امامان شيعه سمبل همه خوبى ها هستند و مانند خورشيدى فروزان در فضاى فکرى جوامع مى درخشند. بر اين اساس، همه ابعاد زندگى آنان بايسته پژوهش است، ولى بعضى از ويژگى هاى آن بزرگواران نقطه عطفى در حيات طيبه شان محسوب مى گردد که لزوم پژوهش درباره آنها را اهميتى دو چندان مى دهد.
بدين منظور اين جستار در صدد است در هر شماره به يکى از ويژگى هاى بارز امامان معصوم (عليهم السلام) بپردازد. در اين شماره، عدالت گرايى على (ع) با محوريت عدالت اقتصادى بررسى مى گردد.
اهميت عدالت
عدالت، واژه اى بسيار زيباست که همگان آن را دوست دارند. حتى زمام داران عدالت ستيز نيز با شعار «عدالت خواهي» حکومت مى کنند. عدالت، مايه حيات جوامع انسانى است. (1) به واسطه عدالت، امنيت، آسايش و عافيت فراهم مى گردد (2) و هيچ چيزى مانند عدالت موجب آبادانى شهرها نمى شود. (3) عدالت ورزى، برکت و رحمت الهى را چند برابر مى کند (4) و هر کس به عدل و انصاف عمل کند، خداوند ملک او را استوار مى دارد. (5)اصولاً يکى از مهم ترين علل بعثت انبيا، برقرارى قسط و عدالت بوده است. (6) امام على (ع) نيز يکى از دلايل تشکيل حکومت خويش را برپايى عدالت بيان نموده (7) و درباره اهميت آن فرمود: «اجراى عدالت، حتى در يک لحظه، با ارزش تر از عبادت هفتاد ساله اى است که همراه با شب زنده دارى و روزه دارى باشد.» (8)
شهيد مطهرى (ره) فرمود: «از نظر على (ع) آن اصلى که مى تواند تعادل اجتماع را حفظ کند و همه را راضى نگه دارد و به پيکر اجتماع، سلامت و به روح اجتماع، آرامش بدهد، عدالت است... عدالت، بزرگ راهى است عمومى که همه را مى تواند در خود بگنجاند و بدون مشکل عبور دهد؛ اما ظلم و جور کوره راهى است که حتى فرد ستم گر را به مقصود نمى رساند.» (9)
سياست ها و راه کارهاى تحقق عدالت اقتصادى
درباره عدالت اقتصادى امام على (ع) از زاويه هاى مختلفى مى توان بحث کرد، اما در اين نوشتار، به سياست هاى راهبردى آن حضرت در ايجاد عدالت اقتصادى مى پردازيم.1) تقسيم عادلانه بيت المال
يکى از اقدامات انقلابى امام (ع)، تقسيم عادلانه بيت المال بود. فرداى روز بيعت، آن حضرت بر فراز منبر فرمود: «... مسلمانان بدانند که امتياز معنوى نزد خداست و مسلمانان از نظر مادى تفاوتى ندارند. همگى بندگان خدايند، دارايى ها از آنِ خداست و ميان شما به صورت مساوى تقسيم خواهد شد... .» (10)على (ع) پس از رسيدن به خلافت، به هر مسلمان، در هر رشته و رده و نژادى که بود، سه درهم داد و به« عمار بن ياسر» و«ابو الهيثم بن التيهان» کتباً ابلاغ کرد: عرب، عجم، انصار و مهاجر... و تمام کسانى که جزء حوزه اسلام هستند، با هم مساوى اند.
سهل بن حنيف، غلام سياه پوستى را به محضر آن حضرت آورد و گفت: «به اين غلام چقدر مى دهي؟» امام (ع) فرمود: تو خود چه اندازه گرفتي؟ گفت: سه دينار. امام (ع) فرمود: به اين غلام نيز سه دينار بدهيد. (11)
ابن اسحاق نقل مى کند: دو خانم، يکى عرب و يکى عجم براى گرفتن بيت المال به امام (ع) مراجعه کردند، ايشان به هر دو يک سان داد. زن عرب اعتراض کرد: چرا من که از نژاد عرب هستم با اين زن که از مواليان و نژاد عجم است، يک سان ببريم؟! امام (ع) در پاسخ فرمود: من در اموال عمومى، امتيازى براى فرزندان اسماعيل نسبت به فرزندان اسحاق نمى يابم. (12)
به گفته ابو جعفر اسکافى، اولين اقدام على (ع) امتيازخواران را وادار به مقابله با حکومت علوى نمود و موجب برافروخته شدن آتش کينه آنان گرديد. (13) از اين رو سران عرب کم کم لب به اعتراض گشودند و در ميان آنان طلحه و زبير، عبد الله بن عمر و سعيد بن عاص تا آن جا پيش رفتند که بيعت خود را شکسته و با عنوان خون خواهى عثمان با امام (ع) اعلام جنگ کردند. (14)
2) برگرداندن اموال تاراج شده به خزانه عمومى
امام على (ع) در روز دوم بيعت با اعلام سياست مساوات و رفع تبعيض، استرداد اموال نامشروع را به خزانه عمومى اعلام نمود. آن حضرت خود مى دانست که اين اقدام براى حکومت وى خطرساز است، ولى با قاطعيت اين سياست را اجرا کرد.ابن ابى الحديد مى گويد: عمر و عثمان اموال فراوانى داشتند و زمين هاى بيت المال را به اقوام و خويشاوندان خود بخشيده بودند، (15) لذا على (ع) در روز دوم خلافت گفت: «بدانيد بخششى که عثمان از بيت المال داشته است، به خزانه عمومى مسترد خواهد شد». (16) آن گاه صحبت خود را چنين ادامه داد: به خدا سوگند، بيت المال تاراج رفته را هر کجا بيابم به صاحبان اصلى آن باز مى گردانم، گرچه با آن ازدواج کرده و يا کنيزى خريده باشند، زيرا عدالت، براى گشايش است و آن کس که عدالت بر او گران آيد، تحمل ستم براى وى سخت تر است.» (17)
ابن ابى الحديد سپس مى نويسد: على (ع) فرمان داد تا ابزار جنگى و شترانى را که به عنوان زکات در خانه عثمان بود، به بيت المال برگردانند و به اموال شخصى عثمان تعرض نکنند. وقتى اين خبر به گوش عمروعاص رسيد، نامه اى براى معاويه نوشت به اين مضمون: هر کارى که ممکن است انجام بده، چرا که پسر ابى طالب (ع) همه اموالى را که جمع آورى کرده اى، خواهد گرفت. (18)
3) فقرزدايى
آن حضرت مى دانست که يکى از آسيب هاى جامعه اسلامى، فقر و ندارى است که ناهنجارى هايى به وجود آورده و مردم را سخت آزرده است. بدين منظور امام (ع) در گام نخست، فرهنگ انفاق و کمک هاى مالى را ترويج نمود. از ثروت مندان درخواست کرد فقيران را شريک مال خود قرار داده و حق آنان را ضايع نکنند. امير مؤمنان (ع) فرمود: «خداوند بر ثروت مندان واجب کرده است تا از اموالشان به اندازه کفايت فقيران هزينه کنند. بنابراين، اگر فقيران گرسنه ماندند يا پوشاک نداشتند، به سبب منع ثروت مندان است و خداوند از آنان حساب مى کشد و مجازاتشان مى کند.» (19)از سوى ديگر، امام (ع) مسئولان حکومتى را موظف نمود که به حمايت از محرومان بپردازند. ايشان خطاب به مالک اشتر فرمود: پس خدا را! خدا را! درباره طبقه فقيران از مردم؛ آنان که چاره ندانند و از نيازمندان و بينوايان و از بيمارى بر جاى ماندگانند، که در اين طبقه مستمندى است خواهنده و مستحق عطايى است به روى خود نياورنده. پس براى خدا پاسدار حقى باش که خداوند براى اين طبقه معيّن فرموده است. بخشى از بيت المال و بخشى از غلّه هاى زمين هاى غنيمتى اسلام را در هر شهرى به آنان واگذار... .» (20)
به گفته برخى از محققان، امام على (ع) برنامه فقرزدايى را بر اساس آمار دقيق و به دست مأموران بصير و دانا انجام مى داد. (21) او خود را پدر يتيمان معرفى مى کرد و همچون پدر با ايشان رفتار مى نمود. (22) توجه آن حضرت فقط به بينوايان و از کار افتادگان مسلمانان نبود، بلکه اقليت هاى مذهبى همچون نصرانيان نيز از مهربانى و حمايت امام (ع) برخوردار بودند. روزى امام (ع) پيرمردى نابينا را ديد که گدايى مى کرد. از حاضران پرسيد: او کيست؟ گفتند: مردى نصرانى است. حضرت فرمود: او را به کار گرفته ايد تا اين که پير و ناتوان شده و آن گاه رهايش نموده ايد. سپس دستور داد از بيت المال به او کمک کنند. (23)
چقدر فاصله است بين ديدگاه امام على (ع) درباره حمايت از محرومان و برخى از نظريه پردازان سرمايه داري! اسپنسر مى گويد: «وظيفه قوى هاى اقتصادى اين است که ضعيفان اقتصادى را از صفحه روزگار براندازند، و اقدامات درمانى و تأمين اجتماعى نه تنها دردى را دوا نمى کند، بلکه بر دامنه و دوران درد و رنج انسان ها مى افزايد، زيرا جمعيت رو به افزايش است و سرانجام همگى از گرسنگى خواهند مرد.» (24)
4) نظارت و کنترل
اين استراتژى امام على (ع) در قالب هاى مختلفى مانند: نظارت بر خويشاوندان، مديران و بازار اسلامى صورت گرفت و در تحقق عدالت اقتصادى بسيار تأثير گذار بود. روزى على (ع) يکى از خويشاوندان خود را که به بيت المال خيانت کرده بود تهديد نمود و خطاب به وى فرمود: «به خدا سوگند، اگر حسن و حسين هم دست به چنين خيانتى مى زدند، هرگز از آنان هواخواهى و پشتيبانى نمى کردم و ذرّه اى در تصميم گيرى من تأثير نمى گذاشت.» (25)امام به مديران حکومتى خود نيز دستور داد از هرگونه رانت خوارى و سوء استفاده از بيت المال پرهيز نمايند. آن حضرت در نامه اى خطاب به مصقلة بن هبيره شيبانى فرمود: از تو به من خبر رسيده است که غنيمت مسلمانان را به عرب هايى مى دهى که خويشاوندان تو هستند و تو را برگزيده اند... بدان مسلمانانى که نزد تو و ما به سر مى برند، حقشان از اين غنيمت يک سان است. براى گرفتن آن نزد من مى آيند، حق خود را مى گيرند و باز مى گردند.» (26)
امام در جهت شکل گيرى فرايند عدالت، شخصاً اوضاع بازار را زير نظر داشت و در مناطق ديگر نيز افرادى را براى نظارت و کنترل بر بازار گمارده بود. (27) از امام باقر (ع) روايت شده است که آن حضرت، بامداد هر روز از منزل خارج شده و به طرف بازار کوفه مى رفت و در حالى که تازيانه اى بر دوش آويخته بود نزد سودگرايان مى ايستاد و ندا مى داد: اى گروه تجار! از خداوند بترسيد.
5) پيش گيرى از پيدايش ثروت هاى غير مشروع
يکى از شيوه هاى کاربردى امام در تحقق عدالت، جلوگيرى از ثروت اندوزى هاى غير مشروع بود. بدين منظور آن حضرت در قدم اول، مردم را از دنياگرايى بر حذر داشته و آنان را به معنويت گرايى فرا خواند. متأسفانه بعد از رحلت پيامبر (ص) برخى از مردم و صاحبان قدرت، به ثروت اندازى روى آوردند. به نقل مورّخان، روزى که عثمان کشته شد، صد و پنجاه هزار دينار و يک ميليون درهم پول نقد داشت. قيمت املاکش در وادى القرى و حنين و... بالغ بر صد هزار دينار مى شد و اسب ها و شترهاى فراوانى از او باقى مانده بود. (28)امام (ع) به منظور جلوگيرى از اين آفت خطرناک در نامه اى به مالک اشتر تأکيد مى کند که مردم را از ثروت اندوزى و دنياگرايى بر حذر دارد. (29) هم چنين ايشان برنامه هاى اقتصادى نظام يافته اى را ارائه داد تا از پيدايش ثروت هاى غير مشروع جلوگيرى شود؛ اين برنامه ها در قالب مبارزه با رباخوارى و احتکار صورت گرفت. (30)
مضافاً اين که آن حضرت با صدور بخش نامه هاى مختلف، مديران و مسئولان حکومتى را از ثروت اندوزى و سوء استفاده از بيت المال برحذر داشت. افزون بر آن، با متخلفان اقتصادى برخورد نمود و مهم تر از همه، به توزيع عادلانه ثروت ها و اموال عمومى براى همه مردم و شهرها پرداخت.
مطلب قابل توجه آن است که امام (ع) خود از هرگونه ثروت اندوزى پرهيز نمود و زهدگرايى خويش را به نمايش گذاشت. پارسايى و زندگى ساده امام به گونه اى بود که عمل کرد خلفاى پيشين نزد مردم زير سؤال رفت. آن حضرت درباره وضع زندگى خود خطاب به مردم کوفه فرمود: «اى مردم! اگر من از شهر شما با چيزى بيش از مرکب سوارى و بار و بُنه و غلام خود بيرون روم، به شما خيانت کرده ام.» (31)
6) کار و توليد
امام على (ع) در کنار فعاليت هاى ذکر شده، زمينه ها و عوامل کار و توليد را نيز فراهم نمود، چرا که اجراى سياست هاى اقتصادى مستلزم جامعه اى درآمدزا و برخوردار از سرمايه است. بدين منظور آن حضرت ديگران را به کار و افزايش توليد تشويق نمود و خود نيز به کار و توليد پرداخت.ايشان فرمود: «کارى در نظر خدا محبوب تر از کشاورزى نيست». (32) آن حضرت بسيارى از خدمات و انفاق هاى خود را از درآمد کشاورزى انجام مى داد. (33) امام صادق (ع) مى فرمايد: پيامبر اکرم (ص) زمينى از انفال را در اختيار على (ع) قرار داد. حضرت در آن زمين قناتى حفر کرد که آبش همچون گردن شتر فوّاره مى زد... آن گاه فرمود: آب اين قنات وقف زائران خانه خدا و رهگذران است و کسى حق فروش آن را ندارد. (34)
امام (ع) موقوفات متعددى داشت که در کتاب هاى تاريخى و حديثى بيان شده است. طبق نقل مورّخان، درآمد سالانه اين موقوفات چهل هزار دينار بوده که تماماً صرف بينوايان مى شد. (35)
اين نوشتار را با عبارت حکيمانه اى از امام على (ع) به پايان مى بريم: «قسم به خدا! اگر بر روى خارهاى سعدان به سر ببرم و يا با غل و زنجير به اين سو و آن سو کشيده شوم، خوش تر دارم تا خدا و پيامبرش را در روز قيامت در حالى ملاقات کنم که به بعضى از بندگان ستم و چيزى از اموال را غصب کرده باشم.» (36)
محورهاى پژوهش:
لطفاً فقط يکى از محورهاى زير را انتخاب کرده و درباره آن مقاله بنويسيد.1 . عدالت اجتماعى در حکومت علوي.
2 . عدالت اقتصادى در انديشه و سيره امام على (ع).
3 . عدالت امام على (ع) در برخورد با مخالفان.
منابع پژوهش:
1 . محمد دشتى، امام على (ع) و اقتصاد.2 . جرج جرداق، امام على (ع) صداى عدالت انساني.
3 . مرتضى مطهرى، کتاب هاي: بيست گفتار، سيرى در نهج البلاغه، سيرى در سيره ائمه اطهار.
4 . پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، دانشنامه امام على، ج 6 و 7.
5 . مجله حکومت اسلامى، شماره 17 و 18.
6 . سيدجعفر شهيدى، زندگى امام على (ع).
7 . جعفر سبحانى، فروغ ولايت.
8 . سيداصغر ناظم زاده قمى، تجلى امامت.
9 . مهاجر، على (ع) اقيانوس عدالت.
10 . احمد احمدى بيرجندى، على اسوه تقوا و عدالت.
11 . ذبيح الله حسن زاده، على (ع) امير حکمت و عدالت.
12 . حسين قلى زاده، على (ع) قرين عدالت.
13 . امير مهدى، امير سکوت و عدالت حضرت امام على (ع).
14 . احمد گلزارى، امام على (ع) اسوه عدالت.
15 . عبدالرحيم عقيقى بخشايشى، زندگى امام على (ع) صداى عدالت انساني.
16 . عباس قديانى، عدالت على (ع).
17 . مهدى پيشوايى، سيره پيشوايان.
--------------------------------------------
پى نوشت ها :
1) دانشنامه امام على (ع)، ج 7، ص 74.
2) نهج البلاغه، خطبه 78.
3) غرر الحکم و دررالکلم، ج 6، ص 86.
4) همان، ج 3، ص 205.
5) همان، ج 5، ص 355.
6) حديد (57) آيه 25.
7) مرتضى مطهرى، سيرى در نهج البلاغه، ص 115.
8) دانشنامه امام على (ع)، ج 7، ص 74.
9) سيرى در نهج البلاغه، ص 123.
10) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 1، ص 40 - 36.
11) بحارالانوار، ج 40، ص 107.
12) محمد محمدى رى شهرى، موسوعة الامام على بن ابى طالب، ج 4، ص 194.
13) مجله حکومت اسلامى (ويژه حکومت علوي) شماره 18، ص 65.
14) سيداصغر ناظم زاده قمى، تجلى امامت، ص 101.
15) مجله حکومت اسلامى، شماره 17، ص 340.
16) همان، شماره 18، ص 64.
17) نهج البلاغه، خطبه 15؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 1، ص 27.
18) همان.
19) محمد محمدى رى شهرى، موسوعة الامام على بن ابى طالب، ج 4، ص 204.
20) نهج البلاغه، نامه 53، با استفاده از ترجمه دکتر شهيدى و محمد دشتي.
21) ر.ک: محمد محمدى رى شهرى، موسوعة الامام على بن ابى طالب، ج 4، ص 204.
22) اصول کافى، ج 1، ص 406.
23) مجله حکومت اسلامى، شماره 18، ص 89.
24) دانشنامه امام على (ع)، ج 7، ص 90.
25) نهج البلاغه، نامه 41.
26) محمد محمدى رى شهرى، موسوعة الامام على ابن ابى طالب، ج 4، ص 124.
27) دانشنامه امام على (ع)، ج 7، ص 333 - 332.
28) شهيد مطهرى، سيرى در نهج البلاغه، ص 259.
29) نهج البلاغه، نامه 53.
30) دانشنامه امام على (ع)، ج 7، ص 95.
31) مجله حکومت اسلامى، شماره 18، ص 69.
32) بحارالانوار، ج 23، ص 20.
33) جعفر سبحانى، فروغ ولايت، ص 296.
34) همان، ص 297.
35) مناقب، ج 1، ص 323.
36) نهج البلاغه، خطبه 224.