سخنان امام جواد (علیه السلام) در وادی اعتقادات
  • عنوان مقاله: سخنان امام جواد (علیه السلام) در وادی اعتقادات
  • نویسنده: نشریه پاسدار اسلام
  • منبع:
  • تاریخ انتشار: 6:48:34 24-7-1403

 

مقدمه

امام جواد (علیه السلام) در شرایطى به مقام امامت رسید که از یک طرف، نخستین امامى بود که در سن کودکى به امامت مى رسید (1) و این مسئله باعث چالش هاى اعتقادى در جامعه آن روز شده بود.
از طرف دیگر، در آن مقطع زمانى قدرت مکتب «اعتزال» و پیروان معتزله افزایش یافته بود تا آنجا که حکومت وقت نیز از آنان حمایت و پشتیبانى مى کرد و از سلطه و نفوذ خود براى تقویت و تثبیت خط فکرى آنان و ضربه زدن به گروه ها و فرقه هاى دیگر به هر شکلى بهره مى برد. معتزلیان نیز از این فرصت استفاده برده، دستورات دینى را بر عقل ناقص خود عرضه مى کردند و آنچه را که عقلشان صریحاً تأیید مى کرد، مى پذیرفتند و بقیّه را رد و انکار مى کردند.
و از طرف سوم چون یکى از اصلى ترین وظیفه هاى امام در جامعه پاسدارى از اعتقادات صحیح و راستین است، به این جهت امام جواد (علیه السلام) دراین وادى با قدرت قدم نهاده و نکاتى را در سخنان نغز و عمیق خویش بیان نموده که به اهم موارد آن اشاره مى شود.

 

 

 

ضرورت پاسدارى از مرز عقائد

همچنان که امامان معصوم (علیه السلام) با نهایت تلاش و فداکارى از مرزهاى عقیدتى محافظت و نگهبانى نمودند بر عالمان و مبلّغان به عنوان وارثان انبیاء و امامان لازم است که از مرزهاى عقیدتى به سختى محافظت و نگهدارى نمایند و تحت هیچ شرائطى بر مرزهاى اعتقادى مصالحه و معامله و کوتاهى نکنند. به یقین چنین مرزبانى از پاداش عظیم و بى حدّى برخوردار خواهد بود.
از امام جواد (علیه السلام) در این زمینه نقل شده است که فرمود: «مَنْ تَكَفَّلَ بِأَيْتَامِ آلِ مُحَمَّدٍ الْمُنْقَطِعِينَ عَنْ إِمَامِهِمْ- الْمُتَحَيِّرِينَ فِي جَهْلِهِمْ الْأُسَارَى فِي أَيْدِي شَيَاطِينِهِمْ وَ فِي أَيْدِي النَّوَاصِبِ مِنْ أَعْدَائِنَا فَاسْتَنْقَذَهُمْ مِنْهُمْ وَ أَخْرَجَهُمْ مِنْ حَيْرَتِهِمْ وَ قَهَرَ الشَّيَاطِينَ بِرَدِّ وَسَاوِسِهِمْ وَ قَهَرَ النَّاصِبِينَ بِحُجَجِ رَبِّهِمْ وَ دَلَائِلِ أَئِمَّتِهِمْ؛ کسانى که سرپرستى کنند (شیعیان و) یتیمان آل محمد (صلی الله علیه وآله) آنهایى که از امامشان جدا هستند (و امامشان در غیبت بسر مى برد) و در نادانى خود سرگردانند و در دست شیاطین خویش و در دست ناصبى ها از دشمنان ما (اهلبیت علیه السلام) اسیرند پس نجات دهند آنها را از دست آنان و از حیرتشان بیرون آورند و بر شیاطین آنها با ردّ وسوسه هاى شان غالب آید، و ناصبى ها را با حجّت هاى پروردگارشان و دلائل (روشن) امامانشان مقهور سازد؛ لِيَحْفَظُوا عَهْدَ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ بِأَفْضَلِ الْمَوَانِعِ بِأَكْثَرَ مِنْ فَضْلِ السَّمَاءِ عَلَى الْأَرْضِ وَ الْعَرْشِ وَ الْكُرْسِيِّ وَ الْحُجُبِ عَلَى السَّمَاءِ وَ فَضْلُهُمْ عَلَى الْعِبَادِ كَفَضْلِ الْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ عَلَى أَخْفَى كَوْكَبٍ فِي السَّمَاء؛ براستى برترى مى یابند در پیشگاه خدا بر عابد به برترین جایگاه ها، بالاتر از برترى آسمان بر زمین و عرش و کرسى و حجب بر آسمان است و برترى آنها بر بندگان مثل برترى ماه شب چهارده بر مخفى ترین (و کم نورترین) ستاره هاى آسمان است». (2)
وجود این برترى بخاطر اهمّیت پاسدارى از مرزهاى اعتقادى است، زیرا اعتقادات است که پایه و اساس و اخلاق و آداب و رفتارهاى اجتماعى و حتى سیاسى و حکومتى را تشکیل مى دهد.

 

 

 

توحید

از اساسى ترین اعتقادات دینى و مشترک بین همه ادیان الهى توحید است در این وادى نیز حضرت جواد (علیه السلام) نکته هاى ارزشمندى دارد ازجمله:
معناى احد: ابى داود بن قاسم جعفرى مى گوید: به ابى جعفر ثانى (امام جواد) عرض کردم: «قل هو اللّه احدٌ» ما معنى الاحد؟ قَالَ (علیه السلام) اَلْمُجْمَعُ عَلَيْهِ بِالْوَحْدَانِيَّةِ أَ مَا سَمِعْتَهُ يَقُولُ: «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اَللّٰهُ» ثُمَّ يَقُولُونَ بَعْدَ ذَلِكَ لَهُ شَرِيكٌ وَ صَاحِبَةٌ؛ معناى احد در آیه «قل هو اللّه احد» چیست؟ فرمود: کسى که به وحدانیّت او همه اتفاق دارند، آیا نشنیده اى سخن خدا را که مى فرماید: «اگر از آنان سؤال کنى چه کسى آسمان ها و زمین را آفرید و خورشید و ماه را تسخیر کرد حتماً مى گویند: خدا ( با این حال) بعد از این اعتراف مى گویند براى او شریک و رفیقى است.» فقلت: قوله: «لاٰ تُدْرِكُهُ اَلْأَبْصٰارُ» قال (علیه السلام): يا أبا هاشم! أوهام القلوب أدقّ من أبصار العيون، أنت قد تدرك بوهمك السند و الهند، و البلدان الّتي لم تدخلها، و لم تدرك ببصرك ذلك، فأوهام القلوب لا تدركه، فكيف تدركه الأبصار؟!؛ (3) پس عرض کردم (معنای) سخن خدا که فرمود: ابصار او را درک مى کند (چیست؟) فرمود: اى ابا هاشم! وهمها (و خیالبافی ها)ى دل ها دقیق تر از دیدن چشم هاست (به این دلیل که) تو گاهى توسط وهم، سِند و هند و هر شهرى را که ندیده اى و داخل آن نشده اى مى توانى با وهمت درک کنى (و شبیه سازى کنی) ولى خداوند با وهمها قابل درک نیست (چون نه جسم دارد و نه شبیه و مانند) پس چگونه ابصار او را درک کند؟
مسئله نفى رؤیت خداوند و عدم درک وهمى و خیالى آن در مذهب تشیّع از مسلّمات است، بخاطر بیانات شیواو عمیق امامان از جمله امام جواد (علیه السلام). اما اهل سنّت که از امامان برحق فاصله گرفتند، و از معارف بلند آنان محروم گشتند به دام این انحراف افتادند و عدّه اى قائل به جسمانیّت خدا و دیدن او در دنیا شدند، و غالب آنان نیز با کج فهمى از آیات قائل به دیدن و رؤیت او در قیامت و روز آخرت شدند.

 

 

 

نبوّت

بحث نبوّت نیز از اصول مشترکه تمام ادیان الهى است امّا در اسلام از جایگاه و عظمت رفیع و روشنى برخوردار است. هر چند در برخى مسائل مانند عصمت و علوم غیبى آنان و...اهل سنّت دچار انحراف شده اند. ولى در مکتب و مذهب تشیّع بخوبى از مقام عصمت و علمى انبیاء دفاع شده است از جمله امام جواد (علیه السلام) بر اساس نقل حسن بن حریش، فرمود: «قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صلی الله علیه وآله) إِنَّ أَرْوَاحَنَا وَ أَرْوَاحَ اَلنَّبِيِّينَ تُوَافِي اَلْعَرْشَ كُلَّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ فَتُصْبِحُ اَلْأَوْصِيَاءُ وَ قَدْ زِيدَ فِي عِلْمِهِمْ مِثْلُ جَمِّ اَلْغَفِيرِ مِنَ اَلْعِلْمِ؛ (4) رسول خدا (صلی الله علیه وآله) مى فرماید: ارواح ما (اهل بیت) و ارواح انبیاء هر شب جمعه در عرش (الهی) گردهم مى آیند پس بر علم اوصیاء افزوده مى شود مانند علم تمامى آنان.»
از این روایت فهمیده مى شود که علم انبیاء و امامان قابل افزایش است چرا که علوم آنها بر گرفته از علوم بى نهایت الهى است چنان که قرآن هم این مطلب را تأیید مى کند آنجا که مى فرماید: «قُلْ رَبِّ زِدْنی عِلْماً؛ بگو پروردگارا بردانشم بیفزا.» (5)

 

 

 

امامت

از مهم ترین بحث هاى اعتقادى بین گروه هاى اسلامى، بحث امامت است که متأسفانه بر طبق دستورات قرآنى و سفارشات پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) پیش نرفته و پیامدها و انحرافات فراوانى را به بار آورده بود، حضرت جواد (علیه السلام) با درک وضعیت زمان و عصر خویش، سخنانى بیان فرمود که در این بخش به ارائه بخشى از آن مى پردازیم:

 

 

 

1ـ محکم ترین دلیل بر تداوم امامت

ادله عقلى و روایات فراوانى بر تعداد امامان و استمرار آن تا پایان دنیا دلالت دارد. یکى از آنها وجود شب قدر است؛ چرا که شب قدر تا پایان دنیا استمرار دارد و مى طلبد که در هر سال در شب قدر حجت الهى زنده در عرصه هستى حضور داشته باشد تا تقدیرات سال را دریافت نماید.
در بخشى از روایتى که على (علیه السلام) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)نقل نموده است، مى خوانیم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بارها به ابوبکر و عمر فرمود: «آیا مى دانید آن کسى که هر امرى و تقدیرات (شب قدر) بر او نازل مى شود، کیست؟ آنها مى گفتند: تو هستى اى رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و حضرت فرمود: بله، (ولی) آیا شب قدر بعد از من هم ادامه دارد؟ مى گفتند: بله. فرمود: آیا (در شبهاى قدر) بعد از من هم آن امر نازل مى شود؟ مى گفتند: بله. سپس مى فرمود: بر چه کسی؟ مى گفتند: نمى دانیم. سپس آن حضرت سر من را (علی) مى گرفت، (و دست را روى سر من قرار مى داد) و مى فرمود: اگر نمى دانید، بدانید آن شخص پس از من این مرد است.» (6)
حضرت جواد (علیه السلام) در تداوم این مسئله از جدّ بزرگوارش، امیرمؤمنان (علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت به ابن عباس فرمود: «إِنَّ لَيْلَةَ اَلْقَدْرِ فِي كُلِّ سَنَةٍ وَ إِنَّهُ يَنْزِلُ فِي تِلْكَ اَللَّيْلَةِ أَمْرُ اَلسَّنَةِ وَ لِذَلِكَ اَلْأَمْرِ وُلاَةٌ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ؟؛ به حقیقت شب قدر در هر سال وجود دارد و امر سال در آن شب نازل مى شود و به راستى بعد از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) براى آن امر صاحبانى است.»
ابن عباس عرض کرد: آنان چه کسانى هستند؟ فرمود: «أَنَا وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ صُلْبِي أَئِمَّةٌ مُحَدَّثُونَ؛ (7) من و یازده (امام) از نسل من که (همه) امامانى محدّث (که ملائکه را نمى بینند، ولى صداى آنها را مى شنوند) مى باشیم.»

 

 

 

2ـ علم امام

از مسائلى که به خاطر کمى سنّ حضرت جواد (علیه السلام) سخت مورد شبهه و پرسش قرار گرفته بود، علم امام بود. آن حضرت براى تبیین این مسئله و رفع شبهات، مناظرات متعددى برگزار کرد و سخنان روشنگرى ارائه نمود. از جمله، بنان بن نافع از ابى جعفر ثانى (حضرت جواد علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت فرمود: «إِنَّا مَعَاشِرَ اَلْأَئِمَّةِ إِذَا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ يَسْمَعُ اَلصَّوْتَ مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ أَرْبَعِينَ يَوْماً فَإِذَا أَتَى لَهُ فِي بَطْنِ أُمِّهِ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ رَفَعَ اَللَّهُ تَعَالَى لَهُ أَعْلاَمَ اَلْأَرْضِ فَقَرَّبَ لَهُ مَا بَعُدَ عَنْهُ حَتَّى لاَ يَعْزُبُ عَنْهُ حُلُولُ قَطْرَةِ غَيْثٍ نَافِعَةٍ وَ لاَ ضَارَّةٍ؛ (8) ما گروه امامان هستیم (و این خصوصیّت را داریم که) وقتى (یکى از) ماها را مادر حمل مى کند، تا چهل روز صدا (ى بیرون) را از بطن مادر مى شنود. وقتى به چهار ماهگى رسید، خداوند علم ها و نشانه هاى زمین را براى او بلند مى کند. پس هر دورى را براى او نزدیک مى سازد تا آنجا که آمدن یک قطره باران نافع یا زیان آور از دید او پنهان نمى ماند.»

 

 

 

علم امام على (علیه السلام)

امام جواد (علیه السلام) درباره منبع علم امامان از جمله حضرت على (علیه السلام) فرمود: «عَلَّمَ رَسُولُ اللّهِ (صلی الله علیه وآله) عَلّيا (علیه السلام) ألْفَ كَلِمَةٍ، كُلُّ كَلِمَةٍ يَفْتَحُ ألْفُ كَلِمَةٍ؛ (9) رسول خدا (صلی الله علیه وآله) هزار کلمه (علم) به على (علیه السلام) آموخت که هر کلمه اى نیز متضمن هزار کلمه بود.»

 

 

 

علم خود حضرت جواد (علیه السلام)

عمروبن فرج رخجى مى گوید: به امام جواد (علیه السلام) عرض کردم: «إِنَّ شِيعَتَكَ تَدَّعِي أَنَّكَ تَعْلَمُ كُلَّ مَاءٍ فِي دِجْلَةَ وَ وَزْنَهُ وَ كُنَّا عَلَى شَاطِئِ دِجْلَةَ فَقَالَ (علیه السلام) لِي يَقْدِرُ اَللَّهُ تَعَالَى أَنْ يُفَوِّضَ عِلْمَ ذَلِكَ إِلَى بَعُوضَةٍ مِنْ خَلْقِهِ أَمْ لاَ قُلْتُ نَعَمْ يَقْدِرُ فَقَالَ (علیه السلام) أَنَا أَكْرَمُ عَلَى اَللَّهِ تَعَالَى مِنْ بَعُوضَةٍ وَ مِنْ أَكْثَرِ خَلْقِهِ؛ (10) به راستى شیعیانت ادّعا دارند که شما تمام آب (رود) دجله و وزن آن را مى دانی؟ در حالى که در کنار شط دجله قرار داشتیم. سپس حضرت فرمود: آیا خداوند قدرت دارد که علم به این آب را به یک پشه از مخلوقاتش عطا نماید؟ عرض کردم: بله، قدرت دارد. پس آن حضرت فرمود: من در نزد خدا گرامى تر از یک پشه و از اکثر مخلوقاتش هستم.»

 

 

 

قیام حضرت مهدى (عج)

از جمله مسائلى که در بخش امامت مورد توجّه حضرت جواد (علیه السلام) قرار گرفته، مباحث مربوط به مهدویت است. در این زمینه نیز امورى را بیان فرموده است که اهمّ آنها بیان مى گردد:

 

 

 

1ـ انتظار فرج مهدى (عج) و حتمى بودن ظهور

شیخ صدوق با سلسله سند خود از عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) نقل نموده که او مى گوید: بر مولاى خود محمد بن على بن موسى (امام جواد) (علیهم السلام) وارد شدم و مى خواستم از قائم پرسش کنم که آیا مهدى همان قائم است یا غیر او؟ حضرت فرمود: «یا ابالقاسم اِنََّ القائِم مِنّا هُوالمَهدیُّ الّذی یَجِبُ اَن ینتظِر فی غیِبتِه و یُطاعُ فی ظُهورِه و هو الثَّالِثُ مِن وَلدی؛ اى ابالقاسم! قائم از ما (اهل بیت) همان مهدى (علیه السلام) است که انتظار او در زمان غیبتش لازم و در زمان ظهورش فرمانبرى از او ضرورى است. او سوّمین از فرزندان من است.»
«والّذی بَعثَ محمّداً (صلی الله علیه وآله) بالنّبوّة و خصّنا بِالامامَة انّه لَو لَم یَبقِ مِنَ الدُّنیا اِلّا یَومٌ واحِدٌ لَطَوّلَ اللّهُ ذلِکَ الیَوم حَتّی یَخرُجُ فیِه فَیَملأُ اَلارضَ‌قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً وَ ظَلماً؛ و سوگند به کسى که محمّد (صلی الله علیه وآله) را به نبوّت مبعوث کرد و ما را به امامت مخصوص گردانید! اگر از عمر دنیا جز یک روز باقى نمانده باشد، خداوند آن روز را طولانى گرداند تا در آن قیام نماید و زمین را پر از عدل و داد کند، همچنان که آکنده از ظلم و جور باشد.»
«و اِنّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالِی لَیَصلِحَ لَهُ اَمرَهُ فِی لَیلَةٍ کَما اَصلَحَ اَمر کَلِیمِه موسی (علیه السلام) اِذ ذَهَبَ لِیَقتَبِسَ لِاَهلِه نَاراً فَرَجَعَ وَ هُوَ رَسولٌ نَبیٌّ؛ و به راستى خداى تبارک و تعالى امر او را در یک شب اصلاح فرماید، چنان که امر کلیمش موسى (علیه السلام) را اصلاح فرمود، زیرا او رفت تا براى خانواده اش شعله اى آتش بیاورد؛ امّا چون برگشت او رسول و نبى بود.»

«اَفضَلُ اَعمالِ شیعَتِنا اِنتِظارُ الفَرَج؛ (11) برترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است

 

 

 

2ـ دوران سخت غیبت

سقربن ابى دلف مى گوید: از امام جواد (علیه السلام) شنیدم که مى فرمود: «پس از من فرزندم على امام است. دستور او، دستور من و سخن او، سخن من و طاعت او، طاعت من است و امام پس از او، فرزندش حسن است. دستور او، دستور پدرش و سخن او سخن پدرش و طاعت او، طاعت پدرش باشد.» سپس سکوت کرد. گفتم: اى فرزند رسول خدا! امام پس از حسن کیست؟ او به شدّت گریه کرد و آن گاه فرمود: «إِنَّ مِنْ بَعْدِ اَلْحَسَنِ اِبْنَهُ اَلْقَائِمَ بِالْحَقِّ اَلْمُنْتَظَرَ؛ پس او حسن، فرزندش قائم به حق امام منتظر است.»
عرض کردم: اى فرزند رسول خدا! چرا او را قائم مى گویند؟ فرمود: «لِأَنَّهُ يَقُومُ بَعْدَ مَوْتِ ذِكْرِهِ وَ اِرْتِدَادِ أَكْثَرِ اَلْقَائِلِينَ بِإِمَامَتِهِ؛ به این جهت که پس از آن که یادش از بین برود و اکثر معتقدین به امامتش برگردند، قیام مى کند.»
گفتم: چرا او را منتظر مى گویند؟ فرمود: «لِأَنَّ لَهُ غَيْبَةً يَكْثُرُ أَيَّامُهَا وَ يَطُولُ أَمَدُهَا فَيَنْتَظِرُ خُرُوجَهُ اَلْمُخْلِصُونَ وَ يُنْكِرُهُ اَلْمُرْتَابُونَ وَ يَسْتَهْزِئُ بِذِكْرِهِ اَلْجَاحِدُونَ وَ يَكْذِبُ فِيهَا اَلْوَقَّاتُونَ وَ يَهْلِكُ فِيهَا اَلْمُسْتَعْجِلُونَ وَ يَنْجُو فِيهَا اَلْمُسْلِمُونَ؛ به راستى به این جهت (او را منتظر مى گویند) که براى او غیبتى است که مدّتش زیاد شود و زمانش طولانى گردد. پس مخلصان در انتظار قیامش باشند و شکّاکان انکارش کنند و منکران یادش را استهزا کنند و تعیین کنندگان وقت ظهورش دروغ گویند و شتاب کنندگان (به ظهورش) هلاک شوند و تسلیم شوندگان در آن نجات یابند.»

 

 

 

3ـ برخى دستآوردهاى دوران ظهور

دست آوردهاى ظهور بیش از آن است که در یک مقاله حتى یک کتاب تبیین گردد تا چه رسد به یک حدیث. حضرت جواد (علیه السلام) به مقدار ضرورت به فهرستى از پیامدهاى ظهور مهدى (علیه السلام) اشاره فرموده است.
در بخشى از یک حدیث طولانى که عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) از امام جواد (علیه السلام) نقل نموده، آمده است: «اى ابوالقاسم! هیچ یک از ما نیست، جز آنکه قائم به امر خداى متعال و هادى به دین الهى است.»
«وَ لَكِنَّ اَلْقَائِمَ اَلَّذِي يُطَهِّرُ اَللَّهُ بِهِ اَلْأَرْضَ مِنْ أَهْلِ اَلْكُفْرِ وَ اَلْجُحُودِ وَ يَمْلَأُ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً هُوَ اَلَّذِي يَخْفَى عَلَى اَلنَّاسِ وِلاَدَتُهُ...؛ ولکن قائمى که خداى عزیز و جلیل به توسط او زمین را از اهل کفر و انکار پاک سازد و آن را پر از عدل و داد نماید، کسى است که ولادتش مخفى مى باشد...».
«هُوَ اَلَّذِي تُطْوَى لَهُ اَلْأَرْضُ وَ يُذَلُّ لَهُ كُلُّ صَعْبٍ يَجْتَمِعُ إِلَيْهِ مِنْ أَصْحَابِهِ عِدَّةُ أَهْلِ بَدْرٍ ثَلاَثُمِائَةٍ وَ ثَلاَثَةَ عَشَرَ رَجُلاً مِنْ أَقَاصِي اَلْأَرْضِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اَللَّهِ (أَيْنَ مٰا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اَللّٰهُ جَمِيعاً إِنَّ اَللّٰهَ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ(12) و او کسى است که زمین برایش پیچیده شود و هر دشوارى برایش هموار گردد و از اصحابش سیصدو سیزده تن به تعداد اصحاب بدر از دورترین نقاط زمین به گرد او جمع مى شوند و این همان سخن خداى عزیز و جلیل است که فرمود:هر جا باشید خدا شما را جمع مى کند، زیرا او بر هر چیزى قادر است.»
«قَدِيرٌ فَإِذَا اِجْتَمَعَتْ لَهُ هَذِهِ اَلْعِدَّةُ مِنْ أَهْلِ اَلْإِخْلاَصِ أَظْهَرَ اَللَّهُ أَمْرَهُ- فَإِذَا كَمَلَ لَهُ اَلْعَقْدُ وَ هُوَ عَشَرَةُ آلاَفِ رَجُلٍ خَرَجَ بِإِذْنِ اَللَّهِ فَلاَ يَزَالُ يَقْتُلُ أَعْدَاءَ اَللَّهِ حَتَّى يَرْضَى عَزَّ وَ جَلَّ... فَإِذَا دَخَلَ اَلْمَدِينَةَ أَخْرَجَ اَللاَّتَ وَ اَلْعُزَّى فَأَحْرَقَهُمَا؛ (13) پس هنگامى که این تعداد از اهل اخلاص به گرد او فراهم آیند، خداى تعالى امرش را ظاهر سازد و چون «عقد» که عبارت از ده هزار مرد باشد، کامل گردد، به اذن خداى عزیز و جلیل قیام مى کند و دشمنان خدا را مى کشد تا خداى عزیز و جلیل راضى گردد...و چون به مدینه وارد شود، لات و عزّى را بیرون مى کشد و آن دو را مى سوزاند.»

 

 

4ـ پاسخ به یک شبهه در مورد قیام مهدى (عج)

ابوهاشم مى گوید: از امام جواد (علیه السلام) پرسیدم: آیا براى خدا بداء در محتوم و امر حتمى نیز هست؟ فرمود بله. «قُلْنَا لَهُ فَنَخَافُ أَنْ يَبْدُوَ لِلَّهِ فِي الْقَائِمِ‏ فَقَالَ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَ الْمِيعَادِ وَ اللَّهُ‏ لا يُخْلِفُ‏ الْمِيعادَ؛ (14) پس به آن حضرت گفتم: مى ترسیدم که در امر قائم براى خدا بداء حاصل شود (و از این امر حتمى برگردد و امام ظهور نکند). پس حضرت فرمود: به راستى (قیام) قائم از وعده (هاى الهی) است و خداوند وعده خود را تخلّف نمى کند.»
معلوم مى شود که یکى از تفاوتهاى وعده و وعید (وعده عذاب دادن) این است که وعده هاى الهى هرگز تخلّف بردار نیست، ولى وعیدهاى الهى قابل تخلّف است، یعنى ممکن است خداوند کسانى را که در مقابل گناهان، وعید عذاب داده، ببخشد و به جهنّم نبرد، ولى وعده هاى الهى مانند اینکه نیکان را به بهشت بشارت داده، هرگز تخلّف بردار نیست.
و قیام حضرت مهدى (علیه السلام) یکى از وعده هایى است که خداوند به تمام بشریت داده و لذا تخلّف در آن محال است.

پى نوشت ها :

1. بعد از آن حضرت، امام على هادى (علیه السلام) فرزند ایشان در خردسالى به امامت رسید و بعد از او امام مهدى (عج) در حالى که بیش از پنج سال نداشت، پس از پدرش به این منصب نایل گردید.
16. احتجاج طبرسى، قم، مؤسسه اسوه، اوّل، 1413، ج 1، ص 15.
2. احتجاج، همان، ج 2، ص 465؛ توحید صدوق، ص 83، باب 3 شماره 2، ص 113، باب 8، شماره 12.
3. بصائر الدرجات، ص 132، به نقل از اعلام الهدایه، المجمع العالمى لاهل البیت، اول، 1422 ج 11، ص 213.
4. اصول کافى، محمد بن یعقوب کلینى، ترجمه سید جواد مصطفوى، تهران، کتابفروشى اسلامیّه، ج 1، ص 363 ـ 364.
5. اثبات الهداة، شیخ حرّ عاملى، قم، مطبعة العلمیّه، ج 2، ص 256؛ بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، ج 94، ص 15، ح 26؛ اصول کافى، ج 1، ص 532.
6. المناقب، ج 2، ص 432 به نقل از الهدایة، المجمع العالمى لاهل البیت (علیه السلام)، اول، 1422 ق، ج 7، ص 213 ـ 214.
8. خصال شیخ صدوق، ترجمه مدرس گیلانى، انتشارات جاویدان، ص 280، ح 1086، چاپ مدرسین، ج 2، ص650،ح 46.
9. بحارالانوار، ج 50، ص 100؛اعلام الهدایة، ج 11، ص 214.
10. کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، ترجمه منصور پهلوان، قم، مسجد جمکران، 1382 ش، ج 2، ص 70، ح 1.
11. همان، ص 72 ـ 73، ح 3.
12. سوره بقره، آیه 148.
13. کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 71 ـ 72.
14. الغیبة نعمانى، ص 302، به نقل از: اعلام الهدایة، ج 11، ص 213.