جواد الائمه؛ اسوه کرامت
  • عنوان مقاله: جواد الائمه؛ اسوه کرامت
  • نویسنده:
  • منبع:
  • تاریخ انتشار: 9:54:37 2-10-1403

 

جواد الائمه ؛ اسوه كرامت

حضرت امام محمد تقی ، علیه السلام ، درماه مبارك رمضان سال 195هجری بدنیا آمد ودرماه ذیعقده سال 220 در25 سالگی به شهادت رسید .
زندگی آن حضرت اگر چه براثرشقاوت ظالمانه روزگار ، دیری نپائید ، اما درآن مقطع زمان ، روشنی بخش روح وجان شیعیان بود .
قرن دوم وسوم هجری برهه ای حساس وپرتلاطم درتاریخ شیعه است . شیعیان پس از روزگاری دشوار درمسیر پرتلاطم جریانهای فكری وعقیدتی قرارداشتند ودربرابر هجوم ظالمانه دشمنان پایداری می كردند . از آنجا كه اراده الهی برآن بود كه رشته امامت رسید ، حضرت امام جواد (ع) پس از شهادت پدر بزرگوارش ، حضرت امام رضا درخرد سالی ، درسن هفت سالگی زمام قافله امت را بدست گرفت وبه امامت رسید .حضرت امام جواد (ع) نخستین امام شیعه است كه در خردسالی به امامت رسید . این مساله براثر طعن مخالفان وتوطئه ظالمان مایه حیرت وسرگردانی برخی از شیعیان بود . آنانكه از دسترسی به ساحت حضرت امام محروم بودند، باگونه ای تنش واضطراب فكری مواجه شدند ، اما براثر خود گرایی شیعه وایمان ژرف به مفهوم سترگ امامت اندك اندك از حجم ابرهای تیره تردید وتزلزل كاسته شد .(1)

 


زمینه سازی برای امامت

حضرت جواد (ع) ، ظاهرا از زمان امام صادق آغاز شده بود ، ابوبصیر از اصحاب امام صادق می گوید :برآن حضرت وارد شدم درحالی كه پسر پنج ساله ای دست مرا گرفته بود ، سپس امام فرمود : چگونه خواهید بود زمانی كه همانند این پسر حجت خدا برشما گردد. (2)
امام رضا (ع) نیزگاه شیعیان را به این مساله مهم توجه می داده است ، از ابونصر بزنطی نقل شده است كه ، من وصفوان بن یمینی برامام رضا (ع) وارد شدیم - درحالی كه ابوجعفر (امام جواد (ع) كه سه سال سن داشت ایستاده بود ، ماعرض كردیم فدایت گردیدم ، اگر پناه برخدا اتفاقی بیفتد ، بعد از شما چه كسی امام است ؟
حضرت فرمود : همین پسرم وبادست به ابوجعفر (ع) اشاره كرد ، ماعرض كردیم با اینكه اودراین سن وسال است ؟
حضرت فرمود : آری ! درهمین سن وسال خدای تبارك وتعالی به حضرت عیسی (ع) كه دوساله بود ، احتجاج فرمود . (3)
اینكه كودكی خردسال رهبری امت را عهده دارشود ، نخستین بار درمورد امام جواد (ع) تحقق یافت ، سن كم آن حضرت حتی عده ای از شیعیان را درباره مسئله امامت به تردید انداخته بود به گونه ای كه گاه سؤال می كردند تا زمانیكه ایشان به سن امامت برسند ، چه كسی امام شیعه خواهد بود ؟ وخواص شیعه پاسخ می دادند، اگربنا به فرموده ائمه اطهار حضرت جواد امام وپیشواست سن كم اومسئله ای نیست واو باوجود سن كم شایستگی اداره امور مسلمین را دارد .
به هر حال مراجعات مكرر به ایشان وپاسخ بدون تأمل آن حضرت به سؤالات ، عظمت ومقام علمی ایشان را برهمگان ثابت نمود.
ایام حج بود ، چهل نفر از علمای بغداد وسایرشهرها جمع شده ، به قصد حج حركت كردند از طریق مدینه آمدند تا امام جواد را ببینند. وقتی به خانه امام جعفر صادق (ع) وارد شدند آنجا خالی بود ، آمدند روی فرش بزرگی نشستند، دراین هنگام عبدالله بن موسی به طرف آنها آمد وبالای مجلس نشست، منادی صدازد، این فرزند رسول الله (ص) است هركس مسئله ای دارد سؤال نماید، سپس خود مسائلی سؤال كرد واو پاسخهای نادرست داد، لذا شیعیان متحیر ومحزون شدند وفقها هم مضطرب گشتند بلند شدند وتصمیم گرفتند برگردند، پیش خودشان فكركردند، اگر امام جواد (ع)‌ امام بود پاسخ مسائل را تكمیل می كرد، دراین هنگام دربی از بالای مسجد بازشد وموفق خادم امام (ع) وارد گردید و گفت این ابوجعفر است ، پس همه بلند شدند وبه طرف او رفتند وجلوی ایشان قرارگرفتند وبراوسلام كردند، سپس امام درحالی كه دوپیراهن برتن وعمامه ای برسرداشت ودرپاهایش نعلین بود وارد شد ونشست .همه مردم ساكت شدند تا اینكه كسی كه مسائلی داشت بلند شد ومسائل خود رابیان كرد ، امام جواد پاسخهای صحیح وكامل داد لذا همه خوشحال شدند وبرای حضرت دعا كردند و از اوتشكرنمودند وبه ایشان عرض كردند ، عموی شما عبدالله چنین وچنان فتوا داد !
امام فرمود :لااله الاالله ای عمو فردای قیامت برای بسیار گران خواهدبود كه پیش خدا بایستی وخدا به تو بگوید چرا بدون علم وآگاهی برای بندگان فتوا دادی درصورتیكه درمیان امت از توعالمتر موجود بود ! (4)
درحدیث علی بن جعفر عموی امام رضا (ع) هم این مشكل ترسیم شده وامامت امام جواد (ع) اثبات گردیده است .خصوصا با توجه به اینكه علی بن جعفر ، معاصر برادرش امام موسی بن جعفر (ع) وبرادرش امام رضا وامام جواد (ع) بود … ازایشان نقل شده كه گفت :
خداوند ابوالحسن امام رضا رایاری نمود وقتی كه برادر وعمویش به اوستم كردند و حدیثی رانقل می كند تامی رسد به اینجا كه می گوید :پس من بلند شدم ودست امام جواد (ع) فرزند امام رضا (ع) را گرفتم وگفتم ، پیش خدا شهادت می دهم كه توامام من باشی .
این حدیث وسند محكم وامثال آنها كه تعداد آنها هم زیاد است ، اهمیت فراوان دارد واضطرابی را كه درمورد مساله امامت بعد از امام روشن می سازد . مخصوصا با توجه به اینكه امام درسنین كودكی بود وخداوند هم تا اواخرسالهای عمر امام رضا (ع) به ایشان فرزندی عطانكرده ، همین باعث پریشانی عده ای پیروان اهل بیت (ع) درمورد جانشینی امام رضا (ع) گردیده بود ، لذا درهرمناسبتی كه امام هشتم (ع) راملاقات می كردند ازایشان درموردجانشینی پرسش می نمودند وامام هم به آنها اطمینان می داد كه جانشین اوفرزندش است.
بالاخره خداوند آن فرزند را به اوعطا نمود ، وقتی كه امام جواد (ع) متولد شد ، طبعا سؤالات بسیاری جهت شناختن جانشین اوبه سویش سرازیر شد كه آیا محمد جواد (ع) كه كودك است امام وجانشین خواهد بود؟ اگر چنین باشد او چگونه سختی وبارامامت را با آن سن وسال كم به دوش می كشد ؟امام رضا (ع) هم تأكید می كرد كه امام پس از خودش فرزندش محمد جواد (ع) است واوست كه شایسته این مقام است .
حاكم ابوعلی فرزند احمد بیهقی نقل كرد كه محمد بن یحیی صولی به من گفت كه عون بن محمد به ما گفت : ابوحسین بن محمد بن ابی عباد كه همراه فضل بن سهل كاتب امام رضا(ع) بود گفت : امام رضا هیچ وقت پسرش امام جواد را با اسم صدا نمی كرد ، بلكه همیشه اورا باكنیه یاد می كرد ومی گفت : «ابوجعفر (ع) به من نوشت ومن به ابوجعفر كه درمدینه زندگی می كرد وكودك بود نوشتم ، اورا باتعظیم خطاب می نمود وابوجعفر (امام جواد) درنهایت فصاحت وبلاغت وزیبایی پاسخ می داد ومن شنیدم كه امام رضا می فرمود : ابوجعفر وصی من وجانشین من بعد از من درمیان خاندانم است .» (5)
بدیهی است كه مسأله اعجازآمیز خردسالی امام مبتنی بربنیادهای پوشیده وغیبی جهان است ، آن كس كه بتواند درچنین سن وسالی ، رهبری قومی را كه در سرزمینهای دورونزدیك گسترده بودند ، عهده دار شود ودربرابر تهاجم انبوده دشمنان ازجان نلغزد وپایداربماند ، هاله ای از الهام غیبی را برگردوجود خویش دارد .
این بود كه شیعیان بوجود حضرت دلگرم می شدند و در طریق حق جویی و عدالت طلبی گام می زدند . از آن حضرت نقل است كه فرمود : «ستمگر ویاری كنند ه اووراضی به عمل او ، شریك یكدیگرند ویا روز اجرای عدالت درباره ظالم دشوارتر است ، ازروزستمكاری ظالم برمظلوم .» (6)
مأمون پس از شهادت امام رضا ، امام جواد را به بغداد آورد تا او را تحت كنترل خود درآورد ومدینه را كه بعنوان كانون خطر و شورش علویان احساس می شد از وجود محورخالی سازد. وقتی امام به بغداد تشریف آوردند دربار ومشاهیر عصر جهت تحقیر آن حضرت كه در آن زمان 10-11 سال بیش نداشت ، جلسه ای تشكیل دادند تا سؤالات حل نشده خویش را مطرح نمایند ، دراین جلسه كه از سوی مأمون تشكیل شده بود یحیی بن اكثم قاضی القصا‍ ه حكومت عباسی روبه امام جواد (ع) كرد وسؤال كرد : درباره شخص محرمی كه مرتكب شكارشده است چه می فرمایید ؟
امام درپاسخ به سؤال وی چنان حكیمانه شقوق مختلف قضیه را متذكر شدند كه یحیی عاجزانه از امام خواست تا حكم صورمختلف قضیه را بیان فرماید.
آن حضرت شروع به سخن فرمود :
این مسأله صورتهای فراوانی دارد ، آیا درخارج حرم بود ه یا درداخل ، از حرمت این كار اطلاع داشته یانه ، عمدا كشته یا سهوا ، بنده بود ، یا آزاد ، صغیر بود ، یاكبیر ، بار اول بوده یا باردوم ، صید پرنده بود ، یا غیر پرنده ، كوچك بوده یا بزرگ ، كشنده ازكار خود پشیمان شد یا قصد تكرار آن را دارد ، درشب صید كرده بود یاروز، احرام اواحرام عمره بود یا احرام حج ؟
پس از بیان مفصل امام در رابطه با شكار محرم ، حضرت روبه حاضران نمود سؤالی مطرح كردند كه همگان از پاسخ بدان فروماندند وامام به مسأله مذكور نیز پاسخ فرمود .

 


درباره شهادت حضرت امام جواد (ع)

روایتهای گوناگونی وجود دارد ، اما آنچه از تفحص متون روایی برمی آید این است كه آن حضرت به دست همسرش ام الفضل دختر مأمون وبه نیرنگ وفرمان معتصم عباسی مسموم گشت وبه شهاد ت رسید .
مرحوم علامه محمدحسن مظفر آورده است كه خلیفه علما را گرد می آورد تا با آن حضرت مناظره نمایند به این گمان كه دراولغزشی بیابد وازمقام ومنزلت اوبكاهد .
یك بار نامه هایی راجعل كرد كه مردم را به بیعت آن حضرت فرامی خواند تا بهانه ای برای هتك حرمت امامت باشد ، اما این توطئه ها عاقبتی جزافزونی مرتبت امام علی (ع) درپی نداشت ازاینرو كینه وخشم معتصم افزونی گرفت ، یك بار اورا به زندان افكند وزمانی كه تصمیم به قتل آن حضرت گرفت او را از زندان آزاد كرد وهمسر آن حضرت دختر مأمون را وادار كرد تا حضرت را بازهر به شهادت برساند ، پس از شهادت حضرت شیعیان اطراف خانه او اجتماع كردند وچون معتصم درصددبود كه آنان را از تشییع پیكر آن حضرت بازدارد ، با شمشیرهای آخته برای پایداری تا پای مرگ هم پیمان شدند .(7)

 


پی نوشتها :
1- زندگانی سیاسی امام جواد - جعفر مرتضی العالمی - ترجمه سید محمد حسینی - ص26
2- اصول كافی - ج 1-ص214
3- بحار الانوار - ج 50- ص35
4- همان - ص99
5- سرچشمه های نور - امام جواد (ع) ص85
6- بحارالانوار- ج50-ص97
7- تاریخ الشیعه -ص57-58