تعامل بى بديل امام صادق (ع) با اديان و مذاهب
  • عنوان مقاله: تعامل بى بديل امام صادق (ع) با اديان و مذاهب
  • نویسنده: على فقيه
  • منبع:
  • تاریخ انتشار: 6:28:39 24-7-1403



قامت رساى پيشوايان سترگ شيعه، سپر هر بلا بود تا اسلام بماند و راهيان قرون، هماره از سرچشمه زلال اسلام راستين سيراب شوند و اين تابش ششمين خورشيد آسمان امامت بود که به مقتضاى موقعيت، کران تا کران را از انوار خود بهره مند کرد.
آرى، بايد اسلام را در خون مطهر حضرت امام حسين عليه السلام و بيان آن را در آموزه هاى امام جعفر صادق عليه السلام ديد. نهضت علمى صادق آل رسول صلى اللّه عليه و آله ، افق معارف اسلام را چنان گسترش داد که هيچ گاه توطئه هاى دشمنان، نتواند جلوى انوار معرفت را سد کند.
17 ربيع الاول، سالروز ولادت با سعادت رسول مهر و محبت، و فرزند برومندش، صادق آل طه، فرصت مناسبى بود تا مرکز خبر حوزه، پاسخ سؤالات خود را از يکى از شاگردان مکتب امام صادق عليه السلام بگيرد.
آن چه در پى مى آيد، حاصل گفت وگو با حجة الاسلام والمسلمين جعفر الهادى (خوشنويس) از اساتيد حوزه علميه قم است.

سئوال. در مورد ويژگى هاى عصر امام صادق عليه السلام و حضور آن حضرت در عرصه هاى علمى توضيح دهيد.

امام صادق عليه السلام در دوران ويژه و مناسبى قرار داشتند که امامان ديگر از آن کمتر برخوردار بودند.
دوران زندگى ايشان با آرامش نسبى همراه بود، چون دورانى بود که حکومت از گروهى به گروهى ديگر منتقل مى شد و اين دو گروه متخاصم، با هم درگير بودند و با مدينه، که پايتخت فرهنگى و پايگاه اسلام بود، کارى نداشتند؛ لذا بين سال 115 تا 148، که سال شهادت امام صادق عليه السلام بود، فرصت خوبى براى امام عليه السلام فراهم شد تا شاگردان زيادى را تربيت کنند و از طرف ديگر، آن حضرت فرصت کار سياسى و نظامى تند نداشتند، چون بنى العباس به نام ائمه عليهم السلام آمده بودند و اهل بيت عليهم السلام را ابتدا به عنوان صاحبان حکومت معرفى کردند، ولى بعد از چندى، خودشان را صاحبان اصلى حکومت دانستند؛ به همين دلايل، در اوايل حکومتشان با اهل بيت عليهم السلام کارى نداشتند، تا زمانى که منصور بر سر کار آمد. او عقيده داشت که امام صادق عليه السلام، تهديدى براى حکومتش است، اگر چه داعيه حکومت نيز نداشته باشد؛ لذا اذيت و آزار امام صادق عليه السلام را شروع کرد؛ البته خيلى در اين اذيت اصرار نمى کرد، چون آغاز حکومت بود و موضع او قوى نبود؛ لذا امام صادق عليه السلام فرصت خوبى براى نشر معارف به دست آورده بودند.
اگر اهل بيت عليهم السلام در اين شرايط، وارد کار سياسى تند، مثل قيام مسلحانه مى شدند، يقيناً آن ها را مى کشتند؛ لذا حضرت با صلاحديد، کار علمى را شروع کرده و فعاليت در مدرسه علميه اى که پدر بزرگوارشان تأسيس کرده بودند را ادامه دادند و دانشمندان و دانش دوستان را به خود جذب کرده و فضاى مدينه را فضايى علمى کردند و از آن جايى که آموزه هاى امام صادق عليه السلام، همگى از پيامبر صلى اللّه عليه و آله بود، براى دانشمندان و دانش دوستان، جذاب تر مى نمود؛ تا جايى که مسلم در «صحيح» خود، که دومين کتاب معتبر اهل تسنن است، مى گويد: جابر بن يزيد جعفى، يکى از شاگردان اهل بيت عليهم السلام است و بزرگان از ايشان روايات فراوانى نقل کرده اند، ولى چون ايشان به رجعت اعتقاد دارند، اهل تسنن از او حديث نقل نمى کنند، درحالى که او 70 هزار حديث از امام صادق عليه السلام به نقل از پيامبر صلى اللّه عليه و آله دارد.
به هر حال، امام صادق عليه السلام، کار علمى را صلاح ديدند. ايشان، احاديث پيامبر صلى اللّه عليه و آله را مطرح کرد و راه امام محمد باقر عليه السلام را ادامه و گسترش دادند؛ لذا پدر و پسر، کار علمى کردند. امام صادق عليه السلام 70 يا 90 هزار حديث به جابر بن يزيد جعفى ياد دادند و او را قسم دادند که اين احاديث را بعد از بنى اميه نقل کند. امام صادق عليه السلام به او فرمودند: «لعنت خدا بر تو اگر اين احاديث را تا زمانى که بنى اميه در رأس کار هستند، نقل و فاش کني! چون اين ها هم ما و هم تو را نابود نموده و شيعيان ما را اذيت مى کنند، بنى اميه که رفتند، مى توانى احاديث ما را بگويي»، و اين حديث که در «معجم الرجال الحديث» وجود دارد، با مطلبى که مسلم بن حجاج بن قشير نيشابورى (متوفاى 265) گفته، مطابقت دارد.
امام صادق عليه السلام، آن چنان احاديثشان دل نشين، و با منطق، فطرت و موازين شرع، همگامى داشت که مى گفتند: «صادق الجعفر»؛ البته اسماى ائمه عليهم السلام از آسمان مى آيد و در حديثى که پيامبر صلى اللّه عليه و آله به جابر بن عبداللّه انصارى فرموده بودند آمده: «اسماى اهل بيت از سوى خدا مى آيد.»

سئوال. چرا به آن حضرت، «صادق» مى گفتند؟

اسم و کنيه آن حضرت از سوى خدا آمده، ولى مردم نيز امام صادق عليه السلام را با همين اسم صدا مى زدند و اين اسم آسمانى، مطابق با اين توصيف شد. وقتى امام عليه السلام روايت مى گفتند، مردم تشخيص مى دادند که اين روايات با روايات ابوهريره و فلانى و فلانى متفاوت است؛ حتى تفاوت آن ها از زمين تا آسمان است.
الآن نيز اگر به کتب اهل بيت عليه السلام و ديگران مراجعه کنيد، به قول مرحوم آية اللّه العظمى بروجردى قدس سره، فاصله را به روشنى درک مى کنيد و بين احاديث اهل بيت عليهم السلام و احاديث ديگران، از نظر محتوا، نورانيت، صداقت و حقيقت، فرق وجود دارد و مردم، صداقت امام عليه السلام را ديده و به او «صادق» مى گفتند و اين دقيقاً همان اسمى بود که از آسمان براى امام عليه السلام آمده بود.

سئوال. حضرت در چه زمينه هايى به تربيت شاگردان مبادرت کردند؟

امام عليه السلام، بنا به علل مختلف در زمينه هاى مختلف، شاگردان بسيارى تربيت کردند؛ يکى از اين دلايل، ورود علماى بزرگ از اديان مختلف به مدينه و توسعه علوم و فرهنگ هاى مختلف در جهان اسلام و ورود علوم ديگر از يونان، مصر و ايران بود، که امام محمدباقر و امام جعفرصادق عليهما السلام را بر آن داشت، تا دايره علوم اسلامى را وسيع تر کنند.
ايشان از فقه، حديث و تفسير تجاوز کرده و علوم ديگر را به عرصه هاى علمى و فرهنگى وارد کردند.
از سويى ديگر، بر اساس فتوحات زياد اسلام، علوم و دانشمندان کشور هاى بزرگ، وارد بلاد اسلامى شده بودند و امکان خودباختگى مردم وجود داشت؛ هم چنين ممکن بود، فرهنگ اسلام را تحت الشعاع قرار دهند؛ لذا ايشان پزشکى، فضا و فلک، نجوم، رياضيات، جبر و مهندسى را وارد علوم آن زمان کردند؛ بدين ترتيب، تنوع علمى در حوزه امام صادق عليه السلام، ايجاد شد.
هم چنين يکى ديگر از اقدامات امام صادق عليه السلام حرکت در جهت تخصصى کردن علوم بود.
امروز در دانشگاه هاى دنيا، تخصصى کردن مطرح است و تخصص، حرف اول را مى زند، ولى در آن روزگار، حضرت عليه السلام، شاگردان خود را متخصص تربيت کردند؛ لذا عده اى در عقايد و جدال مذهبى، عده اى در طب، عده اى در علم جبر و... متخصص شدند؛ براى مثال، جابر بن حيان در 500 رساله اى که در رياضيات دارد، در ابتداى کتاب مى نويسد: اين مطلب را از امام صادق عليه السلام فراگرفتم و در جاى جاى کتاب، «قال الصادق عليه السلام» را ذکر مى کند.
هم چنين هشام بن سالم و هشام بن حکم، در مسئله مناقشه متخصص شدند و اعتقادات را بحث مى کردند.
ابوبصير در کلام و برخى در امامت، جبر و اختيار و برخى در مسايل توحيد و خدا شناسى تبحر داشتند.
هم چنين برخى در فقه توانا بودند؛ براى مثال، حضرت به زراره دستور دادند: «در مسجد بنشين و فقه و حديث بگو، که اهل سنت بدانند در شاگردان من، مرد قوى مثل شما وجود دارد» حضرت در ده رشته با شاگردان، تخصصى کار کرده و آن ها را ورزيده کردند.

سئوال. چه کتاب هايى درباره امام صادق عليه السلام، تا کنون نوشته شده است؟

کتاب «الامام صادق عليه السلام و المذاهب الاربعه» اثر اسد حيدر در 7 جلد، با تحقيق جديد مجمع جهانى و کتاب 80 جلدى سيدمحمدکاظم قزوينى، به نام «دايرة المعارف امام صادق عليه السلام»، که الآن 30 جلد آن چاپ شده، که در دو جلد اول، بيانات علماى اهل سنت و بزرگان آن ها درباره امام صادق عليه السلام آمده است.
هم چنين کتابى از آقاى عماد زاده و آقاى جواد فاضل و حتى در مصر، کتاب هاى بسيارى نوشته شده و بايد کتب درباره امام صادق عليه السلام را در يک دوره کتاب، به مردم و طلاب معرفى کنيم و اين مسئله مى تواند موضوع تحقيق طلاب نيز قرار گيرد.
مالک بن انس، بنيانگذار مذهب مالکى، از ايشان به عنوان «اعلم الناس» ياد مى کند، چون ايشان آراى فقهاى مذاهب و آراى مردم عراق و خود اهل بيت عليهم السلام را نيز مى دانستند و به آراى کسانى که در مدينه بودند و از عقايد نحله هاى ديگر نيز اطلاع داشته و بر آن ها مسلط بودند؛ بر همين اساس، آن حضرت «اعلم الناس» ناميده شده بودند.
روزى مردم، مالک را ديدند و گفتند: کجا بودي؟ گفت: نزد «اعلم الناس». گفتند: به چه دليل امام صادق عليه السلام اعلم الناس است؟ مالک بن انس در جواب گفت: چون علم مردم را در خود جمع کرده است.
هم چنين ابوحنيفه از سوى برخى خلفاى عباسى مأموريت پيدا کرد که امام صادق عليه السلام را در يک مجلس، مورد سؤال قرار دهد و ده سؤال آماده نمود تا امام عليه السلام را تحقير و کوچک کند؛ لذا امام صادق عليه السلام را در مجلس بزرگى دعوت نموده و از ايشان سؤال کرد؛ امام عليه السلام جواب دادند: «آيا جواب خودتان را بگويم، يا اهل عراق، يا اهل قياس، يا اهل مدينه يا اهل حديث و يا جواب ما اهل بيت را مى خواهيد». از آن حضرت خواستند که پاسخ همه را بگو و ايشان همه را جواب دادند. بعد از اين جلسه، منصور از ابوحنيفه پرسيد: چه شد؟ آيا توانستى او را کوچک کني؟ ابوحنيفه گفت: چه مى گويي؟! اين آقا، نه فقط نظر ما را گفت و ده سؤال را جواب داد؛ بلکه براى چهل سؤال من، سه جواب داد، يعنى 120 جواب براى 40 سؤال، که اين امر، خارق العاده است.

سئوال. حضرت چند شاگرد داشتند؟

در تعداد شاگردان حضرت، سه نقل وجود دارد، چون ايشان دو سال که در عراق بودند نيز جذب دانشجو کردند و حتى در کوفه نيز مجلس درس داشتند، لذا 900 نفر روايت کردند که همه از استادشان، امام جعفر صادق عليه السلام نقل مى کنند و نيز بر اساس روايتى، 4 هزار نفر، شاگرد مکتب امام عليه السلام بودند که اين روايت را ابن عقده نقل کرده و مى گويد: شاگردان ثابت حضرت، 4 هزار نفر بودند. برخى مى گويند: امام 20 هزار نفر شاگرد داشت، ولى گويا 4 هزار نفر ثابت بوده و بقيه شاگردان، مدتى بعد از تحصيل، مى رفتند.
امام صادق عليه السلام 25 سال، صبح تا غروب درس داشتند و مذهب حقه جعفرى و شيعيان، مديون تبيين معارف دينى از سوى ايشان هستند.

سئوال. چرا به تشيع، مذهب جعفرى نيز مى گويند؟

چون اکثر روايات اهل بيت عليهم السلام، از امام صادق عليه السلام روايت شده و هيچ امامى اين قدر فرصت پيدا نکرد و ائمه اطهار عليهم السلام چنين آثارى نداشتند.
بنده معتقدم و توصيه مى کنم، اگر از مذهب شيعيان در ساير کشورهاى حاشيه خليج فارس يا کشورهاى عربى پرسيده شود، بهتر است آنان بگويند: «انا جعفري».
در مصر و حتى در الازهر، کرسى درس جعفرى وجود دارد و اهل سنت، پيروان امام صادق عليه السلام را به عنوان جعفرى مى شناسند، نه شيعه؛ لذا مرحوم زنجانى با سفر به مصر، تحولاتى را در آن جا به وجود آورد، که از جمله آن، تأسيس کرسى «جعفري» در دانشگاه الازهر مصر بود و هم چنين منطقه اى به نام «جعافره» در کشور مصر وجود دارد که همه جعفرى هستند و بايد سعى کنيم اخلاق، علم، دانش و سلوک ما نيز مثل امام صادق عليه السلام باشد.

سئوال. شاگردان آن حضرت، چه کتبى را تأليف کردند؟

«اصول اربع مائه» کتاب هاى ارزشمندى هستند که از شاگردان امام صادق به يادگار مانده اند. اين کتاب ها شامل سؤالاتى مى باشند که دانشمندان و شاگردان، از امام صادق عليه السلام مى پرسيدند؛ لذا اصول اربع مائه، اصل هايى هستند که شاگردان امام صادق عليه السلام نوشته اند.
مرحوم کلينى در سال 390 هجرى قمرى، اين اصول را جمع کرده و دسته بندى نموده است و اين اصول، از حالت کشکولى و متفرقه خارج و به زيباترين کتاب، تحت عنوان اصول کافى، فروع کافى و روضه کافى نوشته شد؛ لذا اين سه کتاب از همان کتاب هاى اربع مائه تأليف شده اند، و علاوه بر اين، شاگردان آن حضرت، کتب بسيارى در علوم مختلف نگاشته اند.

سئوال. نقش حضرت در احياى معارف قرآنى و توجه ايشان به استدلال ها و محوريت قرآن در تدريس، چگونه بود؟

پيامبر صلى اللّه عليه و آله وقتى که از دنيا رفتند، «ثقلين» را امانت گذاشتند. شايان ذکر است، حديث ثقلين در «صحيح مسلم» وجود دارد. قرآن بدون اهل بيت عليهم السلام، تفسير صحيحى نمى شود و امام راحل نيز مکرر مى گفت: «به قرآن و اهل بيت عليهم السلام توجه کنيد»؛ لذا امام صادق عليه السلام، عِدل قرآن بوده و اعتقاد به برهان داشتند، آن هم با قرآن؛ لذا در مباحث، به قرآن استدلال مى کردند. اهل بيت عليهم السلام به قرآن اهتمام داشته و صحبت هاى خود را به قرآن مستند مى کردند، لذا حوزويان بايد همت کنند در عقايد، فقه و اخلاق، مانند امام صادق عليه السلام، استناداتِ به قرآن را بيشتر کنند و حتى استنادات حضرت به قرآن در علوم مختلف را استخراج نموده و در کتاب جداگانه اى بياورند.

سئوال. شيوه عملى در درس و بحث امام صادق عليه السلام چگونه بود؟

شيوه عملى امام عليه السلام، خوش برخوردى حتى با غير مسلمانان بود. امام همواره با مالک بن انس و ابوحنيفه و همه طرف داران آن ها، با احترام برخورد مى کردند. امام صادق عليه السلام همه را مجذوب خود مى کردند. چون با منطق، دليل و عقل و به طور شفاف و وجدانى بحث مى کردند، طرف مقابل نيز مجاب مى شد و ايشان اصلاً نظر خود را تحميل نمى کردند و ديگران آرام آرام مجذوب حضرت مى شدند و مردم، اخلاق امام صادق عليه السلام را مى پسنديدند. امام صادق عليه السلام به کسى فحش ندادند، نورانى و خوش اخلاق بودند و خانه ايشان پاتوق افراد و مذاهب مختلف بود و در خانه حضرت، حتى کمونيست ها و مادى گرايان آن زمان، رفت و آمد داشتند. ايشان با جلالت و هيبت، درياى دانش و کوه علم بودند. روايات «شيعتنا» که خطاب آن حضرت به شيعه است را بايد گردآورى کنيم، چون شيعه را امام صادق عليه السلام معرفى کرده و اهل بيت عليهم السلام هرگز شيعيان را رها نکرده اند. ايشان براى شيعيان برنامه داشتند. من به طلاب توصيه مى کنم، تمام مناظرات امام صادق عليه السلام را جمع کنيد و تکنيک مناظره را ياد بگيريد.

سئوال. در مورد جايگاه علم در نظر امام صادق عليه السلام و توجه آن حضرت به معارف توضيح دهيد.

روايات فراوانى در خصوص علم آموزى از آن حضرت وجود دارد و در برخى روايات، 30 صفت مهم براى علم و عالمان درج شده و براى ارزش علم و نقش آن، براى سعادت انسان در دنيا و آخرت، روايات فراوانى داريم و حتى پيشرفت اروپا، به خاطر علم اهل بيت عليهم السلام است و جهان، مديون امام صادق عليه السلام است و پس رفت ما به خاطر ترک علم اهل بيت عليهم السلام است؛ حتى روايت داريم که: هلاکت امت اسلامى در ترک علم است. متأسفانه ما دير متوجه قرآن، که کتاب علم است، شديم. دورى از معارف اهل بيت عليهم السلام، ما را به اين جا کشانده و اروپا پيشرفت کرده است. هيچ کتابى مانند قرآن، اين چنين درباره علم، آسمان، زمين، پرنده، انسان و تاريخ صحبت نکرده است. قرآن، کتاب عجيبى است و حقايقى گفته که بشر، هم اکنون دوران کودکى خود را در توجه به آن، مى گذراند.

سئوال. چرا امام صادق عليه السلام از شيوه هاى علمى و نرم افزارى براى تبليغ دين استفاده کرد؟ و با وجود شاگردان زياد، حرکت نظامى انجام ندادند؟

چون بنى العباس، فرزندان عباس، عموى پيامبر صلى اللّه عليه و آله بودند و اهل بيت عليهم السلام را با وجه شرعى مى کشتند. در حالى که ادعاى اسلام و ايمان داشتند، ائمه عليهم السلام را مى کشتند و دليل شرعى مى آوردند که فلانى بايد کشته شود؛ البته امام صادق عليه السلام از ظلم و ظالم، بى زارى مى جستند، ولى علنى نمى گفتند؛ حرکت ها و قيام ها را تأييد کرده و از خانواده شهداى آن روز، حمايت مالى و معنوى مى نمودند، که اين نوعى جهاد است.

سئوال. در حلقه علمى آن حضرت، معمولاً چه افرادى شرکت داشتند؟

در حلقه درس معارف اهل بيت عليهم السلام، افرادى بايد باشند که مقامات و عصمت امامان را درک کنند و هرکسى، اين جايگاه را تحمل نمى کرد و اين ظرفيت را نداشت؛ لذا گروهى که معتقد و مؤمن واقعى بودند، مثل ابوبصيرها، هشام ها و خواص، در حلقه درس خصوصى امام عليه السلام حاضر مى شدند و حضرت آن ها را تربيت کرده و علوم را به آن ها ياد مى دادند؛ البته حلقه ديگرى وجود داشت که مردم معمولى و شيفته اخلاق و رفتار حضرت آمده و سؤالات روزمره را مى پرسيدند؛ لذا خانه امام صادق عليه السلام، دانشگاه بين المللى بود که درب آن به سوى همه اقوام، مذاهب و نگرش ها باز بود و همه را سيراب مى کرد.

سئوال. مهدويت از ديدگاه حضرت امام صادق عليه السلام چه جايگاهى داشت؟

بخشى از روايات مهدويت، از زبان امام صادق عليه السلام است و ايشان بسيار ابراز اشتياق به حضرت مهدى عليه السلام مى کردند. مهدويت امر بسيار مهمى است؛ بايد در اين زمينه دقت کرد، چون مطالب عميق و جالبى در اين موضوع وجود دارد و امروز بشر از همه مأيوس شده و از غرب برگشته و ادعاهاى دورغين «ايسم» ها و «اسم» ها را کنار زده؛ بر خلاف آن ها، اهل بيت عليهم السلام حرف هاى منطقى و مستدل در اين خصوص دارند، که بايد مردم را به سوى آن ها جذب کنيم، و اگر مردم جهان، حقايق معارف اهل بيت عليهم السلام، به ويژه مهدويت را درک کنند، به سوى آن ها مى شتابند و اين وظيفه حوزويان است که اين جايگاه را به جهانيان معرفى نمايند.

سئوال. حوزه در صيانت از جايگاه امام صادق عليه السلام چه رسالتى دارد؟

امروز حوزه هاى علميه، در ادامه حوزه امام صادق عليه السلام و امام باقر عليهما السلام هستند و اگرچه در شيوه لباس و درس و کتا ب ها تغيير ايجاد شده، ولى جوهره همان است و گسترش اين حوزه ها در امتداد حوزه هاى حله، کربلا، سامرا، خراسان و ... است و در عصر حاضر، حوزه علميه قم، ادامه دهنده همان راه است و وظيفه ما نيز معلوم است؛ بايد در راستاى هدف امام صادق عليه السلام، حوزه را نگه داريم و تحقيقات را زياد کنيم و با دليل حرف بزنيم. بنده مطمئن هستم اين حوزه ها مد نظر اهل بيت عليهم السلام است و اهل بيت عليهم السلام از اين حوزه، کار و فعاليت مى خواهند و آن ها را حفظ مى کنند. ما بايد متوجه باشيم که قداست حوزه و مراجع دين حفظ شود، چون روات حديث اهل بيت عليهم السلام هستند. مراجع امروز ما، شاگردان امام صادق عليه السلام و سربازان معنوى امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه الشريف هستند. هم چنين بايد کتاب هايى که درباره شخصيت امام صادق عليه السلام است را به طلاب معرفى کرد، تا بيشتر با فعاليت هاى ايشان آشنا شوند. در اين راستا پيشنهاد مى کنم در ايام ولادت امام صادق عليه السلام، نمايشگاه ويژه کتاب امام صادق عليه السلام و پيامبر اکرم صلى اللّه عليه و آله داير شود.

سئوال. چرا دشمنان، وجود ايشان را تحمل نکردند؟

امام صادق عليه السلام جاذبه اى داشتند که اگر امام را راحت مى گذاشتند، دنياى اسلام، جذب اهل بيت عليهم السلام مى شدند و فقط وجود امامان، کافى بود، تا انسان ها جذب ايشان شوند، چون همگى، صحبت ها و معارف عميق و بکرى در همه زمينه ها، داشتند و مطالب نو را همراه با استدلال بيان مى کردند، همواره از حاکمان زمانه، استقلال داشتند و اين موضوع براى مردم، مسئله بسيار مهمى بود؛ در واقع، اين استقلال، سبب جذب مردم بود؛ لذا حتى اگر کار سياسى نمى کردند، باز حاکمان نمى خواستند اين ها زنده باشند؛ لذا اهل بيت عليهم السلام، مورد آزار اين حاکمان قرار گرفتند، اما همه امامان براى مردم، مايه خير و برکت بودند؛ حتى وقتى خبر شهادت امام صادق عليه السلام به منصور رسيد، با وجود خباثت تمام، گفت: با رفتن امام صادق، فقه و فقاهت رفت.

سئوال. وظيفه امروز حوزه علميه چيست؟

ما در قم، حوزه نسبتاً جوانى داريم. علماى قم، وارثان علماى قبل هستند و بايد دو کار انجام دهيم: يکى توجه به تهذيب و اخلاق، که بايد بکوشيم درس اخلاق حوزه، قوى تر برگزار شود و ما از نظر اخلاق، فقير هستيم و ديگرى توجه به علم است؛ متأسفانه افت علمى داريم و در مواجهه با دنياى امروز، بايد حداقل هزار متکلم و هزار فقيه داشته باشيم تا در برابر هجمه هاى اينترنت، ماهواره و شبهه هاى ايجاد شده مقاومت کنيم و بايد با قدرت بيشتر به علم بپردازيم و جنبه اخلاقى و علمى را در حوزه تقويت کنيم.

سئوال. از اين که وقت خود را در اختيار مرکز خبر حوزه و هفته نامه افق حوزه قرار داديد، متشکرم.

من نيز به نوبه خود از شما تشکر مى کنم. اين هفته نامه را هر هفته مى خوانم و تمام خانواده ام نيز آن را مطالعه مى کنند هفته نامه وزين و شايسته اى است که اخبار حوزه و حوزويان را دريافت کرده و به اطلاع همگان مى رساند.
اين هفته نامه، همه بايسته هاى حوزوى را در خود حفظ کرده و توانسته منبع و مرجع اخبار حوزه هاى علميه در سراسر کشور باشد و مورد اعتماد مراجع و بزرگان حوزه است . هم چنين لازم است مرکز خبر حوزه و هفته نامه حوزه، به عنوان رسانه حوزوى گسترش يابد.