خانواده؛ سازندة اصلى فرهنگ
  • عنوان مقاله: خانواده؛ سازندة اصلى فرهنگ
  • نویسنده: ابوالفضل عليدوست ابرقويى
  • منبع:
  • تاریخ انتشار: 5:48:31 19-7-1403



چندسال پيش، رهبر انقلاب، اسلامى شدن دانشگاه ها را يک ضرورت اساسى براى اين مراکز شمردند. به دنبال آن، جلسات و ميزگردها و سمينارهايى در گوشه و کنار کشور تشکيل شد؛ سخنرانان و برنامه ريزان طرح ها و برنامه هايى ارائه کردند و روزنامه ها و مطبوعات هم دراين زمينه مطالبى نگاشتند.
از آنجا که همواره بين بزرگى يک طرح و برنامه با زمان لازم براى به بار نشستن آن نسبت مستقيمى وجود دارد، بايستى منتظر ماند و ديد که در عمل اين درخت عظيم چه ميوه اى به بار خواهد آورد.
سمت و سوى سخنان رهبر انقلاب اگرچه دانشگاه ها و مراکز علمى و تحقيقى بودند، اما نمى توان اساساً اسلامى شدن را در مورد مقاطع قبل از دانشگاه ها ضرورى ندانست. اصولاً جامعه در شکل کلى مجموعه اى از نهادهاى به هم پيوسته است که با تعامل خود مجموعه اى واحد مى سازند.
بر اين اساس، دانشگاه ها اگرچه در معادلات و مناسبات هرجامعه به شکلى محسوس تأثيرگذارند؛ اما نمى توان آن ها را برآيند نهادهاى قبل از اين مرکز مانند مقاطع متوسطه و راهنمايى و دبستان به حساب نياورد.
نهاد تعيين کننده و در عين حال کوچک خانواده را بايستى مزرعه اى دانست که دانشجو ريشه در آن دارد و اين در حالى است که گاه از عوامل قبل از ورود طفل به عرصة خانواده صرف نظر مى شود؛ مراحلى مانند انعقاد نطفه، فرآيند شيرخوارگى که بدون شک در گرايش طفل و در حقيقت ساخت و ساز فرهنگ آيندة وى مؤثرند. در اين زمينه روايات فراوانى در متون دينى وجود دارند؛ چنان که از امام صادق (ع) پرسيدند: «آيا مى توانيم شيرِ زنى را که از راه نامشروع باردار شده است به طفل خود بدهيم؟» حضرت فرمودند: «نمى توان اين کار را کرد. نه تنها شير اين زن فاسد ]فسادآور[ است؛ بلکه هرگاه فرزند اين زن دختر باشد، از دادن شير اين دختر نيز به فرزند بايستى پرهيز کرد.» 1

کوچک؛ اما تعيين کننده

کوچکى نهاد خانواده، نشانة کم اثر بودن آن در ساختن فرهنگ آتى فرزند نيست؛ بالعکس بزرگ ترين تأثير در پى ريزى فرهنگ و آداب و رسوم و اعتقادات و ارزش ها و هنجارها و ناهنجارى هاى بعدى فرد را بايستى در اين چهارديوارى جست وجو کرد.
اين نهاد مهم، از يک سو عرفاً تعريفى واضح دارد و از سويى ديگر به علت بارهاى حقوقى و ابعاد مختلف آن از زاويه هاى گوناگون تعريف شده است.
حقوق دانان در قانون مدنى، خانواده را مجموعه اى از اشخاص خوانده اند که به واسطة قرابت به هم بستگى دارند و محور اين قرابت اعم از اين که نسبى باشد يا سببى، ازدواج است.
فرهنگ حقوقى «دالوز» خانواده را چنين تعريف کرده است: «خانواده يک نهاد حقوقى است مشتمل بر مجموع اشخاصى که به وسيلة رشته هاى زناشويى يا خون يا فرزندخواندگى با يکديگر پيوند يافته اند. در معناى محدودتر، کلمة خانواده معرف شرکت ناشى از زناشويى است که شامل زن و شوهر و فرزندانشان مى شود.» براين اساس خانواده نهادى است حقوقى و مدنى و در مقايسه با ساير نهادهاى اجتماع با ابعادى کوچک تر.
بند سوم مادة شانزده اعلاميه حقوق بشر خانواده را رکن طبيعى و اساسى اجتماعى دانسته و به آن حق داده که از حمايت دولت بهره مند باشد. 2
قانون اساسى کشورهاى دنيا و هم چنين جمهورى اسلامى چترهاى حمايتى گوناگونى براى اين نهاد مؤثر و تعيين کننده گشوده اند.

تأثيرپذيرى در بدو تولد

يافته هاى امروز روان شناسى گوياى تأثيرپذيرى طفل در همان ماه هاى اول تولد است و اين تأثيرپذيرى حتى قبل از آن است که طفل بتواند کارهاى بسيار ساده و ابتدايى مانند سرگرم شدن با اشياء دور و بر خود را ياد بگيرد. يک کودک معمولى در دو ماهگى با ديدن چهرة مادرش لبخند مى زند، و جالب توجه اين که واکنش مادر در برابر اين لبخند، نقش مؤثرى در واکنش فعال تر طفل دارد و اين دو پاسخ متقابل، پاسخ هاى اجتماعى يکديگر را تقويت مى کند.
کودک در سه يا چهارماهگى افراد آشناى خانواده را مى شناسد و آنان را بر ديگران برترى مى دهد. با ورود طفل به سه سالگى، نخستين توانمندى هاى طفل در برقرارى ارتباط با ديگران ظاهر مى شود. 3
طبعاً از همين زمان دريچه هاى کسب فرهنگ هاى مختلف از افرادى که طفل با آن ها مرتبط است بر زندگى او گشوده مى شود و اين در حالى است که هنوز طفل از انجام دادن بسيارى از کارهاى روزمره ناتوان است.

عوامل مهم تأثيرپذيرى

تأثيرپذيرى طفل از خانواده امرى اجتناب ناپذير است. مهم ترين دلايل اين تأثيرپذيرى عبارتند از:
اول: وابستگى عاطفى طفل به خانواده، خصوصاً به دو رکن اصلى آن يعنى پدر و مادر و بيش از پدر در وابستگى به مادر.
وجود کانال عاطفى و مهر و محبتى که در فضاى خانواده وجود دارد، در تأثيرپذيرى و فراگيرى فرزند نقشى مهم و تعيين کننده دارد. همين کانال عاطفى در پيشبرد آموزه هاى انبيا نيز مورد استفاده قرار گرفته است. در حقيقت پيامبران توانستند با ايجاد رابطه اى عاطفى با افراد جامعه، طاير انسانيت و اخلاق را در آسمان زندگى آنان به پرواز در آورند؛ چنان که قرآن کريم در سوره مبارکه آل عمران اين نکته را به پيامبر (ص) گوشزد مى کند که اگر سنگدل بودى، مردم از اطرافت پراکنده مى شدند.
دوم: کودک، والدين خود را به نوعى صاحب اختيار و بنا به آنچه در روايت آمده است عامل اعطاى رزق و روزى خود مى پندارد؛ چنان که امام صادق (ع) به نقل از رسول خدا (ص) فرمود:«فرزندان خود را دوست بداريد و نسبت به آن ها با مرحمت و مهربانى رفتار کنيد و هرگاه به آن ها وعده اى داديد، به آن عمل کنيد؛ زيرا کودکان، شما را جز وسيلة تأمين روزى و نيازهاى خود نمى بينند. 4
همين پندار، زمينة اطاعت فرزند از والدين را هموار خواهد کرد و طبعاً موجب پذيرش فرهنگ آن ها خواهد شد.
سوم: تأثيرپذيرى مبتنى بر لطف الهى که شامل حال خانواده هاى پرهيزگار خواهد شد.
در اين خصوص، روايتى از امام صادق (ع) وارد شده که در آن پرهيزکارى والدين، موجب حفظ فرزندان آنان از انحرافات دانسته شده است.5 اين نکته را مى توان نوعى لطف خداوند به خانواده هايى دانست که حدود الهى را پاس مى دارند. در واقع پاداشى است زود هنگام به اين خانواده ها.
آنچه گفته شد مهم ترين دلايلى است که زمينه پذيرش فرهنگ خانواده را از سوى طفل فراهم مى کند.
تبيين و تفسير همة عوامل مؤثر در اين قضيه فراتر از اين مختصر است.
با ورود طفل به دايرة هم سن و سالان خود و سپس به مراکز و نهادهاى فراتر از خانواده، چه بسا تعارض فرهنگى براى وى پيش بيايد. در اين مرحله طفل يا نوجوان به ناچار دست به گزينش خواهد زد و سرانجام شخصيت اجتماعى وى به صورت اساسى شکل خواهد گرفت؛ در اين ميان، نکته اى که نمى توان ناديده انگاشت استحکام فرهنگى است که وى در همان سنين اوليه از کانون خانواده فراگرفته است.
بى جهت نيست که يکى از دانشمندان خارجى معتقد است که به ندرت مى توان دايرة تربيت طفل را از خانواده فراتر دانست و برخى از روان شناسان معتقدند شخصيت اصلى طفل در سنين زير هفت سال شکل خواهد گرفت.

تأثيرات منفى

تأثيرات منفى خانواده به طفل (در يک نگرش خيلى کلي) يا به دليل بافت خاص خانوادگى طفل است و يا به دليل از هم پاشيده شدن کانون خانواده او.
محور اول؛ بافت خاص خانوادة طفل:
خانواده اى که اعضاى تبهکار در آن حضور دارند، زمينة فراگيرى فرهنگى ناپسند را در اطفال معصوم خود فراهم مى کند. در اين خصوص مطالعات گسترده اى از سوى جرم شناسان خصوصاً از سال 1935 ميلادى به اين سو صورت گرفته است.
محور دوم؛ از هم پاشيدگى خانواده ها: اين عامل اصولاً زمينه ساز پذيرش فرهنگ و هنجار ناپسند در فرزندان خواهد بود.
پژوهش ها نشان مى دهد که سى تا شصت درصد بزهکاران متعلق به خانواده هاى از هم پاشيده و هفتاد تا هشتاد درصد بزهکاران خردسال از خانواده هاى از هم پاشيده برخاسته اند. 6
البته نمى توان نقش عوامل فراتر از خانواده را در بزهکارى اين گونه کودکان بى تأثير دانست؛ اما عامل اصلى بزهکارى چنين افرادى از هم پاشيده شدن شيرازة خانوادگى آن هاست.
چکيده: خانواده اگرچه نسبت به ساير نهادها و مراکزى که بعدها طفل با آن ها مواجه مى شود، داراى ابعاد کوچک ترى است؛ بدون شک در مقايسه با ساير مراکز در فرهنگ سازى شخص تأثير بيش تر و عمده ترى دارد. بر همين مبنا در قوانين موضوعة کشورها حمايت هاى ويژه اى از اين نهاد تعيين کننده به عمل آمده است.
خانواده در پى ريزى فرهنگ آتى طفل، اعم از گرايش مثبت و بهنجار، و گرايش منفى و تبهکارانة وى در حکم سنگ بناى اوليه است. شالوده اى است که بناى شخصيت طفل بر آن ساخته خواهد شد. به اين مطلب که مبتنى بر آموزه هاى دينى و يافته هاى روان شناسى است، نبايستى تنها به عنوان يک دستاورد علمى نگريست، بلکه هشدارى است به خانواده ها که بزهکارى فرزندان خود را تنها در لابه لاى عوامل فراخانوادگى جست و جو نکنند و خود را در ايجاد فرهنگ مغاير با ارزش هاى انسانى فرزندانشان بى تأثير نپندارند؛ بلکه در برابر فرزندان لاابالى و منحرف خويش انگشت تقصير را به سمت و سوى خودشان نشانه بگيرند.
خانواده عامل اصلى ساخت و ساز فرهنگ طفل است.
به راستى خانواده ها کدام فرهنگ را ارزانى فرزندان معصوم خود مى کنند؟ فرهنگى برخاسته از آموزه هاى پيامبران و عرف هاى پسنديده، يا فرهنگى بنا شده بر باورهاى غلط و ويران کننده؟

--------------------------------------------
پى نوشت ها :
1. وسائل الشيعه، ج 15، ص 184
2. مبانى جرم شناسى، دکتر مهدى کى نيا، ج 2، ص 603
3. زمينه روان شناسى، هليگارد و ... ترجمه، ج 1، ص 136
4. تحف العقول، ص 84
5. راز خوشبختى، سيدمحمد شفيعى مازندرانى، ص 54
6. مبانى جرم شناسى، دکتر کى نيا، ج 1، ص 212