فعاليت اقتصادى زنان از ديدگاه قرآن
  • عنوان مقاله: فعاليت اقتصادى زنان از ديدگاه قرآن
  • نویسنده: احمد طاهری نيا
  • منبع:
  • تاریخ انتشار: 17:34:43 1-9-1403



مقدّمه فعاليت اقتصادى و کار و تلاش، همواره قرين زندگى زنان بوده است. زنان در طول تاريخ، علاوه بر انجام کارهاى خانه، هميشه همگام با مردان به فعاليت هايى مثل کشاورزى و دام دارى اشتغال داشته و از اين طريق، بخشى از هزينه خانواده را بر دوش کشيده و به اقتصاد خانواده کمک مى کرده اند. اما در زمان هاى گذشته، فعاليت هاى ياد شده نظير ساير کارهايى که زنان در خانه انجام مى دادند، کارِ خانه به شمار مى رفته و در مقابل آن مزدى به زن پرداخت نمى شده است.
با حرکت جوامع به سوى دستاوردهاى تمدن جديد و تبديل کارگاه هاى خانگى و کوچک به کارخانه و جاى گزينى ماشين به جاى نيروى انساني، اشتغال زنان به فعاليت هاى اقتصاديِ بيرون از خانه، طى چند دهه اخير، اهميت ويژه اى يافته است؛ به گونه اى که در حال حاضر مشارکت اقتصادى و اشتغال زنان به فعاليت اقتصادى در بيرون خانه، يکى از مسائل مهم و مطرح زنان در جامعه امروز ماست. نظر به اهميت موضوع و شبهات و اشکالاتى که در زمينه کارِ زنان در مراکز عمومى مطرح شده و آراء و ديدگاه هاى مختلفى را پديد آورده است، اين نوشتار به بررسى اين مسئله از ديدگاه آيات پرداخته و از چند شاهد روايى نيز مدد جسته است.

واژگان محوري کار : «کار» در لغت، به معناى تلاش و کوشش و فعاليت، و در اصطلاح اقتصادي، يکى از عوامل توليد است. دانشمندان علم اقتصاد در تعريف کار گفته اند : «نيروى کار يکى از عوامل عمده توليد و متشکّل است از اعمال قوّه فکرى يا دستى که در برابر آن مزد، حقوق، معاش، يا حق الزحمه کار و کسب گرفته مى شود.» (1) بر اساس اين تعريف، فعاليتى که در برابر آن مزد پرداخت نشود کار محسوب نمى شود. به همين سبب، کارى که زنان در خانه انجام مى دهند فعاليت اقتصادى به شمار نمى آيد و زنان خانه دار در جمعيت غير فعّال و بيکار قرار مى گيرند. (2)
اشتغال : در فرهنگ نامه هاى اقتصادي، «اشتغال» به معناى مشغول بودن به کار تعريف شده است. (3) بنابراين تعريف، هرگونه فعاليتى که انسان، اعم از زن يا مرد، در خانه يا بيرون از خانه انجام دهد اشتغال است. اما برخى از اقتصاددانان قيد مزد و پاداش را نيز بر تعريف اشتغال افزوده و بيان داشته اند : اشتغال مشغول بودن به کارى است که پاداش و مزد در برابر آن وجود داشته باشد. بر اساس اين تعريف، مفهوم «اشتغال» محدودتر شده و فقط شامل کارها و فعاليت هايى مى شود که در قبال آن دستمزدى پرداخت شود. اما تلاش هايى که مجانى صورت مى گيرند مثل برخى از کارهاى زنان در خانه، مشمول اشتغال نخواهند بود. مقصود از اشتغالِ زنان در اصطلاح رايج، همين معناست.

محل بحث کار زنان در دو عرصه مطرح است : يکى در عرصه خصوصى و فعاليت هايى که زنان براى سامان دهى منزل در داخل خانه انجام مى دهند؛ مانند پخت و پز، شست وشو، رفت و روب و رسيدگى به همسر و فرزندان که از ديرباز به عنوان کارِ خانه شناخته شده اند؛ دوم کار در عرصه عمومى و اجتماعى که از آن به «کار بيرون» تعبير مى شود. چنانچه گفته شد، واژه هاى «کار» و «اشتغال»، در اصطلاح رايج کنوني، شامل فعاليت هايى که زنان در خانه انجام مى دهند نمى شود. (4) در نتيجه، تلاشى که زنان در خانه براى سامان دهى کانون خانواده انجام مى دهند مثل بچه دارى زن در داخل خانه، فعاليت اقتصادى به حساب نمى آيد. (5) بحث ما در اين مقاله بيشتر در ارتباط با نوع دوم از کار است؛ زيرا آنچه امروزه به عنوان يک مسئله مطرح است و موافق و مخالف در ارتباط با آن در کتاب ها و مقالات به بحث و بررسى مى پردازند، اشتغال زنان به کار و فعاليت در مراکز توليدى و خدماتى و ادارى در بيرون از خانه است.
سؤال اصلى اين است که آيا زنان مى توانند همانند مردان در عرصه اجتماعي، فعاليت اقتصادى داشته باشند، يا تلاش در عرصه اجتماعي، و کار و توليد و تجارت و بازرگانى و ارائه خدمات عمومي، ويژه مردان است؟ در پاسخ به اين پرسش، ديدگاه هاى متفاوتى ارائه شده اند. اين نوشته به بررسى اين مسئله از ديدگاه وحى مى پردازد.

شواهد قرآنى بر جواز فعاليت هاى اقتصادى زنان واژه هاى «فعل»، «عمل» و «کسب» در قرآن به معناى کار و تلاش هستند، اما معمولاً به معناى اقتصادى آن که خصوص فعاليتى است که براى تحصيل درآمد انجام مى گيرد و در برابر آن مزدى پرداخت مى شود به کار نمى رود؛ براى مثال، واژه «فعل» و مشتقّات آن قريب 108 بار در قرآن به کار رفته اند که در هيچ يک از آن ها مراد از «فعل» کار اقتصادى و تلاش مادى نيست. واژه «عمل» و مشتقّات آن قريب 360 مورد در آيات آمده اند که بيشتر آن ها به معناى تلاش اخروى است. تنها در برخى از آيات به معناى تلاش مادى به کار رفته اند؛ مثل :
«أَمَّاالسَّفِينَةُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِينَ يَعْمَلُونَ فِى الْبَحْرِ» (کهف : 79)؛ اما آن کشتى مال گروهى از مستمندان بود که با آن در دريا کار مى کردند.
«وَ مِنَ الشَّيَاطِينِ مَن يَغُوصُونَ لَهُ وَ يَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذَلِکَ» (انبياء : 82)؛ و گروهى از شياطين براى او (حضرت سليمان) غوّاصى مى کردند و کارهايى غير از اين نيز براى او انجام مى دادند.
«وَ مِنَ الْجِنِّ مَن يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ» (سبأ : 11)؛ و گروهى از جن پيش روى او (حضرت سليمان) به اذن پرودگارش کار مى کردند.
واژه «کسب» نيز 67 بار در قرآن به کار رفته، ولى معمولاً به معناى کار اقتصادى نيست. تنها در يک مورد در آيه «للرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اکْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ ممّا اکْتَسَبْنَ» (نساء : 32) (مردان را نصيبى است از آنچه به دست مى آورند و زنان را نصيبي) به معناى تلاش مادى و کسب درآمد استعمال شده است که مى توان براى اثبات مشروعيت فعاليت اقتصادى زنان به آن استناد کرد؛ زيرا اگر کار کردن براى آنان مجاز نبود، آيه شريف آنان را مالک دست رنج خود قرار نمى داد. بنابراين، واژه هاى «فعل»، «عمل» و «کسب» در اين آيات غالبا به معناى کار مادى نيستند و در آياتى هم که به معناى تلاش مادى آمده اند معمولاً نمى توانند در اين موضوع، مشکلى را از ميان بردارند. در نتيجه، هرچند معناى لغوى اين واژه ها «کار» است، به ويژه لفظ «عمل» که در کتاب هاى عربى امروز به معناى تلاش اقتصادى به کار مى رود، اما در بحث قرآنى نمى توانيم براى اثبات يا رد اشتغال زنان، به اين آيات استناد کنيم.
آيات ديگرى که در اين موضوع مى توانند ما را يارى دهند آياتى هستند که واژه هاى به کار رفته در آن ها به صراحت، به معناى کار نيست، اما به دلالت التزامي، معناى کار و تلاش مادى از آن ها استفاده مى شود. اين آيات را مى توان در چهار گروه بررسى کرد :
نخست، آياتى که انسان ها را به وفاى به عقد موظف کرده است؛
دوم، آياتى که کار و تلاش مادى را براى انسان ها مجاز دانسته است. در اين آيات، بيشتر از واژه ترکيبى «ابتغاء فضل» استفاده شده است؛
سوم، آياتى که برخى از معاملات را حلال و برخى را حرام کرده است؛
چهارم، آياتى که مى توان از آن ها برخى از اشتغالات خاص را استفاده کرد.

گروه اول : آيات وفاى به عقد «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ» (مائده : 1)؛ اى کسانى که ايمان آورده ايد، به پيمان ها و قراردادها وفا کنيد. «وَفي» و«اَوْفي» هر دو به معناى تمام کردن و کامل کردن است. (6) «عقود» جمع «عقد» به معناى بستن و گره زدن چيزى به چيز ديگر است. (7) اين واژه گرچه در اصل، براى امور محسوس وضع شده، اما در انواع معاملات و پيمان هاى غير محسوس، که نوعى از بستن و گره زدن در آن ها لحاظ شده است، به کار مى رود. (8)
جمله «اوفوا بالعقود» امر است و انسان ها را به وفا کردن به هر چيزى که به آن «عقد» گفته شود، امر کرده است. اين آيه از دو جهت فراگير است : نخست از جهت مصداقِ عقد؛ زيرا در آن عقد خاصى ذکر نشده است. بنابراين، هر گونه معامله و پيمانى را که شرعيت آن از سوى شارع رسيده باشد، شامل مى شود، خواه از عقود لازم باشد مثل بيع و اجاره و مزارعه و مساقات يا از عقود جايز مثل قرض و وديعه. دوم از جهت مخاطب که زن و مرد را شامل مى شود. نه در اين آيه و نه در هيچ آيه ديگرى حکم وفاى به عقد به گروه يا صنف خاصى منحصر نشده است. بنابراين، بر زن و مرد واجب است که به پيمان ها و قراردادهاى خود از هر نوعى که باشند وفا کنند. استفاده مشترک زن و مرد در وجوب وفاى به عقود شرعي، به اندازه اى روشن بوده است که فقيهان در سراسر فقه، براى لزوم وفاى به عقد به اين آيه استدلال کرده و در هيچ موردى از دخالت جنسيت در الزام آيه شريفه، بحثى نکرده اند. ديده نشد که فقيهى ترديد کرده باشد در اينکه اگر زنى عقد اجاره يا بيع يا مضاربه و يا هر عقد مشروعى با ديگرى امضا کرد لازم الوفا است و بايد به آن پايبند باشد. اين سخن بدان معناست که حکمى که در آيه بيان شده ميان مرد و زن مشترک است. لازمه اين دستور مشترک آن است که همچنان که مردان مى توانند پيمان تجارى و بازرگانى داشته باشند يا با کسى عقد اجاره ببندند و خود را اجير کنند، زنان نيز مى توانند. اگر زن نمى توانست در هيچ قرارداد تجارى و بازرگانى شرکت کند يا مثل صغار، هيچ گونه معامله اى براى او جايز نبود، وجوب وفاى به عقد به طور مطلق، برايش معنا نداشت. در حقيقت، از او عقدى محقق نمى شد تا لازم الوفا باشد. بنابراين، لزوم وفاى به عقود و اشتراکِ زن مرد در اين خطاب، دليل بر جواز مشارکت زنان در فعاليت هاى اقتصادى و تحصيل درآمد از طريق اجاره يا تجارت وبازرگانى و عقود شرعى ديگر است.
بلي، «اوفوا» صيغه مذکر است، اما دليل بر اختصاص اين حکم به مردان نيست؛ زيرا روش قرآن در بيان احکام مشترک ميان مرد و زن، بر خطابِ مذکر است. براى مثال، شکى نداريم که اقامه نماز و پرداخت زکات که با خطاب مذکر در آيه «وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّکَاةَ» در موارد متعددى از سوره بقره (9) به طور مکرّر و در برخى از سوره هاى ديگر، آمده و وجوب روزه ماه رمضان که در آيه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَيْکُمُ الصِّيَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (بقره : 183) بيان شده، براى زنان و مردان است. آيا مى توان معتقد شد در اين آيات، به دليل آنکه خطاب در «اقيموا» و «آتوا» و «الذين آمنوا» و «عليکم» به صيغه مذکر است، وجوب نماز و زکات و روزه به مردان اختصاص دارد؟

گروه دوم : آيات تحليل و تحريم برخى از معاملات آيه «أَحَلَّ اللّهُ الْبَيْع» (بقره : 275) (خدا بيع را حلال کرد) خريد و فروش را، که نوعى کسب و تلاش اقتصادى است، حلال کرده. آيات «حَرَّمَ الرِّبَا» (بقره : 275) (ربا را حرام کرد.)؛ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْکُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافا مُّضَاعَفَةً» (آل عمران : 130) (اى کسانى که ايمان آورده ايد، ربا را چند برابر نخوريد.) و آيات فراوان ديگر (10) با تعبيرهاى گوناگون؛ به مبارزه با ربا برخاسته و ربا خوارى را، که راهى براى تحصيل درآمد و افزايش سرمايه است، ناروا دانسته اند.
آيات مزبور، به طور مطلق، جنس بيع را حلال، و جنس ربا را حرام کرده اند. از سوى ديگر، آيه يا روايتى که بر دخالت جنسيت در اين حکم دلالت داشته باشد، نداريم. بنابراين، حکمى که براى بيع و ربا بيان شده، از احکام مشترک ميان زن و مرد است؛ چنان که مرد مجاز است با ديگران قرارداد خريد و فروش امضا کند و از اين طريق، تجارت کند و سودى ببرد، براى زن نيز چنين است.
همچنين در برخى از آيات آمده است : «وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُم بَيْنَکُم بِالْبَاطِل» (بقره : 188) (اموال يکديگر را به باطل در ميان خود نخوريد)؛ «وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُم بَيْنَکُم بِالْبَاطِل إِلاَّ أَن تَکُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِّنکُمْ» (نساء : 29) (اى کسانى که ايمان آورده ايد، اموال يکديگر را به باطل نخوريد، مگر اينکه تجارتى با رضايت شما انجام گيرد.) در اين آيات، هرگونه تحصيل سرمايه از راه هاى غيرمشروع «اکل مال به باطل» دانسته و ممنوع اعلام شده است. مقصود از «اکل» در اينجا، هرگونه تصرف در اموال و نقل و انتقال غير مجاز است. (11) مصاديق «اکل مال به باطل» نيز در برخى از روايات، زراندوزى از طريق قمار و قسم دروغ دانسته شده است. (12) مفسّران نيز در تفسير آيه، به دست آوردن مال از طريقِ لهو و لعب، غصب و ظلم را «اکل مال به باطل» دانسته اند. ربا نيز، که مورد نهى آيات مى باشد، از مصاديق اکل مال به باطل است. (13) جمله استثنائيه «إِلاَّ أَن تَکُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ» اشاره است به اينکه تصرّف در اموال، بايد از يکى از راه هاى مجاز و شرعى انجام شود که همان تجارت با رضايت طرفين است. (14)
در اين آيات، ملاکِ ممنوعيت يا مشروعيت فعاليت اقتصادي، صادق بودن عنوان «اکل مال به باطل» يا «تجارة عن تراض» قرار داده شده است. تمام کارهايى که در عنوان «اکل مال به باطل» داخل باشند ممنوع، و کارهايى که مشمول «تجارة عن تراض» باشند مشروع خواهند بود. مصاديق «اکل مال به باطل» نيز در آيات و روايات بيان شده، ولى در هيچ يک از آن ها، فعاليت هاى اقتصادى زن در بيرون از خانه مصداق «اکل مال به باطل» دانسته نشده است. بنابراين، مشمول «تجارة عن تراض» و مشروع و مجاز خواهد بود.

گروه سوم : آيات امر به کار و تلاش مادي دسته اى ديگر از آيات به رغم اينکه مشتمل بر واژگان رايج در اقتصاد و فقه نيستند، اما مى توان از آن ها جواز فعاليت اقتصادى و اشتراک ميان زن و مرد را نتيجه گرفت؛ مانند آيات ذيل :
«وَ هُوَ الَّذِى سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُواْ مِنْهُ لَحْما طَرِيّا وَ تَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْکَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَلِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (نحل : 14)؛ او کسى است که دريا را مسخّر [شما [ساخت تا از گوشت آن بخوريد و زيورى براى پوشيدن از آن استخراج کنيد و کشتى ها را مى بينى که سينه دريا را مى شکافند تا شما [به تجارت بپردازيد و [از فضل خدا بهره گيريد؛ شايد شکر نعمت هاى او را بجا آوريد.
«رَّبُّکُمُ الَّذِى يُزْجِى لَکُمُ الْفُلْکَ فِى الْبَحْرِ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ کَانَ بِکُمْ رَحِيما» (اسراء : 66)؛ پروردگار شما کسى است که کشتى را در دريا براى شما به حرکت در مى آورد تا از نعمت او بهره مند شويد. او نسبت به شما مهربان است.
«وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّکُمْ» (اسراء : 12)؛ ما شب و روز را دو نشانه قرار داديم، سپس نشانه شب را محو کرديم و نشانه روز را روشنى بخش ساختيم تا فضل پروردگارتان را بطلبيد (و به تلاش زندگى برخيزيد.)
«وَمِن رَّحْمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لِتَسْکُنُوا فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (قصص : 73)؛ و از رحمت اوست که براى شما شب و روز را قرار داد تا هم در آن آرامش داشته باشيد و هم براى بهره گيرى از فضل خدا تلاش کنيد و شايد شکر نعمت او را بجا آوريد.
«فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلاَةُ فَانتَشِرُوا فِى الأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِيرا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (جمعه : 10)؛ و هنگامى که نماز پايان گرفت در زمين پراکنده شويد و از فضل خدا بطلبيد و خدا را بسيار ياد کنيد، شايد رستگار شويد.
«لَيْسَ عَلَيْکُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّکُمْ» (بقره : 198)؛ گناهى بر شما نيست که از فضل پروردگارتان طلب کنيد.
مفسّران «ابتغاء فضل» را در جملاتِ «لتبتغوا من فضله»، «لِتبتَغوا فضلاً مِن رَبّکم» و «وابتغوا من فضله» به تجارت و کسب و تلاش اقتصادى تفسير کرده اند. (15) از سوى ديگر، آيات ياد شده از جهت مخاطب اطلاق دارند بر اين معنا که مخاطب در فعل «تبتغوا» و «ابتغوا» خصوص صنف مردان نيست، بلکه نظير ساير خطاباتى که در قرآن شريف آمده اند، ميان زن و مرد مشترکند، مگر در جايى دليلى بر اختصاص آن به مردان داشته باشيم. همچنين از حيث نوع اشتغال نيز آيه در مقام بيان شغل خاصى نبوده است. از اين رو، مى توان گفت : با توجه به ترغيب و تشويق عمومي، که از سوى خدا براى طلب فضل صادر شده است، هرگونه تلاش اقتصادي، که مشروع و مصداق «تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ» باشد، براى زن و مرد مجاز است. بدين روي، بر اساس اين آيه، اصل اوّلى جواز انواع تصرّفات زن در طبيعت و معاملات و تجارات است، مگر آنچه به دليل قطعى خارج شده است.
«هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِى مَنَاکِبِهَا وَکُلُوا مِن رِّزْقِهِ» (ملک : 15)؛ او کسى است که زمين را براى شما رام کرد، بر شانه هاى آن راه برويد و از روزى هاى خداوند بخوريد. اين آيه نيز از آيات مطلق است و انسان ها را به تصرف در طبيعت و فعاليت و تلاش اقتصادى امر مى کند. تعبير «کلوا مِن رزقه» در اين آيه، به گفته علّامه طباطبايى به معناى انواع طلب و تصرّف در زمين است. (16) پس خوردن در اينجا به معناى جويدن و بلعيدن نيست، بلکه نظير آيه «لا تأکلوا اَموالَکم بَينکم بالباطِل» (بقره : 188) به معناى تصرّف کردن است. بر اساس اين تفسير، آيه شريفه، به انسان ها گوشزد مى کند که ما زمين را به گونه اى آفريديم که شما بتوانيد با انواع تصرف در آن زندگى مادى خود را تأمين کنيد و سپس به وسيله امر با واژه «کلوا» انسان ها را به انواع کار و تلاش اقتصادى مثل صيادي، کشاورزي، دام دارى و انواع تصرفات در زمين براى بهره ورى از نعمت هاى الهى و استفاده از ارزاق آن ترغيب و تشويق کرده است. از سوى ديگر، امر به «کلوا» اختصاص به صنف خاصى ندارد؛ استفاده از نعمت هاى الهى و تصرف در زمين و بهره گرفتن از آب ها و درختان و جنگل ها و حيوانات براى همه انسان هاست. نه در اين آيه و نه در آيات ديگر و نه در روايات، دليلى بر تخصيص آيه به مردان نيست. بلي، لفظ «کلوا» جمع مذکر است، ولى پيش از اين گفته شد که روش قرآن چنين است که معمولاً احکام مشترک مرد و زن را با خطاب مذکر بيان مى کند.

گروه چهارم : اشتغالات خاص گروه ديگر آياتى است که مى توان از آن ها جواز اشتغال زنان به برخى از حرفه هاى خاص را اصطياد کرد. تأکيد بر اين نکته ضرورى است که آياتى که از آن ها ياد خواهد شد، در مقام بيان حرفه يا شغلى براى انسان ها نيست، بلکه در اين دسته از آيات، انجام برخى از کارها مجاز اعلام شده است؛ کارهايى که اشتغال به آن ها در ميان مردم عصر نزول رايج بوده و هم اکنون هم انسان هايى به آن کارها اشتغال دارند. با توجه به مجوّزى که قرآن براى انجام آن کارها به انسان ها داده و اين اجازه را به گروه يا صنف ويژه اى اختصاص نداده است، مى توان جواز اشتغال زنان به آن کار را از ديدگاه قران استفاده کرد. اين کارها عبارتند از :
1. صيادي : «وَ إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ» (مائده : 2) در آغاز سوره مائده، خداوند صيد چهارپايان و خوردن گوشت آن ها را حلال کرده و فرموده است : «أُحِلَّتْ لَکُم بَهِيمَةُ الاَنْعَامِ.»سپس در آيه بعد، با جمله «غَيْرَ مُحِلِّى الصَّيْدِ وَ أَنتُمْ حُرُمٌ»، کسانى را که مشغول مناسک حج و در حال احرام هستند از شکار حيوانات منع کرده است. همچنين در آيات «لاَ تَقْتُلُواْ الصَّيْدَ وَأَنتُمْ حُرُمٌ» (مائده : 95) و «حُرِّمَ عَلَيْکُمْ صَيْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُما» (مائده : 96) ممنوعيت شکار در حال احرام را بيان کرده است. از خطاب آيات استفاده مى شود که اين حکم، ميان زن و مرد مشترک است. از اين رو، شکار کردن براى زنان و مردانِ محرم، حرام است. در آيه دوم خطاب به همان کسانى که شکار برايشان حرام بود، فرموده است : «وَ إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ»؛ پس از خروج از احرام شکار کنيد. امر در اين آيه، به قرينه اينکه پس از دستور منع از شکار صادر شده است، فقط بر جواز اين عمل دلالت دارد، نه بر بيش از آن و چون ممنوعان از اين عمل زن و مرد بودند، پس اين جواز نيز شامل هر دو دسته مى شود.
ممنوعيت شکار براى زائران در خصوص حالت احرام و جواز اين عمل پس از آن، نشانه آن است که شکار و صيد حيوانات فى نفسه مبغوض و مورد نهى نيست. اگر صيد حيوانات ذاتا کار غير مشروعى بود، از سوى قرآن براى اين عمل در هيچ شرايطى مجوّز صادر نمى شد. از سوى ديگر، توجه قرآن به مسئله صيد و تحريم آن براى زائران در حال احرام در آيات متعددى از اين سوره، (17) نشانه اهميت اين موضوع است و مى فهماند که اين کار مورد ابتلاى جمع کثيرى از حاجيان بوده است؛ شکار حيوانات، گوشت مورد نياز آنان را تأمين مى کرده و نوعى فعاليت و تلاش اقتصادى و توليد بوده است، نه يک کار تفريحي. بعيد است به قرآنى که با شيوه ايجاز، تنها به تبيين مسائل ضرورى و مورد نياز انسان ها مى پردازد چنين نسبتى داده و گفته شود در تمام آن آيات، به مسئله اى که براى تعداد انگشت شماري، به عنوان سرگرمى مطرح بوده توجه کرده و حرمت آن را در آيات متعدد تکرار کرده است. بنابراين، آنچه به طور يقين از آيه به دست مى آيد اين است که شکار کردن پس از خروج از احرام جايز است. اکنون مى پرسيم : براى چه کسي؟ جواب آن است که آيه اطلاق دارد. پس حکمى که در آن آمده است براى همه است؛ زن باشد يا مرد. چگونه شکارى جايز است : شکار تفريحى يا شکارى که شغل و راه درآمد باشد؟ باز هم آيه اطلاق دارد. بنابراين، مى توان گفت : شکار کردن کارى است که هر يک از زن مرد مى تواند انجام دهند. قرآن نه تنها از اين کار منعى نکرده، بلکه جواز آن را نيز به صراحت اعلام کرده و در اين خصوص ميان دو صنف زن و مرد تفاوتى قايل نشده است.
2و3. ماهى گيرى و غوّاصي : «وَ هُوَ الَّذِى سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُواْ مِنْهُ لَحْما طَرِيّا وَ تَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا» (نحل : 14)؛ او کسى است که دريا را مسخّر ساخت تا از آن گوشت تازه بخوريد و زيورى براى پوشيدن از آن استخراج کنيد. در اين آيه، خداوند متعال با برشمردن برخى نعمت ها به دو نوع اشتغال اشاره کرده است : نخست ماهى گيري؛ زيرا مقصود از خوردن گوشت تازه از دريا، گوشت ماهى است که متوقف بر صيد آن است. بنابراين، تقدير آيه چنين است : «... لتصطادوا و تأکلوا.» دوم غوّاصى و استخراج زيور آلاتى مانند لؤلؤ و مرجان از دريا. خطاب در اين آيه نيز ناظر به گروه خاصى نيست. هر کسي، چه زن و چه مرد، مى تواند از دريا ماهى صيد کند. نه در آيات و نه در روايات، کار شيلات به صنف مردان اختصاص داده نشده است. همچنين دليلى بر اختصاص غوّاصى و پيدا کردن لؤلؤ و مرجان به مردان نداريم. از اين رو، اين عمل نيز به عنوان يک فعاليت اقتصادى به مردان اختصاص ندارد.
4. دايگي : «فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُن» (طلاق : 6) در اين آيه، به مردانى که زن خود را طلاق داده اند و کودک شيرخوار دارند و مادر کودک حاضر است به آن شير دهد، امر کرده که اگر زنان به فرزندان شما شير دادند، مزد آنان را بدهيد. سپس در دنباله آيه مى فرمايد : «... وَإِن تَعَاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَي»؛ و اگر به توافق نرسيديد، زن ديگرى شير دادن او را به عهده مى گيرد. مفسّران در معناى آيه گفته اند : اگر زن و مرد در شير دادن به کودک با هم به توافق نرسيدند، به اين صورت که يا زن حاضر نيست به کودک شير بدهد و يا اجرتى بيش ازمعمول مى خواهد، در اين صورت، بر پدر کودک لازم است براى تغذيه کودک، دايه بگيرد تا طفل آسيب نبيند. (18)
دايگى و شير دادن به کودکانى که مادرانشان شير نداشتند يا از دنيا رفته بودند در زمان هاى گذشته، ميان زنان معمول بوده؛ چنان که حليمه سعديه و چند تن از زنان ديگر، براى همين کار به مکّه آمدند. (19) دايه ها در برابر خدمتى که ارائه مى کردند و به کودک شير مى دادند مزد دريافت مى کردند. قرآن نه تنها از اين کار نهى نکرده و مزدى را که در مقابل اين عمل گرفته مى شود اکل مال به باطل ندانسته، بلکه خود به پدران بچه ها امر کرده است : در صورتى که براى شير دادن با مادر کودک به توافق نرسيديد، دايه بگيريد. بنابراين، دايگى نيز مى تواند به عنوان يکى از اشتغالاتى باشد که ويژه زنان است و قرآن به آن اشاره کرده است.
5. دام داري : «وَلَمَّا وَرَدَ مَاء مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأتَيْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُکُمَا قَالَتَا لَا نَسْقِى حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعَاء وَأَبُونَا شَيْخٌ کَبِير» (قصص : 23)؛ و هنگامى که به چاه آب مدين رسيد، گروهى از مردم را در آنجا ديد که چهارپايان خود را سيراب مى کنند و در کنار آنان دو زن را ديد که مراقب گوسفندان خويشند. به آن دو گفت : کار شما چيست؟ گفتند : ما آن ها را آب نمى دهيم تا چوپانان همگى خارج شوند و پدر ما پيرمرد کهنسالى است. از اين آيه، چند نکته استفاده مى شود :
نخست اينکه از تعبير «لا نَسقي»، که فعل مضارع است و بر استمرار دلالت دارد، فهميده مى شود آب دادن به گوسفندان کار روزمره و هميشگى آنان بوده است. جمله «و ابونا شيخ کبير» نيز مؤيّد همين مطلب است؛ زيرا کنايه از آن است که فرد ديگرى را براى اين انجام اين کار نداريم. بنابراين، کار سيراب کردن گوسفندان را خود انجام مى دهيم.
دوم اينکه گرچه در آيه سخنى از چوپانى دختران حضرت شعيب عليه السلام نيست، اما از اينکه گفتند : «لاَ نَسْقِى حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعَاء وَ أَبُونَا شَيْخٌ کَبِير»، مى توان به دست آورد که همه کارهاى گوسفندان، که يکى از آن ها آب دادن بوده و يکى هم به چرا بردن بوده، به عهده دختران بوده است؛ زيرا اگر دختران شعيب مى گويند پدر ما پير سال خورده است، کنايه است از اينکه کسى را براى آب دادن نداريم. پس حتما کسى را براى چرانيدن و علوفه دادن هم نداشته اند. از اين رو، بعيد است بگوييم کار دختران فقط آب دادن بوده است. اينکه حضرت شعيب عليه السلام ، به حضرت موسى عليه السلام گفت : مى خواهم يکى از اين دو دخترم را به همسرى تو درآورم، به اين شرط که هشت سال براى من کار کنى و اگر تا ده سال افزايش دهى محبتى از ناحيه توست (20)... برخى از مفسّران گفته اند : او را براى چوپانى اجير کرد. (21) اين امر نيز شاهدى است بر اينکه پيش از موسي، کار چوپانى گوسفندان را دختران انجام مى دادند.
البته ممکن است گفته شود عمل دختران شعيب عليه السلام نمى تواند مستند جواز اين گونه کارها براى زنان باشد؛ زيرا دختران حضرت شعيب عليه السلام از باب ضرورت و نبود فرد ديگرى دست به اين عمل مى زدند. بنابراين، وقتى حضرت موسى عليه السلام از آنان مى پرسد : براى چه اينجا ايستاده ايد، آنان مقصود خود را گفتند و با اين جمله که «پدر ما پير سال خورده است»، عذر خود را نسبت به انجام اين کار ذکر کردند و آن را به عنوان يک ضرورت براى خود بيان نمودند. بنابراين، کار کردن دختران حضرت شعيب عليه السلام در بيرون از خانه به سبب شرايط ويژه خانه آنان بود، نه اينکه در شرايط عادي، آنان اين کار را انتخاب کرده باشند.

شواهد روايى بر جواز فعاليت هاى اقتصادى زنان زنان فراوانى در صدر اسلام در زمان پيامبر گرامى و ائمّه اطهار عليهم السلام به فعاليت هاى اقتصادى اشتغال داشتند (22) و ائمّه اطهار عليهم السلام نه تنها آنان را از کار و تلاش نهى نمى کردند، بلکه در برخى موارد، لحن سخن يا طرز برخورد پيامبر يا امام با زنان شاغل به گونه اى بود که تشويق به ادامه کار نيز از آن استفاده مى شود. اين کارها عبارتند از :
1. بافندگي : ام حسن نخيعه مى گويد : حضرت على عليه السلام در راه به من برخورد کرد و فرمود : ام حسن، به چه کارى مشغولي؟ گفتم : بافندگى مى کنم. امام به من فرمود : بدان که حلال ترين کسب است. (23) بنابراين نقل، امام با ديدن ام حسن در ابتدا، از شغل او سؤال کرد که حاکى از مشروعيت اشتغال براى زنان است، و ديگر آنکه وقتى ام حسن در جواب امام عرض کرد : به بافندگى اشتغال دارم و از اين راه ارتزاق مى کنم، امام نه تنها او را از اين حرفه منع نکرد، بلکه با اين جمله که «حلال ترين کسب است»، او را بر اين ادامه اشتغال به اين حرفه تشويق کرد. بنابراين، اشتغال زنان به حرفه هايى که از نظر اسلام حلال شمرده شده، مجاز بلکه مطلوب است.
2. نوحه خواني : حنان بن سدير گويد : در محله ما زنى بود که کنيزى نوحه خوان داشت. اين زن از طريق نوحه خوانى کنيزش، زندگى خود را اداره مى کرد. وى نزد پدرم آمد و گفت : تو مى دانى که زندگى من از جانب خدا و به وسيله نوحه خوانى اين جاريه تأمين مى شود. دوست دارم از امام صادق عليه السلام بپرسى که اگر اين کار حلال است، ادامه بدهم، و گر نه کنيز را بفروشم و از بهاى آن زندگى کنم تا خدا فرجى برساند. پدرم گفت : پرسش اين مسئله از امام براى من سخت است. او اضافه مى کند : وقتى خدمت امام رسيديم، خودم از امام درباره مسئله آن زن پرسش کردم. امام فرمود : آيا براى اجرت شرط مى کند يا نه؟ گفتم : به خدا قسم، نمى دانم شرط مى کند يا نه. حضرت فرمود : به آن زن بگو : شرط نکن و هر چه دادند قبول کن. (24) در اين روايت نيز نوحه خوانى زن مورد تأييد امام قرار گرفته است. اگر اشتغال زن به نوحه خوانى غير مجاز بود، آن حضرت وى را از اين کار نهى مى فرمود.
لازم به ذکر است اينکه امام در جواب پرسش کننده گفتند : براى کارش اجرتى تعيين نکند و هر چه دادند قبول کند، دليل بر حرمت اين کار و تحصيل درآمد از اين طريق نيست؛ زيرا اگر چنين بود، امام مستقيما او را از ادامه آن کار برحذر مى داشت. اگر به صورت استلزام نهى اى از کلمات امام فهميده شود، مربوط به تعيين اجرت است به اصل عمل. عدم تعيين مزد نيز به احتمال قوى به سبب ويژگى کار است، نه خصوصيت نوحه خوان و جنسيت وى که زن است يا مرد.
آرايشگري : ابن ابى عمير با واسطه، از امام صادق عليه السلام نقل مى کند : يکى از زنانى که به آرايشگريى بانوان اشتغال داشت، بر پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله وارد شد. پيامبر اکرم به وى فرمود : آيا شغلت را رها کرده اى يا بر آن باقى هستي؟ زن گفت : اى رسول گرامي، بر شغلم باقى هستم و ادامه مى دهم، مگر آنکه مرا از آن نهى کنى تا کنار بگذارم. حضرت نه تنها او را از آن کار منع نکرد، بلکه اجازه فرمود به کارش ادامه دهد و او را به برخى از آداب اين کار نيز راهنمايى فرمود. (25)
عطر فروشي : حسين بن زيد هاشمى از امام صادق عليه السلام روايت کرده است که زنى به نام زينب عطاره نزد زنان پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله آمد. پيامبر وارد خانه شد و او را نزد همسرانش ديد. به وى فرمود : منزل ما را خوشبو کردي. زينب عرض کرد : منزل به بوى شما معطّرتر است. پس از اين سخنان، پيامبر صلى الله عليه و آله برخى از آداب و احکام خريد و فروش را براى وى بيان فرمودند. (26) چنان که از اين روايت استفاده مى شود، نه تنها پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله با اشتغال زينب به عطر فروشى مخالفتى نکرد، بلکه با حسن رفتار خود با وى و با بيان برخى از آداب معامله، (27) او را نسبت به ادامه آن کار تشويق کرد.

نتيجه از آيات و شواهد روايى ياد شده مى توان استفاده کرد که اسلام نسبت به اشتغال زنان ديد منفى ندارد و کار و تلاش اقتصادى را در خانه يا در بيرون از خانه براى زن ممنوع نکرده است. اگر آيه شريفه «لاَ تأکلوا اموالکُم بينکُم بِالباطلِ» از برخى از معاملات نهى کرده و آن را باطل دانسته، براى همه است و تفاوتى ميان زن و مرد نيست. جنسيت در هيچ يک از انواع معاملات و تجارات، دخالت ندارد. اين گونه نيست که زن به دليل جنسيت، از برخى از معاملات ممنوع، و مرد مجاز باشد. به همين سبب مى بينيم در کتاب هاى فقهي، زنان از تجارت يا قرادادى استثنا نشده يا از اختيار شغل خاصى منع نگرديده اند. بلي، کارهايى همچون قضاوت، ولايت و رهبرى و امامتِ جماعت (28) براى زن ممنوع است، اما اين ها تخصصا از موضوع بحث خارج هستند؛ زيرا در فرهنگ اسلامي، به هيچ يک از اين امور به عنوان شغل نگاه نمى شود تا گفته شود در اسلام برخى از شغل ها ويژه مردان است و زنان را در آن راهى نيست.
تذکر اين نکته نيز ضرورى است که آنچه به عنوان ديدگاه قرآن، در ارتباط با اشتغال زنان بيان شد مربوط به نفس کار و تلاش اقتصادى و بيان جواز اين عمل براى زنان است. اما اينکه زنان براى حضور در محل کار چه شرايطى را بايد رعايت کنند، چه شغلى براى زن شايسته تر است، کدام کار با حالت روحى و جسمى زن متناسب است، حق تقدّم با کارِ خانه است يا بيرون، در صورت تزاحم ميان رسيدگى به فرزندان و همسر و اشتغال به کار بيروني، ترجيح با کدام است، اين پرسش ها و ده ها پرسش ديگر، که بيان آن ها در اين مختصر نمى گنجد، بايد در جاى خود به طور جداگانه بحث شود. اما اجمالاً تذکر داده مى شود، که بر اساس آموزه هاى ديني، خانواده در اسلام اصلى بنيادين بوده و حفظ و حراست از آن لازم است. زن رکن خانواده و مظهر خالقيت خدا و وظيفه توليد نسل و پرورش و تربيت آن را بر عهده دارد. حق اشتغال زن، نبايد سبب از هم پاشيدن خانواده يا کنار گذاشتن وظيفه پرورش نسل سالم شود. بنابراين، در مواقع تزاحم بين کار و ازدواج، يا کار و رسيدگى به وظايف همسرى و پرورش کودک، و عدم امکان جمع بين آن ها، خانواده مهم تر است و بر اساس اصل تقديم اهم بر مهم، در امور متزاحم بايد اشتغال زن فداى حفظ خانواده شود.

--------------------------------------------
پي نوشت ها :
1 منوچهر فرهنگ، فرهنگ بزرگ اقتصادي، تهران، البرز، 1371.
2 مرتضى قره باغيان، فرهنگ اقتصادى و بازرگاني، چ دوم، رسا، 1376.
3 دکتر سياوش مريدى و على رضا نوروزي، فرهنگ اقتصادي.
4و5 محمدولى کيانمهر، «تأثير اشتغال زنان بر خانواده»، مجله کار و جامعه، ش 23 (آذر و دى 1378).
6 ابن منظور، لسان العرب، بيروت / فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان، چ دوم، تهران، ناصر خسرو، ج 3، ص 258.
7 فضل بن حسن طبرسي، پيشين، ج 3، ص 258.
8 سيد محمدحسين طباطبائي، الميزان، قم، انتشارات اسلامي، ج 5، ص 152.
9 بقره : 43،45،83،110.
10 «وَمَا آتَيْتُم مِّن رِّبا لِّيَرْبُوَ فِى أَمْوَالِ النَّاسِ فَلاَ يَرْبُو عِندَ اللَّه» (روم : 39) «يَمْحَقُ اللّهُ الْرِّبَا وَيُرْبِى الصَّدَقَاتِ» (بقره : 276) «الَّذِينَ يَأْکُلُونَ الرِّبَا لاَ يَقُومُونَ إِلاَّ کَمَا يَقُومُ الَّذِى يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسّ» (بقره : 272) «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِن کُنتُم مُؤْمِنِينَ» (بقره : 278) «يَمْحَقُ اللّهُ الْرِّبَا وَيُرْبِى الصَّدَقَاتِ» (بقره : 276).
11 ر.ک : سيد محمدحسين طباطبائي، پيشين، ج 2، ص 51.
12 ر.ک : فضل بن حسن طبرسي، پيشين، ج 2، ص 24 / محقق اردبيلي، زبدة البيان، تحقيق محمدباقر بهبودي، مکتبة المرتضوية، ص 427 / محمدبن يعقوب کليني، اصول کافي، تهران، اسلاميه، 1350، ج 5، ص 122.
13 ر.ک : على بن ابراهيم قمي، تفسير قمي، چ سوم، قم، دارالکتب، ج 1، ص 136.
14 ر.ک : محقق اردبيلي، پيشين، ص 427.
15 ابن کثير القرشي، تفسير القرآن العظيم، بيروت، دارالمعرفه، 1412 ق، ج 3، ص 54 / محمدبن احمد قرطبي، الجامع الاحکام القرآن، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1415 ق، ج 10، ص 290 / ابن جوزي، زاد المسير، ج 5، 44 / راغب اصفهاني، مفردات فى غريب القرآن، تهران، نشر کتاب، 1404 ق، ص 381 / محمد بن جرير طبري، جامع البيان عن تأويل أى القرآن، بيروت، دارالفکر، 1415 ق، ج 15، ص 153 / سيد محمدحسين طباطبائي، پيشين، ج 13، ص 152 / مولى محسن فيض کاشاني، تفسير صافي، تحقيق حسين اعلمي، چ دوم،قم، الهادي، 1416 ق، ج 3، ص 181.
16 مرحوم علامه طباطبائى در تفسير آيه گفته است : «والمعنى هو الذى جعل الارض مطاوعة منقادة لکم يمکنکم ان تستقرّوا على ظهورها و تمشوا فيها تأکلون من رزقه الّذى قدّره لکم بانواع الطلب و التصرّف فيها.» (سيد محمدحسين طباطبائي، پيشين، ج 20، ص 13.)
17 «غَيْرَ مُحِلِّى الصَّيْدِ وَ أَنتُمْ حُرُمٌ» (مائده : 1)، «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقْتُلُواْ الصَّيْدَ وَأَنتُمْ حُرُمٌ» (مائده : 95)، «حُرِّمَ عَلَيْکُمْ صَيْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُما» (مائده : 96).
18 فضل بن حسن طبرسي، پيشين، ج 10، ص 48 / سيد محمدحسين طباطبائي، پيشين، ج 19، ص 317 / ابن جوزي، پيشين، ج 8، ص 45 / محمدبن احمد قرطبي، پيشين، ج 18، ص 169 / محمدبن حسن طوسي، التبيان فى تفسير القرآن، تحقيق احمد حبيب قصير العاملي، مکتب الاعلام الاسلامي، 1409 ق، ج 10، ص 37.
19 ر.ک : محمدهادى يوسفى غروي، تاريخ تحقيقى اسلام، ترجمه حسين على عربي، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى (ره)، 1382، ج 1، ص 222.
20 «قَالَ إِنِّى أُرِيدُ أَنْ أُنکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَن تَأْجُرَنِى ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرا فَمِنْ عِندِکَ» (قصص : 27).
21 ر.ک : محمدبن حسن طوسي، پيشين، ج 8، ص 145 / محمد شيخعلى شريف لاهيجي، تفسير شريف لاهيجي، تهران، علمي،1363، ج 3، ص 68.
22 احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 3، ص 503 / محمدبن يعقوب کليني، پيشين، ج 5، ص 86 و 119.
23و24 محمدبن يعقوب کليني، پيشين، ج 5، ص 151 / ج 5، ص 86.
25 «فقال لها : افعلى فإذا مشطت فلا تجلى الوجه بالخرق فإنها تذهب بماء الوجه ولا تصلّى الشعر بالشعر.» (همان، ص 119.)
26 همان، ص 151.
27 فقال لها رسول الله صلى الله عليه و آله : إذا بعتِ فأحسنى ولا تغشّى فإنّه أتقى لله وأبقى للمال.» (همان، ص 151).
28 البته اگر مأموم زن باشد، امامت زن به فتواى برخى مراجع مجاز است.