خدمت رسانی در سيره و گفتار اميرالمؤمنين عليه السلام
  • عنوان مقاله: خدمت رسانی در سيره و گفتار اميرالمؤمنين عليه السلام
  • نویسنده: محمد مهدی کريمی نيا
  • منبع:
  • تاریخ انتشار: 4:30:56 2-10-1403



مقدمّه مقصود از «الگو» و «اسوه» پذيري حالتي است که انسان به هنگام پي روي از غير خود پيدا مي کند. فردي که از او پي روي مي شود، ممکن است اسوه نيک يا بد باشد. در قرآن کريم، گاه به صراحت و گاه بدون تصريح، به پي روي از کسي سفارش مي کند. از جمله حضرت ابراهيم عليه السلام الگو معرفي شده است : «قد کانت لکم اسوة حسنه في ابراهيم والذين معه» (ممتحنه : 4)؛ قطعا براي شما در (پي روي از) ابراهيم و کساني که با اويند، سرمشقي نيکوست.
در مورد پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله نيز مي فرمايد : «لقد کان لکم في رسول الله اسوة حسنةٌ لمن کان يرجوا اللّه و اليومَ الاخر و ذَکَر اللّه کثيرا» (احزاب :21)؛ براي شما در (زندگي) رسول خدا الگوي نيکويي است، براي آن ها که اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مي کنند.

امام علي عليه السلام ؛ الگوي خدمت رساني تاريخ و شرح حال بزرگان عالم و شخصيت هاي آسماني براي هرکس بهترين سرمشق و عالي ترين الگوي زندگي است. در اين ميان، شرح زندگي امام اميرالمؤمنين عليه السلام ، دوّمين شخصيت جهان انسانيت، از اهميّت خاصي برخوردار است؛ چه اين که بررسي زندگاني ايشان روح فضيلت، پاکي، ايمان، تقوا، فداکاري، استقامت، شجاعت، فتوّت، و پي روي از حق را در خواننده تقويت مي کند.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله در شأن امام علي عليه السلام مي فرمايد : «ما عَرَفَکَ حقَّ معرفتک غيرُاللهِ و غيري»؛ (1) غير از خدا و من هيچ کس ديگري حق معرفت تو را نشناخت.
آري، ابعاد گوناگون آن شخصيت بي همتا، قابل وصف و شمارش نيستند. يکي از ابعاد زندگاني آن بزرگوار، خدمت رساني و توجه به نيازمندان است. آن حضرت در اين راه يک لحظه آرام نداشت و در اين راه، تمامي سعي و تلاش خويش را به کار مي برد و ديگران را نيز بدين امر مهم تشويق مي نمود.

برنامه زندگي پيامبراکرم صلي الله عليه و آله از زبان امام علي عليه السلام يکي از برنامه هاي زندگي رسول خدا صلي الله عليه و آله رسيدگي به کارها و گرفتاري هاي مسلمانان بود. آن حضرت در برآوردن حاجت مردم کوشش بسيار داشت.
امام حسين عليه السلام مي گويد : از پدرم درباره امور داخلي زندگاني پيامبر صلي الله عليه و آله پرسيدم. امام علي عليه السلام فرمود : پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله وقت خود را در خانه به سه بخش تقسيم مي کرد : بخشي براي عبادت خداوند و بخشي براي انجام کارهاي خانواده و بخشي براي خودش. از بخش ويژه خود، قسمتي را به مردم اختصاص مي داد و عام و خاص را مي پذيرفت و چيزي از آنان مضايقه نداشت.
در اين مورد، اهل فضل و تقوا را بر ديگران ترجيح مي داد و نيازهاي ايشان را برمي آورد. برخي يک حاجت، برخي دو حاجت و برخي چند حاجت داشتند. پيامبر صلي الله عليه و آله سرگرم پاسخ دادن و برآوردن نيازهاي ايشان مي شد و در اين هنگام، مسائلي را که به صلاح ايشان و عموم مسلمانان بود، مطرح مي کرد و مي فرمود : «حاضران به افراد غايب ابلاغ نمايند و نياز اشخاصي را که به من دست رسي ندارند، بيان کنند و هر کس نياز نيازمندي را به صاحب قدرتي برساند که خود او نتواند بيان کند، خداوند در قيامت او را پايدار واستوار فرمايد.»
در محضر آن حضرت، چيزي جز اين صحبت نمي شد و از هيچ کس موضوع ديگري پذيرفته نمي شد. معمولاً گروه گروه براي کسب فيض به حضورش مي آمدند و در حالي بيرون مي رفتند که کامشان از شهد علم شيرين شده، خود راهنماي ديگران مي شدند. (2)
آري، روش زندگي پيامبراکرم و اهل بيت او عليهم السلام ، گره گشايي و نيکي و احسان بود. آنان عقيده داشتند که خوش حال کردن برادر مسلمان و برآوردن نيازهاي گرفتاران، از مهم ترين کارهاي خير است. سيره اجتماعي آن بزرگواران نشان مي دهد که آنان هرگز در پاسخ مشروع نيازمندان و رفع ستم از ستم ديدگان مسامحه اي به خود راه نمي دادند و پيروان خويش را نيز به کارگشايي و برآوردن حاجت برادر مؤمن تشويق و ترغيب مي کردند. (3)
پيامبراکرم صلي الله عليه و آله مي فرمايد : «من قضي لاخيهِ المُؤمنِ حاجةً کانَ کَمَن عَبَداللّه دهرا»؛ (4) هر کس يک حاجت برادر خود را برآورد، چنان است که در همه روزگار خدا را عبادت کرده است.
از امام جعفر صادق عليه السلام نيز روايت شده است : «مَن قضي لاخيهِ المؤمنِ حاجةً قَضَي اللّهَ عزّوجَلَّ لَهُ يومَ القيامَةِ مأَةَ اَلف حاجةٍ مِن ذلکَ؛ اَوَّلُها الجَنَّة»؛ (5) هر کس حاجتي از برادر مؤمن خود برآورد، خداي تعالي در روز قيامت صدهزار حاجت او را برآورده سازد، که يکي از آن ها داخل کردن او به بهشت است.

خدمت رساني در اسلام احسان، نيکوکاري و خدمت رساني در اسلام حد و مرزي ندارد؛ از انسان ها گذشته، حيوان ها را نيز در برمي گيرد. احسان و خدمت به همنوعان، ويژه گروه مخصوصي نيست؛ هر کس باشد مسلمان يا غير مسلمان، همه بايد از خدمات بهره مند گردند. از پيامبراکرم صلي الله عليه و آله سؤال شد : چه کسي نزد خداوند محبوب تر است؟ پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند : «آن که نفعش به انسان ها بيش تر برسد.» (6)
همچنين در گفتار پر ارج پيامبر بزرگ صلي الله عليه و آله مي خوانيم : «برترين اعمال از نظر خداوند، خنک ساختن دل هاي سوخته تشنگان و سير کردن شکم هاي گرسنه است. سوگند به آن که هستي محمّد در اختيار اوست، به من ايمان نياورده آن که سير بخوابد و برادر مسلمان يا همسايه اش گرسنه باشد.» (7)
اين حقيقت که اسلام در خدمت رساني و خدمات اجتماعي، نيکي به همه انسان ها را سفارش مي کند، با عبارات گوناگون در گفتار پيشوايان بزرگ اسلام به چشم مي خورد؛ از جمله در روايتي از پيشواي ششم امام صادق عليه السلام به اين مطلب اشاره شده و آن را در رديف مهم ترين کارها آورده است. آن حضرت فرمودند : «سه عمل است که هر کس يکي از آن ها را انجام دهد، خداوند بهشت را براي او لازم شمرده است : بخشش به هنگام تنگ دستي، گشاده رويي با تمام مردم جهان، و احترام به حقوق مردم.» (8)
اين واقعيت را امام صادق عليه السلام از قول پروردگار بزرگ، در جايي ديگر چنين بيان فرموده است : «مخلوق عيال و روزي خواران من هستند؛ محبوب ترين آن ها از نظر من کسي است که براي برآوردن نيازهاي آنان سعي بيش تري کند و نسبت به آنان مهربان تر باشد.» (9)
در اين جا، نامي از مسلمان در ميان نيست، بلکه فقط «مخلوق» به کار برده شده که حتي ممکن است به غير «انسان ها» نيز توسعه يابد.
در خدمت رساني و خدمات اجتماعي اسلام، به جنبه هاي رواني نيز توجه فراوان شده است. اسلام تنها به جسم نپرداخته، بلکه «خدمات رواني» را نيز لازم شمرده شده است. براي نمونه، مي توان از «مسرور ساختن افراد وشاد کردن دل آنان» ياد کرد، تا آن جا که باب مخصوصي در اين زمينه در کتاب هاي حديث به نام : «بابُ ادخالِ السُّرور علي المؤمنين» وارد شده است. در همين زمينه، پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرموده اند : «همانا محبوب ترين اعمال نزد خداوند، شادمان ساختن مؤمنان است.» (10)

اهميت تأمين اجتماعي در اسلام مسائل مربوط به «تأمين نيازمندي هاي اجتماعي» در آيات قرآن، احاديث و فقه اسلامي ابعاد گسترده اي دارد که احاطه بر آنچه از طريق شرع در اين مورد وارد شده، کار آساني نيست. اسلام از چهاده قرن قبل، رسيدگي و مراقبت از بيماران، اسيران، حمايت از زندانيان و زنان بي سرپرست و زنان باردار و کودکان، به ويژه کودکان استثنايي، را مطرح کرده و در اين مورد اصول و کلياتي را وارد نظام اجتماعي خود کرده است. اين اصول به قدري دلپذير و اعجاب انگيزند که گويي آورنده شريعت از وضع کنوني جوامع کاملاً آگاه بوده و اين همه دستورها و تکاليف را براي انساني آورده است که بر اثر تکيه بر «ماشين» و رشد تمايلات مادي، عواطف او کم فروغ گشته، جز به «من» و متعلّقات آن نمي انديشد.
اسلام نه تنها درباره موضوعات ياد شده به بحث و بررسي پرداخته، بلکه درباره اهميّت کار و کوشش، موقعيت کارگر، نکوهش از بي کاري و بي کاران، دعوت به تأمين غذاي عمومي، انفاق در راه خدا، بازداشتن گدايان از گدايي، تأمين مسکن آوارگان و پوشاک برهنگان، حمايت از مستمندان، سالمندان، خانواده هاي بي سرپرست، در راه ماندگان، يتيمان، بيماران، معلولان، محرومان، خانواده هاي مصيبت زده و شهدا و ده ها موضوع ديگر، که همگي شاخه هاي مسأله «تأمين نيازمندي هاي اجتماعي» مي باشند، قوانين و مقررّاتي وضع نموده و از اين طريق خواسته است به استضعاف، ناتواني و محروميت اين گروه ها پايان دهد، يا از شدّت و تندي آن بکاهد. (11)
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام پيرمرد نابينايي را ديدند که در گوشه اي نشسته و گدايي مي کند. حضرت از کساني که در اطراف او بودند، پرسيدند : اين کيست؟ گفتند : نصراني است. حضرت فرمودند : «وقتي که جوان بود او را به کار گمارديد؛ حال که پير و ناتوان شده، او را رها کرده و از حق مشروعش بازداشته ايد؛ از بيت المال به او بپردازيد!» (12)

سيره و عمل اميرالمؤمنين عليه السلام در خدمت رساني در اين جا، به طور خلاصه به بخشي از خدمات اجتماعي و خدمت رساني به مردم، که در زندگي پر برکت امام اميرالمؤمنين عليه السلام مشاهده شده است، اشاره مي شود. اين خدمت رساني ها در ابعاد و شکل هاي گوناگون متبلور شده اند؛ از جمله :

1. انفاق، احسان و نيکوکاري
امام اميرالمؤمنين عليه السلام پيوسته از فقيران و يتيمان دست گيري مي کردند. روح انفاق گري آن حضرت، چه در زمان محروميت از خلافت و چه در دوران بازگشت به خلافت، لحظه اي آرام نگرفت. آن بزرگوار دفاع از مستمندان و کمک به بينوايان را به جايي رسانده بودند که به پرداخت حقوق بي چارگان از بيت المال قناعت نمي کردند، بلکه از مخارج شبانه روزي خود کم مي گذاشتند و در راه خدا انفاق مي کردند؛ شخصا براي بيگانگان کار مي کردند و حاصل دست رنج خود را به ستم ديدگان مي دادند.
ابن ابي الحديد درباره آن حضرت مي نويسد : «علي روزها روزه مي گرفت و خوراک خود را به ديگران مي داد و با دست خويش نخلستان هاي بعضي از يهود را آب ياري مي کرد. دست هايش در اثر آب کشي آبله مي زد، اما درامد خود را به مستمندان مي داد.» (13)
در شأن آن حضرت، همان بس که آيه ذيل درباره او نازل شد، آن هنگام که انگشتري خود را در نماز به سائل داد : «انّما وليّکُمُ اللّهُ و رسولُه و الَّذينَ آمنوا الّذينَ يُقيمونَ الصَّلوةَ و يؤتونَ الزَّکوةَ و هُم راکعون» (مائده :55)؛ سرپرست و رهبر شما تنها خداست و پيامبر او و آن ها که ايمان آورده اند و نماز به پا مي دارند و در حال رکوع، زکات (صدقه) مي پردازند.
در اين باره ابوذر غفاري مي گويد : «اي مردم، روزي از روزها با رسول خدا صلي الله عليه و آله در مسجد نماز مي خواندم، سائلي وارد شد و از مردم تقاضاي کمک کرد، ولي هيچ کس چيزي به او نداد. او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت : خدايا! تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضاي کمک کردم، ولي کسي جواب مساعد به من نداد. در همين حال، علي عليه السلام که در حال رکوع بود، با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزديک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بيرون کرد. پيامبراکرم صلي الله عليه و آله که در حال نماز بود، اين ماجرا را مشاهده کرد. هنگامي که از نماز فارغ شد، سر به سوي آسمان بلند کرد و چنين گفت : خداوندا! برادرم موسي از تو تقاضا کرد روح او را وسيع گرداني و کارها را بر او آسان سازي و گره از زبان او بگشايي تا مردم گفتارش را درک کنند؛ و نيز موسي درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزير يا ياورش قرار دهي و به وسيله او نيرويش را زياد کني و در کارهايش شريک سازي. خداوندا! من محمّد پيامبر و برگزيده توام، سينه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز. از خاندانم علي را وزير من گردان تا به وسيله او پُشتم قوي و محکم گردد.» ابوذر مي گويد : «هنوز دعاي پيامبر صلي الله عليه و آله پايان نيافته بود که جبرئيل نازل شد و به پيامبر گفت : بخوان! پيامبراکرم صلي الله عليه و آله فرمود : چه بخوانم؟ گفت : بخوان : «انّما وليُّکُم اللّهُ و رسولُهُ و الّذين آمنوا الّذينَ يقيمونَ الصّلوة و يؤتون الزکوةَ و هم راکعون.» (14)

2. درخت کاري و کشاورزي
يکي از مشاغل امام علي عليه السلام در عصر رسالت و پس از آن، کشاورزي و درخت کاري بود که بسياري از خدمات و انفاق هاي خود را از اين طريق انجام مي داد و املاک زيادي را وقف مي کرد. امام صادق عليه السلام مي فرمايد : «کانَ اميرالمؤمنين يضرِبُ بالمِرِّ و يستخرجُ الارضين»؛ (15) اميرالمؤمنين بيل مي زد و نعمت هاي نهفته در دل زمين ها را استخراج مي کرد.
مردي مي گويد : «در خدمت امام علي عليه السلام يک وَسَق هسته خرما ديديم. (هر وسق شصت صاع و هر صاع تقريبا سه کيلوگرم است. بنابراين، هر وسق قريب 180 کيلوگرم است.) گفتيم : منظور از گرداوري اين همه هسته خرما چيست؟
آن حضرت فرمود : اين ها يکصد هزار درخت خرماست، اگر خدا بخواهد. وي گويد : آن حضرت همه آن ها را کاشت و تمام هسته ها بدون استثنا روييدند و باغستاني از آن ها ترتيب داد و همه را وقف کرد. (16)

3. آزادي بردگان
آزادسازي بردگان از مستحباتي است که در اسلام بر آن تأکيد و بدان سفارش فراواني شده است. پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمودند : «هرکس بنده مؤمني آزاد کند، خداوند عزيز جبّار در برابر هر عضوي از آن بنده، عضوي از شخص آزادکننده را از آتش جهنم آزاد مي سازد.» (17)
امام اميرالمؤمنين عليه السلام در اين موضوع از پيشگام ترين افراد بوده و از حاصل دست رنج خود و نه از بيت المال هزار بنده خريد و در راه خدا آزاد ساخت. امام صادق عليه السلام در اين باره مي فرمايد : «انّه اعتَقَ الفَ مملوکٍ مِن کَدِّ يدِهِ»؛ (18) همانا علي عليه السلام هزار بنده از دست رنج خود آزاد ساخت.

4. احداث قنات
در منطقه اي مانند عربستان، که داراي هواي گرم و سوزان و کم آب است، اهميت ايجاد قنات و تأمين آب آشاميدني و کشاورزي اهميت بسيار دارد. سرزمين هايي که بدون جنگ و خون ريزي در اختيار مسلمانان قرار مي گيرند، بخشي از انفال هستند که مربوط به مقام نبوّت مي باشند. پيامبراکرم صلي الله عليه و آله بايد از آن ها به نفع اسلام و مسلمانان استفاده کند. اين زمين ها براي امور کشاورزي و حفر قنات به کار مي روند.
امام صادق عليه السلام مي فرمايد : «پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله زميني را در اختيار علي عليه السلام گذاشت. امام در آن جا چشمه اي استخراج کرد که آب از آن مانند گردن شتر، فوّاره مي زد. امام عليه السلام نام آن جا را «ينبُع» گذاشت.
فوران آب مايه اميد اهالي شد. يک نفر از اهالي مژده فوران آب را به امام علي عليه السلام داد. امام فرمود : «به وارثان مژده دهيد که اين آب وقف زائران خانه خدا و رهگذراني است که از اين جا عبور مي کنند و کسي حق فروش آن را ندارد و نيز هيچ کس را در آن حق ارث و بخشش نيست و هرکس آن را بفروشد، يا به کسي ببخشد، لعنت خداوند و ملائکه و مردم، همه بر او باد!» (19)
اين مکان هم اکنون به نام «بئر علي» در راه مدينه به مکّه، در منطقه «جعرانه» معروف است.

5. ساخت مساجد
اميرالمؤمنين عليه السلام مساجدي بنا کرد، که برخي از آن ها عبارتند از : مسجدي در کنار مسجد الفتح در مدينه؛ مسجدي در کنار قبر حضرت حمزه عليه السلام ، مسجدي در ميقات، مسجدي در کوفه و مسجدي در بصره. (20)

6. موقوفات يا باقيات الصالحات
موقوفات و صورت وقف نامه هاي اميرالمؤمنين عليه السلام در کتاب هاي حديث و تاريخ به تفصيل آمده اند. (21) در اهميت اين موقوفات کافي است بدانيم که طبق نقل مورّخان، درآمد ساليانه آن ها چهل هزار دينار بوده که همه آن ها به نفع بينوايان و نيازمندان مصرف مي شد. با وجود اين درآمد سرشار، گاهي امام علي عليه السلام مجبور مي شدند براي هزينه زندگي خويش، شمشير خود را بفروشند. (22)
امام عليه السلام در محلّه «بني زريق» واقع در مدينه، خانه اي بنا و آن را وقف خاله هاي خود کردند و در ضمن، شرط کردند اگر نسل آنان منقرض شود، اين خانه در اختيار مسلمانان بي بضاعت قرار گيرد. ترجمه وقف نامه حضرت چنين است : «بسم اللّه الرحمن الرحيم. اين خانه را علي بن ابي طالب در حالي که زنده و سالم است، وقف کرده. خانه اي که در محله بني زريق واقع شده است، وقف باشد؛ فروخته نشود، بخشش نگردد، تا خداوندي که آسمان ها و زمين را به ارث مي برد، آن را به ارث ببرد. [کنايه از وقف تا روز قيامت] در اين خانه وقفي، خاله هاي علي و بازماندگان علي زندگي خواهند کرد. وقتي نسل آن ها منقرض شد، اين خانه در اختيار مسلمانان بي بضاعت قرار مي گيرد.» (23)
در عصر گذشته و عصر کنوني، مسأله «وقف» ارزش و اهميت خود را از دست نداده است و از اين رهگذر، مي توان طبق مقتضيات روز، در پيشرفت تعليم و تربيت مسلمانان و تأمين نيازمندي هاي مادي و معنوي و رفع بسياري از گرفتاري ها و سختي ها از آن استفاده کرد. از آن رو که اصل مال وقفي، هميشه يا مدتي طولاني ثابت باقي مي ماند، اميرالمؤمنين عليه السلام با وقف اموال خود، در راه تأمين نيازمندي هاي جامعه مسلمانان مي کوشيد.
اميرالمؤمنين عليه السلام پس از رحلت رسول خدا صلي الله عليه و آله در عصر خلفا، که ايشان را از مقام رهبري کنار زدند، بيش تر به امور کشاورزي اشتغال داشتند. آن حضرت با زحمات و تلاش هاي خود، چندين باغ و چندين چشمه و مزرعه احداث و نوسازي کردند و از دست رنج خود هزار بنده خريدند و آزاد ساختند.
امام علي عليه السلام نگه داري و سرپرستي دو چشمه و باغ را به «ابونيزر»، فرزند نجاشي، شاه حبشه سپردند. نام يکي از آن ها «باغ ابونيزر» و نام ديگري «باغ بُغيبُغَه» بود.
ابونيزر مي گويد : «من در باغ بودم، امام علي عليه السلام وارد باغ شد و فرمود : آيا غذا نزد تو هست؟ عرض کردم : با کدويي که از اين باغ به دست آمده است و روغن، غذايي آماده ساخته ام. فرمود : آن غذا را بياور، بخوريم. من براي آماده ساختن غذا برخاستم، آن حضرت نيز برخاست و کنار آب چشمه رفت و دست خود را شست. سپس متوجه شد که دستش به خوبي شسته نشده است. به کنار نهر آب بازگشت و با آب و ماسه تميز، دست خود را کاملاً تميز شست. سپس با دو کف دست از آب آن آشاميد و به من فرمود : کف دست ها تميزترين ظرف هاست.
سپس آن حضرت کلنگ را به دست گرفت و داخل چاه چشمه شد و به لايروبي قنات پرداخت. در حالي که عرق از پيشاني اش مي ريخت، از چاه بيرون آمد و بار ديگر به داخل چاه رفت و همچنان به لايروبي چاه پرداخت. هنگام گلنگ زدن به زمين چاه، صداي همهمه آن حضرت به بيرون چاه مي رسيد. آن قنات را به گونه اي پاک سازي کرد که به اندازه گردن شتر آب آن زياد شد. سپس با شتاب از چاه بيرون آمد و فرمود : خدا را گواه مي گيرم که اين چشمه و باغ را وقف کردم! آن گاه به من فرمود : دوات و کاغذ بياور. من با شتاب رفتم و قلم و دوات و کاغذ تهيه کردم و به حضور آن حضرت آوردم. آن حضرت وقف نامه را چنين نوشت : بسم الله الرحمن الرحيم. اين دو باغ را بنده خدا، علي اميرمؤمنان، وقف کرد. نام اين دو باغ، "ابونيزر" و "بُغيبُغه" است، تا محصول آن وقف فقراي مردم مدينه و مسافران درمانده شود، تا با وقف اين دو باغ، علي چهره اش را از گرماي آتش دوزخ و قيامت حفظ کند. اين دو باغ فروخته نشوند و به کسي بخشيده نشوند تا خداوند، که خيرالوارثين است، آن را به ارث ببرد [يعني تا قيامت وقف باشد]، مگر آن که حسن و حسين به اين دو باغ نيازمند گردند. اين دو باغ براي حسن و حسين، نه براي ديگران طلق و آزاد باشد.»
نقل شده است : امام حسين عليه السلام مقروض شد. معاويه دويست هزار دينار براي امام حسين عليه السلام فرستاد که چشمه ابونيزر را به دويست هزار دينار بفروشد. امام حسين عليه السلام قبول نکردند و فرمودند : «پدرم اين دو چشمه و باغ را وقف کرده است تا صورتش در قيامت از حرارت آتش دوزخ محفوظ بماند. بنابراين، آن را به هيچ قيمتي نمي فروشم.» (24)

7. وقف چاه در منطقه سَمُره
نيز از امام باقر عليه السلام نقل شده است که فرمود : «رسول خدا صلي الله عليه و آله به همراه گروهي از سربازانش [از محل خود [خارج شدند. گروهي از دشمن در نزديکي يَنبع با حضرت برخورد کردند هوا به شدت گرم بود تا اين که به منطقه "سمره" رسيدند. پس از آن، جنگ در گرفت و پيروزي نصيب پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سربازانش شد و زمين هايي به عنوان غنيمت به مسلمانان رسيد. در تقسيم بندي زمين هاي غنيمتي از سوي پيامبر صلي الله عليه و آله ، مکان سَمُره نصيب علي عليه السلام شد....
امام اميرالمؤمنين عليه السلام به دو غلام خود دستور حفر چاه داد. چاه حفر شد و آب از آن فوران کرد.
در اين هنگام، شخصي بشارت گويان خبر اين قضيه را براي اميرالمؤمنين عليه السلام آورد. پس حضرت آن را وقف کرد و وقف نامه را اين گونه نوشت : "اين چاه به خاطر خداوند، وقف است براي روزي که چهره عده اي سفيد و چهره برخي ديگر سياه است، تا اين که خداوند صورت مرا از آتش محفوظ بدارد؛ وقفي قطعي و جداي از اموال، در راه خداي متعال، براي افراد دور و نزديک، در صلح و جنگ و براي يتيمان و فقرا و غلام ها".» (25)

عدالت و دادخواهي اميرالمؤمنين عليه السلام پس از شهادت حضرت علي عليه السلام ، يک روز سُوده، دختر عمّار بر معاويه وارد شد. معاويه سوده را سرزنش کرد؛ چون او در جنگ صفين به نفع سپاه حضرت علي عليه السلام فعاليت و تلاش فراواني انجام مي داد. آن گاه معاويه از سوده پرسيد : براي چه اين جا آمده اي؟
سوده گفت : اي معاويه، خدا تو را به سلب حقوق واجب ما بازخواست خواهد کرد. تو پيوسته فرمانداراني بر ما گسيل مي داري که محصولات کشاورزي ما را درو مي کنند و مي برند و مرگ را به ما مي چشانند. اينک اين بُسر بن ارطاة، فرستاده توست که مردان ما را مي کشد و اموال ما را مي برد. اگر نمي خواستيم از حکومت مرکزي پي روي کنيم، خود اکنون دارنده عزّت و قدرت بوديم؛ اگر او را معزول کني چه بهتر، و گرنه ما خود قيام خواهيم کرد...
معاويه برآشفت و گفت : مرا به قبيله خويش مي ترساني. تو را با بدترين حالت نزد همان بُسر مي فرستم تا هرچه با تو روا مي داند، انجام دهد.
سوده اندکي خاموش ماند؛ گويي در ذهن خود خاطره هايي به شکوه گذشته را مي کاود. آن گاه اين شعرها را خواند : «درود خداوند بر آن روان، که در گور خفت و با مرگ او عدالت و دادگري به خاک سپرده شد. او هم پيمان حق و راستي بود و حق را با هيچ چيز عوض نمي کرد؛ حق و ايمان در او يک جا فراهم آمده بود.»
معاويه پرسيد : اين چه کسي است؟
سوده پاسخ داد : حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام . به ياد دارم که نزد او رفتم و مي خواستم از مأمور جمع آوري زکات شکايت کنم؛ آن گاه رسيدم که او به نماز برمي خاست. اما تا مرا ديد به نماز مشغول نشد و با رويي گشاده و مهربان فرمود : آيا حاجتي داري؟ گفتم : آري، و شکايت خود را عرض کردم. آن گرامي همچنان که بر آستانه نماز خويش ايستاده بود، گريست و آن گاه به خداوند گفت : "خدايا، تو آگاه و شاهد باش که من هرگز فرمان ندادم که او (آن مأمور) به بندگانت ستم کند"، و بي درنگ قطعه پوستي درآورد و پس از نام خدا و آيه اي از قرآن، چنين نوشت : "... آن گاه که نامه ام را خواندي، دست و بالت را جمع کن تا کسي را بفرستم آن ها از تو تحويل بگيرد..."»
و نامه را به من داد. سوگند به خداوند، که نه آن را بست و نه مُهر کرد؛ نامه را به آن مأمور دادم و او معزول گرديد و از نزد ما رفت.
معاويه پس از شنيدن اين داستان، ناگزير فرمان داد که : هرچه مي خواهد براي او بنويسيد.

اندوه اميرمؤمنان عليه السلام از ستم به زنان اهل کتاب سفيان بن عوف، از تيره «بني غامد» از طرف معاويه مأمور حمله به مرزهاي عراق، کشتن انسان ها و غارت اموال مردم عراق شد. معاويه به سفيان گفت : اين غارت ها چشم عراقيان طرفدار علي را مي ترساند و دوستان ما را شاد مي دارد. سربازان سفيان در حمله به شهر «انبار»، حاکم اين شهر را که نماينده امام علي عليه السلام بود، به قتل رسانده و اموال مردم مسلمان، از جمله گردنبند، دستبند، گوشواره و خلخال زنان اهل کتاب (اهل معاهده) را به غارت بردند.
وقتي خبر به امام علي عليه السلام رسيد، ضمن خطبه اي براي ياران خود فرمود :«اگر مرد مسلمان، از غم چنين حادثه بميرد، چه جاي ملامت است، که در ديده من شايسته چنين کرامت است.» (26)

کلام اميرالمؤمنين عليه السلام درباره خدمت رساني در اين جا، به اختصار به بخشي از سخنان پرارزش حضرت علي عليه السلام اشاره مي شود که درباره خدمت رساني، نيکوکاري و برآوردن نياز ديگران وارد شده است :

1. حق مخلوقين
امام علي عليه السلام در بخشي از نامه اش به مالک اشتر مي فرمايد : «مهرباني با مردم را پوشش دل خويش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز چونان حيوان شکاري باشي که خوردن آنان را غنيمت داني؛ زيرا مردم دو دسته اند : يا برادر ديني تواند، و يا همانند تو انسان هستند.» (27)
بايد توجه داشت که فرمان حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به مالک اشتر، در زماني صادر شد که تعداد مسلمانان در کشور مصر ناچيز بود، چند سال بيش تر از فتح مصر به دست سپاه اسلام نمي گذشت و طبعا در اين چند سال، تنها عده قليلي اسلام را پذيرفته بودند و اکثريت مردم هنوز مسيحي بودند. مالک اشتر فرمانرواي ملتي شده بود که به تبعيت سياسي حکومت اسلامي درآمده بودند، ولي اکثريت آن ها مسيحي و اقليّت مسلمان بودند. بسيار جالب است در فرماني که براي اداره چنين کشوري صادر شده، امام علي عليه السلام چنان به مراعات حداکثر مصالح و منافع عمومي مردم مصر دستور مي دهند که گويي در ميان آنان حتي يک مسلمان وجود ندارد. (28)

2. حق افراد ضعيف جامعه
افراد مستمند و کم درآمد مورد توجه اميرالمؤمنين عليه السلام بودند و پيوسته در فرمايش هاي خويش و بخصوص به کارگزاران خود توصيه اکيد مي نمودند که مواظب آنان باشند و زمينه رهايي آنان از تهي دستي و فقر را فراهم سازند. از اين رو، در بخشي از نامه خويش به مالک اشتر چنين مي فرمايند : «سپس خدا را در خصوص طبقات پايين و محروم جامعه، که هيچ چاره اي ندارند، از زمين گيران، نيازمندان، گرفتاران، دردمندان (در نظر بگير.) همانا در اين طبقه محروم، گروهي خويشتن داري مي کنند و گروهي به گدايي دست نياز برمي دارند. پس براي خدا، پاسدار حقي باش که خداوند براي اين طبقه معين نموده است. بخشي از بيت المال و بخشي از غلّه هاي زمين هاي غنيمتي اسلام را در هر شهري به طبقات پايين اختصاص ده؛ زيرا براي دورترين مسلمانان همانند نزديک ترين آنان، سهمي مساوي وجود دارد و تو مسؤول رعايت آن هستي.
مبادا سرمستي حکومت، تو را از رسيدگي به آنان بازدارد، که هرگز انجام کارهاي فراوان و مهم عذري براي ترک مسؤوليت هاي کوچک تر نخواهد بود. همواره در فکر مشکلات آنان باش، و از آنان روي برمگردان، به ويژه به امور کساني از آنان بيش تر رسيدگي کن که از کوچکي به چشم نمي آيند و ديگران آنان را کوچک مي شمارند و کم تر به تو دست رسي دارند.» (29)

3. ارزش نيکوکاري
آن حضرت در نهج البلاغه در ارزش کار نيک و عمل پسنديده چنين مي فرمايند : «کار نيک به جا آوريد و آن را هر مقدار که باشد کوچک نشماريد، زيرا کوچک آن بزرگ، واندک آن فراوان است، و کسي از شما نگويد که ديگري در انجام کار نيک از من سزاوارتر است! گرچه سوگند به خدا که چنين است. خوب و بد را طرفداراني است که هرگاه هر کدام از آن دو را واگذاريد، انجامشان خواهند داد.» (30)

4. سفارش در مورد يتيمان
«خدا را خدا را درباره يتيمان (در نظر بگيريد.) نکند آنان گاهي سير و گاهي گرسنه بمانند و حقوقشان ضايع گردد!» (31)

5. سفارش در مورد همسايه
«خدا را خدا را درباره همسايگان (در نظر بگيريد.) حقوقشان را رعايت کنيد که وصيت پيامبر صلي الله عليه و آله شماست. همواره به خوش رفتاري با همسايگان سفارش مي کرد تا آن جا که گمان برديم براي آنان ارثي معيّن خواهد کرد.» (32)

خدمت رساني و مسؤوليت کارمندان و کارگزاران دولت سال 1382 از سوي مقام معظّم رهبري «سال خدمت رساني» اعلام شده است. اين نام گذاري اهميت خدمت رساني به ملت شريف ايران را مي رساند. از سوي ديگر، از طرف دولت جمهوري اسلامي، طرح «تکريم ارباب رجوع» مطرح گرديده است. اين نام گذاري و طرح اخير از جهات ذيل قابل توجه است :
1. ملت ايران ملتي شريف، صبور و شايسته خدمت هستند؛ ملتي که انقلاب را به وجود آوردند و در برهه هاي گوناگون مانند : توطئه ها، کودتا و جنگ عراق عليه ايران از آن حفظ و نگه داري کردند. بنابراين، هرگونه کوتاهي در خدمت رساني به اين مردم، خيانت به اسلام، مقدّسات ديني و ارزش هاي انقلاب است و کارشکني و ايجاد بدبيني در ميان ارباب رجوع، گناهي نابخشودني.
2. علي رغم تأکيد مقامات جمهوري اسلامي بر خدمت رساني، برخي نارضايتي ها از ادارات و دستگاه هاي دولتي مشاهده مي شوند، و در مواردي، وجود فساد، رشوه، استفاده شخصي از امکانات و اموال دولتي، کم کاري و اتلاف اموال بيت المال موجبات ناراحتي مردم را فراهم مي آورند.

اکنون با وجود اين مشکلات، چه راه کاري وجود دارد؟ در وهله اول، ضرورت دارد که همه افراد، بخصوص کساني که با امکانات و اموال بيت المال سر و کار دارند، متوجه مسؤوليت الهي خويش در حفظ و حراست از بيت المال باشند. در اين ميان، آموزش هاي لازم و انجام فعاليت هاي فرهنگي در گسترش فرهنگ خدمت رساني و حفظ و حراست از اموال بيت المال کارسازند. روشن است که عده اي از سر ناآگاهي و نه به عمد و تقصير، رفتار شايسته اي با ارباب رجوع ندارند و يا اموال دولتي و بيت المال را در موارد ناصحيح مصرف مي کنند.
در وهله دوم، لازم است سازمان هاي بازرسي مسؤوليت نظارتي خويش را با قاطعيت انجام دهند، از افراد مطمئن و دلسوز براي کسب خبر استفاده کنند، هرگاه با موارد تخلّف برخورد کردند، با متخلف برخورد قاطع نمايند تا درسي براي ديگر خطاکاران باشد.
اميرالمؤمنين عليه السلام در موارد متعددي، عده اي از کارگزاران و مسؤولان حکومت خويش را به دليل سوء مديريت، آزار مردم و بي توجهي به فقرا مورد توبيخ و سرزنش قرار دادند و يا آن ها را از کار برکنار ساختند. يکي از راه هاي کسب خبر، گزارش هايي بود که از سوي مردم به اميرالمؤمنين عليه السلام مي رسيد و در موارد متعددي، عده اي از افراد مطمئن و ناشناس از سوي حضرت به عنوان «عَين» يا «جاسوس» تعيين شده بودند. در تاريخ، هيچ گاه نامي از اين افراد بيان نشده است. به هر حال، آن بزرگوار هرگاه از موارد تخلّف آگاهي پيدا مي کردند، به صراحت اقدام لازم را مبذول مي داشتند؛ در مواردي به تذکر کتبي و اخطار، در قالب امر به معروف و نهي از منکر بسنده مي کردند و در مواردي ديگر، شخص خطاکار را بلافاصله از کار برکنار مي ساختند. براي مثال، وقتي براي حضرت خبر آوردند که عثمان بن حنيف، يکي از کارگزاران حکومت، بر سر سفره اغنيا و اشراف نشسته است، امام عليه السلام ، نامه توبيخي و هشداردهنده اي براي اين کارگزار حکومت ارسال داشتند : «اي پسر حُنيف! به من گزارش دادند که مردي از سرمايه داران بصره تو را به مهماني خويش فرا خوانده و تو به سرعت به سوي آن شتافته اي؛ خوردني هاي رنگارنگ براي تو آورده اند و کاسه هاي پر از غذا پي در پي جلوي تو نهاده اند. گمان نمي کردم مهماني مردي را بپذيري که نيازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده اند. انديشه کن در کجايي! و بر سر کدام سفره مي خوري؟... آگاه باش! امام شما از دنياي خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضايت داده است. بدانيد که شما توانايي چنين کاري نداريد، اما با پرهيزگاري و تلاش فراوان و پاک دامني و راستي، مرا ياري دهيد. پس سوگند به خدا! من از دنياي شما طلا و نقره اي نيندوخته و از غنيمت هاي آن چيزي ذخيره نکرده ام؛ بر دو جامه کهنه ام جامه اي نيفزوده ام، و از زمين دنيا، حتي يک وجب، در اختيار نگرفته ام و دنياي شما در چشم من، از دانه تلخ درخت بلوط ناچيزتر است!» (33)
اميرالمؤمنين عليه السلام وقتي از طريق زني به نام سوده شنيد که عامل جمع آوري زکات به مردم ظلم مي کند و بر آنان سخت گيري مي کند، فورا نامه اي نوشتند و او را از کار برکنار کردند و نامه را به سوده دادند تا به دست او برساند.
مسأله کسب خبر از سوي افراد مطمئن، آن قدر اهميت دارد که حضرت علي عليه السلام وقتي مالک اشتر را به عنوان فرماندار مصر به آن ديار روانه ساختند، در نامه 53 نهج البلاغه، منشور حکومتي براي او ترسيم کردند و در بخشي از نامه خود، به نصب «عين» يا «جاسوس» دستور دادند. همه اين مسائل اهميت نظارت و دقت بر عملکرد
مسؤولان را روشن مي سازد.

--------------------------------------------
پي نوشت ها :
1 محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 39، ص 84.
2 محمدعلي کريمي نيا، تربيت اجتماعي، ص 166.
3 تربيت اجتماعي، ص 165.
4 بحارالانوار، ج 93، ص 383.
5 محمدبن يعقوب کليني، اصول کافي، ج 2، ص 192.
6 «سُئِلَ رسولُ اللّهِ : من اَحبُّ الناسِ الي اللّه؟ قال صلي الله عليه و آله : اَنفَعُ الناس للنّاس.» (اصول کافي، باب«الاهتمام بامور المسلمين»، ح 7)
7 قال رسول الله صلي الله عليه و آله : «مِن افضَلِ الاعمالِ عنداللهِ ابراد الکباد الحارة، و اشباعُ الکباد الجائعة، والّذي نفسُ محمّدٍ بيدهِ، لا يؤمنُ بي عبدٌ يبيتُ شبعان و اخوه (او قال جاره) المسلم جائعٌ.» (شيخ عباس قمي، سفينة البحار، ج 1، ماده «جوع».
8 ابواب «احکام العشرة» : قال الصادق عليه السلام : «ثلاثُ من اتي بواحدةٍ منهنَّ اوجبَ اللّهُ له الجنة : الانفاقُ بالاقتارِ و البُشر بجميع العالم، و الانصاف من نفسه.» (شيخ حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج 6، ص 107.)
9 قال الصادق عليه السلام : «... الخلقُ عيالي فَاَحَبَّهم اليَّ الطفهم بهم واسعاهم في حوائجهم.» (اصول کافي، ج 2، باب «السعي في حاجة المؤمن»، حديث 10)
10 همان، ج 2، باب ادخال السّرور، حديث 4.
11 مالک محمودي و ابراهيم بهادري، زيرنظر آية الله جعفر سبحاني، تأمين اجتماعي در اسلام، تهران، مسجد الغدير، 1365، ص 8 9.
12 وسائل الشيعه، ج11، ابواب «جهاد العدو»، باب 11، حديث 19.
13 به نقل از مصطفي زماني، اسلام و خدمات اجتماعي، پيام اسلام، 1348، ص 189.
14 ناصر مکارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، ج 4، ص 422.
15 بحارالانوار، ج 41، ص 37.
16 همان، ج 41، ص 34.
17و18 محمدبن يعقوب کليني، روضه کافي، ج 2، ص 181.
19 وسائل الشيعه، ج 13، ص 303، باب 6 از ابواب «الوقوف و الصدقات»، حديث 2.
20 سيدابراهيم حسيني سعيدي، علي آينه حق نما، ج 2، ص 191.
21 در مورد موقوفات و وقف نامه هاي اميرالمؤمنين عليه السلام ، ر.ک : وسائل الشيعه، ج 13، ص 293 323 / نهج البلاغه، نامه 24.
22 و قال فيه : «انّه عليه السلام وقف امواله و کانت غلّته اربعين الف دينارا و باع سيفه.» (بحارالانوار، ج 41، ص 43.)
23 وسائل الشيعه، ج 13، ص 304، باب 6 از ابواب «الوقوف و الصدقات»، حديث 6.
24 محمد محمدي اشتهاردي، داستان دوستان، ج 4، ص 123، به نقل از معجم البلدان، ج 4، ص 76.
25 محمد محمدي ري شهري، ميزان الحکمه، ج 10، ص 614.
26 نهج البلاغه، ترجمه سيدجعفر شهيدي، خطبه 27، صفحات 27، 28 و 457.
27 همان، نامه 53.
28 محمدمجتهد شبستري، مکتب اسلام، سال 8، ش 5، ص 49.
29 نهج البلاغه، نامه 53.
30 نهج البلاغه، حکمت 422.
31و32 همان، نامه 47.
33 همان، نامه 45.