نماز جماعت، اهميت و آثار
آئين اسلام، از بعد اجتماعي مهمي برخوردار است و با عنايت به برکات آثار وحدت و تجمع و يکپارچگي، در بسياري از برنامه هايش بر اين بعد، تکيه و تاکيد کرده است.
برگزاري نمازهاي روزانه واجب نيز به صورت جماعت و گروهي، يکي از اين برنامه هاست.
در اينجا به اهميت «نماز جماعت » و آثار گوناگون آن اشاره مي کنيم :
اهميت نماز جماعت
غير از آثار فردي و اجتماعي نماز جماعت (که به آنها اشاره خواهد شد) پاداش هاي عظيمي براي آن بيان شده که در اينجا به بعضي ازروايات، اشاره مي شود. از رسول خدا (ص) نقل شده که : «من سمع النداء فلم يجبه من غيرعلة فلا صلاة له » (1) نماز کسي که صداي اذان را بشنود و بي دليل، در نماز جماعت مسلمانان شرکت نکند، ارزشي ندارد.
در حديث، تحقير نماز جماعت، به منزله تحقير خداوند بشمار آمده است : «من حقره فانما يحقر الله » (2) شرکت دائم در نماز جماعت، انسان را از منافق شدن بيمه مي کند. (3) و براي هر گامي که به سوي نماز جماعت و مسجد برداشته شود، ثواب و حسنه در نظر گرفته شده است. (4) همين که کسي براي شرکت در نماز جماعت از منزل خارج مي شود، يا در مسجد، در انتظار نماز جماعت به سر مي برد پاداش کسي را دارد که در اين مدت، به نماز مشغول بوده است. (5) تعداد حاضران در نماز جماعت، هر چه بيشتر باشد، پاداش آن بيشتراست. اين کلام رسولخداست که فرمود : «ما کثر فهو احب الي الله » (6) حديث جالبي در بيان فضيلت نماز جماعت است که قسمتي از آن در رساله هاي عمليه هم ذکر شده است. ترجمه تمام حديث چنين است :
اگر اقتدا کننده 1 نفر باشد، پاداش 150 نماز داده مي شود.
اگر اقتدا کننده 2 نفر باشد، پاداش 600 نماز داده مي شود.
اگر اقتدا کننده 3 نفر باشد، پاداش 1200 نماز داده مي شود.
اگر اقتدا کننده 4 نفر باشد، پاداش 2400 نماز داده مي شود.
اگر اقتدا کننده 5 نفر باشد، پاداش 4800 نماز داده مي شود.
اگر اقتدا کننده 6 نفر باشد، پاداش 9600 نماز داده مي شود.
اگر اقتدا کننده 7 نفر باشد، پاداش 19200 نماز داده مي شود.
اگر اقتدا کننده 8 نفر باشد، پاداش 36400 نماز داده مي شود.
اگر اقتدا کنندگان و امام جماعت به 10 نفر رسيدند، پاداش 72800 نماز دارد.
ولي، همين که عدد افراد از ده نفر گذشت، حساب آنرا جز خداکسي نمي داند. (7) در حديث ديگر است : هر که نماز جماعت را دوست بدارد، خدا وفرشتگان او را دوست مي دارند. (8) در زمان پيامبر (ص) هرگاه افراد نماز جماعت کم مي شدند، آنحضرت به جستجو و تفقد از افراد مي پرداخت و مي فرمود : شرکت درنماز صبح و عشاء، بر منافقان از هر چيز سنگين تر است. (9) قرآن نيز، از اوصاف منافقان، بي حالي و کسالت هنگام نماز را بيان کرده است. (10 چرا که سحر خيزي و حضور در جماعت مسلمين، آن هم ازراه هاي دور و در گرما و سرما، نشانه صداقت در ايمان و عشق نمازگزاراست.
حضور در نماز جماعت، خاص يک منطقه نيست. انسان در هر جا که باشد، خوب است به فکر نماز جماعت و حضور در آن و تشويق ديگران باشد.
رسول خدا (ص) در باره اهميت جماعت، فرمود :
«صلاة الرجل في جماعة خير من صلاته في بيته اربعين سنة. قيل : يا رسول الله!صلاة يوم؟ فقال (ص) : صلاة واحدة » (11) يک نماز با جماعت، بهتر از چهل سال نماز فرادي در خانه است. پرسيدند : آيا يک روز نماز؟ فرمود : بلکه يک نماز.
و مي فرمود : صف هاي نماز جماعت، همانند صف هاي فرشتگان درآسمان چهارم است. (12) اولين نماز جماعتي هم که بر پا شد، به امامت رسول خدا و شرکت حضرت علي (ع) و جعفر طيار(برادر حضرت علي (ع) )بود. همين که ابوطالب، فرزندش علي (ع) را ديد که به پيامبر اقتدا کرده، به فرزندديگرش جعفر گفت : تو نيز به پيامبر اکرم اقتدا کن و اين جماعت دو سه نفري، پس از نزول آيه «فاصدع بما تؤمر» بود، که فرمان به علني ساختن دعوت و تبليغ مي داد. (13)
آثار نماز جماعت
بر پايي فريضه هاي ديني به صورت دسته جمعتي، غير از پاداش هاي فراواني که ياد شد، در زندگي فردي و اجتماعي امت مسلمان نيز، آثارمثبت و فراواني دارد که به برخي اشاره مي شود :
1- آثار معنوي
بزرگترين اثر معنوي نماز جماعت، همان پاداش هاي الهي است که گفته شد. روايت است که شبي، علي عليه السلام تا سحر به عبادت مشغول بود. چون صبح شد، نماز صبح را به تنهائي خواند و استراحت کرد.
رسولخدا (ص) که آنحضرت را در جماعت صبح نديد، به خانه اورفت. حضرت فاطمه (ع) از شب زنده داري علي (ع) و عذر او از نيامدن به مسجد سخن گفت. پيامبر فرمود : پاداشي که بخاطر شرکت نکردن درنماز جماعت صبح، از دست علي (ع) رفت، بيش از پاداش عبادت تمام شب است. (14) رسول خدا (ص) فرموده است :
لان اصلي الصبح في جماعة احب الي من ان اصلي ليلتي حتي اصبح (15) اگر نماز صبح را به جماعت بخوانم، در نظرم محبوب تر ازعبادت و شب زنده داري تا صبح است.
بخاطر همين فضيلت و پاداش هاست که اگر تعداد نمازگزاران از ده نفربيشتر شود، اگر تمام آسمان ها کاغذ، و درياها مرکب و درخت ها قلم شودو فرشتگان بنويسند، پاداش يک رکعت آنرا نمي توانند بنويسند. (16). و نماز جماعت با تاخير، بهتر از نماز فرادي در اول وقت است. (17)
2- آثار اجتماعي
نماز جماعت، مقدمه وحدت صفوف و نزديکي دلها و تقويت کننده روح اخوت است.
نوعي حضور و غياب بي تشريفات، و بهترين راه شناسائي افراداست.
نماز جماعت، بهترين، بيشترين، پاکترين و کم خرج ترين اجتماعات دنياست و نوعي ديد و بازديد مجاني و آگاهي از مشکلات ونيازهاي يکديگر و زمينه ساز تعاون اجتماعي بين آحاد مسلمين است.
3- آثار سياسي
نماز جماعت، نشان دهنده قدرت مسلمين و الفت دلها و انسجام صفوف است.
تفرقه ها را مي زدايد، بيم در دل دشمنان مي افکند، منافقان را مايوس مي سازد، خار چشم بدخواهان است.
نماز جماعت، نمايش حضور در صحنه و پيوند«امام » و«امت »
است.
4- آثار اخلاقي، تربيتي
در نماز جماعت، افراد در يک صف قرار مي گيرند و امتيازات موهوم صنفي، نژادي، زباني، مالي و. . . کنار مي رود و صفا و صميميت ونوعدوستي در دلها زنده مي شود و مؤمنان، با ديدار يکديگر در صف عبادت، احساس دلگرمي و قدرت و اميد مي کنند.
نماز جماعت، عامل نظم و انضباط، صف بندي و وقت شناسي است.
روحيه فردگرايي و انزوا و گوشه گيري را از بين مي برد و نوعي مبارزه با غرور و خودخواهي را در بر دارد.
نماز جماعت، «وحدت » در گفتار، جهت، هدف و امام را مي آموزدو از آنجا که بايد پرهيزکارترين و لايق ترين اشخاص، به امامت نمازبايستد، نوعي آموزش و الهام دهنده علم و تقوا و عدالت است.
نماز جماعت، کينه ها و کدورت ها و سوء ظن ها را از ميان مي برد وسطح دانش و عبوديت و خضوع را در جامعه اهل نماز، افزايش مي دهد.
به خاطر اينهمه آثار است که به نماز جماعت، آنهمه توصيه شده است. حتي نابينايي وقتي از حضور پيامبر، اجازه خواست که به مسجدنيايد، آنحضرت فرمود : از خانه تا مسجد، ريسماني ببندد و به کمک آن، خود را به نماز جماعت برساند. (18) و نيز، نابيناياني که اجازه ترک شرکت در نماز خواستند، رسول خدا (ص) اجازه نفرمود. (19) از طرف ديگر، برخورد شديد نسبت به کساني که به نماز جماعت اهميت نمي دهند، نشان ديگري بر اهميت و سازندگي آن است.
در حديث است که به چنان کسان، همسر ندهيد (20) و معرف آنان نشويد. (21)
امام جماعت
در نماز جماعت، آنکه جلو مي ايستد و مردم به او اقتدا مي کنند، «امام » نام دارد. بعضي نيز به او«پيشوا» مي گويند. در نظام اجتماعي سياسي اسلام، آنکه پيشوايي جمعي را به عهده دارد، بايد از يک سري فضيلت ها و برتري ها برخوردار باشد، تا فضايل او، الهام بخش ديگران نيزباشد. در نماز جماعت نيز، پيشنماز، بايد در علم و عمل و تقوا و عدالت، برتر از ديگران باشد.
در حديث مي خوانيم : «فقدموا افضلکم » (22) و«فقدموا خيارکم » ، (23) يعني با فضيلت ترين و بهترين خودتان را جلو بيندازيد و به او اقتدا کنيد.
احاديث، در اين باره، بسيار است. به چند نمونه اشاره مي کنيم :
امام جماعت، بايد کسي باشد که مردم به ايمان و تعهد او اطمينان داشته باشند. (24) امام صادق (ع) فرمود : امام جماعت، رهبري است که شما را به سوي خدا مي برد، پس بنگريد که به چه کس اقتدا مي کنيد. (25) ابوذر فرمود : امام شما، در قيامت، شفيع شماست. پس شفيع خودتان را از افراد سفيه و فاسق قرار ندهيد. (26) اقتدا کردن به افراد ناشناخته و آنان که در دين يا امامت، غلومي کنند، نهي شده است. (27) افرادي که در جامعه، بخاطر گناه علني، شلاق خورده اند، يا از طريق نامشروع، بدنيا آمده اند، حق امام جماعت شدن ندارند. (28) امام جماعت، بايد مورد قبول مردم باشد، و گرنه آن نماز، مورد قبول درگاه خداوند نيست. (29) امام صادق (ع) در تفسير اين آيه شريفه (خذوا زينتکم عند کل مسجد) (30) هنگام رفتن به مسجد، ينت خود را همراه داشته باشيد)
فرمود : زينت مسجد، پيشواي شايسته و امام جماعت مسجد است. (31) البته پوشيدن لباس پاک و داشتن وقار و عطر زدن و. . . نيز دررواياتي به عنوان «زينت مسجد» آمده است.
امام باقر (ع) فرمود : امام جماعت بايد از افراد انديشمند و صاحب فکر باشد. (32) رسول خدا (ص) فرمود : کسي که پشت سر امام عالم نماز بخواند، گويا پشت سر من و حضرت ابراهيم، نماز خوانده است. (33) امام جماعت، بايد مراعات ضعيف ترين افراد را بکند و نماز را طول ندهد. (34) از مجموع اين احاديث، موقعيت حساس امامت جماعت شناخته مي شود.
انتخاب امام جماعت
از آنجا که در امام جماعت، برتري و فضيلت بر ديگران شرط است، اگر در موقعيتي، چند نفر شايستگي آنرا داشتند که به آنان اقتدا شود، باز هم اوصاف و شرايطي به عنوان اولويت در روايات مطرح است که آموزنده است و گرايش به ارزشها و انتخاب بهتر را مي آموزد. از جمله :
1- کسي که قرائت نمازش بهتر باشد(اقرئهم)
2- کسي که در هجرت، پيشقدم باشد(اقدمهم هجرة)
3- کسي که دين شناس تر و در مراتب علمي برتر باشد (اعلمهم بالسنة و افقههم في الدين)
4- کسي که سن بيشتري داشته باشد(فاکبرهم سنا)
5- کسي که انس او با قرآن بيشتر باشد.
6- کسي که زيباتر و خوشروتر باشد. (35)
7- صاحب منزل، از مهمان در امام جماعت شدن مقدم است.
8- امام جماعت دائمي، بر افراد تازه وارد به مسجد، مقدم است.
در ميان امتيازات، به مسئله «عالم بودن » بيش از هر چيزي تکيه شده است. اين دانايي و اعلميت، در همه مواردي که نوعي رهبري و پيشوايي در کار است، شرط و امتياز است.
در حديث است :
«من صلي بقوم و فيهم من هو اعلم منه لم يزل امرهم الي السفال الي يوم القيامة » (36) کسي که امامت نماز و پيشوايي گروهي را به عهده بگيرد، در حاليکه ميان آنان، داناتر از او هم باشد، وضع آن جامعه تا قيامت، همواره رو به سقوط و پستي است.
البته همچنانکه در حديثي گذشت، امام جماعت بايد مورد پذيرش وقبول مردم باشد. اين مقبوليت، از راه علم و پاکي و عدالت و تواضع واخلاق نيکو بدست مي آيد.
نبايد غفلت داشت که گاهي دشمنان و اهل نفاق، براي ضربه زدن به اسلام و روحانيت، امام جماعتي را با شايعه و تهمت و دروغ، بدنام مي کنند تا او را به انزوا بکشند. هشياري مردم، خنثي کننده اين نقشه شيطاني است. پشت سر کسي نبايد به جماعت ايستاد که با فسق و گناه وبدرفتاري، مقبوليت خود را از دست داده است، نه آنکه دستهاي مرموزدشمن، او را از نظرها انداخته باشد!. . .
عدالت در امام جماعت
از شرايط امام جماعت، عادل بودن است.
عدالت را در کتب فقهي تعريف کرده اند. فقهاي گرانقدر، از جمله حضرت امام خميني(قدس سره)مي فرمايند :
عدالت، يک حالت دروني است که انسان را از ارتکاب گناهان کبيره، و تکرار و اصرار نسبت به گناهان صغيره باز دارد. (37) پاکي، تقوا، دوري از گناه، از نشانه هاي عدالت است. بنا به اهميت اين صفت، در نظام اسلامي يکي از امتيازات به حساب آمده ودر فقه اسلامي و قانوني اساسي، داشتن آن براي مسئولان بلند پايه ومشاغل حساس، شرط است و کارهاي مهم کشور و امور مردم، بايد بدست افراد عادل انجام گيرد.
به برخي از اين موارد که عدالت شرط است، توجه کنيد :
در مسائل عبادي، امام جماعت بايد عادل باشد.
در مسائل سياسي عبادي، مثل نماز جمعه، خطيب و امام جمعه بايدعادل باشد.
در مسائل سياسي و حقوقي، (همچون نمايندگي مجلس و تصويب قوانين)نظر فقهاي عادلي بنام «شوراي نگهبان » معتبر است.
در مسائل حقوقي، گرفتن و دادن هر حق به صاحبش، بايد با گواهي افراد عادل باشد.
در مسائل تربيتي، اجراي حدود اسلامي و تاديب ظالم و خلافکار، وقتي است که افراد عادل، به خلاف و گناه او شهادت دهند.
در مسائل اقتصادي، بيت المال بايد دست افراد عادل باشد.
در مسائل اجتماعي و فرهنگي، پخش و نشر خبرها، بايد دست افرادعادل باشد و به خبر افراد فاسق، اعتماد نمي توان کرد، مگر پس ازتحقيق و تفحص.
در مسائل نظامي، فرمانده کل قوا، با رهبري است، که عدالت شرط آنست.
پس عدالت، از ارکان مهم در نظام حکومتي اسلام و واگذاري مسئوليت هاي اجتماعي و تنظيم امور زندگي است.
راه شناخت عدالت
گرچه برخورداري از عدالت، و داشتن ملکه ترک گناه، از اموردروني افراد است، ولي با علائم و نشانه هايي که در زندگي و عمل افرادبروز مي کند، مي توان به بود و نبود آن در افراد، پي برد. در روايات، برخي از اين علائم به چشم مي خورد و بعضي ملاک ها بيان شده که باوجود آنها، مي توان کسي را عادل شمرد.
از امام صادق (ع) پرسيدند : عادل کيست؟
فرمود :
«اذا غض طرفه من المحارم و لسانه عن الماثم و کفه عن المظالم » (38) کسي که چشمش را از نامحرم، زبانش را از گناه، ودستش را از ظلم حفظ کند :
پيامبر خدا (ص) نيز در حديثي انسان جوانمرد و عادل را چنين معرفي مي کند :
«من عامل الناس فلم يظلمهم و حدثهم فلم يکذبهم و وعدهم فلم يخلفهم فهو ممن کملت مروته و ظهرت عدالته. . . » (39) کسي که با مردم، در معاملات، ستم نکند و در سخن، دروغ نگويد و در وعده هايش تخلف نکند، او از کساني است که مروتش کامل و عدالتش آشکار است.
از امام صادق (ع) سؤال شد : عدالت انسان را از کجا بشناسيم؟
فرمود : همين که کسي اهل حيا و عفت باشد و در خوراک و گفتار وشهوت، خود را به گناه نيالايد، و از گناهان بزرگي مثل زنا، ربا، شراب، فرار از جنگ، . . . (که مورد تهديد قرآن است)بپرهيزد، و جز در مواردي که عذر دارد، از شرکت در جماعت مسلمين دوري نکند، چنين انساني عادل است و تفتيش از عيوب او و غيبت او بر مردم حرام است. . . (40) در روايات ديگري مي خوانيم :
به آنکس که نمازهاي پنجگانه را به جماعت بخواند، خوشبين باشيدو گواهي او را بپذيريد. (41) شايد آنچه را که فقهاء، به عنوان «حسن ظاهري » در عدالت بيان مي کنند، همين باشد که با حضورش در مراسم و جماعت مسلمين ونبودنش در مراکز فساد و گناه، مايه اعتماد مردم شود و او را از اين طريق، انسان عادل و درست کاري بشناسند.
امام باقر (ع) در مورد عدالت زنان مي فرمايد :
همين که اهل حجاب و از خانواده هاي محترم بود و از شوهر خويش اطاعت مي کرد و از کارهاي ناپسند و جلوه گري هاي ناروا پرهيز داشت، عادل است. (42) در بعضي روايات، «فاسق » را کساني مي داند که به خاطر گناهان زشت علني، در جامعه شلاق خورده، يا ميان مردم مشهور به خلاف وبدکاري يا مورد سوءظن باشند. (43) البته معناي عدالت در يکنفر، آن نيست که در طول عمر، مرتکب گناهي نشده باشد، چرا که اين ويژگي، تنها در انبياء و اولياء معصوم است، ولي همين که ما، در ظاهر، از او گناه بزرگي نديده باشيم، کافي است.
اين نيز ناگفته نماند که : اگر کسي خود را عادل نمي داند، و حتي به مردم بگويد که من عادل نيستم، اما مردم او را عادل و با تقوا بشناسند، مي تواند امام جماعت شود و مردم نيز مي توانند به او اقتدا کنند و اگرمردم، مايل به اقتدا باشند، نبايد سرپيچي کند. (44) و حتي اگر پس ازنماز جماعت، معلوم شود که امام جماعت، عادل نبوده، نمازهايي را که پشت سر او خوانده اند صحيح است و اعاده لازم نيست. (45)
چرا بعضي به جماعت نمي روند؟
با همه پاداشها و آثاري که براي نماز جماعت وجود دارد، برخي ازاين فيض بزرگ محرومند و با تاسف، شاهديم که بسياري، به آن بي اعتنا و کم رغبت اند و حتي در همسايگي مسجد به سر مي برند، ولي در جماعت مسلمين حاضر نمي شوند و مسجدها، گاهي به صورت ناراحت کننده و دردآوري خلوت است.
علت شرکت نکردن افراد در نمازهاي جماعت، گوناگون است.
بعضي واقعا عذر دارند و دليلشان پذيرفتني است، ولي در بسياري موارد، بهانه هايي پوچ، بيشتر نيست. مروري به اينگونه دلايل و بهانه هامي کنيم :
بعضي، از پاداشهاي نماز جماعت، غافلند.
برخي، از بدرفتاري برخي نمازگزاران در مسجد، به نماز جماعت بي رغبت مي شوند.
بعضي، تنها بد اخلاقي امام جماعت را، بهانه عدم شرکت خود قرارمي دهند و آنرا منافي با عدالت او به حساب مي آورند.
بعضي، بخاطر همفکر نبودن امام جماعت، با ديدگاههاي سياسي آنان نسبت به موضوعات و اشخاص و. . . از شرکت در جماعت، دوري مي کنند.
بعضي، بخاطر مشغوليت هاي اقتصادي و اجتماعي و گرفتاري هاي روزمره، از پاداشهاي عظيم نماز جماعت محروم مي شوند.
بعضي، از برخورد سرد افراد مسجد، دلسرد مي شوند و ديگرنمي روند.
بعضي، عيب هاي بستگان و نزديکان امام جماعت را به حساب اومي گذارند و او را قبول ندارند.
بعضي، شرکت خود را در نماز جماعتي را، مايه تقويت و بزرگ شدن پيشنماز در جامعه مي دانند و از آن پرهيز دارند، بي آنکه دليلي روشن بربيعدالتي امام جماعت داشته باشند.
بعضي، از روي غرور، حاضر نيستند در نماز جماعت يک امام جوان يا فقيرزاده، اما پاک و متعهد و لايق، شرکت کنند.
برخي هم، تن پرور و تنبل اند و در عبادات، بي حوصله و کسل اند ونماز جماعت را، بجاي آنکه کار بدانند، بار مي دانند و به سختي حاضرند دست از کارهاي ديگر بکشند و به جمع مسلمانان در نمازبپوشندند.
بعضي نيز، از طول کشيدن نماز جماعت، از مسجد مي گريزند.
بعضي نيز، از متولي يا دست اندرکاران مسجد، خوششان نمي آيد، ازاين رو به نماز جماعت نمي آيند.
اينها گوشه اي از علل سردي برخي نسبت به حضور در نماز جماعت بود.
همانطور که ديديد، بيشتر اينها، بهانه هايي غير قابل اعتناست. اگر آگاهي و رشد ديني مردم به حدي برسد که عوامل ياد شده راکنار بگذارند، و با خلوص و همدلي، در صفوفي منظم کنار هم بنشينند، به پاداش هاي عظيم جماعت، توجه داشته باشند، بدخلقي پيشنماز را، مغاير با عدالت او ندانند، گناه بستگان او را به حساب او نگذارند، و. . . به برکات و آثار مثبت فراوان اين «گردهمايي ديني »
بينديشند، خواهيم ديد که مساجد، رونق بيشتري خواهد يافت و خلوتي نمازهاي جماعت، از ميان خواهد رفت.
البته، صلاحيت هاي علمي و اخلاقي پيشنماز، و محيط گرم وآموزنده بودن مساجد، و برخورد شايسته و احترام آميز با شرکت کنندگان درنماز، به خصوص با جوانان و نوجوانان، مي تواند سهم عمده اي در جذب آنان به مسجد، اين کانون وحدت و معنويت داشته باشد.
سهم مسئولان فرهنگي، تبليغي و تربيتي کشور نيز در اين زمينه، مهم است.
اگر مربيان محترم و معلمان و پدران و مادران، خود در جماعت هاشرکت کنند و در برابر شاگردان و فرزندان به نماز بايستند، يا به مساجدبروند، الهام بخش ديگران نيز خواهد بود.
اگر مدارس، در کنار مساجد ساخته شود، براي حضور دانش آموزان در نمازهاي جماعت، تسهيلي به حساب مي آيد.
--------------------------------------------
پي نوشت ها :
1- وسائل، ج 5 ص 375، کنز العمال، ج 8 حديث 22799.
2- من لا يحضره الفقيه، ج 1 ص 377.
3- مستدرک الوسائل، ج 1 ص 488.
4- کنز العمال، ج 8 حديث 22815 از پيامبر اسلام (ص) .
5- کنزالعمال، ج 8 حديث 22818 و 22827.
6- کنزالعمال، ج 8 ص 258.
7- مستدرک الوسائل، ج 1 ص 487، رساله حضرت امام، مسئله 1400.
8- مستدرک الوسائل، ج 1 ص 488.
9- کنزالعمال، ج 8 ص 256.
10- و اذا قاموا الي الصلوة قاموا کسالي(نساء، آيه 142).
11- مستدرک الوسائل، ج 1 ص 488.
12- همان مدرک.
13- همان مدرک، ص 689، وسائل، ج 5 ص 373.
14- سفينة البحار، ج 1، جماعت.
15- کنز العمال، ج 8 حديث 22792.
16- توضيح المسائل امام(قدس سره)مسئله 1400.
17- توضيح المسائل امام(قدس سره)مسئله 1402.
18- وسائل، ج 5 ص 377.
19- کنزالعمال، ج 8 ص 255.
20- و21- سفينة البحار، ج 1، جماعت.
22- و23- من لا يحضره، ج 1 ص 377.
24- مستدرک الوسائل، ج 1 ص 490.
25- مستدرک الوسائل، ج 1 ص 491، وسائل، ج 5 ص 416.
26- وافي، ج 2 ص 177.
27- و28- مستدرک الوسائل، ج 1 ص 491.
29- وسائل ج 5 ص 417 و مستدرک، ج 1 ص 492.
30- اعراف، آيه 31.
31- نورالثقلين، ج 2 ص 19.
32- و33- مستدرک الوسائل، ج 1 ص 492.
34- من لا يحضر، ج 1 ص 381.
35- وافي، ج 1 ص 177، مستدرک الوسائل، ج 1 ص 492 و 493، وسائل، ج 4 ص 419.
36- من لا يحضر، ج 1 ص 378.
37- تحرير الوسيله، ج 1، بحث امام جماعت.
38- بحار، ج 75 ص 248.
39- بحار، ج 67 ص 1-
40- استبصار، ج 3 ص 12.
41- وسائل، ج 18 ص 291.
42- استبصار، ج 3 ص 13.
43- وسائل، ج 18 ص 295.
44- جواهر، ج 13 ص 277، تحرير الوسيله، ج 1، شرايط امام جماعت.
45- تحريرالوسيله، شرايط امام جماعت.
***** برگرفته شده از کتاب پرتويي از اسرار نماز