حضرت عسکری طلايه دار عبادت و عرفان - قسمت اول
  • عنوان مقاله: حضرت عسکری طلايه دار عبادت و عرفان - قسمت اول
  • نویسنده: عبدالکريم پاک نيا
  • منبع:
  • تاریخ انتشار: 21:27:25 1-10-1403


سخن آغازين

از منظر فرهنگ وحياني قرآن، کمال غايي انسان تنها به وسيله عبادت آگاهانه به دست مي آيد و هدف نهايي آفرينش جن و انس نيز ريشه در همين حقيقت دارد (1) .
عبادت بارزترين جلوه ارتباط انسان با خداست، خداوندي که در بينش حق باوران به همه آفريده هاي خود احاطه کامل دارد . او همه جا حاضر و ناظر است و از همه چيز به انسان نزديکتر و از هر چيزي بالاتر مي باشد . پروردگاري که از اسرار دل انسانها آگاه و از نجواهاي مخفيانه و تصميمهاي افراد باخبر است . مولاي عارفان علي عليه السلام فرمود: «قد علم السرائر وخبر الضمائر، له الاحاطة بکل شي ء، والغلبة لکل شي ء والقوة علي کل شي ء; (2)
خدا به تمام اسرار نهان آگاه و از باطن همه چيز با خبر است، به همه چيز احاطه دارد و بر همه چيز غالب و پيروز و بر هر شيئي تواناست .»
همچنين از منظر قرآن ارتباط انسان با چنين خداي قادر و قاهر و عالمي، ارتباطي آسان و سهل الوصول است . همه کس در همه جا و در همه حال مي توانند با آفريدگار خود نجوا کرده و راز دل خود را در ميان بگذارند و درهاي بيکران رحمت الهي را با مناجات و دعا و نماز به روي خود بگشايند .
«واذا سالک عبادي عني فاني قريب اجيب دعوة الداع اذا دعان» ; (3)
«هرگاه بندگانم از تو درباره من بپرسند، [بگو:] من نزديکم و دعاي دعا کننده را - هنگامي که مرا مي خواند - اجابت مي کنم .»
بر اين اساس عبادت، ارتباط آسان انسان ناتوان با آفريدگار جهان است که هر لحظه اراده کند و خود را نيازمند پناهگاهي مطمئن و زوال ناپذير ببيند، مي تواند به اين وسيله به قدرت لايزال آفريدگار هستي تکيه کرده و آرامش از دست رفته خود را باز يابد . او با روي آوردن به عبادت آگاهانه، ارتباطي صميمانه با سرچشمه و پديد آورنده نيکيها و زيبائيها برقرار نموده و کارسازترين سلوک را در زندگي انتخاب مي کند .

سحر با باد مي گفتم حديث آرزومندي
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندي
دعاي صبح و آه شب کليد گنج مقصود است
بدين راه و روش مي رو که با دلدار پيوندي
عبادت و سلوک معنوي دستآوردهاي ارزشمندي به بشر هديه مي کند . کسب بينشهاي متعالي، رسيدن به عظمت روحي و رواني، به دست آوردن ملکه تقوي (بالاترين معيار ارزش انسان)، صفاي باطن و آزادگي روح، دوري از زشتيها و گرايش به خوبيها، آثار جسماني، بهداشتي، فردي و اجتماعي، نمونه اي از ره آورد رفتار عبادي افراد است . افزون بر اين، مقامات معنوي همچون: اخلاص، توکل، اطاعت از خداوند، حضور قلب و مواردي از اين قبيل نيز از ثمرات پربار عبادت و ارتباط با پروردگار متعال مي باشد . در يک کلام بالاترين ارمغان عبادت و عرفان حقيقي، آزادي بي قيد و شرط انسان از تمام تعلقات غير الهي و پناه گرفتن در سايه لطف حضرت حق مي باشد که وجود او را از تمام موجودات حتي فرشتگان، ارزشمندتر و شايسته تر مي نمايد و قلب و جان او را در عشق ورزيدن به مبدا کائنات تسخير مي کند و در نتيجه شمع وجودش در آسمان و زمين مي درخشد .

گرنور عشق حق به دل و جانت اوفتد
بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوي
از پاي تا سرت همه نور خدا شود
در راه ذوالجلال چو بي پا و سر شوي
از آنجا که طي چنين مسير حساسي در وادي عبادت و عرفان نيازمند الگو و راهنما مي باشد و بدون راهبر راستين و آگاه، انسان نه تنها سرگشته و حيران مي ماند بلکه ممکن است افرادي سودجو و گروههايي فرصت طلب او را از صراط مستقيم هدايت، گمراه کرده و الي الابد دچار هلاکت نمايند، پس براي سلوک عبادي و عرفاني شايسته است راهنمايي در خور انتخاب کرده و پيروي نمود .
چه شايسته است که براي وصول به سعادت حقيقي در اين مسير از سيره و سخن رهبران الهي و پيشوايان معصوم عليهم السلام که مطمئن ترين و کاملترين الگوي بشريت هستند مدد بگيريم .
با توجه به نکات ياد شده و اهميت عبادت در زندگي انسان، کوشيده ايم در اين فرصت ، گذري بر حيات عبادي و عرفاني حضرت امام حسن عسکري عليه السلام داشته باشيم، به اين اميد که گفتار و رفتار عرفاني آن مظهر اسماء حسناي الهي، همچون نوري درخشان در پيمودن راه حساس و پر خطر زندگي ما را رهنمون شود .

عبادت به چه معناست؟

عبادت و ستايش پروردگار يک مفهوم وسيع و فراگير دارد که هر کار نيک و مفيدي را که با انگيزه خدايي انجام پذيرد شامل مي شود . يعني عبادت از دو رکن اساسي تشکيل مي شود که يکي نيت و دومي انجام عمل پسنديده است .
اساسا عبادت از ديدگاه اسلام از هنگام بلوغ بشر شروع شده و تا لحظه مرگ ادامه مي يابد .
«واعبد ربک حتي ياتيک اليقين» ; (4) «پروردگارت را عبادت کن تا لحظه يقين [مرگ] فرا رسد .»
با توجه به اين نکته، يک انسان مسلمان مي تواند تمام گامهاي خويش را که در راه زيستن بهتر و انجام اعمال پسنديده بر مي دارد، همه را براي خدا و با انگيزه الهي همراه کند و به اين ترتيب در تمام لحظات عمر خود در حال عبادت باشد . او با بهره گيري از سفره گسترده رحمت الهي، خود را در فضاي ملکوتي و نوراني عبادت داخل کرده و با انجام هر عمل خيري به نيت تقرب الي الله گامي ديگر به سوي تکامل برمي دارد و به اين ترتيب محبوب خدا شده و تمام وجودش خدائي مي شود . خداوند متعال مي فرمايد: «ما يزال عبدي يتقرب الي بالنوافل حتي احبه فاذا احببته کنت سمعه الذي يسمع به و بصره الذي يبصر به ويده الذي يبطش بها ورجله التي يمشي بها; (5) ان دعاني اجبته وان سالني اعطيته; (6)
پيوسته بنده من به وسيله نافله ها و عبادتهاي مستحبي به من نزديک مي شود تا اينکه محبوب من مي شود، وقتي که محبوبم شد من گوش او مي شوم که با آن مي شنود و چشم او مي شوم که با آن مي بيند و دست او مي شوم که با آن عمل مي کند و پاي او مي شوم که با آن راه مي رود، اگر مرا بخواند او را اجابت مي کنم و اگر چيزي از من بخواهد به او عطا مي کنم .»
اما با اين حال برخي اعمال عبادي جلوه بيشتري دارند و سفر به مقصد حقيقي انسان را سريعتر مي نمايند . حضرت عسکري عليه السلام مي فرمايد: «الوصول الي الله سفر لا يدرک الا بامتطاء الليل; رسيدن به لقاء الله سفري است که در آن نمي توان به مقصد رسيد مگر به وسيله شب زنده داري .»
يکي از عرفاي بزرگ در مورد اين حديث نکاتي فرموده است که خالي از فايده نيست . آن بزرگوار مي فرمايد: از اين حديث استفاده مي شود که:
1 - وصول به لقاي حق ممکن است و ممتنع نيست .
2 - رسيدن به حضور حق با حرکت و سلوک امکان دارد نه با سکون و تحجر .
3 - راه وصول سخت و طولاني است و وسيله اي کارساز و مرکبي راهوار همانند سحرخيزي مي طلبد .
4 - عبادتهاي شبانه نيرومندتر و سريعتر از عبادتهاي روزانه انسان را به مقصد مي رساند (7) .
به همين جهت حضرت عسکري عليه السلام در پيامي که به علي بن بابويه قمي (پدر شيخ صدوق) فرستاده است، بر اين نکته تاکيد ورزيده و مي فرمايد: «وعليک بصلاة الليل، فان النبي صلي الله عليه وآله اوصي علياعليه السلام فقال: ياعلي عليک بصلاة الليل، ومن استخف بصلاة الليل فليس منا، فاعمل بوصيتي وآمر جميع شيعتي حتي يعملوا عليه; (8)
بر تو باد که نماز شب بخواني، همانا پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله به علي عليه السلام وصيت نموده و فرمود: اي علي! بر خودت نماز شب را لازم بدان! و کسي که خواندن نماز شب را سبک بشمارد از ما نيست [. اي علي بن بابويه!] به وصيت من عمل کن و به جميع شيعيان من نيز فرمان بده که چنين کنند .»

دستآوردهاي شب زنده داري

در طول تاريخ بزرگان زيادي از عالمان وارسته و مؤمنين به حق پيوسته به اين توصيه حضرت عسکري عليه السلام عمل نموده و از شب زنده داري و سحرخيزي نتايج سودمند و توفيقات چشمگيري را نصيب خود کرده اند . در اينجا با چند تن از اين پاسداران حريم دل، ديداري تازه کرده و تجديد خاطره مي کنيم:
1 - عالم بزرگوار مرحوم محمد تقي مجلسي، پدر بزرگوار علامه محمد باقر مجلسي در خاطرات خود مي گويد: در يکي از شبها پس از اينکه از نماز شب و تهجد سحري فارغ شدم، حال خوشي برايم ايجاد شد و از آن حالت فهميدم که در اين هنگام هر حاجت و درخواستي از خداوند نمايم، اجابت خواهد شد، فکر کردم چه درخواستي از امور دنيا و آخرت از درگاه خداوند متعال نمايم که ناگاه صداي گريه فرزندم محمد باقر در گهواره اش بلند شد و من بي درنگ به خداوند متعال عرضه داشتم: پروردگارا! به حق محمد و آل محمد، اين کودک را مروج دينت و ناشر احکام پيامبر بزرگت قرار ده و او را به توفيقاتي بي پايان موفق گردان . (9)

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
چه مبارک سحري بود و چه فرخنده شبي
آن شب قدر که اين تازه براتم دادند
اين همه شهد و شکر کز سخنم مي ريزد
اجر صبري است کز آن شاخ نباتم دادند
همت حافظ و انفاس سحر خيزان بود
که زبند غم ايام نجاتم دادند
و اين چنين بود که دعاي اين عارف سحرخيز به اجابت رسيد و فرزند دانشمندش آنچنان توفيقاتي در ترويج دين و نشر احکام پيامبر به دست آورد که موافق و مخالف را به حيرت واداشت، تا جائي که امروزه هيچ پژوهشگري در حوزه دين و علوم اسلامي از تاليفات اين عالم وارسته و سخت کوش بي نياز نمي باشد .
2 - آيت الله العظمي مرعشي نجفي، بزرگ فرهنگبان ميراث اهل بيت عليهم السلام، در بيشتر علوم اسلامي صاحب نظر بود و تاليفات ارزشمند ايشان - که نزديک به 150 اثر در موضوعات مختلف است - گواه روشني بر اين حقيقت است . کرامات معنوي، دريافت بيش از چهارصد اجازه اجتهادي و روايتي از علماي بزرگ اسلامي، تدريس متجاوز از 67 سال در حوزه علميه قم و نجف، تربيت هزاران شاگرد و تاسيس صدها مدرسه علمي، مسجد، حسينيه و مراکز فرهنگي، رفاهي و درماني و ايجاد بزرگترين و مشهورترين کتابخانه در جهان اسلام از جمله توفيقات اين فقيه فرزانه مي باشد . او اين همه توفيقات را از هفتاد سال مناجاتهاي سحري و دعاهاي نيمه شبي و کرامات اهل بيت عليهم السلام مي داند و با تاکيد تمام وصيت مي کند که: «سجاده اي که هفتاد سال بر روي آن نماز شب به جا آورده ام با من دفن شود . (10)»

اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت
باقي همه بيحاصلي و بي خبري بود
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از يمن دعاي شب و ورد سحري بود
3 - آيت الله شهيد مرتضي مطهري، يکي ديگر از عالمان وارسته اي است که تمام توفيقات خود را مرهون عبادت خالصانه و ارتباط حقيقي با مبدا جهان آفرينش است . آن شهيد والا مقام و قهرمان ميدانهاي علم و انديشه و عمل بر اين باور بود که: «ما يک سلسله لذتهاي معنوي داريم که معنويت ما را بالا مي برد . براي کسي که اهل تهجد و نماز شب باشد، جزء صادقين، صابرين و مستغفرين بالاسحار باشد، نماز شب لذت و بهجت دارد [. . . آنان] به لذتهاي مادي که ما دل بسته ايم هيچ اعتنا ندارند . . . آدمي اگر بخواهد از چنين لذتي بهره مند شود، ناچار از لذتهاي مادي تخفيف مي دهد تا به آن لذت عميق معنوي برسد . (11)»
استاد مطهري رحمه الله عميقا به اين گفتار خود اعتقاد داشت و چنان به مناجاتهاي سحري دلبسته بود و از لذتهاي معنوي آن سرمست مي شد که زمزمه هاي عاشقانه اش ديگران را نيز متاثر مي ساخت .
حضرت آية الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي در خاطرات خود آورده است: «مرحوم مطهري يک مرد اهل عبادت، اهل تزکيه اخلاق و روح بود .
هر شبي که ما با مطهري بوديم، اين مرد نيمه شب تهجد با آه و ناله داشت، يعني نماز شب مي خواند و گريه مي کرد، به طوري که صداي گريه و مناجات او افراد را از خواب بيدار مي کرد . . . بله، ايشان نماز شب مي خواند همراه با گريه، با صدايي که از آن اتاق مي شد آنرا شنيد! (12)»
4 - علامه عارف مرحوم سيد علي آقا قاضي نيز سعادت دنيا و آخرت را در سحرخيزي و نماز شب مي دانست . آن يگانه دوران و استاد اخلاق و عرفان، نه تنها خود به اين گفتار عامل بود، بلکه شاگردانش را نيز در فرصتهاي مناسب به اين عمل توصيه و ترغيب مي کرد . علامه طباطبائي مي فرمايد: چون به نجف اشرف براي تحصيل مشرف شدم، يک روز در مدرسه اي ايستاده بودم که مرحوم قاضي از آنجا عبور مي کردند، چون به من رسيدند دست خود را روي شانه من گذاردند و گفتند: «اي فرزند! دنيا مي خواهي نماز شب بخوان، و آخرت مي خواهي نماز شب بخوان . (13)»
حضرت عسکري عليه السلام در يکي از سخنان گهر بار خويش به فوائد رواني و جسماني شب زنده داري اشاره فرموده و آرامش روحي و جسمي را يکي از دستاوردهاي سحرخيزي مي داند و مي فرمايد: «سحر خيزي لذت خواب را بيشتر مي نمايد و گرسنگي (روزه داري) لذت خوراک را افزايش مي دهد . (14)»

اهميت دادن به نماز

نماز در سيره و سخن حضرت عسکري عليه السلام همانند پدران بزرگوارش جايگاه ويژه اي دارد، در اين زمينه چند روايت را مي خوانيم:
الف) ابوهاشم جعفري (15) مي گويد: روزي به حضور حضرت عسکري عليه السلام داخل شدم و مشاهده کردم آن حضرت مشغول نوشتن است . در همين موقع وقت نماز داخل شد . آن بزرگوار از کار نويسندگي دست کشيده و براي اقامه نماز به پا خواست . من با شگفتي تمام ديدم که قلم بر روي کاغذ همچنان حرکت مي کرد و مي نوشت تا اينکه کار کتابت کاغذ به پايان رسيد . من به شکرانه اين کرامت به سجده افتادم و امام از نماز برگشته و قلم را بدست گرفته و به مردم اجازه ورود داد (16) .
ب) عقيد خادم مي گويد: هنگامي که حضرت عسکري عليه السلام در بستر بيماري بود و واپسين لحظات حيات خويش را مي گذرانيد، مقداري داروي جوشانده خواست، ما آنرا آماده کرده و به محضرش آورديم، امام متوجه شد که وقت نماز صبح رسيده است، فرمود: مي خواهم نماز بخوانم، سجاده حضرت را در بسترش گسترديم، امام از خادمه ايکه در آنجا حضور داشت آب وضو را گرفته و بعد از اينکه با آن آب وضوي کاملي را به جا آورد، آخرين نماز صبح را در همان بسترش خواند و لحظاتي بعد روح بلند آن حضرت به عالم بالا عروج نمود (17) .
ج) شيخ طوسي از حضرت عسکري عليه السلام روايتي نقل مي کند که در آن به جا آوردن پنجاه و يک رکعت نماز در هر روز يکي از نشانه هاي شيعيان راستين شمرده شده است .
طبق اين روايت، يک مؤمن واقعي نه تنها در هر روز 17 رکعت نمازهاي واجبش را به جا مي آورد بلکه خواندن سي و چهار رکعت نافله هاي آنرا نيز بر خودش لازم مي شمرد . متن روايت چنين است: «علامات المؤمنين خمس: صلوة الاحدي والخمسين، وزيارة الاربعين، والتختم في اليمين، وتعفير الجبين، والجهر ببسم الله الرحمن الرحيم; (18)
علامت اهل ايمان پنج تا است: بجاي آوردن 51 رکعت نماز [در هر روز]، خواندن زيارت اربعين، قرار دادن انگشتر [مجاز] در انگشتان در دست راست، ماليدن پيشاني [در هنگام سجده] بر خاک و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحيم [در حال قرائت نماز ].»
در توضيح فراز اول روايت لازم است به اين نکته اشاره شود که مقصود حضرت از 51 رکعت نماز، 17 رکعت نمازهاي واجب و 34 رکعت نوافق آنهاست . البته نافله به نمازهاي مستحبي مي گويند اما چون براي نافله هاي نمازهاي واجب تاکيد فراوان شده و بويژه در مورد نافله هاي شب سفارش بيشتري صورت گرفته است، به اين جهت در اين روايت انجام آنها در کنار نمازهاي فريضه يکي از نشانه هاي اهل ايمان و شيعيان اعلام شده است .
ترتيب آنها همچنانکه در کتابهاي فقه و حديث و دعا آمده است در غير روزهاي جمعه اين چنين مي باشد: نافله نماز صبح دو رکعت و قبل از فريضه خوانده مي شود . نافله نماز ظهر هشت رکعت و پيش از نماز ظهر، نافله عصر همانند ظهر هشت رکعت و قبل از فريضه مي باشد و نافله نماز مغرب چهار رکعت، بعد از فريضه مغرب بوده و نافله نماز عشاء بعد از فريضه و دو رکعت نشسته خوانده مي شود و يک رکعت محسوب مي گردد، و يازده رکعت هم نافله شب است که وقت آن از نصف شب تا اذان صبح مي باشد . با اين حساب 34 رکعت نافله و 17 رکعت فريضه جمعا 51 رکعت نماز براي مؤمنين در هر روز منظور شده و در اين حديث بدان اشارت رفته است .
د) حضرت عسکري عليه السلام در يک روايتي به درجات اهل نماز اشاره کرده و فرمودند: زماني که بنده به سوي جايگاه نمازش مي رود تا نماز بخواند خداي عزوجل به ملائکه اش مي فرمايد: «آيا بنده مرا نمي بينيد که چگونه از همه خلائق بريده و به سوي من آمده است، در حالي که به رحمت و جود و رافت من اميدوار است؟ شما را شاهد مي گيرم که رحمت و کرامت خود را مخصوص او گردانيدم . (19)»

يادي از نماز خوبان

از امام حسن عسکري عليه السلام در ذيل آيه «ويقيمون الصلوة» داستاني در مورد نماز ابي ذر نقل شده است که مروري بر آن در اينجا مناسب مي نمايد . امام حسن عسکري عليه السلام فرمود: روزي حضرت ابوذر غفاري به محضر رسول خداصلي الله عليه وآله آمده و عرضه داشت: يا رسول الله! من در حدود 60 راس گوسفند دارم و نمي خواهم بخاطر آنها هميشه در باديه باشم و از فيض محضر شما محروم شوم و همچنين دوست ندارم آنها را به يک شباني بسپارم تا به آنها ستم کرده و حقوقشان را رعايت نکند; تکليف من چيست؟
رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود: فعلا برو و گوسفندانت را بچران . ابي ذر طبق فرمان پيامبر به صحرا رفت و در روز هفتم به نزد پيامبر آمد . رسول خداصلي الله عليه وآله از وي سؤال کرد: اي اباذر! گوسفندانت را چه کردي؟ او پاسخ داد: يا رسول الله گوسفندان من قصه شگفت انگيزي دارند! پيامبر فرمود: اي اباذر مگر چه شده؟ چه قصه اي؟ اباذر در پاسخ اظهار داشت: يا رسول الله! من مشغول نماز بودم، گرگي به گوسفندانم حمله کرد، پس گفتم: خدايا نمازم، خدايا گوسفندانم! در آن حال من متحير بودم که نمازم را بشکنم و از گوسفندان دفاع کنم يا نمازم را ادامه دهم . ادامه نماز را انتخاب کردم، در اين حال شيطان مرا وسوسه کرد و به من گفت: اي اباذر! چه مي کني؟ اگر گرگ گوسفندانت را هلاک کند و تو همچنان نمازت را ادامه دهي در دنيا سرمايه اي براي زندگي ات نخواهد ماند . به شيطان پاسخ دادم: براي من ايمان به وحدانيت خداوند و ايمان به رسالت حضرت محمدصلي الله عليه وآله و ولايت برادرش علي عليه السلام و دشمني با دشمنان آن بزرگواران بهترين سرمايه است که باقي خواهد ماند; بعد از اينها هر چه از من فوت شود اهميتي ندارد . در اين حال نمازم را ادامه دادم و گرگ يکي از گوسفندانم را ربود، اما با حيرت تمام ديدم که در آن لحظه شيري پيدا شد و گرگ را کشته و آن گوسفند را از چنگال وي رهانيده و به داخل گله بازگردانيد . سپس مرا مورد خطاب قرار داده و [با زبان فصيحي] گفت: اي اباذر! نمازت را با خيال راحت ادامه بده، خداوند تبارک و تعالي مرا مامور کرده که از گوسفندانت مواظبت نمايم تا اينکه از نماز فارغ شوي . من نماز را به پايان رساندم در حالي که حيرت و تعجب تمام وجودم را فرا گرفته بود و خدا مي داند که چه حالي داشتم . در اين موقع شير به نزدم آمده و به من گفت: «امض الي محمدصلي الله عليه وآله فاخبره ان الله تعالي قد اکرم صاحبک الحافظ لشريعتک ووکل اسدا بغنمه يحفظها; نزد حضرت محمدصلي الله عليه وآله برو و به آن حضرت خبر بده که: خداوند متعال دوست تو را که از شريعتت پاسداري مي کرد گرامي داشت و براي گله اش شيري را به محافظت گماشت .» با شنيدن اين ماجرا، همه حاضران از قصه اباذر شگفت زده شدند .
پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله فرمود: اي اباذر! راست گفتي و به يقين من، علي، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام به راستي تو و قصه ات ايمان آورديم .
اما برخي از منافقين که در حدود 20 نفر بودند، گفتند: محمدصلي الله عليه وآله با اباذر تباني کرده اند که ما را بفريبند . ما بايد خودمان او را تعقيب کنيم و ببينيم آيا واقعا شيري در هنگام نماز از گله اباذر محافظت مي کند؟ آنها آمدند و با چشمان خود ديدند که اباذر در حال نماز است و شيري گله او را مي چراند و از آنها مواظبت مي کند . هنگامي که اباذر دوباره به حضور رسول الله صلي الله عليه وآله شرفياب شد، پيامبرصلي الله عليه وآله خطاب به وي فرمود: «يا اباذر انک احسنت طاعة الله، فسخر الله لک من يطيعک في کف العوادي عنک، فانت افضل من مدحه الله عزوجل بانه يقيم الصلاة; اي اباذر! تو اطاعت خدا را به نحو احسن انجام دادي و خداوند کسي را براي پاسباني گوسفندانت در تسخير تو درآورد که در وسط بيابان از تو اطاعت مي کند، پس تو گرامي ترين کسي هستي که خداوند متعال او را به اينکه نماز اقامه مي کند ستوده است! (20)»

سجده و حالتهاي ملکوتي

بندگان راستين الهي از هنگامي که حلاوت عبادت و عبوديت و نيايش با پروردگار عالميان را چشيده اند، سعادت و عزت خود را در سجده هاي عاشقانه و خضوعهاي خاکسارانه در پيشگاه حضرت حق مي بينند . آنان آرامش، نشاط و سرور دل را در تعظيم حضرت رب العالمين جستجو مي کنند و بر اين باورند که سجده نزديکترين حالات يک عبد در حضور معبود است . جبين بر خاک سائيدن و در دل شبهاي تار زمزمه عشق سر دادن عادت هميشگي مردان خداست . آنان در اين حال نوراني مي شوند و از ميان فرشيان به سوي عرشيان پرواز مي کنند و در آن حال است که: «عظم الخالق في انفسهم وصغر ما دونه في اعينهم; (21) تنها آفريدگار جهان در نظر آنان بزرگ است و ماسوي الله در منظرشان کوچک و حقير مي باشد .»

پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب
تا در اين پرده جز انديشه او نگذارم
در اينجا چند روايت در مورد عبادتهاي عاشقانه و سجده هاي طولاني حضرت عسکري عليه السلام را مي خوانيم:
1 - محمد شاکري از همراهان امام عسکري عليه السلام در توصيف سيره عبادي - عرفاني آن حضرت مي گويد: او در محراب عبادت مي نشست و سجده مي کرد در حالي که من پيوسته مي خوابيدم و بيدار مي شدم و مي خوابيدم در حالي که او در سجده بود . او کم خوراک بود . برايش ميوه هايي مي آوردند، او يکي دو دانه از آنها را مي خورد و مي فرمود: محمد! اينها را براي بچه ايت ببر (22) .
2 - عده اي از عوامل خليفه عباسي نزد زندانبان امام عسکري عليه السلام - که شخصي به نام صالح بن وصيف بود - آمده و به او گفتند: هر چه مي تواني بر ابو محمدعليه السلام سخت بگير و هيچگونه آسايشي برايش نگذار! صالح بن وصيف در پاسخ آنان گفت: چه کنم؟ دو نفر از بدترين و شرورترين مامورانم را براي وي گماشته بودم، اينک هر دو در اثر معاشرت با ابو محمدعليه السلام نه تنها او را به ديده يک زنداني نمي نگرند، بلکه در عبادت و نماز و روزه به جايگاه رفيعي دست يافته اند . سپس دستور داد تا آن دو را حاضر کردند، عوامل خليفه به آن دو گفتند: واي بر شما، مگر شما را چه شده که در مورد اين مرد زنداني کوتاهي مي کنيد؟ آنان اظهار داشتند: در مورد شخصي که روزها روزه مي گيرد و تمام شب را به عبادت و سحرخيزي سپري مي کند، چه بگوئيم؟ او با کسي غير از خدا همسخن نمي شود و به غير عبادت و راز و نياز با پروردگار متعال به کار ديگري نمي پردازد . هنگامي که به ما مي نگرد ارکان بدنمان مي لرزد و هيبت و جلالت او تمام وجودمان را فرا مي گيرد . عوامل عباسي وقتي چنين ديدند با نااميدي و حسرت تمام آنجا را ترک گفتند (23) .
عبادتها، ذکرها و سجده هاي آن حضرت آن چنان عاشقانه و پر سوز و گداز بود که در و ديوار و ساير موجودات و حتي دشمنانش را متاثر مي ساخت و اين همان مصداق آيه شريفه است که در مورد حضرت داودعليه السلام مي فرمايد: «يسبحن بالعشي والاشراق» (24) ; «کوهها [به همراه حضرت داودعليه السلام] هر شامگاه و صبحگاه تسبيح مي گفتند .»
حضرت عسکري عليه السلام همواره در مورد سجده هاي طولاني به شيعيانش توصيه کرده و مي فرمود: «اوصيکم بتقوي الله والورع في دينکم والاجتهاد لله . . . وطول السجود; (25) شما را به پارسايي، پرهيزگاري در دينتان و تلاش براي خدا . . . و انجام سجده هاي طولاني سفارش مي کنم .»
سجده هاي طولاني و خاکساري در برابر حق آثار ارزشمندي براي بندگان خدا جوي به همراه دارد و نزديکترين و ميانبرترين راه به سوي حق زماني است که انسان سر بر آستان ربوبي گذاشته و نهايت بندگي خود را به نمايش مي گذارد .
رسول خداصلي الله عليه وآله روزي مشغول تعمير خانه اش بود و مردي از آنجا عبور مي کرد . از نزديک آمده و عرضه داشت: يا رسول الله! من بنايي بلدم، آيا به شما کمک کنم؟ پيامبرصلي الله عليه وآله به او اجازه داد . بعد از اتمام کار، حضرت رسول صلي الله عليه وآله به او فرمود: حالا در مقابل زحمت خود از ما چه مي خواهي؟ بنا بلافاصله گفت: بهشت مي خواهم . رسول الله لحظه اي سر به پايين انداخت و سپس پيشنهاد او را پذيرفت . هنگامي که مرد با خوشحالي تمام از پيامبرصلي الله عليه وآله جدا شد، حضرت او را صدا کرده و فرمود: «يا عبد الله! اعنا بطول السجود; (26) اي بنده خدا! [البته] تو هم ما را با سجده هاي طولاني ياري کن!»

--------------------------------------------
پي نوشت ها :
1) وما خلقت الجن والانس الا ليعبدون» ; «جن و انس را جز براي عبادت خلق نکردم .» (ذاريات/56).
2) نهج البلاغه، خطبه 86 .
3) بقره/186 .
4) حجر/99 .
5) الغدير، ج 1، ص 408 .
6) بحارالانوار، ج 72، ص 155 .
7) بحارالانوار، ج 75، ص 380; الانوار البهيه، ص 319 .
8) مستدرک الوسائل، ج 3، ص 63; الامامة و التبصره، علي بن بابويه قمي، ص 162 .
9) الفيض القدسي، ص 11 .
10) وصيتنامه الهي - اخلاقي، ص 22 .
11) حق و باطل، ص 170 .
12) سرگذشتهاي ويژه، ص 88 .
13) مهرتابان، ص 26 .
14) بحارالانوار، ج 75، ص 369 و 379 .
15) داود بن قاسم بن اسحاق بن عبدالله بن جعفر ابن ابي طالب که به ابوهاشم جعفري نيز معروف است، يکي از ياران نزديک و مورد اطمينان امام حسن عسکري عليه السلام مي باشد . وي به خاطر انتسابش به جناب جعفر طيار (برادر گرامي اميرمؤمنان عليه السلام) جعفري لقب گرفته است . او از سرشناسان قبيله خود در بغداد و همنشين چهار امام معصوم - (امام رضا، امام جواد، حضرت هادي و امام عسکري عليهم السلام - ) بوده و از اين گراميان حديث نقل کرده است، همچنانکه پدرش نيز از راويان امام صادق عليه السلام به شمار مي رود . ابوهاشم در اوائل غيبت صغري از ناحيه حضرت مهدي عليه السلام به عنوان وکيل و کارگزار آن وجود گرامي انجام وظيفه مي کرد . او افزون بر نقل روايات متعددي از پيشوايان معصوم عليهم السلام، در علم حديث کتابي مستقل نيز تاليف نمود . ابوهاشم مردي آزاده، شجاع و با شهامت بود، هنگامي که سر يحيي بن حسين بن زيد (يکي از علويان پارسا و شجاع که بر عليه حکومت ستمگر مستعين عباسي قيام کرده و به شهادت رسيد) و ديگر ياران وي را در بغداد نزد محمدبن عبدالله بن طاهر (حاکم مستبد عباسي) آوردند، سرشناسان بغداد و رجال دربار براي عرض تبريک به نزد حاکم رفتند و کشته شدن يحيي را تبريک گفتند . ابوهاشم جعفري نيز به نزد حاکم رفت و در حاليکه اعيان و اشراف و بزرگان مجلس حضور داشتند، بدون ترس و واهمه خطاب به حاکم گفت: اي امير! اين مردم درباره اين کشته به تو تبريک مي گويند، اما اگر رسول الله صلي الله عليه وآله اينجا بود به او تسليت مي گفتند .
ابوهاشم در نزد اهل بيت عليهم السلام داراي مقام و منزلت ويژه اي بود و با بيان و اشعار حماسي خود از حريم اهل بيت عليهم السلام دفاع مي کرد و به همين جهت در سال 252 به همراه گروهي از طالبيين به سامرا تبعيد شده و در آنجا زنداني گرديد .
(رجال نجاشي، ص 156; معجم رجال الحديث،
ج 23، ص 85 و ج 8، ص 122; شاگردان مکتب ائمه عليهم السلام، ج 2، ص 138) .
16) بحارالانوار، ج 50، ص 304 .
17) کمال الدين، ص 473; بحارالانوار، ج 50، ص 331 .
18) مصباح المتهجد، ص 788; وسائل الشيعه، ج 14، ص 478 . البته در کتاب وسائل الشيعه در فراز اول روايت «صلوة الخمسين» آمده است .
19) جامع احاديث الشيعه، ج 4، ص 22 .
20) تفسير امام العسکري عليه السلام، ص 72 به بعد; بحارالانوار، ج 81، ص 231، 232، 233، با تلخيص .
21) نهج البلاغه، فرازي از خطبه همام .
22) بحارالانوار، ج 50، ص 253 .
23) کشف الغمه، ج 3، ص 290 .
24) ص/18 .
25) تحف العقول، ص 487 .
26) وسائل الشيعه، ج 6، ص 378 .