روش هاي تربيت در نهج البلاغه
روش تربيت فرزند
تربيت فرزند از بنياديترين مسائل تربيتي شمرده ميشود، و سنگ زيرين تربيتهاي بعدي است، به همين جهت در دين مقدّس اسلام، سخنان معصومين، مخصوصاً اميرمؤمنان سخت بر اين امر تکيه و تأکيد شده است.
پيامبر اکرم(ص) فرمود : "اکرموا اولادکم و احسنوا آدابهم؛(1) فرزندان خود را گرامي داريد، و آنها را نيکو تربيت کنيد."
و علي(ع) فرمود : "حقّ الولد علي الوالدان يحسّن اسمه و يحسّن ادبه و يعلّمه القرآن؛(2) حق فرزند بر پدر اين است که اسم نيکو براي او انتخاب کند، و نيکو تربيتيش نمايد، و قرآن را به او بياموزد." و حضرت امام سجّاد (ع) نيز در مقام تربيت فرزند و مسئوليّت سنگين الهي آن از پيشگاه خدا استعانت ميجويد و عرضه ميدارد : "و اعني علي تربيتهم و تأديبهم و برّهم؛(3)(بارالها!) مرا در تربيت و تأديب و نيکي فرزندانم ياري نما." معلوم ميشود مسئله به حدّي سنگين است که حضرت سجاد(ع) که امام معصوم است با آن عظمتش طلب استمداد از خداوند مينمايد. منتهي نکته در خور دقت اين است که در اسلام برنامه تربيت فرزند از دوران قبل از ازدواج شروع ميشود، يعني از زمان انتخاب همسر هم مرد و هم زن بايد برنامه ريزي داشته باشند که پدر و مادر خوب و تربيت صحيح يافته انتخاب نمايند.
انتخاب همسر
صلاحيّت متقابل مرد و زن و يا همان پدر و مادر آينده سخت بر فرزند اثر دارد، زيرا اخلاق و اوصاف والدين طبق قانون "وراثت" به فرزندان منتقل ميگردد. گرچه علم ژنتيک در غرب علم نو ظهوري است امّا قانون وراثت به صورت کلّي چهارده قرن است که در اسلام مطرح شده است.
پيامبر اکرم(ص) فرمود : "در خانواده صالح ازدواج کنيد زيرا اخلاق (و خصوصيات) روحي به ارث ميرسد.)(4) در جاي ديگر فرمود : "تخيّروا لنطفکم، فانّ النّساء يلدن اشباه اخوانهن و اخواتهنّ؛(5) (همسر مناسبي) براي نطفه هايتان انتخاب کنيد، زيرا زنان همانند برادران و خواهران خود فرزند به دنيا ميآورند." و در روايت ديگري ميخوانيم : "انظر في ايّ شيءٍ تضع ولدک فان الزق اساسٌ؛(6) ببين نطفه خود را در چه محلي مستقر ميکني، زيرا اخلاق اجداد و پدران، به فرزندان به ارث ميرسد."
به همين جهت است که علي(ع) بعد از وفات فاطمه(س) ميخواست همسر اختيار کند به عقيل برادرش ـ که اطلاعات وسيعي از نسب قبائل عرب و تاريخ گذشته آن روز داشت ـ سفارش فرمود که از اقوام اصيل و شجاع عرب همسري براي من انتخاب کن که زاده شجاعان و وارث دلاوري و شهامت باشد؛ زيرا ميخواهم از اين ازدواج فرزند شجاع و دليري به دنيا بيايد، عقيل پس از بررسي و جستجو "ام البنين کلابيّه" را پيشنهاد کرد، چرا که که در جامعه (آن روز) شجاع و دليرتر از اجداد و پدران او نبود(7) اين نشان ميدهد که پدري چون اميرمؤمنان که معصوم است و شخصيت دوم عالم هستي است، براي تربيت فرزندان سالم نياز به همسري دارد که از خانواده پاک و عفيف و اصيل و شجاع باشد.
و در طرف مردان هم سفارش شده است، که به غير متدين، شرابخوار، بينماز دختر ندهيد، چرا که بر نسل و فرزندان خويش اثر ميگذارد. پيامبر اکرم(ص) فرمود : "هرگاه کسي نزد شما به خواستگاري آمد که دين و امانت داري او را ميپسنديد، پس (دخترتان را به او) تزويج دهيد، وگرنه فتنه و فساد بزرگي ايجاد ميشود."(8)
و امام حسن مجتبي(ع) به مردي که درباره ازدواج دخترش با او مشورت نمود، فرمود : "زوّجها من رجلٍ تقيٍّ، فانه ان احبّها اکرمها و ان ابغضها لم يظلمها؛(9) به مرد باتقواي او را تزويج کن پس اگر او را دوست بدارد گرامي ميدارد و اگر از او نفرت پيدا کرد در حق او ستم روا نميدارد( زيرا تقواي او چنين اجازه نميدهد) لذا هم مرد بايد داراي تقوا و دامن پاک باشد و هم زن عفيفه و پاکدامن. به اين جهت اسلام از کار خلاف عفّت سخت نهي نموده، چرا که آينده نسلها را فاسد و جامعه را به فساد ميکشاند. به اين تحقيق توجّه کنيد :
"در سال 1720 م در سواحل آمريکا مردي در خانواده فاسد و بيبندو بار (و از پدر و مادر بي عفّت و فاسد) متولد (شد) و تمام عمر خود را به رذالت و ميخوارگي سپري کرد و از راه دزدي زندگي خود را تأمين مينمود، از اين مرد پنج دختر باقي ماندند که همه همانند پدر به دور از تربيتي سالم (و بي عفت) و خانوادهاي عاري از محبّت بودند، در نسل پنجم افراد اين خانواده به 1200 نفر رسيدند که طبق آمار گرفته شده، افراد أناث( و زن) اين خاندان همگي اهل فحشاء بوده 240 تن از آنان به سفليس مبتلا شدند، و 130 نفر از مردها دزدهايي جنايت پيشه و ماهر گرديدند، از اين خانواده هفت نفر آدمکش حرفهاي و سيصد نفر ديگر همگي داراي مشاغل ممنوعه بودند، به جامعه تحويل داده شد و در طي مدّت هفتاد سال 000/700/1 دلار زيان مالي توسط اين خانواده به دولت آمريکا وارد شده بود."(10) اينجاست که عمق دستورات اسلام درک ميشود که اين همه درباره پاکي و تديّن و حفظ نسل سفارش نموده است. و در قرآن کريم از زبان نوح ميخوانيم : "اي خدا! کافران را از بين ببر و اگر آنها بمانند، همانند خود را به دنيا ميآورند و بندگانت را گمراه ميکنند زيرا آنان جز فرزند فاجر و کافر به دنيا نميآورند."(11)
عاقبت گرگ زاده گرگ شود گرچه با آدمي بزرگ شود
و پزشکان امراض روحي و رواني نيز ثابت کردهاند که 66% کودکان مبتلا به امراض روحي، بيماري را از مادران خود به ارث بردهاند.(12)
ايّام بارداري
گام دوم تربيت فرزند مربوط به ايام عمل زناشويي و ايام بارداري ميشود، در آغاز ازدواج، اسلام دستوراتي از دعا و ذکر و نماز و طهارت و امثال آن دارد که سخت برآينده فرزند اثر ميگذارد.
پزشکان ميگويند : اگر هنگام توليد نطفه پدر مسموم باشد، تمام سلولهاي بدن او مسموم بوده و در نتيجه عليل خواهد بود، و از اين نطفه مسموم و عليل، جنين ناقص و عليل به وجود ميآيد، اين مسموميت ممکن است در اثر غذاي فاسدي، چون خوردن مشروب، کشيدن ترياک، کشيدن چرس و بنگ و غيره باشد، پس در هنگام مسموميت، مخصوصاً مستي، بايستي از توليد مثل خودداري کرد.(13) در اسلام هم سفارش شده که از لقمه حرام پرهيز شود، و همين طور از مجامعت بعد از احتلام بدون غسل، مجامعت در ايام حيض و عادت ماهانه، حرف زدن در حال مجامعت، تصور و فکر شيطاني داشتن و...نهي شده است.(14)
و همين طور بر کنترل اوصاف و اخلاق و رفتار مادر در ايام بارداري سخت سفارش و توصيه شده است، چرا که آينده تربيت صحيح يا ناصحيح فزرند از همين دوران ورق ميخورد. پيامبر اکرم(ص) فرمود : "الشقي شقيٌ في بطن امّه و السعيد من سعد في بطن امّه؛(15) انسان بد و شقي در شکم مادر، بد و شقي ميگردد و انسان صالح و سعيد در شکم مادر رستگار و صالح ميگردند." يعني با توجه به رفتار آينده جنين و با توجه به اخلاق و رفتار پدر و مادر که به او منتقل ميشود از همان دوران جنين بودن و قرار داشتن در "رحم مادر" آينده او مشخص ميگردد. و حتي تغذيه مادر بر تربيت روحي و اخلاقي او مؤثر است. پيامبر اکرم(ص) فرمود : "به زنان باردار، بِه بخورانيد زيرا اين ميوه مايه زيبايي کودک و حسن خوي او خواهد بود."(16) و در روايت ديگر ميخوانيم : "اطعموا نساءکم الحوايل اللبان فانّه يزيد في عقل الصّبي؛(17) به همسران باردار خود کندر بدهيد، زيرا کندر در افزايش خرد بچّه مؤثر است" از زبان مادر سيد محمد حسين طباطبائي حافظ کلّ قرآن، دکتر هفت ساله (که اکنون بيش از سيزده سال دارد) نقل شده است که راز آن همه استعداد و نورانيّت او اين بوده که من در دوراني که به او باردار بودم از گفتن و شنيدن غيبت پرهيز ميکردم و مرتب قرآن ميخواندم.
اين که در حديث آمده : "الجنّة تحت اقدام الامّهات؛(18)بهشت زير پاي مادران است." معاني براي اين حديث بيان شده از جمله ميتوان گفت : شايد مراد اين باشد که بهشت رفتن فرزند بستگي به اوصاف و خصوصيات و پاکي و تربيت مادر دارد، يعني اين مادر است که فرزند را بهشتي ميکند، همان تعبيري که در عرف ميگويند اين عمل زير سر فلاني است، يعني بهشت رفتن هم زير سر تربيت مادر است.
دوران کودکي
دوران کودکي آغاز دوران تربيت مستقيم والدين است نسبت به فرزند، چرا که در دورههاي قبلي اوصاف و اخلاق اصالت و پاکي و يا اوصاف مقابل آنها عهده دار تربيت بودند، و مستقيماً والدين دخالت نداشتند امّا در دوران کودکي تربيت مستقيم و مسئوليت اصلي و جديد آنها شروع ميشود، در اين دوره، مخصوصاً تا دوران سه سالگي مربّي اصلي مادر است، هر چند برخي دستورات مستحبي مثل نام گذاري نيکو، عقيقه، خواندن اذان و اقامه در گوش راست و چپ متوجه پدر است،(19) اما سرسلسله جنبان تربيت فزرند مادر است چرا که او با شير دادن مخصوصاً اگر با طهارت باشد، و عطوفت و مهرباني، و تلقين برخي کلمات، از همه مهمتر با رفتارهاي عبادي و اخلاقي خويش شاکله دروني و اخلاقي او را مهندسي ميکند، به اين جهت مادر توجّه کند که خيلي از مطالب را ميتواند به فرزندش در اين دوران تلقين نمايد، شاهد اين ادّعا اشعاري است که فاطمه زهرا(س) به هنگام بازي دادن حسنش ميخواند، و به اين طريق به تربيت روحي و پرورش جسمي او ميپرداخت.
"اشبه اباک يا حسن و اخلع عن الحقّ الرّسن"
"حسن جان! مانند پدرت علي(ع) باش و ريسمان را از گردن حق بردار"
"واعبد الهاً ذا المنن ولاتوال ذاالاحن"
"خداي احسان کننده را پرستش کن و با افراد دشمن و کينه توز دوستي مکن."
و آن گاه که حسين(ع) را بر روي دست نوازش ميکرد ميفرمود :
"انت شبيهٌ بابي لست شبيهاً بعليٍ"
"تو (حسين جان) به پدرم رسول خدا(ص) شباهت داري و به پدرت علي(ع) شبيه نيستي"(20) و همين طور در روايات سخت سفارش شده که عمل زناشوئي در اطاقي که حتي بچه شيرخوار بيدار است انجام نگيرد، و اگرنه اثرات زيانباري بر روحيه او خواهد گذاشت اين نشان ميدهد که کودکان شيرخوار از حسّ و درکهايي برخوردارند و گفتار و رفتار اطرافيان کاملاً بر آنها تأثير ميگذارد.
نکته ديگر اين است که اگر مادر به هر علّتي نميتواند بچه را شير دهد، و يا نيست، بايد در انتخاب دايه و کسي که به او شير ميدهد سخت دقت شود، اميرمؤمنان در اين زمينه چنين سفارش ميکند : "انظروا من ترضع اولادکم فانّ الولد يشبّ عليه؛(21) دقت کنيد چه کسي فرزندان شما را شير ميدهد، چرا که فرزند بر اساس همان شير و اوصاف صاحب او رشد ميکند." و در حديث ديگر فرمود : "ما من لبنٍ يرضع به الصبّي اعظم برکة عليه من لبن امّه؛(22) هيچ شيري با برکتر از شير مادر براي کودک وجود ندارد." و در اين دوران پدر و مادر به شدّت از تنبيه بدني طفل پرهيز نمايند، چنان که پيامبر اکرم(ص) فرمود : "اطفال را بخاطر گريه نمودن نزنيد، زيرا گريه آنها تا چهارماه شهادت بر يگانگي خداوند است، و در چهار ماه دوّم صلوات بر نبي و آل نبي است، و در چهار ماه سوم دعا براي والدين است."
مسئوليت مشترکي که در اين دوره متوجه والدين است جهت سلامت روحي و رواني فرزند اوّلاً، اظهار محبت به فرزندان و بوسيدن آنان است پيامبر اکرم(ص) فرمود : "احبّوا الصبيان و ارحموهم؛(23) کودکان را دوست بداريد و نسبت به آنها مهربان باشيد." و امام صادق(ع) فرمود : "خداوند بنده را مورد لطف قرار ميدهد، بخاطر شدّت محبتي که به فرزندش دارد."(24) و درباره بوسيدن و خوشحال نمودن فرزند فرمود : "کسي که فرزندش را به بوسد خداوند به او حسنه ميدهد، و کسي که او را خوشحال کند، خداوند در روز قيامت خوشحالش ميکند."(25)
و ثانياً تبعيض قائل نشدن بين آنان است، مثلاً پسران را بهتر از دختران ندانند، امام صادق(ع) فرمود : "پسرها نعمتند و دختران حسنه، خداوند از نعمت ميپرسد، ولي در مقابل حسنات پاداش ميدهد."(26) و همين طور بين پسران و يا خود دختران تبعيض قائل نشوند، و اگر هم برخي داراي لياقتهايي است که نياز به تشويق و احترام بيشتري دارد، به گونهاي باشد که ايجاد حساسيت و حسادت نکند.
رسول اکرم(ص) درباره مسابقه خطّاطي به حسن و حسين(ع) سفارش فرمود : هر کس خط او زيباتر است قدرت او نيز بيشتر است، حسنين(ع) هر کدام خط زيبايي نوشتند، ولي رسول خدا بين آن دو بزرگوار قضاوت نکرد، و آن دو را به مادرشان راهنمائي فرمود، تا نگراني قضاوت با عاطفه مادري جبران شود.
حضرت زهرا(س) ديد که هر دو خط زيباست و هر دو در اين مسابقه هنري شرکت نمودهاند، چه بايد کرد؟ و من چگونه ميان دو کودکم داوري کنم؟ با ژرف نگري و رعايت مسائل دقيق تربيتي، قضاوت نهايي را به تلاش خودشان ارتباط داد و فرمود : "اي نور ديدگانم! من دانههاي اين گردنبند را با پاره کردن رشته آن بر سر شما ميريزم و ميان شما دانههاي گردنبند را پخش مينمايم هر کدام از شما دانههاي بيشتري بگيرد خط او بهتر و قدرت او بيشتر است."(27)
دوران هفت سالگي يا آغاز تعليم همراه تربيت
تا دوران هفت سالگي نقش اصلي را مادر ايفا ميکند هر چند برخي مسئوليتها در تربيتها متوجّه پدر است، ولي از هفت سالگي به بعد مسئوليت اصلي تربيتي پدر شروع ميشود، در اينباره تعبيرات مختلفي درباره آغاز مسئوليت پدر آمده است :
پيامبر اکرم(ص) فرمود : "فرزند هفت سال آقا و سلطان است (هر چه ميگويد بايد انجام دهيد) هفت سال خادم است(هرچه پدر بگويد بپذيرد) و هفت سال وزير و مشاور"(28) و امام صادق(ع) فرمود : "فرزندت را رها کن هفت سال بازي کند، و هفت سال ادبش کن، و هفت سال هم همراه و ملازمت باشد، اگر رستگار شد (که خوب) و اگرنه خيري در او نيست"(29) و در روايت ديگري آن حضرت فرمود : "الغلام يلعب سبع سنين و يتعلّم الکتاب سبع سنين و يتعلّم الحلال و الحرام سبع سنين؛(30) فرزند هفت سال بازي ميکند(و دوران بازي اوست) و هفت سال قرآن (و امثال آن را)فرا ميگيرد، و هفت سال (سوم) بايد حلال و حرام را فرا گيرد." سه روايت بر اين نکته اتفاق نظر دارد که هفت سال دوم آغاز دوران مسئوليت اصلي پدر نسبت به تربيت فرزند است که بايد چند مسئله را جهت تربيت فرزند سرلوحه خود قرار دهد.
1ـ تعليم قرآن و دانش امام علي(ع) ميفرمايد : "مرّوا اولادکم بطلب العلم؛(31) فرزندان را به فراگيري دانش (و قرآن) فرمان دهيد." و در حديث پيش گفته خوانديم که "و يتعلّم الکتاب سبع سنين؛ در هفت سال دوم، به فرزند خود قرآن تعليم دهيد."
2ـ تقويت عاطفي، با تلقين محبت محمد(ص) و آل او در کنار فراگيري دانش و تعليم قرآن، براي تقويت عاطفه انساني و هدايتي محبت پيامبراکرم(ص) و آل او، به کودکان تلقين و تعليم شود، اين نکته بسيار اهميت دارد که متأسفانه در کتابهاي ابتدائي سالهاي اخير مقداري کم رنگ شده است. پيامبر اکرم(ص) فرمود : "ادّبوا اولادکم علي ثلاث خصالٍ : حبّ نبيّکم و حبّ اهل بيته و قراءة القرآن؛(32) فرزندان خودتان را بر سه خصلت تربيت کنيد، دوست داشتن پيغمبرتان، و دوست داشتن اهل بيت او(ع) و خواندن قرآن".
3ـ تعليم امور فني نظامي و دانش روز علاوه بر تعليم قرآن و دانشهاي مرسوم، پدر مسئوليت دارد فرزند را با دانشهاي روز، مثلاً امروزه تعليم رايانه، رانندگي، و...، امور فني و همين طور تعليمات نظامي آشنا نمايد، پيامبر اکرم(ص) فرمود : "علّموا اولادکم السّباحة و الرّمايه؛(33) به فرزندانتان شنا و تيراندازي ياد دهيد."
4ـ جدا سازي در دوران هفت سال دوم به فرزندان تعليم داده شود که بدون اجازه وارد اتاق والدين نشوند، لذا قرآن کريم ميفرمايد : فرزندان خانوادهها در اوقات استراحت و خواب و خلوت والدين، بدون اجازه، وارد اتاق آنان نشوند، و بدون لباس مناسب آنان را نبينند."(34) و محل استراحت و رختخواب فرزندان تفکيک شود، رسول اکرم(ص) فرمود : "رختخواب فرزندان خويش را پس از هفت سالگي آنان، از همديگر جدا کنيد!! و آنان را در يک بستر نخوابانيد."(35)
5 ـ وفا به وعدهها نکته ديگري که والدين مخصوصاً پدر در تربيت فرزندان توجه داشته باشند اين است که از دروغ گفتن، تخلف وعده و هرآنچه گناه شمرده ميشود و بدآموزي دارد بايد پرهيز شود، پيامبر اکرم(ص) فرمود : "فرزندان خود را دوست بداريد و هرگاه به آنان وعده داديد، به قول خود عمل کنيد (تا دروغ و تخلف را از شما فرا نگيرند."(36)
6ـ تعليم عبادات در دوران هفت سالگي دوم، مسائل عبادي از جمله نماز و مسائل وضو و طهارت و نجاست را به آنها ياد دهد، علي(ع) در اين زمينه ميفرمايد : "علّموا صبيانکم الصّلاة؛(37) به کودکان خود نماز را تعليم دهيد."
نوجواني يا حساسترين دوران تربيت
آغاز هفت سال سوم و يا شروع نوجواني از حساسترين و مهمترين و پيچدهترين دوران تربيت فرزند شمرده ميشود، چرا که از طرفي آغاز رشد عقلاني انسان است، در کنار شروع بلوغ جسماني که تحوّلات زيادي را در اندام و همين طور اخلاق و رفتار نوجوان در پي دارد، از طرف دوم با فراگيري علوم ابتدائي و مقداري از راهنمائي وارد فضاي جديدي از دانش و علم شده است و در مدرسه و جامعه بيشتر مطرح شده است و دوستان مناسب و يا ناياب بيشتري را به خود جذب نموده و ديگر از حالت خادم بودن و تابع محض بودن پدر خارج شده است، همه اينها اگر در کنار آغاز غرور نوجواني و جواني قرار داده شود ظرافت و حساسيت مسئله چند برابر ميشود. اينجاست که بايد گفت علاوه بر استفاده از تجربههاي تربيتي، بشر سخت نيازمند است که از رهنمودهاي معصومي چون اميرمؤمنان علي(ع) بايد بهره گيرد چرا که او علاوه بر دانش الهي و مدني و شناخت دقيق انسان، از مهرباني و دلسوزي خاصي نسبت به آينده امّت اسلامي و فرزندان آنها برخوردار است، بهمين دليل علي(ع) تنها پدر حسنين (ع) و زينبين(س) و...نيست بلکه پدر امّت اسلامي بحساب ميآيد، چنان که فاطمه زهرا(س) فرمود : "ابوا هذه الامّة محمدٌ و عليٌ يقيمان اددهم و ينقذانهم من العذاب الدّائم ان اطاعوهما و يبيحانهم النّعيم الدّائم ان وافقو هما؛(38) محمد(ص) و علي(ع) دو پدر امّت اسلام ميباشند. کجيها را راست و انحرافات را اصلاح مينمايند، اگر مردم ايشان را اطاعت کنند آنها را از عذاب جاويدان نجات ميدهند و اگر مردم با ايشان موافق و همراه باشند اين دو، نعمتهاي پايدار خداوند را ارزانيشان دارند." لذا در تربيت فرزندان نيز از او بايد اطاعت کرد و ره توشههايي گرفت (هرچند هرگز به او در تربيت فرزندان نخواهيم رسيد.)
نامه به امام حسن
علي(ع) نامهاي دارد به فرزندش امام حسن مجتبي(ع) که در واقع بايد گفت تعليمي است براي جامعه اسلامي که چگونه با جوانان خويش رفتار نمايند و در تربيت آنها از چه اهرمهايي استفاده نکنند. نامه حضرت چنين آغاز ميشود :
"از پدر فاني، اعتراف دارنده به گذشت زمان، مسکن گزيده در جايگاه گذشتگان، و کوچ کننده فردا به فرزندي آرزومند چيزي که بدست نميآيد... و تو را ديدم که پاره تن من، بلکه همه جان مني، آن گونه که اگر آسيبي به تو رسيد به من رسيده است، و اگر مرگ به سراغ تو آيد زندگي مرا گرفته است، پس کار تو را کار خود شمردم، و نامهاي بر تو نوشتم، تا تو را در سختيهاي زندگي رهنمون باشد، حال من زنده باشم يا نباشم...(39)" آن گاه نکاتي را تذکر ميدهد به اين شرح :
1ـ پدر قبل از ديگران دل جوانش را فتح کند در اين دوران جوان سخت حساس است ممکن است هواهاي نفساني و دزدان دل و عاطفه زودتر از پدر دل او را به دست آورد و او را براي خويش تربيت کند، لذا پدر و يا معلمان و هاديان قبل از همه بايد اين سنگر مهم را فتح نمايد، علي(ع) به همين مطلب بعد از مقدمه و نکاتي اشاره دارد ميفرمايد : "اي بني انّي لمّا رايتني قد بلغت سنّاً و رأيتني ازداد وهناً، بادرت بوصيتي اليک و اوردت خصالاً منها قبل ان يعجل بي اجلي...؛ پسرم! هنگامي که ديدم سالياني از من گذشت، و توانايي رو به کاهش رفت به نوشتن سفارشم براي تو شتاب کردم، و ارزشهاي اخلاقي را براي تو برشمردم پيش از آن که اجل فرا رسد... و پيش از آن که خواهشها و دگرگونيهاي دنيا به تو هجوم آورند و پذيرش و اطاعت مشکل گردد : "و انّما قلب الحدث کالارض الخالية ما القي فيها من شيءٍ قبلته فبادرتک قبل ان يقسو قلبک و يشتغل لبّک...؛ زيرا قلب (نوجوان) و جوان چونان زمين نکاشته است هرچه در آن پاشيده شود ميپذيرد، پس در تربيت تو شتاب کردم، پيش از آن که دل تو سخت شود، و عقل تو به چيز ديگري مشغول گردد...؛
و رأيت حيث عناني من امرک ما يعني الوالد الشّفيق، و اجمعت عليه من ادبک ان يکون ذلک و انت مقبل العمر و مفتبل الدّهر ذونيةٍ سليمةٍ، و نفسٍ صافيةٍ؛(40) و آن گونه که پدري مهربان نيکيها را براي فرزندش ميپسندد، من نيز بر آن شدم تو را با خوبيها تربيت کنم، زيرا در آغاز زندگي قرار داري، تازه به روزگار روي آوردهاي، نيّتي سالم و روحي با صفا داري.
2ـ بيان احکام حلال و حرام قبلاً اشاره شد از مهمترين وظائف پدر در دوران هفت سالگي دوم تعليم قرآن بود، و امّا در دوره هفت سال سوم و دوران نوجوان و جواني فراگيري قرآن با تفسير آن و احکام حلال و حرام آن است. امام صادق(ع) فرمود : "به فرزندان خود آموزش مذهبي بدهيد، و پيش از آن که منحرفين آنان را به انحراف عقيدتي بکشانند، به داد آنها برسيد."(41)
و علي(ع) خطاب به حسنش (ع) فرمود : "و ان ابتدئک بتعليم کتاب اللّه عزّو جلّ و تأويله، و شرائع الاسلام و احکامه وحلاله و حرامه...؛پس در آغاز تربيت تصميم گرفتم تا کتاب خداي توانا و بزرگ را همراه با تفسير آيات، به تو بياموزم، و شريعت اسلام و احکام آن از حلال و حرام، به تو تعليم دهم به چيز ديگر نپردازم" در بخش ديگر فرمود : پسرم! بدان آنچه بيشتر از به کارگيري وصيتم دوست دارم "تقوي اللّه، و الاقتصار علي ما فرضه اللّه ؛ ترس از خدا، و انجام واجبات...است.(42)"
3ـ الگو دهي از امور مهم در تربيت جوانان الگودهي سالم است، در تربيت حرف نفي الگوي ناسالم کافي نيست بلکه الگوهاي سالم نيز بايد معرفي شوند، علي(ع) در اين باره ميفرمايد : "والاخذبما مضي عليه الاوّلون من آبائک، و الصّالحون من اهل بيتک، فانّهم لم يدعوا ان نظروا...؛ و پيمودن راهي است که پدرانت و صالحان خاندانت پيمودهاند، زيرا آنان آنگونه که تو در امور
خويشتن نظر ميکني در امور خويشتن نظر داشتند و همانگونه که تو درباره خويشتن ميانديشي، نسبت به خودشان ميانديشند و تلاش آنان در اين بود که آنچه را شناختند انتخاب کنند، و بر آنچه تکليف ندارند روي گردانند، و اگر نفس تو از پذيرفتن سرباز زند و خواهد چنانکه آنان دانستند بداند، پس تلاش کن تا در خواستهايت از روي درک و آگاهي باشد... و قبل از پيمودن راه پاکان از خداوند استعانت بجوي..."(43)
4 ـ تحکيم اعتقادات از مسائل مهم ديگري که بايد پدر و مربيان در تربيت فرزند به آن توجّه کنند تعليم و تحکيم اعتقادات است، تقويت اعتقادات هم انسان را رشد و نمو ميدهد، و هم سدّي است محکم در مقابل شبهات بيگانگان و نگهدارنده انحرافات و انجام گناه، در اين بين اعتقاد به توحيد و معاد نقش مهم و تعيين کننده دارد، لذا علي(ع) ميفرمايد : "فتفهّم يا بنيّ وصيتي، و اعلم انّ مالک الموت هو مالک الحياة و انّ الخالق هو المميت و ان المفني هوالمعيد...فاعتصم بالّذي خلقک و رزقک و سوّاک وليکن له تعبّدک و اليه رغبتک و منه شفقتک؛ پسرم! در وصيت من درست بينديش، بدان که در اختيار دارنده مرگ همان است که زندگي در دست او، و پديد آورنده موجودات است، همو ميميراند و نابود کننده همان است که دوباره زنده ميکند، سپس به قدرتي پناه بر که تو را آفريده، روزي داده، و اعتدال در اندام تو آورده است، بندگي تو براي او باشد، و تنها اشتياق او را داشته باش و تنها از او بترس."
و درباره توحيد و يگانگي خداوند فرمود : "يا بنيّ انّه لوکان لربّک شريکٌ لاتتک رسله ولرأيت آثار ملکه و سلطانه و معرفت افعاله وصافته، ولکنّه الهٌ واحدٌ کما وصف نفسه، لايضادّه في ملکه احدٌ ولايزول ابداً و لم يزل؛(44) پسرم! اگر خدا شريکي داشت، پيامبران او نيز به سوي تو ميآمدند، و آثار قدرتش را ميديدي و کردار و صفاتش را ميشناختي، امّا خدا، خدايي است يگانه، همانگونه که خود توصيف کرد، هيچ کس در مملکت داري او نزاعي ندارد، نابود شدني نيست و همواره بوده است."
دليل فوق سادهترين و روشنترين دليل براي اثبات وحدانيّت خداوند است که نوجوان و جوان به سادگي آن را ميفهمد.
5 ـ تشويق به عمل و بندگي لازمه خداشناسي و قيامت باوري اين است که انسان مطيع خدا و مشتاق بندگي او باشد و اين امر بايد از نوجواني و جواني آغاز شود و انسان بر آن تربيت يابد. علي(ع) در اين باره ميفرمايد : "فاذا عرفت ذلک فافعل کما ينبغي لمثلک ان يفعله في صغر خطره و قلّة مقدرته...؛حال که اين حقيقت را دريافتي (و خدا و قيامت را شناختي) در عمل بکوش، آن چنان که همانند تو سزاوار است بکوشد که منزلت آن اندک و توانايياش ضعيف، و ناتوانياش بسيار، و اطاعت خدا را مشتاق، و از عذابش ترسان، و از خشم او گريزان است زيرا خدا را جز به نيکوکاري فرمان نداده و جز از زشتيها نهي نفرموده است".
6ـ ساده بيان کردن مسائل در تربيت جوان تلاش شود مسائل پيچيده و دور از حس با بيان مثالهاي ساده و روشن به آنها منتقل شود و کاملاً به آنها تفهيم شود، علي(ع) به همين مسأله اشاره دارد در ادامه نامه، که ميفرمايد : "يا بنيّ انّي قد أنبأتک عن الدّنيا و حالها، و زوالها و انتقالها، و أنبأتک عن الآخرة و ما اعدّ لاهلها فيها و ضربت لک فيهما الامثال...؛ اي پسرم! من تو را از دنيا و تحوّلات گوناگونش و نابودي و دست به دست گرديدنش آگاه کردم، و از آخرت و آنچه براي انسانها در آنجا فراهم است اطلاع دادم، و براي هر دو مثالها زدم، تا پند پذيري، و راه و رسم زندگي بياموزي، همانا داستان آن کس که دنيا را آموزد، چونان مسافراني است که در سرمنزلي بي آب و علف و دشوار اقامت دارند و قصد کوچ کردن به سرزميني را دارند که در آنجا آسايش و رفاه فراهم است پس مشکلات راه را تحمّل ميکنند، و جدايي دوستان را ميپذيرند، و سختي سفر، و ناگواري غذا رابا جان و دل قبول ميکنند، تا به جايگاه وسيع، و منزلگاه آمن و با آرامش قدم بگذارند، و از تمام سختيهاي طول سفر احساس ناراحتي ندارند و هزينههاي مصرف شده را غرامت نميشمارند، و هيچ چيز براي آنان دوست داشتني نيست جز آن که به منزل امن، و محل آرامش برسند. و امّا داستان دنيا پرستان همانند گروهي است که از جايگاهي پر از نعمت ميخواهند به سرزمين خشک و بي آب و علف کوچ کنند، پس در نظر آنان چيزي ناراحت کنندهتر از اين نيست که از جايگاه خود جدا ميشوند، و ناراحتي را بايد تحمل کنند."(45)
7 ـ تعليم مکارم اخلاق پدر فقط مسئول تأمين نفقه فرزند که مربوط به خلق و جسم او ميشود نيست بلکه در قبال خلق و اخلاق و تربيت صحيح باطن نيز مسئوليت دارد.
از ديدگاه اميرمؤمنان اين مسئوليت در قبال کل خانواده مطرح است نه فقط فرزندان لذا به کميل بن زياد نخعي چنين توصيه فرمود : "يا کميل مر اهلک ان يروحوا في کسب المکارم و يدلجوا في حاجة من هو نائمٌ فوالذي وسع سمعه الاصوات، ما من احدٍ اودع قلباً سروراً الّا و خلق اللّه له من ذلک السرور لطفاً...؛(46)اي کميل! خانوادهات را فرمان ده که روزها در به دست آوردن بزرگواري و مکارم اخلاق، و شبها در رفع نياز خفتگان بکوشند، سوگند به خدايي که تمام صداها را ميشنود، هر کس دلي را شاد کند، خداوند از آن شادي لطفي براي او قرار دهد که به هنگام مصيبت چون آب زلالي بر او باريدن گرفته و تلخي مصيبت را بزدايد چنان که شتر غريبه را از چراگه دور سازند،(47) اما فرزند خويش را به اين اوصاف کريمه دعوت و سفارش نموده تا بخوبي آن اوصاف را دارا شده و بر آن تربيت يابد :
الف : انصاف و ديگران را چون خود پنداشتن "يا بنيّ اجعل نفسک ميزاناً فيما بينک و بين غيرک فاحبب لغيرک ما تحبّ لنفسک، و اکره له ماتکره لها، و لا تظلم کما لا تحبّ ان تظلم و احسن کما تحبّ ان يحسن اليک...؛اي پسرم! نفس خود را ميزان خود و ديگران قرار ده، پس آنچه را که براي خود دوست ميداري براي ديگران نيز دوست بدار و آنچه را که براي خود نميپسندي، براي ديگران مپسند. ستم روا مدار آنگونه که دوست نداري به تو ستم شود، نيکو کار باش آنگونه که دوست داري به تو نيکي کنند و آنچه را براي ديگران زشت ميداري براي خود نيز زشت بشمار، و چيزي را براي مردم رضايت بده که براي خود ميپسندي."
ميزان قرار دادن خود و اين که انسان آنچه براي خود ناروا ميداند براي ديگران نيز ناروا بداند، و آنچه براي خويش ميپسندد براي ديگران بپسندد، از صفات مهم اخلاقي است که جلو خيلي از گناهان را گرفته و عامل زنده شدن برخي اوصاف ديگر نيز ميشود، اگر اين صفت در فردي باشد از ديگران غيبت نميکند، به ديگران تهمت نميزند، آبروي ديگران را نميبرد، ديگران را تحقير نميکند، مردم آزاري نميکند و... چرا که هيچ يک از آنها را براي خود دوست نميدارد، و اوصافي چون عدالت ورزي، احسان، خدمتگذاري، انفاق، و...نسبت به ديگران در او زنده ميشود چون دوست ميدارد اين اوصاف در رابطه با او اعمال شود.
ب : هر حرفي نگفتن اين پدر است که به فرزندان چگونه حرف زدن و درست حرف زدن و با انديشه سخن گفتن را بايد بياموزد به همين جهت امير بيان فرمود : "و لا تقل مالاتعلم و ان قل ما تعلم و لاتقل مالاتحبّ ان يقال لک؛ (پسرم) آنچه را نميداني نگو(و در امري که تخصص نداري اظهار نظر نکن) گرچه آنچه را ميداني اندک است، آنچه را دوست نداري به تو نسبت دهند، درباره ديگران مگو."
ج : دوري از خود بزرگ بيني و حرص از آفت بزرگي که دامن انسان را ميگيرد، عجب و غرور و تکبّر و خود بزرگ بيني است، که اينها از نوجواني و جواني بايد جلوگيري شده و آنچه به وجود آمده از بين برود بهمين جهت علي(ع) فرمود : "و اعلم انّ الاعجاب ضدّ الصّواب و آفة الالباب فاسع في کدحک ولاتکن خازناً لغيرک، و اذا انت هديت لقصدک فکن اخشع ماتکون لربّک؛(48) (پسرم) بدان که خود بزرگ بيني و غرور، مخالف راستي، و آفت عقل است، نهايت کوشش را در زندگي داشته باش، و در فکر ذخيره سازي براي ديگران مباش، آنگاه که به راه راست هدايت شدي، در برابر پروردگارت از هر فروتني خاضعتر باش."
د : حفظ کرامت انساني از مسائلي که سخت تربيتها را تخريب ميکند و خطر ساز است براي جوان از دست دادن شخصيت و کرامت انساني است، اگر در انساني اين حالت پيدا شود که احساس شخصيت نکند و کرامت خود را از دست رفته بداند به هر کار خطرناکي دست خواهد زد، علي(ع) به خوبي به اين مسئله توجّه دارد لذا در تربيت فرزندش سخت به آن سفارش نموده است و فرموده است : "و اکرم نفسک عن کلّ دنيّةٍ و ان ساقتک الي الرّغائب، فانّک لن تعتاض بما تبذل من نفسک عوضاً؛(49) نفس خود را از هرگونه پستي بازدار، هرچند تو را به اهدافت رساند، زيرا نميتواني به اندازه آبرويي که از دست (و سرمايه عمري که مصرف نمودهاي) ميدهي بهايي به دست آوري."
ه : حفظ حرّيت انساني حفظ کرامت انساني بدون حرّيت و آزاد بودن از بندگي غير خدا ميسر نيست يک پدر دلسوز، و يک مربي همه جانبه نگر در جهت حفظ کرامت انساني حرّيت و آزاد منشي و آزادگي را در روحيه تربيت شده خويش تقويت ميکند، به اين جهت علي(ع) ميفرمايد : "و لاتکن عبد غيرک و قد جعلک اللّه حرّاً؛برده ديگري مباش که خدا تو را آزاد آفريد."
--------------------------------------------
پي نوشت ها :
1. محمدي ري شهري، منتخب ميزان الحکمه، سيد حميد حسيني، قم، دارالحديث، دوم، 1382 ص 553 ح 6772و درک متقدي هندي، کنزالعمّال، حديث 45409.
2. منتخب ميزان الحکمه، همان ص 553 و نهج البلاغه، ترجمه دشتي ص 724 حکمت 399.
3. صحيفه سجّاديه، فيض الاسلام، ص 170.
4. بحارالانوار، محمد باقر مجلسي، دارالکتب الاسلاميه، ج16، ص 223 روايت 103 .
5. همان، 22 و منتخب ميزان الحکمه، همان ص 234 روايت 2793 و 2794.
6. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آيت اللّه مرعشي، 1404 ق، ج 12، ص 116.
7. شيخ عباس قمي منتهي الآمال، کتابفروشي اسلاميّه، ص136، و تنقيح المقال، ج 2، ص 128.
8. فساد سلاح تهاجم فرهنگي،سيد محمود مدني بجستاني،قم، جامعه مدرسين، ص 126.
9. سوره نوح، آيه 26 ـ 27.
10. بحارالانوار، همان، ج 103، ص 372 و منتخب ميزان الحکمه، ص 234 روايت 2788.
11. همان، ص 234 روايت 2789 و مکارم الاخلاق، ج 1، ص 446، روايت 1534.
12. روزنامه اطلاعات، شماره 10355 و محمد دشتي، مسئوليت تربيت، قم نشر امام علي(ع)، 1368 هـ.ش، ص89.
13. دکتر غياث الدين جزايري، اعجاز خوراکيها، تهران، انتشارات کتابهاي پرستو، 1345 ش، ص 214.
14. د ـ ک محمد باقر مجلسي، حلية المتقين، تهران، کتابفروشي، چاپ افست، ص 69 فصل 3ـ 5.
15. صدوق، التوحيد، قم مؤسسة النشر الاسلامي، باب 58، ص 356.
16. بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، ح 63، ص 176.
17. شيخ عباس قمي، سفينة البحار، دارالاسوة، دوم، 1416 ق، ج 7، ص 570.
18. منتخب ميزان الحکمه، همان، ص 552، و کنزالعمال، حديث 45439.
19. ميرزا حسين نوري، مستدرک الوسائل، تهران مکتبه اسلاميه، ج 2، ص 620.
20. فرهنگ سخنان فاطمه زهرا(س)، محمد دشتي، قم، انتشارات مشهور، اوّل 1380، ص 135 ـ 136.
21. محمد بن يعقوب کليني، کافي، تهران دارالکتب الاسلاميه، ج 6، ص 44.
22. همان.
23. صدوق، علل الشرايع، قم، دارالعلم، ج 1، ص 76، التوحيد، ص 331 و حر عاملي، اثبات الوصيّه، ج 1، ص 49.
24. کافي، همان، ج 6، ص 49.
25. همان، ص 50.
26. همان، ص 49 و وسائل الشيعه، همان، ج 15، ص 194.
27. کافي، همان، ص 70.
28. بحارالانوار، ج 45، ص 190 حديث 36 و ج 43، ص 309، و احقاق الحق، ج 1، ص 654، فرهنگ سخنان فاطمه، ص 53.
29. منتخب ميزان الحکمه، ص 553 و کنزالعمال، روايت 45338.
30. وسائل الشيعه، همان، ج15، ص 194.
31. همان، ج 15، ص 194، و کافي، ج 6، ص 46.
32. منتخب ميزان الحکمه، ص 553 و کنزالعمال، 45953.
33. همان، حديث 45410 و منتخب ميزان الحکمه، ص 553 روايت 6773.
34. همان، ص 553 و وسائل الشيعه، ج 12، ص 247 روايت 13.
35. سوره نور، آيه 58.
36. سفينة البحار، ج 2، ص 686.
37. فروع کافي، همان، ج 6، ص 49، حديث 3.
38. منتخب ميزان الحکمه، ص 553، و غررالحکم، ح 6305.
39. بحار، ج 23، ص 259، تفسير امام حسن عسکري، ص330، و فرهنگ سخنان فاطمه، همان، ص 22.
40. نهج البلاغه، محمد دشتي، نامه 31، ص 518.
41. همان، ص 522.
42. روضة المتقين، ج 6، 651.
43. نهج البلاغه، ص 522.
44. همان، ص 523 ـ 524.
45. همان، ص 521.
46. همان، ص 526.
47. همان، ص 682، حکمت 257.
48. همان، ص 526.
49. همان، ص 532.
***** برگرفته از مجله پاسدار اسلام : مهر 1384، شماره 286