فرهنگ قرآن، انسانی يا عربستانی؟
  • عنوان مقاله: فرهنگ قرآن، انسانی يا عربستانی؟
  • نویسنده: عبدالکريم بهجت پور
  • منبع:
  • تاریخ انتشار: 16:13:11 1-10-1403



اگر قرآن براي همه زمان ها و مکان ها است، چرا از اصطلاحات و فرهنگ رايج عربستان استفاده کرده است؟
اين سؤال از مهم ترين سؤالاتي است که در مقولات ديني و معارف قرآني مطرح مي شود . براي پاسخ توجه به سه نکته اساسي که مقدمه پرسش به شمار مي آيد، ضرورت دارد :

1 . خاتميت دين آن که چنين پرسشي مطرح مي کند شنيده يا پذيرفته که اسلام خاتم اديان است و تامين نيازهاي معرفتي و دستوري مورد نياز انسان را تا روز قيامت به عهده دارد .

2 . جامعيت دين دو نياز اصلي بشر يعني کمال و سعادت، بيان مصاديق و راه هاي تحقق اين دو خواست فطري و عمومي بشر با توجه به معبري که زندگي فردي و خانوادگي و اجتماعي هر يک از انسان ها از آن مي گذرد در واپسين برنامه وحي که در قرآن و سنت متجلي است، ارائه شده است . بشر انتظار دارد ناگفته اي دراين ميان نباشد و راهي روشن کمال و سعادت در تمام مراحل حيات و با تمام بساطت و ترکيبي که زندگي انسان به خود مي گيرد، در قرآن و سنت ارائه شده باشد . از سوي ديگر، لازم است دين توانايي ها و ظرفيت هاي فردي و جمعي بشر را به کارگيرد و باهدايت و راهنمايي کاستي هايش را جبران کند .

3 . زبان قرآن «انا هديناه السبيل اما شاکرا و اما کفورا، (1) ما انسان را به راه هدايت کرديم يا شکر کننده است يا ناسپاس » .
«ان عليناللهدي، (2) وظيفه ما هدايت است » .
زبان هدايت عموميت و گستردگي را اقتضا مي کند . کتاب هدايت بايد براي ارتباط با تمام فرهنگ ها ظرفيت داشته باشد و در حصار تنگ فرهنگ يک دوره محصور نگردد، به عبارت ديگر، لازمه ايمان و وابستگي به قرآن و معارف آن نبايد به گرفتار آمدن در فرهنگ عربي - عربستاني معاصر پيامبر انجامد .
اصرار بر پذيرش فرهنگ عربي - عربستاني عرب معاصر ظهور قرآن حتي براي عرب امروز نيز قابل پذيرش نيست . از جمع بندي اين سه نکته نتيجه گرفته مي شود که قرآن براي همه انسان ها و همه زمان ها است، نماياننده واپسين دين و جامع ترين آن ها است و به يک فرهنگ و قوم اختصاص ندارد . در سايه قرآن، همه افراد و اقوام با هر درجه اي از رشد و توان، پاسخ سؤالات خود را در راه تحصيل کمال و سعادت حقيقي مي يابند .
چرا فرهنگ و اصطلاحات عربستان در قرآن جلوه گر شده است؟!
در پاسخ به اين پرسش بايد يادآور شد، استفاده از فرهنگ و اصطلاحات مخاطبان مستقيم براي هدايت ضرورت دارد . لازمه هدايتگري ارتباط با مجموعه باورها و رفتار فرد و جامعه و نقادي آن ها است . در سايه همين ارتباط است که برخي از باورها و رفتارها تاييد، پاره اي تصحيح و تکميل و برخي مردود اعلام مي شود . هم زبان به کار رفته در ارتباط و هم غالب مسائلي که به آسيب شناسي انديشه و رفتار مربوط مي شود، نتيجه طبيعي چنين ارتباطي است . قرآن کريم در اين خصوص مي فرمايد : «نزل به الروح الامين، علي قلبک لتکون من المنذرين . بلسان عربي مبين، (3) و اين قرآن به حقيقت از جانب خدا نازل شده، جبرئيل آن را نازل گردانيد و آن را بر قلب تو فرود آورد تا از جمله اعلام خطر کنندگان باشي با زبان عربي و فصيح و آشکار .»
با بهره گيري از زبان عربي در قرآن، فهم و سنجش و راه تعقل قوم پيامبر باز و نيز پرورش روح تقوا و خود نگهداري آن ها ممکن مي شود : «انا انزلناه قرآنا عربيا لعلکم تعقلون، (4) ما آن را به صورت قرآن عربي نازل کرديم شايد تعقل کنيد .»
«قرانا عربيا غير ذي عوج لعلهم يتقون، (5) قرآن عربي است که در آن هيچ ناراستي و حکم ناصواب نيست، باشد که مردم پرهيزگار شوند .»
مسائلي چون «زنده به گور کردن دختران » (6) ، «نسي » (7) - به تاخير انداختن ماه هاي حرام براي ادامه جنگ - ، «ظهار» (8) - حرام شدن همسر با عبارت پشت تو چون پشت مادرم مي نمايد - و «ورود به خانه از پشت خانه » (9) در ميان عرب جاهلي و معاصر پيامبر اتفاق مي افتاد و قرآن که وظيفه خود را هدايت مي دانست بايد موضع خود را در مورد آن اعلام مي کرد . ورود فرهنگ و اصطلاحات خاص عربستان به قرآن در همين راستا توجيه مي شود .
همين هدف تربيتي و ظرفيت قوم معاصر در درک و پذيرش آيات الاهي سبب شد قرآن با مکث و درنگ نازل شود . نزول تدريجي قرآن در طول 23 سال رسالت حضرت پيامبر اکرم (ص) نشان مي دهد که قرآن مترصد نوآمدهايي در وضع فردي و اجتماعي عرب بود تا در فرصت پيش آمده وظيفه «هدايت » را به انجام رساند : «و قرانا فرقناه لتقراه علي الناس علي مکث و نزلنا تنزيلا، (10) و قرآني را جزء جزء بر تو فرستاديم که تو نيز بر امت به تدريج قرائت کني . اين از تنزيلات بزرگ ما است » .
استفاده از تمام ظرفيت هاي کلامي، باورها، دغدغه ها و دلواپسي ها، علائق، استعاره، تشبيهات و کنايه هاي عرب معاصر نزول قرآن، از لوازم «هدايت » است، چنانکه خود قرآن بر اين مهم تاکيد مي ورزد : «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه ليبين لهم، (11) و ما هيچ رسولي در ميان قومي نفرستاديم مگر به زبان آن قوم تا بر آن ها معارف و احکام را بيان کند» .
بنابراين، اگر در قرآن مجموعه اي از اصطلاحات، واژه ها، مسائل فکري و رفتاري عربستان ظهور کند، مقتضاي طبيعت هدايت و تربيت است و شگفت انگيز نيست .

راهي به آينده اگر رسالت قرآن به عرب معاصر پيامبر محدود بود، هيچ سستي و فتوري در انجام اين وظيفه و ابلاغ پيام هدايت و تربيت صورت نگرفته است، اما مساله رسالت جهاني و هميشگي قرآن چطور؟
جهان شمولي و عموميت مخاطبان قرآن از آيات قرآن استفاده مي شود، چنان که مي فرمايد :
1 . «و ما ارسلناک الاکافة للناس بشيرا و نذيرا، (12) و ما تو را جز براي اين که عموم بشر را بشارت دهي و آن ها را از خطرهاي پيش روي بترساني نفرستاديم، ولي اکثر مردم آگاه نيستند .»
2 . قل لا اسئلکم عليه اجرا ان هو الا ذکري للعالمين، (13) بگو تقاضاي پاداشي بر رسالت از شما ندارم . قرآن نيست مگر تذکري براي جهانيان .
3 . «و ما تسئلهم عليه من اجر ان هو الا ذکر للعالمين، (14) و ما تقاضايي بر اين رسالت نکرديم . قرآن نيست مگر آن که تذکري براي جهانيان باشد .»
4 . «و ما ارسلناک الا رحمة للعالمين، (15) ما تو را به رسالت نفرستاديم مگر آن که رحمت براي جهانيان .»
5 . «تبارک الذي نزل الفرقان علي عبده ليکون للعالمين نذيرا، (16) با برکت و بزرگوار آن پاک خداوندي است که قرآن را بر بنده خاص خود نازل فرمود تا براي اهل عالم اعلام خطر و هشدار باشد .»
6 . «و ما هو الا ذکر للعالمين، (17) قرآن جز تذکري براي جهانيان نيست .»
7 . «فاين تذهبون ان هو الا ذکر للعالمين، (18) پس به کجا مي رويد قرآن جز تذکري براي عالميان نيست .»
8 . «و ما هي الاذکري للبشر، (19) و اين آيات نيست مگر تذکري براي بشر .»
9 . «نذيرا للبشر، (20) قرآن اعلام خطر به بشريت مي کند .»
10 . «هو الذي بعث في الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزکيهم و يعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفي ضلال مبين و آخرين منهم لما يلحقوا بهم و هو السميع العليم، (21) او خدايي است که در ميان قومي امي و داراي فرهنگ مادري رسولي از خود آن ها فرستاد تا آياتش را بر آن ها بخواند و آن ها را تزکيه کند و کتاب و حکمت بياموزد ، هر چند قبل از آن در گمراهي آشکار بودند و همچنين ديگراني را که هنوز به آن ها (قوم امي) ملحق نشده اند، و خداوند شنوا و دانا است .»
11 . «و اوحي الي هذا القرآن لانذکرکم به و من بلغ، (22) (پيامبر) و به من اين قرآن وحي شد تا شما را اعلام خطر کنم به وسيله آن و نيز هر کس را که اين پيام به او برسد .»
پس در رسالت جهاني و عمومي قرآن هيچ ترديدي نيست . پيامبر همان گونه که بامردم عصر خويش سخن مي گفت، با ديگر مردم جهان نيز که پس از آن ها خواهند آمد، سخن مي گويد .
اين جا است که مساله مهم چگونگي سخن گفتن قرآن با آيندگان مطرح مي شود .

راه هاي گذر از فرهنگ عربستاني به فرهنگ انساني فرهنگ قرآني فرهنگ انساني است که در يک زمان و يک زبان شکل مي گيرد، اما در آن محدودنمي ماند . قرآن با فرهنگ و اصطلاحات رايج در عربستان آغازيد، اما به آن بسنده نکرد . مسائل مردم آن عصر عربستان را حل کرد، اما از حل مسائل عرب و غير عرب جهان ناتوان نيست . تربيت و هدايت عرب در فرهنگ قرآني فقط نمونه اي براي حل مسائل مربوط به کمال و سعادت بشريت است . شماري از ابزارهاي به کار گرفته شده در قرآن براي گذر از فرهنگ محدود عربستان به فرهنگ انساني عبارت است از :

1 . آيات متشابه آيات متشابه (23) در قرآن و پيام هاي مرکب آن ها را عرب معاصر به گونه اي مي فهميد، اما مفهوم شکل يافته و کامل آن براي نسل هاي بعد به وديعت گذاشته شده و راه فهم کامل تر و عميق تر پيام هاي دين را در عصرهاي متاخر باز گذارده است .

2 . عبرت ها عبرت هايي که در سرگذشت اقوام و امم و مثال ها و تشبيهات وجود دارد و انسان از حال به آينده و از کوري و نزديک بيني به بصيرت و روشن بيني و مديريت مناسب در آينده هدايت مي کند . (24)

3 . اصول عام اصول عامي که لابه لاي موضوعات خاص بيان شده است . براي نمونه اشاره به برخي از پيام هاي عمومي تصريح شده در برخي آيات سوره احزاب سودمند مي نمايد :
الف) در آيه دوم سوره احزاب به پيامبر امر مي کند که تابع وحي رسيده از پروردگارش باشد، اما آشکارا از آگاهي کامل خداوند به اعمال تمام انسان ها سخن مي گويد : «واتبع ما يوحي اليک من ربک ان الله کان بما تعملون خبيرا» .
ب) در آيه سوم پيامبر را به توکل بر خدا فرمان مي دهد، اما در ادامه اصل کلي کفايت خدا براي وکالت را مطرح مي سازد بي آن که به پيامبر منحصر باشد : «وتوکل علي الله و کفي بالله وکيلا .»
ج) در آيه هاي چهارم و پنجم، بحث فرزند خوانده ها و لزوم انتساب آن ها به پدرانشان را بيان مي کند . سپس به يک قانون کلي اشاره مي فرمايد : نسبت هايي که از حد زبان خارج نشود و صرفا خطاي زباني باشد گناه نيست . در واقع آيه قاعده اي کلي را درباره مطلق الفاظ و تعارفات لساني را که از روي عمد به کار نرفته بيان مي کند و زمينه استفاده اي بسيار فراتر از مساله فرزند خواندگي را فراهم مي سازد : ادعوهم لآبائهم هو اقسط عندالله فان لم تعلموا آباءهم فاخوانکم في الدين و مواليکم و ليس عليکم جناح فيما اخطاتم به ولکن ما تعهدت قلوبکم و کان الله غفورا رحيما .»
د) در آيه ششم همين سوره بحث وصيت به مهاجران و انصار و اين که برخي از مؤمنان آن ها را بر اقوام و فاميل خويش ترجيح مي دادند، مطرح شده است . خداوند با ذکراين نکته که پيامبر بر مؤمنان از خود آن ها سزاوارتر است و زنان پيامبر حکم مادران مؤمنان را دارند، مي فرمايد : صاحبان رحم بعضي بر بعضي در کتاب خدا از مؤمنان و مهاجران اولي و سزاوارتر هستند . از اين رو، ارث را بايد در مرحله اول به آن ها داد مگر آن که از راه احسان به دوستان وصيت کنيد . آيه با اين که در مورد وصيت به مهاجران و انصار است، با تبديل مهاجران و انصار به دوستان حکم کلي جواز وصيت به دوستان پس از رعايت حق اولوالارحام و بستگان را بيان مي دارد : «النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم و ازواجه امهاتهم و اولواالارحام اولي ببعض في کتاب الله من المؤمنين و المهاجرين الا ان تفعلوا الي اوليائکم معروفا ان ذلک کان في کتاب مسطورا .»
ه) آيات هفتم و هشتم به مساله اخذ ميثاق از تعدادي از انبيا پرداخته، اما وقتي به توضيح علت اين ميثاق مي پردازد، قاعده اي عمومي را بيان مي دارد : «ليسئل الصادقين عن صدقهم و اعد للکافرين عذابا اليما، تا راستگويان عالم را از حقيقت و صدق ايمانشان باز پرسند و اهل کفر را کيفر تکذيب رسل، عذابي دردناک مهيا کند .»
اين ويژگي قرآن است که از موضوعات جزئي براي بيان اصول کلي بهره مي برد تا در محدوده زماني و مکاني خاص باقي نماند و براي همه انسان ها در همه زمان ها و مکان ها راهگشا باشد .
و) بطون
قرآن کريم براي دستيابي به هدف هدايت تمام انسان ها از حقيقتي به نام «بطون » نيز بهره برده است . پيامبر اکرم (ص) مي فرمايد : «ما في القران آية الا ولها ظهر و بطن، (23) در قرآن آيه اي نيست مگر آن که داراي ظاهر و باطني است .»
از اين روايت استفاده مي شود تمام آيات قرآن، افزون بر معناي آشکار، از معاني پنهان نيز برخور دارند . حتي برخي روايات شمار اين معاني پنهان را تا هفتاد بطن بر شمرده اند . امام صادق (ع) درباره مراد پيامبر اکرم (ص) از اين مي فر مايد : «ظهره تنزيله و بطنه تاويله منه ما قد مضي و منه ما لم يکن يجري کما تجري الشمس و القمر، (25) ظاهر قرآن تنزيل قرآن است و باطن قرآن تاويل آن است . بخشي از آن گذشته و برخي هنوز نيامده است . قرآن همچون خورشيد و ماه جريان دارد . . بنابراين، مراد پيامبر اکرم (ص) آن است که هر آيه اي تنزيل و تاويل دارد . امام صادق (ع) در روايتي ديگر مي فرمايد : «ظهر القرآن الذين نزل فيهم و بطنه الذين عملوا بمثل اعمالهم، (26) ظاهر قرآن کساني هستند که قرآن در بين آن ها نازل شد [و آيات ظاهرش در مورد آن ها و با آن ها سخن مي گويد] ، باطن قرآن اشخاص و اقوامي هستند که [هنگام نزول نبودند و بعدها به عرصه وجود گام نهادند . آن ها] اعمالي انجام مي دهند که شبيه کردار پيشينيان است » . [براساس همين تشابه آيات الاهي قرآن بر آن ها تطبيق مي شود و قرآن بر افراد و اقوام جديد جريان مي يابد ].

4 . سنت وجود عناصر بيروني نظير وجود تبيينات پيامبر اکرم (ص) که در آيه «وانزلنا اليک الذکر لتبين للناس ما نزل اليهم و لعلهم يتفکرون، (28) و ما بر تو ذکر نازل کرديم تا به وسيله آن قرآني را که با هدف استفاده مردم نازل شده است، براي آن ها تبيين کني شايد آن ها تفکر کنند .» به آن تصريح شده است .
مراد از اين تبيين بيان فروع، شروط و خصوصيات و قيود اوامر الاهي است که در قالب سنت از آن حضرت و عترت پاکش به دست ما رسيده است .
در سايه تبيينات چهره جامع، عمومي و گسترده قرآن روشن مي شود و توان و ظرفيت پاسخ به تمام نيازها و سؤالات نو فراهم مي آيد .

5 . اجتهاد چون سؤالات بشر بسيار متنوع است و هميشه امکان دسترسي به معصومان نيست، در سامان دين و نظام پاسخگوي آن عنصر مهم ديگر به نام اجتهاد آورده شده است .
اجتهاد به معناي تلاش و کنکاش در منابع اصيل دين باهدف پاسخ به سؤالات ومسائل نوآمد است . امام زمان (عج) در روايتي وظيفه عموم مردم در مسائل جديد را مراجعه به آشنايان با فرهنگ و علوم اهل بيت (ع) مي داند و مي فرمايد : «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الي رواة حديثنا فانهم حجتي عليکم و انا حجة الله عليهم، (28) در مسائل جديد که بر شما واقع مي شود، به راويان احاديث ما رجوع کنيد پس آن ها حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آن ها .»
در پرتو اجتهاد پاسخ سؤالات نو از منابع اصيل که يکي از آن ها قرآن است استخراج مي شود و در اختيار جامعه قرار مي گيرد . بنابراين، قرآن کريم در فرهنگي خاص و محدود ظهور کرد، ولي با ابزارهاي متفاوتي که به کار گرفت خود را از حصار تنگ آن فرهنگ رهايي بخشيد ودر کنار حل مشکلات جامعه محدود آن روز عربستان راهکارهاي حل مشکلات بشر و رسيدن او به سعادت و کمال را در همه زمان ها و مکان ها ارائه داده است .

--------------------------------------------
پي نوشت ها :
1 . انسان (76) : 3 .
2 . ليل (92) : 12 .
3 . شعرا (26) : 194 .
4 . يوسف (12) : 2 .
5 . زمر (39) : 28 .
6 . تکوير (81) : 8 .
7 . توبه (9) : 37 .
8 . مجادله (58) : 2و3 .
9 . بقر (2) : 189 .
10 . اسراء (17) : 106 .
11 . ابراهيم (14) : 4 .
12 . سباء (34) : 28 .
13 . انعام (6) : 90 .
14 . يوسف (12) : 104 .
15 . انبياء (21) : 107 .
16 . فرقان (25) : 1 .
17 . قلم (68) : 52 .
18 . تکوير (81) : 27 .
19 . مدثر (74) : 31 .
20 . مدثر (74) : 37 .
21 . جمعه (62) : 3و4 .
22 . انعام (6) : 19 .
23 . ر . ک : آل عمران (3) : 7 .
24 . نظير آيات 2 سوره حشر، 13 آل عمران، 111 يوسف و 26 نازعات .
25 . بصائر الدرجات، ص 196، حديث 7 .
26 . تفسر عياشي، ج 1، ص 11، حديث 4 .
27 . نحل (16) : 44 .
28 . کمال الدين، ج 2، ص 483 .