباقر ساعدى خراسانى،كتابفروشى اسلاميه، ص 545.
15- قطب الدين راوندى، الخرائج و الجرائح، ترجمه غلامحسن‏محرمى، انتشارات جامعه مدرسين، ص‏459 و 460.