پژوهشي در آيه مودت
چکيده
جمله "قل لا اسالکم عليه اجرا الا المودة في القربي" ، که به آيه مودت موسوم است از آياتي است که بر فضيلت اهلبيت پيامبر عليهم السلام و موقعيت ويژه آنان دلالت دارد. تمام مفسران شيعه و جماعتي از مفسران اهل تسنن "القربي" در اين آيه را به خويشان پيامبر صلي الله عليه وآله تفسير کرده و اين آيه را از فضائل اهلبيت عليهم السلام آن حضرت به شمار آوردهاند. روايات شيعه و سني گوياي آن است که منظور از "القربي" در اين آيه، چهارنفر علي و فاطمه و حسن و حسين - صلواتالله عليهم - است. و در برخي روايات به نه اماممعصوم عليهم السلام پس از ايشان نيز تطبيق شده است که ميتوان گفت آن چهار نفر تنزيل و مصاديق زمان نزول آيه و آن نه امام تاويل و مصاديق آينده آيه بودهاند. بر اين اساس، اين آيه دليل وجوب مودت آن چهارده نفر بر عموم مؤمنان است. البته، فايده اين مودت به خود مؤمنان عايد ميشود؛ زيرا اين مودت زمينهساز هدايت آنان و مصون ماندن آنان از هر نوع ضلالت است. برخي، وجوه ديگري را در معناي مستثناي اين آيه بيان کردهاند که آن وجوه هم با مفردات و ظاهر آيه کريمه مخالف است و هم با رواياتي که در تفسير "القربي" وارد شده، ناسازگار است.
آيه مودت
"قل لا اسالکم عليه اجرا الا المودة في القربي" (شوري : 23) بگو : بر اين [رساندن پيام] از شما مزدي درخواست نميکنم، جز دوستي با خويشانم.
اين جمله بخشي از آيه 23 سوره "شوري" است که به لحاظ اشتمال آن بر کلمه "المودة" ، آيه "مودت" ناميده ميشود؛ از جمله آياتي است که بر فضيلت اهلبيت پيامبر و موقعيت ويژه آنان دلالت دارد و برخي آن را يکي از ادله امامت اميرمؤمنان علي عليه السلام به شمار آوردهاند.
علامه حلي (1) در نهج الحق عنوان "آية المودة" را در مورد اين آيه به کار برده و آن را چهارمين آيه دال بر امامتحضرت علي عليه السلامقرارداده و در ذيل آن فرموده است : جمهور (اهل تسنن) در صحيحين (صحيح بخاري و صحيح مسلم) و احمد بن حنبل در مسندش و ثعلبي در تفسيرش از ابن عباس نقل کردهاند که فرمود : وقتي آيه "قل لا اسالکم عليه اجرا الا المودة في القربي" نازل شد، گفتند : اي رسول خدا، خويشاني که مودتشان بر ما واجب است چه کساني هستند؟ فرمود : علي و فاطمه و حسن و حسين عليهما السلام. و وجوب مودت مستلزم وجوب اطاعت است. (2)
گرچه تمام مفسران شيعه و جماعتي از مفسران اهل تسنن "القربي" در اين آيه را به خويشان پيامبر صلي الله عليه وآله تفسير کرده و اين آيه را از فضايل اهلبيت آن حضرت به شمار آوردهاند و دلالت آن بر وجوب مودت با اهلبيت رسول خدا صلي الله عليه وآله آشکار و غيرقابل انکار است، ولي از آنجا که برخي وجوه ديگري را نيز در تفسير آن ذکر کردهاند و ممکن استبراي برخي منشا ترديد در دلالت آيه گردد، لازم مينمايد در قسمت مستثناي آيه پژوهشي انجام گيرد و با دقت در مفردات آيه و خصوصيات آن و با توجه به رواياتي که در تفسير آن وارد شده، معناي آيه تبيين و وجوهي را که در معناي آن ذکر کردهاند، بررسي شود.
بررسي وجوه مستثناي آيه مودت
وجوهي را که در معناي مستثناي اين آيه ذکر کردهاند عبارت است از :
1. "بر اين تبليغ مزدي از شما درخواست نميکنم، جز دوستي با خويشاوندان نزديکم. " اين وجه از امام علي بن الحسين و امام محمدباقر و امام جعفر صادق عليهما السلام و سعيد بن جبير و سدي و عمرو بن شعيب نقل شده و تمام مفسران شيعه و جماعتي از مفسران اهل تسنن آن را اختيار کردهاند. (3)
2. "مزدي از شما درخواست نميکنم، جز دوست داشتن تقرب به خدا؛ يعني دوست داشته باشيد که با انجام عمل صالح و اطاعت فرمان خدا، به خدا تقرب بجوييد" اين وجهي است که گروهي آن را از حسن بصري نقل کردهاند. (4)
3. "مزدي از شما نميخواهم، جز دوست داشتن من به خاطر قرابتي که بين من و شما وجود دارد. " اين وجهي است که از ابن عباس، قتاده، مجاهد، سدي، ضحاک، ابن زيد و عطاء بن دينار نقل شده است. (5)
4. "هر سه وجه مزبور در معناي آيه کريمه صحيح است. " اين وجهي است که از کلام ميبدي استفاده ميشود؛ زيرا پس از ذکر سه وجه ياد شده، گفته است : "والمعني الصحيح في الاية ما ذکرناه من اقاويل السلف" . (6)
5. "از شما بر اين تبليغ مزدي نميخواهم، جز اينکه بعضي از شما بعضي ديگر را دوستبدارد و با خويشاوندانتان صله و ارتباط داشته باشيد. " اين وجه را شيخ طوسي با عنوان "قال بعضهم" ذکر (7) و ابو حيان و آلوسي از عبدالله بن قاسم نقل کردهاند. (8)
6. "از شما مزدي نميخواهم، جز اينکه با عمل صالح و اطاعتها به خدا تقرب بجوييد. " اين معنا گرچه به معناي دوم نزديک است، ولي غير آن است و از اينرو، شيخ طوسي آن را غير از معناي دوم به شمار آورده و از آن با تعبير "قال آخرون" ياد نموده (9) وآلوسيآنرا از عبد بن حميد از حسن نقل کرده است. (10)
معناي صحيح آيه مودت
معناي صحيح آيه کريمه همان وجه اول است؛ زيرا اين معنا، هم با ظاهر مفردات آيه کريمه سازگار است و هم با رواياتي که در بيان معناي "القربي" در کتابهاي شيعه و سني آمده، هماهنگ ميباشد. بر اين مدعا، از دو طريق ميتوان استدلال کرد :
الف. استظهار از آيه کريمه
"المودة" به نظر برخي از لغتدانان، مصدر (11) و به نظر برخي از آنان، اسم مصدر است (12) و به معناي "محبت" (13) و "دوست داشتن" (14) آمده و براي بعضي از همخانوادههاي آن مانند "ودادة" و فعلي که از آن اشتقاق ميشود، معناي تمني و آرزوي چيزي را داشتن نيز ذکر شده است. (15)
به نظر ميرسد به لحاظ آن که در متعلق اين آيه کريمه، "في" وجود دارد، اسم مصدر و به معناي محبت و دوستي است و الف و لام آن نيز الف و لام جنس است؛ زيرا اصل در الف و لام، جنس بودن است، مگر اينکه قرينهاي بر خلاف آن باشد که در اينجا وجود ندارد.
کلمه "في" از حروف جاره است و معاني متعددي همچون ظرفيت، مصاحبت، استعلا، تعليل، معناي باء، معناي "الي" ، معناي "من" ، مقايسه، تعويض و تاکيد براي آن ذکر شده. (16)
البته معناي غالب آن ظرفيت است، ولي ممکن استبه لحاظ مناسبت متعلق و مدخول آن گفته شود : در اينجا، به معناي مصاحبتيا "الي" است، ولي با توجه به آنچه زمخشري در اين مورد اظهار داشته بعيد نيست که در اينجا نيز به همان معناي ظرفيتباشد، وي ميگويد : اگر بگويي چرا گفته نشده است : "الا مودة القربي" يا "الا المودة للقربي" و معناي "الا المودة في القربي" چيست، ميگويم : آنان مکان براي مودت و مقري براي آن قرار داده شدهاند؛ مثل اينکه بگويي : "لي في آل فلان مودة" ؛ براي من در فلان خانواده مودتي است. باز در توضيح گفته است : "في" مانند لام در "المودة للقربي" متعلق به مودت نيست، متعلق به محذوف است و تقدير آن "الا المودة ثاتبة في القربي و متمکنة فيها" است؛ (17) يعنيجزآنکهدرخواستميکنم مودتي را که ثابت در نزديکان من و مکان يافته در آنها باشد.
فيومي در مصباح، "قربي" و "قربة" و "قرابت" و "قرب" را مصدر "قرب" دانسته است و سپس در بيان فرق اين کلمات ميگويد : قرب در مورد مکان گفته ميشود و قربت در مورد منزلت و "قربي" و "قرابت" در مورد رحم و خويشاوند به کار ميرود (18) و در جمهره نيز "قريب شخص" به نزديک وي از لحاظ نسب مادري يا پدري معنا شده است (19) و در منتهي الارب نيز به "نزديک" و "خويش" ترجمه گرديده است. (20)
از آنچه نقل شد، نتيجه گرفته ميشود که "قربي" مصدر است و به معناي نزديکي در نسب و رحم ميباشد. پس در صورتي که به معناي خويشاوند و شخص نزديک در نسب به کار رود، نياز به تقدير دارد و همچنين براي افاده معناي جمع - يعني خويشاوندان و نزديکان - نياز به تقدير پيشوندي مانند "اولو" دارد تا به کمک آن، معناي جمع را افاده نمايد، ولي ابن منظور به نقل از تهذيب در جمع "قريب" ، در مورد زنان، "قرائب" و در مورد مردان، "اقارب" را ذکر ميکند و ميگويد : اگر "قربي" گفته شود نيز جايز است. (21)
از اين گفته، استفاده ميشود که بدون تقدير نيز ممکن استبه معناي نزديکان و خويشاوندان باشد، ولي چون معنايي است غير مشهور، نياز به قرينه دارد.
الف و لام در "القربي" نيز با قطع نظر از روايات، ظهور دارد که الف و لام جنس است، ولي با توجه به رواياتي که "القربي" را به افراد خاصي مخصوص ميکند، ممکن است گفته شود : الف و لام آن عهد است و اشاره دارد به افرادي که بين خداي متعال و نبياکرم صلي الله عليه وآله معهود و شناخته شده بودهاند و ما براي شناختن آن افراد بايد به پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله و يا سخنان آن حضرت مراجعه نماييم. البته اين در صورتي است که روايات بر اختصاص و انحصار "القربي" به افراد خاص دلالت داشته باشد و در غير اين صورت، منافاتي ندارد که الف و لام جنس باشد و آيه مطلق نزديکان حضرت را شامل شود و روايات هم افراد برجستهاي از آنان را يادآور گردد.
در جملهاي که مشتمل بر استثنا باشد، فعل متعلق به آنچه پس از استثنا آمده همان فعلي است که پيش از آن وجود دارد، با اين تفاوت که از نظر نفي و اثبات، عکس يکديگرند. بنابراين، فعل متعلق به "المودة" همان فعل "اسالکم" است که در جمله مستثنا منه به صورت منفي آمده و به قرينه اينکه گوينده اين کلام و درخواست کننده مودت، نبياکرم صلي الله عليه وآله است، به مناسبتحکم و موضوع، استظهار ميشود که مقصود از "القربي" خويشاوندان و نزديکان آن حضرت است؛ زيرا مودت آنان مناسبت دارد که اجر تبليغ آن حضرت قرار گيرد، هرچند استثنا منقطع باشد و اجر، هم اجر مجازي باشد که نفعش به آن حضرت باز نگردد. اما مودت هر کس با خويشاوندان خود - که به اصطلاح، "صله رحم" ناميده ميشود - مناسبتي ندارد که اجر تبليغ آن حضرت قرار گيرد.
با بيان مزبور، آيه کريمه ظهور پيدا ميکند در اينکه مورد درخواست، مودت به نزديکان نسبي پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله باشد، اما اينکه مقصود مطلق نزديکان نسبي آن حضرت استيا افراد خاصي از آنهاست، مطلبي است که پس از مراجعه به روايات، ميتوان درباره آن نظر داد. بلي، با قطعنظر از روايات اطلاق، آيه شريفه شامل همه خويشاوندان نزديک آن حضرت ميشود.
ب. روايات
روايات فراواني از طريق شيعه و سني در معناي اين آيه کريمه و بيان مقصود از "القربي" در بسياري از کتابهاي حديث و تفسير وجود دارد که توجه به آن روايات هرگونه شبهه و ترديدي را نسبتبه مفاد آيه کريمه برطرف ميکند. مرحوم آيةالله سيد شهابالدين مرعشي نجفيرحمه الله در تعليقه بر کتاب احقاق الحق، از 46 نفر از بزرگان اهل سنت که روايات مربوط به اين آيه کريمه را با سندهاي متعدد در کتابهاي خود آوردهاند نام ميبرد. (22)
محدث خبير، سيد هاشم بحرانيرحمه الله، نيز در کتاب غاية المرام، هفده روايت از طريق عامه و 22 روايت از طريق خاصه در اين مورد نقل کرده است. (23)
عالم بزرگ اهل تسنن، ابوالقاسم حاکم حسکاني، در کتاب شواهد التنزيل 22 روايت را در ذيل اين آيه کريمه گردآورده است که 16 حديث آن مناسب با معناي اول است؛ زيرا "القربي" را به خويشاوندان نبياکرم صلي الله عليه وآله معنا و بر آنها تطبيق داده است و در 7 حديثبه نام علي و فاطمه و حسن و حسين عليهما السلام تصريح شده (24) و در پاورقي آن نيز 25 روايت در اين مورد ذکر گرديده است. در تفسير نورالثقلين نيز 22 روايت از کتابهاي خاصه جمعآوري شده است (25) که همه آنها با مضامين گوناگون دلالت ميکند بر اينکه مقصود از "القربي" اقرباي نبياکرم صلي الله عليه وآله است و معناي صحيح در تفسير آيه کريمه، همان معناي اول است. اينک سه نمونه از اين روايات ذکر ميشود :
1. روايت ابن عباس : احمد بن حنبل با سند متصل از ابن عباس چنين روايت ميکند : زماني که "قل لا اسالکم عليه اجرا الا المودة في القربي" نازل شد، گفتند : اي رسول خدا، قرابت "خويشان نزديک" تو، که مودت آنان بر ما واجب شده است، چه کساني هستند؟ فرمود : علي و فاطمه و پسرانشان. (26)
از اين روايتبه خوبي نمايان است که براي مسلمانان آن زمان معلوم بوده مقصود از "القربي" در اين آيه کريمه، قرابت (خويشان نزديک) نبياکرم صلي الله عليه وآله است و سؤال آنان از تعيين افراد آن بوده است و از اينکه حضرت در پاسخ سؤال آنان در مقام بيان افرادي از خويشاوندان خود، که در اين آيه منظورند، فقط همان چهار بزرگوار را نام ميبرد، معلوم ميشود که در اين آيه از خويشاوندان حضرت در آن زمان خصوص آن چهار نفر مراد بودهاند و به اصطلاح، روايت، به اطلاق مقامي دلالت ميکند که جز آن چهار نفر هيچ يک از خويشاوندان حضرت که در آن زمان موجود بودهاند مشمول اين آيه کريمه نبودهاند؛ زيرا اگر غير از آنان شخص ديگري از افراد موجود در آن زمان مراد ميبود، پيامبر صلي الله عليه وآله نام او را نيز ذکر ميفرمود و با توجه به اين بيان دلالت روايتبر صحت معناي اول آشکار ميباشد.
2. روايت اسماعيل بن عبد الخالق : شيخ کلينيرحمه الله با سند صحيح از اسماعيل بن عبدالخالق چنين روايت ميکند : ابوعبدالله (امام جعفر صادق عليه السلام) در حالي که من ميشنيدم، به ابوجعفر احول فرمود : از بصره آمدي؟ گفت : بلي. . . فرمود : اهل بصره درباره آيه "قل لا اسالکم عليه اجرا الا المودة في القربي" چه ميگويند؟ گفتم : فدايتشوم! آنها ميگويند که اين آيه براي اقارب رسول خدا صلي الله عليه وآله است. فرمود : دروغ گفتهاند؛ در خصوص ما اهلبيت (علي و فاطمه و حسن و حسين، اصحاب کساء عليهم السلام) نازل شده است. (27)
اين روايت را حميري در قرب الاسناد نيز بدون لفظ "خاصة" ذکر نموده است (28) و دلالت آن بر حصر از روايت پيشين آشکارتر است؛ زيرا با صراحت، شمول آيه از ساير اقارب نفي شده و تصريح به نام "اصحاب کساء" به دنبال ضمير "نا" و کلمه "اهلبيت" مانع شمول آن دو کلمه نسبتبه ساير امامان عليهم السلام است.
3. روايت عبدالله بن عجلان : محمدبن يعقوب کلينيرحمه الله با سند متصل از عبدالله بن عجلان روايت کرده است : ابوجعفر (امام محمد باقر عليه السلام) در مورد قول خداي تعالي (قل لا اسالکم عليه اجرا الا المودة في القربي) فرمود : ايشان همان امامان هستند. (29)
احمد بن محمد برقيرحمه الله در کتاب محاسن، اين روايت را چنين آورده است : . . . ايشان همان اماماني هستند که صدقه نميخورند و براي آنان حلال نيست. (30)
مقصود از امامان در اين دو حديث، امامان معصوم عليهم السلام هستند و اين دو روايتبا صراحت، تعميم "القربي" به ساير امامان معصوم عليهم السلام را اثبات ميکند. جمع بين اين روايات و رواياتي که بر حصر "قربي" در چهار نفر (علي، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام) دلالت ميکرد، به اين صورت است که در زمان نزول آيه شريفه، خصوص آن چهار بزرگوار مصداق آيه کريمه بودهاند، ولي پس از آن آيه کريمه بر امامان ديگر نيز تطبيق و تاويل شده و - به اصطلاح - تنزيل آيه کريمه خصوص آن چهارنفر و تاويل آن ساير امامان معصوم عليهم السلام است.
به هر حال، از اين روايات و ساير رواياتي که در اين مورد وجود دارد، به خوبي استفاده ميشود که مقصود از "القربي" در اين آيه کريمه، امامان معصوم عليهم السلام است و مودت آنان بر همه مسلمانان واجب ميباشد.
بخاري و مسلم هر دو در صحيح خويش نقل کردهاند که سعيد بن جبير "القربي" را به قرباي آل محمد صلي الله عليه وآله تفسير و تاويل کرده است. (31)
در تفسير ثعلبي و الفصول المهمه مالکي و المناقب ابن مغازلي نقل شده که ابن عباس در ذيل اين آيه کريمه فرموده است : مودت براي آل محمد صلي الله عليه وآله است. (32)
مقصود از کلمه "آل" در کلام اين دو مفسر نيز همان امامان معصوم عليهم السلام است؛ زيرا در غير اين صورت، کلام آنان مخالف با رواياتي است که دلالتبر اختصاص آيه کريمه به آنان دارد.
با توجه به اين روايات، يقين حاصل ميشود که معناي صحيح آيه کريمه همان وجه اول است که مفسران شيعه اختيار کردهاند و ساير وجوهي که در کتابهاي تفسير در معناي آيه کريمه ذکر شده همه ناصحيح است. براي تکميل بحث، وجوه ديگر بررسي و نادرستي آنها بيان ميگردد :
نادرستي وجه دوم
معنايي که در وجه دوم از حسن بصري نقل کردهاند، با توجه به موارد ذيل بطلانش آشکار است و نميتوان آيه کريمه را بر آن حمل نمود :
1. "قربي" در لغت، به معناي نزديکي در نسب است و استعمال آن به معناي "قريب به خدا" مخالف معناي لغوي آن است. فيومي در مصباح گفته است : "قرب" در مورد مکان گفته ميشود و "قربت" در مورد منزلت و "قربي" و "قرابت" در مورد رحم به کار ميرود. (33)
در قرآن کريم نيز سيزده مورد کلمه "قربي" همراه با پيشوندهايي از قبيل "ذي" ، "ذوي" ، "اولوا" در مورد خويشاوندان و نزديکان نسبي به کار رفته (34) و در مورد نزديکي و تقرب به خدا هيچ استعمال نشده است. در مورد تقرب و نزديکي به خدا، کلمه "قربة" و "قربات" ، که جمع آن است، به کار رفته (35) و اگر در اين آيه نيز مقصود، تقرب و نزديکي به خدا ميبود، کلمه "قربة" با "قربات" به کار ميرفت.
2. در صورتي که "قربي" به معناي تقرب باشد، "مودت" نيز بايد به معناي مصدري باشد تا به دوست داشتن تقرب به خدا معنا شود و در اين صورت، وجه مناسبي براي کلمه "في" وجود ندارد؛ زيرا براي بيان دوست داشتن تقرب در زبان عربي به حرف ربط "في" نيازي نيست و دوست داشتن در تقرب به خدا نيز معناي مناسبي نخواهد بود، مگر اينکه گفته شود : منظور دوست داشتن يکديگر است در تقرب به خدا و انجام اعمالي که موجب قرب به خداست. اين معنا را هرچند بعضي گفتهاند، ولي مناسب با کلمه مودت نيست و در اين صورت، ميبايست کلمه "التواد" به کار ميرفت.
3. دليل ديگر بر نادرستي اين تفسير وجود روايات فراواني است که در معناي "قربي" و تفسير آن به "آل محمد" و به خصوص حضرت علي و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين عليهم السلام از طريق عامه و خاصه نقل شده است.
نادرستي وجه سوم
معنايي که در وجه سوم براي آيه کريمه بيان گرديده است و به ضحاک و مجاهد و سدي و برخي ديگر نسبت داده شده عبارت است از اينکه پيامبر صلي الله عليه وآله به مشرکان بفرمايد : من بر تبليغ خود مزدي از شما درخواست نميکنم، جز اينکه مرا به سبب قرابتي که بين من و شما هست، دوستبداريد و اين معنا از جهاتي مرجوح، بلکه غيرقابل قبول است :
1. طبق اين معنا مخاطب در آيه کريمه، خصوص مشرکان قريش و کساني هستند که يک نحوه قرابت نسبي با نبي اکرم صلي الله عليه وآله دارند، در صورتي که اين مطلب خلاف ظاهر خطاب عام آيه کريمه و تخصيص بلامخصص است؛ زيرا شان نزول و روايتي که در تاييد اين معنا ذکر شده مستند معتبري ندارد.
2. بنابراين معنا، کلمه "في" بايد به معناي سببيت و تعليل باشد و اين نيز مجاز و خلاف ظاهر است و نياز به دليل و قرينه دارد و قرينه و دليل معتبري بر آن وجود ندارد.
3. در فرضي که مشرکان ايمان نياوردهاند و دعوت و تبليغ پيامبر صلي الله عليه وآله را نه تنها خيري براي خود به شمار نميآورند، بلکه آن را شر ميپندارند و وجود مبارک آن حضرت را مزاحم خود تلقي ميکنند، مناسبتي ندارد که حضرت بفرمايد : "لا اسالکم عليه اجرا" ؛ از شما پاداش نميخواهم، طرح اين مطلب در جايي مناسبت دارد که عملي از سوي درخواست کننده به نفع مخاطبان انجام گرفته باشد، مخاطبان هم آن را قبول داشته باشند. در غير اينصورت، طرح اين کلام با تمسخر و استهزاي مخاطبان مواجه ميشود و با لحني خندهآميز خواهند گفت : مگر بنا بوده ما اجر و مزدي به تو بدهيم! تو چه کردهاي که استحقاق مزد داشته باشي؟ !
4. درخواست مودت از مشرکاني که به حضرت کافرند، هرچند به لحاظ قرابتباشد، امري است غيرمعقول و حاکي از ضعف و ذلتي براي درخواست کننده که ساحت مقدس نبياکرم صلي الله عليه وآله اجل و اشرف از آن است.
5. اين معنا با روايات فراواني که در معناي "قربي" و در شان نزول آيه کريمه در کتب عامه و خاصه وجود دارد، ناسازگار است.
نادرستي وجه چهارم
همانگونه که بيان شد. ظاهر عبارت ميبدي آن است که وي هر سه معنا را براي آيه کريمه صحيح ميداند و اين نظر علاوه بر اشکالاتي که در ابطال معناي دوم و سوم بيان شد، اشکال ديگري را به خود متوجه ميسازد و آن اينکه چگونه ممکن است هر سه معنا از آيه کريمه اراده شود و حال آنکه بين آنها مباينت کامل وجود دارد؟ بلي، اگر هر سه از مصاديق يک معناي عام و جزئيات يک معناي کلي بودند، دلالت آيه بر هر سه معنا ممکن بود، ولي چنين نيست؛ بنابر معناي اول، مراد از "قربي" اقربا و نزديکان خاص نبياکرم صلي الله عليه وآله است و کلمه "قربي" يا با تقدير پيشوند "اولوا" و "ذوي" و يا به لحاظ اينکه جمع قريب استبه معناي وصفي استعمال شده و بنابر معناي دوم "قربي" به معناي تقرب و نزديک شدن به خداست و به معناي مصدري ميباشد و بنابر معناي سوم، به معناي قرابت و خويشاوندي مشرکان با نبي اکرم و به معناي مصدري يا اسم مصدري است و اين سه معنا کاملا باهم مباينت دارند و اراده هر سه معنا از کلمه "قربي" مستلزم استعمال لفظ در بيش از يک معنا ميباشد که بنابر بعضي از مباني، غيرممکن و بنابر بعضي از مباني، غير متعارف است. همچنين مراد از "مودت" در معناي اول، دوستي مسلمانان با اقرباي ويژه نبي اکرم صلي الله عليه وآله و در معناي دوم، دوست داشتن قرب به خدا يا اعمال موجب قرب به خدا و در معناي سوم، دوستي مشرکان با نبياکرم صلي الله عليه وآله است و از اين نظر نيز جمع بين اين سه معنا ممکن نيست.
نادرستي وجه پنجم
در اين وجه، "المودة في القربي" به دوستي مؤمنان با يکديگر و ارتباط نيکو داشتن با خويشاوندانشان معنا ميشود. اين معنا اولا، با ظاهر آيه کريمه، که درخواست کننده، رسول خدا صلي الله عليه وآله و سخن از اجر تبليغ اوستسازگاري ندارد. مناسبتحکم و موضوع اقتضا ميکند که منظور از "قربي" خويشاوندان و نزديکان پيامبر صلي الله عليه وآله باشد؛ زيرا مودت آنان است که مناسبت دارد اجر تبليغ آن حضرت قرار گيرد، نه مودت هر کسي با خويشاوندان خود که "صله رحم" ناميده ميشود.
ثانيا با رواياتي که "قربي" را به خويشان نزديک پيامبر صلي الله عليه وآله (علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام) تفسير کرده ناسازگار است.
نادرستي وجه ششم
وجه ششم (جز اينکه با عمل صالح و اطاعتها به خدا تقرب بجوييد) نيز معنايي کاملا بيگانه از لفظ آيه کريمه (الا المودة في القربي) است؛ کلمه "المودة" ، که در لفظ آيه ذکر شده، در اين معنا، ناديده گرفته شده "قربي" در اين وجه، به "تقرب" معنا شده و حال آنکه نه در لغت چنين معنايي براي آن بيان شده و نه در قرآن کريم در چنين معنايي به کار رفته است. در اين معنا، کلمات عمل صالح، اطاعتها، به خدا وجود دارد و حال آنکه هيچ کدام در لفظ آيه نيست. آنچه در اين وجه ذکر شده، معناي "الا ان تتقربوا الي الله بالطاعات و العمل الصالح" است، نه معناي "الا المودة في القربي" . افزون بر بيگانه بودن از لفظ آيه، اين وجه با روايات تفسير کننده "قربي" نيز مخالفت دارد.
بنابراين، حق همان معنايي است که در وجه اول بيان شد؛ زيرا تنها اين معناست که با ظاهر آيه کريمه و روايات مفسر آن موافق است و اين، معنايي است که تمام مفسران شيعه و جماعتي از مفسران اهل تسنن نيز آن را صحيح دانستهاند.
طبق اين معنا، مودت علي، فاطمه و حسن و حسين و ساير امامان معصوم عليهم السلام بر همه مؤمنان واجب است؛ زيرا پيامبر صلي الله عليه وآله به فرمان خداي متعال، آن را به عنوان اجر تبليغ و رسالتخويش مطالبه نموده. البته با توجه به آيه "قل ما سالتکم من اجر فهو لکم" (سباء : 47) (بگو آن مزدي را که از شما خواستهام به نفع خود شماست) و آيه "قل ما اسالکم عليه من اجرا الا من شاء ان يتخذ الي ربه سبيلا" (فرقان : 57) (بگو بر اين [تبليغ] مزدي نميخواهم، مگر از کسي که بخواهد راهي به سوي پروردگارش در پيش گيرد)، معلوم ميشود که اولا، در اين درخواست اجر، نفع پيامبر صلي الله عليه وآله و خويشاوندان آن حضرت موردنظر نبوده نفع خود مؤمنان در آن بوده است. ثانيا، اين درخواستبراي اين بوده است که مؤمنان از راه خدا منحرف نشوند و مودت با خويشان ويژه پيامبر صلي الله عليه وآله آنان را از گمراهي بيمه کند؛ زيرا مودت با آنان موجب ميشود که از راه آنان - که همان راه مستقيم است - جدا نشوند به عقايد آنان معتقد شوند و از اخلاق ورفتار آنان پيروي نمايند.
اين بيان نيز دليل ديگري استبر اينکه در اين آيه، مطلق خويشاوندان پيامبر صلي الله عليه وآله مراد نيست، خويشاوندان معصوم آن حضرت مراد است؛ زيرا مودت با خويشاوندان معصوم آن حضرت است که افراد را از گمراهي بيمه ميکند و از انحراف مصون ميدارد و بر اين اساس، عصمت افرادي که در روايات از مصاديق اين آيه به شمار آمدهاند نيز ثابت ميشود.
--------------------------------------------
پي نوشت ها :
1- حسن بن يوسف بن علي بن مطهر حليرحمه الله، متوفاي 726
2- حسن بن يوسف حلي، نهج الحق و کشف الصدق، مؤسسة دارالهجرة، 1407 ق، ص 175
3- شيخ طوسي فرموده است : "فقال علي بن الحسين عليه السلام و سعيد بن جبير و عمرو بن شعيب معناه "ان تودوا قرابتي" و هوالمروي عن ابي جعفر و ابيعبدالله عليهما السلام" و پس از ذکر دو وجه ديگر در معناي آن فرموده است : "والاول هوالاختيار عندنا و عليه اصحابنا. " (التبيان في تفسير القرآن، ج 9، ص 158 و 159) آلوسي، يکي از مفسران معروف اهل تسنن، گفته است : "و ذهب جماعة الي ان المعني لا اطلب منکم اجرا لا محبتکم اهلبيتي و قرابتي و في البحر (البحرالمحيط في التفسير) انه قول ابن جبير و السدي و عمرو بن شعيب" (روحالمعاني، ج 25، ص 31) ابوحيان اندلسي پس از ذکر اين معنا، گفته است : علي بن حسين بن علي بن ابي طالب اين معنا را فرموده و در هنگام اسيري به شام به اين آيه استشهاد کرده است و اين، سخن ابن جبير، سدي و عمرو بن شعيب است. (البحرالمحيط في التفسير، ج 9، ص 334 و 335) ابوالفتوح رازي گفته است : عبدالله بن عباس و سعيد بن جبير و عمروبن شعيب وابوجعفر وابوعبدالله عليهما السلام گفتند : معناآناست که من از شما هيچ مزد طمع ندارم، الا آنکه اهلالبيت و خويشان مرا دوست داريد. (روح الجنان و روح الجنان ج 10 ص 48) ؛
4- 5- ر. ک. به : البحرالمحيط في التفسير/روح المعاني/روح الجنان و روح الجنان/التبيان في تفسير القرآن.
6- ر. ک. به : ابوالفضل رشيدالدين ميبدي، کشفالاسرار، ج 9، ص 23 و 24
7- ر. ک. به : التبيان في تفسير القرآن
8- ر. ک. به : البحرالمحيط في التفسير/روحالمعاني
9- ر. ک. به : التبيان في تفسير القرآن
10- روح المعاني
11- خليل بن احمد فراهيدي، العين، ج 8، ص 99/عبدالرحيم صفيپور، منتهيالارب، ج 4، ص 1305
12- احمدبن محمد فيومي، المصباح المنير، ص 653/محمد ابن منظور، لسان العرب، ج 3، ص 453
13- احمد ابن فارس، مقاييس اللغة، ج 6، ص 75، العين/المصباح المنير
14- منتهيالارب
15- مقاييس اللغه، ج 6، ص 75/مفردات راغب، ص 516
16- ر. ک. به : احمد معصومي، مهذب مغني اللبيب، ص 99
17- محمودزمخشري، الکشاف، ج 4، ص 219
18- فيومي، پيشين، ص 49
19- محمد بن دريد، جمهرة اللغة، ج 1، ص 324
20- صفيپور، پيشين
21- ابن منظور، پيشين، ج 11، ص 84
22- آن افراد نامبردگان ذيل ميباشند :
1. احمد بن حنبل (متوفاي 241) در فضائل الصحابه؛ 2. بخاري (متوفاي 253 يا 256) در صحيح؛ 3. محمدبن جرير طبري (متوفاي 310) در تفسير ش، ج؛ 4. حاکم نيشابوري (متوفاي 405) در مستدرک؛ 5. زمخشري (متوفاي 528) در کشاف؛ 6. خوارزمي (متوفاي 568) در مقتل الحسين عليه السلام؛ 7. ابن اثير (متوفاي 606) در جامعالاصول؛ 8. فخر رازي (متوفاي 606) در تفسير ش؛ 9. ابن بطريق (متوفاي قرن ششم) در العمدة؛ 10. محمدبن طلحه شافعي (متوفاي 654) در کتاب مطالب السؤول؛ 11. محمدبن يوسف گنجي در کفاية الطالب؛ 12. بيضاوي (متوفاي 683) در تفسير ش؛ 13. محب الدين طبري (م 694) در ذخائرالعقبي؛ 14. علامه نسفي (م 701) در تفسير ش؛ 15. حمويني (م 722) بنابر نقل کفاية الخصام؛ 16. صاحب مناقب فاخره؛ 17. نظامالدين قمي نيشابوري (م 728) در تفسير ش؛ 18. ابوحيان (م 724) در بحرالمحيط؛ 19. ابن کثير (م 774) دمشقي در تفسير ش؛ 20. هيثمي (متوفاي 807) در مجمع الزوائد؛ 21. علاءالدين کوکني (متوفاي 835) در تفسير ش و تبصيرالرحمن؛ 22. ابن حجر عسقلاني (متوفاي 835) در الکاف الشاف؛ 23. ابن صباغ مالکي در فصول المهمه؛ 24. سيوطي (متوفاي 911) در الدرالمنثور؛ و الاکليل، و احياء الميت؛ 25. غياثالدين خواندمير (متوفاي 942) در حبيب السير؛ 26. ابن حجر هيثمي (متوفاي 974) در الصواعق المحرقه؛ 27. خطيب شرييني (متوفاي 977) در تفسير سراج المنير؛ 28. العلامة البرکوي (متوفاي 981) در شرح اربعين حديث؛ 29. مير محمد صالح کشفي در مناقب مرتضوي؛ 30. حميدبن احمد محلي در حدائق الورديه؛ 31. مولي حسين کاشفي در روضة الشهداء و در مواهب؛ 32. محمدبن عامر شبراوي (متوفاي 1172) در الاتحاف؛ 33. شيخ محمدصبان (متوفاي 1206) در اسعاف الراغبين؛ 34. شوکاني (متوفاي 1250) در فتحالقدير؛ 35. سيد محمود آلوسي (متوفاي 1270) در روحالمعاني؛ 36. صاحب کتاب ارجح المطالب، ص 62؛ 37. شيخ سليمان قندوزي در ينابيع المودة؛ 38. جمالالدين برزندي بنابر آنچه که در فلک النجاة است؛ 39. طبراني؛ 40. ابن ابي حاتم در تفسيرش؛ 41. حاکم در مناقب؛ 42. واحدي نيشابوري در الوسيط؛ 43. الحقاني 44. شبلنجي در نورالابصار؛ 45. علامه سيد صديق حسن خان در هداية السائل في ادلة المسائل؛ 46. شهابالدين حسيني الشافعي حضرمي در رشفة الصادي؛ 47. محمد محمود حجازي در تفسير الواضح؛ 48. عبدالکافي حسني تونسي در سيف المسلول؛ 49. علامه علوي در کتاب قول المفصل؛ (ر. ک. به : نورالله شوشتري، احقاق الحق، ج 3، ص 2- 18)
23. سيدهاشم بحراني، غاية المرام، ط قديم، ص 306- 310
24- عبيدالله بن عبدالله حاکم حسکاني، شواهد التنزيل، ج 2، ص 189- 196، حديث 822 تا 828 و احاديث 835 و 836 و 837 و 838 و 840 و 841 و 842 و 843 و 844 نيز مناسب با معناي اول است.
25- عبدعلي بن جمعه حويزي، نورالثقلين، ج 4، ص 570 تا 578، احاديث 59، 61، 62، 63، 64، 65، 66، 67، 68، 69، 70، 71، 72، 73، 74، 75، 76، 77، 78، 79، 80، 81، 82، 83، 84، 85
26- غاية المرام، ط قديم، ص 306 حديث اول به نقل از : مسند احمد بن حنبل؛ اين روايت در تفسير ثعلبي، فرائد السمطين حمويني، حلية الابرار ابونعيم، الفصول المهمة مالکي، والمناقب المفاخرة في العترة الطاهرة از کتابهاي اهل تسنن و مجمع البيان طبرسيرحمه الله نيز با اندک تفاوت لفظي نقل شده است. ر. ک. به : غاية المرام، ص 306 حديث چهارم و ص 307 حديث دهم و سيزدهم و چهاردهم و هفدهم و ص 310 حديث نوزدهم.
27- محمدبن يعقوب کليني، روضه کافي، ترجمه رسولي محلاتي، ص 134، حديث 66
28- غاية المرام، ص 307، حديث 3 به نقل از قربالاسناد
29- غاية المرام، ص 307، حديث اول
30- غاية المرام، ص 309، حديث 13 به نقل از المحاسن برقي
31- محمدبن اسماعيل بخاري، صحيح بخاري، ج 6، ص 37/غايةالمرام، ص 306، حديث 2 به نقل از صحيح بخاري و صحيح مسلم/تفسير طبري، ج 25، ص 16/الدرالمنثور، ج 6، ص 5
32- غاية المرام، ص 306، حديث 6، ص 307، حديث 15 و 16 به نقل از تفسير ثعلبي، فصول المهمه مالکي، المناقب ابن مغازلي
33- المصباح المنير، ص 653
34- سورههاي بقره : 83 و 177؛ نساء : 8 و 36؛ مائده : 106؛ انعام : 152؛ توبه : 113؛ نحل : 90؛ اسراء : 26؛ نور : 22؛ روم : 38؛ فاطر : 18؛ حشر : 7
35- توبه : 99
***** برگرفته از فصلنامه معرفت، شماره 48