راز ناشناخته گي امام جواد عليه السلام
  • عنوان مقاله: راز ناشناخته گي امام جواد عليه السلام
  • نویسنده:
  • منبع:
  • تاریخ انتشار: 4:58:52 19-7-1403

شهادت پيشواي نهم حضرت جودالائمه(ع) در روز آخر ماه ذي‏قعده در شهر بغداد،سال ييي اتفاق افتاد. آن بزرگوار در سن يي سالگي توسط طاغوت زمان خويش‏مسموم گرديد
گوهر وجودي امام جواد(ع) و عسکريين(عليهماالسلام)، در بين مردم کمتر شناخته‏شده و آن گونه که از ساير ائمه(ع) و پيامبر اکرم(ص) و فاطمه زهرا(س) و حتي بعضي‏از اولاد ائمه شناخت دارند، نسبت‏به اين سه بزرگوار معرفت ندارند، به اين خاطرتمسک و توسل کمتري به آنان دارند. با اينکه ما شيعيان معتقديم‏ائمه(عليهم‏السلام)، نور واحدند، کلامشان نور است و همه از چشمه فياض حق استفاده‏مي‏کنند به نظر مي‏رسد نماياندن چهره واقعي اين سه امام بزرگوار مي‏تواند خدمتي‏شايان به شمار آيد.
علت مطرح نبودن اين سه امام(ع)، وجود شرايط سخت اجتماعي و خفقان موجود در آن‏عصر بود. خفقان حاکم تا حدي بود که ابن‏اثير در تاريخ خود، جزئيات در دورترين‏بلاد اسلامي و حتي فلسفه اجتماعي زيادي از حوادث را بيان مي‏کند، تنها در سه مورداز اين امام بزرگوار اسم برده و مجموع کلماتش از پنج الي شش خط فراتر نمي‏رود.
اين فرازها عبارتند از:
ي جلد يي; آنجا که زندگي همسر امام رضا(ع) را توضيح مي‏دهد و مي‏گويد: همسرحضرت رضا(ع) ام حبيبه نام داشت و دختر مامون بود.
دختر ديگر مامون را محمد بن‏علي بن‏موسي گرفته بود. پس پدر و پسر هر دو بادختران مامون ازدواج کردند.
ي در ضمن حوادث سال ييي مي‏نويسد: مامون در، تکريت، با محمد بن‏علي بن‏موسي‏برخورد و دختر خود را به او تزويج کرد.
ي در حوادث سال ييي; وفات آن حضرت را مي‏نويسد.
ابن‏جرير طبري نيز در "تاريخ طبري‏" تنها يک سطر راجع به ازدواج حضرت رضا(ع)و حضرت جواد(ع) با دختران مامون مي‏نويسد: حتي از رحلت‏حضرت جواد(ع) چيزي‏نمي‏نگارد.
خفقان موجود به اندازه‏اي بود که حضرت هميشه خلفاي عصر را با "اميرالمؤمنين‏"خطاب مي‏کرد در حالي که اين لقب مخصوص حضرت علي بود.
از طرف ديگر برخي امامان به خاطر موقعيتهاي ويژه خويش توانستند دست‏به‏اقداماتي بزنند که مورد توجه عموم واقع شود و تا اندازه‏اي اسمي از آنان بر لوح‏تاريخ بماند.
فاطمه زهرا(س) خبرهاي متواتري از پيامبر اکرم(ص) راجع به فاطمه زهرا(س) وجودداشت از جمله، او پاره تن من است، حوريه انسيه است; گذشته از آن شرف دخترپيامبر بودن فاطمه او را در دلها جاي داد و باعث‏شد تا دشمن هم نتواند ويژگيهاي‏درخشان زندگي او را در پرده نگه دارد.
اميرالمؤمنين به اين دليل که اولين صحابي، اولين مسلمان بود و کلمات متواترپيامبر در غدير خم و امثال آن درباره‏اش در سطح جامعه اسلامي منتشر شده بود ومهمتر از همه اين نکته که حکومت پنج‏ساله‏اش او را بر اريکه تاريخ نشاند و باعث‏شد فرازهاي درخشان زندگيش در تاريخ ثبت گردد.
حضرت امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) بايد گفت آن دو، تا اندازه‏اي توسطپيامبر اکرم معرفي شدند و جملاتي مانند "سيداشباب اهل الجنه‏" "انهما امامان‏قاما او قعدا"، از پيامبر در باره آنان مشهور شد. وقايع مربوط به صلح و جنگ‏آنان خصوصا واقعه کربلا، عامل ديگري شد بر اينکه آن دو امام بزرگوار يادشان دردلها جاودانه ماند.
امام سجاد (سلام‏الله عليه) در پرتو حوادث کربلا و صحيفه سجاديه‏اش معرفي شد.
امام باقر و صادق(عليهما السلام) شرايط خاص زمان امام باقر و صادق (عليهماالسلام)، از جمله حوزه فعاليت علمي آنان و شاگردان پرکارشان در رشته‏هاي مختلف،جمع احاديث، تدوين فقه و انتشار احاديثشان در اقصي نقاط، چهره‏اي جهاني به آنان‏داد. به طوري که مکتب شيعه به مکتب جعفري معروف شد.
بنابر اين هر چند حضور جنبش شيعي از زمان حضرت علي(ع) و حتي از زمان پيامبراکرم(ص)، مشهود بود، اما عصر "امام باقر و صادق‏" (عليهما السلام)، فقه مدوني‏نداشت. زراره از بزرگترين شاگردان امام صادق و باقر (عليهماالسلام)، مي‏گويد:
روزي خدمت امام باقر(ع) رفتم. از مساله ارث بحث‏شد. حضرت امام باقر(ع) به‏فرزندش امام صادق(ع) فرمود: آن کتاب را بياور و او براي من مي‏خواند. در ذهن خودگفتم (ليس بشي‏ء زخرف باطل) چيزي نيست، باطل است.
وقتي حضرت امام باقر(ع) پرسيد; چگونه بود؟ گفتم:
باطل، چيزي نبود. فرمود: "والله يا زراره، هو الحق، الذي رايت املاء رسول‏الله(ص) و خط علي‏" به خدا اي زراره اين مطالب را پيامبر اکرم(ص) املاء فرمود وعلي(ع) نوشت.
بنابر اين زراره که يکي از اصحاب خاص و شيعيان مخلص بود، نيز آراء و اقوال‏ائمه(عليهم‏السلام) و پيامبر اکرم(ص) را به خوبي نمي‏دانست.
امام هفتم موسي بن‏جعفر(ع) آن حضرت در حالي به امامت رسيد که فقه جعفري درسراسر عالم اسلام پخش شده بود. در اين دوره هر چند خفقان بني‏العباس زياد بود وشيعيان و آن امام عظيم‏الشان گاه در زندانهاي مخوف گرفتار مي‏شدند، ولي کثرت‏شيعيان و معاصر بودنشان با عصر صادقين، (عليهما السلام)، باعث‏شد هر گاه امام اززندان آزاد مي‏شد، يا ملاقاتي صورت مي‏گرفت، مردم مسايل و نيازهاي خود را بپرسند.
از اين روي مساله تشکيل حکومت اسلامي نيز از اذهان مردم به صحنه سوالات مورد بحث‏روز آمد به همين جهت، در مرسله حماد و ... دقيقترين مسائل حکومت و مسائل‏اقتصادي پرسيده شده و امام نيز جواب داده است. همچنين شکنجه شدن و غل و زنجير وزندان رفتن اين امام بزرگوار خود زمينه‏اي براي مجالس عزا بود، پيوسته نام اين‏امام(ع) بر زبانها جاري مي‏شد.
امام رضا(ع) در زمان ايشان مساله امامت و ظهور امام، شکل ديگري به خود گرفت.
مامون عباسي امام را به وليعهدي خويش منسوب کرد. امام در طول مسير و در هرشهر و روستا که وارد مي‏شد براي مردم سخن مي‏گفت و به اين ترتيب آنان از نزديک باچهره پر فروغ مولاي خويش آشنا مي‏شوند. مامون عباسي نيز به انگيزه‏هاي مختلف‏مجالس علمي تشکيل مي‏داد و از دانشمندان اسلامي و غير اسلامي براي برگزاري مناظرات‏علمي با حضور امام دعوت به عمل مي‏آورد. در آن محافل سخنان امام پخش مي‏شد و به‏اقصي نقاط جهان مي‏رسيد. امام رضا(ع) هدايايي را که به مناسبتهاي مختلف دريافت‏مي‏کرد، به محرومان و مستضعفان مي‏بخشيد و به هر حال جايگاه مردمي مناسبي يافت.
اما چهار امام ديگر چهارمين آنها که امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)است و اخبار نقل شده از پيامبر اکرم و ائمه معصومين در باره وجود، خصوصيات وقيامش وجود شريفش را براي همه مسلم ساخته است.
از اين روي در طول تاريخ بارها اشخاصي از معروف بودن نام و نهضت‏حضرت استفاده‏کرده خود را امام موعود ناميدند از جمله اسماعيليه يا واقفيه که وجودشان بر اين‏اساس شکل گرفت; چه اسماعيليه معتقد بودند که امام موعود همان اسماعيل است و اوزنده و از انظار غايب است. واقفيه نيز همين اعتقاد را نسبت‏به امام موسي‏بن‏جعفر(ع) داشتند.
بعضي از افراد ديگر نيز که داعيه رهبري جامعه يا مبارزه با فساد را داشتند،ادعاي مهدويت مي‏کردند و چون اسم آن امام در روايات هم اسم پيامبر اکرم(ص) بودبعضي افراد محمد نام، مثل محمد بن‏عبدالله محض ادعاي مهدويت مي‏کردند. همچنين دردعاهاي نقل شده از ائمه روي مساله وجود امام زمان(ع) تاکيد زياد شده است.
علاوه بر آن، احتياج فطري انسانها به نجات‏دهنده واقعي دست در دست عوامل فوق‏انتظار ظهور آن حضرت را براي غير مسلمانان نيز امري بديهي ساخته است.
علت اساسي ديگر بر مطرح بودن حضرت حجت(عج) در جوامع بشري نظريه‏هايي است که درپي غيبت طولاني حضرت به طور گسترده‏اي مطرح شده و اذهان را به خود مشغول کرده‏است، در طول تاريخ افرادي نظريه‏هايي ارائه کرده‏اند. و گروهي به نقد و بررسي‏پرداخته‏اند و دسته‏اي ادعاي مهدويت کرده، دسته‏اي ديگر به ابطال آن روي آورده‏اند.
امام جواد و عسکريين(عليهم‏السلام) هيچيک از جهات ياد شده در زندگي ساير ائمه‏در حيات اين سه امام بزرگوار، وجود نداشت‏به همين جهت چهره والاي آنها ناشناخته‏ماند و بعد از هزار و دويست‏سال همچنان هاله‏اي از غربت‏بر چهره آنان سايه‏افکنده است و تنها کلياتي که از آيات قرآن و احاديث و برخي زيارات مانند زيارت‏جامعه کبير، استفاده مي‏شود مبين گوشه‏اي از شرايط زندگي آنان است.
گروهي در اين باره معتقدند دليل وضعيت موجود اين است که وجود آن ائمه فقطبراي وجود يافتن امام موعود بوده است تا آن حضرت جهان را پر از عدل و داد کند.
از اين سوي عمر امام جواد(ع) که مدت طولاني دوام نيافت.
آن حضرت در سن‏ي سالگي بعد از شهادت پدر بزرگوارش به امامت رسيد.
به نظر مي‏رسد همين عامل سبب شد مردم آن عصر در باره امامت و خصوصيات وويژگيهايش خيلي علاقه نشان ندهند چه همان مردم به علي(ع) که سي و سه سال داشت،گفتند جوان است و رهبري جامعه فردي مسن‏تر و کارآمدتر مي‏طلبد.
زماني که نص صريح پيامبر اکرم(ص) کنار رود و آن همه احاديث و شان نزول آيات‏و واقعه غدير به فراموشي سپرده شدو کهولت جاي تمام آنها را بگيرد انتظاري ازمردم عصر حضرت امام جواد(ع) نمي‏توان داشت.
در روايت است هنگامي که حضرت امام جواد(ع) وارد مسجد شد، علي بن‏جعفر، عموي‏پدر او، به احترام حضرت از جاي بلند شد و او را به جاي خود نشاند. مردم اعتراض‏کردند که تو پيري و محاسنت‏سفيد شده اسست، چطور به جوان کم‏سن و سالي اين چنين‏احترام مي‏کني؟
از طرف ديگر نصوص متواتره‏اي نبود که مقام حضرت جواد را به مردم آن طور که بودمعرفي کند. اين موضوع آنگاه واضح مي‏شود که کلمات رسول خدا(ص) در موردحسنين(عليهماالسلام) يا فاطمه زهرا(س) و يا علي(ع) با کلمات و روايات وارده درباره امام جواد(ع) مقايسه شود.
علت عمده عدم معرفي يکسان ائمه اين بود که چون حضرت علي و زهرا و حسنين(عليهم‏السلام)، در زمان آن حضرت بودند و مناسبتهاي مختلفي براي معرفي آنان بود.
اين موضوع در باره امام زمان(عج) فرق مي‏کند چون رهبر پيوسته بايد در جامعه روح‏اميد بدمد و دميدن روح اميد با معرفي منجي عالم بشريت امکان داشت جدا از اين که‏بيشتر معرفي‏ها توسط ائمه بعدي صورت پذيرفت و آن هم به خاطر سؤال بيش از حد مردم‏و اشتياق آنان به دانستن حضرت امام زمان(ع) و خصوصيات و صفات او بود. حتي وجوداحاديث فراوان در باره امام حسن و حسين(ع) وقتي شخصي در محضر ابن‏عباس سوالي‏مي‏پرسد و يکي از حسنين(عليهما السلام)، جواب مي‏دهند، آن شخص قبول نمي‏کند ومي‏خواهد جواب را از ابن‏عباس بشنود، تا مطمئن شود.
مراجعه به کتب فقهي بر اين حقيقت اشاره دارد که در طول تاريخ بيست‏سال حضورامام حسن و حسين(ع) در مدينه مسئله فقهي چنداني از آنان پرسيده نشد و مردم آنان‏را دو فقيه اسلام‏شناس عالم حساب نمي‏کردند تا چه رسد به امام جوادي که سن کمتري‏داشتند. و از پشتيباني عظيم و تاييدات مکرر پيامبر اکرم(ص) نيز برخوردارنبودند.
دسيسه‏هاي خلفاي عباسي که پيوسته مي‏خواستند او در بين مردم ناشناخته بماند وخفقان حاکم آن زمان تا اندازه‏اي که آن امام يا پدر بزرگوارش و فرزندانش مجبورمي‏بودند خلفاي ظالم عباسي را اميرالمؤمنين خطاب کنند به عميق‏تر شدن جهل موجوددامن مي‏زد.