اخلاق در حكومت علي (ع)
علي (ع) اسوه عالم انسانيت و رشك مؤمنان در پيوستگي به حق و حقيقت است . همه صفات آن ابر مرد بزرگ و بي همتا ، رهنماي مردان حق و سالكان راه راستي است و بنابر اين از هر فرصتي براي ياد كردن و آموزش از محضر امام نخستين مي بايد بهره ها گرفت .
21 رمضان سالروز شهادت امام علي (ع) است . بر همگان تسليت و راه و فرامين علي سرمشق و درس آموز بشريت باد .
اگر اخلاق اداري در زندگي كارري انسان وجود و حضور داشته باشد ، كار كردن شيرين و توام با رضايت شغلي و احساس رضايتمندي و خود شكوفايي از يك سو و رضايت مردم و پيشرفت امور و شكوفايي كار از ديگر سوي است و در نتيجه موجب رضايت خالق و بارش رحمتها و بركتهاي او . امير المؤمنين علي (ع) در پايان عهدنامه مالك اشتر چنين يادآوري كرده است :
«و من از خدا مي خواهم با رحمتي فراگير كه او راست و قدرت بزرگ او بر انجام هر گونه درخواست ، كه من و تو را توفيق دهد در آنچه خشونودي او در آن بود ؛ از داشتن عذري آشكار در پيشگاه او و آفريدگانش و واگذاردن نام نيكو ميان بندگانش و آثار نيكو ميان بندگانش و آثار نيك در شهر ها و تمامي نعمت و فراواني كرامت .»
امير مؤمنان علي (ع) پس از بيان عهدنامه اي جامع در اداره امور ، براي خود و مالك اشتر از خداوند خواستار توفيق مي شود در آنچه خوشنودي خداوند در ان است و اين خشنودي كه مايه رحمت و بركت خداست به سبب خدمتگزاري به مردمان است به گونه اي كه بتوان در برابر خداوند و افريدگانش عذري آشكار در نيكو انجام دادن وظايف داشت و نيز باقي گذاشتن نام نيكو ميان بندگان او و آثار نيك در شهرها ؛ و اين بهترين و والاترين جلوه اخلاق توحيدي است .
رشد و شكوفايي استعدادهاي انسان در جهت كمال مطلق ، در عرصه كار و عمل بر پايه هاي اخلاق اداري است .
فقدان اخلاق اداري يعني محو زمينه و بستر شكوفايي انسان و جامعه در جهت كمال مطلق .
زوال اخلاق اداري يعني ظهور احساس ناخشنودي از خود ، و احساس بطالت ، و احساس سقوط و هلاكت كه ظهور اين احساس به صورت نمودهاي زير است :
ترشرويي ، برآشفتگي ، كم تحملي ، بدرفتاري ، بي حوصلگي ، ست پيماني ، كارگريزي ، بيماريهاي روان تني . حضور اخلاق اداري ، كاركردن را از صورتي تكراري و خسته كننده و ملال آور ييون مي برد و به انسان احساس تعالي مي بخشد و همين احساس تعالي در نفس كار كردن و مناسبات انساني با ديگران بشدت تاثير مي گذارد ؛ و با شكسته شدن اخلاق ، همه حريم ها مي شكند و چون حريم ها شكسته شود هر پليدي مي تواند در باطن وو ظاهر ، و در مناسبات و روابط ظهور كند . امير مؤمنان علي (ع) در سفارشي نوراني فرموده است :
مبادا اخلاق نيك را در هم شكنيد و آن را دگرگون و بهه اخلاق بد مبدل سازيد .
تاكيد بر اخلاق اداری
خطرناكترين رويداد انساني انحطاط اخلاقي و شكسته شدن مرزهاي اخلاقي است كه در اين صورت هيچ چيز به سلامت نخواهد ماند و انسانيت فرو مي ريزد ، و اين امر در امور اداري از جايگاهي خطير و ويژه برخوردار است ، زيرا وقتي انسان از محدوده فردي خارج مي شود و در پيونند با ديگر انسانها قرار مي گيرد و اين پيوند صورتي اداري مي يباد ، اگر اخلاق نيك حاكم بر روابط انساني نباشد ، فاجعه چندين برابر مي شود . به هيمن دليل است كه والاترين ملاك در هر سازمان اداري متخلق بودنن به اخلاق انساني است . امير مؤمنان علي (ع) در عهدنامه يادآوري مي كند و مي فرمايد :
سپس در كار عاملان خود بينديش و پس از آزمودن به كارشان بگمار ، و ببه ميل خود و بي مشورت ديگران به كاري مخصوص شان مدار ،كه به هواي خود رفتن و به راي ديگرانن ننگريستن، ستمگري بود و خيانت ؛ و عاملانني اين چنين را در ميان كساني جو كه تجربت دارند و حيا ، از خاندانهاي پارسا كه در مسلماني قدمي پيشتر دارند (و دلبستگي بيشتر) ؛ اخلاق آنان گرامي تر است و آبرويشان محفوظ تر و طمعشان كمتر و عاقبت نگري شان فزونتر.
امام (ع) به دقت در مجموعه اي از ويژگيها و خصوصيات د رگزينش افراد سفارش مي كند كه حاصل اين دقت ، گزينش عاملاني است متخلق به اخلاقي نيك : انسانهايي گرامي تر و با آبروتر و با طمعي كمتر .
همچنين امير مؤمنان علي (ع) در عهدنامه مالك اشتر به او چنين فرمان مي دهد :
پس درباره كاتبان و دبيران خود بنگر ، و بهترينشان را بر سر كار بياور و نامه هايي را كه در آن تدبيرها و رازهايت نهانن است ، از جمع كاتبان و دبيران به كسي اختصاص ده كه به اخلاق از ديگران شايسته تر است .
مشاهده مي شود كه امام (ع) آنچه مايه برتري آدميان و سبب والايي شان است ، كرامتهاي اخلاقي است و اين كرامتها در اداره امور نقشي اساسي دارد . روايت شده كه آن حضرت فرمود :
بر شما باد به مكارم اخلاق كه آن سبب والايي است .
والايي مردمان و اعتبار آنان به مكارم اخلاق در ايشان است و كساني كه د رجايگاه اداره امور قرار مي گيرند ، بيش از هر چيز به مكارم اخلاق و بزرگواريهاي انساني نيازمندند كه روابط انسانها بدون كرامتهاي اخلاقي ، روابطي خشك و نادرست خواهد شد .
البته هر چه مراتب اشخاص در امور اداري بالاتر برود و حيطه مسئوليت آنان گسترده شود ، اخلاق اداري و كمالات انساني در آنان بايد والاتر و برتر باشد ، زيرا اخلاق و رفتار مسئولان و كارگزاران اصلي و مديران ارشد به شدت بر ديگران تاثير گذار است . امير مؤمنان علي (ع) در سخني بلند به جابربن عبدالله انصاري اين حقيقت را چنين بيان فرموده است :
اي جابر ! دين و دنيا به چهار چيز برپاست : دانايي كه دانش خود را به كاربرد و ناداني كه از آموختن سرباز نزند و بخشنده اي كه در بخشش خود بخل نكند و درويشي كه آخرت خويش را به دنياي خود نفروشد .
كساني كه در مراتب و مسئوليتهاي بالاتر قرار دارند ، بيش از ديگران به پاي بندي اصول اخلاقي نيازمندترند و با زير پا گذاشتن اخلاق از جانب آنان ، دين و دنياي مردمان به تباهي كشيده مي شود و البته پاي بندي آنان به اخلاق زمينه اي مناسب براي ديگران در اتصاف به كمالات اخلاقي فراهم مي سازد ؛ به بيان پيشواي پاي بندان به اصول اخلاقي ، علي (ع) :
زمامدار همچون رودخانه پهناوري است كه رودهايي كوچك از آن جاري مي شود ؛ پس اگر آب آن رودخانه پهناور ، گوارا خواهد بود و اگر شور باشد ، آب درون آنها نيز شور خواهد بود .
بر اساس چنين نگرشي ، مسئوليت حراست حريمهاي اخلاقي در امور ادار بيش از هر كس بر زمامداران و مديران ارشد است و امير مؤمنان علي (ع) فرموده است :
آن كه خود را پيشواي مردم سازد ، پيش از تعليم ديگري بايد به ادب كردن خويش بپردازد و پيش از آن كه به گفتار تعليم فرمايد ، بايد به كردار ادب نمايد و آن كه خود را تعليم دهد و ادب اندوزد ، شايسته تر به تعظيم است از آن كه ديگري را تعليم دهد و ادب آموزد .
بنابراين در تحقق اخلاق اداري در هر مجموعه اي ، بيش از هر كس بايد بر اخلاق مديران ارشد تاكيد شود و مديران پيش از آنكه از ديگران انتظار رفتار و سلوك مبتني بر اخلاق اداري داشته باشند ، خود بايد جلوه گر چنين امري باشند ؛ و نيز پيش از آن كه با زبان وفرمان خواهان اخلاق اداري باشند ، به كرردار و رفتار خود چنين امري را سامان دهنده باشند .
امير مؤمنان علي (ع) خود بيش از هر كس در اداره امور پاي بند اخلاق بود . اخلاق اداري نزد امام (ع) از چنان جايگاهي برخوردار بود كه آن حضرت در نخستين خطبه حكومتي خود ، اساس اداره امور را بر آن معرفي نمود و فرمود :
آنچه مي گويم بر عهده من است من خود ضامن آن هستم . آن كس كه حوادث عبرت آموز روزگار را به چشم ببيند و از آن پند پذيرد ، پرهيزگاري اش او را از آلوده شدن به كارهاي شبهه ناك باز مي دارد …
بدانيد كه خطاكاريها همانند مركبهاي سركش و چموشند كه خطاكاران را برآنها سوار كرده اند و آن مركبهاي لجام گسيخته به ناگاه مي تازند و سواران خود را به آتش دوزخ سرنگون مي كنند ؛ و بدانيد كه پرهيزگاريها همانند مركبهاي رام و نجيبند كه پرهيزگاران بر آنها سوار دادهاند و آن مركبها سواران خود را با آسودگي به سر منزل بهشت مي رسانند .
اداره امور بر اساس اخلاق موجب رشد و كمال انسان و گردش درست امور و پيشرفت كارها و رسيدن به سر منزل مقصود است . اميرمؤمنان (ع) چنان بر حضور اخلاقي اداري در صحنه اداره امور تاكيد داشت كه در نخستين خطبه حكومتي خود ، صداقت و صراحت در كار را از جمله مهمترين مسائل اخلاقي در چنينن عرصه اي مطرح نمود و فرمود :
به خدا سوگند كه به اندازه سرسوزني حقيقتي را پنهان نداشته ام و هيچ گونه دروغي به زبان نياورده ام .
امير مؤمنان علي (ع) آنچه را سفارش نموده ، خود پيش از بيان آن ، به ساحت عمل در آوردهاست و آنچه را پرهيز داده ، خود پيش از به زبان راندن ، در عرصه عمل از آن دوري نموده است و از اين رو سخنان امام علي (ع)حقايقي به عمل درامده و راه و رسمي قابل پيروي است ، جنانكه حضرتش فرموده است :
مردم ، به خدا سوگند شما را به هيچ طاعتي وادار نمي كنم مگر اينكه پيش از شما خودم به آن عمل مي كنم و شما را از معصيتي نهي نمي كنم مگر اينكه پيش از شما خود از آن كناره گيري مي نمايم .
نقش ايمان به حقيقت هستی و باورهاي دينی در اخلاق اداری
در انديشه توحيدي اميرمؤمنان علي (ع) ايمان به حقيقت هستي و باورهاي ديني را اصلاح اخلاق اداري نقشي مبنايي دارد ؛ و از اين رو آن حضرت در فرمانهاي حكومتي و دستورالعمل هاي اداري خود ، بر ياد حق و ياد معاد تاكيد مي فرمايد و كارگزاران و كاركنان دستگاه اداري خود را با توجه به بخشيدن به حاضر و ناظر حقيقي و ياد آوردن حسابرسي دقيق الهي به پاي بندي ببه اصول اخلاق اداري فرا ميم خواند . آن كه به خداي متعال ايمان دارد و خود را در محضر او مي بيند ، بي گمان پاي بند آداب اخلاقي و رفتار انساني مي گردد . آن كه معاد را باور دارد و حساب و كتاب دقيق الهي را بر كردار و رفتار خود حاكم مي داند ، توجهي دقيق مي نمايد كه حسابرسي اين عالم را از حسابرسي هاي اين عالم به مراتب سخت تر مي داند . امير مؤمنان علي (ع) در آغاز عهدنامه مالك اشتر با يادآوري باورهاي والاي ايماني مالك را در كارگزاري راه مي نمايد تا اخلاق اداري بر مبنايي اساسي در او جلوه نمايد :
او را فرمان مي دهد به ترس از خدا و مقدم داشتن طاعت خدا بر ديگر كارها و پيروي آنچه دركتاب خود فرمود ، از واجب و سنت ها كه كسي جز با پيروي آن راه نيگبختي را نپيمود و جز با نشناختن و ضايع ساختن آنن بدبخت نبود و اين كه خداي سبحان را ياري كند به دل و دست و زبان ، زيرا خداوند كه بزرگ است نام او ياري هر كه او را يار باشد پذيرفته است و عزت بخشي هر كه او را عزيز دارد به عهده گرفته است و او را مي فرمايد تا نفس خود را از پيروي آروزها باز دارد و هنگام سركشيها به فرمانش آرد كه همانا نفس به بدي وا مي دارد ، جز كه خدا رحمت آرد.
همچنين اميرمؤمنان علي (ع) وقتي مالك را به رفتاري سراسر رحمت و محبت و گذشت با مردمان فرمان مي دهد ، او را متوجه حاكميت الهي بر همه چيز مي كند و اينكه دور شدن از اخلاق انساني به منزله اعلام نبرد با حقيقت هستي است كه نتيجه آن روشن و كيفر آن بيرون از توان احدي است. آن حضرت مي فرمايد :
قلب خود را لبريز ساز از رحمت بر مردمان ودوستي ورزيدن با آنان ومهرباني كردن به همگان ؛ و همچون جانوري درنده مباش كه خوردنشان را غنيمت شماري ! زيرا مردمان دو دسته اند : دسته اي برادر ديني تواند و دسته ديگر در آفرينش با تو هماندند ؛ گناهي از ايشان سر مي زند ، يا علتهايي بر آنان عارض مي شود ، يا خواسته و ناخواسته خطاايي بر دستشان مي رود . پس به خطاهايشان منگر و از گناهانشان درگذر ، چنانكه دوست داري خدا بر تو ببخشايد و گناهت را عفو فرمايد ، چه تو برتر آناني و آن ككه بر تو سرپرستي دارد از تو برتر است و خدا از آن كه تو
را سرپرستي داد بالاتر و او سامان دادن كارشان را از تو خواست و آنان را وسيله آزمايش تو ساخت و خود را آماده جنگ با خدا مكن كه كيفر او را نتواني برتافت و در بخشش و آمرزش از او بي نيازي نخواهي يافت .
امام علي (ع) بر مبناي اصلاح رابطه آدمي با حقيقت هستي و در يافتني واقعي از جايگاه انسان در نظام بي كران هستي ، كارگزاران خود را به اخلاق انساني در اداره امور سوق مي دهد ، چنانكه در اوايل عهدنامه مالك اشتر بدو مي فرمايد :
و اگر قدرتي كه از آن برخورداري ، نخوتي در تو پديد آورد و خود را بزرگ شمردي ، بزرگي حكومت پروردگار را كه برتر از توست بنگر ، كه چيست ، و قدرتي را كه بر تو دارد و تو را بر خود آن قدرت نيست .
امير مؤمنان (ع) پيوسته كارگزاران و كاركنان دستگاه اداري خود را به ياد حق و ياد معاد توجه مي داد تا در اداره امور كاملا انساني عمل نمايند ودست تطاول نگشايند و به سركشي و تندي گرفتار نيايند . آن حضرت در پايان عهدنامه مالك اشتر بدو چنين ياداوري مي نمايد :
و بپرهيز از آنكه چيزي را به خود مخصوص داري كه بهره مردم در ان يكسان است ؛ و بپرهيز از غفلت در آنچه بدان توجه بايد ، و در ديده ها نمايان است . چه آن را كه گرفته اي از تو براي ديگري ستده است ، و به زودي پرده كارها از پيش ديده ات گرفته ، و داد از تو بستانند و به ستمديده رسانند . به هنگام خشم خويشتندار باش و تندي و سركشي ميار و دست قهر پيش مدار و تيزي زبان بگذار ، و از اين جمله خودداري كن ، با سخن ناسنجيده بر زبان بنياوردن ، و در قهر تاخير كردن ، تا خشمت آرام شود و عنان اختيار به دستت آيد ؛ و چنين قدرتي بر خود نيابي جز كه فراوان به ياد آري كه در راه بازگشت به سوي كردگاري.
امير مؤمنان علي (ع) به صراحت رفتار و كردار مبتني بر اخلاق اداري را بر ياد معاد بيان مي كند و به مالك سفارش مي نمايد كه بازگشت به سوي پروردگار را بسيار به ياد آرد تا بتواند به درستي عمل نمايد و از بي انصافي و ستمگري ، و از تندي وسركشي خود را به دور نگه دارد .
اگر آدمي خود را رفتني ببيند و بداند كه براي همه امور خويش بايد پاسخگوي پروردگاري قادر و قهار باشد ، اين باور به شدت در رفتار و كردار اداري او تاثير مي گذارد ؛ به بيان امام علي (ع) :
اگر بنده اجل و پايان آن را مي ديد ، با آرزو و فريب دادن آن دشمني مي ورزيد .
انساني كه خود را دائمي ببيند و اسير آروزهاي پست دنيايي شود ، بي گمان به سوي تعدي و حرمت شكني ، و تجاوز و چپاولگري ميل مي نمايد :
آن كه آرزو را دراز كرد ، كردار را نابساز كرد .
پيشواي پروا پيشگان ، علي (ع) با يادآوردن اين امور ، عاملي بازدارنده را در آدمي بيدار مي كند تا بدين سبب انسان گام در تباهي ومرز كشني ونافرماني ننهد :
بترس كه خدايت در معصيت خود بيند و در طاعت خويش نيابد و از زيانكاران باشي . پس اگر نيرومندي شدي نيرويت را در اطاعت خدا بگمار! و اگر ناتوان گشتي ، ناتواني ات را در نافرماني او به كار دار .
قرار گرفتن در مصدر امور ، در هر مرتبه اي ، انسان را در معرض تباهي در رفتار و كردار قرار ميي دهد :
هر كه بر ملك دست يافت ، تنها خود را ديد و از ديگران رو بتافت .
آن كه به نوايي رسيد ، خود را از ديگران برتر ديد .
آنچه در اين ميان از مهمترين عوامل نگه دارنده آدمي است ، پايبندي به اصول اخلاقي به تبع يادآوري پيوسته حقيقت هستي و بازگشتنگاه ابدي است . اگر انسان معاد را باور داشته باشد ، براي آنجا بدترين توشه را كه رفتار نادرست و كردار نادر است ، بر نمي دارد :
ستم راندن بر بندگان ، بدترين توشه است براي آن جهان .
امير مؤمنان علي (ع) در فرمانهاي حكومتي و دستورالعملهاي اداري خود مكرر بدين امر پرداخته است كه اين خود بيانگر نقش اساسي اي است كهايمان به حقيقت هستي و باورهاي ديني در اخلاق اداري دارد ، چنانكه حضرت در يك ياز فرمانهاي حكومتي خود چنين آورده است :
او را مي فرمايد كه از خدا بترس در كارهاي نمانش و كرده هاي پنهانش آنجه كه جز خدا كسي نگرنده نيست و جز او راه برنده . و او را مي فرمايد تا آشكارا اطاعت خدا را نگزارد و در نهان خلاف آن را آرد . و آن كس كه نهان و آشكار ، و كردار و گفتار او دو گونه نبود ، امانت را گزارده. و او را مي فرمايد كه زيردستان خود را نرنجاند و دروغگويشان نخواند ، و به خاطر زمامدار بودن روي از ايشان برنگرداند ، كه آنان در دين برادرانند و ياور ، و در به دست آوردن حقوق مسلمانان مددكار … ما حق تو رابه تمام مي پردازيم ، پس بايد حقوق آنان را تمام به آنان برساني وگرنه روز رستاخيز داراي بيشترين خصماني .
بنابراين در انديشه و سيره اداري امير مؤمنان علي (ع) پايبندي به اخلاق اداري مهمترين جايگاه را دارد كه بدون آن نظام اداري ساماني انساني نخواهد يافت .
نويسنده :مصطفي دلشاد تهراني