خانواده و شکوفايى ارزش هاى اخلاقى
  • عنوان مقاله: خانواده و شکوفايى ارزش هاى اخلاقى
  • نویسنده: وحيد رضا نوربخش
  • منبع:
  • تاریخ انتشار: 5:10:4 19-7-1403



انسان، موجودى است کمالگرا و هدفمند که از سرگشتگى، گريزان است. روزمرگى و پوچى او را ارضا نمى کند. از اين رو اگر زندگى، معنا و هدفى نداشته باشد ، زنده ماندن، ارزشى نخواهد داشت؛ هر چند تمامى امکانات زندگى هم فراهم باشد. علت نارضايتى و سردشدن زندگى ، ناکامى در کسب رفاه نيست. زندگى ساده و حتى سخت را مى توان دوست داشت، به شرط آن که معناى زندگى را درک کرده باشيم.
معناى زندگى را در بهترين وجه خود مى توان در قالب خانواده ترسيم کرد. در نگاه اوّليه، خانواده از دو نفر يا بيشتر تشکيل شده است که داراى نقش هاى معيّن در محيط خانوادگى هستند؛ مانند پدر ، مادر ، خواهر ، برادر و . . . . آنچه که خانواده را به عنوان اصلى ترين پايگاه و مهم ترين دانشگاه تربيتى و اخلاقى مطرح مى کند چيزى فراتر از کميت افراد خانواده و نقش هاى آنهاست. و آن در واقع چيزى نيست بجز کارآمدى نقش هاى افراد و نحوه استفاده بهينه از ظرفيت هاى وجودى به منظور ايجاد ارتباطى گرم و پايدار.
به خوبى روشن است که چرا نهاد خانواده در اديان بزرگ الهى (بخصوص اسلام) از جايگاه والا و حساسى برخوردار است؛ چرا که اگر اين نهاد مقدس بتواند از کمال ظرفيت وجودى خود بهره ببرد و خود را به بارورى کامل برساند ، اجتماع نيز از نيروى عظيمى بهره مند مى شود. در اين صورت مى توان در انتظار شکل گيرى نيروى قدرتمند اخلاقى در جامعه بود، تا بشر اميدوارانه تر از گذشته، به آينده خود بنگرد.
اگر خانواده نتواند به هدف نهايى و کمال مطلوب خود برسد و يا حتى کارکردى ضد اخلاقى و مغاير با اصول تربيتى داشته باشد ، در خوش بينانه ترين حالت هم نمى توان چشم اميدى به آينده داشت.

خانواده ، نقطه آغاز شکوفايى ها

با شناخت اجمالى اى که از کارکردهاى مثبت و منفى خانواده ارائه شد ، اهميت اين نهاد در پژوهش و شکوفايى ارزش هاى اخلاقى، به خوبى نمايان مى شود؛ امّا اين که چگونه مى توان خانواده اى را براى شکوفايى اخلاقى مستعد دانست؟ و يا اين که چه عواملى براى ايجاد محيطى مستعد در خانواده به منظور شکوفايى ارزش هاى اخلاقى لازم است؟ پاسخ به اين پرسش ها در اين نوشتار خواهد آمد. هم چنين نقش جامعه را در پيدايى يا بروز چنين خانواده هايى مورد بررسى قرار خواهيم داد. نکته ديگرى که بدان خواهيم پرداخت ، پرورش استعدادها و تربيت اخلاقى و به کمال رساندن درون داده هاى شخصيتى است که فقط مى تواند در کودک، به غايت مطلوب خود برسد.
با توجّه به اهميت انکارناپذير دوران کودکى ، بيشترين اثر بخشى در زمينه تعليم و تربيت و شکوفايى اخلاقى و شخصيتى و پى ريزى اصول و موازين عُرفى و اجتماعى فقط در اين مقعط زمانى، مجال ظهور مى يابد. پر واضح است که اگر پدران و مادران و مربيان مراکز آموزشى، اين مقطع زمانى حسّاس را با سهل انگارى پشت سر بگذارند ، به سختى مى توان آن کودک را در آينده از لحاظ تربيتى و اخلاقى، به هنجار دانست.

مسئوليت هاى انسانى

همه ذرّات عالم ، مسئوليتى معيّن دارند و به خود رها نشده اند. از ستارگان و کهکشان هاى غول پيکر و نامتناهى گرفته تا ذرات بنيادين هستى مانند پروتون و نوترون، همه صاحب هدفى نهايى و کمالى مطلوب اند و وظايف مشخص خود را انجام مى دهند. در عالم مجرّدات نيز اين گونه است. هر يک از ملائکه، وظيفه اى ويژه بر عهده درند و در حرکت عالم آفرينش مؤثرند.
انسان که گل سرسبد عالم آفرينش است، مسئوليت سنگين ترى بر عهده دارد. برخلاف ساير موجودات ، که مسئوليتى جبرى را عهده دار هستند و بر حسب تکوين (خلقتشان) به وظايف خود مى پردازند ، انسان در انجام دادن کارها مختار آفريده شده است. خداوند در قرآن مى فرمايد : «ما راه را به او نشان داديم ، خواه شاکر باشد يا ناسپاس»1.
به طور کلى، انسان سه نوع وظيفه بر عهده دارد:
1. مسئوليت عبادى : اين وظيفه ميان خود و خداست و چنانچه در انجام دادن آن کوتاهى شود، انسان از حوزه عبوديت خدا خارج مى شود.
2. مسئوليت فردى : که خود بر دو قسم است : الف. وظيفه اى که انسان نسبت به اعضا و جوارح خود دارد؛ ب. وظيفه اى که انسان نسبت به بُعد معنوى و روحى خويش دارد که البته بسيار وظيفه سنگينى است. چنانچه روحْ بيمار شود، تمام افعال آدمى را تحت تأثير قرار خواهد داد و اگر اين بيمارى ، عروج و معنويت بشر را بميراند ، انسان، مصداق اين آيه شريفه مى شود : «قطعا بدترين جنبندگان نزد خدا کران و لالانى اند که نمى انديشند» . 2
3. مسئوليت اجتماعى : منشأ اين مسئوليت يا وظيفه ، طبيعت اجتماعى انسان است و تکامل او وامدار اين صفت است؛ چنان که بدون حضور در ميان اجتماع ، پيمودن راه تکامل برايش ميسّر نيست. مسئوليت هاى اجتماعى انسان به دو گروه تقسيم مى شود : الف. وظايفى که مربوط به خانواده است و به آن تدبير منزل مى گويند؛ ب. وظايفى که عمومى است و انسان ها نسبت به يکديگر دارند.

مسئوليت خانواده

مسئوليت خانواده، بسيار سنگين و حساس است و همسردارى و تربيت فرزند ، از آيين ها و احکام ويژه اى برخوردار است. هر يک از ارکان خانواده وظايفى دارند. تنها با انجام دادن اين وظايف متقابل است که کانون خانواده، هماره گرم و سالم و از لحاظ پرورش اخلاقى، پويا و مؤثر خواهد ماند. اگر در انجام دادن وظايف ياد شده، کوتاهى شود ، موجب گسيخته شدن کانون گرم خانواده مى شود. خداوند متعال در قرآن مى فرمايد : «زيان کاران در حقيقت ، کسانى اند که به خود و کسانشان در روز قيامت زيان رسانده اند. آرى، اين همان خُسران آشکار است». 3

اهميت خانواده

خانواده ، گروه کوچکى است که از زن و شوهر و فرزند يا فرزندان تشکيل مى شود. عضو خانواده بودن يعنى در نوعى شبکه عاطفى سهيم شدن ، به يک گروه اجتماعى تعلق داشتن ، تاريخ مشترک داشتن و به محيط زندگى خاصى عادت کردن. اهميت خانواده نيز به خاطر همين دستاوردهاست. خانواده، نخستين محيطى است که شخصيت کودک را شکل مى دهد. خود اين محيط در محيط گسترده ترى به نام فرهنگ جاى مى گيرد. پس خانواده به شدت از فرهنگ، تأثير مى پذيرد.
خانواده از اين نظر نيز اهميت دارد که محل انتقال سنّت ها ، باورها و انواع شناخت هاست؛ از شيوه غذاخوردن تا افکار سياسي. خانواده از طريق اجتماعى بارآوردن کودک ، ميراث فرهنگى آماده و تجربه شده به وسيله نسل هاى گذشته را در اختيار کودک مى گذارد. همچنين براى او جهان بينى خاص و دنياى خاصى فراهم مى آورد.
با خانواده است که کودک، نخستين گام هاى اجتماعى شدن را بر مى دارد و در نهايت به موجودى کاملاً اجتماعى تبديل مى شود. خانواده در ابتدا نام و نشان خود را به کودک انتقال مى دهد و بدين وسيله، او را در شبکه اى از خويشاوندى قرار مى دهد که چند نسل را در بر مى گيرد. بنا بر اين ، خانواده اوّلين هويت اجتماعى فرد را فراهم مى آورد. موقعيت اجتماعى والدين است که موقعيت اجتماعى کودک را در بيست سال اوّل زندگى تعيين مى کند. محل سکونت خانواده ، بافت هاى اجتماعى و فرهنگى مؤثر بر کودک را مشخص مى کند. سرانجام ، شغل والدين ، کودک را در طبقه اجتماعى معينى جاى مى دهد.
کودک، شيوه رفتار والدين با يکديگر را مشاهده، مى کند. او از طريق مشاهده ، ارزش هايى را ياد مى گيرد؛ مانند احترام به ديگران ، تحمل ، تحقير ، خوش بينى ، بدبينى ، نماز خواندن ، مردم آزارى و . . . . کودک در محيط خانواده ياد مى گيرد که ديگران از او به عنوان دختر يا پسر، چه انتظارهايى دارند . همچنين او با مشاهده اين الگوهاى بزرگ سالان، ياد مى گيرد که کدام فعاليت ها و رفتارها به زنان و کدام به مردان اختصاص دارد. آن گاه او به کارهايى مى پردازد و رفتارهايى را تقليد مى کند که براى جنس او تعيين شده است و او اجازه انجام دادن آنها را دارد.
بنا بر اين ، تقليد از الگو ، به کودک اجازه مى دهد که رفتارها و نگرش هاى مناسب با هويّت جنسى و در نتيجه، مناسب با انتظارهاى محيطى را که در آن متحوّل مى شود ، ياد بگيرد. به خوبى روشن است که اگر الگوهاى تقليدى کودک و خانواده ، الگوهاى مناسب و سالمى نباشند ، کودک را با چه چالشى روبه رو خواهند ساخت. سقوط ارزشى و اخلاقى در همين بستر پى ريزى مى شود. نظام ارزشى ناسالم ، که شامل خانواده و افراد مرتبط با آن است ، مانند تلويزيون ، دوستان ، بستگان و . . . ، وقتى الگوهاى ذهنى اوّليه کودک را تشکيل دهند ، به راحتى مى توان آينده نه چندان دور آن کودک را مجسّم کرد که دچار چه مشکلات روحى و روانى و از همه مهم تر، اخلاقى اى خواهد شد.
اشخاصى که در خردسالى و کودکى از محبت هاى خانوادگى محروم مى مانند ، به شدت احساس افسردگى مى کنند. تحقيقاتى که در 49 فرهنگ بسته متفاوت و روى زندانيان انجام گرفته ، اين نتيجه گيرى را ممکن ساخته است که محروميت کودک از نوازش ، عامل بنيادى در رشدِ : بيگانگى عاطفى ، روان پريشى ، تجاوز ، پرخاشگرى و حتى سوءاستفاده از مواد مخدر و الکل است. والدين با دريغ کردن نوازش هاى جسمى از کودکان ، فرزندانى به اجتماع تحويل مى دهند که در ايجاد رابطه با ديگران ناتوان مى مانند4 و حتى براى انجام دادن رفتارهاى خشن و خلاف اصول اخلاق ، آمادگى نشان مى دهند.
نبود عشق و محبت در طول سال هاى نخستين زندگى و در دراز مدت، آثار منفى اى در پى دارد و از اين روست که پيامبر (ص) مى فرمايد : «کودکان را دوست بداريد و با آنان مهربان باشيد» . 5
احتمال دارد شما نيز به خانواده اى تعلق داشته باشيد که اعضاى آن با يکديگر خيلى سرد و از نظر ابراز محبت، بسيار خسيس بوده اند. احتمال دارد که در کودکى فراموش شده باشيد يا با شما بدرفتارى شده باشد. در اين صورت، ممکن است با برخى دشوارى ها روبه رو شويد و غلبه بر آنها براى شما مشکل باشد.

ايجاد روابط خانوادگى محکم

اجتماع امروزى با واقعيت بسيار مهم و غم انگيزى به نام شکاف بين نسل ها روبه روست. بيشتر والدين قبول دارند که فرزندان خود را خوب نمى شناسند و روابط آنها با يکديگر مثل روابط بيگانگان است. حتى برخى معتقدند که اين شکاف، روز به روز عميق تر و فاجعه آميزتر مى شود. در احاديث و روايات به نقل از معصومان (ع) نيز بر پويايى و همگرايى اعضاى خانواده به منظور جلوگيرى از انحطاط خانواده و يا به سردى گراييدن ارتباطات خانوادگى ، بسيار تأکيد شده است، چنان که پيامبر (ص) مى فرمايد : «نشستن مرد پيش زن و فرزندش نزد خداوند، محبوب تر است از اعتکاف در اين مسجد من». 6
به نظر مى رسد که در دوره خردسالى ، والدين به فرزندان خود نزديک هستند ، اما به هنگام نوجوانى و جوانى ، فاصله، روز به روز بيشتر مى شود. در نتيجه نوجوانان با والدين خود نه تنها همراهى نمى کنند، بلکه به مخالفت بر مى خيزند. بسيارى از پدران و مادران سعى مى کنند ، آنچه را که از نظر خوراک ، پوشاک و مسکن براى فرزندان خود مناسب مى دانند فراهم آورند. آنها هميشه به اين فکر هستند که خوش بختى و امنيت فرزندان خود را تضمين کنند ، امّا در اغلب موارد، تنها به مسائل مادى و رفاهى فرزندان مى انديشند و از تربيت اخلاقى آنها غفلت مى ورزند و براى برطرف ساختن نيازهاى روانى و پرورش اخلاقى خانواده خود ، وقت و انرژى لازم مصرف نمى کنند. اما صادق (ع) در اين رابطه مى فرمايد : «بهترين ارثى که پدران براى فرزندان باقى مى گذارند ، ادب است ، نه ثروت» . 7
آيا تا به حال از خود سؤال کرده ايم که چرا کودکان ، اين مقدار در پاى تلويزيون مى نشينند؟ و فراوان از آن خوب يا بد ، فرا مى گيرند؟ چرا که تلويزيون ، از موضع نصيحت آميز با کودکان سخن نمى گويد، آنها را مثل سايه دنبال نمى کند ، دستور نمى دهد و به انجام دادن کارهاى خانه مجبور نمى کند.
برنامه هاى تلويزيونى ، براى جلب توجه کودکان و ارضاى نيازمندى هاى روانى آنها ، از هيچ تلاشى فروگذار نيست و در نتيجه، کاملاً موفق است ، در صورتى که برخى پدران و مادران ، براى ايجاد تماس مستقيم و عاطفى با فرزندان ، تلاش چندانى نمى کنند8 و پس از آن که فرزندان ، مطابق ميل آنها بار نيامدند ، در تعجب فرو مى روند و آه و ناله سر مى دهند که روزگار عوض شده است ، بچه ها بى تربيت شده اند ، نه پدر مى شناسند ، نه مادر و نه بزرگ تر! در حالى که همين پدران و مادران مى توانستند با قرار دادن خود به عنوان الگويى شايسته و خوب ، ابراز علاقه و نثار کردن بى قيد و شرط عشق خود به فرزندانشان و آموزش صحيح آنها ، به زندگى سرشار از آرامش و شادکامى دست يابند.

شکوفايى ارزش هاى اخلاقى در گرو تعليم و تربيت

آنچه که نقش خانواده را در شکوفايى ارزش هاى اخلاقى برجسته مى سازد ، تعليم و تربيت فرزندان است. امام على (ع) مى فرمايد : «به خود و خانواده خود ، خوبى بياموزيد و آنان را تربيت کنيد» . 9
اين امر، تحت تأثير سه عامل مهم قرار مى گيرد : مسئوليت پذيرى و سلامت روانى خود پدران و مادران ، شخصيّت فرزندان ، و محيط.
اگر والدين از نظر روانى، مشکل داشته باشند حتما فرزندان نيز دچار مشکل روحى ـ روانى خواهند شد. بر اساس آمار ، 66% کودکان مسئله دار امريکايى به مادرانى تعلق دارند که از اختلال هاى روانى رنج مى برند و 47% کودکان مسئله دار در خانواده هايى هستند که تنها پدر ، اختلال عاطفى دارد. امّا وقتى پدر و مادر، هر دو دچار اختلال روانى هستند ، در 72% موارد ، کودکان آنها نيز دچار اين اختلال خواهند شد. 10
ويژگى يا شخصيت فرزند نيز شيوه تعليم و تربيت والدين را تعيين مى کند. کودکانى که نافرمان ، شلوغ و بى قرارند ، به احتمال زياد ، رفتارهاى خشونت آميز والدين را بر مى انگيزند.
محيط اجتماعى نيز مى تواند بر شيوه تعليم و تربيت اثر بگذارد. والدينى که از طرف بزرگان خانواده حمايت مى شوند ، والدينى که امنيت شغلى دارند و امنيت مالى و جانى نيز احساس مى کنند ، والدينى که در شبکه هاى اجتماعى وسيع صميمى وارد مى شوند ، والدينى که تجربه هاى مثبت کسب مى کنند و کمتر با استرس (فشار رواني) روبه رو مى شوند ، مسلّما با فرزندان خود ، رفتار ملايم ترى خواهند داشت.

شيوه هاى تربيت

البته براى تربيت کودکان نمى توان الگو ارائه داد. به اندازه انسان ها شيوه هاى تربيتى وجود دارد؛ امّا روان شناسان همه اين روش ها را به چهار گروه عمده تقسيم کرده اند و براى هر يک، پيامدهايى را بيان داشته اند. اين شيوه ها عبارت اند از : آزادمنشى ، قدرت طلبى، سهل گيرى و بى مسئوليتي. تحقيقات نشان مى دهد که شيوه آزادمنشى ، فرزندان را خودمختار ، مسلط بر خود ، کنجکاو و راضى بار مى آورد. برعکس ، شيوه تربيتى قدرت طلبانه ، کودکان را ناراضى در خود فرو رفته و بى اعتماد مى کند. کودکانى که خودمختارى ، کنجکاوى و تسلط بر خود ضعيف ترى نشان مى دهند به والدين سهل گير تعلق دارند. بى بند و بارى فرزندان و حتى خشونت خانوادگى را مى توان از پيامدهاى شيوه بى مسئوليتى دانست. 11

آگاهى والدين

پدر و مادر ، زمانى به مسئوليت هاى خود آگاه مى شوند که درباره تعليم و تربيت فرزندان ، اطاعات کافى داشته باشند. بدانند کودک در دوران پيش از تولد، به چه چيزهايى نياز دارد ، مادر باردار چگونه بايد زندگى متناسب با باردارى را فراهم آورد ، نيازهاى کودکان در سنين مختلف رشد کدام اند و چگونه بايد آنها را شناخت و برطرف کرد.
والدينى که مى خواهند به وظايف خود عمل کنند و در اين کار موفق شوند ، قبلاً بايد با مطالعه کتاب هاى متعدد و کمک خواستن از افراد شايسته ، اطلاعات خود را بالا ببرند و بر مسئوليت خود آگاه شوند و اين نکته را نيز بايد بدانند که همه چيز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر، زاده نشده اند. هر کسى بايد از ديگران ياد بگيرد ، چه با خواندن آثار ديگران و چه از طريق شنيدن و سخنان يا ديدن رفتار آنها.
از آنچه گذشت مى توان نتيجه گرفت ، آنچه که ما از آن، تحت عنوان شکوفايى ارزش هاى اخلاقى و تأثير خانواده بر آن ياد مى کنيم ، تحقق نخواهد يافت مگر با اصلاح اعضاى خانواده ، آموزش آنها و ايجاد محيطى گرم و پويا و صميمى در خانواده.

--------------------------------------------
پى نوشت ها :
1. سوره انسان ، آيه 3.
2. سوره انفال ، آيه 22.
3. سوره زمر ، آيه 15.
4. ر. ک : بهداشت روانى ، حمزه گنجى ، تهران : ارسباران ، 1379 ، ص 145.
5 . الکافى ، ج 6 ، ص 49.
6. تنبيه الخواطر ، ج 2 ص 122.
7. (الکافى ، ج 8 ، ص 150).
8. کودک و تلويزيون ، برى گونتر و جيل مک آلر ، ترجمه: نصرت فتى ، تهران : سروش ، 1380 ، ص 41.
9 . ميزان الحکمه ، ح 400.
10. بهداشت روانى ، ص 259.
11. ر . ک : زمينه روانشناسى ، ريچارد اتکينسون و ديگران ، ترجمه: نقى براهنى و همکاران ، تهران : رشد ، 1375 ، ج2 ، ص 234 ـ 239.

منابع

1. اخلاق از نظر هم زيستى و ارزش هاى انسانى ، محمّد تقى فلسفى ، تهران : هيئت نشر معارف اسلامى ، 1363.
2. الکافى ، محمّد بن يعقوب بن السحاق کلينى رازى (م 329 ق) ، تحقيق : على اکبر غفارى ، بيروت : دارالتعارف و دارصعب ، چهارم ، 1401 ق.
3. بهداشت روانى ، حمزه گنجى ، تهران : ارسباران ، سوم، 1379.
4. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورّام)، ابوالحسين ورّام بن أبى فراس (م 605 ق) ، بيروت : دارالتعارف و دارصعف ، [بى تا].
5 . خانواده در اسلام ، حسين مظاهرى ، قم : شفق ، اوّل ، 1364.
6. زمينه روان شناسى، ريچارد اتکينسون و ديگران ، ترجمه: نقى براهنى و همکاران ، تهران : رشد ، 1375.
7. شرح نهج البلاغه ، ابن ابى الحديد (م 656 ق) ، تحقيق : محمّد ابوالفضل ابراهيم ، بيروت : داراحياء التراث ، دوم ، 1387 ق.
8 . کودک از نظر وراثت و تربيت ، محمّد تقى فلسفى ، تهران : هيئت نشر معارف اسلامى ، 1341.
9. کودک و تلويزيون ، برى گونتر و جيل مک آلر ، ترجمه : نصرت فتى ، تهران : سروش ، اوّل ، 1380.
10. ميزان الحکمة ، محمّد محمدى رى شهرى ، قم : دارالحديث ، 1416 ق.