نظر اسلام درباره علم چیست
  • عنوان مقاله: نظر اسلام درباره علم چیست
  • نویسنده: :شهید مرتضی مطهری
  • منبع:
  • تاریخ انتشار: 23:16:15 1-9-1403


 

 علمی که اسلام بدان توصیه می‏کند، کدام است؟

 

دو طبقه از طبقات مردم کوشش کرده‏ اند که دین و علم را مخالف یکدیگر جلوه دهند؛ یکی طبقه متظاهر به دین، ولی جاهل که نان دینداری مردم را می‏خورند و از جهالت مردم استفاده می‏کنند. این دسته، برای این‏که مردم را در جهل نگه دارند و ضمناً به نام دین، پرده روی عیب خودشان بکشند و با سلاح دین، دانشمندان را بکوبند و از صحنه رقابت خارج کنند، مردم را از علم به عنوان آن که با دین منافی است، می‏ترسانند؛ یکی هم طبقه تحصیل کرده و دانش آموخته، ولی پشت پا به تعهدات انسانی و اخلاقی زده که این طبقه نیز همین که خواسته‏ اند عذری برای لاقیدی‏های خود و کارهای خود بتراشند، به علم تکیه کرده، آن را مانع نزدیک شدن به دین دانسته‏ اند.
طبقه سومی هم همیشه بوده است که از هر دو موهبت بهره‏مند بوده‏ اند و هیچ گونه تنافی و تناقضی احساس نمی‏کرده‏ اند. این طبقه، سعی کرده ‏اند که تیرگی‏ها و غبارهایی را که از طرف آن دو طبقه، بین این دو ناموس مقدس برخاسته، فرو بنشانند.
بحث ما درباره اسلام و علم، از دو جنبه ممکن است صورت بگیرد؛ جنبه اجتماعی و جنبه دینی. از جنبه اجتماعی، آن‏طور باید بحث کنیم که آیا اسلام و علم، عملاً با هم سازگارند یا سازگار نیستند؟ آیا مردم می‏توانند هم مسلمان باشند، به معنی واقعی کلمه که به اصول و مبانی اسلامی مؤمن باشند و به دستورهای دین عمل کنند و هم عالم یا عملاً باید یکی از این دو را انتخاب کنند؟ اگر به این نحو بحث شود، صورت مسئله این نخواهد بود که نظر اسلام درباره علم چیست و نظر علم درباره اسلام چیست؛ فقط بحث روی اجتماع است که آیا می‏تواند در آنِ واحد، هر دو را داشته باشد یا باید از یکی از آن دو، چشم بپوشد. جنبه دیگر این است که ببینیم نظر اسلام درباره علم چیست و نظر علم درباره اسلام چیست که این هم دو قسمت است؛ یکی این‏که اسلام درباره علم چگونه دستور داده و توصیه کرده، آیا دستور داده که حتی‏ الامکان از علم پرهیز داشته باشید و آیا اسلام علم را موجودی خطرناک و به شکل یک رقیب برای موجودیت خود دانسته یا برعکس، در کمال صمیمیت و شجاعت و اطمینان به خود، به علم توصیه و تشویق نموده است؟ قسمت دوم این است که نظر علم درباره اسلام چیست؟ چهارده قرن از ظهور اسلام و نزول قرآن می‏گذرد و در همه این چهارده قرن، علم در حال تطور، تکامل و پیشرفت بوده است؛ مخصوصاً در سه چهار قرن اخیر، ترقی علم، به صورت جهش درآمد. حالا ببینیم علم پس از این همه توفیق، تطور و تکامل که نصیبش شده، درباره معارف و اعتقادات اسلامی و همچنین درباره دستورهای عملی، اخلاقی و اجتماعی اسلام، چه نظری می‏دهد؟ آیا اینها را به رسمیت می‏شناسد یا نمی‏شناسد؟ آیا بر اعتبار آنها افزوده یا از اعتبار آنها کاسته است؟
هر یک از این سه قسمت، در خور بحث و تحقیق است؛ اما بحث امروز ما فقط درباره یکی از اینهاست؛ یعنی پیرامون نظر اسلام درباره علم است.

 

توصیه به علم در اسلام :

 


در این‏که در اسلام راجع به علم تأکید و توصیه شده و در کمتر موضوعی و شاید نسبت به هیچ موضوعی، این قدر توصیه و تأکید نشده، بحثی نیست.
گذشته از آیات قرآن کریم، مؤکد ترین و صریح‏ترین توصیه‏ های رسول خدا، درباره علم است. این جمله از مسلمات همه مسلمان‏هاست که رسول خدا فرمود: «تعلم و دانشجویی، بر هر مسلمانی فرض و واجب است» و اختصاص به طبقه‏ ای و جنسی خاص ندارد. هر کس مسلمان است، باید دنبال علم برود.
همچنین پیامبر فرمود: «علم را پی‏جویی کنید؛ گرچه مستلزم این باشد که تا چین سفر کنید؛ یعنی علم، مکان معینی ندارد و در هر نقطه جهان که علم هست، بروید و اقتباس کنید و نیز فرمود: «سخن علمی و حکیمانه و متقن، گم‏شده مؤمن است؛ هر جا آن را بیابید، آن را مال خودش می‏داند و برمی‏دارد»؛ یعنی اهمیت نمی‏دهد که طرف کیست؛ مسلمان است یا کافر؛ همان‏طور که آدمی که مال خود را گم کرده، در دست هر کس ببیند، معطل نمی‏شود و برمی‏دارد، مؤمن نیز علم را مال خود می‏داند و در دست هر کس ببیند، آن را می‏گیرد.

 


کدام علم؟

 


منظور اسلام از علم، چه علمی است؟ ممکن است کسی بگوید مقصود از همه این تأکیدها و توصیه‏ ها، علم خود دین است؛ یعنی همه به این منظور گفته شده که مردم به خود دین عالم شوند. اگر نظر اسلام از علم، علم دین باشد، در حقیقت، به خودش توصیه کرده و درباره علم به معنی اطلاع بر حقایق کائنات و شناختن امور عالم، چیزی نگفته و اشکال به حال اول باقی می‏ماند؛ زیرا هر مسلکی، هر اندازه هم ضدعلم باشد و با آگاهی و اطلاع و بالا رفتن سطح فکر و معلومات مردم مخالف باشد، با آشنایی با خودش مخالف نیست؛ بلکه خواهد گفت با من آشنا باشید و با غیر من آشنا نباشید. پس اگر منظور اسلام از علم، خصوص علم دینی باشد، باید گفت موافقت اسلام با علم، صفر است و نظر اسلام درباره علم، منفی است.
برای کسی که درست با اسلام و منطق اسلام آشنا باشد، جای این احتمال نیست که بگوید نظر اسلام درباره علم منحصرا علوم دینی است. این احتمال، فقط از ناحیه طرز عمل مسلمین در قرن‏های اخیر - که تدریجاً دایره معلومات را کوچک‏تر کردند و معلومات خود را محدود کردند - پیدا شده و الا آن‏جا که می‏فرماید حکمت گم‏شده مؤمن است، پس آن را به چنگ آورید، گرچه بخواهید از دست مشرکان بگیرید، معنی ندارد که خصوص علوم دینی مقصود باشد. مشرک را با علوم دین چکار؟ در جمله «اُطُلُبوا الْعِلْمَ وَلَوْ بِالصَیِن»، چین به عنوان دورترین نقطه و یا به اعتبار این‏که در آن ایام یکی از مراکز علم و صنعت جهان بود، یاد شده و قدر مسلم این است که چین نه در آن زمان و نه در زمان‏های دیگر، مرکز علوم دینی نبوده است.
گذشته از همه اینها، در متن سخنرانی رسول اکرم صلی‏ اللّه علیه و آله، تقیید و تحدید و تفسیر شده که مقصود چه علمی است؛ اما نه تحت عنوان این‏که فلان علم باشد یا فلان علم؛ بلکه تحت عنوان علم نافع، علمی که دانستن آن، فایده برساند و ندانستن آن، ضرر برساند. هر علمی که متضمن فایده باشد، آن علم از نظر اسلام، خوب و مورد توصیه و تشویق است.
پس باید دید که اسلام، چه چیز را فایده و چه چیز را ضرر می‏داند. هر علمی که به منظوری از منظورهای فردی یا اجتماعی اسلام کمک کند و ندانستن آن سبب زمین خوردن آن منظور گردد، آن علم را اسلام توصیه می‏کند و هر علمی که در منظورهای اسلامی تأثیر ندارد، اسلام درباره آن علم، نظر خاصی ندارد، و هر علم که تأثیر سوء دارد، اسلام باآن مخالف است.

 


منطق قرآن :

 

 

منطق قرآن درباره علم، به شکلی است که قابل تخصیص و اختصاص نمی‏باشد. قرآن، علم را نور و جهل را ظلمت می‏داند و می‏فرماید که مطلقاً، نور بر ظلمت ترجیح دارد.
قرآن صریحاً مسائلی را به عنوان موضوع مطالعه و تفکر پیشنهاد می‏کند. این موضوعات، همان‏ هاست که نتیجه مطالعه آنها، همین علوم طبیعی، ریاضی، زیستی، تاریخی و غیره است که امروز در دنیا می‏بینیم. خداوند در سوره بقره، آیه 164، می‏فرماید:
«در آفرینش آسمان‏ها و زمین، در گردش شب و روز، در حرکت کشتی بر روی آب که به وسیله آن بشر منتفع می‏گردد، آمدن و ریزش باران که سبب حیات زمین می‏گردد، حیواناتی که در روی زمین در حرکتند، گردش بادها و حالت مخصوص ابرها که در میان زمین و آسمان معلقند، در همه اینها، نشانه ‏های قدرت و حکمت پروردگار است» (یعنی همه اینها، قوانین و نظاماتی دارند و شناختن این نظامات، شما را به توحید نزدیک می‏کند).
قرآن صریحاً مردم را به مطالعه در این امور توصیه کرده و می‏دانیم که مطالعه همین‏ هاست که منجر به علم فلک و ستاره‏ شناسی، زمین‏ شناسی، دریاشناسی، علم کائنات جوّیّه، حیوان‏ شناسی و غیره شده است. در سوره جاثیه، آیه 2 و سوره فاطر، آیه 27 و بسیاری از آیات دیگر نیز نظیر این آمده است.
قرآن کتابی است که اولین مرتبه که نازل شد، سخن خود را با «خواندن»، «علم» و «کتابت» آغاز کرد. وحی قرآن، با تذکر اینها آغاز گشت:
«بخوان به نام پروردگارت؛ آن که آفرید؛ انسان را از خون بسته آفرید؛ بخوان و پروردگار تو کریم‏ترین کریمان است که آموزانید نوشتن با قلم».1

 

توحید و علم :

 

 

اسلام دینی است که با توحید آغاز می‏گردد و توحید مسئله‏ ای است تعقلی که تقلید و تعبد در آن جایز نیست؛ حتماً باید تعقل و استدلال و تفلسف در آن باشد. اگر اسلام از ثنویت یا تثلیث آغاز شده بود، نمی‏توانست ورود در آن مبحث را آزاد بگذارد و چاره‏ای نبود از این‏که آن را منطقه ممنوع اعلام کند؛ ولی از توحید آغاز شده که نه تنها آن را منطقه ممنوع نمی‏داند، بلکه منطقه‏ای لازم‏الورود می‏داند. مدخل این منطقه هم از نظر قرآن، تمام صفحه کائنات است و کارت ورودی آن، علم و تحصیل است. ابزار و وسیله گردش در این منطقه، قوه تفکر و استدلال منطقی است.
اینها همه قرائنی است که نشان می‏دهد نظر اسلام منحصرا علوم دینی نیست. از قدیم این مطلب مطرح بوده که منظور اسلام از علمی که آن را فریضه و واجب خوانده چیست؟ هر دسته‏ ای خواسته‏ اند کلام پیغمبر را به همان رشته معلوماتی که خودشان داشته ‏اند، تطبیق کنند. متکلمین گفته‏ اند که مقصود، علم کلام است. مفسرین گفته ‏اند که مقصود، علم تفسیر است. محدثین گفته ‏اند که مقصود علم، حدیث است. فقها گفته ‏اند که مقصود، علم فقه است که هر کسی باید یا مجتهد باشد یا مقلد. علمای اخلاق گفته ‏اند که مقصود، علم اخلاق و اطلاع از منجیات و مهلکات است. متصوفه گفته ‏اند که مقصود، علم سیر و سلوک و توحید عملی است. غزالی بیست قول در این زمینه نقل می‏کند؛ ولی همان‏طور که محققین گفته‏ اند، مقصود، هیچ یک از این علوم بالخصوص نیست. اگر مقصود علم خاصی بود، پیغمبر به همان علم تصریح می‏کرد؛ مقصود، هر علم مفید و سودمندی است که به کار می‏خورند.

 


علم، وسیله است یا هدف؟

 

 

توجه به یک نکته، اشکال را به خوبی حل می‏کند و کاملاً می‏توانیم بفهمیم که منظور اسلام، چیست. اولاً باید دید که علم از نظر اسلام، هدف است یا وسیله. بدون شک، بعضی از علوم هدف است؛ مثل معارف ربوبی و خداشناسی و آن‏چه از شئون خداشناسی شمرده می‏شود؛ مثل معارف مربوط به خودشناسی و معاد. از اینها که بگذریم، سایر علوم، وسیله‏ اند؛ نه هدف؛ یعنی هر علمی از آن جهت لازم و مفید است که مقدمه و وسیله انجام یک عمل و یک وظیفه است. همه علوم دینی - به استثنای معارف الهی - از قبیل علم اخلاق و فقه و حدیث، همین‏طورند؛ یعنی همه وسیله‏ اند نه هدف؛ تا چه رسد به مقدمات ادبی و منطق معمولی که در مدارس دینی خوانده می‏شوند.
فقها و علمای دینی می‏گویند: وجوب علم، تهیّؤی است؛ یعنی از آن جهت واجب است که آمادگی و تهیّؤ می‏دهد برای کاری که موافق با منظور اسلام است؛ حتی خود یادگرفتن مستقیم مسائل عملیه، یعنی احکام و مسائل نماز و روزه و خمس و زکات و حج و طهارت که معمولاً در رساله‏ های عملیه ذکر می‏شوند، فقط برای این است که شخص بتواند و آماده بشود که وظیفه دیگری را درست انجام دهد؛ مثلاً یک نفر مستطیع که می‏خواهد به حج برود، باید یاد بگیرد تا آمادگی و تهیّو پیدا کند که مراسم حج را درست انجام دهد.
وقتی که این اصل را دانستیم، نوبت به اصل دیگر و مطلب دیگر می‏رسد و آن این‏که اسلام چگونه دینی است و چه هدف‏هایی دارد و چگونه جامعه ‏ای می‏خواهد؟ منظورهای اسلامی، چه اندازه وسعت دارند؟ آیا اسلام تنها به چهار تا مسائل عبادی و اخلاقی قناعت کرده یا دامنه و دستورهای این دین، گسترش یافته است در همه شئون حیاتی بشر و در همه شئون حیاتی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی بشر، نظر دارد و در همه آنها منظور و هدف‏هایی دارد که باید تأمین گردد؟ آیا اسلام می‏خواهد که جامعه مسلمان مستقل باشد یا اهمیت نمی‏دهد که زیردست و محکوم باشد؟ بدیهی است که اسلام جامعه‏ ای مستقل، آزاد، عزیز، سربلند و مستغنی می‏خواهد.
مطلب سومی را هم باید بشناسیم و توجه کنیم و آن این‏که امروز دنیا بر پاشنه علم می‏چرخد. کلید همه حوایج، علم و اطلاع فنی است و بدون علم، نمی‏توان جامعه‏ ای غنی، مستقل، آزاد، عزیز و قوی به وجود آورد. بنابراین، خود به خود نتیجه می‏گیریم که در هر زمانی، خصوصاً در این زمان، واجب است بر مسلمین که همه علومی را که مقدمه رسیدن به هدف‏های اسلامی هستند، فراگیرند و کوتاهی نکنند.
با این مقیاس، می‏توانیم همه علوم مفید را علوم دینی بدانیم و می‏توانیم بشناسیم که چه علمی واجب کفایی است و چه علمی واجب عینی و می‏توانیم بفهمیم که در یک زمان، ممکن است خواندن یک علمی از اوجب واجبات باشد و در زمانی دیگر، آن‏طور نباشد. این، بستگی به میزان هوشیاری و توجه کسانی دارد که در هر زمانی اجتهاد می‏کنند و به استنباط احکام می‏پردازند.

1. علق، آیه 1-4.
2. بیست گفتار، ص 179-186 (با اندکی تصرف).