آيا اعتقاد به آمدن منجى در آينده مخصوص مسلمانان و به ويژه شيعيان است؟
فوتوريسم (1) به معناى اعتقاد به ظهور يک نجات دهنده بزرگ آسمانى و اميد به آينده روشن که در آن، نگرانيها و هراسها مرتفع گردد و به برکت ظهور يک شخصيت ممتاز الهى، همه تاريکيها از پهنه گيتى برچيده شود و ريشه ظلم و جهل و تباهى از روى کره زمين برکنده شود، يک اعتقاد عمومى ثابت است که همواره، همه جا و همه زمانها، نزد تمام ملتها شايع و رايج بوده است.
در کتاب هاى مربوط به مذاهب به نام ها و القاب مختلفى بر مى خوريم؛ براى نمونه:
در مذهب يهود: سرور ميکائيلى، عزير، منحاس، ماشيح؛
در مذهب مسيحيت: مهميد آخر، مسيح، پسر انسان؛
در مکتب زرتشت: سوشيانس؛
در مکتب هندوها: ويشنو، منصور، فرخنده؛
در مکتب بودا: مايتريا، بوداى پنجم؛
در مذهب اسلام: مهدى، قائم؛
آنچه از تاريخ امتها استفاده مى شود، اين است که مسأله عقيده به ظهور يک رهبر مقتدر الهى و آمدن مصلحى در آخرالزمان، به نام منجى موعود جهان، به قدرى اصيل و ريشه دار است که در اعماق دل ملتّها و پيروان همه اديان الهى و تمام اقوام و ملل جهان جا گرفته است، تا جايى که در طول تاريخ بشريت، انسانها در فراز و نشيبهاى زندگى، با يادآورى ظهور چنين رهبر مقتدرى، پيوسته خود را از يأس و نااميدى نجات مى دادند و در انتظار ظهور آن مصلح موعود جهانى در پايان جهان، لحظه شمارى مى کنند.
بايد توجه داشت در اديان، منجى به افراد مختلفى اطلاق مى شود؛ ولى در ويژگى هاى دوران ظهور، مشترکات فراوانى يافت مى شود. تحت يک آيين قرار گرفتن مردم در دوران ظهور، اجراى عدالت فراگير، نابودى مظاهر شرک و فساد، امنيت و آرامش کامل، حق گرايى عموم مردم، از بين رفتن فقر و آشکار شدن همه زيبايى ها، چيزى است که اديان براى ظهور به تصوير کشيده اند.
ديدگاه دين اسلام درباره ظهور منجى چيست؟
در دين مقدس اسلام، مسأله موعود و منجى، به روشنى مطرح شده است. قرآن، کتاب آسمانى مسلمانان، در آيات متعدد به حاکميت صالحان بر زمين و غلبه دين حق، اشاره دارد. از جمله آن ها آيه 105 از سوره انبيا است. (2) خداوند، در اين آيه تصريح مى کند که زمين را بندگان صالح من به ارث مى برند و در اختيار ميگيرند. همچنين تصريح مى کند که اين امر، حقيقتى است که در کتب انبياى گذشته نيز بدان اشاره شده است. در آيه 55 از سوره نور خداوند، به انسانهايى که ايمان آورده و عمل صالح انجام دادند، وعده مى دهد که خلافت و حکومت در زمين را به آنان وامى گذارد و دينشان را پابرجا و برقرار مى سازد و در چنين زمانى، آرامش و امنيت کامل، در جهان ايجاد مى شود و آدميان به عبادت و بندگى خدا مى پردازند.
خداوند، در سه جاى قرآن (توبه: 33 و 34 فتح: 28 صف: 8) تصريح مى کند، دين اسلام برهمه اديان غلبه خواهد کرد؛ هر چند کافران و مشرکان نخواهند و خود را شاهد بر چنين رويدادى معرفى مى کند. البته، با توجه به رواياتى که در تفسير و تبيين آيات الهى از پيشوايان معصوم صادر شده است، مى توان دريافت که بيش از 250 آيه از آيات قرآن، به امام مهدى (عج) و حاکميت عدل و دين، اشاره دارد. (3)
علاوه بر قرآن کريم، روايات متعددى از پيامبر وامامان معصوم (ع)، درباره ظهور موعود و منجى، صادر شده است، به اين مضمون که در آخرالزمان، فردى از فرزندان پيامبر که هم نام او است، قيام خواهد کرد و جهان را پر از عدل و داد مى کند؛ همان گونه که از ظلم و جور پر شده است.
اعتقاد به ظهور امام مهدى (ع) چنان در ميان مسلمانان ريشه دارد که علاوه بر آن که مورد قبول همه فرقه ها است و در کتب روايى مهم شيعه و سنى روايات متعددى درباره او ذکر شده است، کتابهاى متعددى نيز ويژه آن حضرت به رشته تحرير در آمده است؛ براى نمونه، مى توان از کمال الدين و تمام النعمه، اثر شيخ صدوق، الغيبة، نوشته نعمانى و کتاب الغيبة، نوشتة شيخ طوسى از علماى گذشته و منتخب الأثر، اثر لطف اللّه صافى گلپايگانى از علماى معاصر شيعه، نام برد يا به الفتن، اثر ابن حماد و الاربعين، تأليف ابونعيم اصفهانى از اهل سنت اشاره کرد. در خطبه 138 نهج البلاغه نيز، درباره امام مهدى (ع) و ظهور او مطالبى مطرح شده است.
در سنن ابوداوود که از کتابهاى مهم اهل سنّت است، در باب «ما جاء فى المهدي» حديث شماره 3735 از ام سلمه نقل شده است که: سمعت رسول اللّه يقول: «المهدى من عترتى من ولد فاطمة»؛ شنيدم پيامبر فرمود: «مهدى، از عترت من از نسل فاطمه است».
در حديث شماره 3736 از ابى سعيد خدرى نقل شده است که رسول الله (ص) فرمود: «المهدى منّى اجلى الجبهة اقنى الانف يملأ الأرض قسطا و عدلاً کما ملئت جورا و ظلما؛ مهدى، از من است. او، فراخ پيشانى و... است. زمين را از عدل و داد پر مى کند، همان طور که از ظلم و جور پر شده است». (4)
ذکر اين نکته مناسب است که به اعتقاد شيعه، امام مهدى (ع) فرزند امام حسن عسکرى (ع) است که در سال 255ق به دنيا آمد و اکنون در پرده غيبت قرار دارد و تا زمانى که خداوند اذن ظهور و قيام دهد، زنده است؛ ولى به اعتقاد اهل سنت، او به دنيا نيامده است؛ بلکه درآخرالزمان و حدود چهل سال پيش از ظهورش، متولد خواهد شد.
آيا درباره امام مهدى (ع) اعتقاداتى وجود دارد که شيعه و عامه (اهل سنت) در آن ها اتفاق نظر داشته باشند؟
با رجوع به روايات موجود در منابع روايى و با نگاه به کلمات بزرگان و علماى هر دو فرقه، به موارد متعددى برمى خوريم که مورد قبول و اتفاق آن ها مى باشد، از جمله:
الف. هر دو گروه، ظهور حضرت مهدى (ع) را امرى قطعى مى دانند. مرحوم شهيد صدر از علماى بزرگ شيعه در اين باره مى فرمايد: به راستى اعتقاد به حضرت مهدى درجايگاه پيشواى منتظر براى تغيير جهان به جهانى بهتر، در احاديث پيامبر (ص) به طور عموم و در روايات اهل بيت (ع) به طور خصوص آمده است و به حدى بر اين مسأله تأکيد شده است که جاى هيچ شکى براى انسان باقى نمى گذارد. (5)
همچنين مرحوم شيخ محمد رضا مظفر از ديگر بزرگان مکتب شيعه مى فرمايد: مسأله بشارت به ظهور مهدى (ع) از اولاد فاطمه (س) در آخر الزمان و اينکه زمين را از عدل و داد پر مى کند بعد از آنکه از ظلم و جور پر شده باشد، از مسائلى است که به طور متواتر از پيامبر (ص) رسيده است و مسلمانان در کتاب هاى روايى خود، آن ها را نقل کرده اند. (6)
ناصر الدين البانى از بزرگان اهل سنت مى گويد: اما مسأله مهدى، بايد دانسته شود که درباره خروج او احاديث صحيح بسيارى وارد شده است. (7)
شيخ عبد المحسن بن حمد العباد از ديگر انديشمندان اهل سنت مى گويد: همانا کثرت احاديث مهدى (ع) و تعدّد طرق آن ها و اثبات آن ها در کتاب هاى اهل سنت به حدى رسيده است که بسيار دشوار به نظر مى رسد بتوانيم بگوييم حقيقتى ندارد، مگر اينکه کسى جاهل بوده يا اهل جدل باشد، يا در سندهاى آن ها دقت نکرده باشد و بر کلام بزرگان اهل علم واقف نباشد. (8)
ب. يکى ديگر از مسائل مورد قبول هر دو گروه، موضوع فراگير بودن دعوت و حکومت حضرت مهدى (عج) است. خداوند متعال در قرآن کريم به اين مطلب اشاره کرده و مى فرمايد: (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الاْءَرْضِ) (9) خداوند، به کسانى از شما بندگان که ايمان آورده و نيکوکار شوند، وعده داده است آنان را بر روى زمين خلافت دهد.
امام باقر (ع) درباره گستره حکومت حضرت مهدى (عج) فرمود: «يملک القائم ثلاثمائة سنة ويزداد تسعا کما لبث اهل الکهف فى کهفهم، يملأ الارض عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا فيفتح الله له شرق الارض و غربها» (10) قائم 309 سال مالک زمين مى شود و در آن، حکومت مى کند؛ همان گونه که اهل کهف در غارشان درنگ کردند. زمين را پر از عدل و داد خواهد کرد، آن گونه که پر از ظلم و جور شده باشد. خداوند براى او شرق و غرب عالم را فتح خواهد کرد.
احمد بن حنبل از بزرگان عامه و سر سلسله گروه حنابله، به سندش از رسول خدا (ص) نقل کرده است که فرمود: «تملأ الارض ظلما و جورا ثم يخرج رجل من عترتى يملک سبعا او تسعا فيملأ الأرض قسطا و عدلا؛» (11) زمين پر از ستم و ظلم مى شود. در اين هنگام، شخصى از عترتم خروج مى کند و در مدت هفت يا نه سال مالک کل زمين خواهد شد. در اين هنگام، زمين را پر از عدل و داد خواهد کرد.
ج. با رجوع به روايات رسيده از هر دو گروه، پى مى بريم که همگى اتفاق دارند لقب منجى جهانى، «مهدي» است.
مرحوم علامه مجلسى از پيامبر اکرم) نقل مى کند که فرمود:
«يخرج المهدى و على رأسه غمامة فيها مناد ينادى هذا المهدى خليفة الله فاتبعوه»؛ (12)مهدى خروج مى کند، در حالى که بالاى سر او ابرى است و ميان آن ابر، کسى است که ندا مى کند: «اين، مهدى خليفه خدا است. او را پيروى کنيد».
حاکم نيشابورى از علماى حديث عامه به سند خود از ابو سعيد خدرى نقل کرده که رسول خدا (ص) فرمود: «المهدى منا اهل البيت؛ مهدى، از اهل بيت است». (13)
د. از ديگر مواردى که همه مسلمانان اتفاق نظر دارند اين که مهدى موعود (ع) از ذريه پيامبر اکرم (ص) و از فرزندان فاطمه زهرا (س) است.
امام باقر) فرمود: «المهدى رجل من ولد فاطمه؛ مهدى مردى از اولاد فاطمه است» (14).
در روايات اهل سنت از سعيد بن مسيب نقل شده است: نزد ام سلمه بودم که سخن از مهدى (ع) به ميان آمد.ام سلمه فرمود: از رسول خدا (ص) شنيدم که مى فرمود: «المهدى من ولد فاطمه؛ (15)مهدى از اولاد فاطمه است».
ابو سعيد خدرى مى گويد: رسول خدا (ص) فرمود: «لا تقوم الساعة حتى تمتلئ الارض ظلما و عدوانا. قال: ثم يخرج رجل من عترتى (اَوْ مِن اهل بيتي) يملأها قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و عدوانا؛ قيامت بر پا نمى شود تا اين که زمين پر از ظلم و جور شده باشد. فرمود: سپس مردى از عترتم يا از اهل بيتم (ترديد از راوى است) قيام مى کند و زمين را پر از عدل و داد خواهد کرد همان گونه که پر از ظلم و جور شده است» (16).
ه. نزول حضرت عيسى (ع) و اقتداى او به امام مهدى (ع) از ديگر امورى است که هر دو گروه به آن اشاره کرده اند.
ابوبصير گويد: از امام صادق (ص) شنيدم که فرمود: «و ينزل روح الله عيسى بن مريم فيصلى خلفه؛ نازل مى شود روح الله عيسى بن مريم، پس، نماز مى خواند پشت سر او (امام مهدي).» (17)
ابوهريره از راويان بزرگ عامه از پيامبر (ص) نقل مى کند: «کيف انتم اذا نزل ابن مريم فيکم و امامکم منکم؛ چگونه ايد زمانى که فرزند مريم فرود آيد؛ در حالى که امام شما فردى از خودتان است؟»
در صحيح مسلم که از اصلى ترين کتب حديثى اهل سنت است آمده است که جابر بن عبدالله انصارى از پيامبر (ص) نقل مى کند که حضرت فرمودند: دائما طايفه اى از امتم بر حق و ظاهرند تا روز قيامت. سپس فرمود: عيسى بن مريم از آسمان فرود آيد. امير آن ها به حضرت عيسى مى گويد پيش آى و براى ما امامت کن او در جواب مى گويد: خير به راستى بعضى از شما بر بعضى ديگر امير است براى اکرام خدا بر اين امت. (18)
ابوسعيد خدرى از رسول خدا (ص) نقل مى کند که آن حضرت فرمود: «منا الذى يصلى عيسى بن مريم خلفه؛ (19) از ما است کسى که عيسى بن مريم به او اقتدا کرده و نماز مى گزارد.»
و. معرفى و بيان علايم ظهور نيز از ديگر امور مورد اتفاق است.
جابر از امام باقر (ع) نقل مى کند: پس فرود مى آيد امير لشکر سفيانى (همراه لشکرش) به (زمين) بيداء. پس منادى از آسمان ندا دهد: «اى بيداء نابود کن قوم (لشکر) را». پس آن ها را در خود فرو مى برد. (20)
عايشه از پيامبر (ص) نقل کرده است: لشکرى آهنگ کعبه مى کند. پس هنگامى که به زمين بيداء درآمدند، (زمين) همه آن ها را فرو مى برد. (21)
البته موارد اتفاقى ديگرى نيز وجود دارد، مانند: امدادهاى الهى، طلوع خورشيد از مغرب، مشخصات ظاهرى امام، فراوانى نعمت در زمان ظهور، بيعت بين رکن و مقام و...
چرا اهل تسنّن معتقدند امام زمان (ع) هنوز به دنيا نيامده است؟
تمام مسلمانان، اعم از شيعه و سنى، به اصل آمدن امام مهدى (ع) و قيام او اعتقاد دارند و اين، به سبب روايات بسيار زيادى است که از پيامبر اسلام (ص) در اين باره نقل شده است که به آمدنش بشارت داده و حتى اوصاف و ويژگيهاى جسمى او را نيز ذکر کرده است؛ مانند اين که بر گونه راستش خال سياهى دارد و بين دو دندان پيشينش، فاصله است. در روايات متعددى، نسب آن حضرت نيز ذکر شده است؛ مانند اين که مهدى (ع)، از فرزندان على و فاطمه (ع) و نهمين از فرزندان حسين (ع) و ششمين از فرزندان جعفر صادق (ع) و پنجمين از فرزندان موسى بن جعفر (ع) و نام پدرش حسن (ع) است.
وجود روايات فراوان درباره مهدى موعود، اعتقاد به آمدن مهدى را در آخرالزمان، قصيده اى مسلّم ميان مسلمانان قرار داده است؛ امّا درباره ولادت آن حضرت، ميان شيعه و اکثريت اهل سنت، اختلاف است. عدم اعتقاد بسيارى از اهل سنت به ولادت حضرت مهدى (ع) علتهايى دارد، از جمله:
1. مخفى بودن ولادت آن حضرت:
آمدن مهدى موعود، از همان زمان نبى اکرم و صدر اسلام، امرى مسلَّم و شايع و مورد توجه مسلمانان بود. سلاطين و حاکمان وقت هم از آن اخبار بى اطلاع نبودند و شنيده بودند که مهدى موعود، از نسل فاطمه و حسين به وجود مى آيد و حکومت ستمکاران به دستش منقرض مى گردد و تمام زمين را از حکومت حق خود و عدل و داد پر خواهد کرد؛ به ويژه روايات متعددى که مى گفت او، نهمين از فرزندان حسين (ع)است؛ لذا از پيدايش و ظهور او، در بيم و هراس بودند و در صدد بودند به هرگونه اين خطر را از حکومت خود دفع کنند؛ به همين سبب، خانه هاى بنى هاشم به ويژه خانه امام حسن عسکرى (ع) به شدّت تحت کنترل و مراقبت مأموران مخفى و علنى دولت عباسى قرار داشت. حتى معتمد عباسى، به عدّه اى از زنان قابله مأموريت سرّى داده بود در خانه هاى بنى هاشم به ويژه خانه امام حسن عسکرى (ع) رفت و آمد کنند و مراتب را گزارش دهند.
او پس از شهادت امام عسکرى (ع)، دستور داد خانه آن حضرت را تفتيش و بازرسى کنند و گروهى از زنان قابله را فرستاد تا تمام کنيزان آن حضرت را معاينه کنند و اگر آبستنى بين آنان ديده شد، بازداشت کنند. حتّى به خانه امام عسکرى (ع) هم اکتفا نکرد و دستور داد تمام خانه هاى شهر را با کمال دقت بازرسى و کنترل کنند. (22) ولادت حضرت مهدى (عج) نيز به دليل وضعيت سخت آن زمان، مخفى بود و امام حسن عسکرى (ع) فرزند بزرگوار خود را تنها به خواص و معتمدان از شيعيان خود نشان مى داد و او را امام و حجت بعد از خود معرفى مى کرد. با اين وضعيت، طبيعى است، اهل سنّت که از اهل بيت پيامبر فاصله گرفته بودند، از ولادت آن حضرت مطلع نشوند؛ هر چند بنابر روايات رسيده از نبى اکرم (ص)، حضرت مهدى (عج) از اولاد امام حسن عسکرى (ع) و نهمين فرزند از نسل امام حسين (ع) معرفى شده بود.
2. اجتناب از برخى لوازم احتمالى پذيرش ولادت حضرت مهدى (ع):
گفتيم رواياتى که درباره مهدى موعود آمده، بسيار زياد و از نظر مضمون، بسيار متنوع است. در روايات بسيارى، از پيامبر اکرم نقل شده که تعداد امامان و خلفاى بعد از من، دوازده نفر است. مجموع روايات شيعه و سنى در اين باره 925 حديث است. در بسيارى از همين روايات، به نام دوازده نفر تصريح شده و اين که اولشان امام على (ع) و آخرشان امام مهدى موعود (عج) است و اين که نه نفر از آنان، از نسل امام حسين (ع) هستند. در تعدادى از اين روايات، تمام دوازده نفر نامشان يک به يک ذکر شده است. همچنين در روايات متعددى آمده است که مهدى (ع)، از اولاد امام على (ع) است (214 حديث) و مهدى (ع) از اولاد فاطمه (س) است (192 حديث) و امام مهدى (ع) نهمين از اولاد امام حسين (ع) است ( 148حديث) و امام مهدى (عج) از اولاد امام محمد باقر (ع) است
(103 حديث) و امام مهدى (عج) ششمين اولاد امام جعفر صادق (ع) است (99 حديث) و اين که امام مهدى (ع) فرزند امام حسن عسکرى (ع) است ( 145 حديث) و نام پدر مهدى، حسن است (148 حديث). براى اطلاع تفصيلى، مراجعه کنيد به کتاب منتخب الأثر، نوشته آيت الله صافى گلپايگانى که اين احاديث را به تفصيل و با ذکر منابع و مصادر شيعى و سنى آن نقل کرده است.
با توجه به اين احاديث چنين به نظر مى رسد که پذيرش ولادت حضرت مهدى (ع) از امام حسن عسکرى (ع) توابعى دارد که تأييد عقيده شيعه در امامت و خلافت بلافصل امام على (ع) و يازده فرزندش است و اگر اهل سنت آن را بپذيرند، مى بايست خود را به زحمت و تکلّف انداخته و به گونه اى در صدد توجيه برآيند؛ يعنى، پذيرش ولادت حضرت مهدى (ع) به طور حتم و لزوم، به پذيرش نظر شيعه در مسأله خلافت و امامت نمى انجامد؛ ولى اهل سنت را مقابل انبوهى از روايات قرار مى دهد که بايد خود را به زحمت و مشقت توجيه آن روايات بيندازند، لذا از اصل، ولادت آن حضرت را منکر مى شوند.
ناگفته نماند شيعه، به دليل عقلى، لزوم وجود امام را در هر عصر و دوره اثبات مى کند و معتقد است هيچگاه زمين از حجت خدا و واسطه فيض خالى نيست؛ ولى اهل سنت، اينگونه مسايل و ادله عقلى را قبول ندارند.
نظر عامه (اهل سنت) درباره ولادت امام مهدى (ع) چيست؟
ميان عامه درباره اين موضوع دو ديدگاه وجود دارد:
الف. اکثر آنان ولادت امام مهدى (ع) را قبول ندارند؛ بلکه معتقدند او در آخر الزمان به دنيا مى آيد.
ب. برخى از آنان، ولادت حضرت را پذيرفته اند؛ براى نمونه، موارد زير ارائه مى شود:
1. محمد بن يوسف شافعى در کتاب البيان فى اخبار صاحب الزمان، مى گويد:
در تأليف کتاب، اخبار و روايات مربوط به مهدى صاحب الزمان را از غير از طرق شيعه نقل کرده ام؛ هرچند آنچه شيعه در اين زمينه معتقد است و پذيرفته است، صحيح و نقل آن، درست است.
اين کتاب، بر 25 فصل مشتمل است که در هر فصل، تنها رواياتى را که از ديدگاه اهل سنت معتبر است، نقل مى کند. برخى از فصلهاى کتاب عبارت است از: مهدى در آخرالزمان خروج مى کند؛ مهدى از نسل فاطمه زهرا است؛ حضرت عيسى در آخرالزمان به او اقتدا مى کند؛ نام و کنيه اش، همانند پيامبر اکرم است؛ صفات و رنگ و کهرهى حضرت مهدي؛ مهدى، امام صالحى است که خليفة الله است.
فصل بيست و پنجم اين کتاب، در اين زمينه است که مهدى از زمان غيبتش که در سرداب سامرا اتفاق افتاد، تاکنون زنده و باقى است. او، به اشکالاتى که در زمينه طول عمر حضرت و غيبت آن بزرگوار وجود دارد، پاسخ ميدهد.
2. محمد بن طلحه شافعى در کتاب مطالب السؤول فى مناقب آل الرسول مى گويد:
مهدى منتظر، در سال 258 ق، در سامرا متولد شد. پدرش، حسن بن على بن محمد بن على الرضا بن موسى الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن على زين العابدين بن حسين بن على المرتضى است. نام او محمد و کنيه اش ابوالقاسم و از القاب او حجت و خلف صالح و منتظر است.
سپس رواياتى را از پيامبر درباره مهدى (ع) موعود نقل مى کند مبنى بر اينکه: «مهدى، از نسل من و از فرزندان فاطمه و همنام من است؛ در آخرالزمان قيام مى کند و زمين را از عدل و داد پر مى کند، بعد از آن که از ظلم و جور پر شده است. اين قيام، حتمى است، حتى اگر يک روز از عمر دنيا بيشتر باقى نمانده باشد». وى پس از ذکر اين روايات، آن ها را بر همان ابوالقاسم محمد بن حسن بن على على ابن ابيطالب متولد 255 ق تطبيق مى کند و به اشکالها و شبهاتى که در اين باره ممکن است مطرح شود، پاسخ مى دهد.
3. سبط ابن جوزى حنفى در کتاب تذکرة الخواص مى گويد: حضرت حجت مهدى، محمد بن حسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابيطالب است. کنيه او، ابوعبدالله و ابوالقاسم است و او است حضرت حجت و صاحب الزمان و قائم منتظر.
سپس از عبدالله ابن عمر روايتى نقل مى کند که رسول گرامى اسلام گفت: در آخرالزمان، مردى از فرزندان من قيام مى کند که نام او همانند نام من و کنيه اش همانند کنيه من است و زمين را از عدل و داد پر مى کند پس از آن که از ظلم و جور پر شده است.
4. عبدالوهاب شعرانى در کتاب اليواقيت و الجواهر، که در بيان آراى اکابر و بزرگان علماى اهل سنّت در مسائل مختلف عقيدتى است، فصلى را به وقايعى که پيش از روز رستاخيز و پايان دنيا حتما اتفاق مى افتد، اختصاص داده است که يکى از آن وقايع، قيام حضرت مهدى است که مفصلاً درباره آن بحث کرده است. او از قول برخى از اکابر علماى اهل سنت، نقل مى کند که «مهدى، فرزند حسن عسکرى است که در نيمه شعبان سال 255 ق متولد شد و زنده باقى خواهد ماند، تا با عيسى ظهور کند و اکنون که سال 958 هجرى است، 703 سال از عمر شريف او مى گذرد».
نيز از قول شيخ محيى الدين عربى چنين نقل مى کند: خروج مهدى، حتمى است بعد از آن که زمين از ظلم و جور پر شود؛ به گونه اى که حتى اگر يک روز از عمر دنيا بيشتر باقى نمانده باشد، حتما مهدى قيام مى کند و زمين را از عدل و داد پر مى کند. او، از نسل پيامبر اکرم (ص) و فاطمه (س) است و جدش، حسين بن على بن ابيطالب است و پدرش حسن عسکرى، فرزند على النقى، فرزند محمد التقى، فرزند على الرضا، فرزند موسى الکاظم، فرزند جعفر الصادق، فرزند محمد الباقر، فرزند زين العابدين على، فرزند حسين، فرزند امام على بن ابى طالب (عليهم السلام)، است. اسمش، اسم رسول خدا و چهره اش، شبيه رسول خدا است و.... (23)
ما به ذکر همين چند نمونه بسنده مى کنيم. براى اطلاع بيشتر مراجعه کنيد به: کفاية الموحدين نوشته شيخ طبرسى و الامام المهدى، اثر سيد محمدکاظم قزويني.
مرکز تخصصى مهدويت
پى نوشت ها :
1. .fotorism
2. و لقد کتبنا فى الزبور من بعد الذکر أنَّ الارض يرثها عبادى الصالحون؛ در «زبور» بعد از ذکر (تورات) نوشتيم: «بندگان شايسته ام وارث (حکومت) زمين خواهند شد».
3. ر.ک: معجم احاديث الامام مهدى، ج 5.
4. الطرائف، ترجمه داوود الهامى، ص 347.
5. بحث حول المهدى، ص 103 و 104.
6. عقائد الاماميه، ص 77.
7. ناصرالدين البانى، حول المهدى، مجله التمدن الاسلامى، سال 1371 ق.
8. عبدالمحسن بن حمدالعباد، «عقيدة اهل السنة والاثر فى المهدى المنتظر»، مجله جامعة اسلاميه، ش 3.
9. سوره نور آيه 55.
10. بحار الانوار، ج 52، ص 390.
11. مسند احمد، ج 3، ص 28.
12. بحارالانوار، ج 51، ص 81.
13. مستدرک حاکم، ج 4، ص 557.
14. بحار الانوار، ج 51، ص 43.
15. سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1386، ح 4086.
16. مسند احمد، ج 3، ص 36.
17. کمال الدين، ج 2، ص 345،باب 33، ح 31.
18. صحيح بخارى، ج 3،ص 1272، ح 3265.
19. صحيح مسلم، ج 1، ص 137.
20. مسند احمد، ج 1، ص 84.
21. غيبت نعمانى، ص 279، ح 67.
22. صحيح بخارى، ج 2،ص 279، ح 2012.
23. الارشاد مفيد، اعلام الورى شيخ طبرسى، اصول کافى مرحوم کليني.
24. اليواقيت و الجواهر، ج 2، ص 143.
25. کتاب مزامير، مزمور 37، بندهاى 9 38 .
26. همان، مزمور 72.
27. همان.
28. کتاب اشعياى نبى، باب 59.
29. همان، باب 32.
30. کتاب زکرياى نبى، باب 14.
31. کتاب دانيال نبى، باب 12.
32. کتاب حبقوق نبى، فصل 2، بندهاى 3.
33. انجيل متى، باب 24.
34. انجيل مرقس، باب 13.
35. انجيل لوقا، باب 12.
36. انجيل يوحنا، باب 5.
37. مستر هاکس آمريکائى، قاموس کتاب مقدس، به نقل از کتاب ظهور حضرت مهدي (ع) از ديدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان، نوشته سيد اسدالله هاشمى شهيدي.
38. فروردين يشت، از اوستا، فقره 129.
39. پورداد، سوشيانس، ص 10 و 8.
40. دينکرد، کتاب نهم، فصل 58، فقره 15.
14. . oshida
42. اوشيدرى، دانش مزديسنا، ص 137.
43. وينکرد، کتاب نهم، فصل 32، فقره اول.
44. پور داود، سوشيانس، ص 46.
45. بندهش هندى، بخش 26.
46. يادگار جاماسب (جاماسب نامه)، ترجمه صادق هدايت، ص 8 و 117.
47. اوستا، زامياد يشت، ص 94، يسنا ص 3 و 13.
48. اوپانيشاد، ترجمه محمد دار اشکوه، ج 2، ص 637.
49. بشارات عهدين، ص 246.
50. همان.
51. همان، ص 272.
52. همان، ص 245.
53. اين مطالب درباره انجمن حجتيه از کتاب جريان ها و سازمان هاى مذهبى و سياسى، نوشته رسول جعفريان ص 268 چاپ انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامى، پاييز 83، استفاده شده است که با دقت در مطالب، پاسخ سؤال به طور مشروح روشن مى شود.