امام عسکرى (ع) و تصوّف
  • عنوان مقاله: امام عسکرى (ع) و تصوّف
  • نویسنده: سيد جعفر ربّانى
  • منبع:
  • تاریخ انتشار: 19:12:51 1-10-1403



از جمله جريان هاى فاسدى که امام عسکرى عليه السلام به شدّت از آن بيزارى جسته و مردم را از گرويدن به آن بر حذر مى داشت، گروه «صوفيه» است. اين فرقه از آغاز پيدايش توسّط «ابوالقاسم کوفى بهشميّه» توانست تحت پوشش اسلام، عدّه اى از مسلمانانِ ساده لوح را بفريبد.
محمّد بن عبدالجبّار از امام عسکرى عليه السلام نقل کرده که حضرتش فرمود:
از امام صادق عليه السلام در مورد «ابوهاشم کوفي» سؤال شد، امام صادق عليه السلام فرمود:
«او فردى بسيار فاسد العقيده بود و مسلکى به نام تصوّف اختراع کرد و آن را مرکزى براى اعتقادات پليد خود قرار داد.» 1
آرى، بدعت، خودنمايى، چلّه نشينى، تعطيل کردن احکام دين، انزوا و... از مظاهر تصوّف است و ائمه عليهم السلام با آن مقابله نموده اند. و موجب تأسّف آنکه اين روش هاى غلط گاهى تحت عناوينى همچون: تشيّع، ابراز علاقه به اهل بيت عليهم السلام و يا تهذيب نفس انجام مى گيرد!
امام حسن عسکرى عليه السلام خطاب به صحابى گرانقدرش، ابوهاشم داود بن قاسم جعفرى فرمود:
«زمانى بر مردم فرا مى رسد که چهره هايشان خندان، ولى دلهايى تاريک دارند. از ديدگاه آنان، سنّت يعنى بدعت و بدعت يعنى سُنّت. مؤمن را به ديده حقارت مى نگرند و فاسق را ارج مى نهند. فرمانروايان آنان افرادى نادان و ستم پيشه اند و دانشمندان ايشان دريوزه دربار ستمگرانند. ثروتمندان آنها حقّ تهيدستان را به يغما مى برند و کوچک ترها بر بزرگان خود پيشى مى گيرند. انسان هاى نادان از ديدگاه ايشان فردى آگاه و اشخاص حيله گر را مهذّب مى دانند. ميان فرد با اخلاص و انسان مُردّد تمييز نمى دهند. آنان گوسفندان را از گرگ ها باز نمى شناسند. عالمان و انديشمندان آنها بدترين آفريده هاى الهى در روى زمين اند؛ چرا که به فلسفه و تصوّف تمايل نشان مى دهند. به خدا سوگند! آنها از عقيده [و فطرت] خود برگشته و از راه حق منحرف شده اند. در علاقه و محبّت به مخالفان ما زياده روى مى کنند و شيعيان و دوستداران ما را به گمراهى مى کشانند. اگر به جاه و مقامى دست يابند، از گرفتن رشوه سير نمى شوند و اگر به ذلّت گرفتار گردند، رياکارانه خدا را پرستش مى کنند. آگاه باشيد که آنان راه (سعادت و حقيقت) را بر مؤمنان مى بندند و مُبلّغان آئين کافرانند. کسانى که با آنها زندگى مى کنند، بايد از آنان بر حذر بوده و دين و ايمان خويش را حفظ کنند.»
سپس امام عسکرى عليه السلام فرمود:
«اى ابوهاشم! اين مطالب را پدرم از پدران بزرگوارش، از جعفر بن محمّد عليهم السلام برايم نقل نمود. اين سخنان از اسرار ما است، آنها را جز براى اهلش بازگو مکن.» 2
نفوذ افکار انحرافى و از جمله تصوّف در ميان شيعيان، خطرى بوده است که بزرگان از ياران ائمه عليهم السلام بدان اهتمام مى ورزيده و گزارش آن را به امامان معصوم عليهم السلام منتقل مى نموده اند.
احمد بن محمد بن عيسى ـ از اصحاب امام حسن عسکرى عليه السلام ـ در نامه اى به حضرت چنين گزارش مى دهد:
«گروهى يافت شده اند که براى مردم سخنرانى مى کنند و احاديثى مى خوانند و آنها را به شما و پدران شما نسبت مى دهند. در ميان آنهاست احاديثى که قلوب ما آنها را نمى پذيرد ولى امکان ردّ اين روايات وجود ندارد، چرا که آنها را از پدران شما نقل مى نمايند. ايشان دو نفرند؛ يکى، على بن حَسکة و ديگرى، قاسم يقطيني.»
وى در ادامه مى نويسد:
«از عقايد ايشان است که مى گويند: مراد از سخن خدا که مى فرمايد:
«انّ الصّلوة تنهى عن الفحشاء و المنکر» 3
مردى است که مردم را از فحشاء بازمى دارد نه آنکه مقصود، رکوع و سجود باشد. و مقصود از زکات نيز همان مرد است نه دراهم و اخراج مال.
و بر همين منوال، اوامر و نواهى خداوند را تأويل مى کنند. بر ما منّت بگذاريد و راه حق و سلامت از انحرافات را بيان نماييد.»
امام عسکرى عليه السلام در پاسخ نوشت:
«ابن حَسکه دروغ مى گويد و براى شما همين کافى است که ما او را در زمره دوستان خود نمى شناسيم. خدا، او را لعنت کند. به خدا قسم! که پروردگار، محمّد صلى الله عليه و آله وسلم و پيامبران قبل از او را نفرستاد مگر براى دين خالص و نماز و زکات و روزه و حج و ولايت. و پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله وسلم مردم را دعوت نکرد مگر به سوى خداى وحده لاشريک له و ما اوصيا از فرزندان پيامبر نيز بنده خدا هستيم و به او شرک نمى ورزيم. اگر اطاعتش کنيم، بر ما رحم خواهد کرد و اگر نافرمانى اش کنيم، ما را عذاب خواهد نمود. ما بر خدا حجّت نداريم بلکه حجّت از اوست بر ما و بر همه خلقش. من اين سخنان را نفى نموده، از اين اشخاص بيزارى مى جويم؛ شما نيز آنها را رها کنيد. خداوند، لعنتشان کند. و آنان را در تنگنا قرار دهيد و چنانچه آنها را در مکان خلوت يافتيد، سرشان بر سنگ بکوبيد.» 4

--------------------------------------------
پى نوشت ها :
1. سفينة البحار، شيخ عباس قمى، ص 145، بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس.
2. همان.
3. عنکبوت / 45.
4. رجال الکشّى، ج 2، ص 802 و 803، مؤسّسه آل