از برنامه ها و اقدامهاى امام مهدى (ع)، پديد آوردن رفاه در کل جامعه بشرى است. در آن دوران طبق ترسيم آيات و احاديث، جامعه بشرى واحدى تشکيل مى گردد که مانند خانواده اى زندگى مى کنند، و مساله ناهنجار جوامع پيشرفته و ابرقدرت، و جامعه هاى در حال رشد، و جامعه هاى عقب مانده و محروم از ميان مى رود (1) و بشريت به طور کلى به رفاه اقتصادى و بى نيازى دست مى يابد، و همين چگونگى زمينه اساسى رشد و تعالى معنوى و فکرى انسان را مى سازد.
طبق تحقيقات کارشناسان و متخصصان، (2) بخش عظيم و مهمى از مسائل عقب ماندگى و وابستگى و کمبود مواد غذايى و معيشتى (اگر نگوييم تمام آن) به دو عامل بستگى دارد، و اين هر دو عامل با هم در ارتباط اند:
1- نظام اقتصادى حاکم بر جهان.
2- نظام سياسى حاکم بر جامعه.
1- «نظام اقتصادى حاکم بر جهان»، يعنى نظام و سيستمى که قدرتهاى اقتصادى جهان در کشورهاى استعمارگر پديد آورده اند، و هدف و آرمان آنها دستيابى به قدرت اقتصادى روزافزون و سلطه بر منابع ثروت جهان است. اين قدرتهاى سلطه گر، با برنامه ريزيهاى دقيق خود، مانع هرگونه استقلال، خودکفايى و رشد توليد و پيشرفت اقتصادى در کشورهاى عقب نگهداشته شده اند. اين قدرتها از راههاى گوناگون و شيوه هاى تبليغى و برنامه ريزيهاى گسترده و عميق، در سايه سلطه نظامى و سياسى و فرهنگى، آزادى فکر و عمل را از آحاد مردم در جهان سوم مى گيرند، و روشها و شيوه هايى در همه مسائل زندگى از جمله در توليد و مصرف و تکنولوژى و فرهنگ و راههاى معيشت، بر آنان تحميل مى کنند که به سود سرمايه داران بزرگ و سلطه بيشتر جهان پيشرفته است. در سايه اين سلب فکر و سلب شخصيت و سلب آزادى و آزادفکرى، پديده عقب ماندگى ويى و خوديابى و اعتماد به نفس مى ميرد، و وابستگى روز به روز در اعماق اجتماعات عقب مانده گسترش مى يابد. از اين رو، صاحب نظران مسائل اقتصادى - اجتماعى مى گويند: کمک به کشورهاى عقب مانده (3) تنها در اين است که آنها را به خودشان واگذارند. (4)
2- «نظام سياسى حاکم بر کشورها» نيز نوعا عامل و دست نشانده قدرتهاى جهانى هستند، و همواره به زيان ملتهاى خود گام برمى دارند، و براى سلب هرگونه فکر و انديشه از مردم و نفى حس خودشناسى و خوديابى در مردم خويش مى کوشند، و جريانهاى فکرى و فنى فرمايشى را در ميان ملت خويش نشر مى دهند، و با رسانه ها و ابزارهاى تبليغاتى هرگونه استقلال فرهنگى و اقتصادى را از جامعه سلب مى کنند، و توده ها را برده وار به اسارت و پيروى کورکورانه اين دو جريان مسلط و حاکم - يکى بيگانه و ديگرى خودى - نخستين موضوعى که صدمه مى بيند و يا بکلى نفى مى گردد، اصالت فکر و فرهنگ خودى و حس اعتماد به نفس و بازيابى و بازشناسايى نيروهاى نهفته در درون خود و جامعه خودى است.
در رستاخيز ظهور امام منجى (ع)، اين بندها و دامها از سر راه برداشته مى شود، و عوامل سلطه بر فکر و فرهنگ و اقتصاد و سياست جهان و کشورها نابود مى گردد، و انسانها آزاد مى شوند، و با هدايت آن امام به خود مى آيند و ديگر بار خويشتن خويش را بازمى يابند و بازمى شناسند و آزادانه فکر مى کنند، و راههاى تحميلى و تبليغى را از راه اصلى و درست جدا مى سازند. و اين است آزادى و آزادگى واقعى، آزاديى که در سراسر دنياى کنونى تنها واژه آن وجود دارد و از محتوا و مفهوم آن خبرى نيست.
در دنيايى که تقسيم بندى جهانى با معيارهاى ظالمانه صورت مى گيرد، و امتهاى ضعيف، به حال خود گذارده نمى شوند، و از راههاى مريى و نامريى در شبکه هاى پيچيده نظامهاى سلطه و سرمايه دارى جهان گرفتار مى آيند، سخن از آزادى واقعى و آزادفکرى، بازى با کلمات است. و گفتگو بر سر استقلال اقتصادى و انتخاب شيوه و راه زندگى و معيشت و دستيابى به رفاه بيهوده است. زيرا در چنين شرايطى، بخشهاى عظيمى از بشريت مواد لازم زندگى را در اختيار ندارند و دچار کمبود و فقرند، و بخشهاى ديگر نيز طبق الگوها و معيارهايى که سرمايه داران و توليدکنندگان بزرگ بر جامعه تحميل مى کنند بايد زندگى کنند، و از مواد و کالاها بهره گيرند، و خود قدرت اختيار و انتخاب ندارند.
از اين رو در رستاخيز امام مهدى (ع)، انسان در آغوش آزادى به معناى واقعى کلمه مى آرامد، و در پرتو اين آزادى همه بندها و زنجيرهايى را که بر پايش نهاده اند مى گسلد، ورا به دو بخش پيشرفته و عقب مانده تقسيم کرده اند از ميان مى رود، و پديده شوم فقر و نياز نيز نفى مى گردد، و رفاه اقتصادى در پرتو چنين معيارهايى به جامعه و افراد داده مى شود. ترديدى نيست که بدترين و ناهنجارترين اسارت براى بشريت، فقر و نياز روزانه به غذا، لباس، مسکن، دارو و ديگر لوازم زندگى است. اين اسارت براى انسان لحظه اى آسايش و فراغت باقى نمى گذارد، و زمينه هاى رشد و تکامل معنوى و مادى او را نابود مى سازد، و همواره انسان را در انديشه سير کردن شکم و پوشاندن بدن و دست يابى به سايبان و بهبودى از درد و بيمارى و... فرو مى برد، و فرصتى باقى نمى گذارد تابه مفاهيم بالا و برتر زندگى بينديشد، و پايگاه انسانى خود را درک کند، و از عروج و تکامل نوع انسان سخن بگويد.
در دوران رفاه اقتصادى و رفع همه نيازها، آدمى از اين بردگى و اسارت هستى سوز رهايى مى يابد، و از بند مشکلات آن آزاد مى گردد، و به مسائل متعالى و برتر و تکامل و رشد و صعود مى انديشد و در آن راستا گام برمى دارد.
احاديث بسيارى درباره رفاه اقتصادى دوران ظهور وجود دارد و شايد از جمله مسائلى باشد که بيشترين تاکيد بر آن شده است. و اين اهميت موضوع و نقش آن را در ساختن جامعه سالم قرآنى مى رساند، و شايد پس از اصل عدالت دومين موضوعى باشد که در آن دوران در جامعه ها پديد مى آيد. و اين هر دو با يکديگر پيوندى ناگسستنى دارند، زيرا که اجراى دقيق عدالت براى از ميان بردن روابط ظالمانه و غاصبانه آکل و ماکولى است تا اقويا حق ضعيفان را نخورند و آنان را محروم نسازند. بنابراين، رفاه اقتصادى براى همه، با اجراى اصل عدالت اجتماعى و برپايى قسط قرآنى امکان پذير است، بلکه رفاه و بى نيازى از ميوه هاى درخت تناور عدل است، و امام با تحقق بخشيدن به اصول دادگرى و عدالت اجتماعى، همگان را به زندگيى درست و سامان يافته مى رساند.
امام صادق (ع):
...ان الناس يستغنون اذا عدل بينهم... (5)
- ... مردمان بى نياز مى گردند آنگاه که عدالت ميانشان حاکم باشد...
ن الله لم يترک شيئا من صنوف الاموال الا و قد قسمه، واعطى کل ذى حق حقه، الخاصة والعامة والفقراء والمساکين، و کل صنف من صنوف الناس... فقال: لو عدل فى الناس لاستتغنوا... (6)
- خداوند همه ثروتها را (از همه منابع درآمد) ميان مردم تقسيم کرده است، و به هر کس حقش را داده است: کارگزاران و توده مردم و بينوايان و تهيدستان و هر گروهى از گروههاى مردم. سپس امام گفت: اگر عدالت اجتماعى برقرار شده بود همه مردم بى نياز شده بودند...
بنابراين در سايه عدالت است که به رفاه اقتصادى و بى نيازى مادى مى توان دست يافت.
همچنين از نظر تعاليم اسلامى، حاکميت اگر درست و اسلامى باشد و برنامه ها و مجريانى قرآنى و اسلامى به کار گمارده شوند، محروميت و نيازمندى در جامعه باقى نمى ماند، زيرا که اصول عدل و حق اجرا مى گردد، و در پرتو آن اجراى اصول، همه مردم به رفاه و بى نيازى مى رسند.
امام على (ع):
اما والذى فلق الحبة، و برا النسمة، لو اقتبستم العلم من معدنه، و ادخرتم الخير من موضعه و اخذتم الطريق من وضحه، و سلکتم من الحق نهجه، لنهجت بکم السبل، وبدت لکم الاعلام، و اضاء لکم الاسلام، و اکلتم رغدا، و ما عال فيکم عائل، و لا ظلم منکم مسلم و لامعاهد... (7)
- سوگند به خدايى که دانه را (در دل خاک) بشکافت، و آدميان را آفريد، اگر علم را از معدن آن اقتباس کرده بوديد، و خير را از جايگاه آن خواستار شده بوديد و از ميان راه به رفتن پرداخته بوديد، و راه حق را از طريق روشن آن پيموده بوديد، راههاى شما هموار مى گشت، و نشانه هاى هدايتگر پديد مى آمد، و فروغ اسلام شما را فرا مى گرفت، و به فراوانى غذا مى خورديد، و ديگر هيچ عائله مندى بى هزينه نمى ماند، و بر هيچ مسلمان و غير مسلمانى ستم نمى رفت.
در پرتو حاکميت قرآنى و محمدى (ص) و علوى (ع) امام مهدى (ع)، و با اجراى اصل عدالت اجتماعى که سيره انکارناپذير آن امام سامان مى يابد، و نيازها برآورده مى گردد، و رفاه اقتصادى و آسايش معيشتى بر تمام بخشها و زواياى زنگى خانواده بشرى پرتو مى افکند.
با اينکه موضوع رفاه اقتصادى از شاخ و برگهاى عدالت اجتماعى است، در احاديث جداگانه مطرح گرديده است. و اين اهميت موضوع را آشکار مى سازد.
پيامبر اکرم (ص):
يکون فى امتى المهدي... يتعنم امتى فى زمانه نعيما لم يتنعموا مثله قط، البر والفاجر، يرسل السماء عليهم مدرارا، ولا تدخرالارض شيئا من نباتها. (8)
- در امت من مهدى قيام کند... و در زمان او مردم به نعمتهايى دست مى يابند که در هيچ زمانى دست نيافته باشند. (همه) نيکوکار و بدکار. آسمان بر آنان ببارد و زمين چيزى از روييدنيهاى خود را پنهان ندارد.
پيامبر اکرم (ص):
يکون فى امتى المهدى ... والمال يومئذ کدوس، يقوم الرجل فيقول: يا مهدى اعطنى، فيقول: خذ (9)
- در زمان مهدى (ع)... مال همى خرمن شود. هر کس نزد مهدى آيد و گويد: «به من مالى ده! مهدى بيدرنگ بگويد: «بگير.»
امام على (ع):
... و اعملوا انکم ان اتبعتم طالع المشرق سلک بکم منهاج الرسول ... و کفيتم مؤونة الطلب والتعسف، و نبذتم الثقل الفادح عن الاعناق... (10)
- بدانيد اگر شما از قيامگر مشرق (امام مهدى «ع») پيروى کنيد، شما را به آيين پيامبر درآورد... تا از رنج طلب و ظلم (در راه دستيابى به امور زندگي) آسوده شويد، و بار سنگين (زندگي) را از شانه هايتان بر زمين نهيد...
رفاه تا اين پايه و تامين سطح زندگى تا اين سطح، آرمانى است الهى که به دست مبشر راستين عدالت و انصاف و سعادت و آسايش، امام مهدى (ع) تحقق مى يابد.
امام على (ع):
ثم يقبل الى الکوفة فيکون منزله بها، فلا يترک عبدا مسلما الا اشتراه و اعتقه، ولا غارما الا قضى دينه، و لا مظلمة لاحد من الناس الا ردها، ولا يقتل منهم عبد الا ادى ثمنه، دية مسلمة الى اهلها، و لا يقتل قتيل الا قضى عنه دينه والحق عياله فى العطاء، حتى يملاالارض قسطا و عدلا... (11)
- ... سپس (امام مهدى «ع») به کوفه، درآيد، و در آنجا مسکن گزيند، و هر برده مسلمانى را (در صورتى که باقيمانده باشد) بخرد و آزاد کند و دين بدهکاران را بپردازد، و مظلمه ها و حقهايى که بر گردن کسان است (به صاحبان حق) بازگرداند، کسى کشته نشود مگر اين که بهاى آن را (که ديه است) به صاحبانش تسليم کند، و آن کس که کشته شد بدهيش را بپردازد، و (زندگي) خانواده او را تامين کند، تا سراسر زمين را از عدل و داد بيآکند...
تامين زندگى و رفاه تا اين پايه است که اگر از مسلمانان کسى هنوز در بردگى مانده بود به دست امام خريده مى شود و آزاد مى گردد. اگر کسى بدهکارى داشت بدهى او پرداخت مى شود. هر کس حقى و حقوقى از ديگران برى قصاص شد ديه او به صاحبش پرداخت مى گردد. هر کس به دليل جرمى به اعدام محکوم شد بدهکاريهاى او پرداخت مى شود، و پس از اعدام وى زندگى خانواده اش همسان و هم سطح ديگر مردم تامين مى گردد. و اينها همه براى اجراى عدالت دقيق در سراسر آباديهاى زمين است. يعنى عدالت در آن دوران چنين مفهومى عميق و گسترده و انسانى دارد، که هر مشکل و ناهنجارى و گرفتارى را برطرف مى سازد.
امام باقر (ع):
و يعطى الناس عطايا مرتين فى السنة و يرزقهم فى الشهر رزقين... حتى لاترى محتاجا الى الزکاة و يجيى ء اصحاب الزکاة بزکاتهم الى المحاويج من شيعته فلا يقبلونها، فيصرونها و يدورون فى دورهم، فيخرجون اليهم، فيقولون: لا حاجة لنا فى دراهمکم ... فيعطى عطاء لم يعطه احد قبله. (12)
- (امام مهدى «ع»)، در سال دو بار به مردم مال ببخشد و در ماه دو بار امور معيشت بدانان دهد... تا نيازمندى به زکات باقى نماند. و صاحبان زکات، زکاتشان را نزد محتاجان آورند، و ايشان نپذيرند. پس آنان زکات خويش در کيسه هايى نهند و در اطراف خانه ها بگردند (براى دستيابى به محتاجي)، و مردم بيرون آيند و گويند:
ما را نيازى به پول شما نيست... پس دست به بخشايش گشايد، چنانکه تا آن روز کسى آنچنان بخشش اموال نکرده باشد.
امام صادق (ع):
ان قائمنا اذا قام اشرقت الارض بنور ربها... و يطلب الرجل منکم من يصله بماله و ياخذ منه زکاته، فلا يجد احدا يقبل منه ذلک و استغنى الناس بما رزقهم الله من فضله. (13)
- هنگام رستاخيز قائم ما زمين با نور خدايى بدرخشد... و شما به جستجوى اشخاصى برمى آييد که مال يا زکات بگيرند و کسى را نمى يابيد که از شما قبول کند، و مردمان همه به فضل الهى بى نياز مى گردند.
سطح زندگى در اين حد بسيار متعالى و آرمانى و رفاه اقتصادى تا اين پايه، در دنياى سراسر ظلم و جامعه هاى طبقاتى و سرشار از تضاد بر سر منافع و با روابط ظالمانه استثمارى براى ما، قابل درک نيست، ليکن وعده خدا است و تحقق خواهد يافت. آيا چنين هدفى با اين بزرگى و عالم گسترى، با شيوه هاى اخلاقى و پند و موعظه پديد مى آيد، يا امام مهدى (ع) تنها با اعجاز و قدرت معنوى اين چگونگيها را در زمين پديد مى آورد؟ يا شيوه ها و روشهايى ويژه براى رشد ثروت و توليد کافى کالاها به کار مى برد که تا کنون نبوده است؟
روشن است که ايجاد رفاه اقتصادى در اين حد و براى يکايک افراد خانواده بشرى، کارى بزرگ و مشکلى بس عظيم است، و به دشوارى مى توان تصور کرد که در آن روزگار چه مسائل و عواملى پديد مى آيد که چنين زيستى نصيب انسانها مى گردد.
با مطالعه در وضعيت زندگى کنونى بشر و با بررسى دقيق منابع طبيعى و ذخاير موجود در زمين و محاسبه استعداد انسان و محاسبه مقدار مصرف زائد و مسرفانه و تجملى در همه اموال جهان در نزد مهدى (ع) گرد آيد، آنچه در دل زمين است و آنچه بر روى زمين، آنگاه مهدى به مردمان بگويد: بيائيد! و اين اموال را بگيريد.
اجتماعات مختلف بشرى به اصل دست مى يابيم:
1- منابع طبيعى و ذخاير زمين اين استعداد را دارد که پاسخگوى مجموعه نيازهاى انسانها باشد (در هر مقوله از مقولاتى که در زندگى بدانها نيازى هست)، و کمبودها را برطرف سازد و آدميان را به رفاه و آسايش و تامين معاش برساند.
2- محاسبه مقدار مصرف تجملى و مسرفانه اجتماعات بشرى، (14) روشن مى سازد که اگر اين اسرافکاريها و شادخواريها به صورتى درست و اصولى مهار گردد، و با انضباط و قانونى سازش ناپذير جلو عياشى و ريخت وپاشهاى زايد گروه اشراف رفاه طلب و شادخوار گرفته شود، نيازهاى کل بشريت برآورده مى شود و زندگى همگان در روى زمين تامين مى شود.
3- با بررسى استعداد خلاق و هوش مبتکر انسانى، روشن مى شود که انسانها مى توانند در پرتو پيشرفت دانشها، به فورمولها و اصول تازه اى دست يابند که معاش آنان بهتر تامين شود، و نيازها و خواسته ها بيشتر برآورده گردد، و رفاه و آسايشى عمومى و همگانى پديد آيد. با توجه به اين سه محور، امکان پديد آمدن دوران رفاه مطلق و تامين زندگى در سطحى متعالى براى همه مردم روى زمين، روشن مى گردد. در اين بخش از اين رساله، به بررسى برخى از علل و عواملى مى پردازيم که ممکن است در رستاخيز قيام و انقلاب امام مهدى (ع) به کار گرفته شود، و با تکيه بر آنها بودجه و مواد و منابع عظيم و کلان براى چنين اقدامى عظيم تامين گردد، و در فروغ آن زندگى بشريت سامانى درخور يابد:
1- برقرارى عدالت اجتماعى
عدالت اجتماعى به معناى تعادل و توازن در کليه جريانهاى اقتصادى جامعه است، و نظام توليد و توزيع مصرف را در بر مى گيرد. عدالت به اين معنا، اگر گستره اى جهانى يابد و دقيق و بى استثنا حدود آن مشخص شود و درست اجرا گردد. تعادل و توازنى در کل جامعه بشرى پديد مى آورد که آرمان همه عدالتخواهان الهى و بشرى بوده است. در پرتو چنين عدالتى، فاصله هاى اقتصادى به معناى اسراف و تکاثر در بخشهايى و کمبود و محروميت در بخشهاى فراوان ديگر ريشه کن مى گردد. و چنانکه در بخش نخست (15) ديديم،مگان است.2- اجراى اصل مساوات
رعايت قاطع اصل مساوات نيز موجب تعديل ثروتها و برابرى در توزيع کالاها و مواد مورد نياز همه مردم است، و از تراکم و ذخيره سازى کنز و اسرافکارى نزد طبقات و گروههايى مانع مى گردد، و زمينه هاى اصلى کمبود و نيازمندى را برطرف مى سازد.در فصل بعد روشن خواهد شد که با اجراى اصل مساوات نيازها برآورده مى گردد، و محتاج و تهيدستى باقى نمى ماند. در اين باره به چنين تعاليمى برمى خوريم: «و يسوى بين الناس حتى لاترى محتاجا الى الزکاة: (16) (امام مهدى «ع») ميان مردم (در تقسيم اموال) به مساوات رفتار مى کند به طورى که ديگر نيازمند و محتاجى يافت نمى شود.» و اين همان سطح متعالى زندگى و رفاه عمومى است که زکات مورد مصرف نداشته باشد، و همه چيز به همه مردم برسد. اين موضوع در اصل «مساوات» روشن خواهد گشت.
3- عمران و آبادى زمين
عمران و آبادى زمين، و بهره بردارى از امکانات آن تا سر حد امکان، از ديگر اقدامات امام است. اين کار، در دوران پيش از ظهور با همه پيشرفت علوم و تکنولوژى در همه زمينه ها بطور کامل انجام نشده است. طبق نظر متخصصان، بسيارى از زمينها قابل عمران و آبادى و کشاورزى و توليد است، بسيارى از آبها داراى استعداد ذخيره شدن و بهره بردارى است، و بسيارى از مناطق زمين متروک و رها شده مانده است، و بسيارى از مناطق به علت نفوذ سياستهاى استعمارى و ايجاد وابستگى و محروميت بطور کامل از آنها بهره بردارى نمى شود، و سيستمهاى توليد وکه به سود طبقات محروم نيست، بلکه براى کشورهاى سلطه طلب سودمند است.اين موضوع نيز از نظر متخصصان و آمارگيران ثابت است که زمين استعداد اداره و تامين چند برابر جمعيت کنونى را دارد به سه شرط:
الف - از همه امکانات بهره بردارى شود.
ب - از اسرافکارى و شادخوارى و کامروايى فزون از حد گروههايى اندک ممانعت به عمل مى آيد.
ج - تکنيکهاى دقيق علمى و فنى و متناسب با محيطها و سرزمين ها به کار رود.
4- پيشرفت فنون
چنانکه در فصل «تکامل علم و عقل» در دوران ظهور خواهيم گفت، علم و دانش بشر در رستاخيز امام مهدى (ع) به تکامل نهايى مى رسد، و امام با برنامه ريزيهاى دقيق که از دانش بى کران الهى او برخاسته است، همه مناطق زمين را آباد مى کند، و براى تامين زندگى و ايجاد رفاه همگانى راه و روشهايى را عرضه مى کند که تا آن روز براى بشر ناشناخته بوده است. با توجه به اينکه راه اصلى رشد توليد و خودکفايى، بهره بردارى از علوم و فنون و تخصصهاى ويژه و طرحها و برنامه هاى ماهرانه است. علوم و فنون بشرى در رستاخيز ظهور با علوم و فنون در دوران پيش از ظهور قابل مقايسه نيست، از اين رو، پيشرفتها و رشد توليد و سرمايه در آن دوران با هيچ دوره ديگر همانند نيست. امام مهدى (ع) در همه زمينه ها به دانش بشر تکامل مى بخشد. و چنانکه در علوم الهى و ماوراى طبيعى همه اشتباهات و جهلهاى بشرى را برطرف مى سازد و معيارهاى درست در شناخت مبدا و معاد را به انسان مى دهد، در علوم مادى و تکنيکهاى رشد اقتصادى و سامانيابى زيست ور به انسان عرضه مى کند، و با شيوه هاى بسيار دقيق، نظام توليد و بهره بردارى از منابع طبيعى را رشدى توصيف ناپذير مى بخشد و بدينگونه مشکل کمبودها و نارساييها را بکلى برطرف مى کند.فاصله پيشرفت علمى و عقلانى و وضع دانش انسان در آن دوره با وضع کنونى، بسى افزونتر است از فاصله دانش امروز بشرى با دورانهاى گذشته تاريخ.
5 - بارانهاى مفيد و پياپى
از علل و عوامل مهم و اساسى رشد توليد، بويژه در بخش کشاورزى - که مادر توليد در بخشهاى ديگر است - نزولات آسمانى و بارانهاى مناسب و بموقع است. طبق تعاليم قرآن و احاديث پارسايى و نيکوکارى و احسان و بخصوص دادگرى موجب نزول رحمتهاى الهى و وفور نزولات آسمانى است (17) ، و گناه بويژه ظلم در روابط انسانى موجب خشکسالى و محروميت از رحمت الهى و قلت نزولات است. در دوران ظهور چون نيکى و احسان و عدل و انصاف بر سراسر گيتى پرتو مى افکند، و روابط انسانى بر اصل عدل و انصاف استوار مى گردد، و مردمان همه به نيکى و نيکوکارى و پارسايى مى گرايند، و ظلم و ستم را يک سو مى نهند، از اين رو، شايسته فضل و رحمت بيشتر مى گردند، و بارش بارانهاى مناسب و بموقع سبب رشدى وصف ناپذير در توليد خواهد گشت و بسيارى از مشکلات و کمبودها و نيازمنديها را برطرف خواهد ساخت.پيامبر اکرم (ص):
يتنعم امتى فى زمن المهدى (ع) نعمة لم يتنعموا قبلها قط يرسل السماء عليهم مدرارا ولا تدع الارض شيئا من نباتها الا اخرجته... (18)
- ... امت من در زمان (رستاخيز) مهدى (ع) به نعمتهايى دست يابند که پيش از آن و در هيچ دوره اى دست نيافته بودند. در آن روزگار، آسمان باران فراوان دهد، و زمين هيچ روييدنى را در دل خود نگاه ندارد...
چون مردمان به تقوا و پارسايى روى مى آورند، خداوند برکات و بارانها را فرو مى فرستد و خشکى و کم آبى در مناطق بسيارى برطرف مى شود; و اين وعده الهى که درباره جامه تقواپيشگان مژده داده است آشکار مى گردد:
م انه کان غفارا. يرسل السماء عليکم مدرارا و يمددکم باموال و بنين و يجعل لکم جنات و يجعل لکم انهارا: (19) سپس گفتم از پروردگارتان آمرزش بخواهيد که او آمرزنده است. تا از آسمان برايتان پى درپى باران فرستد. و شما را به اموال و فرزندان مدد کند. و برايتان بستانها و نهرها بيافريند.»
امام على (ع):
... و لو قد قام قائمنا لانزلت السماء قطرها، و لاخرجت الارض نباتها... حتى تمشى المراة بين العراق الى الشام لاتضع قدميها الا على النبات... (20)
- ... چون قائم قيام کند، آسمان - چنانکه بايد - باران بارد و زمين گياه روياند ... به گونه اى که زن، از عراق درآيد و تا شام برود و جز بر زمينهاى سرسبز گندم ننهد...
6 - برنامه ريزى درست و از يک نقطه
چنانکه در آغاز اين فصل يادآور شديم عامل محروميت و عقب ماندگى اکثريت کشورها و اجتماعات بشرى، کشورهاى قدرتمند و سلطه طلب است. اگر سلطه طلبان از ميان بروند و تقسيم جامعه بشرى به دو يا سه طبقه: پيشرفته و در حال رشد و عقب مانده، نفى شود و همه برنامه ريزيها و فکر و تخصصها و سرمايه ها و مديريتها تا سر حد امکان بطور يکسان در همه مناطق زمين، تقسيم گردد و تبعيض و تفاوتى در کار نباشد، و جهان داراى مرکزيتى يگانه و واحد شود که بر اساس عدل و مساوات به همه انسانها يکسان بنگرد، و تقسيم بنديهاى ظالمانه جامعه بشرى را محو سازد، و همه امکانات طبق نيازها به مناطق عالم گسيل گردد، و هيچ نقطه اى متروک و رها شده باقى نماند، بطور طبيعى مشکلات و نابسامانيهاى زندگى انسانها برطرف مى شود و رفاه و آسايش بر سراسر زمين سايه مى افکند.امام باقر (ع):
... القائم منا... تطوى له الارض... فلا يبقى فى الارض خراب الا عمر... (21)
- ... زمين براى قائم ما در هم پيچيده مى شود (و به لحظه اى از هر نقطه به نقطه ديگر مى رسد)... و در زمين جاى ناآبادى باقى نمى ماند...
7 - بهره بردارى از معادن و منابع زيرزمينى
براى دستيابى به خودکفايى و رفاه درو منابع زيرزمينى و استخراج و بهره بردارى از آنها کارى ضرورى است، و چاره اى جز اين نيست که از همه امکانات وطن انسان يعنى زمين بهره بردارى شود. بسيارى از ثروتها و مواد لازم براى زندگى، از معادن به دست مى آيد. اين معادن و مواد ديگرى که براى بشر امروز شناخته شده نيست، در دوران ظهور مورد بهره بردارى قرار مى گيرد.پيامبر اکرم (ص):
... و يظهرالله له کنوزالارض و معادنها... (22)
- ... خداوند براى قائم (ع) گنجها و معادن زمين را آشکار مى سازد...
امام على (ع):
و تخرج له الارض افاليذ کبدها و تلقى اليه سلما مقاليدها... (23)
- ... زمين آنچه را در اعماق خويش دارد براى وى بيرون دهد، و همه امکانات و برکات خويش را در اختيار او گذارد...
امام باقر (ع):
... و تظهر له (القائم «ع») الکنوز... (24)
- ... براى قائم ما گنجها آشکار مى گردد...
در دوران پيش از ظهور بسيارى از معادن شناخته شده است و بشر کنونى و آينده بسرعت آنها را استخراج مى کند و در زندگى به کار مى گيرد. بنابراين از تاکيد فراوان احاديث بر موضوع معادن و آشکار شدن آنها براى امام قائم (ع)، مى توان حدس زد که آنچه شناخته شده و قابل اکتشاف براى بشر کنونى است (به علت محدوديت دانش بشرى نسبت به دوران ظهور و تکامل علم و عقل انسان با راهنمايى و تعليم معلم بزرگ الهى حضرت مهدى (ع) بسيار ناچيز است، و در دوران آن رستاخيز عظيم مواد و معادنى شناخته و اکتشاف مى شود که چهره زندگيها را بکى دگرگون مى سازد. و بايد چنين باشد زيرا که ايجاد رفاه براى کل جامعه بشرى کارى ساده نيست، و سرمايه هاى کلان و عظيمى لازم دارد. يکى از منابع تامين اين سرمايه ها معادن است و بايد از آنها کاملا استفاده شود. با توجه به بيکرانى و فراوانى منابع و معادن زيرزمينى - بويژه نسبت به بخشهاى ناشناخته آن براى بشر امروز - روشن مى گردد که اين بخش از منابع درآمد دولت مهدى (ع)، سرمايه اى درخور و کارآمد دارد. و از اين راه اگر همه مشکلات بشرى حل نشود بخشهاى عمده اى از آن به در دنيايى که تقسيم بندى جهانى با معيارهاى ظالمانه صورت مى گيرد و امتهاى ضعيف، به حال خود گذارده نمى شوند، و از راههاى مريى و نامريى در شبکه هاى پيچيده نظامهاى سلطه و سرمايه دارى جهان گرفتار مى آيند، سخن از آزادى واقعى و آزاد فکرى، بازى با کلمات است.
سامانى درخور و شايسته مى رسد.
منابع عظيم اکثريت اجتماعات بشرى امروز نبود شناخت و دانش کافى است، يا برنامه ريزيهاى حساب نشده و نادرست است و دوران ظهور، دوران سراسر آگاهى و شناختهاى ناب و خالص است، که همه زواياى زندگى انسان را روشن مى سازد و در برنامه ريزيهاى فرهنگى، تربيتى، هنرى، فنى، اجتماعى، اقتصادى و... نقطه ابهام و عقب ماندگى باقى نمى ماند، و شيوه ها و روشهاى اصولى و درست و مقرون به صرفه و به سود انسان ارائه مى شود، و زندگى در همه جاى زمين چهره اى زيبا و انسانى و سرشار از رفاه بخود مى گيرد.
8 - بازپس گيرى ثروتهاى غصب شده
امام مهدى (ع) از راه ديگرى که از اهميت فراوانى برخوردار است نيز سرمايه هاى بزرگ و کلانى به دست مى آورد، و از آن راه بودجه هنگفت سامان بخشيدن به جامعه انسانى و ايجاد رفاه عمومى را تامين مى کند. امام با از ميان برداشتن جباران و طاغوتان و سرمايه داران مانع اجراى عدالت، پولها و سرمايه ها و همه امکانات آنها را که از راههاى نامشروع، استثمار، غصب، احتکار، ظلم، تعدى و تجاوز، تصاحب به ناحق اموال عمومى و انفال، گرانفروشى، ارزان خريدن مواد خام و کار و کالاى مردمان محروم و... به دست آورده بودند، باز پس مى گيرد و در اختيار توده هاى محروم بشرى قرار مى دهد.مام دوران پيش از ظهور، به ثروت اندوزيهاى کلان دست يازيده اند، و سرمايه هاى کلانى در همه کشورهاى جهان کنز و گنج کرده اند، که بخش اعظم ثروتها و سرمايه هاى کشورها را تشکيل مى دهد. و اينها همه از راههاى نادرست و شيوه هاى استثمارى و ظالمانه، روانه جيب عده اى خاص از افراد انسان شده است. (25) امام مهدى (ع)، در رستاخيز ظهور، اين مالکيتهاى دروغين و صورى را ابطال مى کند «مهدى (ع) حق هر حقدارى را بگيرد و به او دهد، حتى اگر حق کسى زير دندان ديگرى باشد، از زير دندان انسان متجاوز و غاصب بيرون کشد، و به صاحب حق بازگرداند.» (26)
از جمله اموال عمومى که غاصبانه به افرادى خاص داده شده است «قطايع» است يعنى زمينهايى از اراضى خراجى، که از راه امتياز به نزديکان حکام داده مى شد. اين اموال بذل و بخششهايى است که موجب تشکيل طبقه اى ممتاز در جامعه است. در دوران گذشته پادشاهان و حکومتها به درباريان و اطرافيان خود قطعه زمينهايى پيشکش مى کردند. و اين زمينها قطيعه و قطايع نام داشت، و آغاز کار تشکيل طبقه اى بود ثروتمند و وابسته به حکومتها و در کنار آنان، و زمينه نابرابرى و تبعيض طبقاتي. حکومتهاى فاسد و خودکامه با امتياز بخشى و جانبدارى عملى و قانونى موجب مى گردند که طبقات ممتازى در سرمايه رشد يابند، و منافع و اموال عمومى را به سود خود به کارفزايند. اين مسائل و نظاير آن در دوران ظهور نابود مى شود، و اين زمينها چون ديگر اموال غصب شده به مردم بازمى گردد:
امام صادق (ع):
اذا قام اضمحلت القطائع... (27)
- چون رستاخيز قائم بيآغازد، قطايع از ميان مى رود ديگر اقطاعى در ميان نخواهد بود...
امروزه در کشورهاى دنيا، شيوه هاى درآمد - با اکثريت قاطع - نامشروع و ظالمانه است. بيشتر درآمدهاى پولى با شيوه هاى ربوى است، بسيارى از زمينها غصب شده است. بسيارى از مبادلات بازرگانى با سودهاى زياد و غيرمنصفانه انجام مى گيرد، و يا با انحصارگراييها و اعمال اجبارها و اضطرارهايى است که همه مستلزم ظلم است، و سود حاصل از آن غصب و حق محرومان است. شرکتهاى بزرگ با شيوه هاى انحصاراتى و براساس «بخس» و کم بها دادن به کار و کالاى مردم، پولهايى به دست مى آورند که حق ديگران است. تبانيها و قراردادهايى پنهانى صورت مى گيرد و حقوق کارگر و کشاورز و مردم پايين دست بسيار کمتر از حقشان پرداخت مى شود. کالاهايى توليد مى شود و از آن درآمدهايى تحصيل مى گردد که به زيان جامعه و مردم است. و اينها نيز درآمدهاى بزرگ و ظالمانه اى است که رايج است. و بدينسان است ديگر اموالى که هر کدام به نوعى ظلم و استثمار و غصب است. و در دوران ظهور، اينها همه به خزانه دولت حق و عدل بازمى گردد و به مصرف اصلى مى رسد.
9- استفاده از همه اموال (اموال عمومى، خصوصي)
امام مهدى (ع) براى پيشبرد اهداف انقلاب - طبق تعبير برخى از احاديث - از همه اموال خصوصى و عمومى بهره مى گيرد.در احاديثى آمده است که همه اموال دنيا نزد امام مهدى (ع) گرد مى آيد، و امام آنها را ميان مردمان طبق قانون عدل و بر اساس نياز و رسيدن به رفاه و بى نيازى تقسيم مى کند:
امام باقر (ع)
... و تجمع اليه (القائم) اموال الدنيا من بطن الارض و ظهرها، فيقول للناس: تعالوا الى ما قطعتم فيه الارحام و سفکتم فيه الدماءالح-رام، و رکبتم فيه ما حرم الله - عزوجل - ... (28)
د مهدى (ع) گرد آيد، آنچه در دل زمين است و آنچه بر روى زمين، آنگاه مهدى به مردمان بگويد: «بياييد! و اين اموال را بگيريد! اينها همان چيزهايى است که براى به دست آوردن آنها قطع رحم کرديد و خويشان خود را رنجانديد، خونهاى بناحق ريختيد، و مرتکب گناهان شديد، بياييد و بگيريد!. (29)
در اين حديث که نمونه هاى ديگرى نيز دارد، اموال به طور مطلق آمده است و اين اموال عمومى، چون انفال و ثروتهاى طبيعى و مالياتهاى اسلامى و بيت المال را شامل مى شود و با اطلاق و کليتى که دارد ممکن است اموال شخصى و فردى بر اساس مالکيتهاى خصوصى را نيز در بر گيرد، يعنى همه اموال از هر کس و هر راه باشد نزد حضرت گرد مى آيد و از آن مرکز، عادلانه و برادرانه ميان همه افراد انسانى توزيع مى شود. شايد اينگونه تعاليم به اصلى نظر دارد که در تعاليم ما رسيده است که امام مالک همه اموال است و مالکان خصوصى امانتدارانى بيش نيستند. «... مناسب است که نظريه کوبنده اى را در اموال در اينجا بياوريم که هر نوع مالکيتى را رد مى کند چه رسد به مالکيتهاى کلان. شيخ بزرگوار ثقة الاسلام محمد بن يعقوب کلينى، صاحب «کافي» مالکيت شخصى را از هر کسى نفى مى کند در هر چيز ... و اين راى در کافى جلد 1/407 و 538، آمده است...» (30) در مورد مالکيت زمين احاديث زيادى رسيده است که زمين ملک امام است.
امام صادق (ع):
... کان اميرالمؤمنين (ع) يقول: من احيى ارضا من المؤمنين فهى له و عليه طسقها يؤديه الى الامام فى حال الهدنة فاذا ظهرالقائم فليوطن نفسه على ان توخذ منه. (31)
- ... امير مؤمنان چنين گفت: هر کس زمينى را آباد کند آن زمين مال اوست و بايد مالياتى را به امام بدهد در دوران صلح (و آرامش پيش از ظهور)، و آنگاه که رستاخيز قائم بيآغازد مطمئن باشد که زمين از او گرفته مى شود.
اينها نمونه اى از تعاليم ما درباره مالکيت زمين در دوران پيش از ظهور و پس از ظهور بود که نظريه مالکيت امام (32) را تثبيت مى کند. در تعاليم ديگرى از مالکيت اموال - بويژه دريرى بيشترى سخن رفته است:
امام باقر (ع):
- فى قوله تعالي: فلما احسوا باسنا اذاهم منها يرکضون لا ترکضوا و ارجعوا الى ما اترفتم فيه...» (33) يعنى الکنوزالتى کنتم تکنزون. (34)
- درباره اين آيه قرآن: «چون عذاب ما را حس مى کردند به ناگاه از آنجا مى گريختند. مگريزيد. به ناز و کاموريهاى خود و .. . بازگرديد...»
منظور گنجهايى است که ذخيره کردند.
اين آيه در حديث امام باقر «ع»، به ويژگيهاى دوران ظهور تفسير شده است.
امام صادق (ع):
موسع على شيعتنا ان ينفقوا مما فى ايديهم بالمعروف، فاذا قام قائمنا حرم على کل ذى کنز کنزه حتى ياتيه فيستعين به على عدوه و ذلک قول الله: «الذين يکنزون الذهب والفضة ولا ينفقونها فى سبيل الله فبشرهم بعذاب اليم (35)» (36)
- شيعيان ما اجازه دارند از اموالشان در راه کار نيک انفاق کنند، ليکن هر گاه قائم ما قيام کند هر کس مالى گنج و ذخيره کرده است بر او حرام مى گردد، تا اموالش را به امام قائم دهد، و امام آنها را در راه سرکوب دشمنان (دين حق) بکار برد. و اين معناى قول خداست: «کسانى را که زر و سيم مى اندوزند و در راه خدا انفاق نمى کنند، به عذابى دردآور بشارت ده.»
مساله «کنز» در قرآن مطرح گشته و با لحنى قاطع و کوبنده ممنوع اعلام شده است، (37) ليکن در اثر بدآموزى و نفوذ اشرافيگرى در حوزه اسلام، اين اصل مورد توجه و عملکرد قرار نگرفته است. در رستاخيز ظهور که دوران عرضه اسلام ناب و خالص و بى پيرايه است اين اصل اجرا مى شود، و همه اموال کنز شده جامعه، خود از جمله بودجه و سرمايه انقلاب جهانى مهدوى مى گردد، و امام از آنها براى ساختن جامعه آرمانى اسلامى و ايجاد رفاه و بى نيازى عمومى و سرکوب دشمنان دين خدا - طبق تعبير حديث - بهره مى گيرد. (38)
10- کنترل و نظارت دقيق مرکزى
از جمله عوامل بسيار مهمى که امام مهدى (ع) در پرتو آن نابسامانيهاى اقتصادى و ويرانى امور معاش را برطرف مى سازد،ى جهانى اسلامى است بر جريان اقتصادى و معيشتى تمام جماعات بشري. امام با مرکزيت واحد و ايدئولوژى واحد که ترتيب مى دهد، کل منابع ثروت و درآمد را بدون حيف و ميل و تبعيض و امتياز، در اختيار کل جامعه بشرى مى گذارد، و همه امکانات را به تساوى تقسيم مى کند، همه سرمايه گذاريها به تساوى و عادلانه انجام مى گيرد. و از اين رهگذر حرکت خودسرانه و آزمندانه گروهى مال پرست در بخشهاى خصوصى و اطرافيان حکومتها و مراکز قدرت، که با چپاول ثروتها و تصاحب سرمايه ها به مکيدن خون محرومان مى پردازند، کنترل دقيق مى شود، و عوامل اصلى فقر و کمبود - که سرمايه داران و زراندوزانند - از ميان مى رود. (39)در پايان اين بخش، تذکر اين نکته نيز لازم است: آنچه درباره انقلاب حضرت مهدى (ع) گفته مى شود يا به قلم مى آيد، نسبت به آنچه خواهد شد و مسائل و طرحها و برنامه هايى که در آن دوران سراسر عدل و داد و شناخت و آگاهى و نظم و حق و حقوق و علم و فن و دانش و ايمان عرضه خواهد گشت، قطره اى است از دريا، و البته «روشن است که آگاهى کامل از تمام آن مسائل - که پس از ظهور رخ مى دهد - در دوران پيش از ظهور دشوار است براى هر کس در هر درجه از آگاهى و انديشمندي. آرى (در اين راستا) مهم شناخت برخى از اين روشهاست که قوانين عمومى اسلامى آن را روشن مى سازد و احاديث ويژه اى است که در اين باره رسيده است.» (40)
--------------------------------------------
پى نوشت ها :
1- طبق برآوردهاى دقيق آمارى و فنى، عامل اصلى عقب ماندگى بخشهاى عظيمى از جامعه بشرى، کشورهاى پيشرفته و ثروتمند است، زيرا که اگر عقب ماندگى، عقب ماندگى فرهنگى است اين کشورهاى پيشرفته اند که مانع پيشرفت فکر و فن و فرهنگ در اجتماعات عقب مانده اند، زيرا که رشد فرهنگ و تکنولوژى را در ميان اجتماعات عقب افتاده مانع سلطه سياسى و نظامى و اقتصادى خود مى دانند. علت عقب افتادگى اقتصادى در کشورهاى عقب مانده نيز کشورهاى پيشرفته است، زيرا نياز به واردات صنعتى کشورهاى پيشرفته اگر از ميان برود، توليدات اين کشورها بدون مشترى و بازار مى ماند. عقب افتادگى نظامى نيز وضعش روشن است و چون پديده شوم عقب افتادگى در همه بخشها به هم مربوط است، بنابراين درمان درد بزرگ عقب ماندگى و حذف عنوان جهان ارد جز از ميان برداشتن عامل اصلى آن يعنى متلاشى کردن مراکز قدرت و سلطه، اين آرمان بزرگ و الهى در آن دورات سعادت آفرين تحقق مى يابد، و مراکز سلطه و قدرت و زور و سرمايه دارى در عالم متلاشى مى گردد، و توده هاى انسانى از يوغ فشار و سلطه جويى کامروايان تاريخ آسوده مى گردند.
2. به کتابهاى ديکتاتورى کارتلها، ترجمه و اقتباس دکتر همايون الهى،1363 اميرکبير و «جهان مسلح، جهان گرسنه»، ويلبرانت، ترجمه همايون پور، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى چاپ اول 1365 و «چگونه نيمى ديگر مى ميرند»، سوزان جرج، ترجمه مهدى قراچه داغى، پژمان،1363. و «امپرياليسم و عقب ماندگي»، دکتر همايون الهى، شرکت آموزش فرهنگى انديشه،1367. و «اقتصاد سياسى سرمايه داري» و... مراجعه شود.
3. کمکهاى جهانى و مؤسسات بين المللى سازمانهاى خواربار و ديگر سازمانهاى جهانى تنها براى ايجاد وابستگى و بازار مصرف و سلطه اقتصادى بيشتر است. براى توضيح بيشتر به کتابهاي: «چگونه نيمى ديگر مى ميرند» و «امپرياليسم و عقب ماندگي» و «سيطره جهاني» و بخصوص «ديکتاتورى کارتلها» و ديگر کتابها در اين زمينه مراجعه شود.
4. «...پاسخ اين سؤال که مسندنشينهاى غرب چه اقدامى براى از ميان بردن گرسنگى مى توانند انجام دهند؟ تنها يک چيز است و آن اينکه ... فقرا را به حال خودشان بگذارند...» «چگونه نيمى ديگر مى ميرند»،213. «وقتى امروزه از کميابى سخن مى گوييم بايد آن را در متن سياست مللى جستجو کنيم که عرضه فعلى غذايى جهان را کنترل مى کنند و شرکتهاى عظيمى که بر تجارت غذا مسلط هستند... (و به اين نتيجه مى رسيم که) تنها انسان خالق «کميابي» است، مدرک سابق، 175 -176.
«مصرف کنندگان بازيچه غولهاى کشاورزى تجارتى هستند»، مدرک سابق،213.
«در حقيقت صاحبان اين کارتلهاى چند مليتى هستند که سرنوشت اقتصاد و در نتيجه سياست کشورهاى جهان را در دست دارند... تسلط کارتلها... بر جهان جز ازدياد فقر علمى و اقتصادى براى ملتها و حتى مردم کشورهاى صنعتى حاصلى به بار نمى آورد...»، «ديکتاتورى کارتلها»،19 . 68.
5. «کافي»3/568.
6. «کافي» 1/542.
7. «کافي» 8/32; «مستدرک نهج البلاغه»/ 31; «الحياة» 2/493.
8 . «بحار» 51/78.
9. «بحار» 51/88.
10. «بحار» 51/123.
11.«تفسير عياشي» 1/66; «بحار» 52/224.
12.«بحار»52/390; «غيبت نعماني»/237، با اندک اختلاف.
13. «بحار» 52/337.
14. مطالعه آمار و ارقام منتشره از طرف سازمانهاى خواروبار و توليد و مصرف جهانى و آمارهاى اقتصادى کشورها، اين موضوع را ثابت مى کند، که تنها از اضافه غذايى که در برخى کشورهاى سرمايه دارى در ظرفهاى زباله مى ريزند يا مصرفى افزون از حد دارند و مواهب طبيعى را اسراف مى کنند مى توان برخى کشورهاى پر جمعيت جهان را به خوبى تغذيه کرد. در اينجا به چند نمونه آمارى اشاره مى شود:
«... تفاوت مصرف غذايى در جهان قابل توجه است. در تئورى مى توان مطرح کرد که مصرف عظيم غير ضرورى کشورهاى غنى ممکن است به کشورهاى فقير انتقال يابد، اما حتى اگر چنين انتقالى امکان پذير يا قابل قبول باشد فقط باعث بهبود سطح تغذيه کشورهاى فقير تا حد رضايت بخش اندگي»، 25. بي. پي. کول. ترجمه ذوالفقارپور و محمود رياضى اميرکبير 1365
«در جهان امروز تمام منابع عملى و مهارتهاى فنى لازم را براى تغذيه کره زمين و حتى جمعيتى بيشتر را در اختيار دارد. اما مشکل گرسنگى و فقر از اين ناشى مى شود که در هر جامعه ابتدا اغنيا تغذيه مى کنند و مقدار نامتناسبى از غذاى موجود را مصرف مى کنند.»
«چگونه نيمى ديگر مى ميرند»،8 و 10.
«در سالهاى اخير دنيا، سالانه حدود 250 ميليون تن غله و دانه هاى غذايى توليد کرده و کشورهاى توسعه يافته با داشتن فقط ربع جمعيت جهان، نيمى از اين توليدات را مصرف مى کنند. حيوانات آنها يک چهارم تمامى غله دنيا را مى خورند که معادل است با غذاى مصرفى 3/1 ميليارد مردم چين و هند.»
چگونه نيمى ديگر مى ميرند»،8 و 10.
« در ... آمريکا سالانه به تنهايى براى سرسبز نگاهداشتن زمينهاى گلف، چمنها و قبرستانها بيش از 2 ميليون تن کود شيميايى از بين مى رود و اين مقدار معادل است با کمبود کود مصرفى در کشورهاى عقب نگهداشته شده. اگر اين مقدار کود در کشورهاى جهان سوم مصرف مى شد مى توانست اضافه توليدى برابر 15 تا 20 ميليون تن غله داشته باشند.»
«ديکتاتورى کارتلها»، 224.
نمونه ديگر: مصرفهاى اضافى و اسرافى هزينه هاى سرسام آور نظامى است: «اکنون همه کارشناسان سرشناس، و حتى کارشناسان محافظه کار، به اين نتيجه رسيده اند که تنها راه چيرگى بر بحران مالى جهان، جابه جا کردن اعتباراتى است که به هزينه هاى نظامى اختصاص يافته است... بر باد دادن بى حساب اعتبارات دولتى در راه سياستهاى تسليحاتى از عوامل مهم برانگيزنده مشکلات کنونى اقتصاد جهان است اين حرف را حتى مى توان به شکل صريحترى بيان کرد: مسابقه تسليحاتى راه را بر بهبود و رشد اقتصادى جهان مى بندد.»
«... با هزينه توليد يک هواپيماى جنگى مى توان حدود 000/40 داروخانه روستايى برپا کرد... هزينه توليد زيردريايى هسته اى مساوى است با مجموعه بودجه هاى آموزشى 23 کشور رو به رشد با 160 ميليون کودک که در سنين مدرسه رفتن هستند.»
«جهان مسلح، جهان گرسنه»،56 و 92.
موضوع مهم ديگرى که در اين ارتباط قابل دقت است گرسنگيها و کمبودها و قحطيهاى مصنوعى است که توسط سرمايه داران و کارتلها و تراستها پديد مى آيد. اين نيز نقش مهمى در کمبودها دارد زيرا که «در زمينه بحران گرسنگى جهانى «شرکتهاى کشاورزى تجارتي» نقش مهمى ايفا مى کنند اين شرکتها از زمين و نيروى کار کشور ميزبان براى توليد غذا... جهت صدور به کشورهاى توسعه يافته اى که بيشترين بها را براى محصول مى پردازند، استفاده مى کنند و بدينگونه در قحطى عمدى آن کشورها بنحو مؤثرى مشارکت دارند.»
«چگونه نيمى ديگر مى ميرند»7 205.
15. عدالت اجتماعى ص 23 -57.
16. «بحار» 52/390.
17. و لو ان اهل القرى امنوا واتقوا لفتحنا عليهم برکات من السماء والارض»: اگر مردم آباديها ايمان آورده و تقوا پيشه ساخته بودند،ويشان مى گشوديم...» اعراف 7/96.
18. «بحار» 51/83.
19. سوره نوح (71): 10 - 12.
20. «بحار» 10/104.
21. «کمال الدين» 1/231.
22. «موسوعة الامام المهدي»، (الکتاب الثالث)، 780، به نقل از اعلام الوري/413.
23. «نهج البلاغه»/ 425.
24. «کمال الدين» 1/331.
25. به کتاب ديکتاتورى کارتلها×» و «امپرياليسم و عقب ماندگي» و «چگونه نيمى از ديگر مى ميرند» و «جهان مسلح، جهان گرسنه» و... رجوع شود تا معلوم گردد که چگونه سرمايه ها و کالاها و همه منافع و منابع انسانهاى مظلوم در سراسر جهان به جيب عده اى بسيار اندک (در مقايسه با افراد جامعه بشري) روانه مى گردد.
تنها در اينجا به يک اعتراف اشاره مى شود: « از نتايج بارز پيشرفت علم و توسعه اقتصادى در جهان کنونى، حاکميت يک گروه کوچک بر زندگى مادى جهان از يک سو و از سوى ديگر فقر، گرسنگى و عقب افتادگى بيش از سه چهارم از انسانهاى روى زمين است... يکى از علل توسعه اين بى عدالتيهاى اجتماعى را مى توان در وجود کارتلهاى چند مليتى جستجو کرد.» «ديکتاتورى کارتلها»،19.
26. «خورشيد مغرب»/ 31، به نقل از «المهدى الموعودالمنتظر» 1/279.
27. «بحار» 52/309; «در فجر ساحل»/39.
28. «غيبت نعماني»/237.
29.«خورشيد مغرب»/33.
30. «الحياة» 4/186.
31. «وسائل»6/382.
32. مالکيت امام به عنوان منصب است يعنى مالکيت دولت اسلامى، از اين رو مالکيت در اسلام از اشکال مالکيت عمومى و اجتماعى شمرده مى شود، زيرا که امام و دولت اسلامى، اموال را در راه سالم سازى اقتصاد جامعه و ايجاد تعادل و توازن اقتصادى و رفع نيازهاى عمومى، صرف مى کند. براى توضيح بيشتر به «الحياة» ج 6 ص 22 و ج 2 ص 484 -49. مراجعه شود و همچنين «اقتصادنا» بخش: «نظرية توزيع ما قبل الانتايج: نظريه توزيع قبل از توليد» ص 433 به بعد و بخش: «مسؤولية الدولة فى الاقتصادالاسلامي: مسؤوليت دولت در اقتصاد اسلامي» ص 697 به بعد، ديده مى شود.
33. سوره انبياء (21): 12 و13.
34- «تفسير عياشي» 2/60; «آيات الباهرة»،97.
35. سوره توبه (9): 34.
36. «تفسير عياشي» 2/87; «وسائل»6/381 و 382 با اندکى اختلاف.
37. براى روشن شدن اين موضوع به «الحياة» ج 4 ص 160 به بعد رجوع شود.
38. در بخش «مساوات» اين موضوع به مناسبتى مشروحتر آمده است.
39. اقتصاددانان چنين مى گويند: «... بايد درباره مکانيزمهايى به سازگارى رسيد که ايجاد و توزيع يک پول بين المللى جهت تسويه حساب بانکهاى مرکزى را ممکن کند. اين پول، به عنوان ذخيره اعتبارى اصلى بين المللى، جايگزين پولهاى ملى خواهد شد...»، «دنيا نمى تواند اميدى به کاميابى اقدامات بلندمدت داشته باشد، مگر آنکه به انجام يک برنامه عمل فورى تن در دهد... در اين برنامه اضطرارى بايد به چهار زمينه اصلى و گسترده توجه داشت... چهارم: انجام اصطلاحات بنيادى در نظام اقتصادى بين المللى ... برپايى يک نظام کارآمد مالى و پولى بين المللى به صورتى که تمام کشورها بتوانند با حقوقى برابر در آن مشارکت داشته باشند...» «جهان مسلح، جهان گرسنه»/ 185 و 351 و 352.
40. «موسوعة الامام المهدي»، الکتاب الثالث، 770. محمد الصدر، مکتبة الامام اميرالمؤمنين العامه، اصفهان.