تاثيرهاى اجتماعى اعتقاد به مهدويت
  • عنوان مقاله: تاثيرهاى اجتماعى اعتقاد به مهدويت
  • نویسنده: حسن عبدى پور
  • منبع:
  • تاریخ انتشار: 18:3:30 1-9-1403


اشاره

يکى از مهم ترين اصل هاى شيعه که استمرار تعليمات ناب اسلامى را در جوامع اسلامى، سبب شده است، ايده ى مهدويت است .
ايده ى مهدويت را از ديدهاى گوناگونى مى توان بررسى کرد . يکى از آن ديدها، تحليل اين عقيده از منظر جامعه شناختى است .
اين نوشتار، آثار جامعه شناختى عقيده به منجى جهان را در سه بعد «دينى - اجتماعي» ، «تربيتى - اجتماعي» ، «سياسى - اجتماعي» بررسى کرده است .

مقدمه

يکى از مهم ترين اصل هاى انديشه ى تشيع که در عصر غيبت، استمرار تعليمات ناب اسلامى و شيعى را در جوامع مسلمان سبب شده و راه پيش روى بشريت و آينده ى آنان را تا پايان تاريخ روشن ساخته، اصل اصيل مهدويت است . اين اصل اميد بخش، حرکتى است از سرچشمه ى توجه به امام و هادى و راهبرى زنده و آسمانى اما در پس پرده ى غيب .
با تمسک به اين اصل روشن، مؤمنان و مسلمانان، هرگز، در دنياى مدرن و صنعتى و بى خدايى معاصر، تنها و سرگشته نمى مانند و در هر فتنه و مصيبتى - آن گونه که در بيان زيباى روايات آمده است - به حصن حصين اين انديشه ى الهى (انتظار فرج) پناه مى برند و براى حل مشکلات فردى و اجتماعى خود از آن يار غايب از نظر، چاره جويى مى کنند .
اينک، در دنيايى که در آن، حکام و سياست مداران، در پى اجراى دستورها و فرمان هاى الهى نيستند، بلکه مى خواهند هر چه بيش تر به مطامع مادى خويش دست يابند، انديشه اى که مى تواند به معناى واقعى کلمه «منجي» و نجات بخش بشريت از آلام بى خدايى و افسردگى باشد، همانا انديشه ى مترقى «مهدويت» است .
پرداختن به اين انديشه و کاويدن زواياى گوناگون آن، انديشه ى احياى مجدد دين در عصر کفر را به ارمغان مى آورد .
آن چه ضرورت پرداختن به اين مبحث مهم را دو چندان مى کند، لزوم تدارک تئوريک براى حکومت دينى جمهورى اسلامى ايران است . حکومت دينى ما بر طرح تئوريک «تبيين و ترويج فرهنگ مهدويت» و پژوهش در عرصه هاى گوناگون مرتبط به اين امر، متولد شده است .
در تبيين تاثيرهاى اجتماعى اعتقاد به مهدويت بر جامعه، ابتدا مى توان دو نوع کلى تاثير اجتماعى را بازشناسى کرد . نوع يکم «تاثير غير مستقيم» بر جامعه است .
در اين بخش، فرايند عينى اعتقادات، از جمله اعتقاد به مهدويت، مجموع جامعه، اعم از معتقدان و غير معتقدان، را متاثر مى سازد؛ يعنى، بسيارى از فرايندهاى جمعى و گروهى در جامعه، پس از ايجاد، داراى انعکاس و بازتابى وسيع تر از حيطه ى گروه ايجاد کننده است . در بررسى تاثيرهاى اجتماعى مهدويت، از اين نوع تاثيرها نمى توان غافل بود . البته، توضيح بيش تر اين ها، در بخش «تاثيرهاى مستقيم» بيان مى گردد .
تاثيرهاى مستقيم هر فرايند آگاهانه، عمدتا، از اتخاذ مبانى بينشى و نگرشى خاص در مورد موضوع مورد نظر و در افراد و گروه هاى مرتبط، شکل مى پذيرد . اين نگرش و بينش را مى توان در حيطه ى امور دينى، به "اعتقاد" تعبير کرد .
شکل گيرى بينش و نگرش در درون افراد، واکنش هايى را در حيطه ى رفتارى آنان به وجود مى آورد که مى توان از آن به "کنش هاى رفتارى" تعبير کرد . آن گاه که کنش هاى رفتارى از حد فرد گذشت و به گروه ها منتقل شد و واکنش هاى رفتارى به نحو جمعى صورت پذيرفت، فرايند «تاثير و تاثر اجتماعي» آغاز مى گردد .
اعتقاد به مهدويت نيز آن گاه که از حد بينش و نگرش مى گذرد و به حيطه ى رفتارى - و خصوصا رفتار فردى - سرايت کند، داراى تاثيرها و نمودهاى عينى بر جامعه ى دينداران خواهد بود .
براى بررسى تاثيرهاى اجتماعى اعتقاد به مهدويت، از منظر جامعه شناختى، لازم است در ابتدا به ابعاد گوناگون اين تاثيرها اشاره شود .
ابعاد اجتماعى تاثيرهاى اعتقاد به مهدويت، عمدتا، به سه گروه «دينى - اجتماعي» و «تربيتى - اجتماعي» و «سياسى - اجتماعي» تقسيم مى شود .

الف) تاثير دينى - اجتماعى

تاثير دينى - اجتماعى مهدويت، عمدتا، شامل رفتارهاى دينى مى گردد که به نحو جمعى صورت مى پذيرد . به عنوان شاخص هايى از اين بعد، مى توان به موارد زير اشاره کرد:

1- گرامى داشت مراسم نيمه ى شعبان نيمه ى شعبان، عيد انتظار، عيد نور، عيد عدالت جهانى، عيد اعلام نشاط، آگاهى، روشنى ضمير، توجه به منتظران، و نمايش شادمانى ها و زوال تاريکى ها و امنيت و وحدت در جامعه ى جهانى اسلام است .

2- برگزارى ادعيه ى خاص حضرت در حقيقت، دعا و توسل، دو نياز آدمى و دو بال پرواز او براى فرار از دل مردگى حاکم بر فضاى زندان دنيا هستند . همين امر، انسان را بر آن مى دارد تا در پى دستيابى به عواملى باشد که او را در راه درک مفاهيم ادعيه و زيارت، يارى مى رسانند . در يک کلمه بايد گفت، ترتيب و فراز و نشيب دعا با نيازهاى پيچيده ى روح انسانى، هماهنگ است .

3- توجه به اماکن ويژه ى حضرت مسجد جمکران، در حال حاضر، ميعادگاه ميليون ها انسان عاشق و علاقه مندى است که به شوق ديدار و توسل و ايجاد ارتباط در آن گرد هم مى آيند تا با مقتداى خويش تجديد ميثاق کنند .
امام مهدى (عج) به حسن جمکرانى فرموده اند: «به مردم بگو، به اين مکان (مسجد مقدس جمکران) رغبت کنند و آن را عزيز دارند .» . اين مکان مقدس، تحت توجهات خاصه ى حضرت بقية الله الاعظم، ارواحنا فداه، قرار دارد .

4- صدقه دادن به قصد سلامتى امام عصر (عج) صدقه دادن براى سلامتى حضرت، از جمله تکاليفى است که منتظران آن امام بزرگوار، در عصر غيبت بر عهده دارند . بدون شک، آن حضرت، بى نياز از آن است که منتظران، براى سلامتى اش صدقه بدهند، ولى ابراز ارادت به آن بزرگوار و اعلام تبعيت از آن حضرت، نشانه ها و علايمى دارد که از آن جمله مى توان علاقه به سلامتى حضرت اش را عنوان کرد .
از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده است که «هيچ بنده اى ايمان نياورد، مگر آن که من، نزد او، از خودش محبوب تر باشم، و خاندان ام، از خاندان اش، نزد او محبوب تر باشند، و عترت من، نزد او، از عترت خودش محبوب تر باشند، و ذات من، از ذات خودش، نزد او محبوب تر باشد» (1) ، با اين حساب، اگر براى سلامتى خود يا خانواده ى خودمان صدقه مى دهيم، بايد براى سلامتى کسى که از ما و خاندان مان عزيزتر است، صدقه بپردازيم .
مرحوم سيد بن طاووس به فرزندش چنين سفارش مى کند:
. . . پس در پيروى و وفادارى . . . نسبت به آن حضرت به گونه اى باش که خداوند و رسول او و پدران آن حضرت و خود او از تو مى خواهند . حوائج آن بزرگوار را بر خواسته هاى خود مقدم بدار، هنگامى که نمازهاى حاجت را به جاى مى آورى . صدقه دادن از سوى آن جناب را پيش از صدقه دادن از سوى خودت و عزيزان ات قرار بده . (2)
هديه دادن ثواب اعمال مستحب به آن امام شريف، از ديگر مصاديق ابراز ارادت به آن حضرت است . در زندگى روزمره، هديه و چشم روشنى، گذرگاهى براى اعلام دوستى و نيز رفع کدورت ها است . روايات فراوانى از پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله در اين خصوص وارد شده است در روايت آمده است:
به هم ديگر هديه بدهيد تا رشته ى محبت تان استوار شود؛ زيرا، هديه، محبت را بيفزايد و کينه و کدورت را از ميان ببرد . (3)
هديه کردن پاداش اعمال به امام عصر عليه السلام منحصر به ثواب نماز نيست، بلکه ثواب و پاداش هر عمل خيرى را مى توان مشمول اين نکته قرار داد . مرحوم نورى طبرسى در النجم الثاقب، حج کردن به نيابت از سوى آن حضرت را مثال زده است و گفته، اين کار، از قديم، در ميان شيعيان، امرى مرسوم بوده است . (4)
هديه ى پاداش اعمال نيک به ساحت قدسى حضرت مهدى عليه السلام امر پيچيده اى نيست و به مقدمات عريض و طويلى نياز ندارد، بلکه همين که انسان نيت کند ثواب فلان عمل نيک، هديه اى به امام عصر عليه السلام باشد، کفايت مى کند .
هديه دادن پاداش اعمال نيک به حضرت ولى عصر عليه السلام، قبولى و ازدياد پاداش را به دنبال مى آورد .

5- توجه به نظارت حضرت در شب هاى قدر بر کارنامه ى ساليانه ى افراد شب قدر، همان شبى است که در تمام سال، شبى به خوبى و فضيلت آن نمى رسد و عمل در آن، بهتر از عمل در هزار ماه است . در آن شب، امور سال، مقدر مى شود و ملائکه و روح - که اعظم ملائکه است - به اذن پروردگار، در آن شب به زمين نازل مى شوند و به خدمت امام زمان عليه السلام مشرف مى شوند و آن چه براى هر کس مقدر شده است، بر امام عليه السلام عرضه مى دارند .

6- توسل هاى جمعى به حضرت ما، در توسل ها که واژه ى «شفيع» را به کار مى بريم، ابعاد فردى و شخصى و انسانى آن را در نظر مى گيريم، اما هنگامى که واژه ى «منجي» و «موعود» را به کار مى بريم، رسالت اجتماعى را در نظر مى گيريم . «منجي» جمع و جامعه و روابط اجتماعى و . . . را نجات مى دهد . چون در روابط اجتماعى، تعدى وجود دارد، استثمار و استعباد به وجود مى آيد و عده اى، براى هميشه، از حقوق انسانى محروم مى شوند . در اين جا «منجي» ، معنا دارد . رسالت اجتماعى اين است که انسان هاى مستضعف را که نظام هاى اجتماعى، به دلايل مختلف، آنان را اسير خود و خواسته هاى مادى شان کرده اند، برهاند . او، بندهاى استعمار و . . . را پاره مى کند و زمينه را براى رشد و استفاده از قابليت هاى انسانى فراهم مى کند .
در حديث آمده است که «يملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا» . قسط و عدل، واژه هاى اجتماعى اند، نه فردى . ايشان مى آيد تا جوامع را نجات بدهد و روابط قدرت را که نامتعادل است، تعادل بدهد و روابط ثروت را که نامتوازن است، موزون کند و روابط منزلت و حيثيت را که نامتوازن است، سر و سامان دهد .
از حقايق تاريخى و بيانات روايى و نظاير آن، استفاده مى شود که حضرت حجة بن الحسن (عج) پيوسته، پناه بيچارگان اند و هرگاه شخصى درمانده شود و از ايشان استمداد کند، به فريادش خواهند رسيد .
اين مسئله، از دو جهت اهميت دارد: يکى اين که امام زمان (عج) پناه و فرياد رس همگان است و ديگر اين که از وظايف شيعيان، اين است که در شدايد و گرفتارى ها، به آن حضرت توسل جويند تا آنان را از دشوارى ها برهاند و مشکلات شان را چاره سازد .
بحث گسترده درباره ى اين دو جهت و شرح حال نجات يافتگانى که در طول زمان غيبت به آن قدرت الهى رو آورده و از لطف اش بهره مند گشته اند، از حوصله ى اين نوشتار خارج است، اما به اختصار، مطالبى را يادآور مى شويم:

منصب پناهگاهى و فريادرسى از مناصب الهى و شئون ولايى امام عصر (عج) پناه دادن درماندگان و فريادرسى بيچارگان است . در زيارتى که سيد بن طاووس نقل کرده، خطاب به آن حضرت مى خوانيم:
سلام الله و برکاته و تحياته و صلواته على مولاى صاحب الزمان و صاحب الضياء و النور . . . . والکهف و العضد
يکى از القاب آن بزرگوار، «کهف» است . کهف، به معناى پناهگاه است . او، ملجا هر دردمند و پناهگاه هر گرفتارى است که به حضرت اش پناه آورد و به آستان اش دست نياز برآورد .
در همان زيارت آمده است:
السلام على مفرج الکربات (5) ؛
سلام بر گشاينده ى سختى ها و دشوارى ها .
در دعاى بعد از نماز زيارت آن حضرت نيز چنين عرضه مى داريم:
اللهم! صل على حجتک فى ارضک . . . . و مفرج الکرب و مزيل الهم و کاشف البلوى (6) ؛
پروردگارا! درود و رحمت فرست بر حجت ات در زمين ات . . . . که گشاينده ى رنج و مشقت و بر طرف کننده ى اندوه و غم و دافع بليات است .
يکى ديگر از القاب حضرت مهدى (عج)، «غوث» و «غياث (فريادرس)» است . در زيارت آل ياسين مى گوييم:
السلام عليک ايها العلم المنصوب و العلم المصبوب و الغوث والرحمة الواسعة (7) ؛
سلام بر شما اى پرچم برافراشته شده و اى دانش سرشار (ريخته شده) و اى فريادرس و رحمت گسترده
آرى، او، «کهف» و پناهگاه است، «غوث» و فريادرس است، «مفرج الکرب» و گشاينده ى رنج است و «مزيل الهم» و زداينده ى غم است، «کاشف البلوي» و برطرف کننده ى بلا است .

راه رهايى از دشوارى ها شيعه، هرگز در برابر دشوارى ها و مشکلات زندگى، از پاى در نمى آيد و به هنگام سختى ها و شدايد، خود را نمى بازد و در هجوم درد و رنج، از درون نمى شکند، بلکه به صاحب امر خويش، يعنى حضرت مهدى (عج) متوسل شده و شفاى درد و حل مشکلات را از آن چشمه ى رحمت و معدن مهربانى و فتوت مى جويد . چه بسا اگر انسان در موقع اضطرار و گرفتارى از امام زمان اش غافل بماند و به جاى استمداد از او به ديگران - که خود، محتاج لطف و نيازمند فيض وى هستند - دست نياز دراز کند، در انجام دادن وظيفه کوتاهى و به ولى نعمت و مولاى خويش بى اعتنايى کرده باشد، و از اين رو، سزاوار نکوهش است .
از حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام روايت شده است که فرموده اند:
اذا نزلت بکم شدة فاستعينوا بنا على الله و هو قول الله: «و لله الاسماء الحسنى فادعوه بها» ؛
هرگاه سختى و دشوارى به شما رو آورد، به واسطه ى ما از درگاه الهى کمک بخواهيد . همين است مراد سخن خداوند که فرموده: «و براى خدا، نام هاى نيکو است پس او را به آن نام ها بخوانيد .» .
گر چه براى استمداد از امام زمان (عج) دعاها و نمازهاى مخصوصى وارد شده و توسلات و عريضه نگارى ها و زيارت هايى نقل گرديده که هر يک نيز در تقرب به آن حضرت و نجات از اندوه و پريشانى، تاثير به سزايى دارد، ولى آن چه سبب عنايت خداوند و لطف مولا مى گردد، پيوند قلبى و ارتباط روحى با حضرت اش است . از اين رو، کمک خواستن از آن بزرگوار، منحصر به الفاظ و کيفيت مخصوص و زمان و مکان ويژه نيست، بلکه هر وقت و هر جا دل سوخته اى از ژرفاى جان و از صميم قلب، حجت خدا را بخواند و به حقيقت دست نياز به سوى وى دراز کند و دل از هر چه غير او است، برگيرد و مضطر لطف و عنايت اش گردد، قطعا، مورد توجه آن بزرگوار قرار مى گيرد و از گرفتارى و رنج و محنت رهايى مى يابد .

ب) اثرات تربيتى - اجتماعى

انتظار امام و امت «امام و امت هر دو منتظرند: امت، در انتظار امام و منتظر خويش است و امام نيز همواره در انتظار به سر مى برد . پس منتظر امت خود منتظر است؛ يعنى، چشم به راه فرشته ى حق است که در رسد و پيام قيام را برساند و او را به ظهور فراخواند تا او در پهنه ى آشکار زندگى، گام گذارد و رستاخيز خويش را بياغازد و انقلابى اصولى و فراگير در کار زندگى انسان درافکند و آن همه کوشش هاى نافرجام براى ساختن جامعه ى انسانى را به فرجامى راستين برساند و رسالت الهى خويش را که براى آن ذخيره شده است، به انجام برد .
انتظار، در روان ژرف و بيکران امام منجى - که قلب جهان است - حالتى ويژه دارد و با انتظارهاى ديگر تفاوتى اصولى . انتظار ما، به فراخور روان ها و انديشه هايى که در انتظار به سر مى برند و با شور و سوز و احساس هايى که منتظران دارند، ارتباط دارد و ژرفايى و گستردگى آن در همين رابطه مشخص مى گردد . هر کس، در ارتباط با پايگاه فکرى و آرمانى و نوع هدف ها و احساس هايى که دارد، در انتظارهايى متناسب به سر مى برد . هدف و آرمان، هر چه والاتر باشد، انتظار تحقق آن و فرا رسيدن روزگار شکوفايى آن نيز بيش تر و شورانگيزتر است . بنا بر اين اصل، انسان هاى بزرگ و احساس مندى که در انديشه ى ساختن جامعه ى انسانى اند و به آرمان والاى حقوق انسان و ارزش انسان فکر مى کنند و همواره تفسير درست و معقول انسان را در کتاب تکوين و تدوين مى جويند و در راه اين هدف بزرگ از احساس هاى الهى - انسانى پر شورى برخوردارند، انتظارى متناسب با اين آرمان بزرگ دارند و آمادگى و تلاش ها و کوشش هايشان، هماهنگ با عظمت آرمان شان است . از اين رو چنين انسان هايى، تمامى نيروها و امکانات خود را بر سر اين آرمان مى نهند و تا واپسين لحظات حيات، دست از تلاش بر نمى دارند و سرانجام، زندگى را نيز فدا مى کنند . !
نمونه هاى کامل اين انتظارها و آمادگى ها و آرمانگرايى ها را در زندگى پيامبران عليهم السلام مى بينيم . پيامبران، با همه ى تفاوت هايى که در محيطها و جريان مبارزات خويش داشتند، در اصول و هدف ها و نوع فداکارى هايى که براى دستيابى به آن انجام مى دادند، مانند هم بودند . پيامبران الهى، در هر دوره اى که رسالت يافتند، به سعادت انسان ها انديشيدند و براى اين مهم، کاملا آمادگى داشتند و در انتظار چنين هدفى به سر مى بردند . سراسر تاريخ، گواه راستين چنين انتظارها و آمادگى ها و احساس هاى پر شور و فداکارى هاى بى نظير و هدفدارى هاى بى مانند است .
پيروان پيامبران و ديگر انسان هاى دل سوز نيزهمواره در راه آرمان هاشان تلاش کردند و در انتظار پيدايى و تحقق هدف هاى والا، زندگى خويش را به سر آوردند .
بنابراين، همه ى انسان هاى صالح و هدفدار، در همه ى دوران زندگى، داراى خصلت انتظار بوده اند، و انتظار، تحقق بخش جوهر اصلى حرکت و عمل ايشان بوده است . لذا مى توان گفت، انتظار، مفهومى جامع و فراگير در همه ى ادوار تاريخ انسان بوده است .
امام مهدى (عج) مى داند که با قيام خود چه حوادثى پديد مى آورد و چه تحول و دگرگونى در زندگى ما ايجاد مى کند و انسان ها را به چه اوج و فرازى مى رساند و چه موانعى از سر راه انسان برمى دارد و چه دردها و رنج ها و نادانى ها و گمراهى ها و محروميت ها و ديگر نابه سامانى هايى را ريشه کن مى کند، از اين رو، همواره و هر لحظه، انتظار به وقوع پيوستن آرمان هاى بزرگ الهى و انسانى را دارد . اين انسان صالح و نمونه ى الهى که نسخه ى دومى ندارد، به هدف هاى خود عشق مى ورزد، و عشق او به هدف هايش، شايسته ى والايى مقام و بى کرانى روح با عظمت او است . رسالت او و فلسفه ى غيبت او، همه و همه، دراين خواست الهى نهاده شده است .
وجود او و آرمان ها و عشق ها و مهربانى هاى او، همه، خدايى است . او، جز به حق و رضاى او، به چيزى نمى انديشد و به سعادت انسان و نجات اجتماعات بشرى نيز عشقى الهى دارد، و انتظار او براى تحقق اين آرمان ها نيز خدايى است .
در برخى از احاديث، انتظار فرج، برترين کارها به شمار آمده است . شايد يکى از علل اين گونه آموزش ها، اين بوده است که پيروان امام مهدى (عج) بکوشند تا خود را به امام شان نزديک کنند و مانند او بينديشند و امت با امام، در انتظار به سر برند . در حالت انتظار، بهترين شيوه ى پيوند و همسويى و همدلى با امام نهفته است، و غفلت از انتظار و معناى صحيح آن، باعث بى خبرى و بى احساسى نسبت به سوزها و شورهاى امام موعود است .
شايد در دوران غيبت انتظار راستين براى فرج، نخستين راه بيعت و هم پيمانى با امام موعود باشد؛ زيرا، انتظار، حضور در متن جريان ها و حوادث پيش از ظهور است و مايه ى يادآورى هدف ها و آرمان هاى امام موعود (عج) و زمينه ى آگاهى و هوشيارى و بيدارى هميشگى است . در حال انتظار نبودن، به معناى غفلت و بى تفاوتى و بى خبرى است، پس چه سان مى توان خود را منتظر دانست و در انتظار مقدم گرامى امام بود، و محضر او را درک کرد؟
از اين نظر، جامعه ى منتظر، بايد چون خود امام، منتظر باشد و هر حادثه ى عظيم و ويران کننده و هر بازدارنده و ياس آفرينى، او را از تحقق هدف هاى مورد انتظار مايوس نکند و در راه آن هدف ها از پويايى و تلاش بازندارد و همواره به امام خود اقتدا کند .
تاثيرهاى تربيتى - اجتماعى مهدويت بر جامعه، شامل شاخصه هايى مى گردد که به نوعى در ابعاد تربيتى انسان هاى جامعه اثر مى گذارد . بارزترين نمونه ى تاثيرهاى تربيتى - اجتماعى مهدويت، عبارت است از:

1- ايجاد روحيه ى اميدوارى به آينده اى روشن ما، انسان ها، منتظر تحقق ارزش ها هستيم، ولى به طور فردى و به طور نوعى، آن ها را نمى بينيم؛ يعنى، نوع انسان متعارف، در تحقق اين ها در زندگى جمعى، شکست خورده است . حال آيا بايد انسان، دچار ياس شود و خود را ببازد؟ انتظار مهدى موعود، عجل الله تعالى فرجه، پيام اميد است و به بشر سرخورده، اميد مى بخشد و مى گويد، روزى، يک مرد الهى، آن چه را آرزوى تو است، يقينا، براورده خواهد کرد .
يکى از ويژگى هاى نسل منتظر، اميدوارى و نگرش مثبت به آينده ى جهان است . اگر ما خودمان را در اين شرايط ببينيم و تصور کنيم که منتظر دادگستر و عدل گستر جهان هستيم، براى برپايى آن اهداف تلاش خواهيم کرد . اگر اميد نباشد، انسان، دچار افسردگى خواهد شد . اگر باور داشته باشيم جهان آينده، به دست نا اهلان اداره خواهد شد، احساس نااميدى و خطر خواهيم کرد .
بنابراين، اعتقاد به مصلح جهانى، از نظر روانى هم براى جامعه ى بشرى، ارزش عظيم و فراوان دارد؛ زيرا، اگر نااميدى و ياس، در فردى زنده شود، سعادت و خوش بختى آن فرد، در معرض سقوط حتمى قرار خواهد گرفت .
مفهوم اميدوارى، داراى دو بعد «ذهني» و «عيني» است . منظور از اميدوارى در بعد ذهنى، مجموعه تفکرات، تمايلات، انگيزه ها، عادات، خوى هاى مثبت است که شخصى اميدوار، در حيطه ى ذهن خود از آن برخوردار است .
منظور از اميدوارى در بعد عينى، مجموعه اعمال، رفتارها، کنش ها، واکنش هايى است که شخص اميدوار، به نحو مثبت و جهت دار و فعال، در مواقع گوناگون، از خود نشان مى دهد .
هر يک از اين ابعاد، خود داراى مؤلفه هايى است که با بررسى آن مؤلفه ها، مى توان به ميزان وجود روحيه ى اميدوارى در اشخاص پى برد . نمودار زير، اين مؤلفه ها را نشان مى دهد .
(؟)

2- غايت مند سازى خلقت در تربيت، بر اين نکته تاکيد مى شود که زندگى بى هدف، قطعا، به پوچى و به بحران هويت مى انجامد . براى جلوگيرى از شيوع اين روحيه، خصوصا در جهان صنعتى که مشکلات فراوانى را پيش روى انسان ها قرار مى دهد، بايد به کانونى براى حرکت و تلاش، توجه کرد . انديشه ى مهدويت، مى تواند به انسان بياموزد که جهت رسيدن به «جامعه ى آرمانى به محوريت امام مهدى (عج)» ، همواره بايد به اين کانون فکر کرد و فعاليت هاى خود را بدان سو معطوف ساخت . طبيعى است که اين فعاليت، انسان، را از پوچى مى رهاند و به سوى زندگى مالامال از حرکت و نشاط سوق مى دهد . از ديدگاه چنين انسانى، عدالت، نه تنها در قيامت و جهان واپسين، بلکه در همين دنيا هم جارى خواهد شد . بدين ترتيب، انسان، خود را در سرنوشت جهان، مؤثر مى بيند و بنابراين مى کوشد به دست خود بهترين جهان را بسازد .
اديان، همواره، عنصرى دارند که در دين شناسى به آن «اسکاتولوژى (غايت شناختي)» مى گويند . اديان، بلکه همه ى مکاتب، همواره، غايتى را براى بشر ترسيم مى کنند . غايت شناختى، جزء عناصر اساسى اديان است .
از ديدگاه جامعه شناختى، اديان، براى استحکام بخشيدن به اخلاق، نياز به پشتوانه اى در انتها و آن سوى اين زندگى دارند . به بيان ديگر، اين جهان، زمان مند است و روزگارى به پايان خواهد رسيد، پس براى بررسى اعمال و داورى درباره ى آن ها، بايد دنياى ديگرى باشد . دقيقا، در اين وضع است که نيک و شر معنا مى دهد . بنابراين، اخلاق، در چنين شرايطى معنا مى دهد و ارزش هاى اخلاقى به کمک چنين غايت شناختى، تحکيم مى شوند .

عناصر غايت گرايانه در اديان به نظر مى رسد که دو عنصر غايت گرايانه در اديان وجود دارد:

الف) روز داورى و روز بازپسين؛ در اين روز، حساب اعمال بشر رسيده خواهد شد و اعمال شر را جزا خواهند داد و خير را پاداش .

ب) موعود گرايي؛ موعودگرايى نيز نوعى غايت شناختى اديان است . موعود گرايى، نهايتى را براى حرکت جوامع ترسيم مى کند .
نه تنها در اسلام، بلکه در اديان ديگر نيز ما شاهد پيدايش و رشد اين عنصر هستيم . موعودگرايى و هزاره گرايى را در پايان سال دو هزار شاهد بوديد . با شکوه ترين جشن ها، در اين روز بود . اين جشن، براى جهان غرب، فقط يک تفريح نبود . بسيارى از مسيحيان و يهوديان، چشم انتظار پايان اين هزاره بودند؛ زيرا، در پايان اين هزاره، وعده هايى به بشر داده شده بود.
در اسلام، غايتى داريم به نام «روز داوري» يا «روز بازپسين» ، که اعمال در آن روز، داورى خواهند شد . نکته اى که جاى دقت دارد، اين است که «موعودگرايى و انتظار منجى، چرا حلقه اى از آن است؟» . باقى گذاشتن يک حلقه در انتهاى اين سلسله، نشانه ى چيست؟
به نظر مى رسد که اين حلقه ى پايانى مى خواهد به ما بگويد، اين ايده، در تاريخ پاسخ گوى نياز انسان ها است . اگر ما، عدل على عليه السلام و تمام فضايل را در يک جامعه ى کوچک مى بينيم، مهدويت، نهايت اين فضيلت ها است . مهدويت، معنايى نزديک به معناى روز داورى يا روز بازپسين دارد . مهدويت، در اين جا، تجلى والاترين و برترين نمونه ى عدالت، شفقت، رحمت، برادرى، مساوات، زيبايى، خردورزى است، نهايتى که براى جامعه ى بشرى ترسيم شده است . (8)

ج) تاثيرهاى سياسى - اجتماعى

مراد از تاثيرهاى سياسى - اجتماعى مهدويت، مجموعه ى فرايندهاى سياسى است که به سبب اعتقاد به مهدويت در جامعه ايجاد مى گردد .
اعتقاد به مهدويت، تاثيرهاى سياسى فراوانى بر جوامع گوناگون داشته است . برخى از نمونه هاى اين تاثيرها بر جامعه عبارت است:
1- ايجاد جنبش ها و قيام هاى دينى عليه ظلم و ستم با محوريت انديشه ى مهدويت؛
برخى از جنبش هايى که با محوريت موعود گرايى به نحو عام، در جهان صورت پذيرفته است، عبارت است از جنبش هاى هزاره گرا در کنگوى بلژيک و فرانسه، ولتاى عليا، سيرالئون، تانگانيکا، فيليپين، اندونزى، ويتنام، هاييتى، برزيل، آرژانتين، پرو، جاماييکا، . . .
به اعتقاد شيعيان و اغلب دانشمندان و علماى اهل سنت و نيز واقعيت تاريخى، پس از رحلت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و به ويژه پس از شهادت مولاى متقيان امير مؤمنان عليه السلام، اسلام، از مسير اصلى و مستقيم خود خارج شد و تعصبات نژادى و اشرافيت، دربار خلفا را فرا گرفت و روز به روز جامعه از شعائر اسلامى فاصله گرفت و عدالت اجتماعى رخت بربست و تفاخرات قومى و مذهبى و به دنبال آن تبعيض هاى اجتماعى، سراسر جامعه ى اسلامى را فراگرفت .
رهايى از ظلم و جور حکام ستمگر به ظاهر مسلمان و بازگشت به دوران معنوى و بى آلايش و مساوات اسلامى صدر اسلام، آرمان همه ى دردمندان مسلمان از عالم و عامى بود، اما واقعيت آن بود که پيامبر صلى الله عليه و آله رحلت کرده بود و جامعه ى اسلامى به دليل سال ها و قرن ها دورى از زمان رسول اکرم صلى الله عليه و آله احياى آن دوران محال مى نمود، ولى خاطره ى دوران کوتاه و طلايى صدر اسلام، آرمان اجتماعى همه ى مصلحان و رهبران نهضت هاى سياسى - اجتماعى در جهان اسلام بوده است .
در اين ميان، شيعيان، به دليل اعتقاد به ظهور امام دوازدهم، حضرت مهدى (عج) که از نسل پاک پيامبر صلى الله عليه و آله و منجى دين و آيين او است، اين آرمان را نه يک رؤيا، بل واقعيت مى دانند و دوران سياه ظلم و شقاوت ستمگران را ناپايدار و زود گذر مى پندارند و با اميد به ظهور آن امام همام و پيروزى وى بر ظالمان، در انتظار گرفتن انتقام مظلوميت خود و همنوعان خويش، آرزوى «فرج» مى کنند و آلام خود را تسکين مى دهند .
انتظار، در تاريخ شيعه و اسلام، صورت ها و جلوه هاى گوناگونى داشته که در اين مقاله، به اجمال، به آن ها اشاره مى شود:

1- انتظار توام با صبر؛ پس از حملات ويرانگرانه و وحشيانه ى کافران مغول به ايران، و حاکميت يافتن آنان بر جان و مال و ناموس مردم، شيعيان، نشانه هاى ظهور را نزديک مى ديدند . ياقوت حموى، مورخ معروف قرن هفتم مى نويسد، در سال هاى نخست حمله ى مغول، در شهر کاشان - از کانون هاى عمده ى تشيع در ايران - مردم شهر، هر روز، هنگام سپيده دم، از دروازه خارج مى شدند و اسب زين کرده اى را يدک مى بردند تا حضرت مهدى (عج) در صورت ظهور بر آن اسب سوار شود . (9)
در زمان فرمانروايى سربداران نيز نظير همين عمل در شهر سبزوار - که يکى از مراکز تشيع شمرده مى شد - معمول بوده است و به طورى که ميرخواند در روضة الصفا مى نويسد: «هر بامداد و شب، به انتظار صاحب الزمان عليه السلام اسب کشيدندى .» .
حسام الدين محمد بن حسام کوهستانى که يک روستايى شاعر پيشه بود و ديرتر از عصر ياد شده مى زيست و در حدود 875 ق درگذشت، منظومه اى به نام خورشيد نامه، در مدح اميرمؤمنان عليه السلام و امام عصر عليه السلام تاليف کرده است . (10)

2- ادعاى مهدويت؛ برخى از ناآگاهان، با اطلاع از نارضايى عمومى جامعه و اعتقاد عموم شيعيان به ظهور امام زمان (عج)، ادعاى مهدويت کردند تا با بسيج عمومى و غليان احساسات پيروان خود، بساط ظلم و ستم را برچينند . برخى نيز اعتقادات و احساسات پاک مردم را ابزارى براى کسب قدرت خود کردند .
در سال 665 قمرى، قيام بزرگ مردم فارس، تحت رهبرى شيخ شرف الدين - که خود را مهدى خوانده بود - به وقوع پيوست که به شدت سرکوب شد . (11)
در سال 845 قمرى، نيز قيام مشابهى در خوزستان ايجاد شد که در راس آن سيد محمد مشعشع، از شيعيان افراطى (غالي)، قرار داشت . وى، خود را «مقدمه» ى ظهور امام غايب مى خواند و پيشگويى مى کرد که وى به زودى ظهور خواهد کرد و عدل و داد بر روى زمين برقرار خواهد شد . به گفته ى يکى از مورخان، حدود ده هزار نفر در زير لواى او گرد آمدند و در محلى ميان هويزه و شوشتر، علم عصيان را برافراشتند و اميران و فئودال هاى محلى را از ميان بردند . قيام آنان موجب نگرانى امراى فارس گرديد . از اين رو لشکر فارس به قصد سرکوب وى آمد، اما از آن رو که پيروان مشعشع، «فدايي» او بودند و مرگ را بر زندگى ترجيح مى دادند، مردانه پايدارى کردند و لشکر فارس شکست خورد . (12)
گذشته از شيعيان اماميه و سرزمين ايران، نهضت هاى سياسى - اجتماعى متعددى به دست شيعيان غير اماميه و نيز اهل سنت، ضد دولت هاى وقت به وقوع پيوست که رهبران آن ها، داعيه ى مهدويت داشتند . اين قيام ها، غالبا، از پايگاه اجتماعى نيرومند و حمايت هاى وسيع مردمى برخوردار شدند . در اين جا به اختصار، به آن ها اشاره مى شود:
1- عبدالله بن ميمون (م 251)، از اعراب خوزستان بود . وى، به مقام «داعي» اسماعيلى نايل شد و از طرف امام مستور (امام زمان)، در خوزستان دعوت و تبليغ مى کرد . او، ناگزير پنهان شد و نخست در بصره پناهگاهى جست و سپس به سلاميه (سوريه) گريخت و در آن جا به تبليغ پرداخت و مبلغانى به اطراف گسيل کرد . آنان، به مردم مى گفتند، به زودى، امام مستور (صاحب الزمان) - که مهدى موعود است - ظهور خواهد کرد .
2- در فاصله ى قرن هاى سوم و چهارم هجرى، در سوريه (شامات)، داعيان اسماعيلى شايعاتى منتشر کردند که مهدى عليه السلام ظهور کرده و او همان عبيدالله، امام اسماعيلى است که نام اش تا آن اواخر، مستور بوده است . مسلم است که عبيدالله، خواست از قرمطيان در عراق و سوريه استفاده کرده، قدرت را در دست گيرد . وى، در سال 287 قمرى در راس قيام سوريه قرار گرفت و پس از سرکوب قيام اش، همرزمان و همفکران خود را به دست سرنوشت سپرد و در ميان لعنت و نفرين، در سال 289 قمرى به مصر گريخت و از آن جا راهى مغرب (مراکش) شد .
مدت ها بود که در مغرب، وقايع سياسى بسيار مهمى جريان داشت . در سال 282 قمرى، از مرکز اسماعيليه سلاميه (سوريه)، مبلغى جدى و بليغ به نام ابو عبدالله شيعى - که اصلا از سرزمين يمن بود - بدان جا گسيل شده بود . وى، نخست، محتسب (حسابدار) بصره بود و پس از آن، به اسماعيليه پيوسته بود . او، در تونس، از نارضايى بربرها از سياست داخلى دودمان محلى اغالبه (184- 297 قمري) استفاده کرد . بربران، در 297 قمرى قيام کردند و سلطنت اغالبه را سرنگون ساختند . عبدالله، در اوايل زمستان 298 قمرى، در شهر رقاده، به سمت امامت و خلافت، اعلام شد و اميرالمؤمنين و «مهدي» ناميده شد .
3- در فاصله ى قرن هاى سوم و چهارم هجرى ، رهبران قيام هاى قرمطى، يعنى حمدان قرمط و عبدان گويا، از طرف رييس پنهانى فرقه که «صاحب الظهور» ناميده مى شده و محل اقامت اش مجهول بوده، عمل مى کردند . پس از تاسيس دولت قرمطيان در بحرين (286 ق) - که مرکز آن شهر لحسا بوده - ، ابو سعيد حسن الخبابى که گويا از طرف «صاحب الظهور» يا رييس مخفى فرقه ى به آن جا گسيل شده بود، در راس آن قرار گرفت . وى، عملا، در حکومت خويش کمال استقلال را داشت .
4- محمد بن عبدالله تومرت، معروف به مهدى اهرعى، مکنى به ابو عبيدالله - که اصل او از جبل السوس در انتهاى مغرب (مراکش) بود - به سرزمين هاى شرقى سفر کرد و به عراق رفت و از ابو حامد محمد غزالى و دانشمندان ديگر دانش آموخت و به زهد و پرهيزگارى و تقوا شهرت يافت . سپس به مصر و شمال افريقا رفت و سرانجام در مغرب سکونت گزيد و دولت بزرگى در اوايل قرن ششم تاسيس کرد که به دولت عبدالمؤمن شهرت يافت . (13)
5- عباس فاطمى، در اواخر سده ى هفتم هجرى در مغرب ظهور کرد و خود را «مهدي» ناميد و هواداران زيادى دور خود جمع کرد و کارش بالا گرفت و شهر مانس را تصرف کرد و بازار شهر را سوزاند و عاملان خود را به اطراف و اکناف فرستاد، لکن پيش از آن که دولتى تشکيل دهد، کشته شد و دعوى او پايان يافت . (14)
6- محمد مهدى سنوسى، در نيمه ى دوم قرن نوزدهم ميلادى (سيزدهم هجري) در مغرب، ادعاى مهدويت کرد . اصل او از جبل سوس بود . پدرش شيخ محمد در ناحيه ى جغبوب (جربوب)، نزديک واخه سيوا اقامت داشت . علاوه بر آن جا - که مقر اصلى او بود - نزديک به سيصد زاويه در بلاد مغرب داير کرده بود که به نشر تعاليم او پرداختند . وى، پيش از وفات خود، اشاره کرده بود که مهدى منتظر، به زودى، ظهور خواهد کرد و شايد پسرش باشد و ظهور او در آخر قرن سيزدهم خواهد بود . مهدى، مردى خردمند و مقتدر و سخت کوش بود و از کرامات مشهور او خيمه اى جادويى بود که در جنگ ها همراه مى برد و پيروان اش معتقد بودند که آن خيمه، هيچ گاه از ذخاير و آذوقه تهى نمى شود .
7- محمد احمد سودانى، معروف به مهدى سودانى (1848- 1885ميلادي/1264- 1292 قمري)، از مهم ترين و معروف ترين مدعيان مهدويت بود . وى، از قبيله ى دناقله بود و در سودان به دنيا آمد . پدرش عبدالله نام داشت و به قايق سازى مشغول بود . محمد احمد، به تعلم علوم دينى پرداخت و مراتب طريقت را نيز گذراند و با نرم خويى و تيزهوشى و سخنورى خود و از همه مهم تر، زهد و تقواى خويش - که زبانزد همگان بود - مردم را به خود جذب کرد . او، به امر به معروف و نهى از منکر پرداخت و مردم را به رعايت موازين شرعى دعوت کرد . در سال 1881ميلادي/1297 قمرى که زمينه ى دعوت خود را مهيا ديد، ادعاى مهدويت کرد و خود را همان مهدى منتظر عليه السلام ناميد . آن چه موجب دعوى محمد احمد گرديد، به طور عمده، به اين شرح است:
الف) انتظار اکثر مسلمانان و از آن جمله مردم سودان براى ظهور مهدى عليه السلام؛
ب) اعتقاد شيوخ قبايل و فقهاى سودان بر اين که مهدى عليه السلام از ميان آنان ظهور خواهد کرد . آنان، اين عقيده را به رواياتى از اهل سنت مستند مى کردند؛
ج) دريافت ماليات سنگين از مردم سودان که همراه با فشار و آزار و توهين به ماليات دهندگان بود . از زنان و کودکان سودانى نيز، ماليات گرفته مى شد . مردم سودان، سالانه، سه بار ماليات مى پرداختند: يک بار براى فرماندار، و يک بار براى قاضى، و يک بار براى ماموران ماليات . کشاورزان، براى کشت گندم، استفاده از آب نيل و قايقرانى در نيل نيز ماليات مى دادند و خانه هاى کسانى که در پرداخت اين ماليات ها تاخير مى کردند، سوزانده مى شد .
د) خريد و فروش مردم سودان به عنوان «برده» ، تجارت پر درامدى براى تجار سودانى بود . صدها هزار نفر از جوانان سودانى، به عنوان کارگر و خدمتگزار، به قيمت نازلى خريدارى شده و با قيمت گزافى فروخته مى شدند و به کارهاى شاق و طاقت فرسا در سرزمين هاى دور دست مى پرداختند . ماموران دولتى از برده فروشان، ماليات مطالبه مى کردند . وقتى دعوت محمد احمد سودانى گسترش يافت، تجار ناراضى سودانى، دعوت او را لبيک گفته و در تقويت او کوشيدند . مهدى سودانى، چند بار با نيروهاى مصرى - انگليسى جنگيد و آنان را شکست داد و شهر خارطوم را به تصرف خود در آورد و دولت مستقلى تشکيل داد . مهدى سودانى، با قدرت تمام، به سازماندهى حکومت خود پرداخت و امور کشور را به سه بخش لشکرى و مالى و قضايى تقسيم کرد و فرماندهى لشکر را به خليفه ى خود، عبدالله تعايشى سپرد . او، از طريق اخذ زکات و فطريه و عشريه، کشور را اداره مى کرد و در اجراى شريعت، سختگير بود . او، پيش از مرگ در 21 ژؤئن 1885 ميلادى، عبدالله تعايشى را به جانشينى خود برگزيد و از همگان خواست تا با او بيعت کنند . (15)
8- در ايران نيز در سال 1265 قمرى، يکى از شاگردان سيد کاظم رشتى به نام سيد على محمد شيرازى، خود را نماينده و باب امام زمان عليه السلام دانست و پس از اين که گروهى به او گرويدند، دعوى مهدويت کرد . علما، با ادعاى پوچ او، مخالفت کردند . او، با فشار علما، در جلسه ى مناظره شرکت کرد، اما از پاسخ هاى اوليه در ماند و پس از آن که چوب مفصلى خورد، توبه کرد و آزاد شد، اما بار ديگر دعوت اش را ادامه داد و سپس دستگير و در قلعه ى چهريق زندانى گرديد . پيروان اش با حمايت سفراى روسيه و انگلستان، در گوشه و کنار کشور، شورش ضد دولتى به راه انداختند، اما اين شورش ها، با هوشيارى و مقاومت مردم و همکارى قشون دولتى، سرکوب گرديد و باب نيز اعدام شد . بدين ترتيب، دعوى باب که مى رفت تا کشور را به هرج و مرج و دودستگى و نهايتا تجزيه بکشاند، در نطفه خفه گرديد . (16)

3- ايجاد انقلاب هاى سياسى در جوامع نمونه ى بارز انقلاب هايى که با توجه و عنايت به بعد موعودگرايى رخ داده است، انقلاب اسلامى ايران است . به اعتقاد شيعه، ظهور حضرت مهدى (عج) و شکل گيرى حکومت عدل جهانى، از يک اعتقاد صرف فراتر رفته و هويت شيعى را در طول تاريخ شکل داده است . در نگاه شيعه، حکومت جهانى آن حضرت (عج) تحقق بخش مدينه ى فاضله است .
تاثير انديشه ى مهدويت بر انقلاب اسلامى ايران، از چند حيطه قابل بررسى است:
1- علل موجبه ى حرکت انقلابى مردم مسلمان ايران .
2- علل و رمز موفقيت و پيروزى انقلاب اسلامى .
3- علل تداوم و استمرار انقلاب اسلامى .

علل موجبه ى انقلاب اسلامى يکى از عوامل مهم شروع حرکت انقلابى مردم مسلمان ايران، بى ترديد، تفکر انقلابى شيعه است که مبتنى بر اصول اعتقادى برگرفته از انديشه ى دينى، به طور عام، و انديشه ى مهدويت، به طور خاص است .
از مهم ترين اين اصول، نفى ظلم و ستم و نفى سبيل و سلطه ى کفار و نفى حاکميت غير الهى و حق مشارکت و حضور مردم و حق نظارت و احساس مسئوليت است .
بر همين اساس، بيش تر فقهاى بزرگوار شيعه، از جمله امام خمينى، در دوره ى غيبت، تشکيل حکومت اسلامى را واجب مى دانند و بر اين باورند که اگر يکى از فقهاء، تشکيل حکومت داد، بر ديگران واجب است تا از او پيروى کنند و اگر تشکيل حکومت اسلامى به جز از راه قيام و اقدام دسته جمعى امکان پذير نباشد، همگان، بايد بدين مهم اقدام کنند و در صورتى که تشکيل حکومت ممکن نباشد، باز هم بايد به اندازه ى توان، احکام اسلامى را اجرا کنند . (17)

علل پيروزى و موفقيت انقلاب اسلامى به اعتقاد انديشه مندان و تحليل گران سياسى، ايمان و اعتقادات دينى مردم ايران و رهبرى انقلاب، از جمله عوامل مهم و مؤثر موفقيت و پيروزى انقلاب اسلامى در ايران است . رابرت گراهام، در اين زمينه گويد:
تغييرات انقلاب در ايران تحقق پيدا نمى کند، مگر آن که جامعه ى مذهبى و مرجعيت، از آن پشتيبانى کند . قيام پانزدهم خرداد، به سبب بازداشت آية الله [ امام ] خمينى، و قيام 1357 مردم ايران به سبب توهين روزنامه ى اطلاعات به روحانيت و امام خمينى، و با انگيزه ى مذهبى و دفاع از رهبرى دينى، به وقوع پيوست (18)
آقاى فردهاليد، در بررسى عوامل پيروزى انقلاب اسلامى چنين گويد: «نخستين جنبه ى انقلاب اسلامى، خصيصه ى مذهبى بودن آن است . . .» . (19)
انديشه ى مهدويت و اعتقاد به ظهور منجى، به عنوان يک مکتب انتظار فلسفى - سياسى، خود را نشان داده است؛ زيرا، انتظار، به حالت کسى گفته مى شود که از وضع موجود ناراضى و براى ايجاد وضع بهتر تلاش مى کند . از اين رو، انتظار، مرکب از دو عنصر سلبى و ايجابى است . عنصر سلبى، همان نارضايتى از وضع موجود و تلاش به منظور از بين بردن آن و ترک هر گونه همکارى با عوامل ظلم و فساد است .
عنصر ايجابى، خودسازى فردى و مادى و معنوى براى شکل گرفتن حکومت واحد جهانى امام زمان (عج) (20) است .
انقلاب اسلامى، با اعتقاد مردم شيعه ى ايران به پيروى از رهبرى امام خمينى (ره) به عنوان نايب امام زمان (عج) و وجوب اطاعت و پيروى از ايشان به پيروزى رسيد و هدف اش از بين بردن عوامل ظلم و فساد و تشکيل حکومت اسلامى و زمينه سازى براى تشکيل حکومت واحد جهانى امام زمان (عج) است .

علل تداوم و استمرار انقلاب مردم متدين ايران، انقلاب اسلامى را زمينه ساز ظهور امام زمان عليه السلام و مقدمه اى براى انقلاب اصلى امام عصر (عج) مى دانند . با تفحص در کتاب صحيفه ى نور، سخنان ارزنده اى از حضرت امام خمينى قدس سره، بنيانگذار جمهورى اسلامى، درباره ى انتظار حضرت بقية الله (عج) به چشم مى خورد که دلالت بر اين مى کند که اين مرد بزرگ زمان، خود را به عنوان يک خدمتگزار و سرباز امام زمان (عج) در عصر انتظار معرفى کرده و هدف انقلاب اسلامى را زمينه سازى براى ظهور آن حضرت مى داند؛ زيرا، هدف از تشکيل حکومت اسلامى، گسترش اهداف دين براى رسيدن به حکومت واحد جهانى بوده است .
حضرت امام (ره) مى فرمايند: (21)
از خداوند تعالى، مسئلت مى کنم که ظهور حضرت ولى عصر، سلام الله عليه، را نزديک فرمايد و چشم هاى ما را به جمال مقدس اش روشن فرمايد . ما، همه، انتظار فرج را داريم و بايد در اين انتظار خدمت کنيم . انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما بايد تلاش کنيم تا قدرت اسلام، در عالم تحقق پيدا کند و مقدمات ظهور حضرت ولى عصر عليه السلام ان شاءالله، تهيه بشود .
در انديشه ى مهدويت، لازمه ى انتظار، ايجاد زمينه ى ظهور و انجام دادن اصلاحات سياسى و اجتماعى و آماده کردن جامعه براى پذيرش انقلاب جهانى امام مهدى (عج) و تحولات اساسى است .

نکته ى آخر

در بررسى بيش تر انقلاب ها، به اين نتيجه مى رسيم که تاثيرهاى سياسى و فرهنگى و اجتماعى آن ها بر مجموعه ى جامعه، به عنوان يک کل، اثر مى گذارد و اين همان، اثرى است که در ابتداى بحث، به عنوان «تاثيرهاى غير مستقيم مهدويت بر جامعه» ، از آن نام برده شد . به عبارت ديگر، شاخص هاى سياسى که از تفکر مهدويت ناشى مى گردد، هم از بازتاب مستقيم اعتقاد به مهدويت متاثر مى گردد و هم از بازتاب هاى غير مستقيم آن .

--------------------------------------------
پى نوشت ها :
1) سيد محمد تقى اصفهانى، مکيال المکارم، ترجمه، ج 2، ص 297 .
2) همان ص 288، و النجم الثاقب، ص 773 .
3) نهج الفصاحة، سخن 1189 .
4) النجم الثاقب، ترجمه، ص 774 .
5) بحار الانوار جلد 102، صفحه 84 .
6) مفاتيح الجنان . زيارت حضرت صاحب الامر (عج .)
7) بحار الانوار جلد 102 صفحه 93 .
8) برگرفته از سخنرانى دکتر کوثرى، از طريق سايت . www.monjee.com
9) برگرفته از مقاله ى نقش انتظار ظهور امام مهدى عليه السلام در نهضت سياسى - اجتماعى اسلامى - محمد حسن رجبى، به نقل از: اى پ پطروشفسکى، نهضت سربداران خراسان، ترجمه ى کريم کشاورز تهران، پيام، چاپ سوم، 1351، ص 15 و 16 .
10) همان، ص 16 .
11) همو . اسلام در ايران، ترجمه ى کريم کشاورز، تهران، پيام، چاپ چهارم، 1354، ص 373 .
12) همان، ص 380 و 381، و نيز رجوع شود به کتاب مشعشعيان، نوشته ى احمد کسروى .
13) جرجى زيدان، مشاهير الشرق فى القرن التاسع عشر، جزء اول، ص 61- 63 .
14) جرجى زيدان، مشاهير الشرق فى القرن التاسع عشر، جزء اول، ص 61- 63 .
15) براى اطلاع بيشتر از شرح حال مهدى سودانى رجوع شود به منبع فوق، ص 61- 115، تاريخ سودان .
16) براى اطلاع از دعاوى باب، رجوع شود به فتنه ى باب، نوشته ى اعتضاد السلطنه که کمى پس از رفع آن فتنه نوشته است .
17) کتاب البيع، امام خمينى، ج 2/466- 465، اسماعيليان، قم .
18) گذرى بر رويدادهاى معاصر ايران و پيدايش انقلاب اسلامى، مهرعلى لطفى، انتشارات پرهيزگار، قم، 1379، ص 162 .
19) همان، ص 157 .
20) همان، ص 64 و 62 .
21) صحيفه نور، ج 7، ص 255، 12/4/58 .