ناسازگارى زن و شوهر
  • عنوان مقاله: ناسازگارى زن و شوهر
  • نویسنده: علامه طباطبايى (ره)
  • منبع:
  • تاریخ انتشار: 21:52:29 1-9-1403



واللاتى تخافون نشوزهن فعظوهن. کلمه نشوز به معناى عصيان و استکبار از اطاعت است، و مراد از خوف نشوز اين است که علائم آن به تدريج پيدا شود، و معلوم گردد که خانم مى خواهد ناسازگارى کند، و اگردر جمله: فعظوهنفاى تفريع را آورد، و موعظه را نتيجه ترس از نشوز، قرار داد، نه از خودنشوز، شايد براى اين بوده که رعايت حال موعظه را در بين علاجهاى سه گانه کرده باشد، و بفهماند از ميان اين سه راه علاج موعظه علاجى است که هم در حال نشوز مفيد واقع مى شود، وهم قبل از نشوز، و هنگام پيدا شدن علامتهاى آن و علاجهاى سه گانه همان است که عبارت: فعظوهن و اهجروهن فى المضاجع و اضربوهنبر آن دلالت مى کند، و گو اين که اين راه هاى علاج با حرف و او به يکديگر عطف شده، و حرف واو دلالتى بر ترتيب ندارد، ولى ازمعناى آيه مى دانيم که بين اين سه علاج ترتيب هست، و مى خواهد بفرمايد اول او را موعظه کنيد، اگر موعظه اثر نگذاشت با او قهر کنيد، و رختخوابتان را جدا سازيد، و اگر اين نيز مفيدواقع نشد، او را بزنيد دليل بر اين که رعايت تدريج و ترتيب لازم است اين است که ترتيب نامبرده به حسب طبع نيز وسايل گوناگونى از کيفر دادن است، هر کس بخواهد کسى را کيفر کندطبيعتا اول از درجه ضعيف آن شروع مى کند، و سپس به تدريج کيفر را شديد و شديدترمى سازد،بنا بر اين ترتيبى که از آيه فهميده مى شود از سياق آن به دست مى آيد، نه از حرف واو.
و ظاهر جمله: و اهجروهن فى المضاجعاين است که بستر محفوظ باشد، ولى در بستربا او قهر کند، مثلا در بستر پشت به او کند، و يا ملاعبه نکند، و يا طورى ديگرى بى ميلى خودرا به او بفهماند، گو اينکه ممکن است با مثل اين عبارت جدا کردن بستر نيز اراده بشود، ولى بعيداست (معمولاوقتى بخواهند بگويند بسترت را از او جدا کن نمى گويند در بستر از او کناره بگير) و اى بسا معناى اول از اين نظر تاييدشود، که مضجع را به لفظ جمع آورده، چون بنا بر اين که منظور جدا کردن مضجع بوده باشد، ديگر به حسب ظاهر احتياج نبود کلمه نامبرده را به لفظجمع بياورد، و کثرت را بفهماند (زيرا کسى، همسرش مضاجع دارد که هر شب با او بخوابد) مترجم.
فان اطعنکم فلا تبغوا عليهن سبيلا... يعنى اگر در اثراعمال آن سه راه علاج به اطاعت شما در آمدند، ديگر عليه آنان بهانه جويى مکنيد، و با اين که اطاعت شمامى کنند براى اذيت و آزارشان دنبال بهانه نگرديد، و در آخر اين مطلب را تعليل مى کند به اين کهان الله کان عليا کبيراواعلام مى دارد به اين که مقام پروردگارشان على و کبير است، پس از قدرت و تفوقى که بر زنان خود دارند مغرورنشوندو سوء استفاده ننموده در اثر غرور به آنها ظلم و استعلا و استکبار نکنند، و همواره به ياد علومقام پروردگارشان باشند.
و ان خفتم شقاق بينهما فابعثوا... کلمه (شقاق) به معناى قهر کردن و عداوت است، خداى سبحان براى مواردى که احتمال برود کار زن و شوهر به دشمنى بيانجامد دستورداده يک حکم از طرف زن، و يک حکم از طرف مرد به مساله رسيدگى کنند، زيرا دخالت يک حکم اين خطر را داردکه او جانب يک طرف را بگيرد، و حکم جائرانه کند، و معناى اينکه فرمود: ان يريدا اصلاحا يوفق الله بينهمااين است که اگر واقعا هر دو طرف نزاع بناى اصلاح داشته باشند، و عناد و لجبازى در کارشان نباشد خداى تعالى به وسيله اين دو حکم بين آن دو توافق و اصلاح بر قرار مى کند، چون وقتى دو طرف زمام اختيار خود را به حکم خود بدهند (حکمى که خودشان پسنديده اند) قهرا توافق حاصل مى شود.
ولى در آيه شريفه حصول توافق را به خداى تعالى نسبت داده، به اينکه سبب عادى يعنى اصلاح خواهى آن دو تسليم بودنشان در برابر حکمى که حکم ها مى کننددر کار هست، و بايد نتيجه را به اين سبب نسبت بدهد، ليکن به خداى تعالى نسبت داد تا در ضمن بفهماندسبب حقيقى و آن کسى که ميان اسباب ظاهرى و مسببات آنها رابطه برقرار مى کند خداى تعالى است، او است که هر حقى را به صاحب حق مى دهد،و در آخر آيه فرمود: ان الله کان عليما خبيرا، و مناسبت اين جمله با مضمون آيه روشن است.