عدالت ، يکى از باارزش ترين و پيچيده ترين مفاهيم در انديشة بشرى است که در محدودة خواسته هاى فردى و اجتماعى انسان قرار دارد. اين موضوع ، محور اصلى رويکردها و نظريه هاى مکاتب مختلف دينى ، اجتماعى ، اقتصادى و سياسى است . اسلام به عنوان دينى که مدّعى کامل ترين برنامه براى زندگى انسان است ، بيش از ساير اديان ، اين مفهوم را مورد توجه خود قرار داده است و تأکيد زيادى بر آن به عنوان يک ارزش در مناسبات فردى و اجتماعى نموده است .
در اسلام ، عبادت ، با هدف قرب و نزديکى به خداوند صورت مى گيرد و اين قرب و نزديکى ، مستلزم شناخت هر چه بيشتر صفات الهى است . عدل نيز يکى از صفات الهى است که به دليل جايگاه ويژه و اهميت خاصى که دارد، از آن با عنوان مجموع مُحسَّنات ياد مى شود.
لزوم برپايى عدل در جامعة اسلامى و اين که چرا در اسلام ، تأکيد زيادى بر برقرارى عدالت شده است ، به راحتى و از طريق نظريات مختلف ، قابل دفاع است که نخستين آنها نظرية «فطرت» است . بر طبق اين نظريه ، فطرت آدمى از درون ، او را به عدالت ورزى و عدالت خواهى سوق مى دهد و انسان ، همواره از بى عدالتى در رنج است . بنا بر اين ، فضيلت عدالت خواهى ، در همة انسان ها وجود دارد و بر اين اساس ، پاية تعاليم اسلام نيز بر مبناى اصلى ثابت و جاودان قرار دارد. به طورى که اصل عدالت ، يکى از مقياس هاى اساسى سنجش اعمال در اسلام است و راه رسيدن افراد به کمال لايق خودشان عبور از مجراى عدالت است . عدالت ، تنها ميزان و معيارى براى ارزشيابى زندگى فرد و خانوادگى و اجتماعى انسان نيست ، بلکه تمام هستى و نظام آفرينش نيز بر اساس معيار عدل و تعادل ، استوار و پا بر جاست . حضرت على (ع) در اين رابطه مى فرمايند: «عدالت ، ملاک هر چيز است». 1
عدالت در اسلام
در دينى که به همة وجوه انسانى توجه شده و راه کارهاى مناسب را براى سعادت و کمالات انسانى قرار داده است ، توصيه به عدالت نيز مصداقى از الطاف خداوند به بندگانش است . از اين روست که در آيات متعدد قرآن کريم ، شاهد تأکيد فراوان خالق هستى بر رعايتِ قسط ، عدل ، انصاف و برابرى هستيم . قرآن مى فرمايد: «محققاً خدا به عدل و احسان و بذل و عطا به خويشاوندان دستور مى دهد و از فحشا و منکر و ظلم ، منع مى کند». 2 «عدالت بورزيد؛ زيرا به تقوا نزديک تر است». 3در باب شأن و منزلت عدالت در دين و تعاليم اسلامى ، همان بس که انبيا و اولياى الهى ، بويژه امام على (ع) بارها و به مناسبت هاى مختلف به آن سفارش کرده اند و در قرآن کريم هم آيات متعدّدى در اين زمينه وجود دارند که مى فرمايند: «پيامبران را با مشعل هاى هدايت فرستاديم و به آنها کتاب و ميزان داديم تا مردمان ، عدالت را بر پا سازند». 4
ابعاد و مصاديق عدالت
به طور کلى ، عدالت در دو بعد خُرد و کلان و يا فردى و اجتماعى مطرح مى شود. در اسلام ، «عدالت فردي» عبارت است از اين که شخص ، خود را به فرمان هاى خداوند و اخلاق، پايبند بدارد و به ارزش هاى اخلاقى ، آراسته سازد و «عدالت اجتماعي» آن است که نسبت به ديگران به انصاف عمل کند و ستم روا ندارد.بديهى است که عدالت اجتماعى ، پيش زمينه هايى مى خواهد که نخستينِ آنها، اِعمال عدالت فردى و پالايش نفسانى است تا از طريق اين ممارست و تحوّل و ارتقاى تدريجى شهروندان ، عدالت در اجتماع تحقّق يابد.
چند تعبير از عدالت
به گمان ما، از ميان رويکردهاى متعددى که به عدالت شده است ، جامع ترين آنها رويکرد شريعت اسلام است که ما قصد داريم از اين منظر، عدالت افراد در مواجهه با اجتماع را مورد بررسى قرار دهيم ؛ امّا قبل از آن ، نيازمنديم تا برخى از تعابير مختلف از مفهوم عدالت را بر اساس تعاليم و شعائر دينى بيان کنيم .چندين تعبير متعدد از مفهوم عدالت در دست است که اين ، به معناى تفکيک و يا تفاوت در آنها نيست ، به گونه اى که تمام اين تعابير مى توانند بر مصداق واحدى صدق کنند. برخى از اين تعابير، عبارت اند از: 1. عدالت ، «قرار دادن هر چيز در جاى خودش» است . حضرت امير (ع) در نهج البلاغه مى فرمايد: «عدالت ، کارها را بدان جا مى نهد که بايد. 5
2. عدالت به معناى «استقامت در شريعت» هم تعبير شده است . 6
3. عدالت در پاره اى آيات و روايات ، به منزلة «اعتدالگرايى و ميانه روي» بيان شده است 7 .
4. عدالت به معناى «قرارداد اجتماعى افراد براى تقسيم کار در زندگى مدني» نيز آمده است . 8
5. عدالت به معناى «انصاف» است .
در اين مقاله بر آنيم تا تعبير پنجم ، يعنى عدالت به معناى انصاف ، و در بُعد اجتماعى آن را مورد بحث قرار دهيم .
عدالت به معناى انصاف
عدالت با مفاهيمى همچون انصاف و اعتدال ، رابطة مستقيم دارد. بعضى ها در تعاريف عدالت گفته اند: «حالت نفسانى اى است که انسان را در همة امور و احوال ، به تعادل و ميانه روى رهبرى کند». 9 اين امر، نيازمند آن است که افراد با روحية معتدل و اعتماد به نفس کافى ، بتوانند در شرايط و موقعيت هاى متعدد، مناسب ترين واکنش را نشان دهند. اين تعادل و خويشتندارى در امور، پيش فرض ها و اقتضائات خاصى دارد که از جملة آنها مى توان به تلاش فردى در پالايش روح داشتن و شناخت و آگاهى کامل از وظايف (بر اساس عقل و تعاليم دينى و علم) 10 و همين طور شناخت اجتماع و دنياى پيرامون اشاره کرد تا بر اساس آن ، فرد بتواند راه اعتدال و انصاف را از افراط و تفريط ، باز شناسد.
بنا بر اين ، انصاف ، پيش از آن که يک مقولة فردى باشد، يک مقولة اجتماعى است و در اجتماع و مناسبات و روابط اجتماعى ، معنا و مصداق مى يابد.
دينى که مسلمانان را برادران يکديگر نام مى نهد، دستور به حکمى مى دهد که بر پاية آن ، جامعة مسلمين استوار گردد. حضرت امير (ع) مى فرمايند: «انصاف ، دل ها را به يکديگر پيوند مى دهد». 11 اين روايت ، ديدگاه جامع نگرانة حضرت را در ارتباط با انسجام اجتماعى مسلمانان بيان مى کند و اين که انصاف به نوبة خود، کارکردى مقدّس در جلوه گر ساختن صفات الهى و پرورش خصال نيکو در افراد و جوامع دارد که هر دوى اين ابعاد براى رساندن بشر به قلّة کمالات انسانى ، مورد تأکيد و اهميت فراوان است .
انصاف با دوست و دشمن
آسايش دو گيتى ، تفسير اين دو حرف استبا دوستان ، مروّت ! با دشمنان ، مدارا!
بارها اين بيت از حافظ را شنيده ايم ، امّا مصداق بارز توصيه به انصاف با دوست و دشمن ، تأکيد صريح قرآن است که مى فرمايد: «با دوست و دشمن خود به عمل و انصاف عمل کنيد که اين روش ، به تقوا نزديک تر است و همواره از خشم خدا بيمناک باشيد که خداوند به آنچه مى کنيد آگاه است». 12
انصاف ، يعنى به شايستگى و در خور استحقاق هر کس يا چيزى ، با آن رفتار کردن و اين که در مناسبات و روابط اجتماعى و حتّى در ارتباط با طبيعت ، ميل فردى کنار گذاشته شود و با ضابطة اخلاق، اهميت اين موضوع به قدرى است که حتى در برخورد با دشمنان و افرادى که معتقديم در حقّمان بدى کرده اند نيز توصيه به انصاف شده است . 13
انسان ها در اجتماع ، با يکديگر کُنش متقابل دارند و اسلام هم دينى است که روبط اجتماعى را مورد ستايش و توجه بسيار زيادى قرار داده است تا آن جا که دشوارى در عمل کردن به آن را هم مانع از انجام دادن آن نمى داند. اين مطلب که آنچه براى خود نمى پسندى براى ديگران هم نپسند، توجه به رعايت انصاف در مورد دشمنان را هم مى رساند. اين که در اسلام حتى در برخورد با دشمنان با انصاف توصيه شده ، به اين خاطر است که چه بسا اين انصاف ، دشمن را از کينه ورزى باز دارد و خود، منشأ همبستگى اجتماعى گردد. خداوند مى فرمايد: «اى اهل ايمان ، در امر عدالت و انصاف ايستادگى کنيد، براى خدا گواهى دهيد، هر چند آن گواهى به زيان خود يا پدر و مادر يا نزديک ترين خويشتان باشد». 14
پايه و بنيان هستى ، عدالت است و عدل الهى در مورد تمامى موجودات به کار مى رود، بنا بر اين ، انسان که خليفة الله و نمايندة خداوند در زمين است ، موظّف است تا عدل را بر پا دارد. بسيارى از آيات که در آنها به برآوردن حقوق دوستان و همين طور توصيه هاى اخلاقى و پرهيز از گناهانى چون حسد، غيبت ، کينه ، دروغ و نفاق و... تأکيد فراوان شده است ، همگى الزام به برخورد اعتدال آميز و منصفانه را گواه اند. اگر در انصاف با دشمنان ، افراد بايد بعضى از منافع خود را ناديده بگيرند، به اين دليل است که اسلام ، جمع را بر فرد، ترجيح مى دهد و حتى عدالت را از بخشش ، بالاتر مى داند؛ 15 زيرا معتقد است عدالت ، تدبير کننده اى به سود همگان است و بخشش به سود خاصّگان .
پيامدهاى استقرار عدالت
برقرارى انصاف و عدالت ، آثار مثبت بسيارى در پى دارد. که از آن جمله مى توان به موارد زير اشاره نمود:1. حفظ دِين «دِين و امانت خويش را با انصاف دادن دربارة خود و عمل به عدالت در بين مردم پاسدارى کنيد». 16
2. پيروزى و عزّت : «پيروزى جوان مردان ، به عدل و نيکى است». 17
3. افزايش نعمت ها : «به وسيلة عدل ، برکت ها دو چندان مى شود». 18
در اسلام ، عمل به عدالت ، حتى برتر از عبادت شمرده شده است ؛ زيرا پيغمبر اکرم (ص) فرمود: «يک ساعت به عدالت رفتار کردن ، بهتر از عبادت هفتاد سال است که شب هايش را به نماز بگزارى و روزهايش روزه باشى ، و ظلم و ستم يک ساعت نزد خدا بدتر و سنگين تر است از گناهان شصت ساله است». 19
--------------------------------------------
پى نوشت ها :
1. غرر الحکم ، ج 1، ص 57، حکمت 216.
2. سورة نحل ، آية 4.
3. سورة مائده ، آية 8.
4. سورة حديد، آية 25.
5. نهج البلاغه ، حکمت 437.
6. لسان العرب ، ابن منظور، ج 9، ص 83.
7. همان ، ص 85.
8. غرر الحکم ، ج 1، ص 47، حکمت 156.
9. کيمياى سعادت ، امام محمّد غزالى .
10. دربارة ضرورت «خودسازي» و «آگاهي» براى عدالت ورزيدن ، ر. ک : مدارا و مديريت ، عبد الکريم سروش ، ص 335 (دانش و دادگري)؛ روزنامة اقبال ، ش 135: «عدالت و اخلاق»، عبد الکريم سروش . [بخش علمى ]
11. غرر الحکم ، حکمت 570.
12. سورة مائده ، آية 8.
13. غرر الحکم ، حکمت 2403.
14. سورة نساء، آية 135.
15. نهج البلاغه ، حکمت 437.
16. شرح غرر الحکم ، ج 1، ص 64.
17. همان ، ج 2، ص 5.
18. غرر الحکم ، ج 2، ص 119.
19. مشکاة الانوار ، ص 544.
منابع
طاير فرّخ پى ، مصطفى دلشاد تهرانى ، تهران : انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد، 1379.عدالت اجتماعى در اسلام ، سيد جمال الدين موسوى ، تهران : مؤسسه فرهنگى دانش و انديشة معاصر، 1380
اخلاق و عدالت ، محمّد رفيع محموديان ، تهران : انتشارات طرح نو، 1380.
دو فصل نامة نقد و نظر ، شماره دوم و سوم ، بهار و تابستان 1376.